شعر پاک

عنوان شعر	تاریخ انتشار	تعداد بازدید	تعداد نظرات
همساده قدیم بست پایین شمایُم	خرداد 20, 1402	145	1
میان فوج کبوتر کلاغ تنها بود	خرداد 19, 1402	126	4
آنچه شکست بعد تو دیگر نخورد جوش	اسفند 28, 1401	253	4
من از زمین و زمان خوردم از تو هم ،آری….تویی که ورد لبت بوده دوستم داری….	مهر 27, 1397	1494	2
دوستت داشتم و دارم و از عشق زیاد…لعن و نفرین تو شد نافله ی روز و شبم	مهر 26, 1397	526	6
قسمت دادم و نامرد… قسم خوردی تو	مهر 25, 1397	336	8
گریه شاید مسکنی باشد،در شب بیقراری مردی	مهر 24, 1397	544	10
عاشقی مرد راه می خواهد،دو نفر با سلاح گرم جگر!	مهر 23, 1397	427	8
از یک نگاه ساده،دوتا دست…زندگی	مهر 22, 1397	204	12
دروغ قصه از آنجا شروع شد خندید…	دی 4, 1396	598	5
بد جور خدایا هوس زلزله کردم	دی 1, 1396	398	4
من ترک خورده اناری که نچیده است کسی	آذر 30, 1396	515	14
خسته از مردم آبادی و از شکوه پُرَم	آذر 27, 1396	686	3
به روی سقف هم می دید طرح ناب رویش را	آذر 25, 1396	641	8
بریده حضرت ماما به نام من شبی نافش	آذر 25, 1396	444	4
حجاب شعر من امروز روسری شده است	آذر 24, 1396	522	1
نه نخواهید از این سوخته دل حوصله را…	آذر 22, 1396	326	0
قصدت چه بود ؟این که مرا مبتلا کنی!؟…	خرداد 23, 1396	413	1
وصال ما به خدا بی شمار شر دارد…	خرداد 21, 1396	512	2
زبان روزه نوشتم مبارکت باشد	خرداد 19, 1396	645	7
صدف بوده است و سر از ساحل دریا در آورده…	اردیبهشت 31, 1396	547	12

ناحیه کاربری

ثبت نام در شعرپاک

کتابخانه

صور خیال در شعر فارسی

بیان و معانی

هنر مقدس

مکتب های ادبی

مشاهده تمام کتاب‌ها

سخن دل

ای که چیدی به جفاکاری خود این خوان را
بسته عشقت به چنین معرکه ای دستان را

پهلوانی من آن است که در مسلک عشق
بی دریغی به تو تقدیم کنم این جان را

من و دریوزه ای از ناز طبیبان هیهات
دردمند تو عزیزم چه کند درمان را

این روا نیست که حتی به گمانت برسد
که من از جور و جفا می شکنم پیمان را

ناز کن باز که ناز تو خریدن دارد
کن پریشان سر آن گیسوی جانفشان را

پاک شو دفتر از این اشک که افشا نکنی
پیش دلدار تو داغ دل بی سامان را

مهدی از جور تو لب بسته ولی جان دلم
بشنو از قعر غزل درد دل نالان را

« مهدی رستگاری »

تازه ترین نقدها