🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۶۸۰۹ : اگر از موج خطر چشم به ساحل داری

(ثبت: 178101)

اگر از موج خطر چشم به ساحل داری

در دل بحر همان آینه در گل داری

از دل تنگ کنی شکوه، نمی دانی حیف

که گشاد دو جهان در گره دل داری

گر شوی آه، نفس راست نخواهی کردن

گر بدانی چه قدر راه به منزل داری

چون توانی سبک این بادیه را طی کردن؟

تو که از نقش قدم پا به سلاسل داری

نسبت حسن چو خورشید به ذرات یکی است

تو ز کوته نظری چشم به محمل داری

باد پروانه کجا گرد دلت می گردد؟

تو که چون شمع دو صد کشته به محفل داری

آب از دیده آیینه روان می گردد

گر به رخسار خود آیینه مقابل داری

می توان یافتن از تلخی گفتار ترا

که ز خط زیر نگین زهر هلاهل داری

پرده شرم تو غمازتر از فانوس است

می توان یافت ز سیما که چه در دل داری

از نظربازی این لاله عذاران صائب

چه به غیر از جگر سوخته حاصل داری؟

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا