🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۳۰۴۲ : زرخسار تو رنگ از گلشن ایجاد می خیزد

(ثبت: 174333)

زرخسار تو رنگ از گلشن ایجاد می خیزد

زرفتار تو از آب روان فریاد می خیزد

به هر گلشن که با آن قد رعنا جلوه گر گردی

به تعظیم تو سرو از جای خود آزاد می خیزد

ز آب آیینه روشن پذیرد زنگ و شیرین را

زدل زنگار از تردستی فرهاد می خیزد

کجا خون می تواند شست رنگ از غنچه پیکان؟

به می کی گرد کلفت از دل تا شاد می خیزد؟

اگر چون کاسه خالی نیستند از مغز این سرها

چرا انگشت بر هر لب زنی فریاد می خیزد؟

کند از علم رسمی پاک، دل را ساده لوحیها

به صیقل جوهر از آیینه فولاد می خیزد

چرا صائب به هم دارند غیرت کشتگان او؟

رقم یکدست اگر از خامه فولاد می خیزد

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا