🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۴۳۶ : دلم خاک مراد خویش داند نامرادی را

(ثبت: 171727)

دلم خاک مراد خویش داند نامرادی را

کند گرد یتیمی گوهرم گرد کسادی را

ز تنگی در دل پر خون من شادی نمی گنجد

ز من چون غنچه تصویر، رنگی نیست شادی را

نظر بست از تماشا بوالهوس، تا یار نو خط شد

خط ریحان غبار چشم باشد بی سوادی را

به خواری زیستن، از عزت ناقص بود بهتر

گوارا کرد بر من قیمت نازل کسادی را

چرا صائب برون آیم ز خلوت، من که می دانم

به از کنج دهان یار، کنج نامرادی را

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا