🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

لیست اشعار سلسلةالذهب
عنوان شعر خوانش نظرات
بخش ۱ - الله سبحانه هوالبرالودود 128
بخش ۲ - اشارت به تنزیه و تقدس حضرت حق سبحانه و تعالی 114
بخش ۳ - در بیان آنکه حقیقت حضرت حق سبحانه و تعالی هستی ساذج است و وجود مطلق 135
بخش ۴ - اشارت به معنی تنزیه که متقضای عقل و تشبیه که موجب سمع است با تنبیه بر آنکه کمال در مرتبه جمع است 145
بخش ۴۹ - سؤال دیگر از زبان غلام 96
بخش ۵ - مناجات در تضرع و ابتهال به حضرت ذوالجلال والافضال جل جلاله و عم نواله 194
بخش ۶ - در نعت سیدالمرسلین و خاتم النبیین علیه من الصلوات الفضلها و من التحیات اکلمها 125
بخش ۷ - در خطاب زمین بوس حضرتی که نقش خاتم نبوتش خاتم النبیین است و طراز خلعت رسالتش سیدالمرسلین صلی الله علیه و آله و سلم 163
بخش ۸ - گفتار در اظهار دولتخواهی و مدحت گزاری حضرت خلافت پناهی سلطنت شعاری خلدالله تعالی ملکه و سلطانه و علا امره و شأنه 124
بخش ۹ - خطاب زمین بوس با ترغیب در رعایت رعایا و شفقت بر عموم برایا 126
بخش ۱۰ - قصه شفقت ورزیدن موسی علیه السلام و بره گریخته را به دوش کشیدن و از گلیم شبانی به خلعت کلیمی رسیدن 131
بخش ۱۱ - در بیان آنکه حکمت در وجود پادشاه صاحب جلالت حکمت است به موجب راستی و عدالت 122
بخش ۱۲ - در صفت عدل و نصفت 148
بخش ۱۳ - در بیان آنکه طمع را که از جمله آفات است با منقبت معدلت منافات است 111
بخش ۱۴ - پند مأمون به فرزند خویش 125
بخش ۱۵ - قطع اطناب اطناب و ختم بر دعای استجابت ماب 124
بخش ۱۶ - گفتار در ترغیب مسترشدان آگاه بر مداومت کلمه طیبه لااله الاالله که مفتاح گنج سعادت و مصباح کنج عبادت است 125
بخش ۱۷ - اشارت به آنکه گفته اند الصوفی کاین باین 121
بخش ۱۸ - اشارت به ذکر خفیه که گفته اند لایطلع علیه ملک فیکتبه و لا نفس فتعجب به 90
بخش ۱۹ - در کشف و اظهار آنکه در نفس کلمه طیبه لااله الاالله اشارتی هست به ستر و اخفای آن 98
بخش ۲۰ - اشارت به آنکه در ترکیب و ترتیب حروف کلمه طیبه اشعاری هست به ستر توحید که مفهوم و مضمون آنست 123
بخش ۲۱ - قال بعض کبراء العارفین قدس سره معنی لااله الاالله ان لا شی ء مما یدعی الها غیرالله 138
بخش ۲۲ - در مذمت آنان که به جهت اجتماع عوام و استجلاب منافع معاش از ایشان مجالس آرایند و به سبیل جهر و اعلان به ذکر حق سبحانه و تعالی اشتغال نمایند 103
بخش ۲۳ - تمثیل 124
بخش ۲۴ - در بیان فرق میان رقص ارباب نقص و حال اهل کمال 106
بخش ۲۵ - تمثیل 156
بخش ۲۶ - در ذکر قلبی آنان که دم از ذکر قلبی زنند و بر خود علامات آن نصب کرده آن را از قبیل ذکر خفیه شمارند و ندانند که آن نیز حکم ذکر جهر دارد بلکه ذکر جهر نیز از آن بهتر است زیرا که در ذکر جهر اصل ذکر متحقق است و احتمال غیر آن ندارد به خلاف ذکر خفیه 120
بخش ۲۷ - حکایت آن غوری که در مناره پنهان شده بود و فریاد می کرد که مرا مجویید که من اینجا نیستم 188
بخش ۲۸ - در بیان آنکه آنچه گذشت مذمت ذکر سر و جهر نیست بلکه مذمت جماعتی است که آن را وسیله لذات جسمانی و شهوات نفسانی ساخته اند 128
بخش ۲۹ - در بیان آنکه از خودی خود رستن و از عجب و ریا خلاص شدن جز در خدمت پیر صاحب تصرف دست ندهد 125
بخش ۳۰ - در بیان معنی رباعی که منسوب است به یکی از سلسه خانواده خواجگان ماوراء النهر قدس الله اسرارهم 94
بخش ۳۱ - در ترغیب مطالب بر مراقبه که عبارت است از نسیان رؤیة المخلوق بدوام النظر الی الخالق بنسیان رؤیة المخلوق یعنی رونده راه می باید که دائما ناظر جناب احدیت باشد و رقم نسیان و نیستی و فنا بر ناصیه جمیع مخلوقات کشد 151
بخش ۳۲ - حضرت خواجه بزرگ بهاء الحق و الدین المعروف به نقشبند قدس سره می فرمودند که دوام مراقبه نادر است و از این طایفه اندکی کسب آن کرده اند و ما به طریق حصول آن را یافته ایم که مخالف نفس است 114
بخش ۳۳ - ملاقات پیر کار دیده با جوان نورسیده 142
بخش ۳۴ - در بیان آنکه حضرت خواجه بزرگوار قدس سره می فرمودند که بنای کار را به نفس می باید کرد چنانکه اشتغال به وظیفه و زمان حال از تذکر ماضی و تفکر در مستقبل را مشغول گرداند و نفس را مگذارد که ضایع گذرد 123
بخش ۳۵ - امام شافعی گفت عمری گرد صوفیه گردیدم از ایشان دو سخن پسندیده شنیدم. یکی آنکه الوقت سیف قاطع و دیگر آنکه ان من العصمة ان لا تقدر 210
بخش ۳۶ - در بیان سخن آن عارف که گفت دوستان همه عالم دشمنند و همه دشمنان دوستند 113
بخش ۳۷ - در شرح حدیث اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک 189
بخش ۳۹ - در بیان آنکه در کلام سابق مذکور شد منافی اثبات اختیار آدمی نیست و در تحقیق معنی اختیار و جبر 110
بخش ۳۸ - در بیان معنی ان من العصمة ان لایقدر 145
بخش ۴۰ - در بیان جواب از سؤالی که چون بنده مختار در اختیار خود مجبور باشد اختیار وی به جبر راجع شود پس حکمت تکلیف وی به اوامر و نواهی چه باشد 133
بخش ۴۱ - حکایت بر سبیل تمثیل 113
بخش ۴۲ - امتحان کردن شاه آن دو غلام را 125
بخش ۴۳ - سرعت نمودن غلام مقبول به انقیاد امر پادشاه و تبری کردن او از حول و قوت خویش 131
بخش ۴۴ - ابا کردن غلام دیگر از امتثال فرمان پادشاه 96
بخش ۴۵ - بیان فرمودن پاشاه که مقصود از این امر اتیان بفعل مأمور به بود بلکه غرض آن بود که آنچه در سرشت شماست از انقیاد و عناد ظاهر شود 137
بخش ۴۶ - اشارت به آنکه امر دو قسم است ایجادی و ایجابی 115
بخش ۴۷ - سؤال غلام گناهکار از شاه گردون اقتدار 113
بخش ۴۸ - جواب پادشاه از سؤال غلام 103
بخش ۷۰ - تمثیل 130
بخش ۸۷ - مناجات 112
بخش ۵۰ - جواب 143
بخش ۵۱ - سؤال دیگر 92
بخش ۵۲ - جواب آن 163
بخش ۵۳ - مخاطبة مع المکاشفین بسر القدر 129
بخش ۵۴ - اشارة الی ما قاله بعض کبراء العارفین فی معنی قوله تعالی «یا ایها الناس اتقوا ربکم » الایة ان الامر ذم و حمد فکونوا وقایته فی الذم واجعلوه وقایتکم فی الحمد تکونوا ادباء عالمین 119
بخش ۵۵ - اشارة الی قوله تعالی حکایة عن الخلیل علیه السلام و اذا مرضت فهو یشفین 101
بخش ۵۶ - تحریض علی طلب الادب و تحریض علی ادب الطلب 118
بخش ۵۹ - در بیان آنکه اکثر خلق عالم روی پرستش در موهوم و مخیل خود دارند 94
بخش ۵۷ - قصه گریستن شاعری که قصیده غرا به حضرت شاه خواند و هیچ کس تحسین نکرد جز جاهلی که به اسالیب سخن عارف نبود 114
بخش ۶۰ - اشارة الی تفسیر قوله تعالی فاینما تولوا فثم وجه الله 154
بخش ۵۸ - حکایت آن . . . که یکی از فضلا التماس کرد که علی را تعریف کن و پرسیدن آن فاضل که کدام علی را آن علی را که معتقد توست یا آن علی را که معتقد ماست 135
بخش ۶۱ - در بیان آنکه ملازمت مصلی مر شطر مسجد حرام را بنا به انقیاد امر حق و اتباع شریعت اوست و الا هویت حق سبحانه چنانکه در قبله مصلی هست در جمیع جهات هست 129
بخش ۶۲ - در بیان آنکه در جهت بودن حق سبحانه و تعالی به اعتبار تنزل است به مرتبه جسم و جسمانیات و الا من حیث هو مبراست از جمیع امکنه و جهات 89
بخش ۶۳ - در بیان آنکه تسبیح موجودات به لسان حال می باشد چنانکه گذشت و ارباب کشف و نظر در آن متفقند و به زبان مقال نیز می باشد چنانکه اصحاب کشف و عیان بدان قایلند و در احادیث نیز واقع است 104
بخش ۶۵ - در ذکر حال طایفه دیگر از بی ادبان در احکام الهی و ادب نبوی چیزها می افزایند به مقتضای طبع و هوای خویش 89
بخش ۶۴ - در بیان معنی کلام و بیان مراتب و اقسام آن و بیان آنکه کدام قدیم است و کدام حادث و بیان آنکه کلام جمادات و نباتات از کدام قبیل است 116
بخش ۶۶ - حکایت ساده دلی که در خواب دزد جامه ها و دستارش ببرد و ازارش گذاشت و او ازار از پای کشید و در سر بست تا سرش برهنه نباشد 99
بخش ۶۷ - در وسوسه نماز و نیت برای کسب جمعیت 115
بخش ۶۸ - حکایت شیخ محقق با مرید موسوس 137
بخش ۷۳ - حکایت بر سبیل تمثیل 107
بخش ۶۹ - در ذکر اصحاب تفرقه علی طبقاتهم 94
بخش ۷۱ - در بیان آنکه انصاف به عیب خود پرداختن است و نظر به عیب دیگران نه انداختن 124
بخش ۷۴ - در بیان آنکه آدمی کمال و نقصان خود را نمی داند زیرا که او مخلوق از برای خود نیست بلکه از برای غیر خود است فالذی خلقه انما خلقه لنفسه لاله فما اعطاه الا ما یصلح ان یکون له تعالی فلو علم انه مخلوق لربه لعلم ان الله خلق الخلق علی اکمل صورة تصلح لربه اعوذ بالله ان اکون من الجاهلین 126
بخش ۷۲ - انتقال از نکوهش شعر و سخنوری به مذمت شعرای روزگار 88
بخش ۷۵ - در بیان آنکه نشئه ملکیه ادراک این معنی نمی کرد و لهذا زبان طعن بر آدم علیه السلام گشادند و بر وی به فساد و سفلک گواهی دادند 121
بخش ۷۶ - در بیان آنکه آدمی کل است و سایر اشیا به مثابه اجزا 131
بخش ۷۷ - داوود علیه السلام با حضرت حق سبحانه در مناجات خود گفت یا رب لم خلقت الخق؟ حضرت سبحانه در جواب وی گفت کنت کنزا مخفیا فاحببت ان اعرف فخلقت الخلق لاعرف 135
بخش ۷۸ - اشارت به تقسیم علم به علمی که مضاف به مرتبه جمع است و به علمی که مضاف به مرتبه فرق است و علی هذاالقیاس سائرالصفات 127
بخش ۷۹ - در بیان اندراج و اندماج شئون و اعتبارات فی اول رتب الذات و عدم تمایز ایشان از یکدیگر لا علما و لا عینا و تمایز ایشان فی ثانی رتب الذات علما لا عینا و ظهور ایشان فی مراتب الکون متفرقة مفصلة پس ظهور ایشان در مرتبه انسان کامل مجتمعة وحدانیة کما فی اول رتب الذات و ذلک غایة الغایات و نهایة النهایات 131
بخش ۸۰ - اشارة الی بعض بطون قوله تعالی انا عرضناالأمانة علی السموات و الارض و الجبال فابین ان یحملنها و اشفقن منها و حملهاالانسان انه کان ظلوما جهولا 89
بخش ۸۱ - در بیان آنکه مراد به انسان کمل افراد انسان است نه اناسی حیوانی که اولئک کالانعام بل هم اضل در شأن ایشان است 153
بخش ۸۲ - حکایت نحوی و عامی و صوفی که هر کدام از الفاظ و عباراتی که میان ایشان گذشت مناسب فهم و حال خویش معنی دیگر خواستند 89
بخش ۸۳ - تمثیل حال انسان به گندم که با وجود آنکه گیاه سبز است و خواص گندم از اغتذا و غیره در وی از قوت به فعل نیامده است اطلاق این اسم بر وی می کنند اما مجازا لاحقیقة 97
بخش ۸۸ - انتقال از استعاذه به بسمله 111
بخش ۸۴ - در تأسف و تلهف بر نایافت صحبت عزیزانی که اذا رأوا ذکر الله نشان ایشان است و اولئک الذین انعم الله علیهم در شأن ایشان است 127
بخش ۸۵ - در ترغیب بر تلاوت قرآن و وصف مصحف که محل کتاب اوست 95
بخش ۸۶ - در بیان معنی استعاذت و حقیقت آن و بیان آنکه شیطان مظهر اسم مضل است پس استعاذت از وی به اسم هادی و مظاهر آن باید کرد 285
بخش ۱۰۹ - تمثیل 127
بخش ۸۹ - اشارة حرفیة الی الباء 142
بخش ۹۰ - اشارة حرفیة الی الالف 98
بخش ۹۱ - در بیان معنی اسم الله 135
بخش ۹۲ - در بیان معنی اسم الرحمان و اسم الرحیم 114
بخش ۹۳ - در انتقال از بسمله به تلاوت کلام الله 108
بخش ۹۴ - فی بیان قوله علیه السلام رب تال للقرآن و القرآن یلعنه 147
بخش ۹۵ - حکایت عاشق و معشوقی که شب در خلوتی نشسته بودند و در بر همه اغیار بسته ناگاه غلام آن عاشق که باریک نام داشت حلقه بر در زد عاشق گفت کیست گفت منم غلام تو باریک عاشق گفت باز گرد که اگر در باریکی مویی شده ای امشب تو را درین خلوت گنجایی نیست 102
بخش ۹۶ - در بیان آنکه حکم لعنت مخصوص به تالیان قرآن نیست بلکه هر عملی ناشی از عجب و ریا و سایر محبطات عمل می شود از این قبیل است 118
بخش ۹۷ - در بیان آنکه مخلص مکسور اللام مادام که اخلاص را مضاف به خود می بیند در عین اشراک است و المخلصون علی خطر عظیم اشارت بدین تواند بود و چون به فضل حق سبحانه خلاصی از خودش دست داد و آن اخلاص را مضاف به حق سبحانه مشاهده کرد مخلص باشد بفتح اللام بلکه مخلص باشد و هم مخلص مخلص مفتوح اللام به اعتبار اضافت فعل اخلاص به حق و مخلص مکسوراللام به اعتبار مظهریت خودش مر فعل حق را سبحانه و لهذا مخلصین در شأن انبیا علیهم السلام به روایتی کسر و فتح لام نازل شده است 151
بخش ۹۸ - تمثیل 130
بخش ۱۰۰ - تمثیل 157
بخش ۱۰۲ - رحم اللاه مرئا عرف قدره و لم یتجاوز طوره 120
بخش ۹۹ - در بیان آنکه چون تالی کلام حق را سبحانه به واسطه دوام مراقبه متکلم عز شأنه دولت جمیعت خاطر و سعادت مشاهده دست دهد می باید که به ملاحظه تفاصیل معانی مشغول نشود تا ازدولت مشاهده باز نماند بلکه به ملاحظه اجمالی اکتفا کند و اگر نعوذبالله آن معنی در حجاب شود و خواطر پراکنده مستولی گردد به تأمل و تدبر در تفاصیل معانی بر وجهی که موافق شرع و سنت و مطابق اشارت کبراء امت باشد دفع آن خواطر بکند و در مذمت آنان که نه به این طریق در معانی آن غور کنند 127
بخش ۱۰۱ - قصه کلنگی که او را چون باز شکار کردن کبوتر هوس کرد و به واسطه این هوس از گرفتن کرم های آبی باز ماند و به شکار کبوتر نرسید بلکه خود شکاری دیگری شد 166
بخش ۱۰۴ - قصه آن پهلوانی که مخنثی را دید که در جوار کعبه خود را بر خاک انداخته و از خوف گناهان خود فریاد و زاری برگفته گفت خداوندا این مخنث را بیامرز یا بار گناهان او را بر گردن من نه که از بیم تو بخواهد مرد 132
بخش ۱۰۳ - قصه غوری و حج رفتن او به یک تگ و بازگشتن او از منزل اول 127
بخش ۱۰۵ - تتمه قصه غوری 83
بخش ۱۰۶ - در بیان آنکه چون پیری غالب یا یاری طالب یافت نشود عزلت بهتر از صحبت نماید چنانکه درین روزگار اختیار عزلت و ترک صحبت باید کرد 127
بخش ۱۰۷ - اشارت به آنکه عزلت بر دو قسم است عزلت مریدان و هی بالاجسام عن مخالطة الاغیار و عزلت محققان و هی بالقلوب عن ملاحظة الاکوان 119
بخش ۱۱۰ - طبقه ثانی آنکه نیت ایشان اجتناب از آنست که شر ایشان متعدی به غیر شود و هذا ارفع من الاول فان فی الاول سوء الظن بالناس و فی الثانی سؤ الظن بنفسه و سؤ الظن بنفسک اولی لأنک بنفسک اعرف 120
بخش ۱۰۸ - در بیان آنکه ارباب عزلت و اصحاب خلوت بر سه طبقه اند طبقه اول آنکه نیت ایشان در عزلت و خلوت اجتناب از شر انام و اتقا از ضر خواص و عوام باشد 131
بخش ۱۱۲ - در مذمت آنان که بنای مذهب خود بر کم آزاری نهاده اند و در ورطه اباحت و الحاد افتاده 115
بخش ۱۱۱ - سؤال و جواب راهب 119
بخش ۱۱۳ - در مذمت آنان که شرع را بهانه آزار مسلمانان سازند و کارهای باطل را در صورت حق بپردازند 149
بخش ۱۱۴ - قصه زاهد و عارف 132
بخش ۱۱۵ - طبقه ثالثه آنکه نیت ایشان در عزلت ایثار صحبت حق است سبحانه و تعالی بر صحبت خلق 110
بخش ۱۱۶ - قصه کلی که در خانه معشوق خود بکوفت گفتند باز گرد که صحبتی تنگ است موی در نمی گنجد گفت بهانه مجوی و در باز کن که من خود کلم و موی ندارم 107
بخش ۱۱۷ - در بیان آنکه عزلت و اقسامش که مذکور شد یکی از آن چهار رکن است که ابدال به سبب مداومت بر آن به مقام خود رسیده اند و آن سه رکن دیگر صحت و جوع و سهر است چنانکه خواهد آمد 134
بخش ۱۱۸ - اشارت به رکن دوم از ارکان مقام ابدال که دوام صمت است 123
بخش ۱۱۹ - قصه مفسدی که در تحصیل مشت های نفس حیله ای انگیخت که شیطان سوگند یاد کرد که هرگز این حیله به خاطر من خطور نکرده است 149
بخش ۱۲۰ - در بیان آنکه انسان را قابلیت جمیع صفات متقابله هست به هر کدام که میل می کند و ورزش آن پیش می گیرد در آن به کمال می رسد 110
بخش ۱۲۱ - اشارة الی قوله علیه السلام من کان یؤمن بالله و الیوم الاخر فلیقل خیرا او لیصمت 201
بخش ۱۲۲ - در بیان آنکه قول خیر کدام است که به آن اشتغال نمایند و قول شر کدام است که از آن اجتناب کنند 123
بخش ۱۲۳ - بر تحریص و تحریض بر پاس داشتن انفاس و منع و زجر از تضییع و اهمال آن 119
بخش ۱۲۷ - التفات من الغیبة الی الخطاب بلسان المناجات 128
بخش ۱۲۴ - رفتن اسکندر در ظلمات و رسیدن بر زمینی پر سنگریزه و گفتن مر سپاه را که این جواهر گرانسنگ است و قبول کردن بعضی و برداشتن ایشان و انکار کردن بعضی و بگذاشتن آن 130
بخش ۱۲۸ - اشارة الی معنی قوله تعالی: قل هذه سبیلی ادعوا الی الله علی بصیرة انا و من اتبعنی و سبحان الله و ما انا من المشرکین 98
بخش ۱۲۵ - در بیان آنکه نسبت حال مؤمنان و کافران با انبیا علیهم السلام همچون نسبت حال سپاه اسکندر است با اسکندر 133
بخش ۱۲۹ - جواب دیگر بر سبیل تنزل از سؤال لزوم انقلاب حقایق 112
بخش ۱۲۶ - سؤال و جواب 92
بخش ۱۳۰ - در بیان آنکه مرویست از حضرت رسالت صلی الله علیه و آله و سلم که گفت لقیت ابراهیم لیلة اسری بی فقال یا محمد اقراء امتک منی السلام و اخبر هم ان الجنة طیبة التربة عذبة الماء و انها قیعان و ان غراسها سبحان الله و الحمدلله و لااله الا الله و الله اکبر، رواه الترمذی 114
بخش ۱۳۱ - اشارت به رکن سوم از ارکان ولایت که جوع است 134
بخش ۱۳۲ - قال رسول الله صلی الله علیه و سلم یوجر ابن آدم فی نفقته کلها الاشیئا وضعه فی الماء و الطین 159
بخش ۱۳۳ - اشارة الی قوله تعالی ماعندکم ینفد و ما عندالله باق 137
بخش ۱۳۴ - قال رسول الله صلی الله علیه و سلم یکفی ابن آدم فی لقیمات یقمن صلبه 135
بخش ۱۳۵ - در مذمت آنان که همت ایشان بتمام مصروف شراب است و طعام 121
بخش ۱۳۶ - مهمان شدن عارف معرفت شعار مر خردمند خدمتگزار را و گفتن خردمند مر عارف را که حضرت حق سبحانه این همه طعامهای گوناگون و میوه های رنگارنگ را از برای آدمیزاد آفریده است و جواب دادن عارف که خدای تعالی آنها را از برای آدمی آفریده است اما آدمی را برای آن نیافریده است 126
بخش ۱۳۷ - اشارت به تقسیم جوع به اختیاری و اضطراری 94
بخش ۱۳۸ - در بیان آنکه چون سالک خلیع العذار در مشتهیات نفس و آرزوهای طبع افتاد علامت بعد و امارت طرد اوست از ساحت قرب 155
بخش ۱۴۰ - حکایت بر سبیل تمثیل 101
بخش ۱۴۱ - تتمه سخن 133
بخش ۱۳۹ - در مذمت صوفی نمایان ظاهر آرای و معنی گزاران صورت پیرای 154
بخش ۱۴۲ - حکایت بر سبیل تمثیل 117
بخش ۱۴۳ - تتمه سخن 149
بخش ۱۴۴ - حکایت بر سبیل تمثیل 106
بخش ۱۴۵ - در بیان سهر و بیخوابی که رکن چهارم ولایت و مقام ابدال است 128
بخش ۱۴۶ - اشارة الی قولهم عند الصباح یحمد القوم السری 90
بخش ۱۴۷ - ان لربکم فی ایام دهرکم نفحات الا فتعرضوالها 185
بخش ۱۴۸ - اشارة الی بعض بطون قوله تعالی و جنة عرضها السموات و الارض 91
بخش ۱۴۹ - در معنی قوله علیه السلام الناس نیام فاذا ماتوا انتبهوا 105
بخش ۱۵۰ - حکایت بر سبیل تمثیل 167
بخش ۱۵۱ - قال الله تعالی یا حسرتی علی ما فرطت فی جنب الله 101
بخش ۱۵۲ - تنبیه للغافلین و ایقاظ للنائمین 97
بخش ۱۵۶ - تمام شدن انشاء قصیده فرزدق در مدح امام زین العابدین رضی الله عنه و غضب کردن هشام بر فرزدق و حبس کردن وی 97
بخش ۱۵۳ - قصه روستایی که درازگوش پیر لنگ پشت ریش به بازار خر فروشان برد، دلال فریاد برداشت که کی می خرد خری جوان روان تندرست، روستایی چون آن بشنید باور داشت و از فروختن درازگوش پشیمان شد 128
بخش ۱۵۴ - قال رسول الله صلی الله علیه و سلم احثواالتراب فی وجوه المداحین: کذا فی صحیح المسلم رحمة الله علیه و فیه ایضا مدح رجل عند النبی صلی الله علیه و سلم. قال صلی الله علیه و سلم: ویحک قطعت عنق صاحبک 133
بخش ۱۵۷ - خبر یافتن زین العابدین از مدیح فرزدق و دوازده هزار درم فرستادن برای وی و گفتن فرزدق که من اشعار بسیار گفته بودم و مدایح دروغ آورده این ابیات بهر کفارت بعضی از آنها گفتم برای خدای عز و جل و دوستی فرزندان رسول الله صلی الله علیه و سلم 126
بخش ۱۵۵ - هشام بن عبدالملک در طواف کعبه بود هر چند خواست که حجرالاسود را استلام کند به واسطه ازدحام طایفان میسرش نشد به جانبی بنشست و مردم را نظاره می کرد. ناگاه حضرت امام زین العابدین علی بن الحسین بن علی رضی الله عنهم حاضر شد و به طواف خانه اشتغال نمود چون به حجرالاسود رسید همه مردمان به یک جانب شدند تا نقبیل حجرالاسود کرد یکی از اعیان شام که همراه هشام بود پرسید که این چه کس است؟ هشام گفت نمی شناسم از ترس آنکه مبادا اهل شام به وی رغبت نمایند. فرزدق شاعر آنجا حاضر بود گفت من می شناسمش و در جواب سائل قصیده ای انشا کرد بیست بیت کما بیش در تعریف و تمدیح امام زین العابدین رضی الله عنه 101
بخش ۱۵۸ - در بیان آنکه مدح اهل بیت رسول صلی الله علیه و علی آله و سلم در حقیقت مدح مادح است به محبت و مناسبت با ایشان 120
بخش ۱۵۹ - در مذمت آنان که صحابه کرام را رضی الله عنهم مذمت می کنند و بیان آنکه مذمت جاهل در حقیقت محمدت است و محمدت او مذمت 101
بخش ۵ - اشارت به حیات 103
بخش ۸ - اشارت به قدرت 103
بخش ۱۰ - اشارت به کلام 97
بخش ۱۶۲ - در بیان آنکه چون کسی را با حضرت رسالت صلی الله علیه و سلم نسبت دینی درست نباشد دعوی نسبت طینی سودی ندارد 109
بخش ۱۶۰ - در تفسیر قوله تعالی: انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا 132
بخش ۱۶۳ - تفسیر قوله تعالی: قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله 155
بخش ۱۶۱ - در مذمت آن طایفه شقاوت مال که خود را آل نبی و اهل بیت او شمرند صلی الله علیه و علی آله و سلم: و حال آنکه نباشند. قال صلی الله علیه و سلم: لعن الله الداخل فینا بغیر نسب و الخارج عنا بغیر سبب 129
بخش ۱۶۴ - در بیان آنکه هر چیزی را که با معشوق در اموری مشابهت باشد به قدر مشابهت عاشق را به او میل افتد 122
بخش ۱۶۵ - قصه خلاص کردن مجنون آهو را از دست صیاد به سبب مشابه بودن وی لیلی را 123
بخش ۱۶۶ - اشارت به آنکه چون تقریب سخن به عشق و محبت رسیده بود در خاطر چنان بود که به قدر وسع شرح و بسط اصل و فرع آن کرده شود اما به موجب امر بعضی عزیزان که به حکم عشق و محبت امتثال امر او واجب ست اشتغال به امری دیگر که بعد از این معلوم شود واقع شد 110
بخش ۱۶۷ - در بیان آنکه حضرت شیخ ابوسعید ابوالخیر قدس الله تعالی سره همیشه از خود به ایشان تعبیر کردی و کلمه ما و من را هرگز بر زبان نیاوردی 96
بخش ۱۶۸ - اشارت به آنکه نکته در آن چه بوده باشد که حضرت شیخ قدس سره از خود به کلمه ایشان تعبیر کرده نه به او که غایب واحد راست 103
بخش ۱۶۹ - سؤال و جواب 106
بخش ۱۷۱ - اشارت به بعضی از اوصاف و اخلاق حضرت خواجه و اصحاب ایشان ابقاهم الله تعالی ما أمکن البقاء و رقاهم ما تیسر الارتقاء 126
بخش ۱۷۰ - در بیان آنکه کاملان و عارفان را ملاحظه صورت کثرت از مشاهده سر وحدت باز نمی دارد 159
بخش ۱۷۲ - حکایت بر سبیل تمثیل 93
بخش ۱۷۳ - در بیان سر فضیلت نماز جماعت بر نماز منفرد 134
بخش ۱۷۷ - رجوع به آنچه پیش از این اشارتی به آن رفته بود 113
بخش ۱۷۴ - حکایتی که خدمت ارشاد مابی مولانا و مخدومنا سعدالملة والدین الکاشغری از شیخ خود خدمت مولانا نظام الدین خاموش قدس الله روحه نقل می فرموده اند 110
بخش ۱ - آغاز 121
بخش ۱۷۵ - در بیان آنکه شرط صحبت آنست که همه اصحاب در معرض آن باشند که چون در یکدیگر عیبی بینند به قول یا فعل دفع آن بکنند 156
بخش ۱۷۶ - قصه آن خرس که آبش می برد شخصی تصور کرد که خیکی است پر بار، رفت تا آن را بگیرد، خرس در وی آویخت، آن شخص به وی درماند، دیگری از کناره فریاد کرد که خیک را بگذار و بیرون آی. گفت من او را گذاشته ام او مرا نمی گذارد 151
بخش ۲ - فی وجوده سبحانه و تعالی 111
بخش ۳ - فی وحدته سبحانه و تعالی 94
بخش ۴ - اشارة الی صفاته سبحانه 122
بخش ۶ - اشارت به علم 136
بخش ۷ - اشارت به ارادت 80
بخش ۹ - اشارت به سمع و بصر 133
بخش ۱۱ - اشارة الی افعاله سبحانه 139
بخش ۱۲ - اشارت به وجود ملائکه 103
بخش ۱۳ - اشارة الی الایمان بالانبیاء علیهم السلام 106
بخش ۱۴ - اشارة الی افضلیة نبینا صلی الله علیه و سلم 113
بخش ۱۵ - اشارة الی ختمیته صلی الله علیه و سلم 127
بخش ۱۶ - فی شریعته صلی الله علیه و سلم 104
بخش ۱۷ - اشارة الی معراجه صلی الله علیه و سلم 104
بخش ۱۸ - اشارت به معجزات انبیا علیهم السلام 106
بخش ۱۹ - اشارت به کتاب های خدای تعالی 145
بخش ۲۰ - اشارت به آنکه کتاب الله قدیم است 106
بخش ۲۱ - اشارت به فضیلت امت و شرف آل و اصحاب او صلی الله علیه و علی آله و سلم 112
بخش ۲۶ - اشارت به میزان 135
بخش ۳۰ - اشارت به حوض کوثر 101
بخش ۸ - حکایت 153
بخش ۲۲ - اشارت به آنکه تکفیر اهل قبله جایز نیست 127
بخش ۲۳ - اشارت به عذاب قبر و سؤال منکر و نکیر 107
بخش ۲۴ - اشارت به نفختین 129
بخش ۲۵ - اشارت به تطایر صحایف 174
بخش ۲۷ - اشارت به صراط 96
بخش ۲۸ - اشارت به مواقف عرصات 107
بخش ۲۹ - اشارت به خلود کفار در نار و خروج بعض عصات به شفاعت 97
بخش ۳۱ - اشارت به درجات بهشت و خلود در آن و رؤیت حق سبحانه 129
بخش ۳۲ - گفتار در ختم دفتر اول از کتاب سلسلة الذهب و حواله آنچه تقریب سخن به آن رسیده بود به دفتر دیگر 117
بخش ۱ - آغاز دفتر ثانی مثنوی ملقب به سلسلة الذهب المتوسل بها الی اعز مقصد و اجل مطلب 125
بخش ۲ - اشارت به آنکه محبت هر چند از جانبین است اما اصل در آن محبت حضرت حق است سبحانه مر بنده را چنانکه 138
بخش ۳ - اشارت به ملائکه مهیمین که لایزال در شهود جمال حضرت حق مستهلکند و مستغرق 117
بخش ۴ - سلطان العارفین قدس الله تعالی سره در بادیه کله ای دید بر وی نوشته خسرالدنیا و الآخرة از زمین برداشت و بوسه داد و فرمود که این سر صوفیی است که دو جهان را برای خدای درباخته است 136
بخش ۵ - اشارت به قصه امتحان ملائکه مر ابراهیم خلیل را صلوات الرحمن علیه و در باختن آنچه داشت از مواشی و نعم و اموال در محبت حق سبحانه و تعالی 112
بخش ۷ - اشارت به تقسیم محبت به ذاتی و صفاتی و افعالی و آثاری 125
بخش ۶ - اذن کردن حق سبحانه و تعالی ملائکه را در امتحان کردن ابراهیم صلوات الرحمن علی نبینا و علیه 120
بخش ۹ - حکایت ذوالنون و ابو یزید قدس الله تعالی سرهما 127
بخش ۱۰ - حکایت شاه شجاع کرمانی قدس الله تعالی سره 150
بخش ۱۳ - سؤال پسر صاحب جمال از پدر صاحب کمال و جواب وی از آن سؤال 124
بخش ۱۱ - رجوع به تمامی قصه 111
بخش ۱۲ - خواب کردن حبشی و باز بردن دایه وی را به خانه 122
بخش ۱۴ - جواب گفتن پدر پسر را 107
بخش ۱۵ - پرسیدن پسر از سبب نقصان عشق عارف که عاشقق معنی بود به واسطه نقصان حسن صورت 117
بخش ۱۶ - اشارت به حال جماعتی که شراب عشق از جام صورت خورده اند و پی اصلا به جمال معنی نبرده اند 107
بخش ۱۷ - اشارت به حال جماعتی که پی به کمال معنی برده اند اما شراب عشق آن جز از جام صورت نخورده اند دایما در کشاکش اند از صورتی خلاص ناشده به دیگری گرفتار شوند اعاذناالله و جمیع المسلمین عن ذلک 110
بخش ۱۸ - شیخ شمس الدین تبریزی شیخ اوحدالدین کرمانی را قدس الله سرهما دید که در هنگامه های دمشق می گردید از وی پرسید که در چه کاری گفت آفتاب را در طشت آب می بینم گفت اگر بر قفا دمل نداری چرا بر آسمانش نمی بینی 194
بخش ۱۹ - اشارت به جماعتی که اگر چه به مشاهده جمال صورت گرفتار شدند در آن نماندند بلکه آن سبب ترقی ایشان شد به مشاهده جمال معنی 119
بخش ۲۰ - اشارت به جماعتی که در مظاهر صوری و معنوی مشهود ایشان جز جمال مطلق حضرت حق جل ذکره نیست 85
بخش ۲۱ - حاصل جواب عارف از سؤال پسر 127
بخش ۲۲ - سؤال دیگر از جانب پسر و جواب عارف 125
بخش ۲۳ - حکایت بر سبیل تمثیل 146
بخش ۲۴ - اشارت به آنکه تعلق خاطر طالبان راه حق که به آثار کونیه و تأمل در آن و توسل به آن در معرفت ذات و صفات حق سبحانه از این قبیل است 140
بخش ۲۵ - در بیان آنکه روش عارف به خلاف ارباب فکر و نظر از مؤثر است به اثر 120
بخش ۲۶ - حکایت بر سبیل تمثیل 106
بخش ۲۷ - قصه حکیمی که به واسطه مشاهده خرق عادت از اولیاء علم وی به جهل برآمد 102
بخش ۲۸ - رجوع به تمامی تمثیل 114
بخش ۶۴ - به هم رسیدن شیخ سری قدس سره و تاجر و خریداری کردن شیخ سری تحفه را از وی 86
بخش ۲۹ - اشارت به اصحاب مکاشفه که تجلی صفات است 143
بخش ۳۰ - اشارت به ارباب مشاهده که تجلی ذات است 121
بخش ۳۱ - اشارت به قربات اربع که مراتب ولایت است یعنی قرب نوافل و قرب فرایض و مقام جمع الجمع که مرتبه قاب قوسین است و مقام جمع احدیت که مرتبه اؤ ادنی است و خاصه پیغمبر ماست صلی الله علیه و سلم و کمل ورثه وی 90
بخش ۳۲ - حکایت بر سبیل تمثیل 135
بخش ۳۳ - اشارت به تقسیم حیرت محمود و مذموم 115
بخش ۳۴ - حکایت آن زن که در دیار مصر سی سال در مقام حیرت بر یک جای بماند 116
بخش ۳۵ - در بیان آنکه روی عاشق اول به سوی خویش است و بعد از آن به سوی معشوق و در آخر کار به سوی عشق 97
بخش ۳۷ - اشارت به معنی آنچه رسول صلی الله و علیه و سلم فرموده است که الدنیا ملعونة و ملعون ما فیها الا ذکر الله سبحانه 113
بخش ۳۶ - قصه آن مخنث که از روزن در منظری افتاد و از آنجا در خانه سفلی و از آنجا در سردابه ای و از آنجا در چاهی چون در سردابه افتاد بانگ کرد که ای خداوندان سرای، سرای شما زمین ندارد 111
بخش ۳۸ - حکایت پیر همدانی که از پسر پرسید که هرگز ریش گاو بوده ای و سؤال پسر که ریش گاو کیست و جواب دادن پدر که آن کس که بامداد از خانه بدر آید گوید امروز گنجی یابم، پسر گفت ای پدر تا من بوده ام ریش گاو بوده ام 92
بخش ۳۹ - در بیان آنکه چون عاشق ظلمت وایه های نفس بداند روی از خود بگرداند و در معشوق آورد 86
بخش ۴۰ - قصه آن گلخنی که در مشاهده جمال شاهزاده آتش در ژنده اش گرفت و از ژنده به تنش رسید و وی از همه بی خبر بود 142
بخش ۴۱ - در بیان آنکه چون عشق به مرتبه کمال رسد روی عاشق را از معشوق نیز بگرداند و در خود کند 113
بخش ۴۲ - حکایت مجنون 113
بخش ۴۳ - مناجات 111
بخش ۴۴ - قصه عاشق شدن صاحب فتوحات مکیه قدس الله تعالی سره که عشق مفرط از دل وی سر زده بود و معشوق معین و معلوم نی 89
بخش ۴۵ - قصه خواب دیدن علی بن موفق معروف کرخی و بشر حافی و احمد بن حنبل را قدس الله تعالی ارواحهم 135
بخش ۴۶ - قصه مشاهده کردن شیخ علی رودباری قدس سره مردن آن مرقع پوش شوریده حال را در محبت آن جوان مغرور به حسن و جمال 133
بخش ۴۸ - قصه عاشق شدن کنیزک خلیفه بغداد بر غلام وی و از استیلای عشق وی خود را در دجله انداختن 147
بخش ۴۷ - قصه عاشق شدن آن دختر ترسا بر آن جوان مسلمان و در مفارقت وی بر بستر مرگ افتادن و جان دادن 143
بخش ۴۹ - قصه آن جوان که بر دختر عم عاشق شد و در عشق وی نام دزدی بر خود نهاد و ناموس عم نگاه داشت و بدان سبب به مقصود رسید 143
بخش ۵۱ - حیران شدن معتمر در آنکه آن زاری کننده که بود و پشیمان شدن که چرا دنبال آواز نرفت 167
بخش ۵۰ - قصه عیینه و ریا 137
بخش ۵۲ - رفتن معتمر دنبال آواز نالنده بار دوم و یافتن عیینه 133
بخش ۵۳ - باز نمودن عیینه صورت حال خود را پیش معتمر 141
بخش ۵۴ - غزل گفتن عیینه در حسب حال خود 108
بخش ۵۵ - عزیمت کردن معتمر و عیینه به جانب مسجد احزاب در طلب ریا 116
بخش ۵۷ - مشورت کردن پدر ریا با ریا در خواستگاری کردن وی از برای عیینه 106
بخش ۵۶ - برخاستن معتمر به چاره سازی عیینه و وی را به مجلس انصار بردن و همراه ایشان از برای خواستگاری ریا پیش پدر وی رفتن 117
بخش ۵۸ - قبول کردن معتمر آنچه پدر ریا خواست و عقد بستن ایشان به یکدیگر 130
بخش ۵۹ - فرستادن پدر ریا را بعد از چهل روز همراه عیینه به مدینه و پیش گرفتن حرامیان و هلاک شدن بر دست ایشان 143
بخش ۶۰ - رسید معتمر بعد از چندگاه به سر قبر ایشان و بر آنجا درختی دیدن پر خطهای زرد و سرخ 132
بخش ۶۱ - قصه تحفه مغنیه 115
بخش ۶۶ - قصه آن جوان معشوق و پیر عاشق 124
بخش ۶۷ - مناجات شیخ ابوعلی دقاق قدس سره بر بالای منبر 94
بخش ۶۲ - خریدن تاجر تحفه را و به خانه بردن و جذبه رسیدن مر او را 151
بخش ۶۸ - به بام برآمدن وی قدس سره هر آخر روز و با آفتاب خطاب کردن 86
بخش ۶۳ - رسیدن شیخ بزرگوار سری سقطی قدس الله تعالی سره به سر وقت تحفه و آگاهی یافتن از حالی وی 96
بخش ۶۵ - قصه ملاقات ذوالنون مصری قدس الله تعالی سره در حرم مکه با آن کنیزک و مقالات ایشان با یکدیگر 123
بخش ۶۹ - دیدن بعضی اصحاب بعد از وفات وی را قدس سره به خواب 98
بخش ۷۰ - در ذکر موت و اهوال آن 96
بخش ۷۱ - اشارة الی قوله علیه السلام من اراد ان ینظر الی میت یمشی علی وجه الارض فلینظر الی ابن ابی قحافه 116
بخش ۷۲ - حکایت بر سبیل تمثیل 152
بخش ۱ - مقدمه 130
بخش ۷۳ - قال رسول الله صلی الله علیه و سلم مثل المؤمن مثل النحلة لا تأکل الا طبیبا و لا تضع الا طبیبا 149
بخش ۷۴ - مشکل شدن مصاحبت زاغ و کبوتر بر آن حکیم و حل گشتن آن 80
بخش ۷۵ - قال رسول الله صلی الله علیه و سلم من تشبه بقوم فهو منهم 119
بخش ۷۶ - خلاص شدن مسخره فرعونیان از غرقه شدن به واسطه آنکه خود را به صورت موسی علیه السلام برآوردی و مسخرگی کردی 137
بخش ۷۷ - اعتذار کردن از اقتصار این دفتر از سلسلة الذهب بر همین مقدار 115
بخش ۲ - این معدلت نامه ایست متحف به سلاطین که سلاله طین فطرت آدم اند و لهوی را که آخر آن فناست و آن شغل به زخارف دنیاست از دل ایشان بیرون برده اند و صورت عافیت از آن بلا را عاقبت خیر ایشان کرده که حرز خلد ملکهم حاشیه صحیفه روزگار ایشان باد و دعای دام بقائهم دام مرغ اجابت شکار ایشان 78
بخش ۳ - قصه قاصد فرستادن قیصر روم به نوشیروان تا معلوم کند که با وی در چه مقام است درصدد صلح است یا در معرض جنگ و انتقام است 122
بخش ۴ - پایه دعاگویی جناب خداوندگاری چنان بلند است که مادام که قلم بلند بالا پای بر قبه قصر قصه قیصر و کنگر ایوان داستان نوشیروان ننهاد سر او به آن نرسید لاجرم سر کرده و سر بر آن درآورده همواره این رقم می زند که سایه دولتش پاینده باد و آفتاب معدلتش تابنده 146
بخش ۵ - ظلم پادشاه چون سیلی حبیب است که هر چند سخت آید سست نماید و ظلم دیگران چون مشت پراکنده رقیب که هر چند سست نماید سخت آید 129
بخش ۶ - پیغام فرستادن سلطان به پادشاه روم که اگر چه من بنده زاده ام اما قرار مملکت بر این وجه داده ام که هیچ قوی بازو را مجال آن نمانده است که دست تطاول به مال ضعیفی دراز کند و اگر ناگاه دراز دستی واقع شود به موجب فرموده من بود و انصاف دادن پادشاه روم که هر کسی را دست ضبط و سیاست چنین بالا بود می شاید که همه زبردستان زیردستان او باشند 153
بخش ۷ - عادل که از حرف عین چشم عالمی بر وی است و از دال و لام دل جهانیش در پی آن به که در همه چشم ها خود را نغز نماید و به همه دل ها نیکو درآید در نغز کاری پیشوایی باشد و در نیکوکرداری راهنمایی 119
بخش ۸ - حکایت آن پادشاه صاحب شکوه که با سپاه انبوه به پای دیوار بستانی که شاهد نار پستان درخت انار سر از دیوار برکرده بود گذشت نه هیچ کس به وی چشم خیانت باز کرد و نه دست تصرف دراز 136
بخش ۹ - حکایت پیر دهقان و خم پر خوشه گندم یافتن وی و تفحص نمودن پادشاه که آن در کدام تاریخ بوده است 101
بخش ۱۰ - در کلمه عدل، عین که چون چشم بر سر آمده است مفتوح است و دال که چون دل در درون قرار گرفته ساکن یعنی باید که صاحب عدل را علی الدوام چشم بصر و بصیرت به حال رعایا مفتوح بود و اغماض از آن جایز نه و دل او از تظلم مظلومان در مرکز عدل آرمیده و جنبش و اضطراب در آن ممکن نه 101
بخش ۱۱ - حکایت بیوه زنی از نسا و باورد که سخنی درشت پرداخت و سلطان محمود را گرم ساخت و به سخنی دیگر نرم گردانید و به سر حد دادخواهی رسانید 102
بخش ۱۲ - چون حرف نخست از ظالم برود جز سه حرف الم نماند این اشارت به آن است که چون سر به گریبان عدم در خواهد کشید جز الم چیزی نخواهد دید و لفظ سیاست که متضمن سه حرف یاس است مبنی از آن معنی است که می باید که سیاست ظالم متضمن یاس کلی وی بود از ارتکاب مظالم 116
بخش ۱۳ - حکایت پیر زالی که راه بر سنجر گرفت و از بیراهی یک دو ظالم دادخواهی کرد و ظلم ایشان را از راه برداشت 126
بخش ۱۴ - به خواب دیدن عبدالله عمر رضی الله عنهما بعد از دوازده سال پدر خود را و خبر دادن وی از مناقشه در حساب و مضایقه در حقوق عباد 96
بخش ۱۵ - حکایت غازان که از برای یک توبره کاه آتش در خرمن ظالمی انداخت و از پرتو آن عالمی را روشن ساخت 136
بخش ۱۶ - حکایت هرمز بن کسری و منادی فرمودن وی سپاه را که به کشت کس درمیایید و بریدن گوش آن کس که آن منادی را گوش نکرد 128
بخش ۱۷ - حکایت پادشاهی که گوش وی گرفته بود و سامعه وی خلل پذیرفته و بر ناشنیدن آواز دادخواهان و سؤال محتاجان تأسف می خورد و اظهار تلهف می کرد 102
بخش ۱۸ - در بیان آنکه شهوت که به وایه طبع و کام نفس گرفتاری است دون پایه دولت سلطنت و جهانداری است 98
بخش ۲۱ - در بیان غضب که آتش طبع افروختن است و خرمن دین و دنیا سوختن 130
بخش ۱۹ - حکایت شبروی محمود غزنوی و از هر کس خبر بدی و نیکی خود پرسیدن و از بدی بریدن و بر نیکی آرمیدن 115
بخش ۲۲ - رسیدن پیغمبر صلی الله علیه و سلم به گروهی و از ایشان پرسیدن که در چه کارید و جواب گفتن ایشان 126
بخش ۲۰ - حکایت دعا کردن پادشاه ترمذ که تا از کنیزکی که به محبت وی از تدبیر ملک بازمانده بود خلاصی یابد 159
بخش ۲۴ - حکایت آن ساقی که در مجلس نوشیروان گستاخی کرد و عفو کردن نوشیروان آن گستاخی را از وی 126
بخش ۲۳ - حکایت شکایت آن پادشاه از استیلای صفت غضب بر وی پیش آن حکیم و معالجه فرمودن حکیم آن را 94
بخش ۲۵ - گفتار در فضیلت جود و کرم 95
بخش ۲۶ - حکایت معامله و مقاوله حکم با زن 109
بخش ۲۷ - حکایت رحم کردن نوشیروان بر آن پیرزن ناتوان که به کوزه ای نادرست دست و روی خود می شست 130
بخش ۲۸ - حکایت سنجر و بخشیدن منقل پر لعل و گوهر 94
بخش ۲۹ - قصه حاتم و آن بند از پای اسیری گشادن و بر پای خود نهادن 125
بخش ۳۰ - گفتار در مذمت بخل 123
بخش ۳۱ - حکایت آنچه رسول صلی الله علیه و سلم در حق آن زن بخیل گفته است 98
بخش ۳۲ - حکایت پسر یحیی برمکی و صفت بخل وی 149
بخش ۳۳ - گفتار در بیان آنکه پادشاهان را از دو کس گریز نیست عالمی که کار دین وی سازد و وزیری که کار دنیای وی پردازد 99
بخش ۳۴ - حکایت امیر خوارزمی که ظلم و فسق خود را به شریعت راست کردی 132
بخش ۳۵ - حکایت محتسب بغداد که منکر پیش او معروف بود و معروف در نظر او منکر می نمود 94
بخش ۳۶ - در بیان آنکه همچنان که پادشاهان را از دانشمندان خوب گفتار نیک کردار ناچار است از وزیر مشیر به رعایت رعایا و عنایت به کافه برایا ناگزیر است 105
بخش ۳۷ - حکایت آن بد سرشت که به صاحب عباد نامه نوشت که فلان مالدار مرده است و از وی مال خطیر مانده و بجز یک طفل صغیر وارثی ندارد و جواب نوشتن صاحب عباد به وی 121
بخش ۳۸ - نصیحتی منجی از فضیحت و ملامت مفضی به سلامت 145
بخش ۳۹ - حکایت سیاست یعقوب سلطان آن عوان شیرازی را 148
بخش ۴۰ - گفتار در احتیاج پادشاهان در مراحل امید و هراس به حکیمان فلک پیمای و منجمان ستاره شناس 104
بخش ۴۱ - حکایت نظام الملک و منجم موصلی 121
بخش ۴۲ - گفتار در احتیاج به طبیب که حفظ صحت به رأی وی منوط است و معالجه مرض به تدبیر وی مشروط 148
بخش ۴۳ - امام شافعی رضی الله عنه فرموده است که می بایستی طبیب اسلامیان دانایان پارسا بودی نه یهود و ترسا 125
بخش ۴۴ - قصه آن طبیب که آفت رسیده ای را بی وجود اسباب معالجه کرد 114
بخش ۴۵ - معالجه کردن ابوعلی سینا آن صاحب ماخولیا را که طبیبان از معالجه وی عاجز مانده بودند 112
بخش ۴۶ - گفتار در تعریف و توصیف شعر و تقسیم آن به دو قسم متقابل که یکی آسایش جانست و دیگری کاهش دل 126
بخش ۴۷ - اشارت به بعضی از شعرای ماتقدم که از سلاطین پیشین تربیت ها یافتند و نام اینان به واسطه مدایح آنان بر صحیفه روزگار بماند 163
بخش ۴۸ - گشادن عنصری به یک دو بیتی گرهی را که از بریدن زلف ایاز بر دل محمود افتاده بود و آن دو بیت این است: 126
بخش ۴۹ - مقاوله شاعر مادح با خواجه ممدوح 119
بخش ۵۰ - حکایت منت نهادن سفله بازاری با عارف از لباس ذل طمع عاری 131
بخش ۵۱ - خاتمه کتاب 131