🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

لیست اشعار رباعیات
عنوان شعر خوانش نظرات
رباعی شمارهٔ ۱ : گفتم که به پایان رسد این درد و عنا 90
رباعی شمارهٔ ۲ : پیوسته حدیث من به گوشت بادا 110
رباعی شمارهٔ ۳ : نه صبر به گوشه‌ای نشاند ما را 89
رباعی شمارهٔ ۴ : آورد زری عماد رازی بچه را 137
رباعی شمارهٔ ۵ : ای هجر مگر نهایتی نیست ترا 82
رباعی شمارهٔ ۶ : این دل چو شب جوانی و راحت و تاب 94
رباعی شمارهٔ ۷ : هم طبع ملول گشت از آن شعر چو آب 59
رباعی شمارهٔ ۸ : زان روی که روز وصل آن در خوشاب 77
رباعی شمارهٔ ۹ : آن شد که به نزدیک من ای در خوشاب 70
رباعی شمارهٔ ۱۰ : بوطالب نعمه ای سپهرت طالب 64
رباعی شمارهٔ ۱۱ : هرچند که بر جزو بود کل غالب 71
رباعی شمارهٔ ۱۲ : ای گوهر تو بر آفرینش غالب 71
رباعی شمارهٔ ۱۳ : بس شب که به روز بردم اندر طلبت 72
رباعی شمارهٔ ۱۴ : دل باز چو بر دام غم عشق آویخت 96
رباعی شمارهٔ ۱۵ : ای گشته ضمیر چون بهشت از یادت 73
رباعی شمارهٔ ۱۶ : همواره چو بخت خود جوانی بادت 79
رباعی شمارهٔ ۱۷ : با بخل بود به غایتی پیوندت 86
رباعی شمارهٔ ۱۸ : ای سغبهٔ آنانکه نمی‌جویندت 59
رباعی شمارهٔ ۱۹ : سیاره به خدمت سپرد خاک درت 75
رباعی شمارهٔ ۲۰ : در وصل تو عزم دل من روز نخست 59
رباعی شمارهٔ ۲۱ : آتش به سفال برنهادی ز نخست 72
رباعی شمارهٔ ۲۲ : دستم که به گوهر قناعت پیوست 90
رباعی شمارهٔ ۲۳ : جدت ورق زمانه از جور بشست 78
رباعی شمارهٔ ۲۴ : هجری که به روز غم مبادا دل و دست 92
رباعی شمارهٔ ۲۵ : جانا به تن شکسته و عزم درست 101
رباعی شمارهٔ ۲۶ : ای شاه ز قدرتی که در بازوی تست 91
رباعی شمارهٔ ۲۷ : با موزه به آب در دویدی به نخست 77
رباعی شمارهٔ ۲۸ : کار تنم از دست دلم رفت ز دست 116
رباعی شمارهٔ ۲۹ : دل در خم آن زلف معنبر بنشست 70
رباعی شمارهٔ ۳۰ : بوطالب نعمه ای گشاده‌دل و دست 86
رباعی شمارهٔ ۳۱ : ای صبر ز دست دل معشوقه‌پرست 88
رباعی شمارهٔ ۳۲ : دی می‌شد و از شکوفه شاخی در دست 108
رباعی شمارهٔ ۳۳ : از حادثه‌ای که هرچه زو گویم هست 78
رباعی شمارهٔ ۳۴ : دی با تو چنان شدم به یک خاست و نشست 95
رباعی شمارهٔ ۳۵ : گفتند که شعر تو ملک داشت به دست 84
رباعی شمارهٔ ۳۶ : ای عهد تو عید کامرانی پیوست 74
رباعی شمارهٔ ۳۷ : گفتند که گل چمن به یکبار آراست 68
رباعی شمارهٔ ۳۸ : در کوی تو هیچ کار من ناشده راست 68
رباعی شمارهٔ ۳۹ : عدل تو زمانه را نگهدار بس است 55
رباعی شمارهٔ ۴۰ : دل بر سر عهد استوار خویش است 89
رباعی شمارهٔ ۴۱ : عشقی که همه عمر بماند این است 85
رباعی شمارهٔ ۴۲ : از تو طمعم یکی صراحی باده است 104
رباعی شمارهٔ ۴۳ : ای شاه جهان ملک جهان حسب تراست 85
رباعی شمارهٔ ۴۴ : در سایهٔ آن زلف مشوش که تراست 64
رباعی شمارهٔ ۴۵ : دوشینه شب ارچه جانم از رنج بکاست 110
رباعی شمارهٔ ۴۶ : کون خر ملک ریش گاو افتادست 75
رباعی شمارهٔ ۴۷ : تا حادثه قصد آل عمران کردست 86
رباعی شمارهٔ ۴۸ : زلف تو از آن دم که دلم بربودست 83
رباعی شمارهٔ ۴۹ : شاها به خدایی که ترا بگزیدست 118
رباعی شمارهٔ ۵۰ : آن چهره که هرکه وصف او بشنیدست 96
رباعی شمارهٔ ۵۱ : فرمان تو بر جهان قضای دگرست 65
رباعی شمارهٔ ۵۲ : چون حسن تو رنج من به عالم سمرست 70
رباعی شمارهٔ ۵۳ : در هر طرفی اگرچه یاری دگرست 100
رباعی شمارهٔ ۵۴ : دیدار تو در جهان جهانی دگرست 67
رباعی شمارهٔ ۵۵ : با رای تو صبح ملک بی‌گه خیزست 85
رباعی شمارهٔ ۵۶ : دل در هوس شراب گلرنگ خوشست 90
رباعی شمارهٔ ۵۷ : آن چیست که مقصود جهانی آنست 77
رباعی شمارهٔ ۵۸ : با دل گفتم چو یار بی فرمانست 91
رباعی شمارهٔ ۵۹ : با آنکه دلم در غم هجرت خونست 80
رباعی شمارهٔ ۶۰ : پایی که ز بند عالمی بیرونست 79
رباعی شمارهٔ ۶۱ : گر شرح نمی‌دهم که حالم چونست 90
رباعی شمارهٔ ۶۲ : تا دست امید ما شکستیم ز دوست 96
رباعی شمارهٔ ۶۳ : هردم ز تو گر تازه غمی باید هست 90
رباعی شمارهٔ ۶۴ : تا خرمن آز را دلت پیمانه‌ست 59
رباعی شمارهٔ ۶۵ : هجران تو دوش چون به من درنگریست 93
رباعی شمارهٔ ۶۶ : ای شاه نجیب کفشگر دانی کیست 90
رباعی شمارهٔ ۶۷ : می‌آمد و از دیدهٔ ما می‌نگریست 79
رباعی شمارهٔ ۶۸ : از وصل تو بر کناره می‌باید زیست 77
رباعی شمارهٔ ۶۹ : ای دل یارت که سر به سر کبر و منیست 80
رباعی شمارهٔ ۷۰ : بوطالب نعمه طالب نعمت نیست 70
رباعی شمارهٔ ۷۱ : پایی که نه در هوای تو در گل نیست 63
رباعی شمارهٔ ۷۲ : پای تو اگرچه در وفا محکم نیست 110
رباعی شمارهٔ ۷۳ : تا چند طلب کنم وفای تو که نیست 88
رباعی شمارهٔ ۷۴ : گر درخور قدر همتم سیمی نیست 71
رباعی شمارهٔ ۷۵ : محنت‌زده‌ای که کلبه‌ای داشت به دشت 89
رباعی شمارهٔ ۷۶ : گر بنده دو روز خدمتت را بگذاشت 83
رباعی شمارهٔ ۷۷ : اندوه تو چون دلم به شادی نگذاشت 69
رباعی شمارهٔ ۷۸ : چون آتش سودای تو جز دود نداشت 75
رباعی شمارهٔ ۷۹ : اندوه تو چون دلم به شادی انگاشت 76
رباعی شمارهٔ ۸۰ : عمری که تر و خشک من آن بود گذشت 78
رباعی شمارهٔ ۸۱ : دلبر ز وفا و مهر یکسر بگذشت 79
رباعی شمارهٔ ۸۲ : با دل گفتم که آن بتم دوش نهفت 68
رباعی شمارهٔ ۸۳ : با گل گفتم شکوفه در خاک بخفت 113
رباعی شمارهٔ ۸۴ : چشمم ز غمت به هر عقیقی که بسفت 82
رباعی شمارهٔ ۸۵ : از گردش این هفت مخالف بر هفت 155
رباعی شمارهٔ ۸۶ : سلطان که جهان جواد ازو بیش نیافت 124
رباعی شمارهٔ ۸۷ : عیشی که نمودم از جوانی همه رفت 115
رباعی شمارهٔ ۸۸ : معشوق مرا عهد من از یاد برفت 128
رباعی شمارهٔ ۸۹ : سلطان که جهان به عدل آراست برفت 89
رباعی شمارهٔ ۹۰ : دلبر چو دلم به عشوه بربود برفت 96
رباعی شمارهٔ ۹۱ : آن بت که به انصاف نکو بود برفت 155
رباعی شمارهٔ ۹۲ : حامی جهان ز جور افلاک برفت 68
رباعی شمارهٔ ۹۳ : آن بت که دلم به زلف چون شست گرفت 74
رباعی شمارهٔ ۹۴ : از شعلهٔ لاله جهان نور گرفت 73
رباعی شمارهٔ ۹۵ : چون با غم عشق تو دلم ساز گرفت 135
رباعی شمارهٔ ۹۶ : ای دل بخر آن زلف که دستت نگرفت 79
رباعی شمارهٔ ۹۷ : با یار مرا زور و ستم درنگرفت 76
رباعی شمارهٔ ۹۸ : ای روزی خصم پیش خورد حشمت 128
رباعی شمارهٔ ۹۹ : تا روز به شب چو سوسنم بی‌رویت 76
رباعی شمارهٔ ۱۰۰ : عمری بادت کزو به رشک آید نوح 96
رباعی شمارهٔ ۱۰۱ : عمری جگرم خورد ز بدخویی چرخ 110
رباعی شمارهٔ ۱۰۲ : از چرخ که کامی به مرادم ننهاد 90
رباعی شمارهٔ ۱۰۳ : دادم به امید روزگاری بر باد 83
رباعی شمارهٔ ۱۰۴ : جوهر که ز ایزدش همی نامد یاد 116
رباعی شمارهٔ ۱۰۵ : با هرکه زبان چرخ رازی بگشاد 68
رباعی شمارهٔ ۱۰۶ : با قدر تو آب آسمان ریخته باد 77
رباعی شمارهٔ ۱۰۷ : در چشمهٔ تیغ بی‌کفت آب مباد 72
رباعی شمارهٔ ۱۰۸ : هرگز دلم از وفای تو فرد مباد 93
رباعی شمارهٔ ۱۰۹ : ای شاه زمین دور زمان بی‌تو مباد 123
رباعی شمارهٔ ۱۱۰ : حسن تو مرا ز نیکوان شاهی داد 84
رباعی شمارهٔ ۱۱۱ : مریخ سلاح چاوشان تو برد 78
رباعی شمارهٔ ۱۱۲ : چون نیست یقین که شب چه خواهد آورد 102
رباعی شمارهٔ ۱۱۳ : آن نور که ملک یافت از روی تو فرد 83
رباعی شمارهٔ ۱۱۴ : عاقل چو به حاصل جهان درنگرد 82
رباعی شمارهٔ ۱۱۵ : هر تیره شبی که ره به روزی نبرد 81
رباعی شمارهٔ ۱۱۶ : بوطالب نعمه آن جهانی همه مرد 71
رباعی شمارهٔ ۱۱۷ : این عمر که سرمایهٔ ملکیست نه خرد 66
رباعی شمارهٔ ۱۱۸ : صد پرده شبی فلک ز من بردارد 79
رباعی شمارهٔ ۱۱۹ : خود عهد کسی کسی چنین بگذارد 67
رباعی شمارهٔ ۱۲۰ : گر یک شبه وصل بتم آواز آرد 94
رباعی شمارهٔ ۱۲۱ : باد سحری گذر به کویت دارد 80
رباعی شمارهٔ ۱۲۲ : گر دوست مرا به کام دشمن دارد 86
رباعی شمارهٔ ۱۲۳ : بیننده که چشم عاقبت‌بین دارد 105
رباعی شمارهٔ ۱۲۴ : نه دل ز وصال تو نشانی دارد 97
رباعی شمارهٔ ۱۲۵ : دل گرچه غمت ز جان نهان می‌دارد 76
رباعی شمارهٔ ۱۲۶ : شب رایت مشک رنگ بر کیوان برد 77
رباعی شمارهٔ ۱۲۷ : با آنکه غم عشق تو از من جان برد 90
رباعی شمارهٔ ۱۲۸ : دل در غم تو گر به مثل جان نبرد 67
رباعی شمارهٔ ۱۲۹ : موری که به چاه شست بازی گذرد 86
رباعی شمارهٔ ۱۳۰ : آن کو به من سوخته خرمن نگرد 69
رباعی شمارهٔ ۱۳۱ : سی سال درخت بخت من بار آورد 87
رباعی شمارهٔ ۱۳۲ : در عرصهٔ ملکی که کمی نپذیرد 54
رباعی شمارهٔ ۱۳۳ : روی تو که شمع لاله زو درگیرد 78
رباعی شمارهٔ ۱۳۴ : گر دست غم تو دامن من گیرد 69
رباعی شمارهٔ ۱۳۵ : روی تو به دلبری جهان می‌گیرد 71
رباعی شمارهٔ ۱۳۶ : رایت که جهان به پشت پای اندازد 85
رباعی شمارهٔ ۱۳۷ : خاک قدم تو تاج خورشید ارزد 116
رباعی شمارهٔ ۱۳۸ : جانا غم تو به هر عطایی ارزد 79
رباعی شمارهٔ ۱۳۹ : رای تو که صلح روز ملک انگیزد 119
رباعی شمارهٔ ۱۴۰ : روزی که خرد سرشک رنگین ریزد 74
رباعی شمارهٔ ۱۴۱ : تشریف هوای تو به هر جان نرسد 72
رباعی شمارهٔ ۱۴۲ : نه مشکل روزگار حل خواهد شد 76
رباعی شمارهٔ ۱۴۳ : از عشق تو درجهان سمر خواهم شد 111
رباعی شمارهٔ ۱۴۴ : رای تو به هیچ رای خرسند نشد 80
رباعی شمارهٔ ۱۴۵ : آخر دل من به وصل پیروز نشد 106
رباعی شمارهٔ ۱۴۶ : عدل تو چو سایه بر ممالک پوشد 96
رباعی شمارهٔ ۱۴۷ : با آنکه زمانه جز بدی نسگالد 87
رباعی شمارهٔ ۱۴۸ : زلف تو به فتنه باز بیرون آمد 115
رباعی شمارهٔ ۱۵۱ : آنی که کفت ضامن ارزاق آمد 116
رباعی شمارهٔ ۱۴۹ : رخسار تو چون سوسن آزاد آمد 103
رباعی شمارهٔ ۱۵۰ : تا رای تو از قدح به شمشیر آمد 85
رباعی شمارهٔ ۱۵۲ : رنجی که مرا ز هجر آن ماه آمد 72
رباعی شمارهٔ ۱۵۳ : چون سایه دویدم از پسش روزی چند 75
رباعی شمارهٔ ۱۵۴ : ای دل چه کنی به عشوه خود را خرسند 72
رباعی شمارهٔ ۱۵۵ : پست افکندم غم تو ای سرو بلند 107
رباعی شمارهٔ ۱۵۶ : آن روز که جان نامهٔ عشق تو بخواند 90
رباعی شمارهٔ ۱۵۷ : خوی تو ز دوستی چو دامن بفشاند 88
رباعی شمارهٔ ۱۵۸ : ای دل ز هزار دیده خون می‌راند 79
رباعی شمارهٔ ۱۵۹ : با آنکه همه کار جهان او راند 88
رباعی شمارهٔ ۱۶۰ : چندان که مرا دلبر من رنجاند 71
رباعی شمارهٔ ۱۶۱ : یکباره مرا بلایت از پای نشاند 75
رباعی شمارهٔ ۱۶۲ : ای دیده دل آیت بلا می‌خواند 92
رباعی شمارهٔ ۱۶۳ : چون روز علم زد به حسامت ماند 70
رباعی شمارهٔ ۱۶۴ : هم ابر به دست درفشانت ماند 91
رباعی شمارهٔ ۱۶۵ : خورشید به روشنی رایت ماند 75
رباعی شمارهٔ ۱۶۶ : با روی تو از عافیت افسانه بماند 79
رباعی شمارهٔ ۱۶۷ : مسعود سعادت جهان بود نماند 70
رباعی شمارهٔ ۱۶۸ : ما را بجز از نیاز هیچ چیز نماند 93
رباعی شمارهٔ ۱۶۹ : تا طارم نه سپهر آراسته‌اند 63
رباعی شمارهٔ ۱۷۰ : چشم و دل من که هرچه گویم هستند 84
رباعی شمارهٔ ۱۷۱ : یاران به جهان چشم چو گل بگشادند 78
رباعی شمارهٔ ۱۷۲ : زان پس که دل و دیده بر من سپرند 68
رباعی شمارهٔ ۱۷۳ : بس دور که چرخ و اختران بگذراند 80
رباعی شمارهٔ ۱۷۴ : در بزمگهی که مطربی کوس کند 122
رباعی شمارهٔ ۱۷۵ : زلف تو مصاف عنبر تر شکند 76
رباعی شمارهٔ ۱۷۶ : دلدار دل مرا ز من باز افکند 95
رباعی شمارهٔ ۱۷۷ : دلبر چو ز من قوت روان باز افکند 75
رباعی شمارهٔ ۱۷۸ : خوش خوش چو مرا دم تودر دام افکند 83
رباعی شمارهٔ ۱۷۹ : گردون به خیال سیر نانت نکند 73
رباعی شمارهٔ ۱۸۰ : شادم به تو گر فلک حزینم نکند 68
رباعی شمارهٔ ۱۸۱ : شمشیر تو با خصم تو پیمان نکند 82
رباعی شمارهٔ ۱۸۲ : سلطان غمت بنده‌نوازی نکند 83
رباعی شمارهٔ ۱۸۳ : گلها چو به باغ جلوه را ساز کنند 131
رباعی شمارهٔ ۱۸۴ : این طایفه گر مروت آیین نکنند 89
رباعی شمارهٔ ۱۸۵ : قومی که در این سفر مرا همراهند 124
رباعی شمارهٔ ۱۸۶ : گردون چو نشست و خاست تو می‌بیند 74
رباعی شمارهٔ ۱۸۷ : چشم تو در آیینه به چشم تو نمود 83
رباعی شمارهٔ ۱۸۸ : گفت آنکه مرا ره سلامت بنمود 67
رباعی شمارهٔ ۱۸۹ : دستت به سخا چون ید بیضا بنمود 101
رباعی شمارهٔ ۱۹۰ : با دل گفتم که عشق چون روی نمود 81
رباعی شمارهٔ ۱۹۱ : شبها ز غمت ستم کشم باید بود 66
رباعی شمارهٔ ۱۹۲ : گردون به وصال ما موافق زان بود 100
رباعی شمارهٔ ۱۹۳ : دوشم ز فراق تو همه شیون بود 75
رباعی شمارهٔ ۱۹۴ : یک نیم دمم از جهان به دست آمده بود 90
رباعی شمارهٔ ۱۹۵ : بر عید رخت دلم چو پیروز نبود 92
رباعی شمارهٔ ۱۹۶ : دل درخور صحبت دل‌افروز نبود 83
رباعی شمارهٔ ۱۹۷ : گل یک شبه شد هین که چو گستاخ شود 75
رباعی شمارهٔ ۱۹۸ : هر کو نه به خدمت تو خرسند شود 72
رباعی شمارهٔ ۱۹۹ : آخر غم غور از دلم دور شود 74
رباعی شمارهٔ ۲۰۰ : تسلیم چو بر حادثه پیروز شود 75
رباعی شمارهٔ ۲۰۱ : آنرا که خرد مصلحت‌آموز شود 95
رباعی شمارهٔ ۲۰۲ : با آنکه غم از دلم برون می‌نشود 78
رباعی شمارهٔ ۲۰۳ : یک شب مه گردون به رخت می‌نگرید 91
رباعی شمارهٔ ۲۰۴ : آن روز که بنده خاک خدمت بوسید 96
رباعی شمارهٔ ۲۰۵ : بیداد فلک پردهٔ رازم بدرید 73
رباعی شمارهٔ ۲۰۶ : زان پس که وصال روی در پرده کشید 91
رباعی شمارهٔ ۲۰۷ : در مستی اگر ببرد خوابم شاید 65
رباعی شمارهٔ ۲۰۸ : جان یک نفس از درد تو می‌ناساید 76
رباعی شمارهٔ ۲۰۹ : یک در فلک از امید من نگشاید 93
رباعی شمارهٔ ۲۱۰ : بس راه که پای همتم پیماید 78
رباعی شمارهٔ ۲۱۱ : دی قهر تو گفتی که اجل می‌زاید 80
رباعی شمارهٔ ۲۱۲ : زلف تو که در فتنه کنون می‌آید 92
رباعی شمارهٔ ۲۱۳ : گر بنده ز آب می‌بترسد شاید 62
رباعی شمارهٔ ۲۱۴ : تا رای تو از قدح به شمشیر آید 97
رباعی شمارهٔ ۲۱۵ : لایق به جان شاه جهانی باید 69
رباعی شمارهٔ ۲۱۶ : هم توسن چرخ زیر زین را شاید 89
رباعی شمارهٔ ۲۱۷ : وصل تو که از سنگ برون می‌آید 71
رباعی شمارهٔ ۲۱۸ : باری بنگر که چشم من چون گرید 72
رباعی شمارهٔ ۲۱۹ : با گل گفتم ابر چرا می‌گرید 189
رباعی شمارهٔ ۲۲۰ : گفتم ز فراق یاسمن می‌گرید 84
رباعی شمارهٔ ۲۲۱ : شد عمر و زمانه را جوادی نرسید 79
رباعی شمارهٔ ۲۲۲ : گویی که میفکن دبه در پای شتر 72
رباعی شمارهٔ ۲۲۳ : رای تو که آفتاب فضلست و هنر 81
رباعی شمارهٔ ۲۲۴ : ای عشق بجز غمم رفیقی دگر آر 82
رباعی شمارهٔ ۲۲۵ : دی ما و می و عیش خوش و روی نگار 77
رباعی شمارهٔ ۲۲۶ : در دست غمت دلم زبونست این بار 93
رباعی شمارهٔ ۲۲۷ : دل محنت تازه چاشنی کرد آخر 73
رباعی شمارهٔ ۲۲۸ : بر من شب هجر تو سرآید آخر 91
رباعی شمارهٔ ۲۲۹ : ما با این همه غم با که گساریم آخر 91
رباعی شمارهٔ ۲۳۰ : ای ماه تمام برنیایی آخر 80
رباعی شمارهٔ ۲۳۱ : دی گر بفزود عز دین عدل عمر 88
رباعی شمارهٔ ۲۳۲ : خورشید ز رای مقتفی دارد نور 71
رباعی شمارهٔ ۲۳۳ : ای رای تو آفتاب و ای کلک تو تیر 84
رباعی شمارهٔ ۲۳۴ : هستم شب و روز و روز و شب در تدبیر 61
رباعی شمارهٔ ۲۳۵ : منصوریه هر گزت درآمد به ضمیر 71
رباعی شمارهٔ ۲۳۶ : ای چرخ نفور از جفای تو نفیر 71
رباعی شمارهٔ ۲۳۷ : ای دل هم از ابتدا دل از جان برگیر 83
رباعی شمارهٔ ۲۳۸ : از دست تو بنده داستانی شده گیر 102
رباعی شمارهٔ ۲۳۹ : جز بنده رفیق و عاشق و یار مگیر 84
رباعی شمارهٔ ۲۴۰ : از آرزوی خیال تو روز دراز 77
رباعی شمارهٔ ۲۴۱ : ای دست تو در جفا چو زلف تو دراز 90
رباعی شمارهٔ ۲۴۲ : آن شد که من از عشق تو شبهای دراز 71
رباعی شمارهٔ ۲۴۳ : زان شب که به روز برده‌ام با تو به ناز 76
رباعی شمارهٔ ۲۴۴ : دل شادی روز وصلت ای شمع طراز 93
رباعی شمارهٔ ۲۴۵ : گر در طلب صحبتم ای شمع طراز 78
رباعی شمارهٔ ۲۴۶ : ای دل بخریدی دم آن شمع طراز 76
رباعی شمارهٔ ۲۴۷ : گرمابه به کام انوری بود امروز 76
رباعی شمارهٔ ۲۴۸ : آن دل که تو دیده‌ای فکارست هنوز 97
رباعی شمارهٔ ۲۴۹ : نایی بر من به خانه‌ای شورانگیز 62
رباعی شمارهٔ ۲۸۶ : ای گوهر تو اصل طفیل آدم 93
رباعی شمارهٔ ۲۵۰ : بازار قبول گل چو شد خوش خوش تیز 115
رباعی شمارهٔ ۲۵۱ : ای ماه ز سودای تو در آتش تیز 146
رباعی شمارهٔ ۲۵۲ : پیروزشه ای خورده سپهر از تو هراس 81
رباعی شمارهٔ ۲۵۳ : ماییم درین گنبد دیرینه اساس 78
رباعی شمارهٔ ۲۵۴ : در منزل دل غم تو می‌آید و بس 80
رباعی شمارهٔ ۲۵۵ : روزی که کنم هجر ترا بر دل خوش 71
رباعی شمارهٔ ۲۵۶ : ماییم و دو شیشکک می روشن و خوش 73
رباعی شمارهٔ ۲۵۷ : چون بندگی شهت نمی‌آید خوش 78
رباعی شمارهٔ ۲۵۸ : ای دل تو برو به نزد جانان می‌باش 53
رباعی شمارهٔ ۲۵۹ : ای ماه رکاب خسرو گردون رخش 77
رباعی شمارهٔ ۲۶۰ : گفتم که گهی چند نپرسم خبرش 98
رباعی شمارهٔ ۲۶۱ : هر تیر جفا که داری اندر ترکش 85
رباعی شمارهٔ ۲۶۲ : دوش از کف وصل آن بت عشوه فروش 79
رباعی شمارهٔ ۲۶۳ : از خاک درت ساخته‌ام مفرش خویش 65
رباعی شمارهٔ ۲۶۴ : یک چند نهان از دل بی‌حاصل خویش 77
رباعی شمارهٔ ۲۶۵ : با خاک برابرم ز بی‌سنگی خویش 84
رباعی شمارهٔ ۲۶۶ : داری ز جهان زیاده از حصهٔ خویش 89
رباعی شمارهٔ ۲۶۷ : گل روز دو عرض می‌دهد مایهٔ خویش 95
رباعی شمارهٔ ۲۶۸ : تا دست طمع بشستم از عالم خاک 74
رباعی شمارهٔ ۲۶۹ : ای جاه تو چون سماک و عالم چو سمک 108
رباعی شمارهٔ ۲۷۰ : زین رنگ برآوردن بر فور فلک 66
رباعی شمارهٔ ۲۷۱ : در منزل آبگینه هنگام درنگ 74
رباعی شمارهٔ ۲۷۲ : ای مسند تو قاعدهٔ دولت گل 69
رباعی شمارهٔ ۲۷۳ : ای گوهر تو خلاصهٔ عالم گل 77
رباعی شمارهٔ ۲۷۴ : آخر شب دوش بی‌تو ای شمع چگل 100
رباعی شمارهٔ ۲۷۵ : آمیختم از بهر تو صد رنگ و حیل 76
رباعی شمارهٔ ۲۷۶ : ای چشم زمانه کرده روشن به جمال 79
رباعی شمارهٔ ۲۷۷ : زین عمر به تعجیل دوان سوی زوال 113
رباعی شمارهٔ ۲۷۸ : در هجر همی بسوزم از شرم خیال 75
رباعی شمارهٔ ۲۷۹ : منزل دوردست و روز بی‌گاه ای دل 122
رباعی شمارهٔ ۲۸۰ : ای دل طمع از وصال جانان بگسل 64
رباعی شمارهٔ ۲۸۱ : پیراهن گل دریده شد بر تن گل 69
رباعی شمارهٔ ۲۸۲ : صف زد حشم بهار پیرامن گل 105
رباعی شمارهٔ ۲۸۳ : تاب رخ یار من نداری ای گل 70
رباعی شمارهٔ ۲۸۴ : آنم که ندانم نه وجود و نه عدم 66
رباعی شمارهٔ ۲۸۵ : دردا که فرو شد لب شادی را غم 76
رباعی شمارهٔ ۲۸۷ : چرخا زحلت نحس‌ترست یا بهرام 68
رباعی شمارهٔ ۲۸۸ : ای زیر همای همتت چرخ مدام 115
رباعی شمارهٔ ۲۸۹ : رفتم چو نبود بیش از این جای مقام 124
رباعی شمارهٔ ۲۹۰ : از مشرق دست گوهر آل نظام 78
رباعی شمارهٔ ۲۹۱ : دل فرق نمی‌کند همی دانه ز دام 150
رباعی شمارهٔ ۲۹۲ : هر مرحله‌ای که رخت برداشته‌ام 60
رباعی شمارهٔ ۲۹۳ : با یاد تو ای ریخته عشقت آبم 87
رباعی شمارهٔ ۲۹۴ : بختی نه کزو نصیب جز غم یابم 123
رباعی شمارهٔ ۲۹۵ : من غره به گفتار محال تو شدم 83
رباعی شمارهٔ ۲۹۶ : دی کرد وداع بر جناح سفرم 74
رباعی شمارهٔ ۲۹۷ : روزی که به حیلت به شب تیره برم 79
رباعی شمارهٔ ۲۹۸ : زلف تو دلم برد و به جان در خطرم 78
رباعی شمارهٔ ۲۹۹ : سودای تو بیرون شده یکسر ز سرم 98
رباعی شمارهٔ ۳۰۰ : چون روی ندارم که به رویت نگرم 113
رباعی شمارهٔ ۳۰۱ : ای دل ز فلک چرا نیوشی آزرم 72
رباعی شمارهٔ ۳۰۲ : آخر ز تو چون روی به خون تر دارم 107
رباعی شمارهٔ ۳۰۳ : از غم صدف دو دیده پر در دارم 63
رباعی شمارهٔ ۳۰۴ : در کوی غمت هزار منزل دارم 74
رباعی شمارهٔ ۳۰۵ : راز تو ز بیم خصم پنهان دارم 76
رباعی شمارهٔ ۳۰۶ : نه در غم عشق یار یاری دارم 91
رباعی شمارهٔ ۳۰۷ : ای دل ز وصال تو نشانی دارم 67
رباعی شمارهٔ ۳۰۸ : من با تو که عشق جاودانی دارم 107
رباعی شمارهٔ ۳۰۹ : نام تو نویسم ار قلم بردارم 81
رباعی شمارهٔ ۳۱۰ : در کار تو هر روز گرفتارترم 72
رباعی شمارهٔ ۳۱۱ : بفروختمت سزد به جان باز خرم 85
رباعی شمارهٔ ۳۱۲ : من بنده که کمتر سگ کویت باشم 81
رباعی شمارهٔ ۳۱۳ : بینم دل خویش گر دهانت اندیشم 72
رباعی شمارهٔ ۳۱۴ : خوار و خجلم خوار و خجل باد دلم 112
رباعی شمارهٔ ۳۱۵ : بر چرخ رسید از تو دم سرد دلم 78
رباعی شمارهٔ ۳۱۶ : ای خورده به واجبی چو مردان غم علم 93
رباعی شمارهٔ ۳۱۷ : پر شد ز شراب عشق جانا جامم 79
رباعی شمارهٔ ۳۱۸ : در خدمت تست عقل و هوش و جانم 97
رباعی شمارهٔ ۳۱۹ : ای دل چو به غمهای جهان درمانم 80
رباعی شمارهٔ ۳۲۰ : شبها چو ز روز وصل او یاد کنم 80
رباعی شمارهٔ ۳۲۱ : بازیچهٔ دور آسمانم چه کنم 79
رباعی شمارهٔ ۳۲۲ : چون حرب کنم هیج محابا نکنم 79
رباعی شمارهٔ ۳۲۳ : می نوش کنم ولیک مستی نکنم 275
رباعی شمارهٔ ۳۲۴ : کس نیست غم اندوخته‌تر زین که منم 70
رباعی شمارهٔ ۳۲۵ : بر آتش هجر عمری ار بنشینم 83
رباعی شمارهٔ ۳۲۶ : آن دیده ندارم که به خوابت بینم 85
رباعی شمارهٔ ۳۲۷ : من دل به کسی جز از تو آسان ندهم 99
رباعی شمارهٔ ۳۲۸ : ای سایهٔ آنک ملک او هست قدیم 77
رباعی شمارهٔ ۳۲۹ : شکر ایزد را که خسرو هفت اقلیم 84
رباعی شمارهٔ ۳۳۰ : در موج خطر مرفهی همچو کلیم 90
رباعی شمارهٔ ۳۳۱ : چون پای همی تحفه برد هر جایم 81
رباعی شمارهٔ ۳۳۲ : ای عشق در آفاق بسی تاختیم 68
رباعی شمارهٔ ۳۳۳ : دی یک دو قدح شراب صافی خوردیم 76
رباعی شمارهٔ ۳۳۴ : سبحان‌الله غمی به پایان نبریم 58
رباعی شمارهٔ ۳۳۵ : با گل گفتم چون به چمن برگذریم 67
رباعی شمارهٔ ۳۳۶ : اندیشهٔ انتقام چون جزم کنیم 83
رباعی شمارهٔ ۳۳۷ : ای دل چو غم نوت دهد چرخ کهن 96
رباعی شمارهٔ ۳۳۸ : ماییم و صراحی و شراب روشن 68
رباعی شمارهٔ ۳۳۹ : باغیست چو نوبهار از رنگ خزان 84
رباعی شمارهٔ ۳۴۰ : ای دل مگذار عمر چون بی‌خبران 76
رباعی شمارهٔ ۳۴۱ : شخصی دارم زنده به جان دگران 94
رباعی شمارهٔ ۳۴۲ : ای ساخته گشته از تو کار دگران 87
رباعی شمارهٔ ۳۴۳ : زلفت به رسنهاش برآورد کشان 71
رباعی شمارهٔ ۳۸۴ : در راه فرید کاتب فرزانه 67
رباعی شمارهٔ ۳۴۴ : چون روی حیل نبود پایاب جهان 100
رباعی شمارهٔ ۳۴۵ : آیا گهر وصل تو یارم سفتن 99
رباعی شمارهٔ ۳۴۶ : ای دل چو نمی‌نهد سپهرت گردن 79
رباعی شمارهٔ ۳۴۷ : زرق است جهان تو زرق کن از هر فن 76
رباعی شمارهٔ ۳۴۸ : زین جور اگر گذر توان کرد بکن 64
رباعی شمارهٔ ۳۴۹ : هرچ از چو تویی نزیبد ای دوست مکن 60
رباعی شمارهٔ ۳۵۰ : ای دل ز سر نهاد پرواز مکن 122
رباعی شمارهٔ ۳۵۱ : جانا لبم از شراب غم خشک مکن 113
رباعی شمارهٔ ۳۵۲ : هستم ز تو دلشکسته‌ای عهد شکن 71
رباعی شمارهٔ ۳۵۳ : می‌سوز تو خرمن شکیبایی من 79
رباعی شمارهٔ ۳۵۴ : در دام غم تو بسته‌ای هست چو من 67
رباعی شمارهٔ ۳۵۵ : ای گنده دهان چو شیر و چون گرگ حرون 83
رباعی شمارهٔ ۳۵۶ : چشمم ز همه جهان فرازست اکنون 77
رباعی شمارهٔ ۳۵۷ : بوطالب نعمت ای همه دولت و دین 87
رباعی شمارهٔ ۳۵۸ : شاها ز خزانهٔ تو ریحان و سمین 75
رباعی شمارهٔ ۳۵۹ : شاهان ممالک تو مودود و معین 100
رباعی شمارهٔ ۳۶۰ : گفتی چه شود کار فراقت یک‌سو 82
رباعی شمارهٔ ۳۶۱ : آن ماه که ماه نو سزد یارهٔ او 69
رباعی شمارهٔ ۳۶۲ : ای راحت آن نفس که جان زد با تو 112
رباعی شمارهٔ ۳۶۳ : رفتم چو نماند هیچ آبم بر تو 78
رباعی شمارهٔ ۳۶۴ : دستی نه که گستاخ بکوبد در تو 76
رباعی شمارهٔ ۳۶۵ : گر هیچ سعادتم رساند بر تو 91
رباعی شمارهٔ ۳۶۶ : دل هرچه ز بد دید پسندید از تو 66
رباعی شمارهٔ ۳۶۷ : آن صبر که حامی منست از غم تو 108
رباعی شمارهٔ ۳۶۸ : دورم ز قرار و خواب از دوری تو 92
رباعی شمارهٔ ۳۶۹ : جان درد تو یادگار دارد بی‌تو 63
رباعی شمارهٔ ۳۷۰ : دست تو که جود در سجود آید ازو 80
رباعی شمارهٔ ۳۷۱ : آن دل که نشان نیست مرا در بر ازو 80
رباعی شمارهٔ ۳۷۲ : آن بت که به دست غم گرفتارم ازو 93
رباعی شمارهٔ ۳۷۳ : کسری که کمان عدل او کرد به زه 83
رباعی شمارهٔ ۳۷۴ : چون باز کنی ز زلف پرتاب گره 83
رباعی شمارهٔ ۳۷۵ : ای نحس چو مریخ و زحل بی‌گه و گاه 84
رباعی شمارهٔ ۳۷۶ : با روز رخ تو گرچه ای روت چو ماه 79
رباعی شمارهٔ ۳۷۷ : از بهر هلال عید آن مه ناگاه 149
رباعی شمارهٔ ۳۷۸ : با من به سخن درآمد امروز پگاه 76
رباعی شمارهٔ ۳۷۹ : بر من در محنت و بلا باز مخواه 63
رباعی شمارهٔ ۳۸۰ : ای امر تو ملک را عنان بگرفته 112
رباعی شمارهٔ ۳۸۱ : ای لشکر تو روی زمین بگرفته 85
رباعی شمارهٔ ۳۸۲ : دی طوف چمن کرده سه چاری خورده 100
رباعی شمارهٔ ۳۸۳ : آیا که مرا تو دست گیری یا نه 92
رباعی شمارهٔ ۳۸۵ : ای فتنهٔ روزگار شب‌پوش منه 138
رباعی شمارهٔ ۳۸۶ : مریخ به خنجر تو جوید فتوی 92
رباعی شمارهٔ ۳۸۷ : پایی که مرا نزد تو بد راهنمای 72
رباعی شمارهٔ ۳۸۸ : در مرتبه از سپهر پیش آمده‌ای 82
رباعی شمارهٔ ۳۸۹ : بر چرخ همیشه هم‌عنان رانده‌ای 89
رباعی شمارهٔ ۳۹۰ : زان شب که نشستیم به هم با طربی 77
رباعی شمارهٔ ۳۹۱ : عمزاد و عمزاد خریدند بری 100
رباعی شمارهٔ ۳۹۲ : دوش ارنه وقارت به زمین پیوستی 93
رباعی شمارهٔ ۳۹۳ : دوش از سر درد نیستی در مستی 98
رباعی شمارهٔ ۳۹۴ : گر دل پی یار گیردی نیکستی 69
رباعی شمارهٔ ۳۹۵ : گر شعر در مراد می‌بگشادی 64
رباعی شمارهٔ ۳۹۶ : ای دل تو بسی که از غمش خون خوردی 102
رباعی شمارهٔ ۴۲۵ : گر من ز فلک شکایت کنمی 97
رباعی شمارهٔ ۴۳۵ : با بوعلی اب ارب هم بنشینی 98
رباعی شمارهٔ ۳۹۷ : با دل گفتم گرد بلا می‌گردی 107
رباعی شمارهٔ ۳۹۸ : در کفر گریزم ار تو ایمان گردی 76
رباعی شمارهٔ ۳۹۹ : دی در چمن آن زمان که طوفی کردی 89
رباعی شمارهٔ ۴۰۰ : جانا بر نور شمع دود آوردی 105
رباعی شمارهٔ ۴۰۱ : دیروز که در سرای عالی بودی 85
رباعی شمارهٔ ۴۰۲ : گر همت من دل به جهان برنهدی 87
رباعی شمارهٔ ۴۰۳ : هر شب بت من به وقت باد سحری 72
رباعی شمارهٔ ۴۰۴ : کویی که درو مست و بهش درگذری 163
رباعی شمارهٔ ۴۰۵ : ای شب چو ز نالهای من بی‌خبری 92
رباعی شمارهٔ ۴۰۶ : دل سیر نگرددت ز بیدادگری 95
رباعی شمارهٔ ۴۰۷ : با دلبرم از زبان باد سحری 85
رباعی شمارهٔ ۴۰۸ : ای دل بنشین به عافیت کو داری 95
رباعی شمارهٔ ۴۰۹ : مسعود قزل مست نه‌ای هشیاری 80
رباعی شمارهٔ ۴۱۰ : گفتی که به هر قطعه مرا هر باری 88
رباعی شمارهٔ ۴۱۱ : ای دل به غم عشق بدین دشواری 82
رباعی شمارهٔ ۴۱۲ : بر سنگ قناعت ار عیاری داری 66
رباعی شمارهٔ ۴۱۳ : در بنده به دیدهٔ دگر می‌نگری 77
رباعی شمارهٔ ۴۱۴ : چون چنگ خودم به عمری ار بنوازی 109
رباعی شمارهٔ ۴۱۵ : چون صبح درآمد به جهان‌افروزی 90
رباعی شمارهٔ ۴۱۶ : بر جان منت نیست دمی دلسوزی 120
رباعی شمارهٔ ۴۱۷ : هرکو به مواظبت بخواند چیزی 61
رباعی شمارهٔ ۴۱۸ : ای نوبت تو گذشته از چرخ بسی 83
رباعی شمارهٔ ۴۱۹ : دی درویشی به راز با همنفسی 72
رباعی شمارهٔ ۴۲۰ : با دل گفتم که‌ای همه قلاشی 91
رباعی شمارهٔ ۴۲۱ : تا چند ز جان مستمند اندیشی 105
رباعی شمارهٔ ۴۲۲ : ای پیش کفت جود فلک زراقی 83
رباعی شمارهٔ ۴۲۳ : ای نسبت تو هم به نبی هم به علی 78
رباعی شمارهٔ ۴۲۴ : کو آنکه ز غم دست به جایی زدمی 64
رباعی شمارهٔ ۴۲۶ : گر عقل عزیز را به فرمان شومی 89
رباعی شمارهٔ ۴۲۷ : صدرا چو تو چشم آسمان بیند نی 83
رباعی شمارهٔ ۴۲۸ : شاها چو تو مادر زمان زاید نی 72
رباعی شمارهٔ ۴۲۹ : ای چرخ جز آیت بلا خوانی نی 104
رباعی شمارهٔ ۴۳۰ : در ملک چنین که وسعتش می‌دانی 93
رباعی شمارهٔ ۴۳۱ : ای دل طمعم زان همه سرگردانی 78
رباعی شمارهٔ ۴۳۲ : ای شاه گر آنچه می‌توانی نکنی 103
رباعی شمارهٔ ۴۳۳ : ای گل گهر ژاله چو در گوش کنی 80
رباعی شمارهٔ ۴۳۴ : گر در همه عمر یک نکویی بکنی 101
رباعی شمارهٔ ۴۳۶ : رو رو که تو یار چو منی کم بینی 155
رباعی شمارهٔ ۴۳۷ : هر روز به نویی ای بت سلسله‌موی 84
رباعی شمارهٔ ۴۳۸ : شب نیست دلا که از غمش خون نشوی 92
رباعی شمارهٔ ۴۳۹ : گفتم که نثار جان کنم گر آیی 85
رباعی شمارهٔ ۴۴۰ : چون دیده فرو ریخت به رخ بینایی 88
رباعی شمارهٔ ۴۴۱ : ای محنت هجر بر دلم سرنایی 91
رباعی شمارهٔ ۴۴۲ : با دل گفتم گرد بلا می‌پویی 113
رباعی شمارهٔ ۴۴۳ : صورت‌گر فطرت ننگارد چو تویی 85
رباعی شمارهٔ ۴۴۴ : ای نامتحرک حیوانی که تویی 95