🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۱۲۰۴ : زیر پای سرو چون آب روان غلطیدنی است

(ثبت: 172495)

زیر پای سرو چون آب روان غلطیدنی است

گل به تردستی ز عکس تازه رویان چیدنی است

گر لباس فاخری در عالم ایجاد هست

از گناه زیردستان چشم خود پوشیدنی است

پیشدستی کن، ازین تشویش خود را وارهان

جام پر زهر اجل چون عاقبت نوشیدنی است

از دم سرد خزان چون می رود آخر به باد

با لب خندان به گلچین سر چو گل بخشیدنی است

تا به کی در استخوان بندی گدازی مغز خود؟

این طلسم استخوانی چون ز هم پاشیدنی است

وقت خود ضایع مکن چون غافلان در چیدنش

چون بساط زندگانی عاقبت برچیدنی است

بر دل آزاده حسن خلق بند آهن است

از گل بی خار بیش از خار دامن چیدنی است

نیست از بخت سیه دلهای روشن را ملال

دیده آیینه شبها ایمن از نادیدنی است

دل ز اشک گرم خالی ساز هنگام صبوح

در زمین پاک، صائب تخم خود پاشیدنی است

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا