🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۱۸۵ : خواب غفلت شد گران از بس ز خودبینی مرا

(ثبت: 171476)

خواب غفلت شد گران از بس ز خودبینی مرا

سیل نتواند ز جا کندن ز سنگینی مرا

بود بی رنگی ز آفت جوشن داودیم

تخته مشق شکستن کرد رنگینی مرا

تا درین گلشن پر و بالم چو طوطی سبز شد

غوطه در زنگ قساوت داد خودبینی مرا

شد به من آب حیات از خاکساری خوشگوار

کرد دلسرد این سفال از کاسه چینی مرا

گر شد از شیرین زبانی قسمت طوطی شکر

نیست جز جوش مگس حاصل ز شیرینی مرا

دیگران گر انتظار روز محشر می کشند

محنت فرداست نقد از عاقبت بینی مرا

از حیات رفته صائب حاصل من حسرت است

نیست غیر از دست پرخاری ز گلچینی مرا

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا