🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۶۷۵۳ : مکن تقصیر در افسوس تا جان در بدن داری

(ثبت: 178045)

مکن تقصیر در افسوس تا جان در بدن داری

که بهر لب گزیدن سی محرک در دهن داری

جهان از تنگ خلقی بر تو زندانی است پروحشت

وگرنه یوسفستان است اگر خلق حسن داری

به غربت گر شوی قانع، گل بی خار می گردد

همان خاری که در پیراهن از شوق وطن داری

مهیا باش زخم گاز را در پرده شبها

زبان آتشین چون شمع تا در انجمن داری

بپوشان از دو عالم دیده و مستانه راهی شو

اگر امید افتادن در آن چاه ذقن داری

مهیا باش صائب زخم چندین خار بی گل را

گل بی خاری از دوران اگر در پیرهن داری

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا