🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
سپاس مجدد نمی دونستم
علی معصومی در دوباره بر می گردم
درودهای بیکران عالم محضر خداست هستی جای گنجایش او را ندارد که او محاط بر هستی است
اسماعیل علیخانی در پول میکاپ و کت و دامن و شلوار نداشت
درو بر شما🌺
متشکرم زنده باشید🌺
درود بر شما با آرزوی توفیق الهی 🌹🌹
اعضا تایید شده: 1773
تعداد اشعار: 26584
تعداد مطالب: 2880
تعداد کل نظرات و نقدها:146437
شعرپاک تولد این عزیزان را تبریک میگوید:
از دلم عشق به جامی غمی دنیا برداشت
نتوان پنبه چنین از سر مینا برداشت
چشمه آبله ما به گهر پیوسته است
غوطه در گنج زد آن کس که پی ما برداشت
وادی عشق شد از سلسله جنبان معمور
شوق روزی که مرا سلسله از پا برداشت
باز چون حلقه زنجیر، سلاست دارد
زلف هر چند که ربط از سخن ما برداشت
کرد دیوانگیم در در و دیوار اثر
کعبه چون محمل لیلی ره صحرا برداشت
چه خیال است مرا چرخ سبکبار کند؟
بار سوزن نتوانست ز عیسی برداشت
سایه اش خونی چندین کمر کوهکن است
کوه دردی که دل از عشق تو تنها برداشت
حسن بی پرده بود پرده بینایی چشم
ساده لوح آن که ترا پرده ز سیما برداشت
دامن دشت جنون عالم نومیدی نیست
خواهد از خاک مرا آبله پا برداشت
در تلافی گهر افشاند و همان منفعل است
قطره ای چند که ابر از دل دریا برداشت
دامن عمر ابد را نتوان داد از دست
شانه چون دست ازان زلف چلیپا برداشت؟
گر چنین داده خود باز ستاند صائب
غیر عبرت نتوان هیچ ز دنیا برداشت
کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :
کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :
علی معصومی در سر منشاء دیوانگی
سلام اقا سیاوش قبلا هم با حنابعالی در این وادی سخن رفته بود. جنابعالی متاسفاته با سوالاتی
معصومه بیرانوند در درد دارد مست باشی بی می و…
سلام و سپاس مجدد
طارق خراسانی در درد دارد مست باشی بی می و…
سلام مجدد خیلی خوشحالم که هستی ، سلامتی و در کنار خانواده به فضل الهی
معصومه بیرانوند در درد دارد مست باشی بی می و…
سلام و عرض ادب این شعر شاید تاریخ سرودنش به ده سال قبل برمی گرده اولآ
طارق خراسانی در درد دارد مست باشی بی می و…
سلام رابعه دوم دختر شاعرم اولا : در تعجبم چرا تا به امروز این شعر را
بستن فرم