🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۶۹۸۱ : نمی آید از من دگر بردباری

(ثبت: 178273)

نمی آید از من دگر بردباری

دو دست من و دامن بی قراری

من و طفل شوخی که صد خانه زین

ز مردان تهی ساخت در نی سواری

معلم کباب است از شوخی او

کند برق را ابر چون پرده داری؟

کند کبک تقلید رفتار او را

ادب نیست در مردم کوهساری!

مرا کارافتاده صائب به شوخی

که کاری ندارد به جز زخم کاری

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا