![](https://sherepaak.com/wp-content/themes/shere_paak1/images/statue.jpg)
🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
پشت چشم ابرها ،مهتاب می بارد هنوز
قطره قطره از غمش، سیماب می بارد هنوز
حجله گاهِ نوعروسی در تب داماد سوخت
اشک خونابش چنان سرخاب می بارد هنوز
خوانش: 939
سپاس: 11
تعداد نظر: 20
تعداد نقد: 7
خوانش: 981
سپاس: 11
تعداد نظر: 20
تعداد نقد: 2
سروده ای به چکامه عرب ستمکار است
به چشم من که همو عقرب است و هم مار است
خوانش: 1253
سپاس: 11
تعداد نظر: 21
تعداد نقد: 2
روز عاشـــــــــورا کــه شد مـــــــولا شهید
در جهـــــــــان ابلیس ملعـــــــــون پر کشید
در میـــــــان لشکـــــــرش رفت و سخــــن
گفت از ســــــــودای قلــــــب خـــــویشتــن
خوانش: 829
سپاس: 9
تعداد نظر: 16
تعداد نقد: 3
در رثای فاطمه ی صغرا یا فاطمه ی عاشو را (س)
تو فاطمه ی تمام عشقی گلبرگِ گل و کلام عشقی
هستی تو همیشه دخترروز دل داده ی دین ودفترروز
هم با تو امینه هم سکینه تو لنگری و پدر سفینه
روح علویست درتو جاری جزفاطمه کیست درتو جاری
قربان تو و نگاه بابات جانم به فدای راه بابات
خوانش: 786
سپاس: 8
تعداد نظر: 12
تعداد نقد: 1
ای بـــر لب تـــو زمزمـــه ی مــاه محرّم
بنهاده ســــر از شوق بــه درگاه محرّم
از حنجر گلگـون شهیدان خدایی است
پیغــــام تو را :گـــم نکنـــی راه محرّم
بر گنبــد افلاک ملک برد و برافراخت
پرچــــم ز کف قائـــد خونخواه محرّم
با فوج ملک همدل و همراه و همآواز
شد خیـــل عــــزادار دل آگاه محرّم
این قافله درقافله آتشکده دلهاست
افروختــــه از غصه ی جانکاه محرّم
در خشک و تر عالـم و آدم زند آتش
گر شعلــه کشد از سـر نی آه محرّم
جزغنچه ی لبهای علی اصغرگلپوش
بر خنـــده نشـد باز لبـی گاه محرّم
ما خیل گدایـان سر کوی حسینیم
باشد نظر از لطـف کند شـاه محرّم.
خوانش: 849
سپاس: 11
تعداد نظر: 14
تعداد نقد: 2
خوانش: 413
سپاس: 0
تعداد نظر: 24
تعداد نقد: 4
دل شده دیوانه ی چشم غزلخوان تو
جام به وجد آمد از باده ی چشمان تو
خُم چه به جوش آمده از نفس گرم تو
دسـتِ خدا شانه بر زلف پریشـان تو
خوانش: 254
سپاس: 9
تعداد نظر: 10
ای آفتـــاب روشـــن عشــــق ، وقتـــی نمی تابـــی حقیرم
چون سایـــه ای در متن غـــاری ، موهوم و تاریکی پذیرم
مثل سئوالــــی بـــی جوابـــم ، در لحظـــه های ناصبوری
یک فرصــــت از دست رفتــــه ، در وقتهـــــای ناگزیرم
در چنبــــر نازک دلیها ، احســـــاس تـردی نیستم بیش
در خودشکستم یا شکستند ، یاران از جان کرده سیرم
عمـــری است روح خسته ام را ، در پیکـری تابوت گونه
با خود به هر سو می کشانــــم ، بی انتها باشد مسیرم
از هیـــچ لبخنـــدی نیامد ، عشقــــی به پشتیبانی دل
دستی نگفـــت از مهربانـــی ، بگذار دستت را بگیرم
آزادیـــم را عقـــل حتی ، کاری عبـــث دانســـت زیرا
در پیله ی خویشــم گرفتـــار ، در دام رویاها اسیرم
در فصلهای تشنه کامی ، یک جرعه آبم کس نبخشید
چشــم انتظار لطف بـاران ، چون تکدرختی در کویرم
ویرانه جویی زار و خسته ، چون جغــدهای ناخجسته
ای بال و پـرهــای شکسته ، رخصت! بمانم یا بمیرم؟
خوانش: 1027
سپاس: 6
تعداد نظر: 6
خوانش: 684
سپاس: 6
تعداد نظر: 12
گاهی نمی شود به دلی اضطراب داد
احساس را به خاطر مشتی عذاب داد
هم بر خطوط زلف پریشان کشید دست
هم شانه کرد و نقش و نگاری به تاب داد
آری نمی شود همه زیبایی از تو بُرد
باید به داده از تو، حساب و کتاب داد
کوهی به دوش می کشم از دردِ درک و فهم
پندار نیک نیست، کسی را خطاب داد!
پنهانترین خیال مرا سر بریده اند
با آن حقیقتی که به من یک طناب داد
هرگز نمی توان که ندانست و سر کشید
شعری که جرعه جرعه آن را شراب داد
دستی به رسم هدیه اگر ماه می دهد
باید عوض به منتی از آفتاب داد
پُر واژه بود، در شب لبریز، شعر تلخ
چشمم برای اشک جوابیّه خواب داد
روح اله اصغرپور
خوانش: 1799
سپاس: 7
تعداد نظر: 4
تعداد نقد: 4
خواب دیدم که ز عشق تو جوان می میرم
ضربان در ضربان در ضربان می میرم…..
فتنه ای سبز شده پشت نگاهت حالا
"بی بصیرت" شدم و مثل "سران" می می میرم!
با قدم های خودت وارد میدان شده ای
با رجز خوانی تو مرثیه خوان می میرم…
نوح من! غرق شدم راه نجاتی بفرست
ناخدا گفت ولی در جریان می میرم….
به جهنّم! که دگر میکده ها تعطیلند…!
ساقیا مست شدم! "جامه دران " می میرم…
دست من نیست ! خدا خواسته عیسی باشی
به دمی زنده کنی …شاد از آن می میرم…
عاشق ترجمه ی چشم زلالت هستم
پر تلاطم شده ام گرچه روان می میرم
به امیدی که شود از تو نشانی پیدا
سر هر کوچه پی ات نعره زنان می میرم
گر بیایی "تو" ردیف غزل من باشی…
می زنم شعله به این شعر و عیان می میرم…
معصومه بیرانوند
دهم مهر94
خوانش: 626
سپاس: 6
تعداد نظر: 13
شعر همين، لهجه زيباي توست
طعم گس سرخي لبهاي توست
شعر منم، مثنوي غرق خون
کوه غمي پشت سر يک جنون
درد همين شعر پر از نام توست
حاصل تاک و همه در جام توست
خرمن مويي ک شده رقص باد
آتشي افتاده به دامان عاد
خون جگر شعر مرا گفته است
زردي فصلي که به تن خفته است
بعد هدايت که کنون مرده است
شعر ببين روح مرا خورده است
حس غريبي به سرم ميزند
مثل جنون هي به تنم ميتند
افسانه پرپيچ غم موي توست
شب که چنين در به در کوي توست
عمق سياه غم من، مثل چاه
آه از اين درد جگرخواره آه
شعر مرا تا به کجا ميبري؟
تا هوس سيب حوا ميبري
وسوسه رانده شدن از بهشت
شعر مرا خط لب تو نوشت
چند قدم مانده به شاعر شدن
در هوس چشم تو کافر شدن
پشت به من کرده چرا ميروي؟
اي تب شعرم به کجا ميروي؟
تف به شعري که تو را مي سرود
ننگ به چشمي که تو را مي ستود
آدم نا آدم شعر حوا
تف شده از عرش به فرش خدا
زود برو شعر مرا ترک کن
عامل سيب چيدن من، درک کن
شاعرگي، پيشه اجداد من
شعر شده منطق اضداد من
غصه شده خانه آباد من
درد شده تيشه فرهاد من
تيغ دهيد تحفه به جلاد من
اين سر من، هديه به جلاد من
روسري ام رفته به دامان باد
شعر سمانه شده ديوان باد
شعر نگو، چشم تو ديوان شمس
روح چو درياي تو ايمان شمس
اين دو سه خط شعر مرا گوش کن
با همه ات بيت به بيت نوش کن
رايحه مرگ به بستر خوش است
خودکشي شعر در آخر خوش است.
شعر منم مثنوي غرق خون
باده زده مست و خراب از جنون
خوانش: 1345
سپاس: 7
تعداد نظر: 15
تعداد نقد: 3
خوانش: 1881
سپاس: 16
تعداد نظر: 34
تعداد نقد: 4
خوانش: 807
سپاس: 4
تعداد نظر: 6
خوانش: 840
سپاس: 6
تعداد نظر: 13
تعداد نقد: 4
نـگـه خـاص الهـی اسـت ؛ خـــدایـی اسـت ؛ به عشق
سکته در عالم جورست ؛ و صــدایی است ؛ به عشق
خوانش: 952
سپاس: 14
تعداد نظر: 37
تعداد نقد: 3
خوانش: 1153
سپاس: 6
تعداد نظر: 21
تعداد نقد: 12
خوانش: 1145
سپاس: 8
تعداد نظر: 15
تعداد نقد: 1
آرام بخــــوان به گــــوش من تلقینی
تکـــــــــرار بکـــن… بـرای مـن آئینی
خوانش: 1359
سپاس: 10
تعداد نظر: 17
تعداد نقد: 1
با غروری نجیب وروحانی… وسـعت درد را شنا کردند
دل به توفان موج ها دادند… میل دیدار آشــنا کردند
خوانش: 952
سپاس: 12
تعداد نظر: 16
مقام معظم رهبری(مد ظله العالی)
«در پاسخ به تهدید تحریم نفت و جنگ، ما نیز تهدیدهایی داریم که به موقع اعمال می کنیم.»
خوانش: 1073
سپاس: 9
تعداد نظر: 9
خوانش: 1041
سپاس: 10
تعداد نظر: 12
خوانش: 1574
سپاس: 13
تعداد نظر: 13
تعداد نقد: 6