غزل شمارهٔ ۱ : صف مژگان تو بشکست چنان دلها را |
119 |
|
غزل شمارهٔ ۲ : تا اختیار کردم سر منزل رضا را |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۳ : به جان تا شوق جانان است ما را |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۴ : در خلوتی که ره نیست پیغمبر صبا را |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۵ : نگارم گر به چین با طرهٔ پرچین شود پیدا |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۶ : مکن حجاب وجودت لباس دیبا را |
108 |
|
غزل شمارهٔ ۷ : زره ز زلف گره گیر بر تن است تو را |
111 |
|
غزل شمارهٔ ۸ : گر باغبان نظر به گلستان کند تو را |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۹ : کی رفتهای زدل که تمنا کنم تو را |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰ : گر در شمار آرم شبی نام شهیدان تو را |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱ : من که مشتاقم به جان برگشته مژگان تو را |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲ : دوش به خواب دیدهام روی ندیدهٔ تو را |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳ : نازم خدنگ غمزهٔ آن دلپذیر را |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴ : میفشان جعد عنبر فام خود را |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵ : اگر مردان نمی بردند امتحانش را |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶ : چنین که برده شراب لبت ز دست مرا |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷ : باعث مردن بلای عشق باشد مرا |
114 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸ : طالب جانان به جان خریده الم را |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹ : تا در پی دهانش بگذاشتم قدم را |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰ : گرفت خط رخ زیبای گل عذار مرا |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱ : شد وقت مرگ نوش لبی همنشین مرا |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲ : وقت مردن پا نهاد آن شمع بالین مرا |
108 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳ : ساقیا کمتر می امشب از کرم دادی مرا |
107 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴ : گر به تیغت میزند گردن بنه تسلیم را |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵ : جان به لب آمد و بوسید لب جانان را |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶ : ترک چشم تو بیارست صف مژگان را |
117 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷ : تا لعل تو باده داده یاران را |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸ : به یک پیمانه با ساقی چنان بستیم پیمان را |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹ : دادیم به یک جلوهٔ رویت دل و دین را |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰ : در قمار عشق آخر، باختم دل و دین را |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱ : بوسه آخر نزدم آن دهن نوشین را |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲ : من گرفتهام بر کف نقد جان شیرین را |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳ : چنان بر صید مرغ دل فکند آن زلف پرچین را |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴ : جستیم راه میکده و خانقاه را |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵ : غرق مهر شاه دیدم آفتاب و ماه را |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶ : هر جا کشند صورت زیبای شاه را |
108 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷ : دی به رهش فکندهام طفل سرشک دیده را |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸ : آن که نهاده در دلم حسرت یک نظاره را |
121 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹ : آشنا خواهی گر ای دل با خود آن بیگانه را |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰ : کاش آن صنم آماده شدی جلوهگری را |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱ : نه دست آن که بگیریم زلف ماهی را |
110 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲ : هر چه کردم به ره عشق وفا بود، وفا |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳ : تا به مستی نرسد بر لب ساقی لب ما |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴ : آمد به جلوه شاهد بالا بلند ما |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵ : چون خاک میشود به رهت جان پاک ما |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶ : خطت دمید از اثر دود آه ما |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷ : چشم بیمار تو شد باعث بیماری ما |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸ : ای زلف تو بر هم زن فرزانگی ما |
109 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹ : ای کاش جان بخواهد معشوق جانی ما |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰ : یار بی پرده کمر بست به رسوایی ما |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱ : اولم رام نمودی به دل آرامیها |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲ : پایه عمر گرانمایه بر آب است برآب |
112 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳ : اندوه تو شد وارد کاشانهام امشب |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴ : دوش در آغوشم آمد آن مه نخشب |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵ : از جلوه حسنت که بری از همه عیب است |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶ : عمری که صرف عشق نگردد بطالت است |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷ : هر گه که آن خسرو زرین کمر از جا برخاست |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸ : تا طرف نقاب از رخ رخشان تو برخاست |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹ : بنشست و ز رخ پرده برانداخته برخاست |
101 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰ : دی در میان مستی خنجر کشیده برخاست |
137 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱ : به هر غمی که رسد از تو خاطرم شاد است |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲ : آن که لبش مایهٔ حلاوت قند است |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳ : یک اشارت ز تو بر قتل جهان بسیار است |
168 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴ : طبیب اهل دل آن چشم مردم آزار است |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵ : آن که مرادش تویی از همه جویاتر است |
115 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶ : ساقی فرخنده پی تاب کفش ساغر است |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷ : دلم از نرگس بیمار تو بیمارتر است |
1662 |
1 |
غزل شمارهٔ ۶۸ : کیفیت نگاه تو از جام خوشتر است |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹ : بار محبت از همه باری گرانتر است |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۷۰ : از دل سخت تو کز سنگ سیه سختتر است |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۷۱ : تا خانهٔ تقدیر بساط چمن آراست |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۷۲ : ترک چشمش که مست و مخمور است |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۷۳ : تا حلقهٔ زنجیر دل آن زلف دراز است |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۷۴ : تا دیدن آن ماه فروزنده محال است |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۷۵ : مرگ بر بالین وجانان غافل است |
110 |
|
غزل شمارهٔ ۷۶ : کف بر کف جانانه و لب بر لب جام است |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۷۷ : امشب ز روی مهر مهی در سرای ماست |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۷۸ : شربتی در دو لعل جانان است |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۷۹ : پیام باد بهار از وصال جانان است |
112 |
|
غزل شمارهٔ ۸۰ : چنان ز وحشت عشقت دلم هراسان است |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۸۱ : شیوهٔ خوش منظران چهره نشان دادن است |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۸۲ : قاعدهٔ قد تو فتنه به پا کردن است |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۸۳ : همه جا جلوهٔ آن صاحب وجه حسن است |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۸۴ : کار من تا به زلف یار من است |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۸۵ : شب جدایی تو روز واپسین من است |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۸۶ : تو و آن قامتی که موزون است |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۸۷ : گر نه زلفش پی شبیخون است |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۸۶ : تو و آن قامتی که موزون است |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۸۸ : کسی که در سر او چشم مصلحت بین است |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۸۹ : دلم فارغ ز قید کفر و دین است |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۹۰ : قصد همه وصل حور و خلد برین است |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۹۱ : نخست نغمهٔ عشاق فصل گل این است |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۹۲ : حور تویی، بوستان بهشت برین است |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۹۳ : امشب ز رخش انجمنم خلد برین است |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۹۴ : مرا زمانه در آن آستانه جا دادهست |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۹۵ : یا رب این عید همایون چه مبارک عید است |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۹۶ : هر دم ای گل از تو در گلشن فغان تازه است |
132 |
|
غزل شمارهٔ ۹۷ : در سینه دلت مایل هر شعلهٔ آهی است |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۹۸ : طوطی وظیفه خوار لب نوشخند تست |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۹۹ : زین حلاوتها که در کنج لب شیرین تست |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۰ : ترک کمان کشیده دو چشم سیاه تست |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۱ : گرنه خورشید فلک خاک نشین ره تست |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۲ : هر سر موی تو را پیوندی از گیسوی تست |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۳ : کیفیتی که دیدم از آن چشم نیم مست |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۴ : چشم تماشای خلق در رخ زیبای اوست |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۵ : قطع نظر ز دشمن ما کرد چشم دوست |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۶ : ای خوشا وقتی که بگشایم نظر در روی دوست |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۷ : درد جانان عین درمان است گویی نیست هست |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۸ : کفر زلفش رهزن دین است گویی نیست هست |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۹ : ما و هوس شاهد و می تا نفسی هست |
152 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۰ : خوش است اگر ز تو ما را دل غمینی هست |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۱ : تا بر اطراف رخت جعد چلیپایی هست |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۲ : هیچ سر نیست که با زلف تو در سودا نیست |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۳ : خوشتر از دانهٔ اشکم گهری پیدا نیست |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۴ : از تو ای ترک ختن لعبت چین خوشتر نیست |
129 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۵ : تو و آن حسن دل آویز که تغییرش نیست |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۶ : مزرع امید را یک دانه به زان خال نیست |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۷ : کس نیست کاو به لعل تو خونش سبیل نیست |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۸ : پیکی مرا به سوی تو غیر از نسیم نیست |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۹ : بر سر راه تو افتاده سری نیست که نیست |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۰ : یار اگر جلوه کند دادن جان این همه نیست |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۱ : من کیم، پروانهٔ شمعی که در کاشانه نیست |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۲ : ایمن از تیر نگاه تو دل زاری نیست |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۳ : وصل تو نصیب دل صاحب نظری نیست |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۴ : غمش را غیر دل سر منزلی نیست |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۵ : گر نه آن ترک سیه چشم سر یغما داشت |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۶ : پیشتر زآن که مهی جلوه در این محفل داشت |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۷ : سر بیمار گر آن چشم دل آزار نداشت |
118 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۸ : دی چو تیر از برم آن ترک کمان دار گذشت |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۹ : دلم به کوی تو هر شام تا سحر میگشت |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۰ : چندی از صومعه در دیر مغان باید رفت |
107 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۱ : عید مولود علی را تا شه والا گرفت |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۲ : یک شب آخر دامن آه سحر خواهم گرفت |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۳ : کی دل از حلقهٔ آن زلف دو تا خواهد رفت |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۴ : هر جا سخنی از آن دهان رفت |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۵ : روز مردن سویم از رحمت نگاهی کرد و رفت |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۶ : رسید قاصد و پیغام وصل جانان گفت |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۷ : امروز ندارم غم فردای قیامت |
127 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۸ : هم به حرم هم به دیر بدر دجا دیدمت |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۹ : ای فتنهٔ هر دوری از قامت فتانت |
112 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۰ : ای آب زندگانی یک نکته از دهانت |
110 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۱ : عهد همه بشکستم در بستن پیمانت |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۲ : ای تنگ شکر تنگ دل از تنگ دهانت |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۳ : مدام ذکر ملک این کلام شیرین باد |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۴ : تا پرده ز صورتش برافتاد |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۵ : دل در اندیشهٔ آن زلف گره گیر افتاد |
113 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۶ : فریاد که رفت خونم از یاد |
101 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۷ : تا دلم در خم آن زلف سیهنام افتاد |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۸ : بر دوش تو تا زلف زرهپوش تو افتاد |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۹ : در پای تو تا زلف چلیپای تو افتاد |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۰ : در پای تو تا زلف چلیپای تو افتاد |
110 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۱ : تا سوی من آن چشم سیه را نگه افتاد |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۲ : دل به ابروی تو ای تازه جوان باید داد |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۳ : لعل تو به سر چشمهٔ زمزم نتوان داد |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۴ : روزی که خدا کام دل تنگ دلان داد |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۵ : مصوری که تو را چین زلف مشکین داد |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۶ : همان که چشم تو را طرز دلربایی داد |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۷ : مشاطه تا به روی تو زلف دوتا نهاد |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۸ : ای کاش پی قتل من آن سیم تن افتد |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۹ : هر سر که به سودای خط و خال تو افتد |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۰ : فرخنده شکاری که ز پیکان تو افتد |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۱ : نظر ز روی تو صاحب نظر نمیبندد |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۲ : کسی به زیر فلک دست بر قضا دارد |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۳ : آخر این نالهٔ سوزنده اثرها دارد |
194 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۴ : ترک مست تو به دست از مژه خنجر دارد |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۵ : جهان عشق ندانم چه زیر سر دارد |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۶ : کسی ز فتنهٔ آخر زمان خبر دارد |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۷ : خداخوان تا خدادان فرق دارد |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۸ : آن که یک ذره غمت در دل پر غم دارد |
115 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۹ : گهی به دیر و گهی جلوه در حرم دارد |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۰ : هر خم زلف تو یک جمع پریشان دارد |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۱ : کسی که در دل شب چشم خون فشان دارد |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۲ : چراغی کاین همه پروانه دارد |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۳ : هر کس که به دل حسرت پیکان تو دارد |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۴ : گر نه آن زلف سیه قصد شبیخون دارد |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۵ : این چه تابی است که آن حلقهٔ گیسو دارد |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۶ : غلام آن نظربازم که خاطر با یکی دارد |
106 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۷ : مهره توان برد، مار اگر بگذارد |
104 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۸ : کسی پا به کوی وفا میگذارد |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۹ : دل نام سر زلف ترا مشک ختا کرد |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۰ : دوش زلف سیهت بندهنوازیها کرد |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۱ : شبی که دل به برم یاد زلف دلبر کرد |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۲ : نرگس که فلک چشم و چراغ چمنش کرد |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۳ : چشم مستش نه همین غارت دین و دل کرد |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۴ : از بناگوش تو هر شب گله سر خواهم کرد |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۵ : بیدادگر نگارا تا کی جفا توان کرد |
203 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۶ : نه حسرت وصالش از دل به در توان کرد |
104 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۷ : زلف پر چین تو مشاطه شبی شانه نکرد |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۸ : هر گه که ناوکی ز کمانت کمانه کرد |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۹ : ای خوشا رندی که رو در ساحت میخانه کرد |
110 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۰ : نرخ یک بوسه گر آن لعل به صدجان میکرد |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۱ : ساقی بده رطل گران، زان می که دهقان پرورد |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۲ : تا مه روی تو از چاک گریبان سر زد |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۳ : تا صبا شانه بر آن سنبل خم در خم زد |
111 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۴ : نرگس مست تو راه دل هشیاران زد |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۵ : چشم مستش اگر از خواب گران برخیزد |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۶ : هر که افتادهٔ آن جنبش قامت باشد |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۷ : هر که در عشق چو من عاجز مضطر باشد |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۸ : هر کس که به جان دسترسی داشته باشد |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۹ : هر دلی کز عشق ماهی اندرو راهی نباشد |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۰ : خوش آن که نگاهش به سراپای تو باشد |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۱ : نفس نامسلمانم از گنه پشیمان شد |
105 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۲ : تا صورت زیبای تو از پرده عیان شد |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۳ : هر جان که بر لب آمد، واقف از آن دهان شد |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۴ : آن که در عشق سزاوار سر دار نشد |
118 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۵ : کو جوانی که ز سودای غمت پیر نشد |
129 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۶ : زان غنچهدهان دلم به تنگ آمد |
123 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۷ : تا خیل غمش در دل ناشاد من آمد |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۸ : ز اختران جگرم چند پر شرر ماند |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۹ : گر بدین گونه سر زلف تو افشان ماند |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۰ : با وجود نگه مست تو هشیار نماند |
111 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۱ : هیچم آرام دل از زلف دل آرام نماند |
103 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۲ : تا حریفان بر در میخانه ماوا کردهاند |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۳ : قتل ما ای دل به تیغ او مقدر کردهاند |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۴ : می فروشان آن چه از صهبای گلگون کردهاند |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۵ : مستان بزم عشق شرابی نداشتند |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۶ : تا به دل خوردهام از عشق گلی خاری چند |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۷ : ای بندهٔ بالای تو زرین کمری چند |
137 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۸ : کاش میداد خدا هر نفسم جانی چند |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۹ : ای به دل ها زده مژگان تو پیکانی چند |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۰ : دادن باده حرام است به نادانی چند |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۱ : عید آمد و مرغان ره گلزار گرفتند |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۲ : کام من از آن کنج دهان هیچ ندادند |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۳ : خاکم به ره آن بت چالاک نکردند |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۴ : ای خوش آنان که قدم در ره میخانهٔ زدند |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۵ : بر زلف تو باید که ره شانه ببندند |
109 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۶ : مردان خدا پردهٔ پندار دریدند |
101 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۷ : مرا با چشم گریان آفریدند |
117 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۸ : چینیان گر به کف از جعد تو یک تار آرند |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۹ : گر به چین بویی از آن سنبل مشکین آرند |
111 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۰ : بهل ز صورت خوبت نقاب بردارند |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۱ : چون بتان دستی به ناز زلف پر چین میبرند |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۲ : آنان که در محبت او سنگ میخورند |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۳ : تشنگان ستمت زندگی از سر گیرند |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۴ : صورتگران که صورت دل خواه میکشند |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۵ : مگر خدا ز رقیبان تو را جدا بکند |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۶ : زان سبب جان آفرینش جان روشن لطف کرد |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۷ : گر نرخ بوسه را لب جانان به جان کند |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۸ : کاشکی ساقی ز لعلش می به جام من کند |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۹ : دل نداند که فدای سر جانان چه کند |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۰ : چون دم تیغ تو قصد جان ستانی میکند |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۱ : زلف و خط دلکشش دام بنی آدمند |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۲ : بتان به مملکت حسن پادشاهانند |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۳ : جمعی که مرهم جگر خستهٔ منند |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۴ : ای خنده تو راهزن کاروان قند |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۵ : هر جا حدیث حسن تو تقریر میکنند |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۶ : هر که را که بخت، دیده میدهد، در رخ تو بیننده میکند |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۷ : آتشزدگان ستم آب از تو نخواهند |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۸ : گر ز غلامیش نشانت دهند |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۹ : عاشقی کز خون دل جام شرابش میدهند |
111 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۰ : هر که را کار بدان چشم دل آزار بود |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۱ : دل دیوانهٔ من قابل زنجیر نبود |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۲ : شب که در حلقهٔ ما زلف دل آرام نبود |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۳ : مانع رفتن بجز مهر و وفای من نبود |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۴ : قدح باده اگر چشم بت ساده نبود |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۵ : لب پیمانه اگر بر لب جانانه نبود |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۶ : آشوب شهر طلعت زیبای او بود |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۷ : همه شب راه دلم بر خم گیسوی تو بود |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۸ : به کویش دوش یا رب یا ربی بود |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۹ : تا به رخ چین سر زلف تو لرزان نشود |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۰ : گر آن صنم ز پرده پدیدار میشود |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۱ : پیش من کام رقیب از لعل خندان میدهد |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۲ : جان سپاری به ره غمزهٔ جانان باید |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۳ : هر جا که به طنازی، آن سرو روان آید |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۴ : همه جا تیر تو بر سینهٔ ما میآید |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۵ : دل به حسرت ز سر کوی کسی میآید |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۶ : گر به کاری نزنم دست به جز عشق تو شاید |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۷ : به امیدی که وفا خواهم دید |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۸ : هر کس که دید روی تو آهی ز جان کشید |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۹ : گر در آید شب عید از درم آن صبح امید |
111 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۰ : بگشا به تبسم لب شیرین شکربار |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۱ : ای ز رخت صبح و شام کاسته شمس و قمر |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۲ : منت خدای را که خداوند بینیاز |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۳ : بستهٔ زلف تو شوریده سرانند هنوز |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۴ : در سر کوی وفا با کوه کن هم گام باش |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۵ : در میکده خدمت کن بی معرکه سلطان باش |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۶ : دلا موافق آن زلف عنبرافشان باش |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۷ : آزادی اگر خواهی از عقل گریزان باش |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۸ : دلا مقید آن گیسوان پرچین باش |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۹ : ای خواجه برو بندهٔ آن زهره جبین باش |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۰ : من نمیگویم که عاقل باش یا دیوانه باش |
162 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۱ : چون صبا شانه زند طرهٔ عنبربارش |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۲ : تو و چشم سیه مستی که نتوان دید هشیارش |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۳ : چو باد بر شکند چین زلف غالیه بارش |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۴ : لب تشنهای که شد لب جانان میسرش |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۵ : تویی آن آیت رحمت که نتوان کرد تفسیرش |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۶ : دل به دنبال وفا رفت و من از دنبالش |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۷ : گر هلاک من است عنوانش |
110 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۸ : نه دست آن که بر آرم دل از چه ذقنش |
104 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۹ : دامن کشان شبی گذر افتاد بر منش |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۰ : خوشا دلی که تو باشی نگار پردهنشینش |
116 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۱ : چه غنچهها که نپرود باغ نسرینش |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۲ : تا دهان او لبالب شد ز نوش |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۳ : شاهد به کام و شیشه به دست و سبو به دوش |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۴ : ای جز می مشک بر سر دوش |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۵ : خوش آن که باده بنوشد به روی چون ماهش |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۶ : نگه داشت غزالی دل مرا به نگاهش |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۷ : دل سپردم به نگه کردن چشم سیهش |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۸ : چشم عقلم خیره شد از عکس روی تابناکش |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۹ : در پا مریز حلقهٔ زلف بلند خویش |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۰ : در راه عشق من نگذشتم ز کام خویش |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۱ : کمتر فکن به چاه زنخدان نگاه خویش |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۲ : رنج بیهوده مکش، گه به حرم گاه به دیر |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۳ : چندین هزار صید فتد از قفای تو |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۴ : آن را که اول از همه خواندی به سوی خویش |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۵ : شبان تیره به سر وقت چشم جادویش |
101 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۶ : بس که بنشسته تا پر بر تنم پیکان عشق |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۷ : خاک سر راهت شدم ای لعبت چالاک |
103 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۸ : تا شکن زلف تو است سلسله جنبان دل |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۹ : هر دل شیدا که شد به روی تو مایل |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۰ : در عالم عشق تو نه کفر است و نه اسلام |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۱ : من خراب نگه نرگس شهلای توام |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۲ : پرده بگشای که من سوختهٔ روی توام |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۳ : تا به در میکده جا کردهام |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۴ : دست در حلقهٔ آن جعد چلیپا زدهام |
114 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۵ : تا با تو آرمیدهام از خود رمیدهام |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۶ : عمر گذشت، وز رخش سیر نشد نظارهام |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۷ : آن که به دیوانگی در غمش افسانهام |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۸ : چندان به سر کوی خرابات خرابم |
135 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۹ : وقت مردن هم نیامد بر سر بالین طبیبم |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۰ : از آن به خدمت میخوارگان کمر بستم |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۱ : ز تجلی جمالش از دو کون بستم |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۲ : من این عهدی که با موی تو بستم |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۳ : ساقی نداده ساغر چندان نموده مستم |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۴ : بر در میخانه تا مقام گرفتم |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۵ : در جلوهگاه جانان جان را به شوق دادم |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۶ : تا شدم صید تو آسوده ز هر صیادم |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۷ : در عالم محبت دانی چه کار کردم |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۸ : بر سر آتش سوزنده نشیمن کردم |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۹ : جانی که خلاص از شب هجران تو کردم |
104 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۰ : امشب تو را به خوبی نسبت به ماه کردم |
133 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۱ : اگر گاهی بدان مه پاره یک نظاره میکردم |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۲ : به حلقهٔ سر زلف تو پایبند شدم |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۳ : مو به مو بستهٔ آن زلف گره گیر شدم |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۴ : به بوسهای ز دهان تو آرزومندم |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۵ : یک باره گر از سبحه در انکار نبودم |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۶ : دیری است که دیوانه آن چشم کبودم |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۷ : دوشینه مهی به خواب دیدم |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۸ : دیشب به خواب شیرین نوشین لبش مکیدم |
110 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۹ : دوش از لب نوشش سختی چند شنیدم |
115 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۰ : ای خوش آن دم که به بستان تو مینالیدم |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۱ : بس که دل سوختگی ز آتش هجران دارم |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۲ : بر سر هر مژه چندین گل رنگین دارم |
101 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۳ : چون سر زلف تو آشفته خیالی دارم |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۴ : گرفته تا ره بغداد ماه نوسفرم |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۵ : به جلوه کاش درآید مه نکوسیرم |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۶ : عشق بگسست چنان سلسله تدبیرم |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۷ : جنون گسسته بدانسان کمند تدبیرم |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۸ : نذر کردم گر ز دست محنت هجران نمیرم |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۹ : هر کجا دم زدم از چشم بت کشمیرم |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۰ : من بر سر کوی تو ندیدم |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۱ : تا تو به گلشن آمدی، با همه در کشاکشم |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۲ : دوش از در میخانه کشیدند به دوشم |
111 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۳ : سروش عشق تو یک نکته گفت در گوشم |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۴ : من ساده پرست و باده نوشم |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۵ : من مست میپرستم، من رند باده نوشم |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۶ : ای خط تو را دایرهٔ حسن مسلم |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۷ : تا خیل غمت خیمه زد اندر دل تنگم |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۶ : ای خط تو را دایرهٔ حسن مسلم |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۸ : ای کعبهٔ مقصودم، وی قبلهٔ آمالم |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۹ : ای که میپرسی ز من کیفیت چشم غزالم |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۰ : مشغول رخ ساقی، سرگرم خط جامم |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۱ : از دشمنم چه بیم که با دوست هم دمم |
179 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۲ : نرگسش گفت که من ساقی میخوارانم |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۳ : تا هست نشانی از نشانم |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۴ : فدای قاصد جانان کز او آسوده شد جانم |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۵ : گر دست دهد دامن آن سرو روانم |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۶ : چون ترک تیر افکن تویی، باید به خون غلطیدنم |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۷ : حق ز رخت کرده ظهور ای صنم |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۸ : شب فراق تو گر ناله را اشاره کنم |
104 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۹ : دامن خمیه سفر از در دوست میکنم |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۰ : من از کمال شوق ندانم که این تویی |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۱ : به دیر و حرم، فارغ از کفر و دینم |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۲ : زان پرده میگشاید دل بند نازنیم |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۳ : نه به دیر همدمم شد، نه به کعبه هم نشینم |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۴ : یارب آن نامهربانان مه دل فراگیرد ز کینم |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۵ : تا با کمان ابرو بنشست در کمینم |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۶ : چنان به کوی تو آسوده از بهشت برینم |
101 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۷ : تا کفر سر زلفت زد راه دل و دینم |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۸ : امشب نگه افتاد بر آن غیرت ماهم |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۹ : گر به گلزار رخش افتد نگاه گاه گاهم |
196 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۰ : غم روی تو به عالم ندهم |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۱ : بخت سیه به کین من، چشم سیاه یار هم |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۲ : تا خبردار ز سر لب جانان شدهایم |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۳ : ما دل خود را به دست شوق شکستیم |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۴ : تا لب میپرست او داد شراب مستیم |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۵ : آخر از کعبه مقیم در خمار شدیم |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۶ : تا بدان طرهٔ طرار گرفتار شدیم |
106 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۷ : تا از دو چشم مستت بیمار و دردمندیم |
119 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۸ : از دادن جان خدمت جانانه رسیدیم |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۹ : خواست تا زلف پریشان تو بیسامانیم |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۰ : توان شناخت ز خونی که ریخت بر رویم |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۱ : از بس عرق شمر نشستهست به رویم |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۲ : مهر از تو ندیدم و وفا هم |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۳ : ما ز چشم تو مست یک نگهیم |
103 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۴ : محبان را نصیب است از حبیبان |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۵ : ای که ز آب زندگی لعل تو میدهد نشان |
109 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۶ : گشت فراق و وصل تو مرگ و بقای عاشقان |
109 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۷ : به که باشم بی قرار از زلف یار خویشتن |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۸ : عرضه دادم در بر جانان وفای خویشتن |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۹ : شعار عشق بازان چیست، خوبان را دعا کردن |
101 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۰ : گدایی از در میخانه باید دم به دم کردن |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۱ : نه از جمال تو قطع نظر توان کردن |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۲ : با آن غزال وحشی گر خواهی آرمیدن |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۳ : گر عارف حق بینی چشم از همه بر هم زن |
109 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۴ : بر صفحهٔ رخ از خط مشکین رقم مزن |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۵ : ز صحن این چمن آن سرو قامت را تمنا کن |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۶ : یا که دندان طمع را از لب جانان بکن |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۷ : ای پیک سحرگاهی پیغامی از و سرکن |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۸ : شبها به بزم مدعی ای بی مروت جا مکن |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۹ : گاهی به نوشخند لبت را اشاره کن |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۰ : غافل گذشتی از دل امیدوار من |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۱ : نرگس بیمار تو گشته پرستار من |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۲ : دانی که چیست رشتهٔ عمر دراز من |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۳ : با رقیب آمدی به محفل من |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۴ : به خون تپیده ز بازوی قاتلی تن من |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۵ : گفتم که چیست راهزن عقل و دین من |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۶ : وقت مرگ آمد ز رحمت بر سر بالین من |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۷ : تنگ شد از غم دل جای به من |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۸ : لبش را هر چه بوسیدم، فزونتر شد هوای من |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۹ : ثواب من همه شد عین رو سیاهی من |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۰ : خونم بتی ریخت کش داده بی چون |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۱ : خادم دیر مغانم، هنری بهتر از این |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۲ : زلف مسلسل ریخته، عنبرفشانی را ببین |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۳ : دلها فتاده در پی آن دل ربا ببین |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۴ : حلقهٔ زلف سیاهش بر رخ انور ببین |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۵ : تابش صبح بناگوشش ببین |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۶ : مژگان مردم افکن، چشمان کافرش بین |
114 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۷ : گر کان نمک خواهی لعل نمکینش بین |
107 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۸ : چین زلف مشکین را بر رخ نگارم بین |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۹ : گر خون من ز شیشه بریزد به جام او |
103 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۰ : از بس که در خیال مکیدم لبان او |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۱ : هر کس که نهد پای بر آن خاک سر کو |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۲ : به زیر تیغ نداریم مدعا جز تو |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۳ : من بندهٔ آنم که ببوسد دهن تو |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۴ : ای فتنه دست پرور چشم سیاه تو |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۵ : ای اهل نظر کشتهٔ تیر نگه تو |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۶ : تا سر نرفته بر سر مهر و وفای تو |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۷ : ماه غلام رخ زیبای تو |
247 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۸ : ساقی دل نرگس شهلای تو |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۹ : چه عقدههاست به کار دلم ز بخت سیاه |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۰ : آهی که رخنه کردم از وی به سنگ خاره |
159 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۱ : تا به چشمان سیه سرمه درانداختهای |
111 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۲ : تنها نه جا به خلوت دلها گرفتهای |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۳ : تا به جفایت خوشم، ترک جفا کردهای |
104 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۴ : سنبل گل پوش را بر سمن آوردهای |
103 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۵ : امشب ای زلف سیه سخت پریشان شدهای |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۶ : گر نه از کشتن عشاق به تنگ آمدهای |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۷ : رهزن ایمان من شد نازنین تازهای |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۶ : گر نه از کشتن عشاق به تنگ آمدهای |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۸ : تیغ به دست آمدی و مست شرابی |
105 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۹ : شدم به میکده ساقی مرا نداد شرابی |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۰ : دلم افتاد به دنبال سوار عجبی |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۱ : پرده برانداختی، چهره برافروختی |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۲ : هر مرغ کز آن گلبن نو باخبرستی |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۳ : ای صورت زیبا که به سیرت ملکستی |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۴ : کسی که دامنش آلودهٔ شرابستی |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۵ : صورتت یک باره از آدم نمود از قید هستی |
118 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۶ : مسجد مقام عجب است، میخانه جای مستی |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۷ : چه خلاف سر زد از ما که در سرای بستی |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۸ : یک جام با تو خوردن یک عمر میپرستی |
103 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۹ : با من اگر خواجه سری داشتی |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۰ : ای که هم آغوش یار حور سرشتی |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۱ : نقد غمت خریدم با صد هزار شادی |
75 |
1 |
غزل شمارهٔ ۴۶۲ : سر از کمند نپیچم اگر تو صیادی |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۱ : نقد غمت خریدم با صد هزار شادی |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۳ : رفتی بر غیر و ترک ما کردی |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۴ : زان سر زلف مرا بی سرو سامان کردی |
119 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۵ : اگر ناصح نظر بر منظر جانان من کردی |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۶ : با آن که می از شیشه به پیمانه نکردی |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۷ : گه جلوهگر ز بام و گه از منظر آمدی |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۸ : دامن کشان شبی به کنارم نیامدی |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۹ : دگر فرود نیاید سرم به هیچ کمندی |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۰ : شب چارده غلامی ز مه تمام داری |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۱ : تا از مژهٔ دلکش تیری به کمان داری |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۲ : چو در میناست می، یاقوت رخشان است پنداری |
101 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۳ : تو شکر لب که با خسرو بسی شیرین سخن داری |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۴ : این چه دامی است که از سنبل مشکین داری |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۵ : گرد مه خط سیهکار نداری، داری |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۶ : زان فشانم اشک در هر رهگذاری |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۷ : دیدم جمال قاتل در وقت جان سپاری |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۸ : من به غیر از تو کسی یار نگیرم، آری |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۹ : ای طلعت نکوی تو نیکوتر از پری |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۰ : زاهد و سبحه صد دانه و ذکر سحری |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۱ : گفتی که وقت سحر سویت کنم گذری |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۲ : تو پری چهره اگر دست به آیینه بری |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۳ : خوشا شبی که به آرامگاه من باشی |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۴ : زندگی بی او ندارد حاصلی |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۵ : این سر که به تن دارم مست می ناب اولی |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۶ : ساقی انجمن شد، شوخ شکر کلامی |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۷ : وه که گر یک شب پس از عمری به خوابت دیدمی |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۸ : ای زلف خم به خم که زدی راه عالمی |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۹ : چنین نگار ندیدم به هیچ ایوانی |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۰ : لب شیرین تو را دادند تا شکر بیفشانی |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۱ : دوشینه خود شنیدم یک نکته از دهانی |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۲ : سر راهش افتادم از ناتوانی |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۱ : دوشینه خود شنیدم یک نکته از دهانی |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۳ : من و عشق تو اگر کفر و اگر ایمانی |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۴ : گر چه آن زلف سیه را تو نمیلرزانی |
101 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۵ : عشق و کمین گشادنی، ما و ز جان بریدنی |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۶ : بس که فرخ رخ و شکر لب و شیرین دهنی |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۷ : خوش آن که حلقههای سر زلف واکنی |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۸ : در شهر اگر تو شاهد شیرین گذر کنی |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۹ : گر جلوهگر به عرصهٔ محشر گذرکنی |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۰ : چون به رخ چین سر زلف چلیپا فکنی |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۱ : گر تو زان تنگ شکر خنده مکرر نکنی |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۲ : جنس گران بهای خود ارزان نمیکنی |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۳ : گر چشم سیاهش را از چشم صفا بینی |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۴ : به شکر خنده دل بردی ز هر زیبا نگارینی |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۵ : اولین گام ار سمند عقل را پی میکنی |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۶ : ز وصل و هجر خود آسایش و عذاب منی |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۷ : مو به مو دام فریب دل دانای منی |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۸ : دلم که بسته تعلق به زلف پرچینی |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۹ : گل به جوش آمد و مرغان به خروش از همه سوی |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۰ : تا سراسیمهٔ آن طرهٔ پیچان نشوی |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۱ : گر به دنبال دل آن زلف رود هیچ مگوی |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۲ : کنون که صاحب مژگان شوخ و چشم سیاهی |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۳ : ای سر زلف تو سر رشتهٔ هر سودایی |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۴ : دوش مستانه چه خوش گفت قدح پیمایی |
115 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۵ : خرم آن عاشق که آشوب دل و دینش تویی |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۶ : چون نرقصد جانم از شادی که جانانم تویی |
103 |
|
شمارهٔ ۱ : ای بهشتی رخ طوبی قد خورشید لقا |
86 |
|
شمارهٔ ۲ : بگشای گوش هوش و بیا در سرای ما |
109 |
|
شمارهٔ ۳ : این چار رباعی از شه تاجور است |
135 |
|
شمارهٔ ۴ : این غزل فرمودهٔ شاه است بشنو |
76 |
|
شمارهٔ ۵ : شاه جم جاه کلامی که بیان فرماید |
99 |
|
شمارهٔ ۶ : زیب غزل کردم این سه بیت ملک را |
118 |
|
شمارهٔ ۷ : تا ز شاه این پنج بیت الحق شنیدم |
92 |
|
شمارهٔ ۸ : شاه بیت غزل بنده سه بیت از شاه است |
91 |
|
شمارهٔ ۹ : یک دو بیت از شاه میخوانم نگارا گوش کن |
89 |
|
شمارهٔ ۱۰ : مطربی زمزمه سر کرد سحر در گلزار |
105 |
|
شمارهٔ ۱۱ : برخیز نگارا که ز فرمودهٔ خسرو |
103 |
|
شمارهٔ ۱۲ : نشهای داده به من دست از این مطلع شاه |
112 |
|
شمارهٔ ۱۳ : دوش در میکده با آن صنم قافیهدان |
104 |
|
شمارهٔ ۱۴ : ای خامهٔ مشک افشان چون نامه نگار آیی |
106 |
|
شمارهٔ ۱۵ : بشنو ای تازه غزال این غزل تازهٔ شاه |
109 |
|
شمارهٔ ۱۶ : پنج بیت از شه والاست در این تازه غزل |
115 |
|
رباعی شمارهٔ ۱ : از کشت عمل بس است یک خوشه مرا |
124 |
|
رباعی شمارهٔ ۲ : دوشینه فتادم به رهش مست و خراب |
476 |
1 |
رباعی شمارهٔ ۳ : تا قبلهٔ ابروی تو ای یار کج است |
134 |
|
رباعی شمارهٔ ۴ : فرموده خدا بزرگی آیین من است |
135 |
|
رباعی شمارهٔ ۵ : این دل که به شهر عشق سرگشتهٔ تست |
123 |
|
رباعی شمارهٔ ۶ : آمد مه شوال و مه روزه گذشت |
149 |
|
رباعی شمارهٔ ۷ : تا دل به برم هوای دلبر دارد |
111 |
|
رباعی شمارهٔ ۸ : زلفین سیه که در بناگوش تواند |
124 |
|
رباعی شمارهٔ ۹ : از هر دو جهان مرا مقید کردند |
93 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۰ : یک عمر شهان تربیت عیش کنند |
143 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۱ : آشفته سخن چو زلف جانان خوش تر |
128 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۲ : تا دل به هوای وصل جانان دادم |
133 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۳ : گاهی هوس بادهٔ رنگین دارم |
155 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۴ : بگذار که خویش را به زاری بکشم |
117 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۵ : تا دست ارادت به تو دادهست دلم |
141 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۴ : بگذار که خویش را به زاری بکشم |
142 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۶ : بگذار که تا می خورم و مست شوم |
141 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۷ : تو مردمک چشم من مهجوری |
141 |
|