🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۱۱۲۸ : داغ می گلگل به طرف دامنم افتاده است

(ثبت: 172419)

داغ می گلگل به طرف دامنم افتاده است

همچو مینا میکشی بر گردنم افتاده است

چون پلاس شکوه بر گردن نیندازم ز بخت؟

گل به چشم از نکهت پیراهنم افتاده است

تا گذشتی گرم چون خورشید از ویرانه ام

از گرستن گل به چشم روزنم افتاده است

گر چه خاکستر شدم، ایمن نیم از سوختن

شعله سنگین دلی در خرمنم افتاده است

در حصار آهنین دارد تن و جان مرا

شکر زنجیر جنون بر گردنم افتاده است

طفل اشک شوخ چشم از بس در او آویخته است

چاکها چون گل به طرف دامنم افتاده است

صائب از تکلیف سیر بوستانم در گذر

صحبت گرمی به کنج گلخنم افتاده است

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا