🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
سپاس مجدد نمی دونستم
علی معصومی در دوباره بر می گردم
درودهای بیکران عالم محضر خداست هستی جای گنجایش او را ندارد که او محاط بر هستی است
اسماعیل علیخانی در پول میکاپ و کت و دامن و شلوار نداشت
درو بر شما🌺
متشکرم زنده باشید🌺
درود بر شما با آرزوی توفیق الهی 🌹🌹
اعضا تایید شده: 1773
تعداد اشعار: 26584
تعداد مطالب: 2880
تعداد کل نظرات و نقدها:146437
شعرپاک تولد این عزیزان را تبریک میگوید:
گرچه چون مجنون زشور عشق صحرایی شدم
خاررا دست حمایت از سبک پایی شدم
داشت چشم باز عالم راسیه در دیده ام
تا نظر بستم ز دنیا عین بینایی شدم
تابع خورشید باشد سایه در سیر و سکون
چون تو هر جایی شدی من نیز هر جایی شدم
خاکساری پیشه خود کن که من چون آفتاب
درنظرها سر بلند از جبه فرسایی شدم
آنچنان کز لفظ گردد معنی بیگانه دور
من ز وحشت در سواد شهر صحرایی شدم
طاقت دیدار چشم تنگ ظرف من نداشت
محو در نظاره چشم تماشایی شدم
داشت فارغبال خاموشی من آزاده را
در قفس محبوس چون طوطی ز گویایی شدم
علم رسمی می کند دلهای روشن راسیاه
من به نادانی ازان قانع ز دانایی شدم
نیستم فارغ ز پیچ و تاب از شرمندگی
تا علم چون سرو در گلشن به رعنایی شدم
نقش بست از کوتهی بر خاک، بال و پر مرا
بس که چون طاوس مشغول خود آرایی شدم
داشتم روشن تر از شبنم درین بستان دلی
دل سیه چون لاله من از باده پیمایی شدم
چون توانم سر برآورد از محیط بیکنار
من که در سیر وجود قطره دریایی شدم
پاس صحبت داشتن آسایش از من برده بود
قانع از همصحبتان صائب به تنهایی شدم
کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :
کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :
علی معصومی در سر منشاء دیوانگی
سلام اقا سیاوش قبلا هم با حنابعالی در این وادی سخن رفته بود. جنابعالی متاسفاته با سوالاتی
معصومه بیرانوند در درد دارد مست باشی بی می و…
سلام و سپاس مجدد
طارق خراسانی در درد دارد مست باشی بی می و…
سلام مجدد خیلی خوشحالم که هستی ، سلامتی و در کنار خانواده به فضل الهی
معصومه بیرانوند در درد دارد مست باشی بی می و…
سلام و عرض ادب این شعر شاید تاریخ سرودنش به ده سال قبل برمی گرده اولآ
طارق خراسانی در درد دارد مست باشی بی می و…
سلام رابعه دوم دختر شاعرم اولا : در تعجبم چرا تا به امروز این شعر را
بستن فرم