🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 مادرم …

(ثبت: 262537) مرداد 11, 1402 
مادرم …

به او فکر می کنم
که هر چین چهره اش
چکامه ی رنجی دراز است
می دانم ذخیره ی بی زوال لبخند
همه از دولت دعای اوست
چرا که سایه بان خنک حضورش
انکار جهنم است
و گرمای ملیح تبسمش ، بلای جان قندیلها

به او فکر می کنم
گنجشکی بازمانده از بهار
روی شاخه ی حواسم می نشیند
سهره ی مستی ، به دیوان سنبله
تفال می زند
بر فرش فکرش ، فرشتگان از عرش قصه می گویند
مادرم به خدای باران
ناخدای دریای دلواپسی ست .

شاهد بوده ام بارها
در زلال حوض نگاهش
ماهیان قرمز تشویش ، شنا کرده اند
زبانم لال اگر قبایل بی قلب
از راز این مزامیر خبردار شوند
از خجالت چشمان سرزنشگرش
تبخیر خواهم شد
یا سوداگران بازار عافیت
به حجره ی کلمات مانا سرک بکشند
از شرم شعر نگاهش
بر دامن دریا خواهم چکید ..

زبانم لال اما … چه خیالی ست
گاهی اگر گیس گندمزار،
دستاویز داس هاست ؟
اگر رویای هفت رنگ فروردین را
عبور باد بی گدار خرداد ،
نقش سراب کند ؟
شکر شب
در هوای حضورش نفس می کشیم
مادرم
سوای هر سروده
شاه بیت تمام غزل هاست …

 

خواف ۱۳ فروردین ۱۴۰۰

این شعر حکایتی دراز دارد که شاید روزی …

 

 

 

نقدها
  1. مهرداد مانا

    مرداد 11, 1402

    سلام … فقط پیش از اینکه دوستان دیگر ورود کنند ، پرچم سفید را بالا ببرم که متوجه اشکالات فنی شعر تا حدودی هستم و آن را نزدیک به دلنوشته می دانم . اما احساس آن زمان قابل مهار نبود و بعدها نیز شعر به همان صورت بکر آغازین ماند . این شعر از ابتدا نیز برای مادر خودم نبود _ که ایشان حکایتی دیگر است _ بلکه برای مادرزنم بود که او را مادر صدا می کردم و پس از آن داستان پر آبِ چشم ، از ایشان نیز بی خبر ماندم و شاید مغضوب او که حتا سلام و تبریک و تسلای مرا نیز که طفیل التفاتش بودم ، پاسخ نداد . با این همه روزی در همین صفحه به دوستی قول داده بودم که این را منتشر کنم و مانده بودم بر دو راهی تا سرانجام تصمیم گرفتم به مادری خطابش کنم که برای ایرانیان بسیاری هم صدای دادخواهی بوده و هم تصویر رنج . مادری که دوستش داریم و آغوشش به وسعت ایران باز است تا فرزندان راستینش بر دامن او ببالند . و حالا آزادی اش آرزوی ماست . همچنان که آزادی ما ، آرمان اوست .

  2. برهان جاوید

    مرداد 11, 1402

    درود بر مانای گرامی
    مشغله و کلافگی در کلاف سردر گم زندگی به من مجالی برای شرح اثاری که مرا در خود به تفکر وا می دارد و از ان لذت می برم نمی دهد ولی
    این اثر زیبا را خواندم و همچنین نوشته تان را پای این اثر و می خواهم نقدی بر نوشته خودتان بزنم شاید موجب شود ان را حذف کنید
    تنها فرق نثر با شعر استفاده از ارایه های ادبی است
    پس می خوانیم:
    هرچین چهره اش
    چکامه ی رنجی دراز است
    دولت دعا
    گرمای ملیح تبسم
    شاخه ی حواس
    بر فرش فکرش ، فرشتگان از عرش قصه می گویند
    مادرم به خدای باران
    ناخدای دریای دلواپسی
    قبایل بی قلب
    شرم شعر نگاه
    اینهمه جورچین زیبای واج ارایی همرا با استعاره و تشبیه فقط در رود زبان متفاوت شعر مانا جریان دارد
    و در این بخش فقط به تصاویر منعکس شده بر برکه ی زلال تفکر فرو رویم:
    چکامه ی رنج
    ذخیره ی بی زوال لبخند
    سایه بان خنک حضور
    بلای جان قندیل ها
    تفال زدن به دیوان سنبله
    زلال حوض نگاه
    ماهیان قرمز تشویش شنا می کنند
    از خجالت تبخیر شدن
    سوداگران بازار عافیت
    حجره کلمات
    چکیدن در دامن دریا
    دست اویز داس شدن گیس گندمزار
    رویای هفت رنگ فروردین
    نقش سراب کردن باد بی گدار خرداد
    نفس کشیدن در هوای حضور
    به تک تک این کلمات جمع شده در کنار هم که تجلی گر تصاویری ست که با تفکر در ان خود تلفیق ارایه در ارایه را ایجاد میکند که تشریح مفاهیم ان در اینجا بحث را به درازا می کشد که فقط به دو مورد از مشخص ترین و ساده ترین انها اشاره می کنم:
    از خجالت چشمان سرزنشگرش
    تبخیر خواهم شد
    که تلفیقی ست از واج ارایی حرف خ و ارایه اغراق که از خجالت اب می شوند و برای نشان دادن اوج شرمساری از اب شدن به تبخیر شدن رسیده
    و یا
    تشبیه غم به قندیل در
    گرمای ملیح تبسمش ، بلای جان قندیلها
    این تنها بخشی از توضیح هایی بود که می توان در این اثر یاداور شد و در مورد کلمه به کلمه ی هر جمله و هنر فرار دادن انها در کنار هم می توان صفحه ها نوشت
    با ارزوی سلامت و سرزندگی شما شاعر توانمند و تمام مادران این جغرافیای هستی و بزرگترین مادر این مرز و بوم یعنی ایران عزیز
    بدرود

    • مهرداد مانا

      مرداد 11, 1402

      سلام برهان بی بدیل سایت
      این حجم از مهربانی و مانامداری را کجای دلم بگذارم ؟ بله با شما موافقم و از مهمترین تفاوتهای شعر و نثر را نیز بحث صورتخیل می دانم . و از اینکه آرایه های به کار رفته در این اثر را با دستهای هنرمند و کاوشگرت استخراج کردی ، برایم مایه ی شور و شعف بی حد و مرزی شد و تسکینی بر آلام این ایام . حضورت را قدر می دانم و خدا را بی نهایت شاکرم از بابت داشتن چنین دوستانی که لهجه و لحن شان مثل رود زلال است و مثل نسیم نوازشگر …

    • سینا دژآگه

      مرداد 12, 1402

      درود بر شما جناب جاوید👏👏🌺🌸🌺🌸

      • برهان جاوید

        مرداد 12, 1402

        درود سینا جان دژاکه گرامی
        سپاس از لطف تان صمیمی
        ❤️❤️❤️🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🙏🙏🙏🙏🙏

  3. مجید قلیچ خانی

    مرداد 13, 1402

    درود
    مادر تنها اولین عشق پسر است و پسر آخرین عشق مادر،بین این دو تفاوت بسیاری میبینم،و از نظر ژنتیک و علوم تجربی و حتی از دیدگاه متریالیسم اولین و بالاترین هدف برنامه ریزی شده در موجودات زنده ،ادامه ی نسل است که بالاترین تلاش را از اولین کروموزوم تا تا آخرین طپش(تپش)قلب می انجامد
    و چه زیبا که در این دیدگاه هم اصلی ترین نقش را مادر با عنوان زاینده دارد،
    نکته ی دیگر که جای بحثش طولانیست این است که از نظر روانشناختی مردان همیشه به دنبال زنی شبیه مادر خود هستند در عشق،و او را نمی یابند چرا که مادر از ذات خود و برای هیچ درخواستی فرزند خود را دوست دارد اما همسر سوای از خود گذشتگی هایی که دارد قسمتی از ماجرا را برای رفاه خود در مسئله ی جنسی و عاطفی و غیره میخواهد
    بنابر این ما در ناخودآگاه هرگز به آن عشق مطلوب نخواهیم رسید چرا که تنها مادر قادر به ارائه ی آن است.
    از نظر بنده هم زن در مقام‌ مادر قوی ترین خود را نشان می‌دهد اما در هر مقامهای دیگر تنها قدری که لازم میداند.
    واما یک نکته هم‌ از بدنه ی شعر را به تماشا بنشینیم:
    ارتباطی از پس واژه ها که در سطرها چنان کوه های البرز بازو در بازوی هم‌کرده اند تا ارتباط کلام نم ندهد:
    (فکر ،رنج)،(سایه بان خنک،جهنم)،
    (گرما،قندیل)(گنجشک،بهار)(گنجشک،سهره)(خدای باران،ناخدای دریا)
    و این ترفند تا پایان شعر ادامه دارد
    از امتیازات این شعر آن است که ندیدم سطری بدون ارتباط و حتی کلمه ای بی جا (سروده)شده باشد.
    و البته میدانم بین آن قماش شعرها که نوشته می‌شوند و سروده می شوند تفاوت چنان گنجشک و سهره است به ترازوی آواز،هر شعر شما را کلاس درسی می یابم
    زنده باشید در آزادی و مهر
    🌹🌹🌺

    • مهرداد مانا

      مرداد 13, 1402

      سلام رفیق
      ممنونم که آمدی و از دریچه ی همیشگی ات _ که همواره تازه است _ به مادر نگریستی و مادرسروده ی مانا که خود حکایتش را بیش از همه می دانی و داستان پر آب چشم آن را . و هم کنایتی تلخ از بی فرجامی جستجوی جفت در انسان که گریزی و گزیری از این جبر طبیعی نیست انگار . مثل خودت معتقدم که شعر اگرچه جوششی ست اما برترین کوشش آدمیزاد است برای اثبات مابعدالطبیعه ! و روزی شاید درین باره سخن ها بگوییم و بشنویم .

نظرها 43 
  1. رسول علی محمدی

    مرداد 11, 1402

    سلام و درود شیخ مزامیر
    زیبا بود امید که همه مادران باشند و بمانند و ببینند لبخند بر لبان سوخته فرزندانشان را
    مانا و توانا باشی رفیق❤️🙏

    • مهرداد مانا

      مرداد 11, 1402

      و این امید و آرمانی ست که تاریخی به درازنای انسان دارد . چرا که پبش از خدا و پیش از هر عهد و پیمانی ، مادر مقدس بود و حرمت او : حرمت آسمان ها

  2. مهرداد عزیزم
    سلام و درود
    شعر زیبایت را خواندم و چون همیشه لذت بردم
    از حالت بی خبرم
    امیدوارم رفع کسالت شده باشد و امروز بهتر از دیروز باشی نازنین
    مهرت ماندگار

    • مهرداد مانا

      مرداد 11, 1402

      و مگر می شود از سرودی که سکان اش در دست مادر است ، لذت نبرد ؟ و این نه به خاطر جادوی هر از گاه مانا ، که برای نام مقدس مادر است که به هر زبان و با هر قلم همواره پیام آور آرامش است . به راستی که مادران نه آفریده ی خالق که سروده ی اویند .. و از اینها گذشته مانا نیز دوستانی چون شرعی شاعر دارند که زبانشان التیام است و قلمشان مرهم . ..

  3. درودو احترام مانای شاعر مانای جان
    بسیار عالی سروده ای با اشتیاق خواندم دوست داشتم هرگز این شعر تمام نشود انچنان که مرا در خودم فرو برد و مسحور ساخت چند باره می خوانم سپاس

    • مهرداد مانا

      مرداد 11, 1402

      درود متقابل گرامی تر رفیقم … البته شعر در کلمات تمام شده . چنان چون همه ی انفاس . اما در معنا شاید ادامه یابد که مادران هرگز تمام نمی شوند حتا پس از مرگ شان . و از این ها گذشته وقتی شعر را در حضور خوبانی چون شما می خوانم و عرضه می کنم ، خود می دانم که نگاه مهربانتان آن را جاودانه خواهد کرد

  4. سلیم حمادی

    مرداد 11, 1402

    سلام مهرداد جان .نمیدونم ازنظرفنی چه ایرادی براین سروده هست که خودپرجم سفیدرابالا بردی .درنگاه من این شعر پراست از احساس ناب و پراست از زیبایی .من گفته بودم بااین سبک کاملا بیگانه ام اما شعرهای مانا ازجنسی دیگراست که به دلم مینشیند
    درپناه حق

    • مهرداد مانا

      مرداد 11, 1402

      سلام دوست عزیزم
      تا چندی دیگر دوستان عزیزی چون مهدی محمدی و سینا دژاگه از راه می رسند و از یمین و یسار اشکالات بی شمار شعر را خواهند گفت ( البته با ارفاق ) از آنجا که در خود توان رویارویی با ایشان را نمی بینم . گفتم از همین ابتدا تسلیم شوم . شاید بر ضعف شاعر دلرحمی کرده یا به پاس مقام مادر کمی ملایم تر شوند . 😅😅😅

      • مهدی محمدی

        مرداد 12, 1402

        درود مهرداد عزیز
        ما فقط گرده ی ما را بر شمشیری وارد می کنیم که تیز و برنده ست.

        سرتان سلامت🌺

      • سینا دژآگه

        مرداد 12, 1402

        درود بر جناب مانای عزیز
        اختیار دارید بزرگوار. ما مخلصیم 😁
        اشعارتان همیشه پخته، زیبا و کانون گفتگو هستند.

  5. معین حجت

    مرداد 11, 1402

    درود دوست بزرگوار و دانایم جناب مانا …
    من نیز سر تعظیم فرود می آورم بر تمامی مادران و دختران آزادی خواه این سرزمین…
    👏👏👏👌👌👌💐💐💐

    • مهرداد مانا

      مرداد 11, 1402

      سلام از ماست بزرگوار
      بی شک این بایرستان سبز نخواهد شد مگر به قدوم دوستان بارانی و بهاری ام چون شما

  6. .مینا .تمدن خواه

    مرداد 11, 1402

    درود بر شما
    بسیارعالی و دلنشین
    شعری که هر کسی را یاد مادرش می‌اندازد
    و از همه بیشتر یاد این مادر عزیز و بانوی زجرکشید‌ه‌ی آزادی خواه
    دستمریزاد
    👌🌹

    • مهرداد مانا

      مرداد 11, 1402

      و مانا می خواست برای مینا مطلبی بنویسد که امکان کامنت را مسدود یافت . شعر کوتاهتان که لایک کردم ، ناگفته ها و نایافته هایی داشت که قلم را مشتاق به تحریر می نمود . باری خوشوقت شدم از حضورتان در این سرای محقر که آذینی در خور برای مهمانان جانش ندارد .

  7. فیروزه سمیعی

    مرداد 11, 1402

    درودتان جناب استاد مانا ادیب گرانقدر 🌞
    بسیار ارجمند و فاخر و پر سوز سروده اید در مقام والا و ارزشمند مادر بزرگوارتان که سایه ی ایشان
    مستدام باد بر خانه و کاشانه ی دلتان 🌟🌱🌺🌹
    هر چه بگویم حق مطلب ادا نمی شود🕊️🌱🌺🍀🌷
    پاینده باشید و سرفراز و سبز
    ☘️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹☘️

    • مهرداد مانا

      مرداد 11, 1402

      مگر می شود از کامنت فیروزه به فیروزی و فرحناکی نرسید ؟ و این ها همه لطف آفرینش است بر مانا که بیش از هر آدمیزادی محتاج محبت دوستان است و سائل صحبت شان . سپاس بی حد که آمدید و نوشتید و نواختید ..

      • فیروزه سمیعی

        مرداد 12, 1402

        درودتان جناب استاد مانا ادیب گرانقدر 🌞
        سر فرود تواضع و فروتنی و مهرتان هستم مهربان

        آهنگ سروده ی زیبای شما هم روحنواز دل و جانمان شد
        که خود شرحی مفصل دارد
        پاینده باشید و سرفراز و سبز
        🌹🌹🌹🌹🌹🌹

  8. طارق خراسانی

    مرداد 11, 1402

    سلام مانا جان

    شاه بیت تمام غزل هایت سلامت باد

    در پناه خدا 🌱🌹👌👌👌👌👌👌🌹

    • مهرداد مانا

      مرداد 11, 1402

      این صفحه بی حضور باباطارق تا ابد تکمیل نمی شد . شکر ایزد که هستید و این بودنتان ، سرمایه ایست که قدر می دانم .

  9. مرداد 11, 1402

    ف مثل فاطمه / سین مثل سپهری!
    بانویی که آزادی و آزادگی را بند به بند اشک ریخت…

    درود بر شما
    و آفرین بر شعر شریف‌تان🌹

    • مهرداد مانا

      مرداد 11, 1402

      تشکر می کنم هم از شما و هم از مدیریت سایت که امکان ورود دوستان غیر عضو را مهیا کرده است .

  10. محمدعلی رضاپور

    مرداد 11, 1402

    سلام و درود و احسنت بر شما

  11. مهدی محمدی

    مرداد 12, 1402

    سلام و عرض ادب مانای عزیز🌺

    احسنت، آفرین.

    حرف در دلم زیاد است اما چه کنم اغلب ان ها دشوار و ناگفتنی ست. اما به راستی من دانستم و درک کردم مادر موجودی ست تکرار ناشدنی که آن هم البته از خلقت خداوند است.

    هم شعرت خدایی و انصافا زیبا بود و اگر هم می خواستم بنویسم در باب زیبایی های آن مثال برهان جاوید ادیب و گرانقدر می نوشتم

    و هم مادر واژه ای است که تکرار نمی شود.

    نمی خواهم بیشتر از این بنویسم می دانم قلمم تاب توصیف ندارد.

    فقط تشکر می کنم به خاطر این شعر زیبا

    قلمتان تابان و ماندگار🌺

    • مهرداد مانا

      مرداد 12, 1402

      سلام مهدی جان
      نشانه های بلوغ و پختگی از اول نیز در نوشتنت بود . و حالا حس می کنم بیشتر و بالغ تر شده ای و این یعنی راهی که تا حالا پیموده ای _ اگر چه صعب و ناهموار _ اما طریقی درست بوده و گام در سمت و سوی صواب نهاده ای . امید که پویاتر و سرشارتر ببینمت .

      • مهدی محمدی

        مرداد 12, 1402

        درود و سپاس بیکران 🌹🌹🌹

  12. سینا دژآگه

    مرداد 12, 1402

    بر فرش فکرش، فرشتگان از عرش قصه می‌گویند
    سلام و عرض ادب جناب مانای عزیز
    نمی‌شود از کنار اشعارتان گذشت و لبریز احساسات و دغدغه‌مندی نشد. خوشحالم که باز شعر زیبایی از قلم زرین‌تان خواندم. از شعر و پیام‌های دوستان لذت بردم و آموختم.
    اگر تقدیر یاری کند درباره‌ی تشخص واژگان شعرتان خواهم نوشت. بر این باورم که توجه به نحوه کاربرد زبان و تعیین چارچوب‌های زبانی شعرتان برای همگان بسیار ارزشمند خواهد بود.
    زنده باشید به مهر و قلم🌸🌺🌸🌺

    • مهرداد مانا

      مرداد 12, 1402

      سلام بر سینای دوست داشتنی
      بی صبرانه منتظر خواهم ماند ، چه آنکه مشتاقم به یادگیری و اینکه این رواق را کلاس درس خود کنید ، برایم افتخاری ست بی بدیل

  13. معصومه بیرانوند

    مرداد 12, 1402

    سلام و عرض ادب
    پرچم تمام مادران تا ابد بالاست به ویژه مادر شما که معصومیت خاصی در چهره شون پیداست
    هزاران درود
    مادرتون از تبار لرستان هستن؟

    • مهرداد مانا

      مرداد 12, 1402

      سلام بر هم تبار گرامی ام
      خوش آمدید
      اجداد بنده از بازماندگان اتابکان لر بوده اند و شعبه ای از آنها از چند نسل پیش ساکن دهستان جلالوند در جنوب کرمانشاه شدند . البته این تصویر مادر خونی ام نیست . بلکه تصویر مادری آرادیخواه است که به گردن بسیاری از ایرانیان حق مادری دارد .

    • طارق خراسانی

      مرداد 13, 1402

      دخترم
      این عکس مادر انقلاب نور است
      مادری درد کشیده
      شجاع
      انگار گام به گام با خطبه های زینب کبری زیسته و بالا آمده است
      چکاوکی که در قله ی پر شکوه آزادی هنوز آواز رهایی می‌خواند…
      مادر همه ی ماست

  14. طلعت خیاط پیشه

    مرداد 12, 1402

    درود بر شما و این قلم قدرتمند در تشریح وعشق مادر زن چراغ نور افشان زندگی است و
    مادر ستون ِ محکمی است که حتی دست مردان راهم می گیرد..زنان ایرانی در دنیا بی رقیب هستند
    زنان و دختران از هر طایفه و ایل و تباری که باشند زندگی روی دستان پر قدرت احساسات انسانی آنها می چرخد.بی وجود زن جهان آخر ز چیست ؟
    ❤️🌺🌸❤️🌺🌸👏❤️🌺🌸

    • مهرداد مانا

      مرداد 13, 1402

      سلام بانو
      بی تردید نه این دیوانه _ که افسار تخیلش از اختیار خارج است _ که هر صاحب فراستی با شما همداستان است در آنچه از مادران نوشتی . و هم در آن کنایت محزون که به زنان ایران اشاره نمودی . که به گاه خشم و دادخواهی هرکدام سپاهی گران ند .

  15. علی معصومی

    مرداد 13, 1402

    سلام مانا جان
    عزیز مادری
    ♡♡♡♡♡
    مادر
    نادر
    ای مادر
    راستش صبح
    بداهه ای با ۵ بیت
    ذیل صفحه کامنت نوشتم
    انکار موقع ارسال پریده
    چه میشه کرد؟!
    گاهی
    نمی شود
    که نمی شود
    که نمی شود…
    🌹🌹🌹🌹

    • مهرداد مانا

      مرداد 13, 1402

      با یا بی بداهه ، ما ارادتمند شما هستیم . شما در این سایت وزنه ای هستید و مانا قدر حضورتان را می داند .

  16. درود و لب مریزاد به مانای نازنین که خوب میداند رخش سخنش را برای پاسداشت کدام شیرزنان و شیرمردان زین کند

    بانو سپهری یکی از چندین مادر داغدار و عدالتخواه و بیدادستیز هست که بیرق دار درفش کاویانی و آزادگی در دنیای سراسر دروغ و نیرنگ معاصراند . و هر قلمی در برابر قلب پر مهر این مادران سر تعظیم فرو می آورد .

    اراده ی تسلیم ناپدیر و قوی ایشان برای رسیدن به خواسته های به حق ، الگویی ست که باید سرمشق قرار بگیرد.

    و سپاس از شما که سرمشق ها رو خوب می شناسید و قدردان این عزیزان هستید .

    🙏👏👌🌹🌺

    • مهرداد مانا

      مرداد 15, 1402

      سلام . فکر کنم فرصتی پیش آمده که یک ایلیاتی لک زبان با ایلیاتی لر زبان ، همسایه و برادرش حرف بزند . شهروی عزیز سه مطلب داشتی که در بخش مطالب ارسالی ات خواندم . هرچند آنها را پیشتر هم خوانده بودم . و به گمانم نثر معیار و آکادمیک آنها _ هرچند نقل قول بودند _ یکی از علل رویگردانی خوانندگان کم حوصله ی امروزی ( و متاسفانه اغلب ناآشنا با پارسی ) همین نوع نثر است که آنها در برابرش احساس خلع سلاح می کنند و با آن خودمانی نمی شوند . اگر مایل بودید به ده گفتاری که این داداش کوچکتان در باب شعر ارسال کرده التفات بفرمایید ( البته باید به ترتیب خواند ) که بنده فکر می کنم ، شاید کمی لهجه ی خودمانی تر برای همراه کردن مخاطبان در ابتدای کار بهتر باشد . و بعد می توان جدی تر و راسخ تر صحبت نمود .
      مورد دوم دعوت از شما برای کار بیشتر در این سایت است . البته این نظر شخصی بنده است که بهتر است انرژی و زمانم را فقط در یک سایت بگذارم . که اگر کسی هم دوستدار قلم بنده بود ، خود آدرس مرا خواهد دانست و به عیادت و دیدارم خواهد آمد . و اگرچه در برخی سایت ها محدودیت هایی هم دارم . اما بعدها که حضرات عفو ملوکانه فرمودند و مانای دیوانه را مورد تفقد همایونی قرار دادند ، باز هم ترجیحم این بود که در همین یک سایت فعال باشم . چون اولا آن دسته از شعرهایی که دیگران از انتشارش هراس داشتند ، در این سایت پذیرفته می شوند . دوما بین کاربران مسابقه ی بیشترین کامنت و لایک و بازدید برقرار نیست و شاعران تنها به شعر فکر می کنند . سوما به کاربران فعال اشتراک رایگان داده می شود که به نوعی از زحمت آنها قدردانی شده باشد ( اتفاقی که هرگز در دیگر جاها نیفتاد ) و چهارما اگر مشکلی پیش بیاید ، ابتدا با خود کاربر حرف می زنند و نظر او را جویا می شوند ‌. و از همه مهمتر خود مدیریت اینجا نیز به شعر و ملزومات آن آگاه است و طبل توخالی نیست . به هر روی به عنوان کاربری که سایتهای دیگر را نیز آزموده و حتا از عوامل موثر در ایجاد شور و نشاط در آنها بوده ، تشخیصم این است که دوستان را به فعالیت بیشتر در سایتی دعوت کنم که در آن به جای شعر ، بنر تبلیغات شامپوی ضد شوره و جراحی بینی و بوتاکس را مشاهده نمی کنید …

      دوستدار شما شهروی نازنین : مانا

      • درود بر مانای عزیز
        اتفاقن در سال ۷۰ تا ۷۳ بعنوان سرباز معلم در کاکاوند دلفان در میان لک ها بودم . حتی شعر عامیانه ی لکی هم می گفتم . متاسفانه بعد از خدمت سربازمعلمی در این ۳۰ سال چون ارتباط کلامی با لک ها نداشتم تلفظ خیلی از واژه ها را فراموش کرده ام . ولی ابیاتی از اون شعرها که در رقابت با بساطعلی از روستای سُرمه سروده بودم جخت یادم هست .

        بساط شاعر محلی سرا بود و در روستای سُرمه آنطرف کوه زندگی میکرد و دو تا پسر داشت که پیاده به مدرسه ی روستای قلاته می آمدند . هر وقت بساط برای بردن نفت به قلاته می اومد سری هم به ما میزد .

        یک روز دم مدرسه با بساط خوش و بش میکردم . وقتی رفتش ، عالیخان که مغازدار قلاته بود پیدایش شد و پرسید بساط چیکار داشت؟

        گفتم هیچی …

        بَساط حَته اَ سُرمَه
        موشه فرزاد کُرمَه

        نَ آیلِ ئی وَلاتَه
        شَوَکی مَچه قَلاتَه

        نَذانم کِ چَ دارَه
        چَ مَکَه تا یَوارَه

        …….

        بعد عالیخان رفتش و بعد از ظهر یکی دیگه از اهالی اومد . پرسید آقا معلم چه خبر ؟ کی اومد کی رفت ؟

        گفتم هیچی …
        فقط :

        نیمَه رو بی که دَمِ مَدرسه عالیخان حَت
        نوشینا دُروم وِت ، جان تو وُ بَراکَت

        مُ وِتُم عالیخان ، مَذونی
        گُرجی اَلحَمدِل لا ؟بوش چونی؟

        وِت وَ تو چِ ، دَنگِت ، زیتَر موش
        زَلَکِم دا و کَتِم ، اَ قلاتَه به چِروش

        چروش نام یک روستا پایین تر از قلاته بود .

        شب عالیخان اومد و گفت : ای بد بختیاری
        😂 اخه من کِی تورو هُلِت دادم که از قلاته افتادی توی چروش

        ………..

        در مورد اون مقالات ارسالی بله حق با شماست . مطالبی که قرار هست عموم از اون استفاده کنن باید زبان نوشتاریش خُشک نباشه .

        البته اساتید دانشگاه ها وقتی برای سیستم دانشگاهی مطلب می نویسن ، اون مطلب رو بصورت مقاله با حفظ اصول آکادمیک مقاله نویسی می نویسن. ولی وقتی بخوان سَوای از قشر دانشگاهی ، مخاطبان غیر دانشگاهی را هم مخاطب قرار بدن در نوشتن مطلب به سمت جُستارنویسی میرن .
        زبان جستارنویسی نرم و آزاد از اصول مقاله نویسی هست و مخاطبان بیشتری را جذب میکنه .

        مثلن کتاب انسان خردمند که توسط نوح هرَری نوشته شده و فروش فوق العاده ای در دنیا داشت بصورت جُستارنویسی نوشته شده بود تا حلاوت یک رُمان را داشته باشه،

        …….

        سر ف صت به ده گفتار سر خواهم زد . مشغله های شغلی دست و پامونا بسته و افتخار حضور مستمر در جمع دوستان سایت های شعری را کمتر دارم.

        ……….
        بله این سایت دارای نقاط قوت و کارآمد بیشتری نسبت به دیگر سایتهای مشابه هست . بخص ص در تایید شعر .

        …….

        مانای نازنین ، آرزومند تحقق آرزوهایت هستم .
        مانا باشی و سربلند

  17. سیامک عشقعلی

    مرداد 16, 1402

    آقا مثل همیشه عالی و عالی‌تر ✔️💜🌷

    • مهرداد مانا

      مرداد 16, 1402

      سپاس بی حد دارم از شما
      فردا یه شعر رو می فرستم سایت ، با آوازی به یاد ماندنی از استاد ناصر رزازی

  18. لیلا صالح

    شهریور 11, 1402

    سلام و درود به برادر مهربانم.

    شعر مادر را خوانده بودم و هر چند هر شعری که مربوط به مادر ها باشد نخوانده و ندیده رنگ و حس و حالش را می فهمی!

    نمی دانم چرا هر شعری که به مادرها مربوط میشود اندوه احساس غالب آن شعر می شود برای من!؟ شاید چون مادرها فداکارند و درد و رنج زیادی را برای خوشبختی فرزندشان تحمل می کنند.

    به امید رسیدن به آرزویت در این سروده ی زیبا که آرزوی همه ماست.

    یا هو🌹

    • مهرداد مانا

      شهریور 11, 1402

      سلام
      چقدر خوب شد که آمدی و سر زدی
      البته در مورد رنج و اندوه و ایثار مادران درست فکر می کنی . شاید هم ” مادر شاد ” در بین ما کمی بیگانه باشد . و این یک کلیشه ی تاریخی / اجتماعی ست . به هر حال …. باز هم به داداشت سر بزن

  19. درود بر شما
    قلمتان نویسا
    ماندگار باشید 🌹🌹

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا