🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۷۳ : نعل در آتش گذارد روی گرمت بوس را

(ثبت: 171364)

نعل در آتش گذارد روی گرمت بوس را

زخمی دندان کند لعلت لب افسوس را

ناله و افغان من از لنگر تمکین اوست

بت ز خاموشی به فریاد آورد ناقوس را

خط چنین گر تنگ سازد بر دهانش جای بوس

می کند گنجینه گوهر کف افسوس را

گردش نه آسمان از آه آتشبار ماست

شمع می آرد به چرخ از دود خود فانوس را

دیدن گل از قفس، بارست بر مرغ چمن

رخنه زندان کند دلگیرتر محبوس را

سر ز دنبال خودآرا بر ندارد چشم شور

محضر قتل است حسن بال و پر طاوس را

دیده ای کز مو شکافی پرده سوز غفلت است

خانه صیاد داند خرقه سالوس را

صاحبان کشف بیقدرند در درگاه حق

نیست صائب پیش شاهان رتبه ای جاسوس را

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا