🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

آخرین اشعار

‎سنگ سكوتم با دلى از جنس آواز. آيينه اى كه عاشق خلوت گزينى ست
‎قلب قنارى ها قفس را مى سرايد. تنها شدن خاصيَّتِ شعرآفرينى ست

‎دربند بودن داستان تازه اى نيست. از ابتداى آمدن همراهمان بود
‎ترسِ نخستين بندهاى انفرادى، از خاطرات تيره و تار جنينى ست

خوانش: 775

سپاس: 7

تعداد نظر: 17

نیازت را بیاویز
بر شانه هایم…
مأمنی،
برای درد هاست …

سپید

خوانش: 1209

سپاس: 7

تعداد نظر: 11

عشق را

به تازیانه ی نادانی نرانیم

سپید

خوانش: 761

سپاس: 5

تعداد نظر: 4

بابهره گیری از آموزه های حضرت استاد ابراهیم حاج محمدی گرانمهر سروده شد.
سپاسگزار ایشانم…

چه غـم از ستم های قومِ بخیل
بخوان«حسبنا الله و نِعمَ الوکیل»

تک بیت

خوانش: 1520

سپاس: 11

تعداد نظر: 8

روزی که بقیع غرق نوازش باشد
شیعه گرد صحن آن به گردش باشد
چون امام عصر افتتاحش بکند
فرش قرمزش ز خون داعش باشد

رباعی

خوانش: 886

سپاس: 7

تعداد نظر: 6

زخم این فاصله یک بار … کــــــــــــــه باور بکنی
تو مرا جای (تو) بگذار … کـــــــــــــــه باور بکنی

منظره مبهم و من با غـــــــــــــــــــــزلم درگیرم
خط بزن آینه ی تار … کــــــــــــــــــــه باور بکنی

غزل مثنوی

خوانش: 1308

سپاس: 9

تعداد نظر: 16

محفـل عشاق را ، شد صحنـه گردان ؛ مصلحت

فتنه ، گـر گشتـآور چـرخ سیاست بـاره هـاست

قصیده

خوانش: 1045

سپاس: 12

به عبـــور نــــور مانَد غـــــزل دوبـــــاره ی من
که درخشــــد از ورای شــــب بی ستاره ی من

به تبسّم نسیمی دل خویـــش می کنـم خوش
که مگــــر خبــــر رسانــــــد ز گل بهاره ی من

خوانش: 707

سپاس: 7

تعداد نظر: 7

دل تاته
خداوندا گرفتارم تو کِردی
اسیر و دلبر و یارم تو کِردی

دل تاته بود عاشق و شیدا
خودت دانی که بیمارم تو کردی
*** *** ****
خداوندا گرفتارم تو کِردی
اسیر و زلف دلدارم تو کِردی

دوبیتی

خوانش: 494

سپاس: 4

تعداد نظر: 6

حرف به حرف

کلمات پشت سر هم می میرند

سپید

خوانش: 606

سپاس: 9

تعداد نظر: 9

عابری پای می کشید به خاک….
.
.
.
.
.
.زندگی در سکوت،

جاری بود…..
.
.
.
.لحظه ها پشتِ هم…-برادر وار-
.
.
.باز،
.
.
.روزی و روزگاری بود….

چهارپاره

خوانش: 1095

سپاس: 9

تعداد نظر: 8

مشاعره ی حضرت استاد صباغ کلات و مهربانو

چنانت دوست می دارم ؛ که پای از سر نمی دانم

خوانش: 1030

سپاس: 17

تعداد نظر: 29

دل غمگین من در زیر یک آوار می رقصد
نظير برگ زردي که , شده سر بار مي رقصد

میان رقصهایی بی هدف ,شبهای تنهایی
دلی که زخمها دارد به حالي زار می رقصد

خوانش: 1619

سپاس: 8

تعداد نظر: 13

تا سوژه ای به خوبی چشمان مست توست
من کِی ز کار شعرِ تو گفتن رها شوم !؟

حامد نصیری

تک بیت

خوانش: 597

سپاس: 7

تعداد نظر: 7

کار این چـــــرخ بجــــز فتنه و آشـوب نبود
سرگذشتی که زمین داشت، چنان خوب نبود

هـر که آمد سرِ آن داشـت که سـرکوب کند
کاش در جمعِ سران، یک سـرِ سـرکوب نبود

خوانش: 1213

سپاس: 8

تعداد نظر: 16

وقتی رفتی
نگاهم تمام جاده ها را پیمود
و هنوز ،
چشم بر هیچ غریبه ای نگشود
به انتظار تو
با خود نشسته ام…

شعرنو-نیمایی

خوانش: 945

سپاس: 11

تعداد نظر: 13

زمین و سما را چنان آفرید
که خورشید و انجم بیامد پدید ( والشمس مستقر ا لها)

بدون ستون بی نیازی به دید ( نیروی جاذبه)
که ماهش به منزل تواند رسید (والقمر قدرناه منازل)(نیروی جاذبه)

ترجیع بند

خوانش: 661

سپاس: 6

تعداد نظر: 5

در ازل پر تو حسنت ز تجلی دم زد این غزل در استقبال از غزل لسان الغیب حافظ می باشد

در پریشانی من شادی تو پرچم زد
این چه عشق است که آرام مرا بر هم زد

خوانش: 812

سپاس: 2

تعداد نظر: 3

** تقدیم به روح پرفتوح حضرت زینب(ع) و شهدای مدافع حرم ایشان

نگاه کن تو به چشمان مادری بی تاب
شکوه خم شده‌ی آن پدر که شد بی‌خواب
شکسته و غم عشق است روی پیشانیش
نگاه می‌کند از عمق خاطراتی ناب

چهارپاره

خوانش: 984

سپاس: 12

تعداد نظر: 18

تعداد نقد: 3

چشم هایت چغاله ی عشقند گونه ات شیرمال سمنانی
گیسوان شرابی ات دارد طعم یک آسمان پریشانی

شانه ام تکیه گاه بی تابی در نسیم سواحل چشمت
موج می پروری به رقص تنت می توانی کمی بلرزانی

خوانش: 1038

سپاس: 6

تعداد نظر: 16

تعداد نقد: 2

در مسیــــر زندگـی افتـــــاده غم دنبـــــال من
آه از تقــدیــــر و بخت و طــالع و اقبـــال من

خورد برپاهای لنگــــم سنگ هــــای روزگار
رو به هـــــر سویی پریدم شد شکسته بال من

خوانش: 786

سپاس: 8

تعداد نظر: 13

تعداد نقد: 2

آنکو شده مزدور ، ز ما، دور
دور است زما ، شاعر مزدور

تک بیت

خوانش: 879

سپاس: 10

تعداد نظر: 16

تعداد نقد: 2

‎بى گمان گاهِ نه چندان دورى
‎من نمازى از عشق
‎روى يك تپه ى مُشرِف به غمت خواهم خواند…

‎روز خوبى كه دل آبستن يك باران است
‎و نوارى از نور
‎بر بلنداى قنوتم جاريست
‎و فضا از تب احساس زمين ملتهب است
‎وسكوت…
‎مثل يك دختر شيرين و لَوند
‎روى انديشه ي من مى رقصد…

شعرنو-نیمایی

خوانش: 1067

سپاس: 10

تعداد نظر: 9

تعداد نقد: 2

چندان که دیده در غم آل عبا گریست
یا خون دل به دامن ما کرد یا گریست
دل مبتلای آتش غم گشت تاکه سوخت
شد دیده بی فروغ از اندوه تا گریست
گه سینــــه در رثای نبی ناله کرد زار
گه دیده درعزای حسن گه رضا گریست
از داغ سینــــه ســــوز حبیبان کردگار
خیل ملک بــــه بارگــــه کبریا گریست
تنها نه جنّ و انس پریشـــان گریستند
روح الامین به عرش ازین ماجراگریست
بیگانـــه زین مصیبت عظماست بی قرار
آنجا کــــه با تمـــام وجود آشنا گریست
آری خــــــزان گلشن آل رســـــول شد
چون ابر نوبهــــــار اگر چشمها گریست.

خوانش: 993

سپاس: 5

تعداد نظر: 12

تعداد نقد: 2

بمناسبت رحلت جانگداز فخر عالم امکان حضرت محمد مصطفی (ص)

شب سعادت احمد ،شب وفـــــات محمـد
شب رضای مجدد ،شب حـــــیات محمـــد

بحر طویل

خوانش: 540

سپاس: 4

تعداد نظر: 9

آدم، نه همین آه و دم است ،فکر و خیالست
جان و شرف و بندگی و عشق وکمال است
هر کس که نگاهش نشود جلوه ی معشوق
چشمش به چکار آید و و صلش چه وصال است ؟
هرگز به شمارش نکشم دم زد نت را
در هر نفست دفتر صد سال سوال است
هشیاری و بیداری و دانشو ری ام نیست
وقتی که هنر نیست تورا کشف محال است
سوگند و نماز و غزل آه اثر کرد
د ر مذهب معشوقه ی دل بوسه حلال است
هر قلب که بی منقلب است خانه خونست
چشمی که از او اشک نجوشید ذغال است
در صورت تو نیست نشان و طرب و شوق
لبخند تو کال است و تمنّای تو لال است

خوانش: 770

سپاس: 6

تعداد نظر: 10

تعداد نقد: 2

دلِ تنگم شده معطوف٬کنون سویِ حَرَم
تا رهـایم کُند از غصه و غـم شـــاهِ کَرَم
دلـم آرام شـــود ٬ از ســَرِ آقـــائی خـود
گر کِشد دستِ نوازش زِمحبت به سَرَم
چــون که دورم زِ شمـــا ثـامنِ آلِ نَبَـوی
یادم آیــد زِ غریبیِ تــو ٬ ســوزد جــگرم
ردِّ پایَت چـو ببینم بشـــــود دل روشـن
هـــر زمـــانی به قدمــگاه بیـفتد گُذرم
دسـتْ بر سینه نَـهـَم بهـرِ سـلام ای آقـا
از سَــرِ کوهْ چــو آیـــدحَـرَمت در نظــرم
صلـواتِ خاصــّــه بیـمه کُنـــد حـــامی را
عشقتــان مایـه یِ آرامشِ من در سـفرم
شعــر من نیـست اگــر لایقِ درگاهِ شمـــا
نامِ زیبــــایِ شما هست در اینجــــا گُهَرم
دستگیــری بنمــــــــا از پدر و مـــادرِ من
شــده ایـن وِردِ زبـانم به دعـــایِ سَحـَرم
همهٔ هستیِ ما٬در دوجهــان مِهرِ شماست
غیرتان پیشِ چه کَس دستِ توسّـل ببرم

خوانش: 770

سپاس: 3

تعداد نظر: 1

تعداد نقد: 1

ماهِ من،

صحبتِ اضداد گذشت

خوشه ای-متغیر

خوانش: 960

سپاس: 10

تعداد نظر: 19

اگر فقط چشم هایت آبی بود
آواز دریا
در رودخانه ی چشم هایم شنیدنی بود،
اگر و فقط اگر
اتاقم درختی انار داشت
به فصل چیدن
جای دستهایت بر دیوارها
پنجره می رویید

کلمه اگر بودم
لابد
در دستهای تو شعر می شدم
حتی اگر چشم هایم آبی نبود

خوانش: 433

سپاس: 0

تعداد نظر: 12

تا دغدغه‌هایمان اراضی بودند … مردم ز خدای خویش راضی بودند …

با رفتن مال، دین و ایمان هم رفت … سجاده و جانماز بازی بودند …

رباعی

خوانش: 1224

سپاس: 12

تعداد نظر: 28

تعداد نقد: 2