🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 برای دختر پرتقالی

(ثبت: 259289) اردیبهشت 16, 1402 
برای دختر پرتقالی

 

به من گفته ای پرتقال را دوست داری
برای همین بارها
از نردبام تخیل بالا رفته ام
تا ماه را برایت بیاورم
مردها برای همین به دنیا می آیند
تا از شاخه ی شب ، پرتقال بچینند !

تو زیبایی
این قدر که یادم می رود
در همین حوالی بی حال
خورشید هربار که طلوع می کند
جنازه ی جوانه ای را به گورستان پاییز می برند
یادم می رود
زیبایی را یک شب
از پشت بام به کوچه انداختند
یادم می رود
یساولان گمنام
سنگی به دریاچه ی زیبایی انداختند
که هنوز چهره ی آبها چروک است !
آه …. اگر مردی
یک لحظه زن باش
بی خورشید نگاه زن ،
زیبایی ، تنها توهمی تاریک است .

یقه ات را باز می کنم
تکه ای از آسمان را
جایی چال کرده بودم که حالا نمی دانم کجاست؟
این سالها هر مردی که به من دست داد
سایه اش را از چراغ های خیابان پنهان می کرد
هر زنی که مرا بوسید
سایه ام را به خورشید فروخت
این سالها دل به هرکس دادم
روی جگرم خطی به خون ارغوان نوشت

یقه ات را باز می کنم
زندگی به گریه های من بدهکار است
زیبایی به خنده های تو …

 

سوم دی ماه ۱۴۰۱
سنندج

 

 

نقدها
  1. مجید قلیچ خانی

    اردیبهشت 17, 1402

    درود
    و این نه تنها فلسفه ی مانا
    که آدم و تمام مردان واقعی بود
    یکی سیب می خواست و یکی پرتقال
    و شاید یکی دستش به سیب و پرتقال نرسید و در خیالش ماه رو چید
    اما میدونم آدم از غیرتش نافرمانی کرد
    نمیدونم الان چندتا مرد توی دنیا شرمنده ی زنی هستن به خجالت خواسته ای
    نمیدونم چند نفر طعم اون شرمندگی رو تجربه میکنن
    ولی دوست دارم به زنی فکر کنم که وقتی تلاش مانا ها رو برای چیدن ماه می بینه
    زیبایی به لبخندش بدهکار باشه
    راست گفتی مهرداد (مردها برای همین به دنیا می آیند)
    نمیدونم چندتا مرد الان تو دنیا هستن که هر یقه ای رو باز میکنن و هر پنجره ای رو رو به برکه های آروم می جورن تا اون تیکه ای از آسمون رو که جایی چال کردن پیدا کنن
    اما با جیگر خون شده بر میگردن
    یا حتی چندتا زن چهره ی زندگیشون از سنگ مفتی ها چروک شده
    ولی دوست دارم تصور کنم زن و مرد داخل این سروده خیلی خوشبخت و خوشحال هستن درست عکس چیزی که میدونم واقعیت داره
    اما خب منم پشت تو از اون نردبون خیال بالا اومدم رفیق
    خواستم بگم وقتی خیال رو اینجوری با مهندسی طبیعت مونتاژ کنی
    میتونه کسی رو به ماه ببره یا اصلا پرتقال رو خوشمزه تر بکنه
    ذات شعر جوری هست که اگه از اون لحظات پیش از زمان بیاد
    فرقی نمیکنه اهل کدوم ملیت باشی به هر زبونی زیبا میشه
    دوست دارم ترجمه های مختلفی از این شعر رو ببینم
    قطعا به هر زبانی زیبایی این اثر چیزی کم نداره
    🌺

    • زهرا آهن

      اردیبهشت 17, 1402

      درود بر شما جناب قلیچ خانی

      نقد و نظر جالب و قابل تاملی بود.

      کاش زندگی شعر شادی بود که همه در اون خوشبخت بودن…

    • مهرداد مانا

      اردیبهشت 18, 1402

      پاسخ دادن به کسی که فقط چند متر باهات فاصله داره ( پست برق صدرای شیراز ) البته کمی سخت است. از خواب بلند میشی و می بینی رفیقت قبل از تو بیدار شده ، هم بساط قهوه و صبحانه را جور کرده و هم برایت به این زیبایی شعر را واکاوی کرده . و حالا نمی دانم این از معجزت شعر است یا از …..
      اما به هر حال یک دنیا سپاس

نظرها 45 
  1. طارق خراسانی

    اردیبهشت 16, 1402

    آه …. اگر مردی
    یک لحظه زن باش
    بی خورشید نگاه زن ،
    زیبایی ، تنها توهمی تاریک است

    خیلی زیباست خیلی

    آفرین
    خب اگر دوست داری زبان شعری ما تغییر کند بیشتر شعر بگو
    بیشتر بیا
    تا بیشتر بیاموزیم

    در پناه عشق 🌱🌹❤️👌👌👌👌👌❤️🌹🌱

    • مهرداد مانا

      اردیبهشت 16, 1402

      سلام پدرجان
      اگر شاعر همه ی هزاره ها هم لقب بگیرم ، باز پیش شما نه شاگرد که بنده ام . چنانكه انوري درباره فردوسي چنین نظری داشت :

      آفرين بر روان فردوســي
      آن همايون هماي فرخنده 
      او نه استاد بود و ما شاگرد
      او خداوند بود و ما بنــــده 

  2. فاضله هاشمی

    اردیبهشت 16, 1402

    بسیار زیبا سرودید

    • مهرداد مانا

      اردیبهشت 16, 1402

      و این گونه ثنا گفتن میسر نمی شود مگر به دیده ی خطاپوش و زبان ارفاق . وگرنه مانا را همین بس که در میان شماست و از خرمن هنر دوستان خوشه می چیند ..

  3. علی معصومی

    اردیبهشت 16, 1402

    درودهای فراوان
    مانای نازنین
    ♡♡♡
    حال که
    زلالی چشمه به جوشیدن است
    و
    خرابی دلداده به نوشیدن
    بجوش
    تا
    بنوشیم
    ♤♤♤

    • مهرداد مانا

      اردیبهشت 16, 1402

      این خم خانه را اگر صفا و حالی ست همه از دولت دوستان است . مانا نه چشمه ای جوشان که پیش اقیانوس حضورتان قطره ای ناگزیر است : بازیچه ی دست آفتاب و انجماد

  4. کیان نوبهار

    اردیبهشت 16, 1402

    وقتتون بخیر
    خیلی زیبا بود👏👏🌹🌹
    اجازه میدید اینو بذارم توی چنل تلگرامم ؟
    البته با ذکر اسمتون
    اگر نام خانم رو هم بگید ،اسم ایشون رو هم ذکر میکنم

    • مهرداد مانا

      اردیبهشت 16, 1402

      بر چنین نام و نشانی که شما دارید باید آفرین گفت که بوی اصالت می دهد . خانمی که اغلب دکلمه های این دیوانه را می پذیرد و بر سر بی موی مانا منت می گذارد ، نامش ستاره ناصری ست . که جز اسباب زحمت برایش تحفه ای نداشتم

      • کیان نوبهار

        اردیبهشت 16, 1402

        مرسی از لطفتون🙏❤
        بسیار دکلمه ی زیبایی بود👏❤
        مانا باشید جناب مانا🌹

  5. برهان جاوید

    اردیبهشت 17, 1402

    درود مانای گرامی
    نقش قلمت سحری ست در سکون جریان جاری طبیعت و فطرت
    دستمریزاد
    🌹🌹🌹👏👏👏❤️❤️❤️

    • مهرداد مانا

      اردیبهشت 18, 1402

      و نقش شما نیز چون چراغی ست که راه و بیراه را برای این ژنده پوش هرجاگرد مشخص می کند ، که در وادی شعر به کدام سمت برود و کدام متاع را عرضه کند که پسند اصحاب صحبت باشد

  6. محمد رضا شرعی ( شبگرد )

    اردیبهشت 17, 1402

    شاعر خوب و برجسته
    اندیشمند شاعر
    مهرداد جان مانا

    در ابتدا و قبل از هر چیز شعرت ، امید حضورگرمتر از پیشت را در دلم زنده کرد .
    دومین چیزی که به یادم آمد رمان دختر پرتقالی از یوستین گرودر بود خواندش برایم بسیار لذت بخش بود
    اینها قبلش بود و بعداش چیزی اتفاق افتاد که همیشه بعد از خواندن اشعارت در دلم ایجاد می شود .

    کاش روزی برسد تا که به دیدار رخت
    بزدایم ز دل خسته غم هجر و فراق

    کورم و بر سر راه تو نشستم که شبی
    بوی پیراهن تو جلوه دهد نور چراغ

    و هر بار که شعری از تو می خوانم چراغی در ذهنم روشن می شود .
    لذت می برم و حظ می کنم .

    چگونه می شود چون تو نگریست
    چگونه می شود چون تو اندیشید
    چگونه می شود چون تو نوشت

    چگونه ذهن خلاقت رج می زند این همه زیبایی را :

    یساولان گمنام
    سنگی به دریاچه ی زیبایی انداختند
    که هنوز چهره ی آبها چروک است !
    ویا
    یقه ات را باز می کنم
    تکه ای از آسمان را
    جایی چال کرده بودم که حالا نمی دانم کجاست؟

    می دانی زاویه ی دید من و تو تا کجاست

    من چوپانیم که خدا را به خانه خویش دعوت می کند آن زمانی که زمین مرکز آسمان است
    و تو خدا را در دل داری آن زمانی که فرا تر از کیهان ها را می بینی

    دوست دارم چون تو بنویسم و بگویم

    به قول پیر ادب ، استاد خراسانی نازنین :

    خب اگر دوست داری زبان شعری ما تغییر کند بیشتر شعر بگو
    بیشتر بیا
    تا بیشتر بیاموزیم

    مهرداد جان سرت سبز و دلت گرم
    مهرت ماندگار

    • مهرداد مانا

      اردیبهشت 18, 1402

      این همه مهر و محبت شما هم از دولت دعای مادرم است و هم از سینه ی فراخ شما که با همه وسعتش مهربان است و جز محبت را در آن راه نیست .رمان دختر پرتقالی را خواندم تقریبا بیست روز پیش و همان اتفاقا مرا بر آن داشت تا شعر را ارسال کنم که از دفتر چهاردهم بود . دفتری که اسفند پارسال بسته شد . باری آمدنت و نوشتنت و نورافشانی ات بر این تاریک خانه خود متاعی ست گرانبهاتر از شعر مانا که سروش دیوانگان است

  7. غلامحسین جمعی

    اردیبهشت 17, 1402

    درود و سپاس و باز هم سپاس بر این همه زیبایی ذوق و اندیشه و هنر و زاویه دید باز که تمام کهکشان را در خود جای داده است زاویه دیدی که دوظلعش به سمت هستی باز و گوشه ی آن روی قلمتان نشسته است.و جوهر هستی و زیبایی هایش را قطره چکانی روی کاغذ می ریزد و نقش و نگار می آفریند.منتقدان می گویند شعری که در آن استعاره نباشد شعر نیست ای کاش عزیزی پیدا می شد و می گفت شعری که تمامش استعاره باشد چیست؟ آن هم استعاره های که کلید واژه هایش دوبعدی است و یکی دل را می برد و دیگری سهم عقل را می پردازد یکی دلبری می کند و دیگری اندیشه می سازد درود و درود بر مانای همیشه مانا داغت رو نبینم عزیز

    🙏🙏🙏❤️❤️❤️❤️❤️❤️🙏🙏🙏

    • مهرداد مانا

      اردیبهشت 18, 1402

      هربار که جمعی نازنین گارانتی شعر مانا را تضمین می کند ، خاطرم جمع می شود که قدمی به وادی ایمن نزدیکتر شده ام و همین روزهاست که با دار و درخت سخن بگویم و از فرط شوق به کوه بزنم . چرا که شعر شاعران را نیز اگر صاحبان سخن تایید نکنند به خودی خود از اعتبار خواهد افتاد . و این هم خود نعمتی ست که دوستان ، کم مانا را زیادت می بینند و نقصانش را سرپوش می گذارند .

      • غلامحسین جمعی

        اردیبهشت 29, 1402

        درود و سپاس بزرگوار دوباره خوانی آن بزرگوار هم لذتی داشت که بهره مند شدم لازم نیست فردی دیگر عزیز بزرگوارمآن را تایید کند همینقدر که با دار و درخت هم ارتباط پیدا کردید کافیست اگر قبول ندارید یا از خودشان بپرسید و یا با ۱۱۸ تماس بگیرید تا متوجه شوید فدایی شما اشتباه نمی کند🙏🙏🙏❤️❤️❤️❤️🙏🙏🙏

  8. زهرا آهن

    اردیبهشت 17, 1402

    درود جناب مانا

    خوشحالم که فرصتی دست داد و این سروده‌ی بی نظیر را از قلم توانمند تان خواندم.

    غمی که در پس شعر بود دلم را چنگ می‌زند.

    نمی‌دانم شاید شکوه عشق در ناکامی ست…

    پایدار باشید به مهر🙏🍃🌿🌷🌹

    • مهرداد مانا

      اردیبهشت 18, 1402

      دقیقا داشتم به این فکر می کنم که گاه مصلحت مانا شاید در رفتن او بود . که داغش کلمات را تفتیده کرد و از من آدمی دیگر ساخت که جهان را بیشتر دوست بدارم و آدمیانش را که هر انسان خود دنیایی از زیبایی ست . اگر قدر خود بشناسد و غدر نکند .
      از حضور لطیف تان تازه تر شدم . و کمی دیگر به پای بوسی سروده های شما و دیگر دوستان خواهم آمد اگر دقیقه ها امان دهند .

  9. اردیبهشت 17, 1402

    درود بر شما
    چنان که از دل برآمد بر دل نشست
    زیبایی قلمتان همیشه شکوفه جوانه ی واژه ها را می پروراند
    عالی بود هرچند باراندوهی سنگین را به دوش کشید
    عشق زیبا ترین معجزه ی خلقت است وآتشش سوزان ترین
    مانا باشید و عشقتان همواره پایدار
    👏👏🌹🌹

    • مهرداد مانا

      اردیبهشت 18, 1402

      دوست ناشناس من ، رایحه ات آشناست
      آن را با مشام جانم می شنوم
      سپاس که آمدید و این خسته را نوید راحتی دادید .

  10. سید رضا موسوی راضی

    اردیبهشت 18, 1402

    😍😍😍😍
    💛🧡💜💚
    درودتان باد و دستمریزاد.
    براستی تخیلات شاعرانه تان در عین لطافت ، چه با صلابتند.
    کدام وزنه بردار و کشتی گیر و رزمی کاری را میتوان یافت که بتواند اینگونه عمل کند و از کردار خود گزارشی دقیق ارائه نماید؟
    بواقع که چنین رزمایش و مانوری شدنی نیست مگر در گلواژه های شعری اینچنین و بر نمی آید مگر از رزم آوری شاعر و یا شاعری جنگاور و صریح تا خلق کند میدانی به وسعت خیال تا دیدگان را معطوف خود نماید در بزنگاهی شاعرانه.

    • مهرداد مانا

      اردیبهشت 20, 1402

      چندان مذهبی نبوده و نیستم . اما گاه که مهر و لطف دوستانی چون شما را می بینم به عالم غیب و امدادهای آن مومن می شوم و می دانم حکمت و آزمونی در پس آن است تا مانا راه و بیراه از هم باز شناسد و گام در طریق تولی بزند .
      ممنون که آمدید

  11. طلعت خیاط پیشه

    اردیبهشت 20, 1402

    احسنت بر مانا واین قلم شور انگیز قلمی که مثل یک غزل شعله ور می سوزاند.قلمتان را دوست دارم زیرا با عشق قلم می زنید و واژه ها نفس دارند و گرمابخش هستند و گاهی می سوزانندو این سوختن را دوست دارم و حس می کنم .
    👏🌺👏🌺🌸💐🌿🍃

    • مهرداد مانا

      اردیبهشت 20, 1402

      می گویند بزرگترین سرمایه ی آدمیزاد دوستان همدل اویند . و چه بخت سپیدی دارم از داشتن چنین سرمایه ی هنگفتی . و سزاوار آن است که همواره شاکر و سپاسمند باشم و قدر این دولت را بدانم .

  12. معین حجت

    اردیبهشت 20, 1402

    دستمریزاد …
    بسیار دلنشین 👏👏👏💐💐💐

    • مهرداد مانا

      اردیبهشت 20, 1402

      و دلنشین تر همانا حضور سبز شماست که اجاق این سردخانه را روشن می کنید

  13. محمدعلی رضاپور

    اردیبهشت 20, 1402

    سلام و درود
    سرشار از طعم پرتقال و صفای بهارنارنج باشید🌺🌺🌺

    • مهرداد مانا

      اردیبهشت 20, 1402

      و شما نیز سرشار از شادی و تبسم باشید و دلتان همواره آرام و مطمئن .

  14. مهدی سیدحسینی

    اردیبهشت 22, 1402

    درود فراوان
    بهره بردم
    قلمتان نویسا
    🌹🌹

    • مهرداد مانا

      اردیبهشت 22, 1402

      بهره ی ما نیز در دست شماست بزرگوار
      سپاس بی حد مرا پذیرا باشید

  15. شیدا شهبازی

    اردیبهشت 22, 1402

    سلام و عرض ادب
    بسیار زیبا سرودد و جذاب
    و ارزش بارها خواندن را دارد👏👏👏👏👏👏

    • مهرداد مانا

      اردیبهشت 22, 1402

      خود ” شیدا شهبازی ” هم نامی شاعرانه است . هم به لحاظ محتوای نام و سجل و هم از حیث آوامندی دو واژه و همآوایی آنها . و این که این نام نیک و آراسته به صفحه ی هزار افسون و اندوه مانا آمده ، خود گواهی دیگر است بر سعادتم. خوش آمدی و خوشتر نواختی

      • شیدا شهبازی

        اردیبهشت 24, 1402

        🙏🙏ممنونم از لطف شما
        سپاسگزارم
        قلمتون همیشه بر مدار شور و احساس نویسا بماند

        • مهرداد مانا

          اردیبهشت 27, 1402

          سلام مجدد
          کامنت های مهربان تان را پای مطالب ” پیرامون شعر ” دیدم . خوشحالم که برای تان مفید بوده . متاسفانه کاربران کمتر به بخش مطالب سر می زنند

  16. ابراهیم حاج محمّدی

    اردیبهشت 26, 1402

    درودا🙏بهره بردم🙏

    • مهرداد مانا

      اردیبهشت 27, 1402

      خوش آمدید . و امیدوارم روزی منبرها به عدالت تقسیم شوند

  17. نسرین حسینی

    اردیبهشت 30, 1402

    وقتی تو این صفحه میام با سروده های زیبا حالم خوب میشه وقتی از این قلم میخوانم حس میکنم تمام زیبایی ها را هدیه گرفته ام مانای عزیز لذت بردم پاراگراف آخری رو دوست تر داشتم
    حال دلتون همیشه خوش رقص قلمتون مانایی 🌺🌺🌺💚💚💚

    • مهرداد مانا

      تیر 24, 1402

      درود بر شما که همیشه می آیی و می افرازی ام و این افراشتن خود شاعرانه ترین کار است .

  18. فیروزه سمیعی

    مرداد 31, 1402

    درودتان باد جناب استاد مانا ادیب گرانقدر 🌞
    چرا این شعر اینقدر شعر بود ؟☘️🌺
    بی اختیار فقط اشک همراهیم کرد🌷
    تمام فرازهای شعر کوره های آتش احساسند که خواننده ذوب می شود ناخودآگاه ⚡🔥
    چه بنویسیم از اینهمه آه💫
    زنده باد شاعر 👏👏👏👏👏👏💯💯💯
    به دل و جان نشست و خروشید 🌺🌱🌹
    و دکلمه هم بسیار زیبا و تاثیرگذار بود🌺🌹
    🍀یقه ات را باز می کنم
    زندگی به گریه های من بدهکار است
    زیبایی به خنده های تو …🍀
    پاینده باشید و سرفراز و سبز
    🌱🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌱

    • مهرداد مانا

      مرداد 31, 1402

      سلام فیروزه خانم
      شعر مانا اگر شورانگیز نباشد ، خودم اول نفری هستم که پاکش می کنم . در واقع معتقدم شعر فقط آن است که شوری برانگیزد . همچنان که فصل بهار و پاییز شورانگیزند .

  19. طارق خراسانی

    مهر 22, 1402

    زیبایی را یک شب
    از پشت بام به کوچه انداختند
    سلام
    چرا قبلا به این قسمت توجه نکرده بودم
    نیکای من را…
    قلمت بوسیدنی ست

    • مهرداد مانا

      مهر 23, 1402

      دقیقا منظورم نیکا بود . و خوشحالم که برداشت پدر نازنین نیز با منظور مانا یکی شد

  20. پروانه آجورلو

    مهر 22, 1402

    درود جناب مانا
    اینبار شعرتان عجیب به دل نشست
    قلمتان نویسا👏👏👏👏👏👏🌺🌺🌺🌺

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا