🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

اشعار با مناسبت: اربعین

دلم را رام با طنازی ات کردی نفهمیدم
سرم را گوی چوگان بازی ات کردی نفهمیدم
مرا چون کفترِ معصوم ِ بی آزارِ سهل اندیش
اسیر پنجه ی شهبا زی ات کردی نفهمیدم
چه ساده بی نفس فریاد در ساز من افکندی
خرابم با سخن پردازی ات کردی نفهمیدم
ندانستم خیال و بینش و اندیشه سلطانست
گمم با پرچم سر بازی ات کردی نفهمیدم
نگاهم در نگاهت گشت سر گردان و بی حاصل
نظر بر نرگس شیرازی ات کردی نفهمیدم
نداری علم سحرو در طلسمم برده ای آسان
بسازم با همه ناسازی ات کردی نفهمیدم
برایم قصه نا مفهوم و طنزت تلخ و نا هنجار
مرا خرج سیاست بازی ات کردی نفهمیدم

خوانش: 754

سپاس: 9

تعداد نظر: 16

اربعینـی ، سـرخ صهبـایی ، به چالش ها کشید
هرم جوش ش،سرکشی ها کرد؛تاصهباشکست
خسته پر، در خیس باران، مضطرب تیهـوی دل
آشیان گم کرده، در ویرانه ای را ، پا ، شکست
از مـلاقــات پـدر ، خـرســنـد پـرآرام یـافـت
بازتاب ش، سنگ شد؛ پرتاب شد؛مینا شکست
شــام آخـر را ، خــرابـاتـی ، فـقـط فهـم آورد
شهر شـامی می شود ؛آیینـه ء دل ، تا ، شکست
شوکت و فـرّ و کیـانش ، بر تلی ، کاخـی نشاند
تا،که شد «خورشیدشهر» و ظلمت یلدا شکست
کاروان ، بـاز آمـد ؛ امّـا ، امّ غیــلان ، خـوار تـر
کی به شمشیری توانی لجّهءدریا شکست ؟

قطعه

خوانش: 937

سپاس: 8

تعداد نظر: 9

نه اینکه فرصت ابراز غم نبود آن روز
که بهت واقعۀ گریه کم نبود آن روز!!!

به زخم پیکر تاریخ، داغ تازه رسید
چنان که باور تقدیر هم نبود آن روز

خوانش: 1083

سپاس: 13

تعداد نظر: 25

تعداد نقد: 2

بـــه لب از آتــــش دل گفتگــــــــوی کربلا دارم
دلــــی آتشفشـــــان در جستجــــوی کربلا دارم
نماز عشـق را رکعــت به رکعــت بسته ام قامت
به جای قبلـــه ی جان رو به ســــوی کربلا دارم
غبـــارآســــا به شــوق کاروان شـور و شیدایی
روم منــــزل بـــــه منـــــزل آرزوی کربلا دارم
لهوفـم در کف و چشمم پر آب و سینه در آتش
بــــه هــــر ماتمســــرایی گفتگوی کربلا دارم
به پاس اربعیـــن در اربعیـــــن پیمانه پیمایی
امیــــد جرعــــه نوشــی از سبوی کربلا دارم.

خوانش: 917

سپاس: 2

تعداد نظر: 9

چه زیبا قصه ی دل را سرودی
چه خوش این ره تو پودی
تاته بگو در این آشفته بازار
از ای داد ستد ما را چه سودی
**** **** ****
آفرین بر تو هنرها داری
چشم کال رخ فریبا داری
بوی خوش زلف حنایی داری
دلبرم نسترنم نازحمیرا داری
**** **** ****
دلبرم بی مو قهر نکن
دل مرا پر پر نکن
حال که بی مو قهری
منو از دلت دَر نکن
*** **** ****
سلام بر همه کاکا و ددیلم
تاته دشمن زیاری
آذر 1394

دوبیتی

خوانش: 776

سپاس: 4

تعداد نظر: 4

گوشِ زمان می شِنَود درهمه جا صدا ی تو
شعله به عرش می زند زمزمه ی عزای تو
گشته عروس آسمان زینب غم سرای تو
رنگ حیات می برد قصه ی ما جرای تو
سرو وجود خم شود سجده کند به پای تو
سنگ شکست و ناله زد از تب تشنه های تو

عشقِ و عزیز هرزمان ، از تو شروعِ بندگیست
تابشِ صورتِ خدا، درهمه نقش و رنگ وزیست
رنگ تمام لا له ها ، رنگ گل محمدیست
اینهمه جانفشانی و ، تاب و عطش برای چیست
جانِ جهان فدای ِتو ، خونِ تو خو نبهای کیست
ای نفسی که حق شوَد ، ضامن و خو نبهای تو

مسمط

خوانش: 930

سپاس: 4

تعداد نظر: 12

تعداد نقد: 4

می خواهم امشب از تو یک امضا بگیرم

تضمین کنی که, توی قلبت جا بگیرم

غزل مثنوی

خوانش: 894

سپاس: 7

تعداد نظر: 7

تعداد نقد: 2

بی رقیه آمده زینب به دیدارت حسین
عفو کن بر خواهر محزون و غمدارت حسین
من نکردم کوتهی در حق نیکو دخترت
تشت خونین آمد و آن راس خونبارت حسین

بحر طویل

خوانش: 944

سپاس: 4

تعداد نظر: 7

می کنم نظم پریشان را ز چشمانت سوال
شایداز آن بینش روشن بگیرم اعتدال
هر چه کتمانت کنم فریاد و جدانم تویی
هر چه رد کردم تو را بیرون نرفتی ازخیال
لحظه ای طوفانی و یکدم نسیم نا فذی
لاله ی دشت جنوبی یا گل سرخ شمال
رعد و برق ات شعله زد دشت شب خاموش را
با کر و با کور شا ید داشتی جنگ و جدال
وای از تفهیم کر فریاد از تصویر کور
سخت ناسازست تفسیر سخن با لفظ لال
داغ خور شید از تو یخ زد قلب یخ آتش گرفت
گشت مرداب از نگاه نافذت آب زلال
من سرود وصل میخوانم اگر چه در فراق
من هنوزم ماه می بینم به تصویر هلال
گوشمالی می دهی من را به جرم عاشقی?
به به از لطفت که لذت می بردم از گوشمال

خوانش: 839

سپاس: 5

تعداد نظر: 5

فغان که بر سر هر کوچه دوست دار تو اند
مرا تو با همه ی شهر دشمنم کردی

خوشه ای-متغیر

خوانش: 542

سپاس: 4

تعداد نظر: 10

از زمین از این دنیا
چشم او چقدر دور است
در عمیق چشمانش
یک اذان پر از شور است

توی چشم بارانیش
کهکشان ز هم پاشید
در گلوی مشک او
دجله ناگهان نالید

چهارپاره

خوانش: 1104

سپاس: 5

تعداد نظر: 15

تعداد نقد: 4