🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۲۲۸۵ : نکشیدیم شرابی به رخ تازه صبح

(ثبت: 173576)

نکشیدیم شرابی به رخ تازه صبح

سینه ای چاک نکردیم به اندازه صبح

عیش امروز علاج غم فردا نکند

مستی شب ندهد سود به خمیازه صبح

هر سری را نکشد دار فنا در آغوش

سر خورشید سزد شمسه دروازه صبح

نکند طول امل چاره کوتاهی عمر

نشود تار نفس رشته شیرازه صبح

دولت سرد نفس زود به سر می آید

که بود یک دو نفس مستی جمازه صبح

پیش چشمی که دل زنده شب را دریافت

چون گل روی مزارست رخ تازه صبح

گر دل زنده چو خورشید تمنا داری

بشنو از صائب ما این غزل تازه صبح

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا