🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۶۷۶۹ : ز عاشق حرف درد و داغ پرس، از دل چه می پرسی

(ثبت: 178061)

ز عاشق حرف درد و داغ پرس، از دل چه می پرسی

حدیث راه بسیارست از منزل چه می پرسی؟

خدا داند دل آواره ما را چه پیش آمد

سرانجام نسیم از سر و پا در گل چه می پرسی؟

محیط قطره نتواند شدن چشم حباب من

ز من احوال این دریای بی ساحل چه می پرسی؟

حساب موج دریا را بیابانی چه می داند؟

صفات عشق را از مردم عاقل چه می پرسی؟

سپند از گرمی خاکستر پروانه می سوزد

ز روی آتشین شمع این محفل چه می پرسی؟

مبادا رحم کم فرصت مجال گفتگو یابد

گناه خویش ای بیدرد از قاتل چه می پرسی؟

تو کز خود یک قدم هرگز برون ننهاده ای صائب

سراغ کعبه مقصد ز اهل دل چه می پرسی؟

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا