🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

اشعار با موضوع: امید و آرزو

بدون دوست، چه گویم چه باز خواهد شد؟

سرشکِ نیمه ی شبها مجاز خواهد شد

مسمط

خوانش: 748

سپاس: 13

تعداد نظر: 24

(1)

بـــه چشمــــان تـــو افتـــاد ، نگاه دل شیدام

خوانش: 682

سپاس: 15

تعداد نظر: 21

در معبد چشمانت 

خیمه زدم تا هرم نگاه تو

قالب جدید

خوانش: 718

سپاس: 9

تعداد نظر: 15

رعد برق نگاهت 

بر قامت صحرای جنون 

قالب جدید

خوانش: 837

سپاس: 10

تعداد نظر: 11

چه شد در آسمان ها این که دزدیدند ماهم را

به نامردی چنین دادند مزد اشتباهم را

خوانش: 661

سپاس: 4

تعداد نظر: 5

جهان بر مراد کسانی ست که 

غریبانه از عشق دم می زنند

قطعه

خوانش: 654

سپاس: 7

تعداد نظر: 9

در پشت درخت توت پنهان شده بود

بی خوف ز عنکبـوت پنهـان شده بود

رباعی

خوانش: 732

سپاس: 10

تعداد نظر: 12

ای کاش

بر شانه هایت نماز عشق می خواندم

سپید

خوانش: 952

سپاس: 7

تعداد نظر: 7

تمام  عمرم  گذشت  با  نام  خانی

بزرگ  و   نام   نیک   جاودانی

رباعی

خوانش: 641

سپاس: 6

تعداد نظر: 5

صــــاحبـدلی کــو تـــا مـــرا آزاد از غمها کند

با جرعـــه ی پیمانه ای صد عقده از دل وا کند

خوانش: 1070

سپاس: 3

تعداد نظر: 3

بابهره گیری از آموزه های حضرت استاد ابراهیم حاج محمدی گرانمهر سروده شد.
سپاسگزار ایشانم…

چه غـم از ستم های قومِ بخیل
بخوان«حسبنا الله و نِعمَ الوکیل»

تک بیت

خوانش: 1520

سپاس: 11

تعداد نظر: 8

مشاعره ی حضرت استاد صباغ کلات و مهربانو

چنانت دوست می دارم ؛ که پای از سر نمی دانم

خوانش: 1032

سپاس: 17

تعداد نظر: 29

وقتی رفتی
نگاهم تمام جاده ها را پیمود
و هنوز ،
چشم بر هیچ غریبه ای نگشود
به انتظار تو
با خود نشسته ام…

شعرنو-نیمایی

خوانش: 945

سپاس: 11

تعداد نظر: 13

بی تو
اما از حضور عشق سرشارم
هیچ و پوچم
عشق می گوید که بسیارم
یادمان روزهای با تو بودن را
مثل مرهم
روی قاب خاطرات زخمی ام باید که بگذارم
نازِ لبخند همیشه شرمگینت را
جز دل آیینه ها با هیچ کس باید بنسپارم
*
مثل ابر آبستن باران نیسان
-این که می گویند بر هر درد درمان است-
می شود سلول سلول تن من چشم
و تمام هستی ام را
نذر لبهای تو می بارم
*
گوش نامحرم کر و چشم هریمن کور
حال و احوال خوشی دارم
هست این پاداش ایامی که با آیینه ها یارم.

شعرنو-نیمایی

خوانش: 677

سپاس: 3

تعداد نظر: 3

بــه کــــام اهــل ادب روزگار خواهد شد
عـــــروس بخت به ما نیز یار خواهد شد
متــــرس از شــــــب یلـدای نامرادی ها
که اختــــــر سحـــری آشکار خواهد شد
به مویه چند کنی شکوه ها ز بـی ثمری؟
درخت عمر تـو پر برگ و بار خواهد شد
مکـــــن شکایــــت نــاســازگاری ایام
که سازگار تـــــو ناسازگار خواهد شد
متاع شعـر و ادب اعتبار خواهد یافت
کلام ناســــــره بی اعتبار خواهد شد
به همت من و سعــی تو و رشادت او
بنای« نظم کهن» استـوار خواهد شد
خـــزان گلشن فرهنـــگ بکر ایرانی
دوباره با گل دانش بهار خواهد شد
برای پـــــرورش فکر کودک طبعت
ادیب تجربـــه آموزگار خواهد شد
مخور غم گهر «نظم پارسی» را چون
کلام نغز تواش پاسدار خواهد شد
بگوبرسم کهن خوش عمل سخن که ترا
سرایش پدری افتخار خواهد شد.

خوانش: 1262

سپاس: 5

تعداد نظر: 9