🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

آخرین اشعار

در گوش گل لاله بگو می آید

بر حسرت هر ساله بگو می آید

رباعی

خوانش: 716

سپاس: 9

تعداد نظر: 8

تعداد نقد: 2

دلت گرفته تواین روزها چرا حوا

دلت گرفته از ادم از ابتدا حوا

چهارپاره

خوانش: 3751

سپاس: 8

تعداد نظر: 10

پیدایش این درد از اعماق زمان بود

از سینه ی یک فاخته ی دل نگران بود

خوانش: 1395

سپاس: 14

تعداد نظر: 29

تعداد نقد: 6

غزلی ساخته ام رنگِ النگوهایت[1]

تا ببندی سَرِ هر بافته ی موهایت

خوانش: 1485

سپاس: 19

تعداد نظر: 25

تعداد نقد: 2

پدرم همــــدم و همـــــرازم بود 

حـــــــامیِ آخــــــر و آغـــــازم بود 

مثنوی

خوانش: 1147

سپاس: 7

تعداد نظر: 6

‎زنى نشسته كنار سكوى ساده ى سنگى، كه عاشقانه اى از بغض، در گلوش ببافد…

‎دوباره دارِ بلندى درون سينه بسازد.”سياه چادر”ى از تارِ آبروش ببافد…

خوانش: 804

سپاس: 5

تعداد نظر: 7

تعداد نقد: 1

قــالـــی کاشــــان بهشت رنگهاست

رنگهایـــش نغمـــــه ی آهنگهاست

مثنوی

خوانش: 1061

سپاس: 4

تعداد نظر: 6

تعداد نقد: 2

حال خودم ، حال خودم نیست

هوش و نفس و زندگی ام مالِ خودم نیست
قلب است ،ولی قسمت و اقبالِ خودم نیست
با لحظه نگاهی همه را ثبتِ تو کردم
جنجال ،به پا کردم و جنجالِ خودم نیست
اعجاز اگر می شود از دولتِ عشق است
پر واز اگر می کنم از بالِ خودم نیست
شعرم شده بی قا فیه و مبهم و بی وزن
حا لا چه کنم ،حالِ خودم حالِ خودم نیست
روزی که تو پیدا شدی از گم شدگانم
این سایه ی من نیست که دنبالِ خودم نیست
پیرم نشما رید که این چهره ی پُر چین
حادث شده ی روز و مه و سالِ خودم نیست
این منحنیِ پُشتم و این پای شکسته
حمّالِ تو بودست که حمّالِ خودم نیست

خوانش: 719

سپاس: 4

تعداد نظر: 7

تعداد نقد: 3

پاییز چنبره زده میان حرف‌هایم
و دست‌هایم بیرون مانده از پیراهن سفیدم،
صدایت رودخانه یست
که دریا از آن عبور می‌کند.

چشم‌هایت را می‌بندی،
جهان را خواب با خود خواهد برد
و من جای تمام عروسک‌ها پشت لبخندم
هر ساعت خودکشی می‌کنم.
میان تک‌تک کلمات،
روی طرح جلد کتاب،
از ماضی بعید ماندن
بیرون می‌زنم
من!
در استمرار ماضی بعید مردنم…
آذرماه 94/27

سپید

خوانش: 935

سپاس: 7

تعداد نظر: 12

‎سنگ سكوتم با دلى از جنس آواز. آيينه اى كه عاشق خلوت گزينى ست
‎قلب قنارى ها قفس را مى سرايد. تنها شدن خاصيَّتِ شعرآفرينى ست

‎دربند بودن داستان تازه اى نيست. از ابتداى آمدن همراهمان بود
‎ترسِ نخستين بندهاى انفرادى، از خاطرات تيره و تار جنينى ست

خوانش: 775

سپاس: 7

تعداد نظر: 17

نیازت را بیاویز
بر شانه هایم…
مأمنی،
برای درد هاست …

سپید

خوانش: 1209

سپاس: 7

تعداد نظر: 11

عشق را

به تازیانه ی نادانی نرانیم

سپید

خوانش: 767

سپاس: 5

تعداد نظر: 4

بابهره گیری از آموزه های حضرت استاد ابراهیم حاج محمدی گرانمهر سروده شد.
سپاسگزار ایشانم…

چه غـم از ستم های قومِ بخیل
بخوان«حسبنا الله و نِعمَ الوکیل»

تک بیت

خوانش: 1520

سپاس: 11

تعداد نظر: 8

روزی که بقیع غرق نوازش باشد
شیعه گرد صحن آن به گردش باشد
چون امام عصر افتتاحش بکند
فرش قرمزش ز خون داعش باشد

رباعی

خوانش: 886

سپاس: 7

تعداد نظر: 6

زخم این فاصله یک بار … کــــــــــــــه باور بکنی
تو مرا جای (تو) بگذار … کـــــــــــــــه باور بکنی

منظره مبهم و من با غـــــــــــــــــــــزلم درگیرم
خط بزن آینه ی تار … کــــــــــــــــــــه باور بکنی

غزل مثنوی

خوانش: 1308

سپاس: 9

تعداد نظر: 16

محفـل عشاق را ، شد صحنـه گردان ؛ مصلحت

فتنه ، گـر گشتـآور چـرخ سیاست بـاره هـاست

قصیده

خوانش: 1045

سپاس: 12

به عبـــور نــــور مانَد غـــــزل دوبـــــاره ی من
که درخشــــد از ورای شــــب بی ستاره ی من

به تبسّم نسیمی دل خویـــش می کنـم خوش
که مگــــر خبــــر رسانــــــد ز گل بهاره ی من

خوانش: 708

سپاس: 7

تعداد نظر: 7

دل تاته
خداوندا گرفتارم تو کِردی
اسیر و دلبر و یارم تو کِردی

دل تاته بود عاشق و شیدا
خودت دانی که بیمارم تو کردی
*** *** ****
خداوندا گرفتارم تو کِردی
اسیر و زلف دلدارم تو کِردی

دوبیتی

خوانش: 495

سپاس: 4

تعداد نظر: 6

حرف به حرف

کلمات پشت سر هم می میرند

سپید

خوانش: 607

سپاس: 9

تعداد نظر: 9

عابری پای می کشید به خاک….
.
.
.
.
.
.زندگی در سکوت،

جاری بود…..
.
.
.
.لحظه ها پشتِ هم…-برادر وار-
.
.
.باز،
.
.
.روزی و روزگاری بود….

چهارپاره

خوانش: 1096

سپاس: 9

تعداد نظر: 8

مشاعره ی حضرت استاد صباغ کلات و مهربانو

چنانت دوست می دارم ؛ که پای از سر نمی دانم

خوانش: 1032

سپاس: 17

تعداد نظر: 29

دل غمگین من در زیر یک آوار می رقصد
نظير برگ زردي که , شده سر بار مي رقصد

میان رقصهایی بی هدف ,شبهای تنهایی
دلی که زخمها دارد به حالي زار می رقصد

خوانش: 1619

سپاس: 8

تعداد نظر: 13

تا سوژه ای به خوبی چشمان مست توست
من کِی ز کار شعرِ تو گفتن رها شوم !؟

حامد نصیری

تک بیت

خوانش: 597

سپاس: 7

تعداد نظر: 7

کار این چـــــرخ بجــــز فتنه و آشـوب نبود
سرگذشتی که زمین داشت، چنان خوب نبود

هـر که آمد سرِ آن داشـت که سـرکوب کند
کاش در جمعِ سران، یک سـرِ سـرکوب نبود

خوانش: 1213

سپاس: 8

تعداد نظر: 16

وقتی رفتی
نگاهم تمام جاده ها را پیمود
و هنوز ،
چشم بر هیچ غریبه ای نگشود
به انتظار تو
با خود نشسته ام…

شعرنو-نیمایی

خوانش: 945

سپاس: 11

تعداد نظر: 13

زمین و سما را چنان آفرید
که خورشید و انجم بیامد پدید ( والشمس مستقر ا لها)

بدون ستون بی نیازی به دید ( نیروی جاذبه)
که ماهش به منزل تواند رسید (والقمر قدرناه منازل)(نیروی جاذبه)

ترجیع بند

خوانش: 662

سپاس: 6

تعداد نظر: 5

در ازل پر تو حسنت ز تجلی دم زد این غزل در استقبال از غزل لسان الغیب حافظ می باشد

در پریشانی من شادی تو پرچم زد
این چه عشق است که آرام مرا بر هم زد

خوانش: 812

سپاس: 2

تعداد نظر: 3

** تقدیم به روح پرفتوح حضرت زینب(ع) و شهدای مدافع حرم ایشان

نگاه کن تو به چشمان مادری بی تاب
شکوه خم شده‌ی آن پدر که شد بی‌خواب
شکسته و غم عشق است روی پیشانیش
نگاه می‌کند از عمق خاطراتی ناب

چهارپاره

خوانش: 985

سپاس: 12

تعداد نظر: 18

تعداد نقد: 3

چشم هایت چغاله ی عشقند گونه ات شیرمال سمنانی
گیسوان شرابی ات دارد طعم یک آسمان پریشانی

شانه ام تکیه گاه بی تابی در نسیم سواحل چشمت
موج می پروری به رقص تنت می توانی کمی بلرزانی

خوانش: 1038

سپاس: 6

تعداد نظر: 16

تعداد نقد: 2

در مسیــــر زندگـی افتـــــاده غم دنبـــــال من
آه از تقــدیــــر و بخت و طــالع و اقبـــال من

خورد برپاهای لنگــــم سنگ هــــای روزگار
رو به هـــــر سویی پریدم شد شکسته بال من

خوانش: 786

سپاس: 8

تعداد نظر: 13

تعداد نقد: 2