شعر پاک

🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

تندیس شعرپاک

کلام بزرگان

دامن همت برافشان ای دل از کبر و ریا
بعد از آن بر دوش جان افکن ردای کبریا

« حسین خوارزمی »

تازه ترین نظرات

طارق خراسانی در تسلیم حادثه

پیری بدون چوب عصا می‌خورد زمین مردان خامِ کوچه‌ی غم، بنگ می‌زنند اِشغال گشته مرکز امداد؛ ملّتی از

معین حجت در تسلیم حادثه

سپاسگزارم... بزرگوارید🙏🙏🙏🌺🌺🌺

معین حجت در تسلیم حادثه

سپاسگزارم دوست بزرگوارم جناب گیوه ‌چیان... زنده باشید ... 🙏🙏🙏🌺🌺🌺

معین حجت در تسلیم حادثه

درود جناب وحدتی ... سپاس از لطف و بداهه زیبایتان 🙏🙏🙏🌺🌺🌺

حسن نبی در یا شمس الشموس

درود و عرض ارادت ممنونم زنده باشید🙏🏼

مشاهده تمام نظرات و نقدها

کاربران دارای اشتراک

ایمان کاظمی (متخلص به ایمان)

امیر وحدتی "یگانه"

محمد رضا شرعی ( شبگرد )

آمار سایت

اعضا تایید شده: 1775

تعداد اشعار: 26657

تعداد مطالب: 2893

تعداد کل نظرات و نقدها:146854

حاضرین در سایت

علی معصومی

متولدین امروز

شعرپاک تولد این عزیزان را تبریک می‌گوید:

لیست اشعار خردنامه اسکندری

عنوان شعر	خوانش	نظرات
بخش ۲ - مناجات در اظهار افتادگی عجز و پیری و به پایمردی عنایت استدعای دستگیری	103
بخش ۳ - در نعت خواجه ای که دیباچه کمال او «کنت نبیا و آدم بین الماء و الطین » است و روزنامه حال خجسته مآل او «انا سید الأولین و الآخرین »	94
بخش ۴ - پایه معراج سخن را بلند ساختن و سخن پایه معراج خواجه پرداختن	143
بخش ۵ - در دعای دولتخواهی حضرت ولایت پناهی عبیداللهی لازالت ایام بقائه مصونة عن التناهی و مأمونة عن اصابة الدواهی	114
بخش ۷ - جواب از این سؤال که چون دعای مظلوم مستجاب است چرا دعای اکثر مظلومان از اجابت در حجاب است	138
بخش ۶ - در مدحت سایه خدا که سایه بودن وی مر آن حضرت را چون آفتاب بر همه ذرات عالم روشن است لازال ممدودا علی مفارق العالمین	134
بخش ۱۴ - معارضه حکیم و لئیمی که صورت این چون سیرت آن آراسته بود و صورت آن چو سیرت این ناپیراسته	123
بخش ۸ - گوش خالی فرزند ارجمند را به گوهر پند گوهر بند کردن و لوح ساده اش را به نقوش نصیحت نشانمند ساختن	128
بخش ۹ - در نصیحت نفس مفلس از بضاعت طاعت و دلالت وی به طریق تجرید و قناعت	191
بخش ۱۰ - حکایت آن از قافله حاجیان دور افتاده با آن پیر زال در بادیه قناعت بر قدم توکل ایستاده	145
بخش ۱۱ - گفتار در فضایل سخن و سخنوری و تقریب نظم این منظومه از عیب تکلف بری که نامزد است به خردنامه اسکندری	141
بخش ۱۲ - حکایت آن خاد که گوش بر افسانه غوک نهاد و نقد را به امید نسیه از دست بداد	110
بخش ۱۳ - آغاز سخن گستری به شروع در خردنامه اسکندری	151
بخش ۱۵ - داستان آفتاب دولت فیلقوس به سر دیوار رسیدن و آیینه اسکندری را در مقابله آن داشتن و فروغ آن را در وی دیدن و سلطنت رابه ربقه تصرف وی در آوردن و از استاد وی ارسطو طلب وصیت کردن	110
بخش ۱۶ - حکایت آن پیر که جوان گریان را دید و موجب گریه او را پرسید	134
بخش ۱۷ - داستان اسکندر که خود را بر خاک تواضع انداخت و از خاک تواضع سر بر اوج ترفع افراخت	92
بخش ۲۳ - خردنامه سقراط	90
بخش ۲۵ - خردنامه بقراط	184
بخش ۱۸ - حکایت پسر مهتر ده که چون با پدر مشاهده حشمت و شوکت پادشاه شهر کرد	93
بخش ۲۶ - حکایت اعراض پدر حکیم از تربیت پسر لئیم	113
بخش ۲۸ - حکایت آن طفل خرد که نان بزرگ در دست داشت، می خورد و می گریست که این نان اندک است و اشتهای من بسیار	78
بخش ۲۹ - خردنامه اسقلینوس	104
بخش ۳۰ - حکایت آن نوخاسته تن به جامه آراسته که جامه هایش نغز و سخن هایش بی مغز بود	139
بخش ۱۹ - خردنامه ارسطاطالیس	125
بخش ۲۰ - حکایت آن اشتر که به مشورت روباه در آب خسبید و در آخر بار وی گران تر گردید	123
بخش ۳۲ - حکایت آن زشت روی خانه آرای که حکیمی در خانه وی منزل ساخت و در وقت حاجت آب دهان بر وی انداخت	102
بخش ۲۱ - خردنامه افلاطون	112
بخش ۲۲ - حکایت آن راستگوی که از ناراستی کج اندیشان به مسافرت بسیار سخن خود را راست کرد	103
بخش ۳۴ - حکایت آن قاضی غریب که پادشاه بر وی غضب کرد و گفت که خانه اش را به غارت از هر چه دارد بپردازند و خایه اش را بیرون کرده خصی سازند	90
بخش ۲۴ - حکایت آن مرغ ماهیگیر که حیله ای ساخت و آن ماهی ساده را در دام انداخت	147
بخش ۳۶ - حکایت سبب نارسیدن خلیفه به آن کنیزک نورسیده	97
بخش ۲۷ - خردنامه فیثاغورس	123
بخش ۳۱ - خردنامه هرمس	139
بخش ۳۳ - داستان جهانگیری اسکندر و عمارت شهرها و اختراع کارهای وی بر سبیل اجمال	111
بخش ۳۵ - خردنامه اسکندر	133
بخش ۳۷ - در نصیحت مجردان که به صحبت زنان آب خود نریزند و وصیت کدخدایان که از فرمانبرداری زنان بپرهیزید	124
بخش ۴۰ - حکایت شخصی که زمین خرید و در آنجا گنجی یافت، برنداشت که از آن فروشنده است و فروشنده قبول نکرد که من زمین را و هر چه در وی بوده فروخته ام	122
بخش ۳۸ - حکایت پرویز با آن ماهیگیر که چون ماهی درم ریزش کرد و به نصیحت تلخ شیرین که آن درم ریزی مضاعف شد	143
بخش ۴۱ - داستان کاغذ نوشتن مادر اسکندر و جواهر حکمت در آن پیچیدن و به اسکندر فرستادن	108
بخش ۳۹ - داستان خاقان چین که تحفه حقیر به اسکندر فرستاد و به حکمتی شریفش آگاهی داد	153
بخش ۴۲ - حکایت آن جوان رعنا که جامه های عید پوشید و به نظر عجب در خود نگریست و به آن تیر زهرآلود از پای در افتاد	105
بخش ۴۳ - داستان طلب وصیت کردن اسکندر از ارسطو و وصیت نوشتن وی	96
بخش ۴۴ - حکایت پادشاه فرزانه با آن دیوانه از خرد بیگانه	145
بخش ۴۵ - داستان نکته های حکمت راندن شاگردان ارسطو و خبر یافتن اسکندر از آن و عقدهای گوهر بر ایشان نثار کردن	99
بخش ۴۶ - داستان رسیدن اسکندر به زمین هند و ملاقات وی با حکیمان ایشان	131
بخش ۴۷ - حکایت آن حکیم کشتی شکسته رخت به دریا فکنده که بعد از نجات به واسطه حکمت به درجات رسید	118
بخش ۴۹ - حکایت آن حکیم از مردم بر کرانه و سؤال و جواب او با پادشاه زمانه	124
بخش ۴۸ - داستان رسیدن اسکندر به شهری که همه مردم پاکیزه روزگار بودند و سؤال و جواب ایشان	148
بخش ۵۳ - ظاهر شدن علامات وفات بر اسکندر و مکتوب نوشتن وی به سوی مادر	190
بخش ۶۲ - ندبه حکیم ششم	102
بخش ۶۳ - ندبه حکیم هفتم	103
بخش ۶۴ - ندبه حکیم هشتم	90
بخش ۶۵ - ندبه حکیم نهم	110
بخش ۶۶ - ندبه حکیم دهم	114
بخش ۵۰ - داستان ملاقات اسکندر باآن پادشاه زاده گریزان از تخت و افسر و مقالات ایشان با یکدگر	119
بخش ۵۱ - داستان رسیدن سکندر در سفر دریا به فرشته کوه قاف و طلب نصیحت از وی	115
بخش ۵۲ - حکایت خصومت غلام و خاتون مرزبان مرو با یکدیگر و بهتان آموختن غلام مر طوطیان را و ظاهر شدن آن بهتان	106
بخش ۵۴ - داستان وصیت کردن اسکندر که دستش را بعد از وفات از تابوت بیرون گذارند تا تهیدستی وی بر همه کس ظاهر شود	123
بخش ۵۵ - حکایت آن حکیم که با زن گفت هر چه نفقه کردی بهره تو آن است و آنچه برای خود گذاشتی نصیب دیگران است	128
بخش ۵۶ - داستان وفات اسکندر و ندبه حکیمان بر وی	191
بخش ۵۷ - ندبه حکیم اول	143
بخش ۵۸ - ندبه حکیم دوم	91
بخش ۵۹ - ندبه حکیم سوم	103
بخش ۶۰ - ندبه حکیم چهارم	107
بخش ۶۱ - ندبه حکیم پنجم	133
بخش ۶۸ - تعزیت گفتن حکیم اول	102
بخش ۶۹ - تعزیت گفتن حکیم دوم	117
بخش ۶۷ - داستان بردن تابوت اسکندر به اسکندریه و تعزیت گفتن حکیمان مادرش را	123
بخش ۷۰ - تعزیت گفتن حکیم سوم	103
بخش ۷۱ - تعزیت گفتن حکیم چهارم	151
بخش ۷۲ - تعزیت گفتن حکیم پنجم	113
بخش ۷۳ - عذر خواستن مادر اسکندر حکیمان را	123
بخش ۷۴ - تعزیت نامه ارسطو به مادر اسکندر	85
بخش ۷۷ - حکایت عمر گذرانیدن دیوانه بلخی از گریه بسیار به شوری و تلخی	97
بخش ۷۵ - جواب نوشتن مادر اسکندر نامه ارسطو را	116
بخش ۷۶ - در بی وفایی این رباط دو در و بساط آی و گذر که آینده در وی به محنت زید و رونده از وی به حسرت رود	82
بخش ۷۸ - به ختم پنجمین انگشت از پنجه ا ین کتب پنجگانه که دست قوی بازوان را تاب می دهد به خاتم خاتمه	142

ناحیه کاربری

ثبت نام در شعرپاک

کتابخانه

صور خیال در شعر فارسی

بیان و معانی

هنر مقدس

مکتب های ادبی

مشاهده تمام کتاب‌ها

سخن دل

کبوتری که رضایت نداشت از دل خویش
شبانه پر زد و رفت از دیار و محفل خویش

شبی که بال و پرش مثل مار زخمی بود
برای دانه گذشت از بیان مشکل خویش

هوای باغ که شد تیره از غم گلها
ندید بین درختان مرا مقابل خویش

به عاشقی که خطر را همیشه حس می کرد
کسی نگفت نرو در مسیر باطل خویش

هزار مرتبه گفتم به مدّعی با عشق
دهد امید به پروانه های عاقل خویش

به آنکه خواست دهد خونبهای گلها را
بگو ببخش به ما قدری از فضایل خویش

به پاس خون شقایق که در رگش جاری ست
چگونه نگذرد عاشق ز خون قاتل خویش

« مهدی سیدحسینی »

تازه ترین نقدها