🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۶۷۱۶ : کاش من از روز اول بوالهوس گردیدمی

(ثبت: 178008)

کاش من از روز اول بوالهوس گردیدمی

تا ز گلزار تو گستاخانه گلها چیدمی

گاه در پای تو بیخود چون زمین افتادمی

گاه بر گرد سرت چون آسمان گردیدمی

این که می بوسم زمین از دور و حسرت می برم

گاه دست و گاه پا و گاه لب بوسیدمی

پاکدامانی مرا در پرده دارد، ورنه من

با تو در خلوت سرای قرب می نوشیدمی

پاس ناموس محبت گر نمی شد خار راه

با تو چون گل در ته یک پیرهن خوابیدمی

گر عنان شرم را چون زلف از کف دادمی

رشته جان را بر آن موی کمر پیچیدمی

گر دهن می داشتم چون طوطیان در عاشقی

زان لب شیرین سخن من هم شکر نوشید می

بند ننهادی اگر بر دست و پایم شرم عشق

بی حجاب از نخل او من هم ثمر برچیدمی

زخم دندان ندامت خون من کی ریختی؟

آخر این کار را گر روز اول دیدمی

کافرم گر با تو می کردم به یک مسجد نماز

آنچه امروز از تو فهمیدم اگر فهمیدمی

آن خدا ناترس را بر جان من کی می گماشت؟

عشق بی زنهار، اگر من از خدا ترسیدمی

در محبت این که کوشیدم به جان عمر دراز

چند روزی کاش صائب در هوس کوشیدمی

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا