🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۵۰۱۸ : جدا نمی شود از پیش لعل میگونش

(ثبت: 176310)

جدا نمی شود از پیش لعل میگونش

چه بوسه گاه شناس است خال موزونش !

سرش به دولت دنیا فرو نمی آید

به هر که سایه کند طره همایونش

شب امید من آن روز صبح عید شود

که سر زند بنا گوش، خط شبگونش

درین ریاض ترا چشم موشکافی نیست

وگرنه طره لیلی است بید مجنونش

منم که روی زچین جبین نمی تابم

و گرنه رهزن خضرست نعل وارونش

مرا به وادیی افکنده است شور جنون

که ناز سرو کند گردباد هامونش

سیه دلی که به دامان اوست چشم مرا

چو داغ لاله گرفته است درمیان خونش

به دام شاهسواری فتاده ام صائب

که لاله لاله چکد خون ز نعل گلگونش

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا