🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۱۵۱ : می کشد خاطر به جا و منزل دیگر مرا

(ثبت: 171442)

می کشد خاطر به جا و منزل دیگر مرا

چرخ گویا ساخت از آب و گل دیگر مرا

عمر شد در گوشمالم صرف، گویا روزگار

می کند ساز از برای محفل دیگر مرا

گر چه در ظاهر چو مجنون رو به حی آورده ام

نیست غیر از پرده دل محمل دیگر مرا

سوخت تخم من ز برق عشق و دهقان هر نفس

می فشاند در زمین قابل دیگر مرا

چون گهر چندان که اندازم درین دریا نظر

نیست جز گرد یتیمی ساحل دیگر مرا

چشم من سیر از جهان و هر دم از بهر طمع

کاسه دریوزه سازد سایل دیگر مرا

هر کجا چون سایه رو آرم ز آباد و خراب

نیست جز افتادگی سر منزل دیگر مرا

گر چه دل خون شد ز درد عشق صائب کاشکی

در بساط سینه بودی صد دل دیگر مرا

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا