🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

لیست اشعار مواعظ
عنوان شعر خوانش نظرات
غزل ۱ : ثنا و حمد بی‌پایان خدا را 150
غزل ۲ : ما قلم در سر کشیدیم اختیار خویش را 98
غزل ۳ : ای که انکار کنی عالم درویشان را 85
غزل ۴ : غافلند از زندگی مستان خواب 99
غزل ۵ : دریغ صحبت دیرین و حق دید و شناخت 60
غزل ۶ : ای یار ناگزیر که دل در هوای تست 77
غزل ۷ : مقصود عاشقان دو عالم لقای تست 88
غزل ۸ : درد عشق از تندرستی خوشترست 76
غزل ۹ : منزل عشق از جهانی دیگرست 107
غزل ۱۰ : فلک با بخت من دایم به کینست 98
غزل ۱۱ : آن را که جای نیست همه شهر جای اوست 120
غزل ۱۲ : آن به که چون منی نرسد در وصال دوست 95
غزل ۱۳ : به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازوست 104
غزل ۱۴ : از جان برون نیامده جانانت آرزوست 99
غزل ۱۵ : هر که هر بامداد پیش کسیست 127
غزل ۱۶ : خوشتر از دوران عشق ایام نیست 68
غزل ۱۷ : چون عیش گدایان به جهان سلطنتی نیست 123
غزل ۱۸ : تن آدمی شریف است به جان آدمیت 100
غزل ۱۹ : صبحدمی که برکنم، دیده به روشناییت 110
غزل ۲۰ : دنیی آن قدر ندارد که برو رشک برند 117
غزل ۲۱ : نادر از عالم توحید کسی برخیزد 88
غزل ۲۲ : ذوق شراب انست، وقتی اگر بباشد 95
غزل ۲۳ : نه هر چه جانورند آدمیتی دارند 102
غزل ۲۴ : بیفکن خیمه تا محمل برانند 70
غزل ۲۵ : اگر خدای نباشد ز بنده‌ای خشنود 88
غزل ۲۶ : شرف نفس به جودست و کرامت به سجود 138
غزل ۲۷ : بسیار سالها به سر خاک ما رود 141
غزل ۲۸ : وقت آنست که ضعف آید و نیرو برود 69
غزل ۲۹ : روی در مسجد و دل ساکن خمار چه سود؟ 67
غزل ۳۰ : هر کسی در حرم عشق تو محرم نشود 91
غزل ۳۱ : از صومعه رختم به خرابات برآرید 102
غزل ۳۲ : تا بدین غایت که رفت از من نیامد هیچ کار 144
غزل ۳۳ : ره به خرابات برد، عابد پرهیزگار 84
غزل ۳۴ : گناه کردن پنهان به از عبادت فاش 118
غزل ۳۵ : هر که با یار آشنا شد گو ز خود بیگانه باش 106
غزل ۳۶ : گر مرا دنیا نباشد خاکدانی گو مباش 66
غزل ۳۷ : صاحبا عمر عزیزست غنیمت دانش 101
غزل ۳۸ : ای روبهک چرا ننشینی به جای خویش 105
غزل ۳۹ : برخیز تا تفرج بستان کنیم و باغ 96
غزل ۴۰ : عمرها در سینه پنهان داشتیم اسرار دل 59
غزل ۴۱ : دوش در صحرای خلوت گوی تنهایی زدم 82
غزل ۴۲ : بر سر آنم که پای صبر در دامن کشم 121
غزل ۴۳ : در میان صومعه سالوس پر دعوی منم 67
غزل ۴۴ : باد گلبوی سحر خوش می‌وزد خیز ای ندیم 88
غزل ۴۵ : ما امید از طاعت و چشم از ثواب افکنده‌ایم 99
غزل ۴۶ : ساقیا می ده که ما دردی کش میخانه‌ایم 158
غزل ۴۷ : خرما نتوان خوردن ازین خار که کشتیم 95
غزل ۴۸ : خداوندی چنین بخشنده داریم 133
غزل ۴۹ : تو پس پرده و ما خون جگر می‌ریزیم 83
غزل ۵۰ : برخیز تا به عهد امانت وفا کنیم 111
غزل ۵۱ : برخیز تا طریق تکلف رها کنیم 163
غزل ۵۲ : خلاف راستی باشد، خلاف رای درویشان 143
غزل ۵۳ : عشقبازی چیست سر در پای جانان باختن 202
غزل ۵۴ : ای به باد هوس درافتاده 54
غزل ۵۵ : شبی در خرقه رندآسا، گذر کردم به میخانه 159
قصیدهٔ شمارهٔ ۱ : شکر و سپاس و منت و عزت خدای را 349 1
غزل ۵۶ : ای صوفی سرگردان، در بند نکونامی 801
غزل ۵۷ : آستین بر روی و نقشی در میان افکنده‌ای 71
غزل ۵۸ : چو کسی درآمد از پای و تو دستگاه داری 113
غزل ۵۹ : یارب از ما چه فلاح آید اگر تو نپذیری 85
غزل ۶۰ : هر روز باد می‌برد از بوستان گلی 75
غزل ۶۱ : پاکیزه روی را که بود پاکدامنی 215
غزل ۶۲ : اگر لذت ترک لذت بدانی 94
غزل ۶۳ - این غزل در تذکرهٔ مرآت الخیال امیر علیخان سودی به نام شیخ سعدی است: : بربود دلم در چمنی سرو روانی 130
غزل ۶۴ : یاری آنست که زهر از قبلش نوش کنی 92
غزل ۶۵ : مبارک ساعتی باشد که با منظور بنشینی 91
قصیدهٔ شمارهٔ ۲ - در ستایش علاء الدین عطاملک جوینی صاحب دیوان : اگر مطالعه خواهد کسی بهشت برین را 107
قصیدهٔ شمارهٔ ۳ - در ستایش اتابک مظفرالدین سلجوقشاه : آن روی بین که حسن بپوشید ماه را 85
قصیدهٔ شمارهٔ ۴ - در وداع شاه جهان سعدبن ابی‌بکر : رفتی و صدهزار دلت دست در رکیب 94
قصیدهٔ شمارهٔ ۶ - موعظه و نصیحت : هران نصیبه که پیش از وجود ننهادست 92
قصیدهٔ شمارهٔ ۵ - در وصف بهار : علم دولت نوروز به صحرا برخاست 61
قصیدهٔ شمارهٔ ۷ - موعظه و نصیحت : ایهاالناس جهان جای تن آسانی نیست 93
قصیدهٔ شمارهٔ ۸ - اندرز و نصیحت : خوشست عمر دریغا که جاودانی نیست 97
قصیدهٔ شمارهٔ ۹ - در ستایش اتابک محمد : بناز ای خداوند اقبال سرمد 127
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰ - در نصیحت و ستایش : جهان بر آب نهادست و زندگی بر باد 186
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳ : هر چیز کزان بتر نباشد 69
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱ - در ستایش حضرت رسول (ص) : چو مرد رهرو اندر راه حق ثابت قدم گردد 102
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴ - وله فی مدح ابش بنت سعد : فلک را این همه تمکین نباشد 134
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲ - توحید : فضل خدای را که تواند شمار کرد؟ 100
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵ - برگشت به شیراز : سعدی اینک به قدم رفت و به سر باز آمد 137
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶ - در ستایش حضرت رسول (ص) : ماه فروماند از جمال محمد 95
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷ - در ستایش قاضی رکن‌الدین : بسا نفس خردمندان که در بند هوا ماند 91
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸ - در ستایش علاء الدین عطاملک جوینی صاحب دیوان : کدام باغ به دیدار دوستان ماند 113
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹ - وله فی مدح اتابک مظفرالدین سلجوقشاه : چه نیکبخت کسانی که اهل شیرازند 104
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰ : کسی که او نظر مهر در زمانه کند 105
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۲ - در ستایش اتابک سعدبن ابوبکر بن سعدبن زنگی بن مودود : مطرب مجلس بساز زمزمهٔ عود 82
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۳ - قصیده : تو را ز دست اجل کی فرار خواهد بود 108
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱ - در ستایش شمس‌الدین حسین علکانی : احمدالله تعالی که به ارغام حسود 68
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹ - تغزل در ستایش شمس‌الدین محمد جوینی صاحب دیوان : نظر دریغ مدار از من ای مه منظور 112
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴ - تنبیه و موعظت : روزی که زیر خاک تن ما نهان شود 57
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵ - در وصف بهار : بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار 170
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶ - در ستایش شمس‌الدین محمد جوینی صاحب دیوان : به هیچ یار مده خاطر و به هیچ دیار 159
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷ - مطلع دوم : کجا همی رود این شاهد شکر گفتار؟ 162
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۸ - در مدح امیر انکیانو : بس بگردید و بگردد روزگار 101
قصیدهٔ شمارهٔ ۴۸ - در ستایش صاحب دیوان : تبارک الله از آن نقشبند ماء مهین 104
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۰ - نصیحت : ای دل به کام خویش جهان را تو دیده گیر 122
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۱ - در وصف شیراز : خوشا سپیده‌دمی باشد آنکه بینم باز 121
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۲ - در لیلةالبراة فرموده‌است : شبی چنین در هفت آسمان به رحمت باز 121
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۳ - در مدح امیر سیف‌الدین (محمد) : شکر و فضل خدای غزوجل 88
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۹ - بازگردیدن پادشاه اسلام از سفر عراق : المنةلله که نمردیم و بدیدیم 107
قصیدهٔ شمارهٔ ۴۰ : جهان بگشتم و آفاق سر به سر دیدم 90
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۴ - در ستایش علاءالدین جوینی صاحب دیوان : هر آدمی که نظر با یکی ندارد و دل 78
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۵ - در تنبیه و موعظه : ان هوی النفس یقد العقال 65
قصیدهٔ شمارهٔ ۴۱ - تغزل و ستایش صاحب دیوان : من آن بدیع صفت را به ترک چون گویم 100
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۶ - پند و موعظة : توانگری نه به مالست پیش اهل کمال 106
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۷ - در ستایش امیرانکیانو : بسی صورت بگردیدست عالم 83
قصیدهٔ شمارهٔ ۴۳ - در وداع ماه رمضان : برگ تحویل می‌کند رمضان 61
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۸ - در تهنیت اتابک مظفرالدین سلجوقشاه ابن سلغر : خدای را چه توان گفت شکر فضل و کرم 74
قصیدهٔ شمارهٔ ۴۴ - در مدح شمس‌الدین حسین علکانی : تمام گشت و مزین شد این خجسته مکان 93
قصیدهٔ شمارهٔ ۴۲ - در انتقال دولت از سلغریان به قوم دیگر : این منتی بر اهل زمین بود از آسمان 90
قصیدهٔ شمارهٔ ۴۵ - در ستایش علاء الدین عطاملک جوینی صاحب دیوان : شکر به شکر نهم در دهان مژده دهان 132
قصیدهٔ شمارهٔ ۴۶ - مطلع دوم : تو را که گفت که برقع برافکن ای فتان 103
قصیدهٔ شمارهٔ ۴۷ - در ستایش شمس‌الدین حسین علکانی : ای محافل را به دیدار تو زین 62
قصیدهٔ شمارهٔ ۴۹ - در ستایش ملکه ترکان خاتون : ای بیش از آنکه در قلم آید ثنای تو 85
قصیدهٔ شمارهٔ ۵۰ - درستایش اتابک مظفرالدین سلجوقشاه : در بهشت گشادند در جهان ناگاه 97
قصیدهٔ شمارهٔ ۵۳ - در ستایش ترکان خاتون و پسرش اتابک محمد : چه دعا گویمت ای سایهٔ میمون همای 50
قصیدهٔ شمارهٔ ۵۱ - پند : ای که پنجاه رفت و در خوابی 54
قصیدهٔ شمارهٔ ۵۴ - در ستایش : به خرمی و به خیر آمدی و آزادی 99
قصیدهٔ شمارهٔ ۵۲ - پند و اندرز : به نوبت‌اند ملوک اندرین سپنج سرای 76
قصیدهٔ شمارهٔ ۵۷ - در ستایش : گرین خیال محقق شود به بیداری 96
قصیدهٔ شمارهٔ ۵۵ - در پند و اندرز : ای نفس اگر به دیدهٔ تحقیق بنگری 94
قصیدهٔ شمارهٔ ۵۶ - در پند و ستایش : بزن که قوت بازوی سلطنت داری 76
قصیدهٔ شمارهٔ ۵۸ - در ستایش ابوبکر بن سعد : وجودم به تنگ آمد از جور تنگی 196
قصیدهٔ شمارهٔ ۵۹ - در ستایش امیر انکیانو : دنیا نیرزد آنکه پریشان کنی دلی 68
قصیدهٔ شمارهٔ ۶۰ - تنبیه و موعظت : دریغ روز جوانی و عهد برنایی 72
قصیدهٔ شمارهٔ ۶۱ - تغزل و ستایش صاحب دیوان : شبی و شمعی و گوینده‌ای و زیبایی 81
ذکر وفات امیرفخرالدین ابی‌بکر طاب ثراه : وجود عاریتی دل درو نشاید بست 97
در مرثیهٔ سعد بن ابوبکر : به هیچ باغ نبود آن درخت مانندش 83
شمارهٔ ۱ - در پند و اخلاق و غیر آن : خداوندیست تدبیر جهان را 83
در مرثیهٔ عز الدین احمد بن یوسف : دردی به دل رسید که آرام جان برفت 78
شمارهٔ ۲ : مظلوم دست بستهٔ مغلوب را بگوی 103
در مرثیهٔ اتابک ابوبکر بن سعد زنگی : به اتفاق دگر دل به کس نباید داد 93
در مرثیهٔ ابوبکر سعد بن زنگی : دل شکسته که مرهم نهد دگربارش؟ 98
در زوال خلافت بنی‌عباس : آسمان را حق بود گر خون بگرید بر زمین 74
ترجیع بند در مرثیهٔ سعد بن ابوبکر : غریبان را دل از بهر تو خونست 107
شمارهٔ ۳ : سپاس دار خدای لطیف دانا را 54
شمارهٔ ۵ : طریق و رسم صاحبدولتانست 92
شمارهٔ ۱۰ : به سکندر نه ملک ماند و نه مال 160
شمارهٔ ۲۱ : مرکب از بهر راحتی باشد 118
شمارهٔ ۴ - ظاهرا در ستایش صاحب دیوان است : سخن به ذکر تو آراستن مراد آنست 144
شمارهٔ ۶ - در ستایش : هر که در بند تو شد بستهٔ جاوید بماند 50
شمارهٔ ۷ - ظاهرا در ستایش صاحب دیوان است : تو آن نکرده‌ای از فعل خیر با من و غیر 72
شمارهٔ ۸ : مباش غره به گفتار مادح طماع 202
شمارهٔ ۹ : احدا سامع المناجات 79
شمارهٔ ۱۱ : چو خویشتن نتواند که می‌خورد قاضی 213
شمارهٔ ۱۲ : چنین که هست نماند قرار دولت و ملک 101
شمارهٔ ۱۳ : علاج واقعه پیش از وقوع باید کرد 150
شمارهٔ ۱۴ : مرا گویند با دشمن برآویز 87
شمارهٔ ۱۵ : یکی از بخت کامران بینی 100
شمارهٔ ۱۶ : به راه راست توانی رسید در مقصود 112
شمارهٔ ۱۷ : عیب آنان مکن که پیش ملوک 91
شمارهٔ ۱۸ : گر اهل معرفتی هر چه بنگری خوبست 107
شمارهٔ ۱۹ : امید خلق برآور چنانکه بتوانی 162
شمارهٔ ۲۰ : هرگز پر طاووس کسی گفت که زشتست؟ 283
شمارهٔ ۲۲ : پدرم بندهٔ قدیم تو بود 98
شمارهٔ ۲۳ : در چشمت ار حقیر بود صورت فقیر 97
شمارهٔ ۲۴ : کسی گفت عزت به مال اندرست 82
شمارهٔ ۲۵ : دست بر پشت مار مالیدن 82
شمارهٔ ۲۶ : گر سفیهی زبان دراز کند 70
شمارهٔ ۲۹ : ره نمودن به خیر ناکس را 92
شمارهٔ ۳۰ : دشمن اگر دوست شود چند بار 175
شمارهٔ ۳۱ : دهل را کاندرون زندان بادست 95
شمارهٔ ۳۹ : اگر خود بردرد پیشانی پیل 65
شمارهٔ ۴۲ : به تماشای میوه راضی شو 89
شمارهٔ ۴۴ : شنیدم که بیوه‌زنی دردمند 78
شمارهٔ ۲۷ : هرگز به مال و جاه نگردد بزرگ نام 114
شمارهٔ ۲۸ - در عزت نفس : گویند سعدیا به چه بطال مانده‌ای 87
شمارهٔ ۳۲ : ماه را دید مرغ شب پره گفت 66
شمارهٔ ۳۳ : خواست تا عیبم کند پروردهٔ بیگانگان 67
شمارهٔ ۳۴ : ای نفس چون وظیفهٔ روزی مقررست 74
شمارهٔ ۳۵ : در سرای به هم کرده از پس پرده 91
شمارهٔ ۳۶ : شهی که پاس رعیت نگاه می‌دارد 1347
شمارهٔ ۳۷ : صاحب کمال را چه غم از نقص مال و جاه 103
شمارهٔ ۳۸ : ضرورتست به توبیخ با کسی گفتن 82
شمارهٔ ۴۰ : در حدود ری یکی دیوانه بود 68
شمارهٔ ۴۱ : بیا که پرده برانداختم ز صورت حال 63
شمارهٔ ۴۳ : چه سود از دزدی آنگه توبه کردن 212
شمارهٔ ۴۵ - ظاهرا در ستایش صاحب دیوان است : یارب کمال عافیتت بر دوام باد 66
شمارهٔ ۴۷ : بر تربت دوستان ماضی 83
شمارهٔ ۵۴ : مرد دیگر جوان نخواهد بود 64
شمارهٔ ۵۵ : ملک ایمن درخت بارورست 81
شمارهٔ ۵۶ : آن را که تو دست پیش داری 60
شمارهٔ ۵۷ : آدمی فضل بر دگر حیوان 84
شمارهٔ ۶۰ : طمع خام که سودی بکنم 121
شمارهٔ ۶۱ : شد غلامی به جوی کاب آرد 123
شمارهٔ ۶۷ : از دست تهی کرم نیاید 96
شمارهٔ ۴۶ : مرا از بهر دیناری ثنا گفت 190
شمارهٔ ۴۸ : ای بلند اختر خدایت عمر جاویدان دهاد 102
شمارهٔ ۴۹ : پسر نورسیده شاید بود 115
شمارهٔ ۵۰ : بیا بگوی که پرویز از زمانه چه خورد 98
شمارهٔ ۵۱ : جوشن بیار و نیزه و بر گستوان ورد 112
شمارهٔ ۵۲ : خون دار اگرچه دشمن خردست زینهار 88
شمارهٔ ۵۳ : در جهان با مردمان دانی که چون باید گذاشت 96
شمارهٔ ۵۸ : تو خود جفا نکنی بی‌گناه بر بنده 50
شمارهٔ ۵۹ : دیو اگر صومعه داری کند اندر ملکوت 587
شمارهٔ ۶۲ : من هرگز آب چاه ندیدم چنین مداد 165
شمارهٔ ۶۳ : مر تو را چون دو کار پیش آید 53
شمارهٔ ۶۴ : دانی که بر نگین سلیمان چه نقش بود 123
شمارهٔ ۶۵ : ز دست ترشروی خوردن تبرزد 154
شمارهٔ ۶۶ : روزی به سرش نبشته بودند 83
شمارهٔ ۷۰ : کاملانند در لباس حقیر 79
شمارهٔ ۷۲ : اگر صد دفتر شیرین بخوانی 77
شمارهٔ ۷۳ : خر به سعی آدمی نخواهد شد 106
شمارهٔ ۷۵ : هیچ دانی که آب دیدهٔ پیر 83
شمارهٔ ۷۸ : یاد دارم ز پیر دانشمند 79
شمارهٔ ۸۰ : وفا با هیچکس کردست گیتی 129
شمارهٔ ۸۵ : تا سگان را وجود پیدا نیست 70
شمارهٔ ۸۶ : اگر خونی نریزد شاه عالم 81
شمارهٔ ۸۷ : نکنی دفع ظالم از مظلوم 65
شمارهٔ ۶۸ : کسی به حمد و ثنای برادران عزیز 100
شمارهٔ ۶۹ : گر جهان فتنه گیرد از چپ و راست 127
شمارهٔ ۷۱ : سخن گفته دگر باز نیاید به دهن 199
شمارهٔ ۷۴ : تشنهٔ سوخته در چشمهٔ روشن چو رسید 61
شمارهٔ ۷۶ : دوستان سخت پیمان را ز دشمن باک نیست 102
شمارهٔ ۷۷ : حریف عمر به سر برده در فسوق و فجور 95
شمارهٔ ۷۹ : بسا بساط خداوند ملک دولت را 81
شمارهٔ ۸۱ : نه سام و نریمان و افراسیاب 88
شمارهٔ ۸۲ : هر که مقصود و مرادش خور و خوابست از عمر 92
شمارهٔ ۸۳ : چو دولت خواهد آمد بنده‌ای را 118
شمارهٔ ۸۴ : بسیار برفتند و به جایی نرسیدند 58
شمارهٔ ۹۱ : نفس ظالم، مثال زنبورست 156
شمارهٔ ۹۲ : آسیا سنگ ده هزار منی 47
شمارهٔ ۹۳ : بدین الحان داودی عجب نیست 89
شمارهٔ ۹۵ : رسم و آیین پادشاهانست 68
شمارهٔ ۹۹ : آدمی‌سان و نیک محضر باش 47
شمارهٔ ۱۰۱ : رحمت صفت خدای باقیست 77
شمارهٔ ۱۰۴ : ناکسان را فراستیست عظیم 79
شمارهٔ ۸۸ : هر کجا دردمندی از سر شوق 142
شمارهٔ ۸۹ : حاکم ظالم به سنان قلم 92
شمارهٔ ۹۰ : ز دور چرخ چه نالی ز فعل خویش بنال 108
شمارهٔ ۹۴ : چو نیکبخت شدی ایمن از حسود مباش 111
شمارهٔ ۹۶ : نشان آخر عهد و زوال ملک ویست 120
شمارهٔ ۹۷ : آنکه در حضرت بیچون تو قربی دارد 80
شمارهٔ ۹۸ : دامن آلوده اگر خود همه حکمت گوید 520
شمارهٔ ۱۰۰ : تا نگویی که عاملان حریص 72
شمارهٔ ۱۰۲ : هیچ فرصت ورای آن مطلب 91
شمارهٔ ۱۰۳ : الحق امنای مال ایتام 98
شمارهٔ ۱۰۵ : امیر ما عسل از دست خلق می‌نخورد 80
شمارهٔ ۱۰۶ : چه گنجها بنهادند و دیگری برداشت 243
شمارهٔ ۱۰۷ : خواهی از دشمن نادان که گزندت نرسد 52
شمارهٔ ۱۰۸ : متکلف به نغمه در قرآن 44
شمارهٔ ۱۰۹ : مرغ جایی که علف بیند و چیند گردد 94
شمارهٔ ۱۱۰ : هزار سال به امید تو توانم بود 74
شمارهٔ ۱۱۱ : هر که بر روی زمین مهلت عیشی دارد 84
شمارهٔ ۱۲۴ : صانع نقشبند بی مانند 72
شمارهٔ ۱۲۶ : ای غره به رحمت خداوند 51
شمارهٔ ۱۲۷ : بندگان را ز حد به در منواز 77
شمارهٔ ۱۱۲ : اگر ملازم خاک در کسی باشی 98
شمارهٔ ۱۱۳ : نگر تا نبینی ز ظلم شهی 82
شمارهٔ ۱۱۴ : روز قالی فشاندنست امروز 78
شمارهٔ ۱۱۵ : گر خردمند از اوباش جفایی بیند 116
شمارهٔ ۱۱۶ : هر که بینی مراد و راحت خویش 95
شمارهٔ ۱۱۷ - ظاهرا در مدح صاحب دیوان است : به سمع خواجه رسانید اگر مجال بود 82
شمارهٔ ۱۱۸ : ناگهان بانگ در سرای افتد 87
شمارهٔ ۱۱۹ : یارب این نامه سیه کردهٔ بیفایده عمر 270
شمارهٔ ۱۲۰ : حقیقتیست که دانا سرای عاریتی 85
شمارهٔ ۱۲۱ - در مدح صاحب دیوان : سفینهٔ حکمیات و نظم و نثر لطیف 91
شمارهٔ ۱۲۲ : نه آدمیست که در خرمی و مجموعی 65
شمارهٔ ۱۲۳ : روز گم گشتن فرزند مقادیر قضا 63
شمارهٔ ۱۲۵ : یکی نصیحت درویش‌وار خواهم کرد 66
شمارهٔ ۱۲۸ : بود در خاطرم که یک چندی 66
شمارهٔ ۱۲۹ : برای ختم سخن دست بر دعا داریم 92
شمارهٔ ۱۳۰ : به قفل و پرهٔ زرین همی توان بستن 61
شمارهٔ ۱۳۱ : بردند پیمبران و پاکان 73
شمارهٔ ۱۳۲ : حدیث وقف به جایی رسید در شیراز 148
شمارهٔ ۱۳۳ : چو رنج برنتوانی گرفتن از رنجور 64
شمارهٔ ۱۳۵ : عنکبوت ضعیف نتواند 72
شمارهٔ ۱۳۷ : نگین ختم رسالت پیمبر عربی 130
شمارهٔ ۱۳۸ : هاونا گفتم از چه می‌نالی 116
شمارهٔ ۱۴۰ : هر که مشهور شد به بی‌ادبی 86
شمارهٔ ۱۴۲ : دل منه بر جهان که دور بقا 64
شمارهٔ ۱۴۵ : هر چه می‌کرد با ضعیفان دزد 89
شمارهٔ ۱۵۴ : مشمر برد ملک آن پادشاه 98
شمارهٔ ۱۳۴ : خداوند کشور خطا می‌کند 78
شمارهٔ ۱۳۶ : فریاد پیرزن که برآید ز سوز دل 94
شمارهٔ ۱۳۹ : هر که خیری کرد و موقوفی گذاشت 61
شمارهٔ ۱۴۱ : گر بشنوی نصیحت مردان به گوش دل 65
شمارهٔ ۱۴۳ : جزای نیک و بد خلق با خدای انداز 1424
شمارهٔ ۱۴۴ : گروهی از سر بی‌مغز بیخبر گویند 125
شمارهٔ ۱۴۶ : پدر که جان عزیزش به لب رسید چه گفت؟ 99
شمارهٔ ۱۴۷ : ملکداری با دیانت باید و فرهنگ و هوش 117
شمارهٔ ۱۴۸ : پادشاهان پاسبانانند مر درویش را 84
شمارهٔ ۱۴۹ : پروردگار خلق خدایی به کس نداد 104
شمارهٔ ۱۵۰ : دل مبند ای حکیم بر دنیا 74
شمارهٔ ۱۵۱ : شجر مقل در بیابانها 260
شمارهٔ ۱۵۲ : ای که دانش به مردم آموزی 239
شمارهٔ ۱۵۳ : دوش مرغی به صبح می‌نالید 139
شمارهٔ ۱۵۵ : مگسی گفت عنکبوتی را 100
شمارهٔ ۱۵۹ : خواجه تشریفم فرستادی و مال 94
شمارهٔ ۱۶۵ : طبیب و تجربت سودی ندارد 85
شمارهٔ ۱۶۶ : مردکی غرقه بود در جیحون 1445 1
شمارهٔ ۱۶۹ : مثل وقوفک عندالله فی ملاء 96
شمارهٔ ۱۵۶ : پیدا شود که مرد کدامست و زن کدام 70
شمارهٔ ۱۵۷ : دشمنت خود مباد وگر باشد 67
شمارهٔ ۱۵۸ : چنانکه مشرق و مغرب به هم نپیوندند 101
شمارهٔ ۱۶۰ : کسان که تلخی حاجت نیازمودستند 61
شمارهٔ ۱۶۱ : به مرگ خواجه فلان هیچ گم نگشت جهان 60
شمارهٔ ۱۶۲ : خطاب حاکم عادل مثال بارانست 68
شمارهٔ ۱۶۳ : ضرورتست که آحاد را سری باشد 82
شمارهٔ ۱۶۴ : مراد و مطلب دنیا و آخرت نبرد 72
شمارهٔ ۱۶۷ : سگی شکایت ایام بر کسی می‌کرد 182
شمارهٔ ۱۶۸ : لحا الله بعض الناس یأتی جهالة 96
شمارهٔ ۱۷۰ : یا اسعد الناس جدا ما سعی قدم 67
شمارهٔ ۱۷۱ - در مدح : نظر که با همه داری به چشم بخشایش 114
شمارهٔ ۱۷۲ : آن ستمدیده ندیدی که به خونخواره چه گفت 73
شمارهٔ ۱۷۳ : خلق در ملک خدای از همه جنسی باشد 125
شمارهٔ ۱۷۴ : گر بدانستی که خواهد مرد ناگه در میان 63
شمارهٔ ۱۷۶ : نکویی بابدان کردن وبالست 101
شمارهٔ ۱۷۸ : پسران فلان سه بدبختند 70
شمارهٔ ۱۷۹ : خدایا فضل کن گنج قناعت 66
شمارهٔ ۱۸۲ : صبر بر قسمت خدا کردن 56
شمارهٔ ۱۸۳ : هر بد که به خود نمی‌پسندی 61
شمارهٔ ۱۸۸ : جامع هفت چیز در یک روز 169
شمارهٔ ۱۹۰ : چنان زندگانی کن ای نیکرای 65
شمارهٔ ۱۹۱ : نخواهی کز بزرگان جور بینی 89
شمارهٔ ۱۹۳ : خداوندان نعمت را کرم هست 57
شمارهٔ ۱۷۵ : اگر گویندش اندر نار جاوید 147
شمارهٔ ۱۷۷ - در مدح و نصیحت : یارب تو هر چه بهتر و نیکوترش بده 83
شمارهٔ ۱۸۰ : گدایان بینی اندر روز محشر 104
شمارهٔ ۱۸۱ : چو می‌دانستی افتادن به ناچار 57
شمارهٔ ۱۸۴ : هان ای نهاده تیر جفا در کمان حکم 85
شمارهٔ ۱۸۵ : دوران ملک ظالم و فرمان قاطعش 103
شمارهٔ ۱۸۶ : نه نیکان را بد افتادست هرگز 120
شمارهٔ ۱۸۷ : زمان ضایع مکن در علم صورت 88
شمارهٔ ۱۸۹ : تا تو فرمان نبری خلق به فرمان نروند 92
شمارهٔ ۱۹۲ : امید عافیت آنگه بود موافق عقل 75
شمارهٔ ۱۹۴ : طبیبی را حکایت کرد پیری 116
شمارهٔ ۱۹۵ : ضمیر مصلحت اندیش هر چه پیش آید 61
شمارهٔ ۲۰۴ : ای پسندیده حیف بر درویش 90
شمارهٔ ۲۰۷ : دیگران در ریاضتند و نیاز 79
شمارهٔ ۲۰۸ : هر کجا خط مشکلی بکشند 103
شمارهٔ ۲۰۹ : آن مکن در عمل که در عزلت 97
شمارهٔ ۲۱۰ : مکافات بدی کردن حلالست 52
شمارهٔ ۲۱۳ : بس دست دعا بر آسمان بود 77
شمارهٔ ۲۱۴ : حاجت خلق از در خدای برآید 91
شمارهٔ ۱۹۶ : مرا گر صاحب دیوان اعلی 92
شمارهٔ ۱۹۷ : بشنو از من سخنی حق پدر فرزندی 157
شمارهٔ ۱۹۸ : رحم الله معشر الماضین 698
شمارهٔ ۱۹۹ : نجس ار پیرهن شبلی و معروف بپوشد 81
شمارهٔ ۲۰۰ : خواستم تا زحلی گویمت از روی قیاس 81
شمارهٔ ۲۰۱ : دامن جامه که در خار مغیلان بگرفت 81
شمارهٔ ۲۰۲ : غماز را به حضرت سلطان که راه داد؟ 94
شمارهٔ ۲۰۳ : اگر ممالک روی زمین به دست آری 101
شمارهٔ ۲۰۵ : شنیده‌ام که فقیهی به دشتوانی گفقت 521
شمارهٔ ۲۰۶ : گر از خراج رعیت نباشدت باری 60
شمارهٔ ۲۱۱ : دوش در سلک صحبتی بودم 77
شمارهٔ ۲۱۲ : ز لوح روی کودک بر توان خواند 69
شمارهٔ ۲۱۵ : نظر کردم به چشم رای و تدبیر 116
شمارهٔ ۲۱۹ : خرم تن آنکه نام نیکش 97
شمارهٔ ۲۲۲ : یاران کجاوه، غم ندارند 57
شمارهٔ ۳ : عدل و انصاف و راستی باید 120
شمارهٔ ۴ : نظر کن درین موی باریک سر 181
شمارهٔ ۵ : نخست اندیشه کن آنگاه گفتار 108
شمارهٔ ۶ : چو نیکو گفت ابراهیم ادهم 69
شمارهٔ ۸ : چه سرپوشیدگان مرد بودند 111
شمارهٔ ۲۱۶ : بی‌هنر را دیدن صاحب هنر 301
شمارهٔ ۲۱۷ : نبایدت که پریشان شود قواعد ملک 75
شمارهٔ ۲۱۸ : ای طفل که دفع مگس از خود نتوانی 209
شمارهٔ ۲۲۰ : مقابلت نکند با حجر به پیشانی 71
شمارهٔ ۲۲۱ : نظر به چشم ارادت مکن به صورت دنیا 60
شمارهٔ ۲۲۳ : چو بندگان کمر بسته شرط خدمت را 57
شمارهٔ ۲۲۴ : ای که گر هر سر موییت زبانی دارد 123
شمارهٔ ۲۲۵ : از من بگوی شاه رعیت نواز را 104
شمارهٔ ۲۲۶ : هر دم زبان مرده همی گوید این سخن 85
شمارهٔ ۲۲۷ : چو دوستان تو را بر تو دل بیازارم 57
شمارهٔ ۱ - در پند و اخلاق : ای چشم و چراغ اهل بینش 96
شمارهٔ ۲ : همه را ده چو می‌دهی موسوم 102
شمارهٔ ۷ : یکی را دیدم اندر جایگاهی 92
شمارهٔ ۱۰ : نمیرد گر بمیرد نیکنامی 191
شمارهٔ ۱۱ : هیچ دانی که چیست دخل حرام 78
شمارهٔ ۱۳ : زخم بالای یکدگر بزنند 84
شمارهٔ ۱۵ : دشنام تو سر به سر شنیدم 126
شمارهٔ ۱۶ : دانی چه بود کمال انسان 51
شمارهٔ ۱۸ : غم نه بر دل که گر نهی بر کوه 105
شمارهٔ ۱۹ : سخن زید نشنوی بر عمرو 72
شمارهٔ ۲۰ : همه فرزند آدمند بشر 54
شمارهٔ ۲۱ : همه دانند لشکر و میران 64
شمارهٔ ۲۴ : هر که را باشد از تو بیم گزند 159
شمارهٔ ۲۵ : هر که بی‌مشورت کند تدبیر 75
شمارهٔ ۲۶ : ای پسندیده حیف بر درویش 83
شمارهٔ ۳۰ : حرص فرزند آدم نادان 80
شمارهٔ ۹ : نکویی گرچه با ناکس نشاید 123
شمارهٔ ۱۲ : نشنیدم که مرغ رفته ز دام 84
شمارهٔ ۱۴ : چه رند پریشان شوریده بخت 96
شمارهٔ ۱۷ : سگ بر آن آدمی شرف دارد 168
شمارهٔ ۲۲ : اگر هوشمندی مکن جمع مال 56
شمارهٔ ۲۳ : این دغل دوستان که می‌بینی 92
شمارهٔ ۲۷ : برگزیدندت ای گل خرم 81
شمارهٔ ۲۸ : قیمت عمر اگر بداند مرد 124
شمارهٔ ۲۹ : خری از روستائیی بگریخت 92
شمارهٔ ۳۳ : حدیث پادشاهان عجم را 105
شمارهٔ ۳۵ : سلطان باید که خیر درویش 64
شمارهٔ ۳۸ : کتاب از دست دادن سست راییست 84
شمارهٔ ۳۹ : الا تا ننگری در روی نیکو 63
شمارهٔ ۴۰ : جوان سخت رو در راه باید 86
شمارهٔ ۴۲ : هر که آمد بر خدای قبول 119
شمارهٔ ۴۴ : بکوش امروز تا گندم بپاشی 236
شمارهٔ ۴۵ : ای خداوندان طاق و طمطراق 244
شمارهٔ ۴۶ : به یک سال در جادویی ارمنی 87
شمارهٔ ۳۱ - حکایت : پیری اندر قبیلهٔ ما بود 115
شمارهٔ ۳۲ : سپاس و شکر بی‌پایان خدا را 79
شمارهٔ ۳۴ : حرامش باد بدعهد بداندیش 61
شمارهٔ ۳۶ : آنکه هفت اقلیم عالم را نهاد 48
شمارهٔ ۳۷ : دوام دولت اندر حق شناسیست 238
شمارهٔ ۴۳ : به حال نیک و بد راضی شو ای مرد 93
رباعی شمارهٔ ۱ : آن کیست که دل نهاد و فارغ بنشست 130
شمارهٔ ۴۱ - حکایت : الا گر بختمند و هوشیاری 85
رباعی شمارهٔ ۲ : تدبیر صواب از دل خوش باید جست 276
رباعی شمارهٔ ۳ : آن کس که خطای خویش بیند که رواست 243
رباعی شمارهٔ ۴ : گر در همه شهر یک سر نیشترست 273
رباعی شمارهٔ ۵ : گر خود ز عبادت استخوانی در پوست 60
رباعی شمارهٔ ۶ : تا یک سر مویی از تو هستی باقیست 160
رباعی شمارهٔ ۷ : بالای قضای رفته فرمانی نیست 83
رباعی شمارهٔ ۸ : ماهی امید عمرم از شست برفت 80
رباعی شمارهٔ ۹ : دادار که بر ما در قسمت بگشاد 106
رباعی شمارهٔ ۱۰ : نه هر که زمانه کار او دربندد 88
رباعی شمارهٔ ۱۱ : ای قدر بلند آسمان پیش تو خرد 69
رباعی شمارهٔ ۱۲ : شاها سم اسبت آسمان می‌سپرد 93
رباعی شمارهٔ ۱۳ : ظلم از دل و دست ملک نیرو ببرد 121
رباعی شمارهٔ ۱۴ : از می طرب افزاید و مردی خیزد 83
رباعی شمارهٔ ۱۵ : نادان همه جا با همه کس آمیزد 64
رباعی شمارهٔ ۱۶ : هر کس که درست قول و پیمان باشد 95
رباعی شمارهٔ ۱۷ : هر دولت و مکنت که قضا می‌بخشد 63
رباعی شمارهٔ ۱۸ : بس چون تو ملک زمانه بر تخت نشاند 72
رباعی شمارهٔ ۱۹ : نه هر که ستم بر دگری بتواند 97
رباعی شمارهٔ ۲۰ : مردان همه عمر پاره بردوخته‌اند 90
رباعی شمارهٔ ۲۱ : عنقا بشد و فر هماییش بماند 59
رباعی شمارهٔ ۲۲ : نه هر که طراز جامه بر دوش کند 66
رباعی شمارهٔ ۲۳ : فرزانه رضای نفس رعنا نکند 52
رباعی شمارهٔ ۲۴ : آن گل که هنوز نو به دست آمده بود 111
رباعی شمارهٔ ۲۵ : افسوس بر آن دل که سماعش نربود 79
رباعی شمارهٔ ۲۶ : با گل به مثل چو خار می‌باید بود 73
رباعی شمارهٔ ۲۷ : جائی که درخت عیش پربار بود 81
رباعی شمارهٔ ۲۸ : داد طرب از عمر بده تا برود 87
رباعی شمارهٔ ۲۹ : دریاب کزین جهان گذر خواهد بود 158 1
رباعی شمارهٔ ۳۰ : گر تیر جفای دشمنان می‌آید 102
رباعی شمارهٔ ۳۱ : هرکس به نصیب خویش خواهند رسید 84
رباعی شمارهٔ ۳۲ : درویش که حلقهٔ دری زد یک بار 82
رباعی شمارهٔ ۳۳ : از دست مده طریق احسان پدر 93
رباعی شمارهٔ ۳۴ : گر آدمیی بادهٔ گلرنگ بخور 70
رباعی شمارهٔ ۳۵ : چون خیل تو صد باشد و خصم تو هزار 85
رباعی شمارهٔ ۳۶ : چون زهرهٔ شیران بدرد نالهٔ کوس 91
رباعی شمارهٔ ۳۷ : سودی نکند فراخنای بر و دوش 88
رباعی شمارهٔ ۳۸ : ای صاحب مال، فضل کن بر درویش 88
رباعی شمارهٔ ۳۹ : بوی بغلت می‌رود از پارس به کیش 62
رباعی شمارهٔ ۴۰ : تا دل ز مراعات جهان برکندم 60
رباعی شمارهٔ ۴۱ : چون ما و شما مقارب یکدگریم 107
رباعی شمارهٔ ۴۲ : تنها ز همه خلق و نهان می‌گریم 80
رباعی شمارهٔ ۴۳ : بشنو به ارادت سخن پیر کهن 56
رباعی شمارهٔ ۴۴ : امروز که دستگاه داری و توان 190
رباعی شمارهٔ ۴۵ : با زنده‌دلان نشین و صادق نفسان 99
رباعی شمارهٔ ۴۶ : روزی دو سه شد که بنده ننواخته‌ای 74
رباعی شمارهٔ ۴۷ : ای یار کجایی که در آغوش نه‌ای 83
رباعی شمارهٔ ۴۸ : گر کان فضائلی وگر دریایی 76
رباعی شمارهٔ ۴۹ : گر سنگ همه لعل بدخشان بودی 296
رباعی شمارهٔ ۵۰ : فردا که به نامهٔ سیه درنگری 119
رباعی شمارهٔ ۵۲ : آیین برادری و شرط یاری 1173 6
فی مرثیة امیرالمؤمنین المعتصم بالله و ذکر واقعة بغداد : حبست بجفنی المدامع لاتجری 116
رباعی شمارهٔ ۵۱ : گویند که دوش شحنگان تتری 107
رباعی شمارهٔ ۵۳ : تا کی به جمال و مال دنیا نازی 59
رباعی شمارهٔ ۵۴ : ای غایب چشم و حاضر دل چونی؟ 99
رباعی شمارهٔ ۵۵ : در مرد چو بد نگه کنی زن بینی 83
رباعی شمارهٔ ۵۶ : تا دل به غرور نفس شیطان ندهی 69
یمدح السعید فخرالدین المنجم : الحمدلله رب العالمین علی 82
یمدح نورالدین بن صیاد : مادام ینسرح الغزلان فی الوادی 117
فی الغزل : تعذر صمت الواجدین فصاحوا 111
ایضا : رضینا من وصالک بالوعود 132
ایضا فی الغزل : امطلع شمس باب دارک ام بدر؟ 90
فی الشیب : ان هجرت الناس واخترت النوی 104
فی الغزل : علی قلبی العدوان من عینی التی 92
ایضا فی‌الغزل : ملک الهوی قلبی وجاش مغیرا 136
ایضا فی الغزل : حدائق روضات النعیم وطیبها 119
و له فی‌الغزل : فاح نشر الحمی و هب النسیم 74
و له ایضا : علی ظاهری صبر کنسج العناکب 94
ایضا فی الغزل : ان لم امت یوم الوداع تأسفا 215
فی‌الموعظة : عیب علی و عدوان علی‌الناس 100
فی‌الغزل : اصبحت مفتونا باعین اهیفا 93
ایضا فی‌الغزل : متی جمع شملی بالحبیب المغاضب 99
بیت ۱ : دانی چه گفته‌اند بنی عوف در عرب 183
بیت ۲ : خیری که برآیدت به توفیق از دست 80
بیت ۳ : گر سفله به مال و جاه از آزاده بهست 93 1
بیت ۴ : کس نیست که مهر تو درو شاید بست 75
بیت ۵ : دولت جاوید به طاعت درست 94
بیت ۶ : گوینده را چه غم که نصیحت قبول نیست 102
بیت ۷ : رفتن چو ضرورتست و منزل بگذاشت 59
بیت ۸ : هر که گوید کلاغ چون بازست 66
بیت ۹ : گر راه نمایی همه عالم راهست 110
بیت ۱۰ : خواهی که به طبعت همه کس دارد دوست 91
بیت ۱۱ : اگر بواب و سرهنگان هم از درگه برانندت 87
بیت ۱۲ : این بار نه بانگ چنگ و نای و دهلست 90
بیت ۱۳ : از مایهٔ بیسود نیاساید مرد 94
بیت ۱۴ : گمان مبر که جهان اعتماد را شاید 101
فی‌الغزل : قوماء اسقیانی علی الریحان واس 130
ایضا : یا ندیمی قم تنبه واسقنی واسق الندامی 118
وله ایضا : یا ملوک الجمال رفقا باسری 87
و له ایضا : الحمدالله رب العالمین علی 63
قصیده : جاء الشتاء ببرد لامرد له 104
وله ایضا : انا دلادل ابنة الکرم لابناء الکرام 102
فی مدح صاحب دیوان : ما هذه الدنیا بدار مخلد 97
بیت ۱۵ : بیچاره که در میان دریا افتاد 96
بیت ۱۶ : توان نان خورد اگر دندان نباشد 204
بیت ۱۷ : چه کندمالک مختار که فرمان ندهد 108
بیت ۱۸ : وقتی دل دوستان به جنگ آزارند 60
بیت ۱۹ : گفتم که برآید آبی از چاه امید 116
بیت ۲۰ : دروغی که حالی دلت خوش کند 598
بیت ۲۱ : غریب شهر کسان تا نبوده باشد مرد 75
بیت ۲۲ : سلطان که به منزل گدایان آید 63
بیت ۲۳ : در طالع من نیست که نزدیک تو باشم 57
بیت ۲۴ : نیافرید خدایت به خلق حاجتمند 102
بیت ۲۵ : گر ز هفت آسمان گزند آید 84 1
بیت ۲۶ : در گرگ نگه مکن که بزغاله برد 120
بیت ۲۷ : بشنو که من نصیحت پیران شنیده‌ام 79
بیت ۲۸ : مرغ جایی رود که چینه بود 127
بیت ۲۹ : خورشید که بر جامهٔ درویش افتد 100
بیت ۳۰ : تواضع گر چه محبوبست و فضل بیکران دارد 53
بیت ۳۱ : نه هر بیرون که بپسندی درونش همچنان باشد 84
بیت ۳۲ : سگ هم از کوچکی پلید بود 72
بیت ۳۳ : شادمانی مکن که دشمن مرد 103
بیت ۳۴ : گر هیمه عود گردد و گر سنگ در شود 103
بیت ۳۵ : هر که دندان به خویشتن بنهاد 85
بیت ۳۶ : بخت در اول فطرت چو نباشد مسعود 107
بیت ۳۷ : ناامید از در رحمت به کجا شاید رفت 1038
بیت ۳۸ : سفله را قوت مده چندانکه مستولی شود 230
بیت ۳۹ : نهاد بد نپسندد خدای نیکوکار 73
بیت ۴۰ : بزرگی نماند بر آن پایدار 68
بیت ۴۱ : چه داند خوابناک مست مخمور 72
بیت ۴۲ : دو عاشق را به هم بهتر بود روز 105
بیت ۴۳ : به شکر آنکه تو در خانه‌ای و اهلت پیش 78
بیت ۴۴ : جایی نرسد کس به توانایی خویش 117
بیت ۴۵ : زنده‌دل از مرده نصیحت نیوش 80
بیت ۴۶ : یار بیگانه نگیرد هر که دارد یار خویش 72
بیت ۴۷ : کوته‌نظران را نبود جز غم خویش 65
بیت ۴۸ : به کین دشمنان باطل میندیش 80
بیت ۴۹ : گر خود همه عالم بگشایی تو به تیغ 92
بیت ۵۰ : مکن عمر ضایع به افسوس و حیف 71
بیت ۵۱ : با هر کسی به مذهب وی باید اتفاق 61
بیت ۵۲ : بد نه نیکست بی‌خلافت ولیک 50
بیت ۵۳ : ای پیک نامه بر که خبر می‌بری به دوست 75
بیت ۵۴ : هر که آمد بر خدای قبول 57
بیت ۵۵ : گر بلندت کسی دهد دشنام 57
بیت ۵۶ : خفتی و به خفتنت پراکنده شدیم 104
بیت ۵۷ : دلت خوش باد و چشم از بخت روشن 51
بیت ۵۸ : از بهر دل یکی به دست آوردن 113
بیت ۵۹ : به نیکی و بدی آوازه در بسیط جهان 64
بیت ۶۰ : الهی عاقبت محمود گردان 1052
بیت ۶۱ : هر که با من بدست و با تو نکو 86
بیت ۶۲ : صاحبدل نیک سیرت علامه 158
بیت ۶۳ : کرم به جای فروماندگان چو نتوانی 74
بیت ۶۴ : ز خیرت خیر پیش آید، بکن چندانکه بتوانی 88
بیت ۶۵ : اگر بریان کند بهرام، گوری 114
بیت ۶۶ : نداند آنکه درآورد دوستان از پای 52
بیت ۶۷ : این باد و بروت و نخوت اندر بینی 52
بیت ۶۸ : آن گوی که طاقت جوابش داری 374
بیت ۶۹ : مردی نه به قوتست و شمشیرزنی 500
بیت ۷۰ : به پارسایی و رندی و فسق و مستوری 109
بیت ۷۱ : چو نفس آرام می‌گیرد چه در قصری چه در غاری 143
بیت ۷۲ : شمع کز حد به در بیفروزی 158
بیت ۷۳ : تو با این لطف دلبندی چرا با ما نپیوندی 81
بیت ۷۴ : نقاب از بهر آن باشد که بربندند روی زشت 103
بیت ۷۵ : از دست کسی بستده هر روز عطایی 67
بیت ۷۶ : ای گرگ نگفتمت که روزی 80
بیت ۷۷ : کدام قوت و مردانگی و برنایی 54
بیت ۷۸ : خدا را در فراخی خوان و در عیش و تن آسانی 111
بیت ۷۹ : گهی کاندر بلا مانی ... ... ... خدا خوانی 106
باقی مفردات : می‌میرم و همچنان نظر بر چپ و راست 158
مثلثات : خلیلی الهدی انجی و اصلح 121