🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۶۷۶۰ : خرد در سر مرا در خم فلاطون است پنداری

(ثبت: 178052)

خرد در سر مرا در خم فلاطون است پنداری

هوس در دل مرا در خاک قارون است پنداری

ز اقبال جنون بر سینه هر داغی کز او دارم

به چشمم خیمه لیلی و هامون است پنداری

غزال شوخ چشم من ز مردم وحشتی دارد

که در آغوشم از آغوش بیرون است پنداری

پریشان می تراود گفتگوی عشق از کلکم

نهال خامه من بید مجنون است پنداری

نمی بینم ز خون غلطیدگان یک کف زمین خالی

بساط خاک میدان شبیخون است پنداری

نمایان ساخت از خمیازه زخم عشقبازان را

دم شمشیر او لبهای میگون است پنداری

ز بس از مردم بی حاصل عالم کجی دیدم

به چشمم بید مجنون سرو موزون است پنداری

خط ساغر به دور باده یاقوت گون صائب

به گرد لعل جانان خط شبگون است پنداری

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا