🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۷۱۸ : پیچیده است دست تو دست کلیم را

(ثبت: 172009)

پیچیده است دست تو دست کلیم را

در حقه کرده لعل تو در یتیم را

موج از حقیقت گهر بحر غافل است

حادث چگونه درک نماید قدیم را؟

در قتل ما به نرگس خود مصلحت مبین

کاندیشه صحیح نباشد سقیم را!

دریاست داغ حوصله من، که چون صدف

می پرورم به دست تهی صد یتیم را

مخصوص اهل حال بود گوشمال عشق

آتش دهد فشار، گل خوش شمیم را

گرد خجالت از رخ سایل که می برد؟

شرم کرم اگر نگدازد کریم را

فقر سیاهرو محک بخل و همت است

محتاج از کریم شناسد لئیم را

صائب ز بنده های باخلاص می شود

هر کس به یک طرف نهد امید و بیم را

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا