🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
مطـــرب عشق عجب ســـاز و نــوایی دارد
در طَـــربخــانه ی دل حـــال و هــوایی دارد
خوانش: 505
سپاس: 0
تعداد نظر: 8
می نگارم از تو ای زیبا ی من
ای تو پیدا در همه رویای من
خوانش: 925
سپاس: 5
تعداد نظر: 7
ماه من …
هر لحظه غرقم میکنی انگار اینجایی
خوانش: 383
سپاس: 2
تعداد نظر: 19
تعداد نقد: 1
پیدایش این درد از اعماق زمان بود
از سینه ی یک فاخته ی دل نگران بود
خوانش: 1387
سپاس: 14
تعداد نظر: 29
تعداد نقد: 6
غزلی ساخته ام رنگِ النگوهایت[1]
تا ببندی سَرِ هر بافته ی موهایت
خوانش: 1475
سپاس: 19
تعداد نظر: 25
تعداد نقد: 2
زنى نشسته كنار سكوى ساده ى سنگى، كه عاشقانه اى از بغض، در گلوش ببافد…
دوباره دارِ بلندى درون سينه بسازد.”سياه چادر”ى از تارِ آبروش ببافد…
خوانش: 801
سپاس: 5
تعداد نظر: 7
تعداد نقد: 1
قــالـــی کاشــــان بهشت رنگهاست
رنگهایـــش نغمـــــه ی آهنگهاست
خوانش: 1059
سپاس: 4
تعداد نظر: 6
تعداد نقد: 2
حال خودم ، حال خودم نیست
هوش و نفس و زندگی ام مالِ خودم نیست
قلب است ،ولی قسمت و اقبالِ خودم نیست
با لحظه نگاهی همه را ثبتِ تو کردم
جنجال ،به پا کردم و جنجالِ خودم نیست
اعجاز اگر می شود از دولتِ عشق است
پر واز اگر می کنم از بالِ خودم نیست
شعرم شده بی قا فیه و مبهم و بی وزن
حا لا چه کنم ،حالِ خودم حالِ خودم نیست
روزی که تو پیدا شدی از گم شدگانم
این سایه ی من نیست که دنبالِ خودم نیست
پیرم نشما رید که این چهره ی پُر چین
حادث شده ی روز و مه و سالِ خودم نیست
این منحنیِ پُشتم و این پای شکسته
حمّالِ تو بودست که حمّالِ خودم نیست
خوانش: 713
سپاس: 4
تعداد نظر: 7
تعداد نقد: 3
پاییز چنبره زده میان حرفهایم
و دستهایم بیرون مانده از پیراهن سفیدم،
صدایت رودخانه یست
که دریا از آن عبور میکند.
چشمهایت را میبندی،
جهان را خواب با خود خواهد برد
و من جای تمام عروسکها پشت لبخندم
هر ساعت خودکشی میکنم.
میان تکتک کلمات،
روی طرح جلد کتاب،
از ماضی بعید ماندن
بیرون میزنم
من!
در استمرار ماضی بعید مردنم…
آذرماه 94/27
خوانش: 930
سپاس: 7
تعداد نظر: 12
سنگ سكوتم با دلى از جنس آواز. آيينه اى كه عاشق خلوت گزينى ست
قلب قنارى ها قفس را مى سرايد. تنها شدن خاصيَّتِ شعرآفرينى ست
دربند بودن داستان تازه اى نيست. از ابتداى آمدن همراهمان بود
ترسِ نخستين بندهاى انفرادى، از خاطرات تيره و تار جنينى ست
خوانش: 771
سپاس: 7
تعداد نظر: 17
نیازت را بیاویز
بر شانه هایم…
مأمنی،
برای درد هاست …
خوانش: 1204
سپاس: 7
تعداد نظر: 11
عشق را
به تازیانه ی نادانی نرانیم
خوانش: 754
سپاس: 5
تعداد نظر: 4
بابهره گیری از آموزه های حضرت استاد ابراهیم حاج محمدی گرانمهر سروده شد.
سپاسگزار ایشانم…
چه غـم از ستم های قومِ بخیل
بخوان«حسبنا الله و نِعمَ الوکیل»
خوانش: 1516
سپاس: 11
تعداد نظر: 8
زخم این فاصله یک بار … کــــــــــــــه باور بکنی
تو مرا جای (تو) بگذار … کـــــــــــــــه باور بکنی
منظره مبهم و من با غـــــــــــــــــــــزلم درگیرم
خط بزن آینه ی تار … کــــــــــــــــــــه باور بکنی
خوانش: 1305
سپاس: 9
تعداد نظر: 16
به عبـــور نــــور مانَد غـــــزل دوبـــــاره ی من
که درخشــــد از ورای شــــب بی ستاره ی من
به تبسّم نسیمی دل خویـــش می کنـم خوش
که مگــــر خبــــر رسانــــــد ز گل بهاره ی من
خوانش: 701
سپاس: 7
تعداد نظر: 7
دل تاته
خداوندا گرفتارم تو کِردی
اسیر و دلبر و یارم تو کِردی
دل تاته بود عاشق و شیدا
خودت دانی که بیمارم تو کردی
*** *** ****
خداوندا گرفتارم تو کِردی
اسیر و زلف دلدارم تو کِردی
خوانش: 491
سپاس: 4
تعداد نظر: 6
حرف به حرف
کلمات پشت سر هم می میرند
خوانش: 602
سپاس: 9
تعداد نظر: 9
عابری پای می کشید به خاک….
.
.
.
.
.
.زندگی در سکوت،
جاری بود…..
.
.
.
.لحظه ها پشتِ هم…-برادر وار-
.
.
.باز،
.
.
.روزی و روزگاری بود….
خوانش: 1091
سپاس: 9
تعداد نظر: 8
مشاعره ی حضرت استاد صباغ کلات و مهربانو
چنانت دوست می دارم ؛ که پای از سر نمی دانم
خوانش: 1027
سپاس: 17
تعداد نظر: 29
دل غمگین من در زیر یک آوار می رقصد
نظير برگ زردي که , شده سر بار مي رقصد
میان رقصهایی بی هدف ,شبهای تنهایی
دلی که زخمها دارد به حالي زار می رقصد
خوانش: 1615
سپاس: 8
تعداد نظر: 13
کار این چـــــرخ بجــــز فتنه و آشـوب نبود
سرگذشتی که زمین داشت، چنان خوب نبود
هـر که آمد سرِ آن داشـت که سـرکوب کند
کاش در جمعِ سران، یک سـرِ سـرکوب نبود
خوانش: 1205
سپاس: 8
تعداد نظر: 16
وقتی رفتی
نگاهم تمام جاده ها را پیمود
و هنوز ،
چشم بر هیچ غریبه ای نگشود
به انتظار تو
با خود نشسته ام…
خوانش: 942
سپاس: 11
تعداد نظر: 13