🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

آخرین اشعار

مطـــرب عشق عجب ســـاز و نــوایی دارد

در طَـــربخــانه ی دل حـــال و هــوایی دارد

خوانش: 505

سپاس: 0

تعداد نظر: 8

اول شب زمستان بایلدازیبا اید

یلدا شب بلندی خدا به ما خوش اید

سپید

خوانش: 781

سپاس: 7

تعداد نظر: 10

ای …. پرده دار شوکت و نامـوس ها ! بکوش

تا… راز ،  بر مـلا ، نکنم  ؛ پـرده ام ، بپوش

قصیده

خوانش: 942

سپاس: 5

می نگارم از تو ای زیبا ی من

ای تو پیدا در همه رویای من

مثنوی

خوانش: 925

سپاس: 5

تعداد نظر: 7

ماه من …

هر لحظه غرقم میکنی انگار اینجایی

خوانش: 383

سپاس: 2

تعداد نظر: 19

تعداد نقد: 1

در گوش گل لاله بگو می آید

بر حسرت هر ساله بگو می آید

رباعی

خوانش: 714

سپاس: 9

تعداد نظر: 8

تعداد نقد: 2

دلت گرفته تواین روزها چرا حوا

دلت گرفته از ادم از ابتدا حوا

چهارپاره

خوانش: 3748

سپاس: 8

تعداد نظر: 10

پیدایش این درد از اعماق زمان بود

از سینه ی یک فاخته ی دل نگران بود

خوانش: 1387

سپاس: 14

تعداد نظر: 29

تعداد نقد: 6

غزلی ساخته ام رنگِ النگوهایت[1]

تا ببندی سَرِ هر بافته ی موهایت

خوانش: 1475

سپاس: 19

تعداد نظر: 25

تعداد نقد: 2

پدرم همــــدم و همـــــرازم بود 

حـــــــامیِ آخــــــر و آغـــــازم بود 

مثنوی

خوانش: 1144

سپاس: 7

تعداد نظر: 6

‎زنى نشسته كنار سكوى ساده ى سنگى، كه عاشقانه اى از بغض، در گلوش ببافد…

‎دوباره دارِ بلندى درون سينه بسازد.”سياه چادر”ى از تارِ آبروش ببافد…

خوانش: 801

سپاس: 5

تعداد نظر: 7

تعداد نقد: 1

قــالـــی کاشــــان بهشت رنگهاست

رنگهایـــش نغمـــــه ی آهنگهاست

مثنوی

خوانش: 1059

سپاس: 4

تعداد نظر: 6

تعداد نقد: 2

حال خودم ، حال خودم نیست

هوش و نفس و زندگی ام مالِ خودم نیست
قلب است ،ولی قسمت و اقبالِ خودم نیست
با لحظه نگاهی همه را ثبتِ تو کردم
جنجال ،به پا کردم و جنجالِ خودم نیست
اعجاز اگر می شود از دولتِ عشق است
پر واز اگر می کنم از بالِ خودم نیست
شعرم شده بی قا فیه و مبهم و بی وزن
حا لا چه کنم ،حالِ خودم حالِ خودم نیست
روزی که تو پیدا شدی از گم شدگانم
این سایه ی من نیست که دنبالِ خودم نیست
پیرم نشما رید که این چهره ی پُر چین
حادث شده ی روز و مه و سالِ خودم نیست
این منحنیِ پُشتم و این پای شکسته
حمّالِ تو بودست که حمّالِ خودم نیست

خوانش: 713

سپاس: 4

تعداد نظر: 7

تعداد نقد: 3

پاییز چنبره زده میان حرف‌هایم
و دست‌هایم بیرون مانده از پیراهن سفیدم،
صدایت رودخانه یست
که دریا از آن عبور می‌کند.

چشم‌هایت را می‌بندی،
جهان را خواب با خود خواهد برد
و من جای تمام عروسک‌ها پشت لبخندم
هر ساعت خودکشی می‌کنم.
میان تک‌تک کلمات،
روی طرح جلد کتاب،
از ماضی بعید ماندن
بیرون می‌زنم
من!
در استمرار ماضی بعید مردنم…
آذرماه 94/27

سپید

خوانش: 930

سپاس: 7

تعداد نظر: 12

‎سنگ سكوتم با دلى از جنس آواز. آيينه اى كه عاشق خلوت گزينى ست
‎قلب قنارى ها قفس را مى سرايد. تنها شدن خاصيَّتِ شعرآفرينى ست

‎دربند بودن داستان تازه اى نيست. از ابتداى آمدن همراهمان بود
‎ترسِ نخستين بندهاى انفرادى، از خاطرات تيره و تار جنينى ست

خوانش: 771

سپاس: 7

تعداد نظر: 17

نیازت را بیاویز
بر شانه هایم…
مأمنی،
برای درد هاست …

سپید

خوانش: 1204

سپاس: 7

تعداد نظر: 11

عشق را

به تازیانه ی نادانی نرانیم

سپید

خوانش: 754

سپاس: 5

تعداد نظر: 4

بابهره گیری از آموزه های حضرت استاد ابراهیم حاج محمدی گرانمهر سروده شد.
سپاسگزار ایشانم…

چه غـم از ستم های قومِ بخیل
بخوان«حسبنا الله و نِعمَ الوکیل»

تک بیت

خوانش: 1516

سپاس: 11

تعداد نظر: 8

روزی که بقیع غرق نوازش باشد
شیعه گرد صحن آن به گردش باشد
چون امام عصر افتتاحش بکند
فرش قرمزش ز خون داعش باشد

رباعی

خوانش: 881

سپاس: 7

تعداد نظر: 6

زخم این فاصله یک بار … کــــــــــــــه باور بکنی
تو مرا جای (تو) بگذار … کـــــــــــــــه باور بکنی

منظره مبهم و من با غـــــــــــــــــــــزلم درگیرم
خط بزن آینه ی تار … کــــــــــــــــــــه باور بکنی

غزل مثنوی

خوانش: 1305

سپاس: 9

تعداد نظر: 16

محفـل عشاق را ، شد صحنـه گردان ؛ مصلحت

فتنه ، گـر گشتـآور چـرخ سیاست بـاره هـاست

قصیده

خوانش: 1039

سپاس: 12

به عبـــور نــــور مانَد غـــــزل دوبـــــاره ی من
که درخشــــد از ورای شــــب بی ستاره ی من

به تبسّم نسیمی دل خویـــش می کنـم خوش
که مگــــر خبــــر رسانــــــد ز گل بهاره ی من

خوانش: 701

سپاس: 7

تعداد نظر: 7

دل تاته
خداوندا گرفتارم تو کِردی
اسیر و دلبر و یارم تو کِردی

دل تاته بود عاشق و شیدا
خودت دانی که بیمارم تو کردی
*** *** ****
خداوندا گرفتارم تو کِردی
اسیر و زلف دلدارم تو کِردی

دوبیتی

خوانش: 491

سپاس: 4

تعداد نظر: 6

حرف به حرف

کلمات پشت سر هم می میرند

سپید

خوانش: 602

سپاس: 9

تعداد نظر: 9

عابری پای می کشید به خاک….
.
.
.
.
.
.زندگی در سکوت،

جاری بود…..
.
.
.
.لحظه ها پشتِ هم…-برادر وار-
.
.
.باز،
.
.
.روزی و روزگاری بود….

چهارپاره

خوانش: 1091

سپاس: 9

تعداد نظر: 8

مشاعره ی حضرت استاد صباغ کلات و مهربانو

چنانت دوست می دارم ؛ که پای از سر نمی دانم

خوانش: 1027

سپاس: 17

تعداد نظر: 29

دل غمگین من در زیر یک آوار می رقصد
نظير برگ زردي که , شده سر بار مي رقصد

میان رقصهایی بی هدف ,شبهای تنهایی
دلی که زخمها دارد به حالي زار می رقصد

خوانش: 1615

سپاس: 8

تعداد نظر: 13

تا سوژه ای به خوبی چشمان مست توست
من کِی ز کار شعرِ تو گفتن رها شوم !؟

حامد نصیری

تک بیت

خوانش: 592

سپاس: 7

تعداد نظر: 7

کار این چـــــرخ بجــــز فتنه و آشـوب نبود
سرگذشتی که زمین داشت، چنان خوب نبود

هـر که آمد سرِ آن داشـت که سـرکوب کند
کاش در جمعِ سران، یک سـرِ سـرکوب نبود

خوانش: 1205

سپاس: 8

تعداد نظر: 16

وقتی رفتی
نگاهم تمام جاده ها را پیمود
و هنوز ،
چشم بر هیچ غریبه ای نگشود
به انتظار تو
با خود نشسته ام…

شعرنو-نیمایی

خوانش: 942

سپاس: 11

تعداد نظر: 13