تکبیت شمارهٔ ۱ : نشاط دهر به زخم ندامت آغشته است |
278 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲ : پردهٔ شرم است مانع در میان ما و دوست |
128 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳ : میکند روز سیه بیگانه یاران را ز هم |
158 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴ : از دل خونگرم ما پیکان کشیدن مشکل است |
122 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵ : میشوند از سردمهری، دوستان از هم جدا |
120 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶ : تا ترا از دور دیدم، رفت عقل و هوش من |
145 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷ : از متاع عاریت بر خود دکانی چیدهام |
121 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸ : چون گنهکاری که هر ساعت ازو عضوی برند |
125 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹ : به رنگ زرد قناعت کن از ریاض جهان |
116 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰ : ز هم جدا نبود نوش و نیش این گلشن |
148 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱ : ز ابر دست ساقی جسم خشکم لاله زاری شد |
176 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲ : چنین که همت ما را بلند ساختهاند |
119 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳ : من آن وحشی غزالم دامن صحرای امکان را |
201 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴ : گرفتم سهل سوز عشق را اول، ندانستم |
138 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۵ : دل عاشق ز گلگشت چمن آزردهتر گردد |
110 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۶ : هوس هر چند گستاخ است، عذرش صورتی دارد |
168 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۷ : نه بوی گل، نه رنگ لاله از جا میبرد ما را |
126 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۸ : مکن تکلیف همراهی به ما ای سیل پا در گل |
137 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۹ : چون گل ز ساده لوحی، در خواب ناز بودیم |
114 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۰ : نخل ما را ثمری نیست بجز گرد ملال |
140 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۱ : اگر غفلت نهان در سنگ خارا میکند ما را |
99 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۲ : ز چشم بد، خدا آن چشم میگون را نگه دارد! |
136 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۳ : به ماه مصر ز یک پیرهن مضایقه کرد |
160 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۴ : چو تخم سوخته کز ابر تازه شد داغش |
128 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۵ : چنان به فکر تو در خویشتن فرو رفتیم |
164 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۶ : فغان کز پوچ مغزی چون جرس در وادی امکان |
116 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۷ : تا میتوان گرفتن، ای دلبران به گردن |
112 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۸ : که میآید به سر وقت دل ما جز پریشانی؟ |
91 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۹ : ندارد مزرع ما حاصلی غیر از تهیدستی |
118 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۰ : کمان بیکار گردد چون هدف از پای بنشیند |
172 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۱ : به چشم ظاهر اگر رخصت تماشا نیست |
155 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۲ : نسیم صبح از تاراج گلزار که میآید؟ |
91 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۳ : دل منه بر اختر دولت که در هر صبحدم |
129 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۴ : عشق در کار دل سرگشتهٔ ما عاجزست |
124 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۵ : طاعت زهاد را میبود اگر کیفیتی |
100 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۶ : ای گل که موج خندهات از سرگذشته است |
148 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۷ : چشم دلسوزی مدار از همرهان روز سیاه |
98 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۸ : عنان به دست فرومایگان مده زنهار |
96 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۹ : طالعی کو، که گشایم در گلزار ترا؟ |
106 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۰ : دست از جهان بشوی که اطفال حادثات |
111 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۱ : دنیا به اهل خویش ترحم نمیکند |
107 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۲ : شبنم نکرد داغ دل لاله را علاج |
113 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۳ : به دشواری زلیخا داد از کف دامن یوسف |
405 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۴ : ضیافتی که در آنجا توانگران باشند |
109 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۵ : درین زمان که عقیم است جمله صحبتها |
123 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۶ : در سر مستی گر از زانوی من بالین کنی |
113 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۷ : از نگاه خشک، منع چشم من انصاف نیست |
99 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۸ : آنقدر همرهی از طالع خود میخواهم |
159 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۹ : خنده چون مینای می کم کن، که چون خالی شدی |
441 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۰ : آنچنان کز خط سواد مردمان روشن شود |
121 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۱ : در گشاد کار خود مشکلگشایان عاجزند |
105 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۲ : یک ره ای آتش به فریاد سپند من برس |
119 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۳ : چرخ را آرامگاه عافیت پنداشتم |
201 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۴ : دریا بغل گشاده به ساحل نهاد روی |
105 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۵ : می زیر دست خود نکند هوشمند را |
101 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۶ : یوسف ما ز تهیدستی خلق آگاه است |
141 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۷ : هوشمندی که به هنگامهٔ مستان افتد |
141 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۸ : راه خوابیده رسانید به منزل خود را |
66 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۹ : نهان از پردههای چشم میگریم، نه آن شمعم |
106 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۰ : فرو خوردم ز غیرت گریهٔ مستانهٔ خود را |
117 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۱ : دربهاران، پوست بر تن، پردهٔ بیگانگی است |
93 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۲ : چشم ترا به سرمه کشیدن چه حاجت است؟ |
99 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۳ : از همان راهی که آمد گل، مسافر میشود |
136 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۴ : چون زندگی بکام بود مرگ مشکل است |
82 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۵ : ز دلسیاهی آب حیات میآید |
88 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۶ : شکوه مهر خامشی میخواست گیرد از لبم |
112 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۷ : ریشهٔ نخل کهنسال از جوان افزونترست |
102 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۸ : در دل آهن کند فریاد مظلومان اثر |
115 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۹ : کشور دیوانگی امروز معمور از من است |
114 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۰ : از هایهای گریهٔ من، چون صدای آب |
77 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۱ : دیدن گل از قفس، بارست بر مرغ چمن |
98 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۲ : دوام عشق اگر خواهی، مکن با وصل آمیزش |
253 |
2 |
تکبیت شمارهٔ ۷۳ : این زمان در زیر بار کوه منت میروم |
104 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۴ : یا خم می، یا سبو، یا خشت، یا پیمانه کن |
106 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۵ : پرواز من به بال و پر توست، زینهار |
107 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۶ : هر سر موی تو از غفلت به راهی میرود |
113 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۷ : کاش وقت آمدن واقف ز رفتن میشدم |
131 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۸ : دل را حیات از نفس آرمیده است |
99 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۹ : به بوی گل ز خواب بیخودی بیدار شد بلبل |
87 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۰ : خیرگی دارد ترا محروم، ورنه گلرخان |
92 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۱ : این زمان بیبرگ و بارم، ورنه از جوش ثمر |
116 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۲ : کم نشد از گریهٔ مستانه، خواب غفلتم |
137 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۳ : با تهیچشمان چه سازد نعمت روی زمین؟ |
118 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۴ : بر جرم من ببخش که آوردهام شفیع |
96 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۵ : ده در شود گشاده، شود بسته چون دری |
111 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۶ : هر چند حسن را خطر از چشم پاک نیست |
102 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۷ : از کوه غم اگر چه دو تا گشته قامتم |
125 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۸ : غافل مشو که وقت شناسان نوبهار |
114 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۹ : در گردش آورید می لعلفام را |
81 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۰ : دل چو شد افسرده، از جسم گرانجان پارهای است |
91 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۱ : پای به خواب رفتهٔ کوه تحملم |
92 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۲ : بوسه را در نامه میپیچد برای دیگران |
91 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۳ : ازان چون موی آتش دیده یک دم نیست آرامم |
106 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۴ : کسی به موی نیاویخته است خرمن گل |
110 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۵ : جنون به بادیه پرورده چون سراب مرا |
90 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۶ : به دامان قیامت پاک نتوان کرد خون من |
91 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۷ : سیاه در دو جهان باد، روی موی سفید! |
89 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۸ : نیست ممکن راه شبنم را به رنگ و بو زدن |
90 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۹ : درین ستمکده آن شمع تیره روزم من |
123 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۰ : مکش ز دست من آن ساعد نگارین مرا |
99 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۱ : جنون دوری من بیش میشود از سنگ |
97 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۲ : گر چه چون آبله بر هر کف پا بوسه زدم |
106 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۳ : منم آن نخل خزان دیده کز اسباب جهان |
113 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۴ : همه شب قافلهٔ نالهٔ من در راه است |
67 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۵ : زنگیان دشمن آیینهٔ بیزنگارند |
96 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۶ : روزگاری است که با ریگ روان همسفرم |
103 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۷ : گر چه چون سرو تماشاگه اهل نظرم |
71 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۸ : آن نفس باخته غواص جگرسوختهام |
97 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۹ : ز فیض سرمهٔ حیرت درین تماشاگاه |
82 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۰ : درین بساط، من آن آدم سیهکارم |
110 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۱ : به بوی پیرهن از دوست صلح نتوان کرد |
109 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۲ : چو برگ، بر سر حاصل نمیتوان لرزید |
88 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۳ : میشوم گل، در گریبان خار میافتد مرا |
153 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۴ : بس که دارم انفعال از بیوجودیهای خویش |
99 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۵ : چندان که پا ز کوی خرابات میکشم |
109 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۶ : غمگین نیم که خلق شمارند بد مرا |
88 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۷ : ز زندگانی خود، چرخ سیر کرد مرا |
112 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۸ : گرفت نفس غیور اختیار از دستم |
87 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۹ : خانه بر دوشتر از ابر بهاران بودم |
96 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۰ : سبک از عقل به یک رطل گران کرد مرا |
74 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۱ : گر چو خورشید به خود تیغ زنم، معذورم |
126 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۲ : وادی پیموده را از سر گرفتن مشکل است |
89 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۳ : میکنم در جرعهٔ اول سبکبارش ز غم |
89 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۴ : فیض صبح زندهدل بیش است از دلهای شب |
89 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۵ : برنمیآیم به رنگی هر زمان چون نوبهار |
106 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۶ : تا ننوشانم، نگردد در مذاقم خوشگوار |
86 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۷ : چون ز دنیا نعمت الوان هوس باشد مرا؟ |
81 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۸ : در طریقت، بار هر کس را که نگرفتم به دوش |
106 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۹ : قامت خم برد آرام و قرار از جان من |
118 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۰ : نخل امید مرا جز بار دل حاصل نبود |
131 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۱ : ز من به نکتهٔ رنگین چون لاله قانع شو |
94 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۲ : فنای من به نسیم بهانهای بندست |
106 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۳ : نیست جز پاکی دامن گنهم چون مه مصر |
155 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۴ : فغان که همچو قلم نیست از نگونبختی |
58 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۵ : چون گل، درین حدیقه که جای قرار نیست |
89 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۶ : نیرنگ چرخ، چون گل رعنا درین چمن |
86 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۷ : مانند لاله، سوخته نانی است روزیم |
91 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۸ : روی تلخ دایه نتواند مرا خاموش کرد |
116 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۹ : از نسیم گل پریشان گردد اوراق حواس |
116 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۰ : برنمیدارد به رغم من، نظر از خاک راه |
88 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۱ : گران نیم به خریدار از سبکروحی |
147 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۲ : ز حسن عاقبت عشق چشم آن دارم |
146 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۳ : پیری مرا به گوشهٔ عزلت دلیل شد |
120 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۴ : عشقم چنان ربود که دنیا و آخرت |
150 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۵ : بس که دیدم سردمهری از نسیم نوبهار |
146 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۶ : بر خاطر موج است گران، دیدن ساحل |
145 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۷ : عمر شد در گوشمالم صرف، گویا روزگار |
156 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۸ : پرتو منت کند دلهای روشن را سیاه |
161 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۹ : تا در کمند رشتهٔ هستی فتادهام |
124 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۵۰ : سیل از ویرانهٔ من شرمساری میبرد |
177 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۵۱ : از نوازش، منت روی زمین دارد به من |
133 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۵۲ : میکشم تهمت سجادهٔ تزویر از خلق |
151 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۵۳ : مرا ز کوی خرابات، پای رفتن نیست |
153 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۵۴ : چنان ز تنگی این بوستان در آزارم |
130 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۵۵ : گر بدانی چه قدر تشنهٔ دیدار توام |
157 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۵۶ : شب زلف سیه افسانهٔ خوابم شده بود |
140 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۵۷ : نکرده بود تماشا هنوز قامت راست |
158 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۵۸ : اگر تپیدن دل ترجمان نمیگردید |
155 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۵۹ : عشق سازد ز هوس پاک، دل آدم را |
131 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۶۰ : کی سبکباری ز همراهان کند غافل مرا؟ |
176 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۶۱ : هر که میبیند چو کشتی بر لب ساحل مرا |
157 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۶۲ : چه حاجت است به رهبر، که گوشهٔ چشمش |
154 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۶۳ : از عزیزان جهان هر کس به دولت میرسد |
118 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۶۴ : دل چو رو گرداند، بر گرداندن او مشکل است |
118 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۶۵ : شور و غوغا نبود در سفر اهل نظر |
134 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۶۶ : حرصی که داشتم به شکار پری رخان |
146 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۶۷ : در بیابانی که از نقش قدم بیش است چاه |
178 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۶۸ : با چنین سامان حسن ای غنچهلب انصاف نیست |
128 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۶۹ : صورت حال جهان زنگی و من آیینهام |
132 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۷۰ : خون هزار بوسه به دل جوش میزند |
149 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۷۱ : خضر آورد برون ز سیاهی گلیم خویش |
181 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۷۲ : میداشت کاش حوصلهٔ یک نگاه دور |
144 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۷۳ : صد کاسه خون اگر چه کشیدم درین چمن |
154 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۷۴ : چو گردباد به سرگشتگی برآمدهام |
139 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۷۵ : هزار لطف طمع داشتم ز سادهدلی |
158 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۷۶ : آشنایی به کسی نیست درین خانه مرا |
161 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۷۷ : کو عشق تا به هم شکند هستی مرا |
151 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۷۸ : تا آتش از دلم نکشد شعله چون چنار |
166 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۷۹ : چون فلاخن کز وصال سنگ دستافشان شود |
140 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۸۰ : با دل بی آرزو، بر دل گرانم یار را |
127 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۸۱ : غم عالم فراوان است و من یک غنچهدل دارم |
161 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۸۲ : اگر تو دامن خود را به دست ما ندهی |
146 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۸۳ : چنان شد عام در ایام ما ذوق گرفتاری |
152 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۸۴ : بنه بر طاق نسیان زهد را چون شیشهٔ خالی |
147 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۸۵ : به هشیاران فشان این دانهٔ تسبیح را زاهد |
119 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۸۶ : مکرر بود وضع روز و شب، آن ساقی جانها |
190 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۸۷ : چو شد زهر عادت، مضرت نبخشد |
151 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۸۸ : ز زندگی چه به کرکس رسد جز مردار؟ |
196 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۸۹ : ز جسم، جان گنهکار را ملالی نیست |
160 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۹۰ : ز گریه ابر سیه میشود سفید آخر |
143 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۹۱ : ازان ز داغ نهان پرده برنمیدارم |
109 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۹۲ : نسیم ناامیدی بد ورق گرداندنی دارد |
132 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۹۳ : همین است پیغام گلهای رعنا |
155 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۹۴ : نخلی که از ثمر نیست، جز سنگ در کنارش |
133 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۹۵ : کار موقت به وقت است، که چون وقت رسید |
125 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۹۶ : امید من به خاموشی، یکی ده گشت تا دیدم |
138 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۹۷ : گوشی نخراشد ز صدای جرس ما |
173 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۹۸ : به ما حرارت دوزخ چه میتواند کرد؟ |
154 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۹۹ : مرا از صافی مشرب ز خود دانند هر قومی |
150 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۰۰ : چه حاجت است به خال آن بیاض گردن را؟ |
159 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۰۱ : دلم هر لحظه از داغی به داغ دیگر آویزد |
145 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۰۲ : ز افتادگی به مسند عزت رسیده است |
177 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۰۳ : غافلان را گوش بر آواز طبل رحلت است |
177 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۰۴ : دلت ای غنچه محال است سبکبار شود |
173 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۰۵ : دعوی سوختگی پیش من ای لاله مکن |
157 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۰۶ : غم مردن نبود جان غم اندوخته را |
140 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۰۷ : چه قدر راه به تقلید توان پیمودن؟ |
143 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۰۸ : سینهها را خامشی گنجینهٔ گوهر کند |
134 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۰۹ : در دیار عشق، کس را دل نمیسوزد به کس |
139 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۱۰ : ساده لوحان جنون از بیم محشر فارغند |
144 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۱۱ : زود گردد چهرهٔ بیشرم، پامال نگاه |
138 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۱۲ : عالم از افسردگان یک چشم خواب آلود شد |
139 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۱۳ : شد ره خوابیده بیدار و همان آسودهاند |
169 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۱۴ : بپذیر عذر بادهکشان را، که همچو موج |
130 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۱۵ : مشمر ز عمر خود نفس ناشمرده را |
158 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۱۶ : میکند باد مخالف، شور دریا را زیاد |
151 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۱۷ : ساحلی نیست بجز دامن صحرای عدم |
143 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۱۸ : گریه بسیار بود، نو به وجود آمده را |
126 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۱۹ : عیدست مرگ، دست به هستی فشانده را |
144 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۲۰ : چند باشم زان رخ مستور، قانع با خیال ؟ |
131 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۲۱ : شبنم ز باغبان نکشد منت وصال |
184 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۲۲ : آسمان آسوده است از بیقراریهای ما |
195 |
1 |
تکبیت شمارهٔ ۲۲۳ : چون آمدی به کوی خرابات بیطلب |
135 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۲۴ : شاید به جوی رفته کند آب بازگشت |
170 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۲۵ : عقل میزان تفاوت در میان میآورد |
184 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۲۶ : شد جهان در چشم من از رفتن جانان سیاه |
140 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۲۷ : میل دل با طاق ابروی بتان امروز نیست |
150 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۲۸ : آسمانها در شکست من کمرها بستهاند |
116 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۲۹ : از خرابی چون نگه دارم دل دیوانه را؟ |
130 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۳۰ : حسن و عشق پاک را شرم و حیا در کار نیست |
160 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۳۱ : رحم کن بر ما سیه بختان، که با آن سرکشی |
135 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۳۲ : کم نشد از گریه اندوهی که در دل داشتم |
134 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۳۳ : دریاب اگر اهل دلی، پیشتر از صبح |
130 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۳۴ : خمارآلودهٔ یوسف به پیراهن نمیسازد |
126 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۳۵ : مه نو مینماید گوشهٔ ابرو، تو هم ساقی |
105 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۳۶ : جان محال است که در جسم بود فارغبال |
154 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۳۷ : غنان سیل را هرگز شکست پل نمیگیرد |
106 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۳۸ : حیات جاودان بیدوستان مرگی است پابرجا |
141 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۳۹ : به امیدی که چون باد بهار از در درون آیی |
138 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۴۰ : شود آسان دل از جان برگرفتن در کهنسالی |
102 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۴۱ : سزای توست چون گل گریهٔ تلخ پشیمانی |
124 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۴۲ : شکایت نامهٔ ما سنگ را در گریه میآرد |
135 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۴۳ : میان اگر نکنی باز، اختیار از توست |
110 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۴۴ : با نامرادی از همه کس زخم میخوریم |
184 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۴۵ : در رزمگه، برهنه چو شمشیر میرویم |
115 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۴۶ : تا دور ازان لب شکرین همچو نی شدیم |
114 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۴۷ : شیوهٔ ما سخت جانان نیست اظهار ملال |
100 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۴۸ : گریه بر حال کسان بیشتر از خود داریم |
134 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۴۹ : یارب، که دعا کرد که چون قافلهٔ موج |
98 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۵۰ : مادر از فرزند ناهموار خجلت میکشد |
133 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۵۱ : همطالع بیدیم درین باغ، که باشد |
100 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۵۲ : گردبادی را که میبینی درین دامان دشت |
116 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۵۳ : اینجاکه منم، قیمت دل هر دو جهان است |
131 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۵۴ : هر چند از بلای خدا میرمند خلق |
103 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۵۵ : هستی ز ما مجوی، که در اولین نفس |
119 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۵۶ : چون بر زبان حدیث خداترسی آوریم ؟ |
103 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۵۷ : بار گران، سبک به امید فکندن است |
102 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۵۸ : روشن شود چراغ دل ما ز یکدیگر |
106 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۵۹ : نارساییهای طالع مانع است از اتحاد |
111 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۶۰ : بر دلی ننشیند از گفتار ما هرگز غبار |
105 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۶۱ : چون حباب از یکدلان باده نابیم ما |
123 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۶۲ : بلبلان در راه ما بیهوده میریزند خار |
106 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۶۳ : از غبار کاروان چون چشم برداریم ما؟ |
130 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۶۴ : هر که پا کج میگذارد، ما دل خود میخوریم |
138 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۶۵ : صاحب نامند از ما عالم و ما تیرهروز |
85 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۶۶ : هیچ کس را دل نمیسوزد به درد ما، مگر |
108 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۶۷ : آنچه ما از دلسیاهی با جوانی کردهایم |
119 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۶۸ : نیست در طینت جدایی عاشق و معشوق را |
117 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۶۹ : از شبیخون خمار صبحدم آسودهایم |
83 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۷۰ : چشم ما چون زاهدان بر میوهٔ فردوس نیست |
97 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۷۱ : از حجاب عشق نتوانیم بالا کرد سر |
81 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۷۲ : با رفیقان موافق، بند و زندان گلشن است |
112 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۷۳ : در گرفتاری ز بس ثابتقدم افتادهایم |
97 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۷۴ : فیض ما دیوانگان کم نیست از ابر بهار |
113 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۷۵ : رزق ما آید به پای میهمان از خوان غیب |
129 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۷۶ : از بال و پر غبار تمنا فشاندهایم |
85 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۷۷ : روزگاری است که در دیر مغان میریزد |
112 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۷۸ : نسیم صبح فنا تیغ بر کف استاده است |
87 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۷۹ : پیری و طفلمزاجی به هم آمیختهایم |
119 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۸۰ : غنچهٔ دلگیر ما را برگ شکرخند نیست |
67 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۸۱ : هرچند دیدهها را، نادیده میشماری |
98 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۸۲ : گفتیم وقت پیری، در گوشهای نشینیم |
90 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۸۳ : خوش بود در قدم صافدلان جان دادن |
93 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۸۴ : ما از تو جداییم به صورت، نه به معنی |
275 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۸۵ : مهرهٔ گل، پی بازیچهٔ اطفال خوش است |
69 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۸۶ : تیره روزیم، ولی شب همه شب میسوزد |
117 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۸۷ : تو پا به دامن منزل بکش که تا دامن |
104 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۸۸ : دولت بیدار اگر یک چند بیخوابی کشید |
86 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۸۹ : مرا از قید مذهبها برون آورد عشق او |
117 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۹۰ : به یک کرشمه که در کار آسمان کردی |
344 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۹۱ : گفتگوی کفر و دین آخر به یک جا میکشد |
150 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۹۲ : بر کلاه خود حبابآسا چه میلرزی، که شد |
87 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۹۳ : تا کرد ترک می دلم، یک شربت آب خوش نخورد |
118 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۹۴ : نمیبود اینقدر خواب غرور دلبران سنگین |
86 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۹۵ : دلم به پاکی دامان غنچه میلرزد |
90 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۹۶ : صحبت غنیمت است به هم چون رسیدهایم |
72 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۹۷ : نیست صائب ملک تنگ بیغمی جای دو شاه |
119 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۹۸ : چو فرد آینه با کاینات یکرو باش |
88 |
|
تکبیت شمارهٔ ۲۹۹ : جز این که داد سر خویش را به باد حباب |
105 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۰۰ : چنان که شیر کند خواب طفل را شیرین |
116 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۰۱ : نمیخلد به دلی نالهٔ شکایت من |
83 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۰۲ : از رخت آیینه را خوش دولتی رو داده است |
127 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۰۳ : بهشت بر مژه تصویر میکند مهتاب |
109 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۰۴ : فروغ صحبت روشندلان غنیمت دان |
118 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۰۵ : ایمنی جستم ز ویرانی، ندانستم که چرخ |
107 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۰۶ : شاه و گدا به دیدهٔ دریادلان یکی است |
150 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۰۷ : از چشم نیممست تو با یک جهان شراب |
94 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۰۸ : من در حجاب عشقم و او در نقاب شرم |
92 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۰۹ : به احتیاط ز دست خضر پیاله بگیر |
119 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۱۰ : مجوی در سفر بیخودی مقام از من |
107 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۱۱ : بود ز وضع جهان هایهای گریهٔ من |
81 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۱۲ : من آن شکسته بنایم درین خراب آباد |
116 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۱۳ : اهل همت را مکرر دردسر دادن خطاست |
144 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۱۴ : آبرو در پیش ساغر ریختن دونهمتی است |
102 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۱۵ : معیار دوستان دغل، روز حاجت است |
1270 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۱۶ : خاکیان پاک طینت، دانهٔ یک سبحهاند |
130 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۱۷ : واسوختگی شیوهٔ ما نیست، و گرنه |
81 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۱۸ : خودنمایی نیست کار خاکساران، ور نه من |
113 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۱۹ : بس که گشتم مضطرب از لطف بیاندازهاش |
89 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۲۰ : صد عقده زهد خشک به کارم فکنده بود |
95 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۲۱ : دست بر هر چه فشاندم به رگ جان آویخت |
93 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۲۲ : گفتم از وادی غفلت قدمی بردارم |
121 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۲۳ : همین نه خانهٔ ما در گذار سیلاب است |
97 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۲۴ : در عالم فانی که بقا پا به رکاب است |
116 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۲۵ : دارد خط پاکی به کف از سادهدلیها |
95 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۲۶ : چون کوه، بزرگان جهان آنچه به سائل |
95 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۲۷ : اگر چه موی سفیدست صبح آگاهی |
105 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۲۸ : از مردم دنیا طمع هوش مدارید |
122 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۲۹ : در دست دیگران بود آزاد کردنم |
96 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۳۰ : چشم از برای روی عزیزان بود به کار |
179 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۳۱ : از بهار نوجوانی آنچه برجا مانده است |
108 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۳۲ : ذوق نظارهٔ گل در نگه پنهان است |
100 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۳۳ : دخل جهان سفله نگردد به خرج کم |
95 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۳۴ : خار خاری به دل از عمر سبکرو مانده است |
96 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۳۵ : شب که صحبت به حدیث سر زلف تو گذشت |
102 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۳۶ : کرد تسلیم به من مسند بیتابی را |
78 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۳۷ : برسان زود به من کشتی می را ساقی |
100 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۳۸ : رفتن از عالم پر شور به از آمدن است |
90 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۳۹ : کدام راه زد این مطرب سبک مضراب ؟ |
97 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۴۰ : در چشم پاکبازان، آن دلنواز پیداست |
115 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۴۱ : غیر از خدا که هرگز، در فکر او نبودی |
131 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۴۲ : عتاب و لطف ز ابروی گلرخان پیداست |
145 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۴۳ : مرا که خرمن گل در کنار میباید |
102 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۴۴ : دل آزاده درین باغ اقامت نکند |
75 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۴۵ : به خموشی نشود راز محبت مستور |
188 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۴۶ : بی طراوت نشود سرو جوانی که تراست |
102 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۴۷ : حرف حق گرچه بلندست زمن چون منصور |
116 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۴۸ : هر که افتاد، ز افتادگی ایمن گردد |
102 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۴۹ : بحر، روشنگر آیینهٔ سیلاب بود |
87 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۵۰ : بید مجنونیم در بستانسرای روزگار |
97 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۵۱ : اظهار عشق را به زبان احتیاج نیست |
194 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۵۲ : استادهاند بر سر پا شعلهها تمام |
100 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۵۳ : نیست باز آمدن از فکر و خیال تو مرا |
115 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۵۴ : پیشی قافلهٔ ما به سبکباری نیست |
88 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۵۵ : ز خم طلوع سهیل شراب نزدیک است |
111 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۵۶ : به هر چه دست زنی، میتوان خمار شکست |
94 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۵۷ : نالهٔ سوخته جانان به اثر نزدیک است |
81 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۵۸ : کار آتش کند آبی که به تلخی بخشند |
101 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۵۹ : در پایهٔ خود، هیچ کسی خرد نباشد |
88 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۶۰ : بس که با سنگ ز سختی دل من یکرنگ است |
98 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۶۱ : حفظ صورت میتوان کردن به ظاهر در نماز |
88 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۶۲ : مست نتوان کرد زاهد را به صد جام شراب |
117 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۶۳ : میتوان بر خود گوارا کرد مرگ تلخ را |
71 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۶۴ : گفتگوی اهل غفلت قابل تاویل نیست |
111 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۶۵ : با خیال خشک تا کی سر به یک بالین نهم ؟ |
107 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۶۶ : نیست از مستی، زنم گر شیشهٔ خالی به سنگ |
83 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۶۷ : عشق از ره تکلیف به دل پا نگذارد |
83 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۶۸ : گر چاک گریبان ننکند راهنمایی |
94 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۶۹ : از بس کتاب در گرو باده کردهایم |
79 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۷۰ : یک نقطه انتخاب نکرده است هیچ کس |
81 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۷۱ : در ظاهر اگر شهپر پرواز نداریم |
98 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۷۲ : روشن شود از ریختن اشک، دل ما |
90 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۷۳ : احوال خود به گریه ادا میکنیم ما |
116 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۷۴ : تنها نهایم در ره دور و دراز عشق |
97 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۷۵ : پرستشی که مدام است، می پرستی ماست |
80 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۷۶ : نیست پروای عدم دلزدهٔ هستی را |
81 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۷۷ : پیالهای که ترا وارهاند از هستی |
79 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۷۸ : از شب بخت سیاهم صبح امیدی نزاد |
112 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۷۹ : غافل مشو ز مرگ، که در چشم اهل هوش |
101 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۸۰ : کفارهٔ شراب خوریهای بی حساب |
96 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۸۱ : روشندلان همیشه سفر در وطن کنند |
92 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۸۲ : در محرم تا چه خونها در دل مردم کند |
94 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۸۳ : میشوم من داغ، هر کس را که میسوزد فلک |
107 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۸۴ : جوی شیر از جگل سنگ بریدن سهل است |
130 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۸۵ : سیل درماندهٔ کوتاهی دیوار من است |
107 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۸۶ : دوستان آینهٔ صورت احوال همند |
100 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۸۷ : از خون چو داغ لاله حصار دل من است |
114 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۸۸ : با پاکدامنان نظری هست حسن را |
99 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۸۹ : نالهٔ مظلوم در ظالم سرایت میکند |
69 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۹۰ : درین دو هفته که مهمان این چمن شدهای |
97 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۹۱ : خزان ز غنچهٔ تصویر، راست میگذرد |
74 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۹۲ : به قرب گلعذاران دل مبندید |
107 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۹۳ : غربت مپسندید که افتید به زندان |
106 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۹۴ : تیره بختیهای ما از پستی اقبال نیست |
87 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۹۵ : بر حسن زود سیر بهار اعتماد نیست |
85 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۹۶ : از حال دل مپرس که با اهل عقل چیست |
117 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۹۷ : خواهد ثواب بت شکنان یافت روز حشر |
88 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۹۸ : پیوسته است سلسله موجها به هم |
113 |
|
تکبیت شمارهٔ ۳۹۹ : غافل مشو ز پاس دل بیقرار ما |
162 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۰۰ : جام شراب، مرهم دلهای خسته است |
376 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۰۱ : صد بیابان درمیان دارند از بی نسبتی |
83 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۰۲ : خنده بیجاست برق گریهٔ بی اختیار |
76 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۰۳ : جز روی او که در عرق شرم غوطه زد |
104 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۰۴ : کنعان ز آب دیده یعقوب شد خراب |
137 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۰۵ : غافل است از جنبش بی اختیار نبض خویش |
101 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۰۶ : گردن مکش ز تیغ شهادت که این زلال |
122 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۰۷ : از ما سراغ منزل آسودگی مجو |
120 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۰۸ : این گردباد نیست که بالا گرفته است |
93 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۰۹ : غم پوشش برونم را گرفته است |
86 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۱۰ : ز فکر جامه ونان چون برآیم ؟ |
95 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۱۱ : از دست رستخیز حوادث کجا رویم ؟ |
167 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۱۲ : برگرد به میخانه ازین توبهٔ ناقص |
80 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۱۳ : یک دلشده در دام نگاهت نگرفته است |
123 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۱۴ : خمیازهٔ نشاط است، روی گشادهٔ گل |
68 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۱۵ : سپهر خون به دلم میکند، نمیداند |
101 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۱۶ : هست امید زیستن از بام چرخ افتاده را |
90 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۱۷ : سنبل زلف از رخش تا برکنار افتاده است |
95 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۱۸ : سیل در بنیاد تقوی از بهار افتاده است |
104 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۱۹ : نه لباس تندرستی، نه امید پختگی |
106 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۲۰ : هرگز از من چون کمان بر دست کس زوری نرفت |
130 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۲۱ : داغ می گل گل به طرف دامنم افتاده است |
76 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۲۲ : تا گذشتی گرم چون خورشید از ویرانهام |
90 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۲۳ : غفلت پیریم از عهد جوانی بیش است |
105 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۲۴ : بخت ما چون بید مجنون سرنگون افتاده است |
144 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۲۵ : میتوان خواند از جبین خاک، احوال مرا |
98 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۲۶ : داند که روح در تن خاکی چه میکشد |
116 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۲۷ : چون غنچه این بساط که بر خویش چیدهای |
140 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۲۸ : تا دل از دستم شراب ارغوانی برده است |
101 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۲۹ : آن که بزم غیر را از خنده پر گل کرده است |
109 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۳۰ : این چه رخسارست، گویا چهره پرداز بهار |
118 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۳۱ : نقش پای رفتگان هموار سازد راه را |
415 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۳۲ : مرا به بلبل تصویر رحم میآید |
163 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۳۳ : جان میدهد چو شمع برای نسیم صبح |
94 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۳۴ : از باده خشک لب شدن و مردنم یکی است |
112 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۳۵ : خاطر از سبحه و زنار مکدر شده است |
90 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۳۶ : شبنم از سعی به سرچشمهٔ خورشید رسید |
152 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۳۷ : هیچ کس مشکل ما را نتوانست گشود |
104 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۳۸ : ای که میپرسی ز صحبتها گریزانی چرا |
120 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۳۹ : از مرگ به ما نیم نفس بیش نمانده است |
145 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۴۰ : چون برگ خزان دیده و چون شمع سحرگاه |
117 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۴۱ : نه کوهکنی هست درین عرصه، نه پرویز |
98 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۴۲ : یک عمر میتوان سخن از زلف یار گفت |
107 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۴۳ : دیوانه شو که عشرت طفلانهٔ جهان |
105 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۴۴ : یک دل گشاده از نفس گرم من نشد |
89 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۴۵ : شیرازهٔ طرب خط پیمانه بوده است |
72 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۴۶ : امروز کردهاند جدا، خانه کفر و دین |
113 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۴۷ : در زمان عشق ما کفرست، ورنه پیش ازین |
111 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۴۸ : ای غزال چین، چه پشت چشم نازک میکنی ؟ |
137 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۴۹ : فلک پیر بسی مرگ جوانان دیده است |
77 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۵۰ : خونی که مشک گشت، دلش میشود سیاه |
127 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۵۱ : سیری ز دیدن تو ندارد نگاه من |
116 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۵۲ : تسلیم میکند به ستم ظلم را دلیر |
270 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۵۳ : اگر ز اهل دلی، فیص آسمان از توست |
121 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۵۴ : غفلت نگشت مانع تعجیل، عمر را |
83 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۵۵ : به دوست نامه نوشتن، شعار بیگانه است |
112 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۵۶ : در گوشه فقس مگر از دل برآورم |
69 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۵۷ : بود تا در بزم یک هشیار، ساقی مینخورد |
97 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۵۸ : نادان دلش خوش است به تدبیر ناخدا |
211 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۵۹ : تا دادهام عنان توکل ز دست خویش |
129 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۶۰ : آنچه برگ عیش میدانی درین بستانسرا |
120 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۶۱ : عافیت میطلبی، پای خم از دست مده |
95 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۶۲ : قانع از قامت یارست به خمیازهٔ خشک |
90 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۶۳ : دل سودازده را راحت و آزار یکی است |
114 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۶۴ : قرب و بعد از طرف توست چو حق نشناسی |
182 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۶۵ : ادب پیر خرابات نگهداشتنی است |
118 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۶۶ : نور ماه و انجم و خورشید پیش من یکی است |
121 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۶۷ : توان به زنده دلی شد ز مردگان ممتاز |
88 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۶۸ : به نسیمی ز گلستان سفری میگردد |
85 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۶۹ : بغیر دل که عزیز و نگاه داشتنی است |
110 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۷۰ : یک دیدن از برای ندیدن بود ضرور |
122 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۷۱ : بگشای چاک سینه که بر منکران حشر |
264 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۷۲ : روزگار آن سبکرو خوش که مانند شرار |
84 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۷۳ : تا بوی گلی سلسله جنبان نسیم است |
109 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۷۴ : محتسب از عاجزی دست سبوی باده بست |
86 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۷۵ : مرا ز پیر خرابات نکتهای یادست |
117 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۷۶ : گنه به ارث رسیده است از پدر ما را |
98 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۷۷ : ما ازین هستی ده روزه به جان آمدهایم |
132 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۷۸ : نیست در عالم ایجاد بجز تیغ زبان |
80 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۷۹ : به زیر خاک غنی را به مردم درویش |
86 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۸۰ : ز سادگی است به فرزند هر که خرسندست |
103 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۸۱ : غافل کند از کوتهی عمر شکایت |
180 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۸۲ : دل درستی اگر هست آفرینش را |
151 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۸۳ : کیفیت طاعت مطلب از سر هشیار |
97 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۸۴ : این هستی باطل چو شرر محض نمودست |
121 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۸۵ : گریه شمع از برای ماتم پروانه نیست |
868 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۸۶ : از شرم نیست بال و پر جستجو مرا |
117 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۸۷ : نشاط یکشبهٔ دهر را غنیمت دان |
84 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۸۸ : خبر ز تلخی آب بقا کسی دارد |
116 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۸۹ : عاقبت زد بر زمین چون نقش پایم بی گناه |
99 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۹۰ : ترک عادت، همه گر زهر بود، دشوارست |
102 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۹۱ : دل بی وسوسه از گوشه نشینان مطلب |
142 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۹۲ : بر جگر سوختگانی که درین انجمنند |
91 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۹۳ : جهان به مجلس مستان بی خرد ماند |
897 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۹۴ : رخسارهٔ ترا به نقاب احتیاج نیست |
87 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۹۵ : غمنامهٔ حیات مرا نیست پشت و روی |
101 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۹۶ : بار بردار ز دلها که درین راه دراز |
99 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۹۷ : هر که مست است درین میکده هشیارترست |
109 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۹۸ : از گل روی تو، غافل که تواند گل چید؟ |
77 |
|
تکبیت شمارهٔ ۴۹۹ : حضور خاطر اگر در نماز معتبرست |
112 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۰۰ : در کارخانهای که ندانند قدر کار |
80 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۰۱ : در طلب، ما بی زبانان امت پروانهایم |
86 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۰۲ : حیرت مرا ز همسفران پیشتر فکند |
107 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۰۳ : مرو به مجلس می گر به توبه میلرزی |
73 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۰۴ : آنچه مانده است ز ته جرعه عمرم باقی |
107 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۰۵ : شرر به آتش و شبنم به بوستان برگشت |
103 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۰۶ : آب در پستی عنان خویش نتواند گرفت |
117 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۰۷ : از می، خمار آن لب میگون ز دل نرفت |
84 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۰۸ : درین بساط، بجز شربت شهادت نیست |
63 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۰۹ : شیرین به جوی شیر بر آمیخت چون شکر |
128 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۱۰ : میان شیشه و سنگ است خصمی دیرین |
102 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۱۱ : بر مهلت زمانهٔ دون اعتماد نیست |
77 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۱۲ : دلبستگی است مادر هر ماتمی که هست |
117 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۱۳ : صبح آدینه و طفلان همه یک جا جمعند |
100 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۱۴ : عرق شرم مرا فرصت نظاره نداد |
94 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۱۵ : رسم است که از جوش ثمر شاخ شود خم |
104 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۱۶ : داغ عمر رفته افسردن نمیداند که چیست |
132 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۱۷ : خامهٔ نقش اگر گردد نسیم دلگشا |
89 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۱۸ : ای خضر، غیر داغ عزیزان و دوستان |
121 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۱۹ : دل رمیده ما را به چشم خود مسپار |
106 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۲۰ : ای کوه طور، گردن دعوی مکن بلند |
121 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۲۱ : مکن سپند مرا دور از حریم وصال |
93 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۲۲ : تشنه چشمان را ز نعمت سیر کردن مشکل است |
134 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۲۳ : از عمر رفته حاصل من آه حسرت است |
142 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۲۴ : شبنم دو بار بازی بستان نمیخورد |
125 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۲۵ : ای که خود را در دل ما زشت منظر دیدهای |
96 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۲۶ : سینه صافان را غباری گر بود بر چهره است |
59 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۲۷ : چشم من و جدا ز تو، آنگاه روشنی ؟ |
96 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۲۸ : امید دلگشاییم از ماه عید نیست |
73 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۲۹ : هر که پیراهن به بدنامی درید آسوده شد |
133 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۳۰ : مرا به ساغری ای خضر نیک پی دریاب |
137 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۳۱ : پیراهنی کجاست که بر اهل روزگار |
85 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۳۲ : اختلافی نیست در گفتار ما دیوانگان |
83 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۳۳ : بیقراران نامه بر از سنگ پیدا میکنند |
160 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۳۴ : سیل از بساط خانه بدوشان چه میبرد؟ |
92 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۳۵ : خاک ما را از گل بیت الحزن برداشتند |
132 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۳۶ : اشک من و رقیب به یک رشته میکشد |
80 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۳۷ : هیچ باری از سبو بر دوش اهل هوش نیست |
101 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۳۸ : ای سکندر تا به کی حسرت خوری بر حال خضر؟ |
123 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۳۹ : پشت و روی باغ دنیا را مکرر دیدهایم |
86 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۴۰ : در دوزخم بیفکن و نام گنه مبر |
137 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۴۱ : نفس سوختهٔ لاله، خطی آورده است |
101 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۴۲ : عدم ز قرب جوار وجود زندان است |
142 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۴۳ : نه همین موج ز آمد شد خود بی خبرست |
74 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۴۴ : دل نازک به نگاه کجی آزرده شود |
77 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۴۵ : به که در غربت بود پایم به زندان ای پدر |
94 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۴۶ : ای نسیم پیرهن بر گرد از کنعان به مصر |
100 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۴۷ : گر محتسب شکست خم میفروش را |
88 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۴۸ : یک دل آسوده نتوان یافت در زیر فلک |
115 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۴۹ : چون طفل نوسوار به میدان اختیار |
88 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۵۰ : چون وانمیکنی گرهی، خود گره مشو |
98 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۵۱ : غنچهٔ تصویر میلرزد به رنگ و بوی خویش |
93 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۵۲ : از زاهدان خشک مجو پیچ و تاب عشق |
114 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۵۳ : در موج پریشانی ما فاصلهای نیست |
94 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۵۴ : بوی گل و باد سحری بر سر راهند |
133 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۵۵ : در بیابان جنون سلسلهپردازی نیست |
93 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۵۶ : سر زلف تو نباشد سر زلف دیگر |
105 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۵۷ : که باز حرف گلوگیر توبه را سرکرد؟ |
95 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۵۸ : ز خنده رویی گردون، فریب رحم مخور |
178 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۵۹ : مجنون به ریگ بادیه غمهای خود شمرد |
98 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۶۰ : چه ز اندیشه تجرید به خود میلرزی ؟ |
99 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۶۱ : دل ز جمعیت اسباب چو برداشتنی است |
93 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۶۲ : من به اوج لامکان بردم، وگرنه پیش ازین |
111 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۶۳ : قاصدان را یکقلم نومید کردن خوب نیست |
121 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۶۴ : آن که گریان به سر خاک من آمد چون شمع |
142 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۶۵ : بر سر کوی تو غوغای قیامت میبود |
108 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۶۶ : بی خبر میگذرد عمر گرامی، افسوس |
115 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۶۷ : بوستان، از شاخ گل، دستی که بالا کرده بود |
87 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۶۸ : خو به هجران کرده را ظرف شراب وصل نیست |
92 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۶۹ : منت خشک است بار خاطر آزادگان |
107 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۷۰ : ز روزگار جوانی خبر چه میپرسی ؟ |
103 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۷۱ : چون شمع، با سری که به یک موی بسته است |
100 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۷۲ : زمن مپرس که چون بر تو ماه و سال گذشت ؟ |
102 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۷۳ : مکن به خوردن خشم و غضب ملامت من |
113 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۷۴ : همچو آن رهرو که خواب آلود از منزل گذشت |
98 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۷۵ : بی حاصلی نگر که شماریم مغتنم |
170 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۷۶ : دلم ز منت آب حیات گشت سیاه |
141 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۷۷ : زلف مشکین تو یکعمر تامل دارد |
98 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۷۸ : تا نهادم پای در وحشت سرای روزگار |
146 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۷۹ : نوبهار زندگی، چون غنچه نشکفتهام |
68 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۸۰ : به کلک قاعده دانی شکستگی مرساد |
113 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۸۱ : در پیش غنچهٔ دهن دلفریب او |
100 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۸۲ : فغان که کوهکن ساده دل نمیداند |
83 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۸۳ : من گرفتم که قمار از همه عالم بردی |
126 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۸۴ : خم چو گردد قد افراخته میباید رفت |
97 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۸۵ : ساقی، ترا که دست و دلی هست می بنوش |
84 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۸۶ : خوش وقت رهروی که درین باغ چون نسیم |
85 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۸۷ : جان به این غمکده آمد که سبک برگردد |
114 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۸۸ : آه کز کودک مزاجیهای ابنای زمان |
79 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۸۹ : شیشه با سنگ و قدح با محتسب یکرنگ شد |
87 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۹۰ : دامن پاکان ندارد تاب دست انداز عشق |
81 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۹۱ : دلم زگریهٔ مستانه هم صفا نگرفت |
115 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۹۲ : چون صبح اگر عزیمت صادق مدد کند |
121 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۹۳ : از ما به گفتگو دل و جان میتوان گرفت |
118 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۹۴ : از شیر مادرست به من می حلال تر |
98 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۹۵ : محضر قتلش به مهر بال و پر آماده شد |
90 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۹۶ : روزگار آن سبکرو خوش که مانند شرار |
90 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۹۷ : هر که آمد در غم آبادجهان، چون گردباد |
83 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۹۸ : وقت آن کس خوش که چون برق از گریبان وجود |
139 |
|
تکبیت شمارهٔ ۵۹۹ : نتوان به دستگیری اخوان ز راه رفت |
130 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۰۰ : تنها نه اشک راز مرا جسته جسته گفت |
122 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۰۱ : سر به گریبان خواب، از چه فرو بردهای ؟ |
93 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۰۲ : حاجت شمع و چراغ، نیست شب عمر را |
116 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۰۳ : شمعی بس است ظلمت آیینه خانه را |
100 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۰۴ : عیش امروز علاج غم فردا نکند |
104 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۰۵ : زان پیش کز غبار نفس بی صفا شود |
119 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۰۶ : دل ز همدردان شود از گریه خالی زودتر |
81 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۰۷ : سر به هم آورده دیدم برگهای غنچه را |
97 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۰۸ : بغیر شهد خموشی کدام شیرینی است |
103 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۰۹ : نه از روی بصیرت سایه بال هما افتد |
97 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۱۰ : ز شرم او نگاهم دست و پا گم کرد چون طفلی |
100 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۱۱ : نیست امروز کسی قابل زنجیر جنون |
139 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۱۲ : حسن در هر نگهی عالم دیگر گردد |
77 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۱۳ : دم جان بخش نسیم سحری را دریاب |
194 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۱۴ : دزدی بوسه عجب دزدی خوش عاقبتی است |
201 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۱۵ : هرگز ز کمانخانهٔ ابروی مکافات |
101 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۱۶ : طریق کفر و دین در شاهراه دل یکی گردد |
100 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۱۷ : چو برگ سبز کز باد خزانی زرد میگردد |
158 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۱۸ : به پیغامی مرا دریاب اگر مکتوب نفرستی |
106 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۱۹ : گرانی میکند بر تن، چو سر بی جوش میگردد |
79 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۲۰ : آدمی پیر چو شد، حرص جوان میگردد |
108 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۲۱ : ز روی گرم، کار مهر تابان میکند ساقی |
103 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۲۲ : دلیل راحت ملک عدم همین کافی است |
154 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۲۳ : مرا نتوان به نازو سرگرانی صید خود کردن |
89 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۲۴ : عزیزی هر که را در مصر هستی از سفر آید |
92 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۲۵ : مرا گر خندهای چون غنچه در سالی شود روزی |
112 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۲۶ : هزار حیف که در دودمان عشق نماند |
113 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۲۷ : ندیدم یک نفس راحت ز حس ظاهر و باطن |
107 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۲۸ : کجاست عالم تجرید، تا برون آیم |
91 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۲۹ : درین میخانه از خاکی نهادان، چون سبوی می |
113 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۳۰ : ندیدم روز خوش تا رفت دامان دل از دستم |
111 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۳۱ : میشوم چون تهی از باده، به سر میغلتم |
88 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۳۲ : نمیگردد به خاطر هیچ کس را فکر برگشتن |
89 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۳۳ : کدام روز که صد بت نمیتراشد دل ؟ |
84 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۳۴ : به جان رساند مرا داغ دوستان دیدن |
121 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۳۵ : ز درد خویش ندارم خبر، همین دانم |
138 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۳۶ : فغان که آینه رخسار من نمیداند |
95 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۳۷ : دل راه در آن زلف گرهگیر ندارد |
105 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۳۸ : اندیشه تکلیف در اقلیم جنون نیست |
113 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۳۹ : میان خوف و رجا حالتی است عارف را |
142 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۴۰ : مرا سرگشتگی نگذاشت بر زانو گذارم سر |
118 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۴۱ : قدم به چشم من خاکسار نگذارد |
88 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۴۲ : بزرگ اوست که بر خاک همچو سایهٔ ابر |
76 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۴۳ : حضور قلب بود شرط در ادای نماز |
171 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۴۴ : مرو از پرده برون بر اثر نکهت زلف |
78 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۴۵ : عرق شبنم گل خشک نگشته است هنوز |
103 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۴۶ : دل سودازده عمری است هوایی شده است |
116 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۴۷ : آه سردی خضر راه ما سبکباران بس است |
109 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۴۸ : یک جا قرار نیست مرا از شتاب عمر |
93 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۴۹ : عشق، اول ناتوانان را به منزل میبرد |
90 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۵۰ : ما را به کوچهٔ غلط انداختن چرا؟ |
104 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۵۱ : پیری به صد شتاب جوانی ز من گذشت |
121 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۵۲ : ای کارساز خلق به فریاد من برس |
108 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۵۳ : از کوچهای که آن گل بی خار بگذرد |
121 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۵۴ : همرهان رفتند اما داغشان از دل نرفت |
127 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۵۵ : دولت سنگدلان زود بسر میآید |
104 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۵۶ : بنای توبهٔ سنگین ما خطر دارد |
78 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۵۷ : دل دشمن به تهیدستی من میسوزد |
90 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۵۸ : در چنین فصل که نم در قدح شبنم نیست |
91 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۵۹ : در معرکهٔ عشق، دلیرانه متازید |
97 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۶۰ : آسایش تن غافلم از یاد خدا کرد |
234 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۶۱ : از تزلزل بیش محکم شد بنای غفلتم |
115 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۶۲ : تار و پود عالم امکان به هم پیوسته است |
1353 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۶۳ : مرا ز یاد تو برد و ترا ز خاطر من |
86 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۶۴ : مادر خاک به فرزند نمیپردازد |
142 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۶۵ : بر جبههاش غبار خجالت نشسته باد! |
69 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۶۶ : مست خیال را به وصال احتیاج نیست |
1056 |
2 |
تکبیت شمارهٔ ۶۶۷ : شیرازهٔ بهار تماشا گسسته بود |
84 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۶۸ : گل کرد چون شفق ز گریبان و دامنش |
109 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۶۹ : ز آب من جگر تشنهای نشد سیراب |
87 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۷۰ : مرا به حال خود ای عشق بیش ازین مگذار |
95 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۷۱ : علاج غم به می خوشگوار نتوان کرد |
102 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۷۲ : مصیبت دگرست این که مرده دل را |
109 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۷۳ : اینقدر کز تو دلی چند بود شاد، بس است |
219 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۷۴ : چون ماه درین دایره هر چند تمامم |
75 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۷۵ : شوریده تر از سیل بهارم چه توان کرد |
93 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۷۶ : شیرازه نگیرد به خود اوراق حواسم |
111 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۷۷ : رنگها در روز روشن مینماید خویش را |
80 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۷۸ : صفحهٔ روی ترا دید و ورق برگرداند |
93 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۷۹ : به بلبلان چمن ای گل آنچنانسر کن |
104 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۸۰ : فغان که کاسهٔ زرین بی نیازی را |
77 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۸۱ : بهوش باش دلی را به سهو نخراشی |
90 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۸۲ : درین دو هفته که ما برقرار خود بودیم |
95 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۸۳ : کجاست تیشه فرهاد و مرگ دستآموز؟ |
103 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۸۴ : از حجاب حسن شرم آلودهٔ لیلی، هنوز |
123 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۸۵ : مستمع صاحب سخن را بر سر کار آورد |
172 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۸۶ : گریهها در پرده دارد عیشهای بیگمان |
68 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۸۷ : عشق شورانگیز پیش از آسمان آمد پدید |
124 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۸۸ : کوچهٔ زنجیر بن بست است در ظاهر، ولی |
66 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۸۹ : خواب پوچ این عزیزان قابل تعبیر نیست |
68 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۹۰ : من که روزی از دل خود میخورم در آتشم |
95 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۹۱ : کمکم دل مرا غم و اندیشه میخورد |
101 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۹۲ : دل را به هم شکن که ازین بحر پر خطر |
77 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۹۳ : ز مرگ تلخ پروا نیست بی برگ و نوایان را |
98 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۹۴ : کدام آتش زبان کرد این دعا در حق من یارب |
136 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۹۵ : به آه داشتم امیدها، ندانستم |
99 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۹۶ : فریب عقل خوردم، دامن مستی رها کردم |
128 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۹۷ : چه مشکل خوان خطی دارد سر زلف پریشانش |
131 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۹۸ : نیم سنگ فلاخن، لیک دارم بخت ناسازی |
123 |
|
تکبیت شمارهٔ ۶۹۹ : جنونی کو که آتش در دل پر شورم اندازد |
81 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۰۰ : گریبان چاک از مجلس میا بیرون، که میترسم |
82 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۰۱ : دل بیدار ازین صومعهداران مطلب |
92 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۰۲ : شعار حسن تمکین، شیوه عشق است بیتابی |
126 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۰۳ : ای که چون غنچه به شیرازهٔ خود میبالی |
84 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۰۴ : کند معشوق را بی دست و پا، بیتابی عاشق |
135 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۰۵ : نام بلبل ز هواداری عشق است بلند |
80 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۰۶ : گر از عرش افتد کس، امید زیستن دارد |
139 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۰۷ : کدام دیدهٔ بد در کمین این باغ است ؟ |
86 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۰۸ : دامن صحرا نبرد از چهرهام گرد ملال |
94 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۰۹ : به تماشا ز بهشت رخ او قانع باش |
89 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۱۰ : قسمت این بود که از دفتر پرواز بلند |
155 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۱۱ : تو ز لعل لب خود، کام مکیدن بردار |
110 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۱۲ : به اندک روی گرمی، پشت بر گل میکند شبنم |
125 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۱۳ : دشمن خانگی از خصم برونی بترست |
136 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۱۴ : به آهی میتوان دل را ز مطلبها تهی کردن |
167 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۱۵ : مهر زن بر دهن خنده که در بزم جهان |
114 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۱۶ : غم مرا دگران بیش میخورند از من |
100 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۱۷ : نیست پروای اجل دلزدهٔ هستی را |
89 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۱۸ : تا به چند از لب میگون تو ای بی انصاف |
142 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۱۹ : من بر سر آنم که به زلف تو زنم دست |
128 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۲۰ : تیره روزان جهان را به چراغی دریاب |
124 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۲۱ : مشو از صحبت بی برگ و نوایان غافل |
79 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۲۲ : ز انگشت اشارت، در گریبان خارها دارم |
92 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۲۳ : مرا صائب به فکر کار عشق انداخت بیکاری |
113 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۲۴ : مسلمان میشمردم خویش را، چون شد دلم روشن |
86 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۲۵ : یک چشم خواب تلخ، جهان در بساط داشت |
84 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۲۶ : غفلت نگر که بر دل کافر نهاد خویش |
76 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۲۷ : به امید بهشت نسیه زاهد خون خورد، غافل |
100 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۲۸ : شکست شیشهٔ دل را مگو صدایی نیست |
95 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۲۹ : رهرو صادق و سامان اقامت، هیهات |
120 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۳۰ : با زاهدان خشک مگو حرف حق بلند |
93 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۳۱ : آن که دامن بر چراغ عمر من زد، این زمان |
113 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۳۲ : کی سر از تیغ شهادت جان روشن میکشد؟ |
98 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۳۳ : به تازیانه غیرت سری بر آر از خاک |
92 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۳۴ : دل خراب مرا جور آسمان کم بود |
160 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۳۵ : مشو غافل درین گلشن چو شبنم از نظر بازی |
80 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۳۶ : بهار نوجوانی رفت، کی دیوانه خواهی شد؟ |
106 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۳۷ : در کوی میکشان نبود راه، بخل را |
166 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۳۸ : چنین کز بازگشت نوبهاران شد جوان عالم |
93 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۳۹ : از شوق آن بر و دوش، روزی بغل گشودم |
124 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۴۰ : ره ندارد جلوهٔ آزادگی در کوی عشق |
83 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۴۱ : شوق من قاصد بیدرد کجا میداند؟ |
88 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۴۲ : دل ز بیعشقی درون سینهام افسرده شد |
91 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۴۳ : عمر رفت و خار خارش در دل بیتاب ماند |
111 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۴۴ : زین گلستان که به رنگینی آن مغروری |
111 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۴۵ : زینهمه لاله بی داغ که در گلزارست |
109 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۴۶ : رفت ایام شباب و خارخار او نرفت |
134 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۴۷ : عاقبت در سینهام دل از تپیدن باز ماند |
107 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۴۸ : از جوانی نیست غیر از آه حسرت در دلم |
103 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۴۹ : ز خوشه چینی این چهرههای گندم گون |
112 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۵۰ : خزان رسید و گل افشانی بهار نماند |
83 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۵۱ : معاشران سبکسیر از جهان رفتند |
82 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۵۲ : چه سیل بود که از کوهسار حادثه ریخت ؟ |
269 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۵۳ : از پشیمانی سخن در عهد پیری میزنم |
411 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۵۴ : به صد خون جگر دل را صفا دادم، ندانستم |
90 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۵۵ : گلوی خویش عبث پاره میکند بلبل |
131 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۵۶ : بازیچهٔ نسیم خزانند لالهها |
90 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۵۷ : از صدر تا رسندبزرگان به آستان |
100 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۵۸ : سر مپیچ از سنگ طفلان چون درخت میوهدار |
169 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۵۹ : در گشاد غنچهٔ دلهای خونین صرف کن |
88 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۶۰ : عشق بالادست و جان بیقرارم دادهاند |
113 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۶۱ : نومید نیستم ز ترازوی عدل حق |
134 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۶۲ : بر زمین ناید ز شادی پای ما چون گردباد |
97 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۶۳ : ماطوطیان مصر شکرخیز غربتیم |
80 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۶۴ : یارب چه گل شکفته، که امروز در چمن |
95 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۶۵ : ایمن نیم ز سرزنش پای رهروان |
85 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۶۶ : نیست در روی زمین، یک کف زمین بیانقلاب |
77 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۶۷ : نیست چندان ره به ملک بیخودی از عارفان |
84 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۶۸ : برنمی دارد شراکت ملک تنگ بیغمی |
116 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۶۹ : خامهام، گفت و شنیدم به زبان دگری است |
89 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۷۰ : به چه تقصیر، چو آیینه روشن یارب |
87 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۷۱ : مستی از شیشه و پیمانه خالی کردند |
86 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۷۲ : کی در تن خاکی دل آگاه گذارند؟ |
80 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۷۳ : بردار نقاب ای صنم از حسن خداداد |
101 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۷۴ : رمزی است ز پاس ادب عشق، که مرغان |
178 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۷۵ : درآمدم چو به مجلس، سپند جای نمود |
101 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۷۶ : ز رفتگان ره دشوار مرگ شد آسان |
106 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۷۷ : طی شد ایام جوانی از بناگوش سفید |
81 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۷۸ : یک صبحدم به طرف گلستان گذشتهای |
256 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۷۹ : نه ماه فلک سیرم و نه مهر جهانتاب |
115 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۸۰ : از دست رود خامه چو نام تو نویسند |
91 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۸۱ : ز رفتن دگران خوشدلی، ازین غافل |
92 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۸۲ : طمع ز اختر دولت مدار یکرنگی |
97 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۸۳ : شحنهٔ دیده وری کو، که درین فصل بهار |
104 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۸۴ : سخن عشق اثر در دل زهاد نکرد |
98 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۸۵ : قامت خم مانع عمر سبکرفتار نیست |
77 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۸۶ : تار و پود موج این دریا به هم پیوسته است |
85 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۸۷ : تا سبزه و گل هست، ز می توبه حرام است |
91 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۸۸ : دور گردان را به احسان یاد کردن همت است |
125 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۸۹ : دامن شادی چو غم آسان نمیآید به دست |
100 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۹۰ : دل در آن زلف ندارد غم تنهایی ما |
95 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۹۱ : آرزو در طبع پیران از جوانان است بیش |
122 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۹۲ : دیدن آیینه را بر طاق نسیان مینهی |
124 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۹۳ : خانهٔ چشم زلیخا شد سفید از انتظار |
121 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۹۴ : بیخبری ز پای خم، برد به سیر عالمم |
93 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۹۵ : بس که ترسیده است چشم غنچه از غارتگران |
96 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۹۶ : یک دل به جان رساند من دردمند را |
99 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۹۷ : ای بحر، از حباب نظر باز کن، ببین |
79 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۹۸ : یک دل، حواس جمع مرا تار و مار کرد |
185 |
|
تکبیت شمارهٔ ۷۹۹ : یک بار سر برآر ز جیب قبای ناز |
87 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۰۰ : ازسر مستی صراحی گردنی افراخته است |
95 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۰۱ : یکباره بستن در انصاف خوب نیست |
103 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۰۲ : غفلت زدگان دیدهٔ بیدار ندانند |
76 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۰۳ : غافلی از حال دل، ترسم که این ویرانه را |
90 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۰۴ : مصرع برجستهام دیوان موجودات را |
91 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۰۵ : خانه بر دوشان مشرب از غریبی فارغند |
102 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۰۶ : چون صبح، زیر خیمهٔ دلگیر آسمان |
83 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۰۷ : بریز بار تعلق که شاخههای درخت |
93 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۰۸ : شد سخن در روزگار ما چنان کاسد که خلق |
109 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۰۹ : درکوی مکافات، محال است که آخر |
91 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۱۰ : گفتم از گردون گشاید کار من، شد بستهتر |
62 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۱۱ : زود میپاشد ز هم در پیری اوراق حواس |
117 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۱۲ : بر نمیدارد زمین خاکساری امتیاز |
61 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۱۳ : دیوانهٔ ما را نخریدند به سنگی |
101 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۱۴ : دل دیوانهٔ من قابل زنجیر نبود |
89 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۱۵ : عمر مردم همه در پردهٔ حیرانی رفت |
98 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۱۶ : شیوه عاجز کشی از خسروان زیبنده نیست |
84 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۱۷ : گر گلوگیر نمیشد غم نان مردم را |
99 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۱۸ : روزگاری است نرفتیم به صحرای جنون |
105 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۱۹ : من آن نیم که به نیرنگ دل دهم به کسی |
503 |
2 |
تکبیت شمارهٔ ۸۲۰ : یاد آن جلوهٔ مستانه کی از دل برود؟ |
103 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۲۱ : هر که باری ز دل رهروان بردارد |
126 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۲۲ : حسرت اوقات غفلت چون ز دل بیرون رود؟ |
85 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۲۳ : سراب، تشنهلبان را کند بیابان مرگ |
87 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۲۴ : در طریق عشق، خار از پا کشیدن مشکل است |
101 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۲۵ : رفتی و از بدگمانیهای عشق دوربین |
104 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۲۶ : در بیابان جنون از راهزن اندیشه نیست |
99 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۲۷ : در خرابات مغان بی عصمتی را راه نیست |
68 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۲۸ : روشنگر وجود بود آرمیدگی |
69 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۲۹ : جایی نمیروی که دل بدگمان من |
80 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۳۰ : از پاشکستگان چراغ است تیرگی |
177 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۳۱ : هر جلوهای که دیدهام از سروقامتی |
80 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۳۲ : هیچ کس عقدهای از کار جهان باز نکرد |
86 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۳۳ : میشود خون خوردن من ظاهر از رخسار یار |
78 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۳۴ : میشود قدر سخن سنجان پس از رفتن پدید |
132 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۳۵ : محراب صبح گوشهٔ ابرو بلند کرد |
76 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۳۶ : به داد من برس ای عشق، بیش ازین مپسند |
72 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۳۷ : آن که از چشم تو افکند مرا بی تقصیر |
118 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۳۸ : عشق فکر دل افگار ز من دارد بیش |
81 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۳۹ : میخوردن مدام مرا بیدماغ کرد |
90 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۴۰ : بر گشاد دل من دست ندارد تدبیر |
61 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۴۱ : طی شد ایام برومندی ما در سختی |
330 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۴۲ : گل بی خار درین غمکده کم سبز شود |
103 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۴۳ : سیل دریا دیده هرگز بر نمیگردد به جوی |
291 |
2 |
تکبیت شمارهٔ ۸۴۴ : بیستون را جان شیرین کرد در تن کوهکن |
132 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۴۵ : دریا شود ز گریهٔ رحمت، کنار من |
104 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۴۶ : هر نسیمی میتواندخضر راه او شدن |
75 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۴۷ : بوسه هر چند که در کیش محبت کفرست |
86 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۴۸ : این لب بوسه فریبی که ترا داده خدا |
90 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۴۹ : یا سبو، یا خم می، یا قدح باده کنند |
88 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۵۰ : که رو نهاد به هستی، که از پشیمانی |
70 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۵۱ : تا دل نمیبرم زکسی، دل نمیدهم |
71 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۵۲ : اگر از همسفران پیشتر افتم چه شود |
76 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۵۳ : عمرها رفت که چون زلف پریشان توام |
96 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۵۴ : نچیده گل ز طرب، خرج روزگار شدم |
78 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۵۵ : چو غنچه هر که درین گلستان گشاده شود |
84 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۵۶ : مشو ز وحدت و کثرت دوبین، که یک نورست |
77 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۵۷ : به هیچ جا نرسد هر که همتش پست است |
129 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۵۸ : دست بر دل نه که در بحر پر آشوب جهان |
50 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۵۹ : موج سراب، سلسله جنبان تشنگی است |
76 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۶۰ : نسبت به شغل بیهدهٔ ما عبادت است |
64 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۶۱ : دست هر کس را که میگیری درین آشوبگاه |
140 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۶۲ : چندان که در کتاب جهان میکنم نظر |
67 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۶۳ : دور نشاط زود به انجام میرسد |
50 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۶۴ : روزی که برف سرخ ببارد ز آسمان |
116 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۶۵ : گر شکر در جام ریزم، زهر قاتل میشود |
58 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۶۶ : بیگناهی کم گناهی نیست در دیوان عشق |
287 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۶۷ : بال شکسته است کلید در قفس |
47 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۶۸ : دندان ما ز خوردن نعمت تمام ریخت |
121 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۶۹ : نتوان به آه لشکر غم را شکست داد |
82 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۷۰ : رشتهٔ پیوند یاران را بریدن سهل نیست |
72 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۷۱ : همچو پروانه جگر سوختهای میباید |
104 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۷۲ : رتبهٔ زمزمهٔ عشق ندارد زاهد |
65 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۷۳ : مگر به داغ عزیزان نسوخته است دلش ؟ |
77 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۷۴ : چنین که نالهٔ من از قبول نومیدست |
76 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۷۵ : دهن خویش به دشنام میالا زنهار |
72 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۷۶ : بی حاصلی است حاصل دل تا بود درست |
112 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۷۷ : با خون دل بساز که چرخ سیاه دل |
100 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۷۸ : زلیخا چشم یاری از صبا دارد،نمیداند |
79 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۷۹ : در سلسلهٔ یک جهتان نیست دورنگی |
57 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۸۰ : ز بس خاک خورده است خون عزیزان |
108 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۸۱ : ز شرم گنه، سرو موزون ز خاکم |
110 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۸۲ : از در حق کن طلب شکستهدلان را |
93 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۸۳ : نگاهبانی خوبان شوخ چشم بلاست |
88 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۸۴ : امید دلگشایی داشتم از گریهٔ خونین |
65 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۸۵ : لاله دارد خبر از برق سبکسیر بهار |
83 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۸۶ : آمد کار من ورشته تسبیح یکی است |
86 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۸۷ : رویگردان نشود صافدل از دشمن خویش |
68 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۸۸ : ناکسی بین که سر از صحبت من میپیچد |
75 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۸۹ : در دل صاف نماند اثر تیغ زبان |
69 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۹۰ : نماند از سردمهریهای دوران در جگر آهم |
73 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۹۱ : بر آن رخسار نازک از نگاه تند میلرزم |
86 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۹۲ : ز خواب نیستی برجستهام از شورش هستی |
70 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۹۳ : من آن شکسته پر و بال طایرم چون چشم |
99 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۹۴ : در آتشم که چوآب گهر ز سنگدلی |
72 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۹۵ : عبث مرغ چمن بر آب و آتش میزند خود را |
92 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۹۶ : در آن محفل که من بردارم از لب مهر خاموشی |
100 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۹۷ : به پای خم برسانید مشت خاک مرا |
53 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۹۸ : کشتی عقل فکندیم به دریای شراب |
107 |
|
تکبیت شمارهٔ ۸۹۹ : از دل خستهٔ من گر خبری میگیری |
65 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۰۰ : خراب حالی این قصرهای محکم را |
105 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۰۱ : مرا ز روز قیامت غمی که هست این است |
337 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۰۲ : شکسته حالی من پیش یار باید دید |
66 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۰۳ : بنمایید بجز آینه و آب، کسی |
93 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۰۴ : هر جا که کند گرد غم از دور سیاهی |
93 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۰۵ : از قید فلک بر زده دامن بگریزید |
73 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۰۶ : ماتمکدهٔ خاک ،سزاوار وطن نیست |
125 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۰۷ : احوال من مپرس، که با صد هزار درد |
82 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۰۸ : نیست از خونابه نوشان هیچ کس جز من به جا |
57 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۰۹ : آه ازین شورش که ناز دولت بیدار را |
77 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۱۰ : مدتی سجادهٔ تقوی به دوش انداختی |
89 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۱۱ : گلشن از نازک نهالان یک تن سیمین شده است |
113 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۱۲ : میدان تیغ بازی برق است روزگار |
74 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۱۳ : فریب زندگی تلخ داد دایه مرا |
105 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۱۴ : زندگی با هوشیاری زیر گردون مشکل است |
88 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۱۵ : میزنم بر کوچهٔ دیوانگی در این بهار |
74 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۱۶ : یوسف ما در ترازو چند باشد همچو سنگ؟ |
86 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۱۷ : چه ماتم است ندانم نهفته در دل خاک؟ |
84 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۱۸ : صحبت صافدلان برق صفت در گذرست |
108 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۱۹ : شاهی و عمر ابد هر دو به یک کس ندهند |
56 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۲۰ : به هر روش که توانی خراب کن تن را |
72 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۲۱ : عاجز بود ز حفظ عنان دست رعشه دار |
79 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۲۲ : یارب مرا ز پرتو منت نگاه دار |
83 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۲۳ : پیر مغان ز توبه ترا منع اگر کند |
80 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۲۴ : در زیر خرقه شیشهٔ می را نگاه دار |
58 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۲۵ : شب را اگر از مرده دلی زنده نداری |
69 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۲۶ : به شکر این که شدی پیشوای گرمروان |
87 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۲۷ : حاصل این مزرع ویران بجز تشویش نیست |
56 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۲۸ : نسخهٔ مغلوط عالم قابل اصلاح نیست |
50 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۲۹ : جان قدسی در تن خاکی دو روزی بیش نیست |
74 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۳۰ : کاش در زندگی از خاک مرا برمی داشت |
95 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۳۱ : عقل پیری ز من ایام جوانی مطلب |
97 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۳۲ : از فروغ لاله آتش زیر پا دارد بهار |
78 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۳۳ : گر به جرم سینه صافی سنگبارانت کنند |
119 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۳۴ : خبر حسرت آغوش تهیدست مرا |
67 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۳۵ : به پیری، گفتم از دامان دنیا دست بردارم |
83 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۳۶ : چون زمین نرم از من گرد بر میآورند |
295 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۳۷ : پیران تلاش رزق فزون از جوان کنند |
71 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۳۸ : مانند آب چشمه ز کاوش فزون شود |
81 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۳۹ : دارد نظر به خانه خرابان همیشه عشق |
74 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۴۰ : فروغ عاریت بانور ذاتی برنمیآید |
78 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۴۱ : چراغ مسجد از تاریکی میخانه افروزد |
87 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۴۲ : زندان به روزگار شود دلنشین و ما |
83 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۴۳ : از سنگلاخ دنیا، ای شیشه بار بگذر |
66 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۴۴ : هنگام بازگشت است، نه وقت سیر و گشت است |
71 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۴۵ : صبح آگاهی شود گفتم مرا موی سفید |
75 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۴۶ : بغیر عشق که از کار برده دست و دلم |
61 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۴۷ : لامکانی شو که تبدیل مکان آب و گل |
180 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۴۸ : به گفتگو نرود کار عشق پیش و مرا |
91 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۴۹ : ز حرف سرد ناصح غفلتم افزود بر غفلت |
87 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۵۰ : فرصت نمیدهد که بشویم ز دیده خواب |
83 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۵۱ : دل میشود سیاه ز فانوس بی چراغ |
69 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۵۲ : صبح است ساقیا می چون آفتاب گیر |
90 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۵۳ : ذوقی است جانفشانی یاران به اتفاق |
90 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۵۴ : جز گوشهٔ قناعت ازین خاکدان مگیر |
80 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۵۵ : اشکم ز دل به چهره دویدن گرفت باز |
97 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۵۶ : نبضی که بود از رگ خواب آرمیدهتر |
85 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۵۷ : رنگ من کرده به بال وپر عنقا پرواز |
77 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۵۸ : زاهد خشک کجا، گریهٔ مستانه کجا؟ |
66 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۵۹ : صافی و تیرگی آب ز سرچشمه بود |
171 |
1 |
تکبیت شمارهٔ ۹۶۰ : کدام آبله پا عزم این بیابان کرد؟ |
96 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۶۱ : روزی که آه من به هواداری تو خاست |
68 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۶۲ : بدار عزت موی سفید پیران را |
74 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۶۳ : درین جهان نبود فرصت کمر بستن |
59 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۶۴ : از سر مژگان، نگاه حسرت ما نگذرد |
109 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۶۵ : از دل آگاه، در عالم، همین نام است و بس |
83 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۶۶ : چون نگردم گرد سر تا پای او چون گردباد؟ |
103 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۶۷ : بید مجنونیم، برگ ما زبان خامشی است |
79 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۶۸ : از دشمنان خود نتوان بود بی خبر |
65 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۶۹ : سنگ و گوهر، دیده حیران میزان را یکی است |
67 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۷۰ : در دیار ما که جان از بهر مردن میدهند |
87 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۷۱ : ز گاهواره تسلیم کن سفینهٔ خویش |
87 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۷۲ : ای شاخ گل، به صحبت بلبل سری بکش |
84 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۷۳ : در جبههٔ گشادهٔ گلها نگاه کن |
52 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۷۴ : آب روان عمر ز استاده خوشترست |
73 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۷۵ : زینت ظاهر چه کار آید دل افسرده را؟ |
119 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۷۶ : شمع بر خاک شهیدان گر نباشد گو مباش |
97 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۷۷ : ای صبح مزن خندهٔ بیجا، شب وصل است |
92 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۷۸ : یاد از نگاه گیر طریق سلوک را |
87 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۷۹ : صحبت شبهای میخواران ندارد بازگو |
100 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۸۰ : بی محبت مگذران عمر عزیز خویش را |
99 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۸۱ : نرمی ز حد مبر که چو دندان مار ریخت |
145 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۸۲ : چون تاک اگرچه پای ادب کج نهادهایم |
76 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۸۳ : ای آن که پای کوه به دامن شکستهای |
74 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۸۴ : گرانی میکند بر خاطرش یادم، نمیدانم |
95 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۸۵ : ز انقلاب جهان بیبران نمیلرزند |
62 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۸۶ : برهمن از حضور بت، دل آسودهای دارد |
80 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۸۷ : عیار گفتگوی او نمیدانم، همین دانم |
87 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۸۸ : به آب میبرد و تشنه باز میآرد |
94 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۸۹ : به زور، چهرهٔ خود را شکفته میدارم |
73 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۹۰ : به عزم رفتن از گلزار چون قامت برافرازد |
103 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۹۱ : به آه سرد من آن شاخ گل سر در نمیآرد |
96 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۹۲ : دل بی طاقتی چون طفل بدخو در بغل دارم |
292 |
2 |
تکبیت شمارهٔ ۹۹۳ : بازی جنت مخور، کز بهر عبرت بس بود |
69 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۹۴ : میکند مستی گوارا تلخی ایام را |
107 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۹۵ : ساحلی نیست به از شستن دست از جانش |
95 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۹۶ : آن که در آینه بیتاب شد از طلعت خویش |
88 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۹۷ : حاصل من چو مه نو ز کمانخانه چرخ |
72 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۹۸ : چون هر چه وقف گشت بزودی شود خراب |
91 |
|
تکبیت شمارهٔ ۹۹۹ : هر چند تا جریم، فرومایه نیستیم |
58 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۰۰ : در دبستان وجود از تیره بختی چون قلم |
97 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۰۱ : کاش می دیدی به چشم عاشقان رخسار خویش |
100 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۰۲ : حرف سبک نمی بردم از قرار خویش |
94 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۰۳ : ای که میجویی گشاد کار خود از آسمان |
130 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۰۴ : آغوشم از کشاکش حسرت چو گل درید |
106 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۰۵ : نکند باد خزان رحم به مجموعهٔ گل |
96 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۰۶ : از گهر سنجی این جوهریان نزدیک است |
95 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۰۷ : ریخت از رعشه خجلت به زمین ساغر خویش |
83 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۰۸ : خود کردهام به شکوهتر خصم جان خویش |
54 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۰۹ : جمع سازد برگ عیش از بهر تاراج خزان |
80 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۱۰ : چون سرو در مقام رضا ایستادهام |
84 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۱۱ : دایم به خون گرم شفق غوطه میخورم |
98 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۱۲ : از بیقراری دل اندوهگین خویش |
72 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۱۳ : چو یوسفم که به چاه افتد از کنار پدر |
76 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۱۴ : چو زلف ماتمیان درهم است کار جهان |
79 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۱۵ : بر دشمنان شمردم، عیب نهانی خویش |
94 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۱۶ : نیم به خاطر صحرا چو گردباد گران |
67 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۱۷ : در دشت با سرابم، در بحر یار آبم |
78 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۱۸ : ز حال دل خبرم نیست، اینقدر دانم |
86 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۱۹ : چه سود ازین که بلندست دامن فانوس؟ |
90 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۲۰ : چو برگ غنچهٔ نشکفته ما گرفته دلان |
76 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۲۱ : ای دیدهٔ گلچین به ادب باش که شبنم |
96 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۲۲ : از برگ سفر نیست تهی دامن یک گل |
79 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۲۳ : تیره بختی لازم طبع بلند افتاده است |
68 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۲۴ : صحبت ناجنس، آتش را به فریاد آورد |
132 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۲۵ : از ظلمت وجود که میبرد ره برون؟ |
89 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۲۶ : حیف فرهاد که با آنهمه شیرینکاری |
88 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۲۷ : گر چه افسانه بود باعث شیرینی خواب |
104 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۲۸ : به زور عقل گذشتن ز خود میسر نیست |
103 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۲۹ : پاکدامانی است باغ دلگشا آزاده را |
81 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۳۰ : کشتی بیناخدا را بادبان لطف خداست |
94 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۳۱ : تو فکر نامهٔ خود کن که میپرستان را |
99 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۳۲ : در وصال از حسرت سرشار من دارد خبر |
66 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۳۳ : از طلوع و از غروب مهر روشن شد که چرخ |
99 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۳۴ : غافل به ماندگان نظر از رفتگان کند |
80 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۳۵ : از هجر شکوه با در و دیوار میکنم |
81 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۳۶ : در زهد من نهفته بود رغبت شراب |
82 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۳۷ : عالم خاک از وجود تازه رویان مفلس است |
60 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۳۸ : بال و پر همند حریفان سست عهد |
88 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۳۹ : در جام لاله و قدح گل غریب بود |
79 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۴۰ : خندهٔ کبک از ترحم هایهای گریه شد |
79 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۴۱ : همچنان در جستجوی رزق خود سرگشتهام |
61 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۴۲ : نفس رسید به پایان و در قلمرو خاک |
85 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۴۳ : علاج کودک بدخو ز دایه میآید |
65 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۴۴ : نمیروم قدمی راه بی اشارهٔ دل |
67 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۴۵ : گلی که آفت پژمردگی نمیبیند |
89 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۴۶ : هر که از حلقهٔ ارباب ریا سالم جست |
83 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۴۷ : جسم در دامن جان بیهده آویخته است |
75 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۴۸ : چه سود ازین که چو یوسف عزیز خواهم شد؟ |
65 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۴۹ : کجاست نیستی جاودان، که بیزارم |
75 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۵۰ : خاکساری ز شکایت دهنم دوخته است |
85 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۵۱ : منم آن لاله که از نعمت الوان جهان |
74 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۵۲ : ازسبکباران راه عشق خجلت میکشم |
79 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۵۳ : بر گرانباری من رحم کن ای سیل فنا |
94 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۵۴ : تانظر از گل رخسار تو برداشتهام |
65 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۵۵ : چون به داغ غربت من دل نسوزد سنگ را؟ |
71 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۵۶ : از بهشت افتاد بیرون آدم و خندان نشد |
83 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۵۷ : تیشه فرهاد گردیده است هر مو بر تنم |
80 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۵۸ : با همه مشکل گشایی خاک باشد رزق من |
59 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۵۹ : هیچ کس را دل نمیسوزد به من چون آفتاب |
91 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۶۰ : ز سردمهری احباب، در ریاض جهان |
63 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۶۱ : کسی به خاک چو من گوهری نیندازد |
75 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۶۲ : به پای قافله رفتن ز من نمیآید |
97 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۶۳ : چو بید اگر چه درین باغ بی برآمدهام |
76 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۶۴ : همان به خاک برابر چو نور خورشیدم |
69 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۶۵ : چون قلم، شد تنگ بر من از سیهکاری جهان |
55 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۶۶ : بر زمین ناید ز شادی پای من چون گردباد |
91 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۶۷ : از حریم قرب، چون سنگم به دور انداخته است |
84 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۶۸ : سالها در پرده دل خون خود را خوردهام |
59 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۶۹ : مرد مصاف در همه جا یافت میشود |
81 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۷۰ : بر روی نازبالش گل تکیه میکند |
107 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۷۱ : حسن در زندان همان بر مسند فرماندهی است |
87 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۷۲ : از جور روزگار ندارم شکایتی |
87 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۷۳ : از بس که بی گمان به در دل رسیدهام |
73 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۷۴ : دیدن یک روی آتشناک را صد دل کم است |
87 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۷۵ : غم به قدر غمگسار از آسمان نازل شود |
107 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۷۶ : با گرانقدری سبک در دیدههایم چون نماز |
70 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۷۷ : خشکسال زهد نم در جوی من نگذاشته است |
77 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۷۸ : سودای زلف، سلسله جنبان گفتگوست |
60 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۷۹ : در مذاق من، شراب تلخ، آب زندگی است |
87 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۸۰ : نومید نیم از کرم پیر خرابات |
65 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۸۱ : چشم گشایش از خلق، نبود به هیچ بابم |
58 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۸۲ : محرمی نیست در آفاق به محرومی من |
87 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۸۳ : مکن ای شمع با من سرکشی، کز پاکدامانی |
91 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۸۴ : گر شوی با خبر از سوز دل بیتابم |
74 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۸۵ : نگردید از سفیدیهای مو آیینهام روشن |
63 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۸۶ : چهرهٔ یوسف ز سیلی گرمی بازار یافت |
61 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۸۷ : چه شبها روز کردم در شبستان سر زلفش |
82 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۸۸ : به تکلیف بهاران شاخسارم غنچه میبندد |
85 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۸۹ : از خود مرا برون بر، تا کی در این خرابات |
89 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۹۰ : چه با من میتواند شورش روز جزا کردن؟ |
77 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۹۱ : تهی شود به لبم نارسیده رطل گران |
72 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۹۲ : جدا چو دست سبو از سرم نمیگردد |
92 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۹۳ : از جام بیخودی کرد، ساقی خدا پرستم |
69 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۹۴ : راهی که راهزن زد، یک چند امن باشد |
83 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۹۵ : دلتنگ از ملامت اغیار نیستم |
82 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۹۶ : دیوانهام که بر سر من جنگ میشود |
93 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۹۷ : رزق میآید به پای خویش تا دندان به جاست |
40 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۹۸ : نشتر از نامردمی در پردهٔ چشمم شکست |
91 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۰۹۹ : بی نیاز از خلق از دست دعای خود شدم |
82 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۰۰ : من که روشن بود چشم نوبهار از دیدنم |
86 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۰۱ : نرمی ره شد چون مخمل تار و پود خواب من |
56 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۰۲ : عاقبت زد بر زمینم آن که از روی نیاز |
101 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۰۳ : تمام از گردش چشم تو شد کار من ای ساقی |
60 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۰۴ : ز همراهان کسی نگرفت شمعی پیش راه من |
105 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۰۵ : هنوزم از دهان چون صبح بوی شیر میآمد |
78 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۰۶ : من آن روزی که برگ شادمانی داشتم چون گل |
81 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۰۷ : بود از موی سفید امید بیداری مرا |
73 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۰۸ : عالم بیخبری بود بهشت آبادم |
89 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۰۹ : از دم تیغ که هر دم به سرم میبارد |
75 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۱۰ : عنانداری نمیآمد ز من سیل بهاران را |
82 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۱۱ : منم آن غنچه غافل که ز بیحوصلگی |
97 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۱۲ : چو نقش پا گزیدم خاکساری تا شوم ایمن |
64 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۱۳ : من که بودم گردباد این بیابان، عاقبت |
114 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۱۴ : از خاکیان ز صافی طینت جدا شدم |
67 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۱۵ : درین قلمرو آفت، ز ناتوانیها |
70 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۱۶ : فیض در بیخبری بود چو هشیار شدم |
83 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۱۷ : اول ز رشک محرمیم سرمه داغ بود |
87 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۱۸ : عشق بر هر کس که زور آورد، من گشتم خراب |
105 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۱۹ : چون ماه مصر، قیمت من خواست عذر من |
68 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۲۰ : بزرگان میکنند از تلخرویی سرمه در کارم |
80 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۲۱ : مرا بیزار کرد از اهل دولت، دیدن دربان |
78 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۲۲ : منه انگشت بر حرفم، اگر درد سخن داری |
73 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۲۳ : ز راستی نبود شاخههای بی بر را |
57 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۲۴ : چو مینای پر از می فتنهها دارم به زیر سر |
79 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۲۵ : شود بار دلم آن را که از دل بار بردارم |
67 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۲۶ : نظر برداشت شبنم در هوای آفتاب از گل |
70 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۲۷ : که میگوید پری در دیدهٔ مردم نمیآید؟ |
70 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۲۸ : شراب کهنه در پیری مرا دارد جوان دایم |
86 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۲۹ : نمیباید سلاحی تیزدستان شجاعت را |
72 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۳۰ : تماشای بهشت از خلوتم بیرون نمیآرد |
84 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۳۱ : ز اکسیر قناعت میشمارم نعمت الوان |
78 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۳۲ : امیدم به بی دست و پایی است، ورنه |
79 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۳۳ : سپندست کز جا جهد، جا نماید |
77 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۳۴ : گویند به هم مردم عالم گلهٔ خویش |
86 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۳۵ : نگاه گرم را سر ده به جانم تا دلی دارم |
87 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۳۶ : از من خبر دوری این راه مپرسید |
95 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۳۷ : جگر سنگ به نومیدی من میسوزد |
82 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۳۸ : میکنم در کار ساحل این کهن تابوت را |
75 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۳۹ : تا به کی بر دل ز غیرت زخم پنهانی خورم |
92 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۴۰ : چه نسبت است به مژگان مرا نمیدانم |
105 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۴۱ : عزیزی خواری و خواری عزیزی بار میآورد |
88 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۴۲ : کمان بال و پر پرواز گردد تیر بی پر را |
116 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۴۳ : نخوابیده است با کین کسی هرگز دل صافم |
73 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۴۴ : ز خال گوشهٔ ابروی یار میترسم |
76 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۴۵ : ز رنگ و بوی جهان قانعم به بیبرگی |
71 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۴۶ : فتح بابی نشد از کعبه و بتخانه مرا |
105 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۴۷ : چند در دایرهٔ مردم عاقل باشم |
68 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۴۸ : چون گوهر گرامی آدم درین بساط |
87 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۴۹ : هستی موهوم موج سرابی بیش نیست |
83 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۵۰ : از غم دنیا و عقبی یک نفس فارغ نیم |
104 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۵۱ : دست و پا گم میکنم زان نرگس نیلوفری |
75 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۵۲ : دلی خالی ز غیبت در حضورم میتوان کردن |
122 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۵۳ : در عالم ایجاد من آن طفل یتیمم |
75 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۵۴ : ز جوی شیر کردم تلخ بر خود خواب شیرین را |
71 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۵۵ : کیست جز آینه و آب درین قحطآباد |
77 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۵۶ : در آشیان به خیال تو آنقدر ماندم |
105 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۵۷ : نسازد لن ترانی چون کلیم از طور نومیدم |
839 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۵۸ : به میزان قیامت، بیش کم، کم بیش میآید |
74 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۵۹ : گل من از خمیر شیشه و جام است پنداری |
68 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۶۰ : ربوده است ز من اختیار، جذبهٔ بحر |
80 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۶۱ : بیداری دولت به سبکروحی من نیست |
63 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۶۲ : در هر که ترا دیده، به حسرت نگرانم |
71 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۶۳ : نه ذوق بودن و نه روی بازگردیدن |
83 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۶۴ : شوم به خانه مردم، نخوانده چون مهمان؟ |
80 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۶۵ : به عشق پاک کردم صرف عمر خود، ندانستم |
101 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۶۶ : بعد ایامی که گلها از سفر باز آمدند |
85 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۶۷ : گر میزنم به هم کف افسوس، دور نیست |
75 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۶۸ : میکند چرخ ستمگر به شکرخنده حساب |
93 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۶۹ : خانهای از خانه آیینه دارم پاکتر |
85 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۷۰ : آه کز بی حاصلیها نیست در خرمن مرا |
73 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۷۱ : رخنه در کار ز تسبیح فزون است مرا |
81 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۷۲ : گوشهای کو، که دل از فکر سفر جمع کنم |
83 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۷۳ : من که نتوانم گلیم خود برآوردن ز آب |
78 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۷۴ : دعوی گردن فرازی با اسیری چو کنم؟ |
83 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۷۵ : روشندلی نمانده درین باغ و بوستان |
72 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۷۶ : چگونه پیش رخ نازک تو آه کنم؟ |
87 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۷۷ : نیست یک جبهه واکرده درین وحشتگاه |
64 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۷۸ : من نه آنم که تراوش کند از من گلهای |
652 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۷۹ : دردها کم شود از گفتن و دردی که مراست |
79 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۸۰ : بر فقیران پیشدستی کردن از انصاف نیست |
80 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۸۱ : از بس نشان دوری این ره شنیدهام |
89 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۸۲ : ابرام در شکستن من اینقدر چرا؟ |
108 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۸۳ : خنده و جان بر لبم یکبار میآید چو برق |
74 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۸۴ : میدهم جان در بهای حسن تا در پرده است |
76 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۸۵ : نخل صنوبرم که درین باغ دلفریب |
57 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۸۶ : مرا ز سیر چمن غم، ترا نشاط رسد |
50 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۸۷ : چو عکس چهره خود در پیاله میبینم |
86 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۸۸ : همان ریزند خار از ناسپاسیها به چشم من |
72 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۸۹ : ز ناکامی گل از همصحبتان یار میچینم |
72 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۹۰ : هر مصلحت عقل، کم از کوه غمی نیست |
82 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۹۱ : درین ریاض من آن شبنم گرانجانم |
84 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۹۲ : فکر شنبه تلخ دارد جمعه را بر کودکان |
63 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۹۳ : ناتمامان، چون مه نو، یاد من خواهند کرد |
83 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۹۴ : ز من کناره کند موج اگر حباب شوم |
76 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۹۵ : نزدیک من میا که ز خود دور میشوم |
82 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۹۶ : از دیده هرچه رفت، ز دل دور میشود |
70 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۹۷ : شکایتی است که مردم ز یکدگر دارند |
84 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۹۸ : چندان که درین دایره چون چشم پریدم |
64 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۱۹۹ : به سیم قلب یوسف را نمیگیرند از اخوان |
91 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۰۰ : زنده میسوزد برای مرده در هندوستان |
83 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۰۱ : داغ آن دریانوردانم که چون زنجیر موج |
103 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۰۲ : شود جهان لب پرخندهای، اگر مردم |
74 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۰۳ : شدند جمع دل و زلف از آشنایی هم |
90 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۰۴ : فریب مهربانی خوردم از گردون، ندانستم |
156 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۰۵ : چون سرو گذشتم ز ثمر تا شوم آزاد |
86 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۰۶ : نیست ما را در وفاداری به مردم نسبتی |
94 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۰۷ : از چشم زخم تو به مبادا شکسته دل |
95 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۰۸ : بر حواس خویش، راه آرزوها بستهایم |
66 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۰۹ : با دست رعشه دار، چو شبنم درین چمن |
70 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۱۰ : باور که میکند، که درین بحر چون حباب |
65 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۱۱ : چون کمان و تیر، در وحشت سرای روزگار |
84 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۱۲ : ما نام خود ز صفحه دلها ستردهایم |
80 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۱۳ : ما توبه را به طاعت پیمانه بردهایم |
63 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۱۴ : خمها چو فیل مست سر خود گرفتهاند |
83 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۱۵ : از صبح پرده سوز، خدایا نگاه دار |
69 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۱۶ : کوچه گرد آستین چون اشک حسرت نیستیم |
81 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۱۷ : صلح از فلک به دیدهٔ بیدار کردهایم |
79 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۱۸ : زیبا و زشت در نظر ما یکی شده است |
91 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۱۹ : گل را به رو اگر نشناسیم عیب نیست |
71 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۲۰ : نومید نیستیم ز احسان نوبهار |
63 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۲۱ : نیست طول عمر را کیفیت عرض حیات |
60 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۲۲ : عمر اگر باشد، تماشای اثر خواهید کرد |
75 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۲۳ : کس زبان چشم خوبان را نمیداند چو ما |
104 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۲۴ : گرچه خاکیم پذیرای دل و جان شدهایم |
95 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۲۵ : نیست یک نقطهٔ بیکار درین صفحهٔ خاک |
178 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۲۶ : پرده بردار ز رخسار خود ای صبح امید |
112 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۲۷ : نیستیم از جلوهٔ باران رحمت ناامید |
87 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۲۸ : ما چو سرواز راستی دامن به بار افشاندهایم |
75 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۲۹ : نیست غیر از بحر، چون سیلاب، ما را منزلی |
69 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۳۰ : دست ماگیر ای سبک جولان، که چون نقش قدم |
83 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۳۱ : یوسف مصر وجودیم از عزیزیها، ولیک |
78 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۳۲ : هر تلخیی که قسمت ما کرده است چرخ |
80 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۳۳ : زین بیابان گرمتر از ما کسی نگذشته است |
97 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۳۴ : خواه در مصر غریبی، خواه در کنج وطن |
93 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۳۵ : حسرت ما را به عمر رفته، چون برگ خزان |
77 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۳۶ : چون میوه پخته گشت، گرانی برد ز باغ |
88 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۳۷ : نیفشانم چو یوسف تا ز دامن گرد تهمت را |
64 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۳۸ : بی عزیزان، مرگ پابرجاست عمر جاودان |
98 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۳۹ : یک جبهه گشاده ندیدیم در جهان |
75 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۴۰ : ماداغ توبه بر دل ساغر گذاشتیم |
75 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۴۱ : هر کسی تخمی به خاک افشاند و ما دیوانگان |
159 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۴۲ : بر دانهٔ ناپخته دویدیم چو آدم |
92 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۴۳ : نفسی چند که در غم گذراندن ستم است |
80 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۴۴ : ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم |
79 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۴۵ : بنای خانه بدوشی بلند کردهٔ ماست |
62 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۴۶ : آستین بر هر چه افشاندیم، دست ما گرفت |
69 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۴۷ : ما سیه بختان تفاوت را قلم بر سر زدیم |
79 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۴۸ : نیست ممکن از پشیمانی کسی نقصان کند |
73 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۴۹ : خط به اوراق جهان، دیده و نادیده زدیم |
71 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۵۰ : هر دم از ماتم برگی نتوان آه کشید |
101 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۵۱ : حاصل ما ز عزیزان سفر کردهٔ خویش |
88 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۵۲ : دستش به چیدن سر ما کار تیغ کرد |
68 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۵۳ : کم نشد در سربلندی فیض ما چون آفتاب |
60 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۵۴ : آسودگی کنج قفس کرد تلافی |
69 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۵۵ : دست کوتاه ز دامان گل و پا در گل |
153 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۵۶ : داغ عشق تو ز اندازهٔ ما افزون است |
72 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۵۷ : از حادثه لرزند به خود قصر نشینان |
65 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۵۸ : در تلافی، میوهٔ شیرین به دامن میدهیم |
84 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۵۹ : دست کرم ز رشتهٔ تسبیح بردهایم |
58 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۶۰ : نه دین ما به جا و نه دنیای ما تمام |
106 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۶۱ : منعمان گر پیش مهمان نعمت الوان کشند |
85 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۶۲ : یوسف به زر قلب فروشان دگرانند |
91 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۶۳ : عنان گسستهتر از سیل در بیابانیم |
81 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۶۴ : نظر به عالم بالاست ما ضعیفان را |
74 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۶۵ : چه فتاده است بر آییم چو یوسف از چاه؟ |
84 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۶۶ : چیدهایم از دو جهان دامن الفت چون سرو |
81 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۶۷ : دارم عقیق صبر به زیر زبان خویش |
124 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۶۸ : دیوانهام ولیک بغیر از دو زلف یار |
69 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۶۹ : چون صبح، خنده با جگر چاک میزنیم |
80 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۷۰ : بیاض گردن او گر به دست ما افتد |
141 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۷۱ : دشمن خانگی آدم خاکی است زمین |
123 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۷۲ : پیش ازان کز یکدگر ریزیم چون قصر حباب |
75 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۷۳ : لذت نمانده است در آیندهٔ حیات |
89 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۷۴ : خضر با عمر ابد پوشیده جولان میکند |
156 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۷۵ : طاعت ما نیست غیر از شستن دست از جهان |
238 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۷۶ : آن سوخته جانم که اگر چون شرر از خلق |
56 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۷۷ : آن طفل یتیمم که شکسته است سبویم |
69 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۷۸ : وفا و مردمی از روزگار دارم چشم |
83 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۷۹ : دیگران از دوری ظاهر اگر از دل روند |
77 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۸۰ : سرما در قدم دار فنا افتاده است |
89 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۸۱ : ما نه زان بیخبرانیم که هشیار شویم |
93 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۸۲ : همان از طاعت من بوی کیفیت نمیآید |
71 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۸۳ : ما را گزیده است ز بس تلخی خمار |
69 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۸۴ : سودای آب حیوان، بیم زیان ندارد |
77 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۸۵ : کار جهان تمامی، هرگز نمیپذیرد |
79 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۸۶ : زان چهرهٔ عرقناک، زنهار بر حذر باش |
79 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۸۷ : ایام نوجوانی، غافل مشو ز فرصت |
69 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۸۸ : همیشه داغ دل دردمند من تازه است |
73 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۸۹ : دو چشم شوخ تو با یکدیگر نمیسازند |
63 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۹۰ : خفته را گر خفتگان بیدار نتوانند کرد |
118 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۹۱ : گر نخواهی پشت پا زد بر جهان، پایی بکوب |
90 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۹۲ : گر به بیداری غرور حسن مانع میشود |
77 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۹۳ : پیش ازین، بر رفتگان افسوس میخوردند خلق |
64 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۹۴ : نیست آسان خون نعمتهای الوان ریختن |
72 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۹۵ : سالها گل در گریبان ریختی چون نوبهار |
66 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۹۶ : چو گل با روی خندان صرف کن گر خردهای داری |
86 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۹۷ : هیچ همدردی نمییابم سزای خویشتن |
75 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۹۸ : این چنین زیر و زبر عالم نمیماند مدام |
1705 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۲۹۹ : بوسی که ز کنج لب ساقی نگرفتم |
69 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۰۰ : چون دست برآرم به گرفتن، که ز غیرت |
73 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۰۱ : ز اخوان راضیم تا دیدم انصاف خریداران |
121 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۰۲ : از دست نوازش تپش دل نشود کم |
89 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۰۳ : خط پاکی ز سیلاب فنا دارد وجود ما |
67 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۰۴ : گریزد لشکر خواب گران از قطرهٔ آبی |
82 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۰۵ : نمانده از شب آن زلف گر چه پاسی بیش |
82 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۰۶ : گرفتم این که نظر باز میتوان کردن |
78 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۰۷ : جای شادی نیست زیر این سپهر نیلگون |
87 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۰۸ : قسمت خود بین نمیگردد زلال زندگی |
109 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۰۹ : زین بیابان میبرم خود را برون چون گردباد |
81 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۱۰ : چون سیاهی شد ز مو، هشیار میباید شدن |
99 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۱۱ : داشتم چون سرو از آزادگی امیدها |
70 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۱۲ : هر گنه عذری و هر تقصیر دارد توبهای |
74 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۱۳ : دلم ز کنج قفس تا گرفت، دانستم |
107 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۱۴ : خوش است فصل بهاران شراب نوشیدن |
97 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۱۵ : کنون که شیشهٔ میمالک الرقاب شده است |
70 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۱۶ : نیست جز پای خم امروز درین وحشتگاه |
77 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۱۷ : در عشق پیش بینی، سنگ ره وصال است |
90 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۱۸ : بیستون را الم مردن فرهاد گداخت |
99 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۱۹ : ندارم محرمی چون کوهکن تا درد دل گویم |
73 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۲۰ : جهان بهشت شد از نوبهار، باده بیار |
85 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۲۱ : چه میپرسی ز من کیفیت حسن بهاران را؟ |
87 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۲۲ : انصاف نیست آیهٔ رحمت شود عذاب |
77 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۲۳ : خاکم به چشم در نگه واپسین مزن |
81 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۲۴ : ز صد هزار پسر، همچو ماه مصر یکی |
88 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۲۵ : ز عمر، قسمت ما نیست جز زمان وداع |
105 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۲۶ : درین دو هفته که ابر بهار در گذرست |
68 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۲۷ : دل را به آتش نفس گرم آب کن |
83 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۲۸ : از زخم سنگ نیست در بسته را گزیر |
103 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۲۹ : از آب زندگی به شراب التفات کن |
66 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۳۰ : فریب شهرت کاذب مخور چو بیدردان |
88 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۳۱ : این راه دور، بیش ز یک نعرهوار نیست |
92 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۳۲ : هر چند ز ما هیچکسان کار نیاید |
83 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۳۳ : به خاکمال حوادث بساز زیر فلک |
80 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۳۴ : منمای به کوته نظران چهرهٔ خود را |
82 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۳۵ : عمر عزیز را به میناب صرف کن |
50 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۳۶ : سر جوش عمر را گذراندی به درد می |
54 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۳۷ : هر کس که زر به زر دهد اهل بصیرت است |
94 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۳۸ : سرمه را هم محرم چشم سیاه خود مکن |
81 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۳۹ : قبلهٔ من! عکس در شرع حیا نامحرم است |
62 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۴۰ : به استخاره اگر توبه کردهای زاهد |
100 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۴۱ : ز باده توبه در ایام نوبهار مکن |
85 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۴۲ : در قلزمی که ابر کرم موج میزند |
71 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۴۳ : از خود برون نرفته هوای سفر مکن |
83 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۴۴ : ساقیا صبح است می از شیشه در پیمانه کن |
97 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۴۵ : میرود فیض صبوح از دست، تا دم میزنی |
61 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۴۶ : از شتاب عمر گفتم غفلت من کم شود |
71 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۴۷ : صبح بیداری شود گفتم مرا موی سفید |
65 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۴۸ : نباشم چون ز همزانویی آیینه در آتش؟ |
94 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۴۹ : یک دل نشد گشاده ز گفت و شنید من |
71 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۵۰ : مرگ هیهات است سازد از فراموشان مرا |
115 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۵۱ : به یک خمیازهٔ گل طی شد ایام بهار من |
77 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۵۲ : در حسرت یک مصرع پرواز بلندست |
94 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۵۳ : گفتم از پیری شود بند علایق سستتر |
85 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۵۴ : یک دل غمگین، جهانی را مکدر میکند |
79 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۵۵ : با خرابیهای ظاهر، دلنشین افتادهام |
72 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۵۶ : جوانی برد با خود آنچه میآمد به کار از من |
69 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۵۷ : بجز کسب هوا از من دگر کاری نمیآید |
66 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۵۸ : به خاک افتم ز تخت سلطنت چون در خمار افتم |
73 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۵۹ : دیدهٔ بیدار انجم محو شد در خواب روز |
82 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۶۰ : اندیشه از شکست ندارم، که همچو موج |
82 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۶۱ : کشاکش رگ جان من اختیاری نیست |
68 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۶۲ : بر لب چاه زنخدان تشنه لب استادهام |
87 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۶۳ : با کمال ناگواریها گوارا کرده است |
126 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۶۴ : خون میخورد کریم ز مهمان سیر چشم |
69 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۶۵ : گردون سفله لقمهٔ روزی حساب کرد |
64 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۶۶ : بر حریر عافیت نتوان مرا در خواب کرد |
80 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۶۷ : به نسیمی ز هم اوراق دلم میریزد |
81 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۶۸ : ازان خورند به تلخی شراب ناب مرا |
82 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۶۹ : خراب حالی ازین بیشتر نمیباشد |
74 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۷۰ : عاقبت پیر خرابات ز بیپروایی |
100 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۷۱ : ز گریهای که مرا در گلو گره گردد |
89 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۷۲ : من و سیری ز عقیق لب خوبان، هیهات |
87 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۷۳ : میشود نخل برومند سبکبار از سنگ |
72 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۷۴ : رفتی و رفت روشنی از چشم و دل مرا |
87 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۷۵ : یک ساعت است گرمی هنگامهٔ هوس |
75 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۷۶ : هر تمنایی که پختم زیر گردون، خام شد |
122 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۷۷ : دست تا بر ساز زد مطرب، دل ما خون گریست |
93 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۷۸ : غم ز محنت خانهٔ من شاد میآید برون |
60 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۷۹ : هر کجا تدبیر میچیند بساط مصلحت |
72 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۸۰ : از حوادث هر که را سنگی به مینا میخورد |
70 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۸۱ : چون نظر بر حاصل عمر عزیزان میکنم |
82 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۸۲ : نالهٔ ناقوس دارد هر سر مو بر تنم |
82 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۸۳ : داغ بر دل شدم از انجمن یار برون |
99 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۸۴ : مرا هر کس که بیرون میکشد از گوشهٔ خلوت |
75 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۸۵ : زنده شد عالمی از خندهٔ جان پرور او |
80 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۸۶ : بر سیه بختی ارباب سخن میگرید |
135 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۸۷ : نشاهٔ بادهٔ گلرنگ به تخت است مدام |
66 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۸۸ : گر بداند که چه شورست درین عالم خاک |
82 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۸۹ : آنقدر خون ز لب لعل تو در دل دارم |
93 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۹۰ : هر که داند که خبرها همه در بیخبری است |
108 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۹۱ : دلیل راحت ملک عدم همین کافی است |
99 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۹۲ : کسی که مینهد از حد خود قدم بیرون |
77 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۹۳ : ز آسمان کهنسال چشم جود مدار |
54 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۹۴ : بر لب ساغر ازان بوسهٔ سیراب زنند |
68 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۹۵ : زلیخا همتی در عرصهٔ عالم نمییابد |
63 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۹۶ : پردهٔ عصمت ندارد تاب دست انداز شوق |
75 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۹۷ : از زاهدان خشک مجو پیچ و تاب عشق |
110 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۹۸ : خون مرا به گردن او گر ندیدهای |
84 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۳۹۹ : گر ندیدی شاخ گل را با خزان آمیخته |
90 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۰۰ : دامن فانوس آن وسعت ندارد، ور نه من |
101 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۰۱ : از سکندر صفحهٔ آیینهای بر جای ماند |
86 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۰۲ : آدم مسکین به یک خامی که در فردوس کرد |
114 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۰۳ : ما ز بوی پیرهن قانع به یاد یوسفیم |
117 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۰۴ : طومار درد و داغ عزیزان رفته است |
98 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۰۵ : طلبکار تو دارد اضطرابی در جهانگردی |
92 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۰۶ : نمیدانم کجا آن شاخ گل را دیدهام صائب |
96 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۰۷ : من نیستم حریف زبانت، مگر زنم |
95 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۰۸ : هرگز نبود رسم ترا خواب صبحگاه |
92 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۰۹ : من آن زمان چون قلم سر ز سجده بردارم |
100 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۱۰ : مکرر بر سر بالین شبنم آفتاب آمد |
74 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۱۱ : به قسمت راضیم ای سنگدل، دیگر چه میخواهی |
97 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۱۲ : چه آرزوی شهادت کنم، که سوخته است |
84 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۱۳ : خاطرت از شکوهٔ ما کی پریشان میشود؟ |
97 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۱۴ : درین راه به دل نزدیک، گمراهی نمیباشد |
83 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۱۵ : خواهی حنای پا کن و خواهی نگار دست |
74 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۱۶ : ذوق وصال میگزد از دور پشت دست |
67 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۱۷ : به بی برگان چنان ای شاخ گل مستانه میخندی |
77 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۱۸ : دایم به روی دست دعا جلوه میکنی |
83 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۱۹ : حق ما افتادگان را کی توان پامال کرد؟ |
79 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۲۰ : شادم به مرگ خود که هلاک تو میشوم |
123 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۲۱ : در جبههٔ ستارهٔ من این فروغ نیست |
61 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۲۲ : خبر به آینه میگیرم از نفس هر دم |
56 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۲۳ : سایهٔ بال هما خواب گران میآرد |
76 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۲۴ : بیخودان، از جستجو در وصل فارغ نیستند |
66 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۲۵ : مرا ز خضر طریقت نصیحتی یادست |
71 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۲۶ : چاه این بادیه از نقش قدم بیشترست |
69 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۲۷ : چو غنچه دست و رخی تازه کن به شبنم اشک |
73 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۲۸ : حرف گفتن در میان عشق و دل انصاف نیست |
74 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۲۹ : من بستهام لب طمع، اما نگار من |
108 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۳۰ : باغ و بهار چشم و دل قانع من است |
70 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۳۱ : خصم درونی از برون، بارست بر دل بیشتر |
106 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۳۲ : چون شبنم روشن گهر، با خار و گل یکرنگ شو |
83 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۳۳ : زنهار در دار فنا، انگور خود ضایع مکن |
78 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۳۴ : از جهان آب و گل بگذر سبک چون گردباد |
60 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۳۵ : از چراغی میتوان افروخت چندین شمع را |
111 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۳۶ : در کهنسالی ز مرگ ناگهان غافل مشو |
66 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۳۷ : مشرق خمیازه میسازد دهن را حرف پوچ |
99 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۳۸ : روزگار زندگانی را به غفلت مگذران |
111 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۳۹ : سوگند میدهم به سر زلف خود ترا |
65 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۴۰ : نیست در پایان عمر از رعشه پیران را گزیر |
57 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۴۱ : هست در قبضهٔ تقدیر، گشاد دل تنگ |
64 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۴۲ : مرگ بیمنت، گواراتر ز آب زندگی است |
81 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۴۳ : چون لاله گرچه چشم و چراغم بهار را |
98 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۴۴ : نگردد چون کف افسوس هر برگ نهال من؟ |
87 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۴۵ : مژگان من نشد خشک، تا شد جدا ز رویت |
71 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۴۶ : دلگیر نیست از تن، جانهای زنگ بسته |
85 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۴۷ : ز پیری میکند برگ سفر یک یک حواس من |
71 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۴۸ : دو دولت است که یکبار آرزو دارم: |
77 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۴۹ : به آب روی خود در منتهای عمر میلرزم |
95 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۵۰ : سر بر تن من نیست ز آشفته دماغی |
95 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۵۱ : دیوان ما و خود را، مفکن به روز محشر |
71 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۵۲ : از پا فتادگانیم، در زیر پا نظر کن |
69 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۵۳ : بیگانگی ز حد رفت، ساقی می صفاده |
88 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۵۴ : به یاد هر چه خوری، می همان نشاط دهد |
62 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۵۵ : نمیدهی قدح بی شمار اگر ساقی |
80 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۵۶ : اکنون که شد سفید مرا چشم انتظار |
93 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۵۷ : بعد عمری چون صدف گر قطرهٔ آبی خورم |
82 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۵۸ : از هجر و وصل نیست گشایش دل مرا |
104 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۵۹ : کیفیت است مطلب از عمر، نه درازی |
409 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۶۰ : هر چند برآوردهٔ آن جان جهانم |
59 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۶۱ : ز استادن آب روان سبز گردد |
83 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۶۲ : به دست تهی میگشایم گرهها |
109 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۶۳ : خوشا رهنوردی که چون صبح صادق |
97 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۶۴ : گرد سفر ز خویش فشاندند همرهان |
90 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۶۵ : ای زلف یار، اینقدر از ما کناره چیست؟ |
67 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۶۶ : کهنه دیوار ترا دارد دو عالم در میان |
84 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۶۷ : بر نمیخیزد به صرصر نقشم از دامان خاک |
81 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۶۸ : پیراهنی که میطلبی از نسیم مصر |
97 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۶۹ : کیستم من، مشت خار در محیط افتادهای |
82 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۷۰ : با جگر خوردن قناعت کن که این مهمانسرا |
116 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۷۱ : بر روی هم هر آنچه گذاری وبال توست |
75 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۷۲ : شکر توام ز تیغ زبان موج میزند |
74 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۷۳ : بسیار آشنا به نظر جلوه میکنی |
76 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۷۴ : در پلهٔ غرور تو دل گر چه بی بهاست |
80 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۷۵ : در شکست ماست حکمتها، که چون کشتی شکست |
172 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۷۶ : مشو زنهار ایمن از خمار بادهٔ عشرت |
97 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۷۷ : ز نالههای غریبانه منع ما نکنی |
77 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۷۸ : از تندباد حادثه شمع مرا بخر |
95 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۷۹ : من آن روزی که چون شبنم عزیز این چمن بودم |
87 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۸۰ : ای آینه، در روی زمین دیدنیی نیست |
82 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۸۱ : در کنج قفس چند کنی بال فشانی؟ |
89 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۸۲ : دو روزی نیست افزون عمر ایام برومندی |
57 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۸۳ : به فکر چارهٔ ما هیچ صاحبدل نمیافتد |
76 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۸۴ : مرا از زندگانی سیر کرد از لقمهٔ اول |
91 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۸۵ : چنان از موج رحمت شد زمین و آسمان خالی |
84 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۸۶ : در گلشن حسن تو خلل راه ندارد |
72 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۸۷ : از صحبت باد سحر ای غنچهٔ بی دل |
84 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۸۸ : چون گره شد به گلو لقمهٔ غم، باده طلب |
92 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۸۹ : ای عقیق از من لب تشنه فراموش مکن |
122 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۹۰ : ای گل شوخ که مغرور بهاران شدهای |
75 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۹۱ : ما به امید عطای تو چنین بیکاریم |
164 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۹۲ : نخل امید تو آن روز شود صاحب برگ |
70 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۹۳ : عمر چون قافله ریگ روان در گذرست |
68 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۹۴ : رحم کن بر دل بیطاقت ما ای قاصد |
93 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۹۵ : این دزدها تمام شریکند با عسس |
83 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۹۶ : به امید رهایی با تو حال خویش میگفتم |
93 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۹۷ : تویی در دیدهام چون نور و محرومم ز دیدارت |
119 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۹۸ : ز حرف حق درین ایام باطل بوی خون آید |
98 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۴۹۹ : ریزش اشک مرا نیست محرک در کار |
93 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۵۰۰ : لب نهادم به لب یار و سپردم جان را |
91 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۵۰۱ : چشم بیداری است هر کوکب درین وحشت سرا |
93 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۵۰۲ : عمر با صد ساله الفت بیوفایی کرد و رفت |
95 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۵۰۳ : نیست غیر از گوشهٔ دل در جهان آب و گل |
55 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۵۰۴ : در جهان آگهی خضری دچار من نشد |
78 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۵۰۵ : غم بی حاصلی خویش نخوردی یک بار |
81 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۵۰۶ : چنان گرم از بساط خاک بگذر |
79 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۵۰۷ : سوز پنهانی چو شمع آخر گریبانم گرفت |
62 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۵۰۸ : کثرت و تفرقه در عالم گفتار بود |
88 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۵۰۹ : سینه باغی است که گلشن شود از خاموشی |
84 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۵۱۰ : هر چه از دل میخورم، از روزیم کم میکنند |
95 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۵۱۱ : آن که آخر سر به صحرا داد بی بال و پرم |
77 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۵۱۲ : نیست جز داغ عزیزان حاصل پایندگی |
56 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۵۱۳ : همچو شمع صبح میلرزد به جان خویشتن |
86 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۵۱۴ : شد از فشار گردون، موی سفید و سر زد |
76 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۵۱۵ : زینهار از لاله رخساران به دیدن صلح کن |
72 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۵۱۶ : ز دست راست ندانستمی اگر چپ را |
74 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۵۱۷ : زبان شکوه اگر همچو خار داشتمی |
87 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۵۱۸ : همسایهٔ وجود نباشد اگر عدم |
63 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۵۱۹ : همچو بوی گل که در آغوش گل از گل جداست |
179 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۵۲۰ : پیش و پس اوراق خزان نیم نفس نیست |
82 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۵۲۱ : از دور نیفتد قدح بزم مکافات |
83 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۵۲۲ : طومار زندگی را، طی میکند به یک شب |
74 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۵۲۳ : از باده توبه کردن مشکل بود، وگرنه |
90 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۵۲۴ : چند در خواب رود عمر تو ای بی پروا؟ |
85 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۵۲۵ : برگ عشرت مکن ای غنچه که ایام بهار |
98 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۵۲۶ : پیش از آن دم که کند خاک تو را در دل خون |
94 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۵۲۷ : زمین، سرای مصیبت بود، تو میخواهی |
79 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۵۲۸ : نیستی گردون، ولی بر عادت گردون تو هم |
87 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۵۲۹ : زیر سپهر، خواب فراغت چه میکنی؟ |
56 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۵۳۰ : ای عقل شیشه بار که گل بر تو سنگ بود |
58 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۵۳۱ : تعمیر خانهای که بود در گذار سیل |
83 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۵۳۲ : در سپند من سودازده آتش مزنید |
72 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۵۳۳ : دل نبندند عزیزان جهان در وطنی |
71 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۵۳۴ : خاطر از وضع مکرر زود در هم میشود |
78 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۵۳۵ : میخورد شهر به هم، گر تو ستمگر یک روز |
85 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۵۳۶ : کمند زلف در گردن گذشتی روزی از صحرا |
154 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۵۳۷ : جان هواپرستان، در فکر عاقبت نیست |
90 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۵۳۸ : صنوبر با تهیدستی به دست آورد صد دل را |
88 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۵۳۹ : مشو از نالهٔ افسوس غافل چون جرس، یاری |
68 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۵۴۰ : چنان در خانهٔ آیینه محو دیدن خویشی |
94 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۵۴۱ : چشمی نچراندیم در این باغ چو شبنم |
98 |
|
تکبیت شمارهٔ ۱۵۴۲ : با موی سفید اشک ندامت نفشاندیم |
82 |
|