🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۳۹۴۱ : دماغ سوختگان را شراب تازه کند

(ثبت: 175233)

دماغ سوختگان را شراب تازه کند

زمین تشنه جگر را سحاب تازه کند

ستاره سوختگان باغ دلگشای همند

که مغز سوخته بوی کباب تازه کند

اگر بهار کند سبز تخم سوخته را

دماغ خشک مرا هم شراب تازه کند

ازان خموش نگردد چراغ در شب تار

که داغ روشنی آفتاب تازه کند

ز یادگار شود زخم ماتمی ناسور

که داغ رفتن گل را گلاب تازه کند

نقاب تشنه دیدار را کند بیتاب

که داغ تشنه لبان را سراب تازه کند

نسوخته است ز سودای او چنان صائب

که مغز خشک مرا ماهتاب تازه کن

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا