رباعی شمارهٔ ۱ : گفتم که به پایان رسد این درد و عنا |
90 |
|
رباعی شمارهٔ ۲ : پیوسته حدیث من به گوشت بادا |
110 |
|
رباعی شمارهٔ ۳ : نه صبر به گوشهای نشاند ما را |
89 |
|
رباعی شمارهٔ ۴ : آورد زری عماد رازی بچه را |
137 |
|
رباعی شمارهٔ ۵ : ای هجر مگر نهایتی نیست ترا |
82 |
|
رباعی شمارهٔ ۶ : این دل چو شب جوانی و راحت و تاب |
94 |
|
رباعی شمارهٔ ۷ : هم طبع ملول گشت از آن شعر چو آب |
59 |
|
رباعی شمارهٔ ۸ : زان روی که روز وصل آن در خوشاب |
77 |
|
رباعی شمارهٔ ۹ : آن شد که به نزدیک من ای در خوشاب |
70 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۰ : بوطالب نعمه ای سپهرت طالب |
64 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۱ : هرچند که بر جزو بود کل غالب |
71 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۲ : ای گوهر تو بر آفرینش غالب |
71 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۳ : بس شب که به روز بردم اندر طلبت |
72 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۴ : دل باز چو بر دام غم عشق آویخت |
96 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۵ : ای گشته ضمیر چون بهشت از یادت |
73 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۶ : همواره چو بخت خود جوانی بادت |
79 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۷ : با بخل بود به غایتی پیوندت |
86 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۸ : ای سغبهٔ آنانکه نمیجویندت |
59 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۹ : سیاره به خدمت سپرد خاک درت |
75 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۰ : در وصل تو عزم دل من روز نخست |
59 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۱ : آتش به سفال برنهادی ز نخست |
72 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۲ : دستم که به گوهر قناعت پیوست |
90 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۳ : جدت ورق زمانه از جور بشست |
78 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۴ : هجری که به روز غم مبادا دل و دست |
92 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۵ : جانا به تن شکسته و عزم درست |
101 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۶ : ای شاه ز قدرتی که در بازوی تست |
91 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۷ : با موزه به آب در دویدی به نخست |
77 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۸ : کار تنم از دست دلم رفت ز دست |
116 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۹ : دل در خم آن زلف معنبر بنشست |
70 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۰ : بوطالب نعمه ای گشادهدل و دست |
86 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۱ : ای صبر ز دست دل معشوقهپرست |
88 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۲ : دی میشد و از شکوفه شاخی در دست |
108 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۳ : از حادثهای که هرچه زو گویم هست |
78 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۴ : دی با تو چنان شدم به یک خاست و نشست |
95 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۵ : گفتند که شعر تو ملک داشت به دست |
84 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۶ : ای عهد تو عید کامرانی پیوست |
74 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۷ : گفتند که گل چمن به یکبار آراست |
68 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۸ : در کوی تو هیچ کار من ناشده راست |
68 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۹ : عدل تو زمانه را نگهدار بس است |
55 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۰ : دل بر سر عهد استوار خویش است |
89 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۱ : عشقی که همه عمر بماند این است |
85 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۲ : از تو طمعم یکی صراحی باده است |
104 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۳ : ای شاه جهان ملک جهان حسب تراست |
85 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۴ : در سایهٔ آن زلف مشوش که تراست |
64 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۵ : دوشینه شب ارچه جانم از رنج بکاست |
110 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۶ : کون خر ملک ریش گاو افتادست |
75 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۷ : تا حادثه قصد آل عمران کردست |
86 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۸ : زلف تو از آن دم که دلم بربودست |
83 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۹ : شاها به خدایی که ترا بگزیدست |
118 |
|
رباعی شمارهٔ ۵۰ : آن چهره که هرکه وصف او بشنیدست |
96 |
|
رباعی شمارهٔ ۵۱ : فرمان تو بر جهان قضای دگرست |
65 |
|
رباعی شمارهٔ ۵۲ : چون حسن تو رنج من به عالم سمرست |
70 |
|
رباعی شمارهٔ ۵۳ : در هر طرفی اگرچه یاری دگرست |
100 |
|
رباعی شمارهٔ ۵۴ : دیدار تو در جهان جهانی دگرست |
67 |
|
رباعی شمارهٔ ۵۵ : با رای تو صبح ملک بیگه خیزست |
85 |
|
رباعی شمارهٔ ۵۶ : دل در هوس شراب گلرنگ خوشست |
90 |
|
رباعی شمارهٔ ۵۷ : آن چیست که مقصود جهانی آنست |
77 |
|
رباعی شمارهٔ ۵۸ : با دل گفتم چو یار بی فرمانست |
91 |
|
رباعی شمارهٔ ۵۹ : با آنکه دلم در غم هجرت خونست |
80 |
|
رباعی شمارهٔ ۶۰ : پایی که ز بند عالمی بیرونست |
79 |
|
رباعی شمارهٔ ۶۱ : گر شرح نمیدهم که حالم چونست |
90 |
|
رباعی شمارهٔ ۶۲ : تا دست امید ما شکستیم ز دوست |
96 |
|
رباعی شمارهٔ ۶۳ : هردم ز تو گر تازه غمی باید هست |
90 |
|
رباعی شمارهٔ ۶۴ : تا خرمن آز را دلت پیمانهست |
59 |
|
رباعی شمارهٔ ۶۵ : هجران تو دوش چون به من درنگریست |
93 |
|
رباعی شمارهٔ ۶۶ : ای شاه نجیب کفشگر دانی کیست |
90 |
|
رباعی شمارهٔ ۶۷ : میآمد و از دیدهٔ ما مینگریست |
79 |
|
رباعی شمارهٔ ۶۸ : از وصل تو بر کناره میباید زیست |
77 |
|
رباعی شمارهٔ ۶۹ : ای دل یارت که سر به سر کبر و منیست |
80 |
|
رباعی شمارهٔ ۷۰ : بوطالب نعمه طالب نعمت نیست |
70 |
|
رباعی شمارهٔ ۷۱ : پایی که نه در هوای تو در گل نیست |
63 |
|
رباعی شمارهٔ ۷۲ : پای تو اگرچه در وفا محکم نیست |
110 |
|
رباعی شمارهٔ ۷۳ : تا چند طلب کنم وفای تو که نیست |
88 |
|
رباعی شمارهٔ ۷۴ : گر درخور قدر همتم سیمی نیست |
71 |
|
رباعی شمارهٔ ۷۵ : محنتزدهای که کلبهای داشت به دشت |
89 |
|
رباعی شمارهٔ ۷۶ : گر بنده دو روز خدمتت را بگذاشت |
83 |
|
رباعی شمارهٔ ۷۷ : اندوه تو چون دلم به شادی نگذاشت |
69 |
|
رباعی شمارهٔ ۷۸ : چون آتش سودای تو جز دود نداشت |
75 |
|
رباعی شمارهٔ ۷۹ : اندوه تو چون دلم به شادی انگاشت |
76 |
|
رباعی شمارهٔ ۸۰ : عمری که تر و خشک من آن بود گذشت |
78 |
|
رباعی شمارهٔ ۸۱ : دلبر ز وفا و مهر یکسر بگذشت |
79 |
|
رباعی شمارهٔ ۸۲ : با دل گفتم که آن بتم دوش نهفت |
68 |
|
رباعی شمارهٔ ۸۳ : با گل گفتم شکوفه در خاک بخفت |
113 |
|
رباعی شمارهٔ ۸۴ : چشمم ز غمت به هر عقیقی که بسفت |
82 |
|
رباعی شمارهٔ ۸۵ : از گردش این هفت مخالف بر هفت |
155 |
|
رباعی شمارهٔ ۸۶ : سلطان که جهان جواد ازو بیش نیافت |
124 |
|
رباعی شمارهٔ ۸۷ : عیشی که نمودم از جوانی همه رفت |
115 |
|
رباعی شمارهٔ ۸۸ : معشوق مرا عهد من از یاد برفت |
128 |
|
رباعی شمارهٔ ۸۹ : سلطان که جهان به عدل آراست برفت |
89 |
|
رباعی شمارهٔ ۹۰ : دلبر چو دلم به عشوه بربود برفت |
96 |
|
رباعی شمارهٔ ۹۱ : آن بت که به انصاف نکو بود برفت |
155 |
|
رباعی شمارهٔ ۹۲ : حامی جهان ز جور افلاک برفت |
68 |
|
رباعی شمارهٔ ۹۳ : آن بت که دلم به زلف چون شست گرفت |
74 |
|
رباعی شمارهٔ ۹۴ : از شعلهٔ لاله جهان نور گرفت |
73 |
|
رباعی شمارهٔ ۹۵ : چون با غم عشق تو دلم ساز گرفت |
135 |
|
رباعی شمارهٔ ۹۶ : ای دل بخر آن زلف که دستت نگرفت |
79 |
|
رباعی شمارهٔ ۹۷ : با یار مرا زور و ستم درنگرفت |
76 |
|
رباعی شمارهٔ ۹۸ : ای روزی خصم پیش خورد حشمت |
128 |
|
رباعی شمارهٔ ۹۹ : تا روز به شب چو سوسنم بیرویت |
76 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۰۰ : عمری بادت کزو به رشک آید نوح |
96 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۰۱ : عمری جگرم خورد ز بدخویی چرخ |
110 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۰۲ : از چرخ که کامی به مرادم ننهاد |
90 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۰۳ : دادم به امید روزگاری بر باد |
83 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۰۴ : جوهر که ز ایزدش همی نامد یاد |
116 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۰۵ : با هرکه زبان چرخ رازی بگشاد |
68 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۰۶ : با قدر تو آب آسمان ریخته باد |
77 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۰۷ : در چشمهٔ تیغ بیکفت آب مباد |
72 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۰۸ : هرگز دلم از وفای تو فرد مباد |
93 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۰۹ : ای شاه زمین دور زمان بیتو مباد |
123 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۱۰ : حسن تو مرا ز نیکوان شاهی داد |
84 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۱۱ : مریخ سلاح چاوشان تو برد |
78 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۱۲ : چون نیست یقین که شب چه خواهد آورد |
102 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۱۳ : آن نور که ملک یافت از روی تو فرد |
83 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۱۴ : عاقل چو به حاصل جهان درنگرد |
82 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۱۵ : هر تیره شبی که ره به روزی نبرد |
81 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۱۶ : بوطالب نعمه آن جهانی همه مرد |
71 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۱۷ : این عمر که سرمایهٔ ملکیست نه خرد |
66 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۱۸ : صد پرده شبی فلک ز من بردارد |
79 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۱۹ : خود عهد کسی کسی چنین بگذارد |
67 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۲۰ : گر یک شبه وصل بتم آواز آرد |
94 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۲۱ : باد سحری گذر به کویت دارد |
80 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۲۲ : گر دوست مرا به کام دشمن دارد |
86 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۲۳ : بیننده که چشم عاقبتبین دارد |
105 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۲۴ : نه دل ز وصال تو نشانی دارد |
97 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۲۵ : دل گرچه غمت ز جان نهان میدارد |
76 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۲۶ : شب رایت مشک رنگ بر کیوان برد |
77 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۲۷ : با آنکه غم عشق تو از من جان برد |
90 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۲۸ : دل در غم تو گر به مثل جان نبرد |
67 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۲۹ : موری که به چاه شست بازی گذرد |
86 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۳۰ : آن کو به من سوخته خرمن نگرد |
69 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۳۱ : سی سال درخت بخت من بار آورد |
87 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۳۲ : در عرصهٔ ملکی که کمی نپذیرد |
54 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۳۳ : روی تو که شمع لاله زو درگیرد |
78 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۳۴ : گر دست غم تو دامن من گیرد |
69 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۳۵ : روی تو به دلبری جهان میگیرد |
71 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۳۶ : رایت که جهان به پشت پای اندازد |
85 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۳۷ : خاک قدم تو تاج خورشید ارزد |
116 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۳۸ : جانا غم تو به هر عطایی ارزد |
79 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۳۹ : رای تو که صلح روز ملک انگیزد |
119 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۴۰ : روزی که خرد سرشک رنگین ریزد |
74 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۴۱ : تشریف هوای تو به هر جان نرسد |
72 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۴۲ : نه مشکل روزگار حل خواهد شد |
76 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۴۳ : از عشق تو درجهان سمر خواهم شد |
111 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۴۴ : رای تو به هیچ رای خرسند نشد |
80 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۴۵ : آخر دل من به وصل پیروز نشد |
106 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۴۶ : عدل تو چو سایه بر ممالک پوشد |
96 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۴۷ : با آنکه زمانه جز بدی نسگالد |
87 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۴۸ : زلف تو به فتنه باز بیرون آمد |
115 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۵۱ : آنی که کفت ضامن ارزاق آمد |
116 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۴۹ : رخسار تو چون سوسن آزاد آمد |
103 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۵۰ : تا رای تو از قدح به شمشیر آمد |
85 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۵۲ : رنجی که مرا ز هجر آن ماه آمد |
72 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۵۳ : چون سایه دویدم از پسش روزی چند |
75 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۵۴ : ای دل چه کنی به عشوه خود را خرسند |
72 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۵۵ : پست افکندم غم تو ای سرو بلند |
107 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۵۶ : آن روز که جان نامهٔ عشق تو بخواند |
90 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۵۷ : خوی تو ز دوستی چو دامن بفشاند |
88 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۵۸ : ای دل ز هزار دیده خون میراند |
79 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۵۹ : با آنکه همه کار جهان او راند |
88 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۶۰ : چندان که مرا دلبر من رنجاند |
71 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۶۱ : یکباره مرا بلایت از پای نشاند |
75 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۶۲ : ای دیده دل آیت بلا میخواند |
92 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۶۳ : چون روز علم زد به حسامت ماند |
70 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۶۴ : هم ابر به دست درفشانت ماند |
91 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۶۵ : خورشید به روشنی رایت ماند |
75 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۶۶ : با روی تو از عافیت افسانه بماند |
79 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۶۷ : مسعود سعادت جهان بود نماند |
70 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۶۸ : ما را بجز از نیاز هیچ چیز نماند |
93 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۶۹ : تا طارم نه سپهر آراستهاند |
63 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۷۰ : چشم و دل من که هرچه گویم هستند |
84 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۷۱ : یاران به جهان چشم چو گل بگشادند |
78 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۷۲ : زان پس که دل و دیده بر من سپرند |
68 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۷۳ : بس دور که چرخ و اختران بگذراند |
80 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۷۴ : در بزمگهی که مطربی کوس کند |
122 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۷۵ : زلف تو مصاف عنبر تر شکند |
76 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۷۶ : دلدار دل مرا ز من باز افکند |
95 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۷۷ : دلبر چو ز من قوت روان باز افکند |
75 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۷۸ : خوش خوش چو مرا دم تودر دام افکند |
83 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۷۹ : گردون به خیال سیر نانت نکند |
73 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۸۰ : شادم به تو گر فلک حزینم نکند |
68 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۸۱ : شمشیر تو با خصم تو پیمان نکند |
82 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۸۲ : سلطان غمت بندهنوازی نکند |
83 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۸۳ : گلها چو به باغ جلوه را ساز کنند |
131 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۸۴ : این طایفه گر مروت آیین نکنند |
89 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۸۵ : قومی که در این سفر مرا همراهند |
124 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۸۶ : گردون چو نشست و خاست تو میبیند |
74 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۸۷ : چشم تو در آیینه به چشم تو نمود |
83 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۸۸ : گفت آنکه مرا ره سلامت بنمود |
67 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۸۹ : دستت به سخا چون ید بیضا بنمود |
101 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۹۰ : با دل گفتم که عشق چون روی نمود |
81 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۹۱ : شبها ز غمت ستم کشم باید بود |
66 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۹۲ : گردون به وصال ما موافق زان بود |
100 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۹۳ : دوشم ز فراق تو همه شیون بود |
75 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۹۴ : یک نیم دمم از جهان به دست آمده بود |
90 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۹۵ : بر عید رخت دلم چو پیروز نبود |
92 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۹۶ : دل درخور صحبت دلافروز نبود |
83 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۹۷ : گل یک شبه شد هین که چو گستاخ شود |
75 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۹۸ : هر کو نه به خدمت تو خرسند شود |
72 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۹۹ : آخر غم غور از دلم دور شود |
74 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۰۰ : تسلیم چو بر حادثه پیروز شود |
75 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۰۱ : آنرا که خرد مصلحتآموز شود |
95 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۰۲ : با آنکه غم از دلم برون مینشود |
78 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۰۳ : یک شب مه گردون به رخت مینگرید |
91 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۰۴ : آن روز که بنده خاک خدمت بوسید |
96 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۰۵ : بیداد فلک پردهٔ رازم بدرید |
73 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۰۶ : زان پس که وصال روی در پرده کشید |
91 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۰۷ : در مستی اگر ببرد خوابم شاید |
65 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۰۸ : جان یک نفس از درد تو میناساید |
76 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۰۹ : یک در فلک از امید من نگشاید |
93 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۱۰ : بس راه که پای همتم پیماید |
78 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۱۱ : دی قهر تو گفتی که اجل میزاید |
80 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۱۲ : زلف تو که در فتنه کنون میآید |
92 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۱۳ : گر بنده ز آب میبترسد شاید |
62 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۱۴ : تا رای تو از قدح به شمشیر آید |
97 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۱۵ : لایق به جان شاه جهانی باید |
69 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۱۶ : هم توسن چرخ زیر زین را شاید |
89 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۱۷ : وصل تو که از سنگ برون میآید |
71 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۱۸ : باری بنگر که چشم من چون گرید |
72 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۱۹ : با گل گفتم ابر چرا میگرید |
189 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۲۰ : گفتم ز فراق یاسمن میگرید |
84 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۲۱ : شد عمر و زمانه را جوادی نرسید |
79 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۲۲ : گویی که میفکن دبه در پای شتر |
72 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۲۳ : رای تو که آفتاب فضلست و هنر |
81 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۲۴ : ای عشق بجز غمم رفیقی دگر آر |
82 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۲۵ : دی ما و می و عیش خوش و روی نگار |
77 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۲۶ : در دست غمت دلم زبونست این بار |
93 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۲۷ : دل محنت تازه چاشنی کرد آخر |
73 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۲۸ : بر من شب هجر تو سرآید آخر |
91 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۲۹ : ما با این همه غم با که گساریم آخر |
91 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۳۰ : ای ماه تمام برنیایی آخر |
80 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۳۱ : دی گر بفزود عز دین عدل عمر |
88 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۳۲ : خورشید ز رای مقتفی دارد نور |
71 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۳۳ : ای رای تو آفتاب و ای کلک تو تیر |
84 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۳۴ : هستم شب و روز و روز و شب در تدبیر |
61 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۳۵ : منصوریه هر گزت درآمد به ضمیر |
71 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۳۶ : ای چرخ نفور از جفای تو نفیر |
71 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۳۷ : ای دل هم از ابتدا دل از جان برگیر |
83 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۳۸ : از دست تو بنده داستانی شده گیر |
102 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۳۹ : جز بنده رفیق و عاشق و یار مگیر |
84 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۴۰ : از آرزوی خیال تو روز دراز |
77 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۴۱ : ای دست تو در جفا چو زلف تو دراز |
90 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۴۲ : آن شد که من از عشق تو شبهای دراز |
71 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۴۳ : زان شب که به روز بردهام با تو به ناز |
76 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۴۴ : دل شادی روز وصلت ای شمع طراز |
93 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۴۵ : گر در طلب صحبتم ای شمع طراز |
78 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۴۶ : ای دل بخریدی دم آن شمع طراز |
76 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۴۷ : گرمابه به کام انوری بود امروز |
76 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۴۸ : آن دل که تو دیدهای فکارست هنوز |
97 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۴۹ : نایی بر من به خانهای شورانگیز |
62 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۸۶ : ای گوهر تو اصل طفیل آدم |
93 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۵۰ : بازار قبول گل چو شد خوش خوش تیز |
115 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۵۱ : ای ماه ز سودای تو در آتش تیز |
146 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۵۲ : پیروزشه ای خورده سپهر از تو هراس |
81 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۵۳ : ماییم درین گنبد دیرینه اساس |
78 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۵۴ : در منزل دل غم تو میآید و بس |
80 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۵۵ : روزی که کنم هجر ترا بر دل خوش |
71 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۵۶ : ماییم و دو شیشکک می روشن و خوش |
73 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۵۷ : چون بندگی شهت نمیآید خوش |
78 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۵۸ : ای دل تو برو به نزد جانان میباش |
53 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۵۹ : ای ماه رکاب خسرو گردون رخش |
77 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۶۰ : گفتم که گهی چند نپرسم خبرش |
98 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۶۱ : هر تیر جفا که داری اندر ترکش |
85 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۶۲ : دوش از کف وصل آن بت عشوه فروش |
79 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۶۳ : از خاک درت ساختهام مفرش خویش |
65 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۶۴ : یک چند نهان از دل بیحاصل خویش |
77 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۶۵ : با خاک برابرم ز بیسنگی خویش |
84 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۶۶ : داری ز جهان زیاده از حصهٔ خویش |
89 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۶۷ : گل روز دو عرض میدهد مایهٔ خویش |
95 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۶۸ : تا دست طمع بشستم از عالم خاک |
74 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۶۹ : ای جاه تو چون سماک و عالم چو سمک |
108 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۷۰ : زین رنگ برآوردن بر فور فلک |
66 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۷۱ : در منزل آبگینه هنگام درنگ |
74 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۷۲ : ای مسند تو قاعدهٔ دولت گل |
69 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۷۳ : ای گوهر تو خلاصهٔ عالم گل |
77 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۷۴ : آخر شب دوش بیتو ای شمع چگل |
100 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۷۵ : آمیختم از بهر تو صد رنگ و حیل |
76 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۷۶ : ای چشم زمانه کرده روشن به جمال |
79 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۷۷ : زین عمر به تعجیل دوان سوی زوال |
113 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۷۸ : در هجر همی بسوزم از شرم خیال |
75 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۷۹ : منزل دوردست و روز بیگاه ای دل |
122 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۸۰ : ای دل طمع از وصال جانان بگسل |
64 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۸۱ : پیراهن گل دریده شد بر تن گل |
69 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۸۲ : صف زد حشم بهار پیرامن گل |
105 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۸۳ : تاب رخ یار من نداری ای گل |
70 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۸۴ : آنم که ندانم نه وجود و نه عدم |
66 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۸۵ : دردا که فرو شد لب شادی را غم |
76 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۸۷ : چرخا زحلت نحسترست یا بهرام |
68 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۸۸ : ای زیر همای همتت چرخ مدام |
115 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۸۹ : رفتم چو نبود بیش از این جای مقام |
124 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۹۰ : از مشرق دست گوهر آل نظام |
78 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۹۱ : دل فرق نمیکند همی دانه ز دام |
150 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۹۲ : هر مرحلهای که رخت برداشتهام |
60 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۹۳ : با یاد تو ای ریخته عشقت آبم |
87 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۹۴ : بختی نه کزو نصیب جز غم یابم |
123 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۹۵ : من غره به گفتار محال تو شدم |
83 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۹۶ : دی کرد وداع بر جناح سفرم |
74 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۹۷ : روزی که به حیلت به شب تیره برم |
79 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۹۸ : زلف تو دلم برد و به جان در خطرم |
78 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۹۹ : سودای تو بیرون شده یکسر ز سرم |
98 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۰۰ : چون روی ندارم که به رویت نگرم |
113 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۰۱ : ای دل ز فلک چرا نیوشی آزرم |
72 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۰۲ : آخر ز تو چون روی به خون تر دارم |
107 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۰۳ : از غم صدف دو دیده پر در دارم |
63 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۰۴ : در کوی غمت هزار منزل دارم |
74 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۰۵ : راز تو ز بیم خصم پنهان دارم |
76 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۰۶ : نه در غم عشق یار یاری دارم |
91 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۰۷ : ای دل ز وصال تو نشانی دارم |
67 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۰۸ : من با تو که عشق جاودانی دارم |
107 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۰۹ : نام تو نویسم ار قلم بردارم |
81 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۱۰ : در کار تو هر روز گرفتارترم |
72 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۱۱ : بفروختمت سزد به جان باز خرم |
85 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۱۲ : من بنده که کمتر سگ کویت باشم |
81 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۱۳ : بینم دل خویش گر دهانت اندیشم |
72 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۱۴ : خوار و خجلم خوار و خجل باد دلم |
112 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۱۵ : بر چرخ رسید از تو دم سرد دلم |
78 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۱۶ : ای خورده به واجبی چو مردان غم علم |
93 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۱۷ : پر شد ز شراب عشق جانا جامم |
79 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۱۸ : در خدمت تست عقل و هوش و جانم |
97 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۱۹ : ای دل چو به غمهای جهان درمانم |
80 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۲۰ : شبها چو ز روز وصل او یاد کنم |
80 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۲۱ : بازیچهٔ دور آسمانم چه کنم |
79 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۲۲ : چون حرب کنم هیج محابا نکنم |
79 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۲۳ : می نوش کنم ولیک مستی نکنم |
275 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۲۴ : کس نیست غم اندوختهتر زین که منم |
70 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۲۵ : بر آتش هجر عمری ار بنشینم |
83 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۲۶ : آن دیده ندارم که به خوابت بینم |
85 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۲۷ : من دل به کسی جز از تو آسان ندهم |
99 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۲۸ : ای سایهٔ آنک ملک او هست قدیم |
77 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۲۹ : شکر ایزد را که خسرو هفت اقلیم |
84 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۳۰ : در موج خطر مرفهی همچو کلیم |
90 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۳۱ : چون پای همی تحفه برد هر جایم |
81 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۳۲ : ای عشق در آفاق بسی تاختیم |
68 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۳۳ : دی یک دو قدح شراب صافی خوردیم |
76 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۳۴ : سبحانالله غمی به پایان نبریم |
58 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۳۵ : با گل گفتم چون به چمن برگذریم |
67 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۳۶ : اندیشهٔ انتقام چون جزم کنیم |
83 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۳۷ : ای دل چو غم نوت دهد چرخ کهن |
96 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۳۸ : ماییم و صراحی و شراب روشن |
68 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۳۹ : باغیست چو نوبهار از رنگ خزان |
84 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۴۰ : ای دل مگذار عمر چون بیخبران |
76 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۴۱ : شخصی دارم زنده به جان دگران |
94 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۴۲ : ای ساخته گشته از تو کار دگران |
87 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۴۳ : زلفت به رسنهاش برآورد کشان |
71 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۸۴ : در راه فرید کاتب فرزانه |
67 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۴۴ : چون روی حیل نبود پایاب جهان |
100 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۴۵ : آیا گهر وصل تو یارم سفتن |
99 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۴۶ : ای دل چو نمینهد سپهرت گردن |
79 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۴۷ : زرق است جهان تو زرق کن از هر فن |
76 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۴۸ : زین جور اگر گذر توان کرد بکن |
64 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۴۹ : هرچ از چو تویی نزیبد ای دوست مکن |
60 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۵۰ : ای دل ز سر نهاد پرواز مکن |
122 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۵۱ : جانا لبم از شراب غم خشک مکن |
113 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۵۲ : هستم ز تو دلشکستهای عهد شکن |
71 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۵۳ : میسوز تو خرمن شکیبایی من |
79 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۵۴ : در دام غم تو بستهای هست چو من |
67 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۵۵ : ای گنده دهان چو شیر و چون گرگ حرون |
83 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۵۶ : چشمم ز همه جهان فرازست اکنون |
77 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۵۷ : بوطالب نعمت ای همه دولت و دین |
87 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۵۸ : شاها ز خزانهٔ تو ریحان و سمین |
75 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۵۹ : شاهان ممالک تو مودود و معین |
100 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۶۰ : گفتی چه شود کار فراقت یکسو |
82 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۶۱ : آن ماه که ماه نو سزد یارهٔ او |
69 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۶۲ : ای راحت آن نفس که جان زد با تو |
112 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۶۳ : رفتم چو نماند هیچ آبم بر تو |
78 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۶۴ : دستی نه که گستاخ بکوبد در تو |
76 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۶۵ : گر هیچ سعادتم رساند بر تو |
91 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۶۶ : دل هرچه ز بد دید پسندید از تو |
66 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۶۷ : آن صبر که حامی منست از غم تو |
108 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۶۸ : دورم ز قرار و خواب از دوری تو |
92 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۶۹ : جان درد تو یادگار دارد بیتو |
63 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۷۰ : دست تو که جود در سجود آید ازو |
80 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۷۱ : آن دل که نشان نیست مرا در بر ازو |
80 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۷۲ : آن بت که به دست غم گرفتارم ازو |
93 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۷۳ : کسری که کمان عدل او کرد به زه |
83 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۷۴ : چون باز کنی ز زلف پرتاب گره |
83 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۷۵ : ای نحس چو مریخ و زحل بیگه و گاه |
84 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۷۶ : با روز رخ تو گرچه ای روت چو ماه |
79 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۷۷ : از بهر هلال عید آن مه ناگاه |
149 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۷۸ : با من به سخن درآمد امروز پگاه |
76 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۷۹ : بر من در محنت و بلا باز مخواه |
63 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۸۰ : ای امر تو ملک را عنان بگرفته |
112 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۸۱ : ای لشکر تو روی زمین بگرفته |
85 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۸۲ : دی طوف چمن کرده سه چاری خورده |
100 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۸۳ : آیا که مرا تو دست گیری یا نه |
92 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۸۵ : ای فتنهٔ روزگار شبپوش منه |
138 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۸۶ : مریخ به خنجر تو جوید فتوی |
92 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۸۷ : پایی که مرا نزد تو بد راهنمای |
72 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۸۸ : در مرتبه از سپهر پیش آمدهای |
82 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۸۹ : بر چرخ همیشه همعنان راندهای |
89 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۹۰ : زان شب که نشستیم به هم با طربی |
77 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۹۱ : عمزاد و عمزاد خریدند بری |
100 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۹۲ : دوش ارنه وقارت به زمین پیوستی |
93 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۹۳ : دوش از سر درد نیستی در مستی |
98 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۹۴ : گر دل پی یار گیردی نیکستی |
69 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۹۵ : گر شعر در مراد میبگشادی |
64 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۹۶ : ای دل تو بسی که از غمش خون خوردی |
102 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۲۵ : گر من ز فلک شکایت کنمی |
97 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۳۵ : با بوعلی اب ارب هم بنشینی |
98 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۹۷ : با دل گفتم گرد بلا میگردی |
107 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۹۸ : در کفر گریزم ار تو ایمان گردی |
76 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۹۹ : دی در چمن آن زمان که طوفی کردی |
89 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۰۰ : جانا بر نور شمع دود آوردی |
105 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۰۱ : دیروز که در سرای عالی بودی |
85 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۰۲ : گر همت من دل به جهان برنهدی |
87 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۰۳ : هر شب بت من به وقت باد سحری |
72 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۰۴ : کویی که درو مست و بهش درگذری |
163 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۰۵ : ای شب چو ز نالهای من بیخبری |
92 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۰۶ : دل سیر نگرددت ز بیدادگری |
95 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۰۷ : با دلبرم از زبان باد سحری |
85 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۰۸ : ای دل بنشین به عافیت کو داری |
95 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۰۹ : مسعود قزل مست نهای هشیاری |
80 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۱۰ : گفتی که به هر قطعه مرا هر باری |
88 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۱۱ : ای دل به غم عشق بدین دشواری |
82 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۱۲ : بر سنگ قناعت ار عیاری داری |
66 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۱۳ : در بنده به دیدهٔ دگر مینگری |
77 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۱۴ : چون چنگ خودم به عمری ار بنوازی |
109 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۱۵ : چون صبح درآمد به جهانافروزی |
90 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۱۶ : بر جان منت نیست دمی دلسوزی |
120 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۱۷ : هرکو به مواظبت بخواند چیزی |
61 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۱۸ : ای نوبت تو گذشته از چرخ بسی |
83 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۱۹ : دی درویشی به راز با همنفسی |
72 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۲۰ : با دل گفتم کهای همه قلاشی |
91 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۲۱ : تا چند ز جان مستمند اندیشی |
105 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۲۲ : ای پیش کفت جود فلک زراقی |
83 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۲۳ : ای نسبت تو هم به نبی هم به علی |
78 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۲۴ : کو آنکه ز غم دست به جایی زدمی |
64 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۲۶ : گر عقل عزیز را به فرمان شومی |
89 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۲۷ : صدرا چو تو چشم آسمان بیند نی |
83 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۲۸ : شاها چو تو مادر زمان زاید نی |
72 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۲۹ : ای چرخ جز آیت بلا خوانی نی |
104 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۳۰ : در ملک چنین که وسعتش میدانی |
93 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۳۱ : ای دل طمعم زان همه سرگردانی |
78 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۳۲ : ای شاه گر آنچه میتوانی نکنی |
103 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۳۳ : ای گل گهر ژاله چو در گوش کنی |
80 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۳۴ : گر در همه عمر یک نکویی بکنی |
101 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۳۶ : رو رو که تو یار چو منی کم بینی |
155 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۳۷ : هر روز به نویی ای بت سلسلهموی |
84 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۳۸ : شب نیست دلا که از غمش خون نشوی |
92 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۳۹ : گفتم که نثار جان کنم گر آیی |
85 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۴۰ : چون دیده فرو ریخت به رخ بینایی |
88 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۴۱ : ای محنت هجر بر دلم سرنایی |
91 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۴۲ : با دل گفتم گرد بلا میپویی |
113 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۴۳ : صورتگر فطرت ننگارد چو تویی |
85 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۴۴ : ای نامتحرک حیوانی که تویی |
95 |
|