🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۳۴۳۲ : صاف با ما دل آن شعله بیباک نشد

(ثبت: 174723)

صاف با ما دل آن شعله بیباک نشد

سوخت پروانه ما و ز گنه پاک نشد

شبنم آورد سر از روزن خورشید برون

سر ما بود که شایسته فتراک نشد

علف تیغ جهانسوز حوادث گردد

دل هرکس که ز زنگار خودی پاک نشد

خنده صبح به خوناب شفق پیوسته است

هیچ کس شاد نگردید که غمناک نشد

ماند چون خرمن ناکوفته در دامن دشت

هرکه زیر قدم راهروان خاک نشد

نگشودند به رویش در جنت صائب

سینه هرکه به شمشیر جفا چاک نشد

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا