🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
هنوز شعر شاملو را
لبانم می خوانند:
خوانش: 958
سپاس: 6
تعداد نظر: 9
بر روی لبت پسته ی خندان باشد
بالای سرت زعشق باران باشد
خوانش: 1505
سپاس: 8
تعداد نظر: 12
مثل دریاچه ی ارومیه،
خوانش: 1106
سپاس: 15
تعداد نظر: 15
مخمس با تضمین از غزل زیبای خانم غزل آرامش
به گسل های ناشکیبایی، به غم آوازه های این گردون
خوانش: 991
سپاس: 13
تعداد نظر: 31
فوران اشک
خوانش: 837
سپاس: 6
تعداد نظر: 5
شب یلداست شب خاطره ها
خاطراتی همه شیرین و عزیز
خوانش: 974
سپاس: 3
تعداد نظر: 4
دشت بی پروانگی (تقدیم به استاد حاکی)
هر زمان شعرت به قلبم مثل باران می زند
خوانش: 658
سپاس: 5
تعداد نظر: 7
به نامِ نامىِ دردى كه “عشق” مى نامند…
به نامِ لحظه ى وصلِ نگاه بر خورشيد
خوانش: 844
سپاس: 9
تعداد نظر: 10
تعداد نقد: 2
بخشی از بی نهایتش هستم،
آن خدایی که در رگم جاری ست
خوانش: 1134
سپاس: 8
تعداد نظر: 11
سفر در سراب
خوانش: 858
سپاس: 7
تعداد نظر: 10
غزل ترانه ترین احتیــــــاج تنهایی ست
تمام ذوق بشـــــــر در رواج تنهایی ست
خوانش: 942
سپاس: 7
تعداد نظر: 8
آری همین شعری که میخوانی
شاید برایم آخرش سخت است
خوانش: 1109
سپاس: 4
تعداد نظر: 9
مطـــرب عشق عجب ســـاز و نــوایی دارد
در طَـــربخــانه ی دل حـــال و هــوایی دارد
خوانش: 514
سپاس: 0
تعداد نظر: 8
می نگارم از تو ای زیبا ی من
ای تو پیدا در همه رویای من
خوانش: 938
سپاس: 5
تعداد نظر: 7
ماه من …
هر لحظه غرقم میکنی انگار اینجایی
خوانش: 391
سپاس: 2
تعداد نظر: 19
تعداد نقد: 1
پیدایش این درد از اعماق زمان بود
از سینه ی یک فاخته ی دل نگران بود
خوانش: 1399
سپاس: 14
تعداد نظر: 29
تعداد نقد: 6
غزلی ساخته ام رنگِ النگوهایت[1]
تا ببندی سَرِ هر بافته ی موهایت
خوانش: 1489
سپاس: 19
تعداد نظر: 25
تعداد نقد: 2
زنى نشسته كنار سكوى ساده ى سنگى، كه عاشقانه اى از بغض، در گلوش ببافد…
دوباره دارِ بلندى درون سينه بسازد.”سياه چادر”ى از تارِ آبروش ببافد…
خوانش: 807
سپاس: 5
تعداد نظر: 7
تعداد نقد: 1
قــالـــی کاشــــان بهشت رنگهاست
رنگهایـــش نغمـــــه ی آهنگهاست
خوانش: 1066
سپاس: 4
تعداد نظر: 6
تعداد نقد: 2
حال خودم ، حال خودم نیست
هوش و نفس و زندگی ام مالِ خودم نیست
قلب است ،ولی قسمت و اقبالِ خودم نیست
با لحظه نگاهی همه را ثبتِ تو کردم
جنجال ،به پا کردم و جنجالِ خودم نیست
اعجاز اگر می شود از دولتِ عشق است
پر واز اگر می کنم از بالِ خودم نیست
شعرم شده بی قا فیه و مبهم و بی وزن
حا لا چه کنم ،حالِ خودم حالِ خودم نیست
روزی که تو پیدا شدی از گم شدگانم
این سایه ی من نیست که دنبالِ خودم نیست
پیرم نشما رید که این چهره ی پُر چین
حادث شده ی روز و مه و سالِ خودم نیست
این منحنیِ پُشتم و این پای شکسته
حمّالِ تو بودست که حمّالِ خودم نیست
خوانش: 725
سپاس: 4
تعداد نظر: 7
تعداد نقد: 3
پاییز چنبره زده میان حرفهایم
و دستهایم بیرون مانده از پیراهن سفیدم،
صدایت رودخانه یست
که دریا از آن عبور میکند.
چشمهایت را میبندی،
جهان را خواب با خود خواهد برد
و من جای تمام عروسکها پشت لبخندم
هر ساعت خودکشی میکنم.
میان تکتک کلمات،
روی طرح جلد کتاب،
از ماضی بعید ماندن
بیرون میزنم
من!
در استمرار ماضی بعید مردنم…
آذرماه 94/27
خوانش: 940
سپاس: 7
تعداد نظر: 12
سنگ سكوتم با دلى از جنس آواز. آيينه اى كه عاشق خلوت گزينى ست
قلب قنارى ها قفس را مى سرايد. تنها شدن خاصيَّتِ شعرآفرينى ست
دربند بودن داستان تازه اى نيست. از ابتداى آمدن همراهمان بود
ترسِ نخستين بندهاى انفرادى، از خاطرات تيره و تار جنينى ست
خوانش: 782
سپاس: 7
تعداد نظر: 17