🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۵۶۳۴ : چند خود را زخیال تو به خواب اندازم ؟

(ثبت: 176926)

چند خود را زخیال تو به خواب اندازم ؟

چند از تشنه لبی سنگ در آب اندازم؟

در نهانخانه محوست عبادتگاهم

نیستم موج که سجاده بر آب اندازم

لاله ای نیست صباحت که مرا گرم کند

چه بر این آتش افسرده کباب اندازم؟

چند در پرده توان مشق نظر بازی کرد؟

طرح نظاره به آن روی نقاب اندازم

من که بر چشم خود از نور شرر می لرزم

به چه جرأت ز جمال تو نقاب اندازم؟

منت آب خضر سوخت مرا، نزدیک است

که نفس سوخته خود را به سراب اندازم

تلخیی نیست که بر خود نتوان شیرین کرد

به که مهر لب او را به شراب اندازم

چند در شعر کنم عمر گرامی را صرف؟

چند ازین گوهر نایاب در آب اندازم

به که کوتاه کنم زلف سخن را صائب

رگ جان را چه ضرورست به تاب اندازم؟

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا