🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۵۲ : از عذار او بپوشان دیده امید را

(ثبت: 171343)

از عذار او بپوشان دیده امید را

تکمه از شبنم مکن پیراهن خورشید را

در بهشت عافیت افتادم از بی حاصلی

شد حصاری بی بری از سنگ طفلان بید را

نور معنی می درخشد از جبین لفظ من

بال خفاشی چه ستاری کند خورشید را

جام را بهر تنک ظرفان به دور انداخته است

هیچ حقی نیست بر دریاکشان جمشید را

چون دل شب می زنم صائب بر آهنگ فغان

می کشانم بر زمین از آسمان ناهید را

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا