🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۶۳۶۹ : خاکم به چشم در نگه واپسین مزن

(ثبت: 177661)

خاکم به چشم در نگه واپسین مزن

زنهار بر چراغ سحر آتشین مزن

افتاده را دوباره فکندن کمال نیست

آن را که خاک راه تو شد بر زمین مزن

کافی است بهر سوختنم یک نگاه گرم

آتش به جانم از سخن آتشین مزن

بگذار چشم فتنه خوابیده را به خواب

ناخن به داغ سینه اندوهگین مزن

انصاف نیست آیه رحمت شود عذاب

چینی که حق زلف بود بر جبین مزن

چون شیشه توتیا شود از سنگ فارغ است

بر سنگ خاره شیشه ما بیش ازین مزن

خواهی که گیرد از تو سپهر برین حساب

زنهار ناشمرده قدم بر زمین مزن

صائب به گوشه دل خود تا توان خزید

زنهار حلقه بر در خلق برین مزن

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا