غزل شمارهٔ ۱ : احسنت و زه ای نگار زیبا |
119 |
|
غزل شمارهٔ ۲ : جمالت کرد جانا هست ما را |
166 |
|
غزل شمارهٔ ۳ : بندهٔ یک دل منم بند قبای ترا |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۴ : باز بر عاشق فروش آن سوسن آزاد را |
131 |
|
غزل شمارهٔ ۵ : باز تابی در ده آن زلفین عالم سوز را |
139 |
|
غزل شمارهٔ ۶ : می ده ای ساقی که می به درد عشق آمیز را |
124 |
|
غزل شمارهٔ ۷ : جاودان خدمت کنند آن چشم سحر آمیز را |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۸ : انعمالله صباح ای پسرا |
141 |
|
غزل شمارهٔ ۹ : ساقیا می ده که جز می نشکند پرهیز را |
130 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰ : در ده پسرا می مروق را |
116 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱ : چند رنجانی نگارا این دل مشتاق را |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲ : مرد بی حاصل نیابد یار با تحصیل را |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳ : ساقیا دل شد پر از تیمار پر کن جام را |
140 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴ : ساقیا دانی که مخموریم در ده جام را |
114 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵ : من کیم کاندیشهٔ تو هم نفس باشد مرا |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶ : نیست بی دیدار تو در دل شکیبایی مرا |
189 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷ : ای به بر کرده بی وفایی را |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸ : مرحبا مرحبا برای هلالا |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹ : ای همه خوبی در آغوش شما |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰ : ای ز عشقت روح را آزارها |
106 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱ : ای از بنفشه ساخته بر گل مثالها |
121 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲ : ما باز دگر باره برستیم ز غمها |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳ : فریاد از آن دو چشمک جادوی دلفریب |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴ : از آن می خوردن عشقست دایم کار من هر شب |
107 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵ : ای لعبت صافی صفات ای خوشتر از آب حیات |
103 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶ : دوش مرا عشق تو ز جامه برانگیخت |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷ : این رنگ نگر که زلفش آمیخت |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸ : تا نقش خیال دوست با ماست |
382 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹ : از عشق روی دوست حدیثی به دست ماست |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰ : ی مسلمانان مرا در عشق آن بت غیرتست |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱ : ماهرویا در جهان آوازهٔ تست |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲ : تا گل لعل روی بنمودست |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳ : این چه جمالست و ناز کز تو در ایام تست |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴ : تا هلاک عاشقان از طرهٔ شبرنگ تست |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵ : ماه شب گمرهان عارض زیبای تست |
132 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶ : بر دوزخ هم کفر و هم ایمان تراست |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷ : تا بدیدم بتکده بی بت دلم آتشکدست |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸ : ای صنم در دلبری هم دست و هم دستان تراست |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹ : هر زمان از عشق جانانم وفایی دیگرست |
134 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰ : راه عشق از روی عقل از بهر آن بس مشکلست |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱ : ای پر در گوش من ز چنگت |
117 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲ : توبهٔ من جزع و لعل و زلف و رخسارت شکست |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳ : زان چشم پر از خمار سرمست |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴ : دوست چنان باید کان منست |
100 |
1 |
غزل شمارهٔ ۴۵ : تا خیال آن بت قصاب در چشم من است |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶ : ای جان جهان کبر تو هر روز فزونست |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷ : ای پیک عاشقان گذری کن به بام دوست |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸ : دارم سر خاک پایت ای دوست |
146 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹ : روی تو ای دلفروز گر نه چو ماهست |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰ : گر تو پنداری که جز تو غمگسارم نیست هست |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱ : گر تو پنداری ترا لطف خدایی نیست هست |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲ : کار تو پیوسته آزارست گویی نیست هست |
123 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳ : ای ساقی می بیار پیوست |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴ : سبب عاشقان نه نیکوییست |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵ : نرگسین چشما به گرد نرگس تو تیر چیست |
133 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶ : ماه رویا گرد آن رخ زلف چون زنجیر چیست |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷ : عشق بازیچه و حکایت نیست |
172 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸ : ای پسر عشق را بدایت نیست |
165 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹ : هر کرا درد بی نهایت نیست |
126 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰ : چون درد عاشقی به جهان هیچ درد نیست |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱ : معشوقه از آن ظریفتر نیست |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲ : جام می پر کن که بی جام میم انجام نیست |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳ : جانا بجز از عشق تو دیگر هوسم نیست |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴ : عشق رخ تو بابت هر مختصری نیست |
133 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵ : کار دل باز ای نگارینا ز بازی در گذشت |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶ : سرگران از چشم دلبر دوش چون بر ما گذشت |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷ : زینهاد این یادگار از دست رفت |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸ : عشق ازین معشوقگان بی وفا دل بر گرفت |
107 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹ : هر آن روزی که باشم در خرابات |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۷۰ : تا سوی خرابات شد آن شاه خرابات |
116 |
|
غزل شمارهٔ ۷۱ : چه خواهی کرد قرایی و طامات |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۷۲ : نخواهم من طریق و راه طامات |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۷۳ : گل به باغ آمده تقصیر چراست |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۷۴ : ای مستان خیزید که هنگام صبوحست |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۷۵ : رازی ز ازل در دل عشاق نهانست |
226 |
|
غزل شمارهٔ ۷۶ : راه فقرست ای برادر فاقه در وی رفتنست |
119 |
|
غزل شمارهٔ ۷۷ : دوش رفتم به سر کوی به نظارهٔ دوست |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۷۸ : اندر دل من عشق تو نور یقینست |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۷۹ : شور در شهر فگند آن بت زنارپرست |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۸۰ : در کوی ما که مسکن خوبان سعتریست |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۸۱ : ای سنایی خواجگی در عشق جانان شرط نیست |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۸۲ : هر که در راه عشق صادق نیست |
103 |
|
غزل شمارهٔ ۸۳ : ساقیا می ده که جز می عشق را پدرام نیست |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۸۴ : در دل آن را که روشنایی نیست |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۸۵ : دان و آگه باش اگر شرطی نباشد با منت |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۸۶ : نگارینا دلم بردی خدایم بر تو داور باد |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۸۷ : معشوق به سامان شد تا باد چنین باد |
133 |
|
غزل شمارهٔ ۸۸ : دوش یارم به بر خویش مرا بار نداد |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۸۹ : روزی دل من مرا نشان داد |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۹۰ : تا نگار من ز محفل پای در محمل نهاد |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۹۱ : این نه زلفست آنکه او بر عارض رخشان نهاد |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۹۲ : تا کی کنم از طرهٔ تو فریاد |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۹۳ : ایام چو من عاشق جانباز نیابد |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۹۴ : مرا عشق نگارینم چو آتش در جگر بندد |
168 |
|
غزل شمارهٔ ۹۵ : کسی کاندر تو دل بندد همی بر خویشتن خندد |
137 |
|
غزل شمارهٔ ۹۶ : آنکس که ز عاشقی خبر دارد |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۹۷ : دلم با عشق آن بت کار دارد |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۹۸ : آنرا که خدا از قلم لطف نگارد |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۹۹ : با من بت من تیغ جفا آخته دارد |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۰ : نور رخ تو قمر ندارد |
121 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۱ : آنی که چو تو گردش ایام ندارد |
103 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۲ : تا لب تو آنچه بهتر آن برد |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۳ : منم که دل نکنم ساعتی ز مهر تو سرد |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۴ : زلف پر تابت مرا در تاب کرد |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۵ : عاشقی تا در دل ما راه کرد |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۶ : سوال کرد دل من که دوست با تو چه کرد |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۷ : روی خوبت نهان چه خواهی کرد |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۸ : ناز را رویی بباید همچو ورد |
120 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۹ : ای کم شده وفای تو این نیز بگذرد |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۰ : صحبت معشوق انتظار نیرزد |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۱ : عشق آن معشوق خوش بر عقل و بر ادراک زد |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۲ : خوبت آراست ای غلام ایزد |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۳ : زهی مه رخ زهی زیبا بنامیزد بنامیزد |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۴ : زهی چابک زهی شیرین بنامیزد بنامیزد |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۵ : چه رنگهاست که آن شوخ دیده نامیزد |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۶ : دگر گردی روا باشد دلم غمگین چرا باشد |
114 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۷ : معشوق که او چابک و چالاک نباشد |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۸ : هر دل که قرین غم نباشد |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۹ : در مهر ماه زهدم و دینم خراب شد |
120 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۰ : از دوست به هر جوری بیزار نباید شد |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۱ : دل به تحفه هر که او در منزل جانان کشد |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۲ : ما را ز مه عشق تو سالی دگر آمد |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۳ : بر مه از عنبر معشوق من چنبر کند |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۴ : گر شبی عشق تو بر تخت دلم شاهی کند |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۵ : وصال حالت اگر عاشقی حلال کند |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۶ : مردمان دوستی چنین نکنند |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۷ : گر سال عمر من به سر آید روا بود |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۸ : آفرین بادا بر آن کس کو ترا در بر بود |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۹ : چون دو زلفین تو کمند بود |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۰ : عاشق و یار یار باید بود |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۱ : هزار سال به امید تو توانم بود |
112 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۲ : روی او ماهست اگر بر ماه مشک افشان بود |
110 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۳ : از هر چه گمان بر دلم یار نه آن بود |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۴ : نور تا کیست که آن پردهٔ روی تو بود |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۵ : با او دلم به مهر و مودت یگانه بود |
135 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۶ : هر کرا در دل خمار عشق و برنایی بود |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۷ : هر زمان از عشقت ای دلبر دل من خون شود |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۸ : ای یار بی تکلف ما را نبید باید |
109 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۹ : ترا باری چو من گر یار باید |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۰ : تا رقم عاشقی در دلم آمد پدید |
108 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۱ : لشکر شب رفت و صبح اندر رسید |
103 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۲ : اقتدا بر عاشقان کن گر دلیلت هست درد |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۳ : معشوق مرا ره قلندر زد |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۴ : روزی بت من مست به بازار برآمد |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۵ : هر که در کوی خرابات مرا بار دهد |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۶ : دوش ما را در خراباتی شب معراج بود |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۷ : هر که در عاشقی تمام بود |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۸ : هر که در بند خویشتن نبود |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۹ : هر کو به راه عاشقی اندر فنا شود |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۰ : هر کو به خرابات مرا راه نماید |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۱ : جمع خراباتیان سوز نفس کم کنید |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۲ : میر خوبان را کنون منشور خوبی در رسید |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۳ : بیهوده چه شینید اگر مرد مصافید |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۴ : عاشق مشوید اگر توانید |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۵ : هر که او معشوق دارد گو چو من عیار دار |
114 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۶ : ای من غلام عشق که روزی هزار بار |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۷ : جانا ز غم عشق تو من زارم من زار |
135 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۸ : مارا مدار خوار که ما عاشقیم و زار |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۹ : زهی حسن و زهی عشق و زهی نور و زهی نار |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۰ : ای سنایی خیز و در ده آن شراب بی خمار |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۱ : زینهار ای یار گلرخ زینهار |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۲ : ای نهاده بر گل از مشک سیه پیچان دو مار |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۳ : هر کرا در دل بود بازار یار |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۴ : چون رخ به سراب آری ای مه به شراب اندر |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۵ : ماهی که ز رخسارش فتنهست به چین اندر |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۶ : غریبیم چون حسنت ای خوش پسر |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۷ : تا کی از ناموس هیهات ای پسر |
105 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۸ : راحتی جان را به گفتار ای پسر |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۹ : صبح پیروزی برآمد زود بر خیز ای پسر |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۰ : حلقهٔ زلف تو در گوش ای پسر |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۱ : باز در دام بلای تو فتادیم ای پسر |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۲ : ماه مجلس خوانمت یا سرو بستان ای پسر |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۳ : من ترا ام حلقه در گوش ای پسر |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۴ : چون سخنگویی از آن لب لطف باری ای پسر |
104 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۵ : زلف چون زنجیر و چون قیر ای پسر |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۶ : همواره جفا کردن تا کی بود ای دلبر |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۷ : ای سنایی کفر و دین در عاشقی یکسان شمر |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۸ : ای یوسف حسن و کشی خورشید خوی خوش سیر |
146 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۹ : ساقیا می ده و نمی کم گیر |
120 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۰ : هر زمان چنگ بر کنار مگیر |
128 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۱ : سکوت معنویان را بیا و کار بساز |
113 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۲ : با تابش زلف و رخت ای ماه دلفروز |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۳ : تا جایزی همی نشناسی ز لایجوز |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۴ : دلبر من عین کمالست و بس |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۵ : چون تو نمودی جمال عشق بتان شد هوس |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۶ : ای من غریب کوی تو از کوی تو بر من عسس |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۷ : ای من غلام روی تو تا در تنم باشد نفس |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۸ : ای ز ما سیر آمده بدرود باش |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۹ : ای ز خوبی مست هان هشیار باش |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۰ : ای سنایی دل بدادی در پی دلدار باش |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۱ : ای دل اندر نیستی چون دم زنی خمار باش |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۲ : ای پسر میخواره و قلاش باش |
114 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۳ : بامدادان شاه خود را دیدهام بر مرکبش |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۴ : ای سنایی جان ده و در بند کام دل مباش |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۵ : ای جهان افروز دلبر ای بت خورشید فش |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۶ : دلم برد آن دلارامی که در چاه زنخدانش |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۷ : برخیز و برو باده بیار ای پسر خوش |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۸ : الا ای دلربای خوش بیا کامد بهاری خوش |
110 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۹ : بر من از عشقت شبیخون بود دوش |
148 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۰ : چه رسمست آن نهادن زلف بر دوش |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۱ : از فلک در تاب بودم دی و دوش |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۲ : در عشق تو ای نگار خاموش |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۳ : دوش تا روز من از عشق تو بودم به خروش |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۴ : ز جزع و لعلت ای سیمین بناگوش |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۵ : چون نهی زلف تافته بر گوش |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۶ : ای جور گرفته مذهب و کیش |
131 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۷ : آن کژدم زلف تو که زد بر دل من نیش |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۸ : ای زلف تو تکیه کرده بر گوش |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۹ : ای بس قدح درد که کردست دلم نوش |
115 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۰ : تا به بستانم نشاندی بر بساط انبساط |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۱ : ای زلف تو بند و دام عاشق |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۲ : خویشتن داری کنید ای عاشقان با درد عشق |
124 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۳ : تا دل من صید شد در دام عشق |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۴ : از حل و از حرام گذشتست کام عشق |
129 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۵ : تا جهان باشد نخواهم در جهان هجران عشق |
104 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۶ : من کیستم ای نگار چالاک |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۷ : ای بلبل وصل تو طربناک |
154 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۸ : در زلف تو دادند نگارا خبر دل |
165 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۹ : ای ساقی خیز و پر کن آن جام |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۰ : هر شب نماز شام بود شادیم تمام |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۱ : بس که من دل را به دام عشق خوبان بستهام |
104 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۲ : دلبرا تا نامهٔ عزل از وصالت خواندهام |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۳ : برندارم دل ز مهرت دلبرا تا زندهام |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۴ : صنما تا بزیم بندهٔ دیدار توام |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۵ : بستهٔ یار قلندر ماندهام |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۶ : تا بر آن روی چو ماه آموختم |
115 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۷ : از همت عشق بافتوحم |
116 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۸ : دگر بار ای مسلمانان به قلاشی در افتادم |
121 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۹ : تا من به تو ای بت اقتدی کردم |
108 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۰ : دستی که به عهد دوست دادیم |
144 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۱ : ما عاشق همت بلندیم |
112 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۲ : خیز تا ما یک قدم بر فرق این عالم زنیم |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۳ : خیز تا بر یاد عشق خوبرویان میزنیم |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۴ : پسرا خیز تا صبوح کنیم |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۵ : خیز تا در صف عقل و عافیت جولان کنیم |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۶ : گفتم از عشقش مگر بگریختم |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۷ : الا ای ساقی دلبر مدار از می تهی دستم |
104 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۸ : من نصیب خویش دوش از عمر خود برداشتم |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۹ : ترا دل دادم ای دلبر شبت خوش باد من رفتم |
178 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۰ : تا به رخسار تو نگه کردم |
103 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۱ : به دردم به دردم که اندیشه دارم |
189 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۲ : ای یار سر مهر و مراعات تو دارم |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۳ : روزی که رخ خوب تو در پیش ندارم |
142 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۴ : الحق نه دروغ سخت زارم |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۵ : می ده پسرا که در خمارم |
131 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۶ : چو آمد روی بر رویم که باشم من که من باشم |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۷ : فراق آمد کنون از وصل برخوردار چون باشم |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۸ : روا داری که بی روی تو باشم |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۹ : من که باشم که به تن رخت وفای تو کشم |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۰ : چو دانستم که گردندهست عالم |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۱ : ای چهرهٔ تو چراغ عالم |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۲ : در راه عشق ای عاشقان خواهی شفا خواهی الم |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۳ : مسلم کن دل از هستی مسلم |
123 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۴ : ای ناگزران عقل و جانم |
110 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۵ : ای دیدن تو حیات جانم |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۶ : آمد بر من جهان و جانم |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۷ : به صفت گر چه نقش بی جانم |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۸ : تا شیفتهٔ عارض گلرنگ فلانم |
103 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۹ : هر گه که به تو در نگرم خیره بمانم |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۰ : از عشق ندانم که کیم یا به که مانم |
140 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۱ : دگر بار ای مسلمانان ستمگر گشت جانانم |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۲ : بی تو یک روز بود نتوانم |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۳ : روزی من آخر این دل و جان را خطر کنم |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۴ : ای مسلمانان ندانم چارهٔ دل چون کنم |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۵ : بی تو ای آرام جانم زندگانی چون کنم |
105 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۶ : تا کی ز تو من عذاب بینم |
104 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۷ : بی صحبت تو جهان نخواهم |
114 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۸ : ای دو زلفت دراز و بالا هم |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۹ : ای به رخسار کفر و ایمان هم |
103 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۰ : لبیک زنان عشق ماییم |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۱ : خورشید تویی و ذره ماییم |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۲ : ما را میفگنید که ما اوفتادهایم |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۳ : دلبرا ما دل به چنگال بلا بسپردهایم |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۴ : از پی تو ز عدم ما به جهان آمدهایم |
130 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۵ : ما کلاه خواجگی اکنون ز سر بنهادهایم |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۶ : تا ما به سر کوی تو آرام گرفتیم |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۷ : چشم روشن بادمان کز خود رهایی یافتیم |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۸ : رورو که دل از مهر تو بد عهد گسستیم |
145 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۹ : سر بر خط عاشقی نهادیم |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۰ : ما فوطه و فوطه پوش دیدیم |
110 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۱ : نه سیم نه دل نه یار داریم |
108 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۲ : آمد گه آنکه ساغر آریم |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۳ : ما عشق روی آن نگاریم |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۴ : خیز تا می خوریم و غم نخوریم |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۵ : خیز تا دامن ز چرخ هفتمین برتر کشیم |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۶ : ما قد ترا بندهتر از سرو روانیم |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۷ : گرچه از جمع بی نیازانیم |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۸ : ما همه راه لب آن دلبر یغما زنیم |
104 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۹ : او چنان داند که ما در عشق او کمتر زنیم |
101 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۰ : باز ماندم در بلایی الغیاث ای دوستان |
124 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۱ : سنایی را یکی برهان ز ننگ و نام جان ای جان |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۲ : مرا عشقت بنامیزد بدانسان پرورید ای جان |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۳ : تماشا را یکی بخرام در بستان جان ای جان |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۴ : جانا نخست ما را مرد مدام گردان |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۵ : ای وصل تو دستگیر مهجوران |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۶ : عاشقی گر خواهد از دیدار معشوقی نشان |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۷ : چون در معشوق کوبی حلقه عاشقوار زن |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۸ : چنگ در فتراک عشق هیچ بت رویی مزن |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۹ : جام را نام ای سنایی گنج کن |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۰ : ساقیا مستان خواب آلوده را بیدار کن |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۱ : خانهٔ طاعات عمارت مکن |
134 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۲ : قومی که به افلاس گراید دل ایشان |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۳ : جوانی کردم اندر کار جانان |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۴ : ز دست مکر وز دستان جانان |
106 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۵ : همه جانست سر تا پای جانان |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۶ : تخم بد کردن نباید کاشتن |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۷ : نینی به ازین باید با دوست وفا کردن |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۸ : چیست آن زلف بر آن روی پریشان کردن |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۹ : جانا ز لب آموز کنون بنده خریدن |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۰ : ای به راه عشق خوبان گام بر میخواره زن |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۱ : ای سنایی در ره ایمان قدم هشیار زن |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۲ : ای برادر در ره معنی قدم هشیار زن |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۳ : ای هوایی یار یک ره تو هوای یار زن |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۴ : گر رهی خواهی زدن بر پردهٔ عشاق زن |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۵ : عاشقا قفل تجرد بر در آمال زن |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۶ : خیز ای بت و در کوی خرابی قدمی زن |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۷ : ای رخ تو بهار و گلشن من |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۸ : ای نگار دلبر زیبای من |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۹ : گر کار بجز مستی اسکندر می من |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۰ : ای دوست ره جفا رها کن |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۱ : ایا معمار دین اول دل و دین را عمارت کن |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۲ : این که فرمودت که رو با عاشقان بیداد کن |
113 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۳ : ای باد به کوی او گذر کن |
112 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۴ : غلاما خیز و ساقی را خبر کن |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۵ : غریب و عاشقم بر من نظر کن |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۶ : بند ترکش یک زمان ای ترک زیبا باز کن |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۷ : ساقیا برخیز و می در جام کن |
103 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۸ : ای شوخ دیده اسب جفا بیش زین مکن |
110 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۹ : جانا دل دشمنان حزین کن |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۰ : چشمکان پیش من پر آب مکن |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۱ : مکن آن زلف را چو دال مکن |
119 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۲ : ای دل ار مولای عشقی یاد سلطانی مکن |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۳ : جانا اگر چه یار دگر میکنی مکن |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۴ : ای نموده عاشقی بر زلف و چاک پیرهن |
114 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۵ : صبر کم گشت و عشق روز افزون |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۶ : ای ماه ماهان چند ازین ای شاه شاهان چند ازین |
120 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۷ : ای چون تو ندیده جم آخر چه جمالست این |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۸ : ای رشک رخ حورا آخر چه جمالست این |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۹ : خواجه سلام علیک آن لب چون نوش بین |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۰ : خواجه سلام علیک آن لب چون نوش بین |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۱ : جاوید زی ای تو جان شیرین |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۲ : اسب را باز کشیدی در زین |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۳ : ای لعبت مشکین کله بگشای گوی از آن کله |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۴ : چون سخن زان زلف و رخ گویی مگو از کفر و دین |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۵ : گر نشد عاشق دو زلف یار بر رخسار او |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۶ : ای جهانی پر از حکایت تو |
109 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۷ : ای شکسته رونق بازار جان بازار تو |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۸ : ای همه انصافجویان بندهٔ بیداد تو |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۹ : خنده گریند همی لاف زنان بر در تو |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۰ : حلقهٔ ارواح بینم گرد حلقهٔ گوش تو |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۱ : ای شادی و غم ز صلح و جنگ تو |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۲ : ای مونس جان من خیال تو |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۳ : ای دریغا گر رسیدی دی به من پیغام تو |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۴ : موی چون کافور دارم از سر زلفین تو |
124 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۵ : تا کی از عشوه و بهانهٔ تو |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۶ : عاشقم بر لعل شکرخای تو |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۷ : باز افتادیم در سودای تو |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۸ : ای گشته ز تابش صفای تو |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۹ : ای کعبهٔ من در سرای تو |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۰ : تا بدیدم زلف عنبرسای تو |
103 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۱ : ای ببرده آب آتش روی تو |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۲ : باد عنبر برد خاک کوی تو |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۳ : گر خسته دل همی نپسندی بیار رو |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۴ : ای خواب ز چشم من برون شو |
101 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۵ : خه خه ای جان علیک عینالله |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۶ : ای قوم مرا رنجه مدارید علیالله |
140 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۷ : ای ز آب زندگانی آتشی افروخته |
110 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۸ : ای دل اندر بیم جان از بهر دل بگداخته |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۹ : من نه ارزیزم ز کان انگیخته |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۰ : ای نقاب از روی ماه آویخته |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۱ : بردیم باز از مسلمانی زهی کافر بچه |
101 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۲ : آن جام لبالب کن و بردار مرا ده |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۳ : ساقیا مستان خوابآلوده را آواز ده |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۴ : ای من مه نو به روی تو دیده |
120 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۵ : ای مهر تو بر سینهٔ من مهر نهاده |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۶ : ای سنایی خیز و بشکن زود قفل میکده |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۷ : زهی سروی که از شرمت همه خوبان سرافگنده |
114 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۸ : از عشق آن دو نرجس وز مهر آن دو لاله |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۹ : دی ناگه از نگارم اندر رسید نامه |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۰ : پر کن صنما هلاقنینه |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۱ : جان جز پیش خود چمانه منه |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۲ : گر بگویی عاشقی با ما هم از یک خانهای |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۳ : سینه مکن گرچه سمن سینهای |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۴ : عقل و جانم برد شوخی آفتی عیارهای |
118 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۵ : این چه رنگست برین گونه که آمیختهای |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۶ : ای جان و جهان من کجایی |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۷ : جانا نگویی آخر ما را که تو کجایی |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۸ : ای کرده دلم سوختهٔ درد جدایی |
126 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۹ : از ماه رخی نوش لبی شوخ بلایی |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۰ : ای لعل ترا هر دم دعوی خدایی |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۱ : ای پیشهٔ تو جفانمایی |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۲ : ای یوسف ایام ز عشق تو سنایی |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۳ : آخر شرمی بدار چند ازین بدخویی |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۴ : بتا پای این ره نداری چه پویی |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۵ : کودکی داشتم خراباتی |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۶ : ای آنکه به دو لب سبب آب حیاتی |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۷ : غالیه بر عاج برآمیختی |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۸ : باز این چه عیاری را شب پوش نهادستی |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۹ : تا مسند کفر اندر اسلام نهادستی |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۰ : اگر در کوی قلاشی مرا یکبار بارستی |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۱ : دلا تا کی سر گفتار داری |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۲ : آن دلبر عیار من ار یار منستی |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۳ : یار اگر در کار من بیمار ازین به داشتی |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۴ : صنما آن خط مشکین که فراز آوردی |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۵ : ای راه ترا دلیل دردی |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۶ : تا معتکف راه خرابات نگردی |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۷ : زان خط که تو بر عارض گلنار کشیدی |
106 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۸ : زهی پیمان شکن دلبر نکوپیمان به سر بردی |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۹ : دلم بردی و جان بر کار داری |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۰ : روی چو ماه داری زلف سیاه داری |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۱ : ای آنکه رخ چو ماه داری |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۲ : انصاف بده که نیک یاری |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۳ : در ره روش عشق چه میری چه اسیری |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۴ : عشق و شراب و یار و خرابات و کافری |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۵ : نگویی تا به گلبن بر چه غلغل دارد آن قمری |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۶ : چرا ز روی لطافت بدین غریب نسازی |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۷ : ای گل آبدار نوروزی |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۸ : ای سنایی چو تو در بند دل و جان باشی |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۹ : لولو خوشاب من از چنگ شد یکبارگی |
144 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۰ : به درگاه عشقت چه نامی چه ننگی |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۱ : الا ای لعبت ساقی ز می پر کن مرا جامی |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۲ : ای پسر گونه ز عشقت دست بر سر دارمی |
147 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۳ : تا به گرد روی آن شیرین پسر گردم همی |
128 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۴ : ای چشم و چراغ آن جهانی |
134 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۵ : ای زبدهٔ راز آسمانی |
131 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۶ : تو آفت عقل و جان و دینی |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۷ : گاه آن آمد بتا کاندر خرابی دم زنی |
103 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۸ : دلم بربود شیرینی نگاری سرو سیمینی |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۹ : الا ای نقش کشمیری الا ای حور خرگاهی |
131 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۰ : عاشق نشوی اگر توانی |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۱ : ربی و ربکالله ای ماه تو چه ماهی |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۲ : برخی رویتان من ای رویتان چو ماهی |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۳ : صنما چبود اگر بوسگکی وام دهی |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۴ : گفتی که نخواهیم ترا گر بت چینی |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۵ : صبحدمان مست برآمد ز کوی |
106 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱ - در مدح امین الملة قاضی عبدالودودبن عبدالصمد |
88 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۲ - در تفسیر چند سوره و نعت رسول اکرم و مدح قاضی عبدالودود |
110 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۳ - این قصیدهٔ را عارف زرگر در مدح سنایی گفته |
109 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۴ - در پاسخ قصیدهٔ عارف زرگر |
124 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۵ - در نعت رسول اکرم و مدح عارف زرگر |
131 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۶ - در شکایت روزگار و بیوفایی مردم |
187 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۷ - در مقام اهل توحید |
103 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۸ - در مدح قاضی یحیا صاعد |
108 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۹ - در توحید |
109 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰ - در تواضع اهل حق |
103 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱ |
83 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲ - در مدح بهرامشاه |
106 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳ |
75 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴ - در نصیحت و ترک تملق از خلق گوید |
74 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵ - این توحید به حضرت غزنین گفته شد |
105 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶ - در مدح بهرامشاه |
87 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷ - در مدح خواجه مسعود علیبن ابراهیم |
118 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸ |
91 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹ |
111 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰ - در مدح سید عمید سیدالشعرا ابوطالب محمد ناصری علوی |
98 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱ - در مذمت اهل روزگار |
78 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۲ - این قصیدهٔ را امام علی بن هیصم در مدح سنایی گفته است |
101 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۳ - در جواب قصیدهٔ علیبن هیصم |
83 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴ - در مدح بهرامشاه از زبان او |
120 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵ - در ستایش سلطان سنجر |
110 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶ - در مدح قاضی عبدالودود غزنوی |
95 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷ - در مدح بهرامشاه |
111 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۸ - هر چه حق باشد بی حجت و برهان نیست |
118 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹ - مدح یوسفبن احمد مسعود شاه |
120 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۰ - در مدح دولتشاه غزنوی و بهرامشاه |
103 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۱ - در تعلیم طی طریق معرفت |
101 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۲ |
129 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۳ |
101 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۴ - در دل نبستن به مهر دنیا |
110 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۵ - در ستایش شعر خویش گوید |
99 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۶ - در صفت معشوق روحانی و تجلیات نورانی |
92 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۷ - در مدح خواجه حکیم ابوالحسن علی بن محمد طبیب |
102 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۸ |
102 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۹ - در مدح خواجه عمید ثقةالملک، طاهر |
108 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۴۰ - در مدح امیر بار سلطان |
84 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۴۱ - سخنی از میراث استادان |
93 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۴۲ - در زهد و موعظه |
112 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۴۳ - در مدح بهرامشاه |
104 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۴۴ - در مدح امیر اسماعیل بن ابراهیم |
116 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۴۵ - طعنه بر علمای دنیاجو |
107 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۴۶ - در مذمت دشمنان و جاهلان |
81 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۴۷ |
97 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۴۸ - در مدح بهرامشاه |
89 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۴۹ - در تغییر احوال مردم و دگرگونی روزگار |
95 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۵۰ - در وصف بهار |
143 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۵۱ - در استغنای معشوق طناز و وفای عاشق |
115 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۵۲ - و ایضا در مذمت دنیا جویان |
104 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۵۳ - این شعر را حکیم سنایی در پاسخ یکی از شعرا گفته |
111 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۵۴ - آن شاعر این شعر را در پاسخ حکیم سنایی فرستاد |
98 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۵۵ - در مدح بهرامشاه |
75 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۵۶ - در نعت رسول اکرم و اصحاب پاک او |
109 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۵۷ - در مدح سیف الحق محمد منصور |
82 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۵۸ - در مذمت عافیت جویی |
97 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۵۹ - از راه پر مخافت عشق گوید |
96 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۶۰ - در مدح ناصح الملک کمالالدین شیخ الحرمین خطیب نوآبادی |
129 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۶۱ - نه هر که به طور رود موسی عمران شود |
97 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۶۲ - در عزت عزلت و قناعت گوید |
100 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۶۳ - در مدح بهرامشاه |
94 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۶۴ |
82 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۶۵ - در مدح تاج العصر حسن عجایبی به حسن زشت |
109 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۶۶ - در مدح خواجه محمدبن خواجه عمر |
95 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۶۷ - در تهنیت صلح خواجه امام منصور و سیف الحق شیخ الاسلام |
97 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۶۸ - در اندرز طاهربن علی ثقة الملک |
94 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۶۹ - در وحدانیت ذات باری |
88 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۷۰ - در مدح سرهنگ عمید محمد خطیب هروی |
88 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۷۱ - موعظه در اجتناب از غرور و کبر و حرص |
120 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۷۲ - در مدح ابوالمعالی یوسف بن احمد |
102 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۷۳ - مناقشهٔ مرد دهری با بوحنیفه |
118 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۷۴ - در مدح علی بن محمد طبیب |
97 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۷۵ - موعظه و نصیحت در اجتناب از زخارف دنیا |
141 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۷۶ - در مدح بهرامشاه |
81 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۷۷ - در مدح یوسفبن حدادی |
94 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۷۸ - در مدح خواجه ابو نصر منصور سعید |
116 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۷۹ - در تعزیت خواجه مسعود و تهنیت فرزند او خواجه احمد |
82 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۸۰ - در ترغیب مردان به احتراز از زنان دلفریب |
105 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۸۱ |
83 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۸۲ |
84 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۸۳ - در مدح بهرامشاه |
78 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۸۴ - در مدح ابوعمر عثمان مختاری شاعر غزنوی |
122 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۸۵ - تامل با خویشتن و راز و نیاز با پروردگار |
125 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۸۶ - در مدح مسعود بن ابوالفتح |
90 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۸۷ - در ترغیب طی طریق حقیقت |
99 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۸۸ - در اندرز و ترغیب در طریق حقیقت |
118 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۸۹ |
91 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۹۰ - این قصیدهٔ را هم هنگام اقامت در سرخس سروده |
103 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۹۱ |
93 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۹۲ - در ستایش قاضی ابوالبرکاتبن مبارک فتحی |
134 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۹۳ - در نکوهش اصحاب دعوا |
138 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۹۴ |
103 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۹۵ - در مدح قاضی ابوالفتح برکات بن مبارک |
83 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۹۶ - در مدح بهرامشاه |
97 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۹۷ - در ستایش یکی از بزرگان |
98 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۹۸ - در مدح سرهنگ امیر محمد هروی |
100 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۹۹ - در بیان عزت و جلال ذات اقدس الهی |
144 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۰ - در باره علی بن محمد طبیب غزنوی |
110 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۱ - شکایت از دگرگونی حال روزگار |
125 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۲ - در نکوهش دنیاداران |
94 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۳ - در نعت رسول اکرم |
104 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۴ - در نعت رسول اکرم |
128 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۵ - در مدح امام زکیالدین بن حمزهٔ بلخی و نکوهش خواجه اسعد هروی |
120 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۶ - در موعظه و نصیحت ابنای زمان |
95 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۷ |
100 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۸ |
116 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۹ |
77 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۰ |
92 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۱ - در استغنای طبع خویش گوید |
141 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۲ - در نکوهش و ابراز نارضایی از خود |
154 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۳ - در احوال خود گوید |
113 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۴ - در آرزوی مرگ |
92 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۵ |
84 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۶ - در صفات ذات اقدس باری |
135 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۷ |
87 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۸ |
104 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۹ |
114 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۰ |
76 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۱ |
86 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۲ |
95 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۳ - در اشتیاق کعبه و سفر حج |
102 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۴ |
105 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۵ - در مدح خواجه معین الدین ابونصر احمدبن فضل غزنوی |
72 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۶ - در نعت علی (ع) |
109 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۷ - در ستایش علیبن حسن بحری |
102 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۸ - در مدح نصرالله بن داود سرخسی |
114 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۹ - در مدح علی بن حسن |
76 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۰ - در مدح بهرامشاه |
112 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۱ - در مدح قاضی نجمالدین حسن غزنوی |
107 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۲ - در نکوهش حرص و هوی و هوس |
92 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۳ - در ستایش خواجه اسعد هروی |
95 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۴ |
116 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۵ - در مدح خواجه علاء الدین ابویعقوب یوسف بن احمد حدادی شالنکی غزنوی و ابوالمعالی احمدبن یوسف |
97 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۶ - در مدح امین الدین رازی |
93 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۷ - معروفی بود زن سلیطهای داشت او را به قاضی برده بود و رنج مینمود در حق وی گوید |
119 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۸ - در مدح محمد ترکین بغراخان |
130 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۹ - در نعت امام هشتم (ع) |
142 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۰ |
146 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۱ - در مدح سرهنگ محمدبن فرج نو آبادی |
94 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۲ |
85 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۳ - در پاسخ پرسش سلطان سنجر دربارهٔ مذهب |
166 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۴ |
117 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۵ |
94 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۶ |
101 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۷ |
110 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۸ - موعظه در وصول به عالم لاهوت |
106 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۹ |
129 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۰ |
122 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۱ - دعوت به آزادگی و عدالتخواهی |
86 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۲ - منع کبر و غرور و مذمت دنیا |
114 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۳ - در حکمت و موعظت |
73 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۴ - در تمجید و توحید حضرت باری |
107 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۵ - در مدح بهرامشاه |
102 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۶ - در نعت رسول اکرم (ص) |
104 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۷ - دعوت به زهد و ستایش سید فضلالله |
108 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۸ - از زبان منجم ماوراء النهر که تقویم آورده بود گفتهاست |
122 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۹ - خطاب به خواجه قوامالدین ابوالقاسم |
105 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۰ |
81 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۱ |
83 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۲ - در مرثیهٔ تاجالدین ابوبکر |
83 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۳ |
80 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۴ - دریغاگویی از نااهلی روزگار |
109 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۵ |
105 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۶ |
98 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۷ |
81 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۸ |
75 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۹ - در مدح بهرامشاه |
143 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۰ - در مدح بهرامشاه پسر مسعود شاه |
104 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۱ - در مدح خواجه مردانشاه |
121 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۲ - در مراتب مقام انسان |
109 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۳ - موعظه در تهیهٔ توشهٔ آخرت |
94 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۴ - در مدح بهرامشاه پسر مسعود غزنوی |
101 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۵ |
97 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۶ - در مدح احمد عارف زرگر گوید که به حج رفت از بلخ و حج نیافت |
106 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۷ - در مدح خواجه ایرانشاه |
89 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۸ |
118 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۹ |
80 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۰ - در مدح بهرامشاه |
90 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۱ - در مدح تاجالدین ابوالفتح اصفهانی |
100 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۲ - در مدح خواجه عمید ابراهیم بی علی بن ابراهیم مستوفی |
147 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۳ - در مدح بهرامشاه |
80 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۴ |
99 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۵ - این قصیدهٔ غرا از زادهٔ سرخس است |
109 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۶ - در مدح شرف الملک امیر زنگی محسن |
124 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۷ |
84 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۸ |
83 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۹ |
78 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۰ - دریغا کو مسلمانی |
131 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۱ |
81 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۲ - در نکوهش بزرگان زمان و مدح بونصر احمد سعید |
90 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۳ - توصیف روح در بدن |
82 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۴ - در مدح ابوبکربن محمد |
92 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۵ |
110 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۶ |
83 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۸ |
105 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۹ - در جواب شعر فضل بن یحیی و عذرخواهی از رفتن و منع صاعد از آمدن |
104 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۰ - در مدح بهرامشاه |
118 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۱ - در مدح بهرامشاه |
99 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۲ - در مدح خواجه ابو یعقوب یوسفبن احمد |
75 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۳ - این چند بین را فضل بن یحیی بن صاعد هروی به سنایی فرستاد و در آن درخواست دیدار کرد |
109 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۴ |
96 |
|
شمارهٔ ۱ - قصیده : ذات رومی محرم آمد پاک دل کرباس را |
110 |
|
شمارهٔ ۲ : خیز ای دل زین برافگن مرکب تحویل را |
140 |
|
شمارهٔ ۳ : نبودی دین اگر اقبال مرد مصطفایی را |
76 |
|
شمارهٔ ۴ : ای که اطفال به گهواره درون از ستمت |
114 |
|
شمارهٔ ۵ : روزگار ای بزرگ چاکر تست |
89 |
|
شمارهٔ ۶ : تلخ کرد از حدیث خویش طبیب |
95 |
|
شمارهٔ ۷ : چند گویی که بیا تا بر وزانت برم |
90 |
|
شمارهٔ ۸ : ای برآراسته از لطف و سخا معدن خویش |
95 |
|
شمارهٔ ۹ : گفتی به پیش خواجه که این غزنوی غرست |
96 |
|
شمارهٔ ۱۰ : تا نهان گشت آفتاب خواجگان در زیر خاک |
92 |
|
شمارهٔ ۱۱ : مال هست از درون دل چون مار |
111 |
|
شمارهٔ ۱۲ - در مدح نظامی : ای که چون اندر بنان آری قصب هنگام نظم |
163 |
|
شمارهٔ ۱۳ : ای که هفت اقلیم و چار ارکان عالم را به علم |
88 |
|
شمارهٔ ۱۴ - در رثای امیر معزی : گرتیر فلک داد کلاهی به معزی |
186 |
|
شمارهٔ ۱۵ - در مذمت دنیا : گنده پیریست تیره روی جهان |
105 |
|
شمارهٔ ۱۶ : قدر مردم سفر پدید آرد |
118 |
|
شمارهٔ ۱۷ : عرش مقاما زر کن کعبهٔ جاهت |
93 |
|
شمارهٔ ۱۸ : آن تو کوری نه جهان تاریکست |
90 |
|
شمارهٔ ۱۹ - در هجای علی سه بوسش : پیش ازین گفتم سه بوسش را همی |
122 |
|
شمارهٔ ۲۰ - در مذمت بخیلی گوید : دیگ خواجه ز گوشت دوشیزهست |
116 |
|
شمارهٔ ۲۱ - در رثای منصور سعید : خواجه منصور بپژمرد ز مرگ |
113 |
|
شمارهٔ ۲۲ : ای جود تو ز لذت بخشش سوال جوی |
114 |
|
شمارهٔ ۲۳ : به مادرم گفتم ای بد مهر مادر |
97 |
|
شمارهٔ ۲۴ : هر جا که روضهایست وردیست |
103 |
|
شمارهٔ ۲۵ : به همه وقت دلیری نکنند |
112 |
|
شمارهٔ ۲۶ - شکایت از روزگار : ضربت گردون دون آزادگان را خسته کرد |
710 |
|
شمارهٔ ۲۷ : جان من خیز و جام باده بیار |
103 |
|
شمارهٔ ۲۸ : برخیز و برافروز هلا قبلهٔ زردشت |
166 |
|
شمارهٔ ۲۹ : پسر هند اگر چه خال منست |
154 |
|
شمارهٔ ۳۰ : ای ماه صیام ار چه مرا خود خطری نیست |
123 |
|
شمارهٔ ۳۱ : زین پسم با دیو مردم پیکر و پیکار نیست |
105 |
|
شمارهٔ ۳۲ : ای سنایی خواجگی با عشق جانان شرط نیست |
90 |
|
شمارهٔ ۳۳ : هر که در خطهٔ مسلمانیست |
97 |
|
شمارهٔ ۳۴ : آمد آن حور و دست من بربست |
110 |
|
شمارهٔ ۳۵ : آمد آن رگ زن مسیح پرست |
118 |
|
شمارهٔ ۳۶ : مرحبا بحری که آبش لذت از کوثر گرفت |
88 |
|
شمارهٔ ۳۷ - در توحید : ای همه جانها ز تو پاینده جان چون خوانمت |
99 |
|
شمارهٔ ۳۸ : ای شده پیر و عاجز و فرتوت |
101 |
|
شمارهٔ ۳۹ - در ذم مردم بلخ : از بس غر و غر زن که به بلخند ادیبانش |
100 |
|
شمارهٔ ۴۰ : ای دل نیک مذهب و منهاج |
141 |
|
شمارهٔ ۴۱ : گفتی که بترسد ز همه خلق سنایی |
108 |
|
شمارهٔ ۴۲ - در رثای امیر معزی : تا چند معزای معزی که خدایش |
110 |
|
شمارهٔ ۴۳ : بیطمع باش اگر همی خواهی |
101 |
|
شمارهٔ ۴۴ : یک نیمه عمر خویش به بیهودگی به باد |
116 |
|
شمارهٔ ۴۵ : گر چه شمشیر حیدر کرار |
110 |
|
شمارهٔ ۴۶ : من نگویم که قاسمالارزاق |
100 |
|
شمارهٔ ۴۷ : مرا به غزنین بسیار دوستان بودند |
90 |
|
شمارهٔ ۴۸ : خواجه در غم من ار گفت که چون بیخردان |
83 |
|
شمارهٔ ۴۹ : چه ممسکی که ز جود تو قطرهای نچکد |
105 |
|
شمارهٔ ۵۰ : سرشگی کز غم معشوق بارم |
98 |
|
شمارهٔ ۵۱ : ای که از بهر خدمت در تو |
100 |
|
شمارهٔ ۵۲ : ای خواجه اگر قامت اقبال تو امروز |
114 |
|
شمارهٔ ۵۳ : چون ز بد گوی من سخن شنوی |
94 |
|
شمارهٔ ۵۴ - در رثای زکی الدین بلخی : روح مجرد شد خواجه زکی |
101 |
|
شمارهٔ ۵۵ : صدر اسلام زنده گشت و نمرد |
134 |
1 |
شمارهٔ ۵۶ : به گرمای تموز از سرد سوزش |
105 |
|
شمارهٔ ۵۷ - در مدح مسعود سعد سلمان : ای عمیدی که باز غزنین را |
109 |
|
شمارهٔ ۵۸ : شکر ایزد را که تا من بودهام |
93 |
|
شمارهٔ ۵۹ : آنچه دی کرد به من آن پسر سر گرغر |
122 |
|
شمارهٔ ۶۰ : آنکه تدبیر ظفر گستر او گر خواهد |
85 |
|
شمارهٔ ۶۱ : با سنایی سره بود او چو یکی دانگ نداشت |
115 |
|
شمارهٔ ۶۲ - در جواب هجای یکی از معاندان : سرخ گویی همیشه غر باشد |
99 |
|
شمارهٔ ۶۳ : هیچ کس نیست کز برای سه دال |
92 |
|
شمارهٔ ۶۴ : از جواب و سوال ما دانی |
107 |
|
شمارهٔ ۶۵ : چرا نه مردم دانا چنان زید که به غم |
77 |
|
شمارهٔ ۶۶ : خواجگانی که اندرین حضرت |
126 |
|
شمارهٔ ۶۷ : دل منه با زنان از آنکه زنان |
145 |
|
شمارهٔ ۶۸ : خادمان را ز بهر آن بخرند |
116 |
|
شمارهٔ ۶۹ : منشین با بدان که صحبت بد |
156 |
|
شمارهٔ ۷۰ : دوستی گفت صبر کن زیراک |
112 |
|
شمارهٔ ۷۱ : ای سنایی کسی به جد و به جهد |
109 |
|
شمارهٔ ۷۲ : با دلی رفته به استسقا |
119 |
|
شمارهٔ ۷۳ : آخر این آمدنم نزد تو تا چند بود |
118 |
|
شمارهٔ ۷۴ - در هجای «معجزی» شاعر : معجزی خود ز معجز ادبار |
98 |
|
شمارهٔ ۷۵ : چون خاک باش در همه احوال بردبار |
67 |
|
شمارهٔ ۷۶ : دور عالم جز به آخر نامدست از بهر آنک |
84 |
|
شمارهٔ ۷۷ : چون تو شدی پیر بلندی مجوی |
84 |
|
شمارهٔ ۷۸ - در حادثهٔ زهر خوردن سرهنگ محمد خطیبی و انگشتری فرستادن سلطان مسعود رحمةالله علیه گوید و او را ستاید : زهی سزای محامد محمد بن خطیب |
81 |
|
شمارهٔ ۷۹ : ای صدر اجل قوام دولت |
121 |
|
شمارهٔ ۸۰ : اگر معمار جاه او نباشد |
162 |
|
شمارهٔ ۸۱ : عزیز عمر چنان مگذران که آخر کار |
114 |
|
شمارهٔ ۸۲ : با بقای پدر پسر ناید |
99 |
|
شمارهٔ ۸۳ : مبر تو رنج که روزی به رنج نفزاید |
107 |
|
شمارهٔ ۸۴ : ز راه رفتن و آسودنم چه سود و زیان |
100 |
|
شمارهٔ ۸۵ : داستان پسر هند مگر نشنیدی |
200 |
|
شمارهٔ ۸۶ : اگر رای رحمت شود با دلم |
86 |
|
شمارهٔ ۸۷ : چون شکرم در آب دو چشم و دلم فلک |
111 |
|
شمارهٔ ۸۸ : کسی کز کار قلاشی برو بعضی عیان گردد |
116 |
|
شمارهٔ ۸۹ : نمیداند مگر آنکس مراد از کشف حال آید |
80 |
|
شمارهٔ ۹۰ : اول خلل ای خواجه ترا در امل آید |
133 |
|
شمارهٔ ۹۱ : ای بس که نباشی تو و ای بس که درین چرخ |
96 |
|
شمارهٔ ۹۲ : کسی را که سر حقیقت عیان شد |
154 |
|
شمارهٔ ۹۳ : عاشق دیندار باید تا که درد دین کشد |
128 |
|
شمارهٔ ۹۴ : گر سنایی دم زند آتش درین عالم زند |
116 |
|
شمارهٔ ۹۵ - در رثای زکیالدین بلخی : ای برادر زکی بمرد و بشد |
103 |
|
شمارهٔ ۹۶ : ای دریغا که روز برنایی |
88 |
|
شمارهٔ ۹۷ : این جهان بر مثال مرداریست |
129 |
|
شمارهٔ ۹۸ : ز جمله نعمت دنیا چو تندرستی نیست |
141 |
|
شمارهٔ ۹۹ : مردمان یک چند از تقوا و دین راندند کار |
92 |
|
شمارهٔ ۱۰۰ : زن مخواه و ترک زن کن کاندرین ایام بار |
125 |
|
شمارهٔ ۱۰۱ : ای به نزد عاشقان از شاهدی |
115 |
|
شمارهٔ ۱۰۲ : هیچ نیکو نبود هرگز بد |
79 |
|
شمارهٔ ۱۰۳ - در صف خانگاه محمد منصور واقع در سرخس که وی در آن داروخانه و کتابخانه برای فقرا و درویشان بنیاد نهاد : لب روح الله ست یا دم صور |
95 |
|
شمارهٔ ۱۰۴ : اگر چون زر نخواهی روی عاشق |
81 |
|
شمارهٔ ۱۰۵ : ای سنایی به گرد حران گرد |
82 |
|
شمارهٔ ۱۰۶ : هر که زین پیش بود امیر سخن |
101 |
|
شمارهٔ ۱۰۷ : اگر ریش خواجه ببرند پاک |
74 |
|
شمارهٔ ۱۰۸ : ای خداوند قایم قدوس |
141 |
|
شمارهٔ ۱۰۹ : چو خواهم کرد زرق و هزل و ریواس |
131 |
|
شمارهٔ ۱۱۰ : ای مرد سفر در طلب زاد سفر باش |
92 |
|
شمارهٔ ۱۱۱ - در رثای یکی از بزرگان : گوهر روح بود خواجه وزیر |
98 |
|
شمارهٔ ۱۱۲ : گر مقصر شدم به خدمت تو |
80 |
|
شمارهٔ ۱۱۳ : ز تو ای چرخ نیلی رنگ دارم |
86 |
|
شمارهٔ ۱۱۴ : ثنا گفتیم ما مر خواجهای را |
134 |
|
شمارهٔ ۱۱۵ : ای آنکه ترا در تو تویی نیست تصرف |
101 |
|
شمارهٔ ۱۱۶ : بجهم از بد ایام چنانک |
112 |
|
شمارهٔ ۱۱۷ : گفت بر دوخته مرا شعری |
101 |
|
شمارهٔ ۱۱۸ : طلوع مهر سعادت به ساحت اقبال |
106 |
|
شمارهٔ ۱۱۹ : تو مرا از نسب و جان و خرد خویش منی |
117 |
|
شمارهٔ ۱۲۰ : هر چند در میان دو گویم زمین و چرخ |
83 |
|
شمارهٔ ۱۲۱ : آن حور روح فش را بر عقل جلوه کردم |
90 |
|
شمارهٔ ۱۲۲ : زشت همی گویی هر ساعتم |
84 |
|
شمارهٔ ۱۲۳ : چو بر قناعت ازین گونه دسترس دارم |
104 |
|
شمارهٔ ۱۲۴ : ای یوسف نامی که همیشه چو زلیخا |
107 |
|
شمارهٔ ۱۲۵ : عمر دو نیمهست و ازین بیش نیست |
100 |
|
شمارهٔ ۱۲۶ : چند روزی درین جهان بودم |
73 |
|
شمارهٔ ۱۲۷ : از زهر به مغزم رسید بویی |
104 |
|
شمارهٔ ۱۲۸ : خواجه بفزود ولیکن بدرم |
88 |
|
شمارهٔ ۱۲۹ : چون من بره سخن درون آیم |
94 |
|
شمارهٔ ۱۳۰ : گاهی ز دل بود گله گاهی ز دیدهام |
89 |
|
شمارهٔ ۱۳۱ : از خلد برین یاد کنم روی تو بینم |
80 |
|
شمارهٔ ۱۳۲ : دی بدان رستهٔ صرافان من بر در تیم |
100 |
|
شمارهٔ ۱۳۳ - در مدح عمادالدین محمدبن منصور : ای محمد نام و احمد خلق و محمودی شیم |
111 |
|
شمارهٔ ۱۳۴ - این قطعه را بر گور نظام الملک محمد نوشتند : ما فرش بزرگی به جهان باز کشیدیم |
69 |
|
شمارهٔ ۱۳۵ : گر تو به دو گانهای ز ما پیشی |
99 |
|
شمارهٔ ۱۳۶ : ای علایی ببین و نیک ببین |
96 |
|
شمارهٔ ۱۳۷ : گفت حکیمی که مفرح بود |
114 |
|
شمارهٔ ۱۳۸ : چند گویی که زحمتت کردم |
91 |
|
شمارهٔ ۱۳۹ : منم آن مفلسی که کیسهٔ من |
125 |
|
شمارهٔ ۱۴۰ : ای به عین حقیقت اندر عین |
97 |
|
شمارهٔ ۱۴۱ : چنگری ای پارسا در عاشق مسکین به کین |
114 |
|
شمارهٔ ۱۴۲ : در طریق دین قدم پیوسته بوذر وار زن |
130 |
|
شمارهٔ ۱۴۳ : پای بلقاسم ز پای بلحکم بشناس نیک |
131 |
|
شمارهٔ ۱۴۴ : زهرهٔ مردان نداری خدمت سلطان مکن |
89 |
|
شمارهٔ ۱۴۵ : ای برادر خویش را زین جمع خودبینان مکن |
145 |
|
شمارهٔ ۱۴۶ : دعوی دین میکنی با نفس دمسازی مکن |
160 |
|
شمارهٔ ۱۴۷ : یک روز بپرسید منوچهر ز سالار |
106 |
|
شمارهٔ ۱۴۸ : روزگاریست که کان گهرند |
110 |
|
شمارهٔ ۱۴۹ : خواهد که شاعران جهان بی صله همی |
115 |
|
شمارهٔ ۱۵۰ : چو شعر حکیمانه گفتم ترا |
104 |
|
شمارهٔ ۱۵۱ : هر که چون کاغذ و قلم باشد |
89 |
|
شمارهٔ ۱۵۲ : ای خرد را جمال و جان را زین |
83 |
|
شمارهٔ ۱۵۳ - در مدح جمال المعاشرین قوال : ای جمال معاشران چونست |
105 |
|
شمارهٔ ۱۵۴ - در مدح بهرامشاه : خواجه سلام علیک کو لب چون نوش او |
87 |
|
شمارهٔ ۱۵۵ - در مدح بهرامشاه : خواجه غلط کرده است در چه؟ در ابروی او |
95 |
|
شمارهٔ ۱۵۶ - در رثای ابوالمعالی احمد بن یوسف : رفت قاضی بلمعالی ای سنایی آه کو |
182 |
|
شمارهٔ ۱۵۷ - در هجای علی سه بوسش : ایا کشیخان بد اصل ای سه بوسش |
92 |
|
شمارهٔ ۱۵۸ : با تو باشم از تو نندیشم که با فضلی و عدل |
105 |
|
شمارهٔ ۱۵۹ : در چشمت ای رفیقک ای خام قلتبان |
120 |
|
شمارهٔ ۱۶۰ - تقاضای گوشت و انگور : ای چو ماهی نشسته در خرگاه |
109 |
|
شمارهٔ ۱۶۱ - در رثای محمد بهروز : اعتقاد محمد بهروز |
107 |
|
شمارهٔ ۱۶۲ : گفتم بنالم از تو به یاران و دوستان |
93 |
|
شمارهٔ ۱۶۳ : ای فلک شمس شرف جاه تو |
89 |
|
شمارهٔ ۱۶۴ : بخور من بود دود درمنه |
82 |
|
شمارهٔ ۱۶۵ : ای تیر غم و رنج بسی خورده و برده |
100 |
|
شمارهٔ ۱۶۶ : ای زده بر فلک سراپرده |
96 |
|
شمارهٔ ۱۶۷ : این چه قرنست اینکه در خوابند بیداران همه |
88 |
|
شمارهٔ ۱۶۸ : شغل سرهنگان دین از مرد متواری مجوی |
101 |
|
شمارهٔ ۱۶۹ : تا کی اندر راه دین با نفس دمسازی کنی |
74 |
|
شمارهٔ ۱۷۰ - در مدح خواجه اسماعیل شنیزی : علم و عمل خواجه اسماعیل شنیزی |
103 |
|
شمارهٔ ۱۷۱ : اگر پای تو از خط خطا گامی بعیدستی |
103 |
|
شمارهٔ ۱۷۲ : پسری دیدم پوشیده قبای |
83 |
|
شمارهٔ ۱۷۳ : به هفت کشور تا شکر پنج و ده گویم |
114 |
|
شمارهٔ ۱۷۴ : سخا و سخن جان محضست ایرا |
146 |
|
شمارهٔ ۱۷۵ : نکند دانا مستی نخورد عاقل می |
103 |
|
شمارهٔ ۱۷۶ : کسی را کو نسب پاکیزه باشد |
108 |
|
شمارهٔ ۱۷۷ : شربهای جهان همه خوردیم |
82 |
|
شمارهٔ ۱۷۸ : شد دیدهٔ من سپید از وعدت |
97 |
|
شمارهٔ ۱۷۹ - از زبان تیر خراس : ای لاف زنی که هر کجا هستی |
92 |
|
شمارهٔ ۱۸۰ : چون به ملک اندر بر آرد گردی از مردان مرد |
103 |
|
شمارهٔ ۱۸۱ - هم در هجای معجزی شاعر : معجز معجزی پدید آمد |
96 |
|
شمارهٔ ۱۸۲ - در رثای امیر معزی : شد باز گهر طبع گهرزای معزی |
88 |
|
شمارهٔ ۱۸۳ - و نیز : سخن را به خواب اندرون دوش گفتم |
112 |
|
شمارهٔ ۱۸۴ - در هجای علی سه بوسش : ای سه بوسش به آدمی ناژی |
103 |
|
شمارهٔ ۱۸۵ : روی من شد چو زر و دیده چو سیم |
92 |
|
شمارهٔ ۱۸۶ : زشتم خواندی و راست گفتی |
89 |
|
شمارهٔ ۱۸۷ : خسرو از مازندران آید همی |
96 |
|
شمارهٔ ۱۸۸ - در هجای شهابی : مرا شهابی گر هجو کرد صد خروار |
79 |
|
شمارهٔ ۱۸۹ : خواندم حکایتی ز کتابی که جمع کرد |
141 |
|
شمارهٔ ۱۹۰ : ای کاشکی ز مادر گیتی نزادمی |
92 |
|
شمارهٔ ۱۹۱ : خود درشتی گر ببیند کور چشم و کور دل |
111 |
|
شمارهٔ ۱۹۲ : احوال خود چه عرض کنم هر زمان همی |
85 |
|
شمارهٔ ۱۹۳ : گوگرد سرخ خواست ز من سبز من پریر |
121 |
|
شمارهٔ ۱۹۴ - در رثاء : تابوت مرا باز کن ای خواجه زمانی |
76 |
|
شمارهٔ ۱۹۵ : هم اکنون از هم اکنون داد بستان |
252 |
|
شمارهٔ ۱۹۶ : چونت نپرسم بگویی اینت کراهت |
106 |
|
شمارهٔ ۱۹۷ : اگر بد گمان گشتی ای دوست بر من |
62 |
|
شمارهٔ ۱۹۸ - در هجای معجزی : حاجت صد هزار ... قوی |
80 |
|
شمارهٔ ۱ - ترجیع در مدح تاجالدین ابوبکربن محمد : ای پیشرو هر چه نکوییست جمالت |
136 |
|
شمارهٔ ۲ - ترجیع در مصیبت ضیاء الدین محمد مشهور به سیف المناظرین : ای قوم ازین سرای حوادث گذر کنید |
150 |
|
شمارهٔ ۱ - ترکیب بند موشح در مدح خواجه امام محمد بن محمد : آتش عشق بتی برد آبروی دین ما |
76 |
|
شمارهٔ ۲ - ترکیب بند در مدح ایرانشاه : گر چه شاخ میوه دار آرایش بستان شود |
124 |
|
شمارهٔ ۳ - ترکیب بند در مدح مکینالدین : ای سنایی بگذر از جان در پناه تن مباش |
127 |
|
شمارهٔ ۴ - در مدح عمادالدین سیفالحق ابوالمفاخر محمدبن منصور : ای دل ار جانانت باید منزل اندر جان مکن |
107 |
|
شمارهٔ ۱۹۹ : آدمی را دو بلا کرد رهی |
116 |
|
شمارهٔ ۲۰۰ : به خدای ار گل بهار بوی |
95 |
|
شمارهٔ ۲۰۱ : ای سنایی به گرد شرک مپوی |
160 |
|
شمارهٔ ۲۰۲ : ای روی زردفام تو بر گردن نزار |
108 |
|
شمارهٔ ۲۰۳ : ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی |
124 |
|
شمارهٔ ۲۰۴ : در شهر مرد نیست ز من نابکارتر |
100 |
|
شمارهٔ ۱ - افگنده در شور و شغب جان و دل عشاق را : ای کودک زیبا سلب سیمین بر و بیجاده لب |
130 |
|
شمارهٔ ۲ - از من جدا شد ناگهان بر من جهان شد چون قفس : المستغات ای ساربان چون کار من آمد به جان |
119 |
|
شمارهٔ ۳ - در مدح خواجه حکیم حسن اسعد غزنوی : حادثهٔ چرخ بین فایدهٔ روزگار |
94 |
|
رباعی شمارهٔ ۱ : عشقست مرا بهینهتر کیش بتا |
101 |
|
رباعی شمارهٔ ۲ : در دست منت همیشه دامن بادا |
115 |
|
رباعی شمارهٔ ۳ : عشقا تو در آتش نهادی ما را |
81 |
|
رباعی شمارهٔ ۴ : آنی که قرار با تو باشد ما را |
107 |
|
رباعی شمارهٔ ۵ : ای کبک شکار نیست جز باز ترا |
107 |
|
رباعی شمارهٔ ۶ : هر چند بسوختی به هر باب مرا |
110 |
|
رباعی شمارهٔ ۷ : چون دوست نمود راه طامات مرا |
103 |
|
رباعی شمارهٔ ۸ : در منزل وصل توشهای نیست مرا |
80 |
|
رباعی شمارهٔ ۹ : در دل ز طرب شکفته باغیست مرا |
83 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۰ : اندوه تو دلشاد کند مرجان را |
101 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۱ : کی باشد که ز طلعت دون شما |
101 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۲ : گردی نبرد ز بوسه از افسر ما |
80 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۳ : در دل کردی قصد بداندیشی ما |
82 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۴ : زان سوزد چشم تو زان ریزد آب |
73 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۵ : تا در چشمم نشسته بودی در تاب |
89 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۶ : با دل گفتم: چگونهای، داد جواب |
103 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۷ : گفتی که کیت بینم ای در خوشاب |
83 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۸ : آنکس که ز عابدی در ایام شراب |
86 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۹ : روزاز دورخت بروشنی ماند عجب |
98 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۰ : ای مجلس تو چو بخت نیک اصل طرب |
114 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۱ : لبهات می ست و می بود اصل طرب |
101 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۲ : نیلوفر و لاله هر دو بیهیچ سبب |
154 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۳ : تا بشنیدم که گرمی از آتش تب |
64 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۴ : از روی تو و زلف تو روز آمد و شب |
97 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۵ : تا دیدهام آن سیب خوش دوست فریب |
75 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۶ : بیخوابی شب جان مرا گر چه بکاست |
130 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۷ : ای جان عزیز تن بباید پرداخت |
77 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۸ : آن موی که سوز عاشقان میانگیخت |
104 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۹ : در دوستی ای صنم چو دادم دادت |
73 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۰ : ای مانده زمان بنده اندر یادت |
146 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۱ : ای کرده فلک به خون من نامزدت |
72 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۲ : صدبار به بوسه آزمودم پارت |
78 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۳ : ای خواجه محمد ای محامد سیرت |
68 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۴ : زین پس هر چون که داردم دوست رواست |
82 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۵ : خورشید به زیر دام معشوقهٔ ماست |
81 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۶ : بیرون جهان همه درون دل ماست |
96 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۷ : روز از طلبت پردهٔ بیکاری ماست |
99 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۸ : هر باطل را که رهگذر بر گل ماست |
90 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۹ : هجرت به دلم چو آتشی در پیوست |
132 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۰ : دستی که حمایل تو بودی پیوست |
103 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۱ : تا زلف بتم به بند زنجیر منست |
81 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۲ : خواهم که به اندیشه و یارای درست |
91 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۳ : گفتم پس از آنهمه طلبهای درست |
90 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۴ : مستست بتا چشم تو و تیر به دست |
119 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۵ : ای مه تویی از چهار گوهر شده هست |
120 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۶ : چون من به خودی نیامدم روز نخست |
83 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۷ : ای چون گل و مل در به در و دست به دست |
76 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۸ : ای نیست شده ذات تو در پردهٔ هست |
87 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۹ : لشکرگه عشق عارض خرم تست |
89 |
|
رباعی شمارهٔ ۵۰ : گیرم که چو گل همه نکویی با تست |
88 |
|
رباعی شمارهٔ ۵۱ : محراب جهان جمال رخسارهٔ تست |
106 |
|
رباعی شمارهٔ ۵۲ : امروز ببر زانچه ترا پیوندست |
95 |
|
رباعی شمارهٔ ۵۳ : بر من فلک ار دست جفا گستردست |
92 |
|
رباعی شمارهٔ ۵۴ : تا جان مرا بادهٔ مهرت سودست |
84 |
|
رباعی شمارهٔ ۵۵ : در دام تو هر کس که گرفتارترست |
88 |
|
رباعی شمارهٔ ۵۶ : مژگان و لبش عذر و عذابی دگرست |
68 |
|
رباعی شمارهٔ ۵۷ : هر خوش پسری را حرکات دگرست |
92 |
|
رباعی شمارهٔ ۵۸ : هر روز مرا با تو نیازی دگرست |
93 |
|
رباعی شمارهٔ ۵۹ : در شهر هر آنکسی که او مشهورست |
103 |
|
رباعی شمارهٔ ۶۰ : غم خوردن این جهان فانی هوسست |
139 |
|
رباعی شمارهٔ ۶۱ : در دیدهٔ کبر کبریای تو بسست |
70 |
|
رباعی شمارهٔ ۶۲ : گر گویم جان فدا کنم جان نفسست |
77 |
|
رباعی شمارهٔ ۶۳ : تا این دل من همیشه عشق اندیشست |
89 |
|
رباعی شمارهٔ ۶۴ : زین روی که راه عشق راهی تنگست |
99 |
|
رباعی شمارهٔ ۶۵ : ار نیست دهان فزونت ار هست کمست |
83 |
|
رباعی شمارهٔ ۶۶ : تنگی دهن یار ز اندیشه کمست |
95 |
|
رباعی شمارهٔ ۶۷ : هر روز مرا ز عشق جان انجامت |
90 |
|
رباعی شمارهٔ ۶۸ : آنجا که سر تیغ ترا یافتن ست |
80 |
|
رباعی شمارهٔ ۶۹ : آنم که مرا نه دل نه جان و نه تنست |
92 |
|
رباعی شمارهٔ ۷۰ : برهان محبت نفس سرد منست |
81 |
|
رباعی شمارهٔ ۷۱ : شبها ز فراق تو دلم پر خونست |
103 |
|
رباعی شمارهٔ ۷۲ : آن روز که بیش با من او را کینست |
60 |
|
رباعی شمارهٔ ۷۳ : در مرگ حیات اهل داد و دینست |
78 |
|
رباعی شمارهٔ ۷۴ : آنکس که سرت برید غمخوار تو اوست |
74 |
|
رباعی شمارهٔ ۷۵ : آنکس که به یاد او مرا کار نکوست |
97 |
|
رباعی شمارهٔ ۷۶ : ایام درشت رام بهرام شهست |
91 |
|
رباعی شمارهٔ ۷۷ : هر چند بلای عشق دشمن کامیست |
117 |
|
رباعی شمارهٔ ۷۸ : در دام تو هر کس که گرفتارترست |
88 |
|
رباعی شمارهٔ ۷۹ : چندان چشمم که در غم هجر گریست |
69 |
|
رباعی شمارهٔ ۸۰ : گویند که راستی چو زر کانیست |
84 |
|
رباعی شمارهٔ ۸۱ : کمتر ز من ای جان به جهان خاکی نیست |
75 |
|
رباعی شمارهٔ ۸۲ : اندر عقب دکان قصاب گویست |
91 |
|
رباعی شمارهٔ ۸۳ : زلفین تو تا بوی گل نوروزیست |
110 |
|
رباعی شمارهٔ ۸۴ : عقلی که ز لطف دیدهٔ جان پنداشت |
58 |
|
رباعی شمارهٔ ۸۵ : روزی که رطب داد همی از پیشت |
85 |
|
رباعی شمارهٔ ۸۶ : نوری که همی جمع نیابی در مشت |
96 |
|
رباعی شمارهٔ ۸۷ : بس عابد را که سرو بالای تو کشت |
59 |
|
رباعی شمارهٔ ۸۸ : صد بار رهی بیش به کوی تو شتافت |
63 |
|
رباعی شمارهٔ ۸۹ : بویی که مرا ز وصل یار آمد رفت |
65 |
|
رباعی شمارهٔ ۹۰ : ای عالم علم پیشگاه تو برفت |
77 |
|
رباعی شمارهٔ ۹۱ : رازی که سر زلف تو با باد بگفت |
96 |
|
رباعی شمارهٔ ۹۲ : چون دید مرا رخانش چون گل بشکفت |
66 |
|
رباعی شمارهٔ ۹۳ : افلاک به تیر عشق بتوانم سفت |
69 |
|
رباعی شمارهٔ ۹۴ : تا کی باشم با غم هجران تو جفت |
84 |
|
رباعی شمارهٔ ۹۵ : در خاک بجستمت چو خور یافتمت |
93 |
|
رباعی شمارهٔ ۹۶ : ای دیدهٔ روشن سنایی ز غمت |
65 |
|
رباعی شمارهٔ ۹۷ : از ظلمت چون گرفته ما هم ز غمت |
87 |
|
رباعی شمارهٔ ۹۸ : دل خسته و زار و ناتوانم ز غمت |
75 |
|
رباعی شمارهٔ ۹۹ : هر چند دلم بیش کشد بار غمت |
85 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۰۰ : سرو چمنی یاد نیاید ز منت |
72 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۰۱ : زین رفتن جان ربای درد افزایت |
84 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۰۲ : آتش در زن ز کبریا در کویت |
101 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۰۳ : هستی تو سزای این و صد چندین رنج |
102 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۰۴ : اندر همه عمر من بسی وقت صبوح |
84 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۰۵ : هر جاه ترا بلندی جوزا باد |
88 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۰۶ : ای شاخ تو اقبال و خرد بارت باد |
78 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۰۷ : گوشت سوی عاقلان غافلوش باد |
82 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۰۸ : زلفینانت همیشه خم در خم باد |
94 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۰۹ : نور بصرم خاک قدمهای تو باد |
75 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۱۰ : اصل همه شادی از دل شاد تو باد |
91 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۱۱ : از کبر چو من طبع تو بگریخته باد |
93 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۱۲ : گردی که ز دیوار تو برباید باد |
69 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۱۳ : کاری که نه کار تست ناساخته باد |
96 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۱۴ : چشمم ز فراق تو جهانسوز مباد |
66 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۱۵ : آن را شایی که باشم از عشق تو شاد |
80 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۱۶ : آن به که کنم یاد تو ای حور نژاد |
74 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۱۷ : ما را بجز از تو عالم افروز مباد |
64 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۱۸ : در دیدهٔ خصم نیک روی تو مباد |
74 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۱۹ : آب از اثر عارض تو می گردد |
88 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۲۰ : تن در غم تو در آب منزل دارد |
81 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۲۱ : هجر تو خوشست اگر چه زارم دارد |
71 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۲۲ : از روی تو دیدهها جمالی دارد |
66 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۲۳ : با هجر تو بنده دل خمین میدارد |
62 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۲۴ : ای صورت تو سکون دلها چو خرد |
87 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۲۵ : گه جفت صلاح باشم و یار خرد |
100 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۲۶ : من چون تو نیابم تو چو من یابی صد |
63 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۲۷ : روزی که بود دلت ز جانان پر درد |
88 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۲۸ : گر خاک شوم چو باد بر من گذرد |
90 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۲۹ : بر رهگذر دوست کمین خواهم کرد |
52 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۳۰ : از دور مرا بدید لب خندان کرد |
97 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۳۱ : سودای توام بیسر و بیسامان کرد |
75 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۳۲ : روزی که سر از پرده برون خواهی کرد |
106 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۳۳ : چون چهرهٔ تو ز گریه باشد پر درد |
69 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۳۴ : گفتا که به گرد کوی ما خیره مگرد |
105 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۳۵ : منگر تو بدانکه ذوفنون آید مرد |
88 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۳۶ : رو گرد سراپردهٔ اسرار مگرد |
88 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۳۷ : آن بت که دل مرا فرا چنگ آورد |
74 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۳۸ : بس دل که غم سود و زیان تو خورد |
84 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۳۹ : هر کو به جهان راه قلندر گیرد |
69 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۴۰ : چون پوست کشد کارد به دندان گیرد |
78 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۴۱ : این اسب قلندری نه هر کس تازد |
101 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۴۲ : گبری که گرسنه شد به نانی ارزد |
77 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۴۳ : بادی که ز کوی آن نگارین خیزد |
82 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۴۴ : ای آنکه برت مردم بد، دد باشد |
79 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۴۵ : دشنام که از لب تو مهوش باشد |
86 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۴۶ : تو شیردلی شکار تو دل باشد |
91 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۴۷ : این ضامن صبر من خجل خواهد شد |
84 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۴۸ : در راه قلندری زیان سود تو شد |
90 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۴۹ : بالای بتان چاکر بالای تو شد |
82 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۵۰ : از فقر نشان نگر که در عود آمد |
74 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۵۱ : در هجر توام قوت یک آه نماند |
87 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۵۲ : نارفته به کوی صدق در گامی چند |
64 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۵۳ : نقاش که بر نقش تو پرگار افگند |
63 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۵۴ : مرغان که خروش بینهایت کردند |
59 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۵۵ : ای گل نه به سیم اگر به جانت بخرند |
76 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۵۶ : این بیریشان که سغبهٔ سیم و زرند |
70 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۵۷ : سیمرغ نهای که بی تو نام تو برند |
86 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۵۸ : سادات به یک بار همه مهجورند |
59 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۵۹ : با یاد تو جام زهر چون نوش کشند |
80 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۶۰ : تا عشق قد تو همچو چنبر نکند |
83 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۶۱ : عشق تو کرای شادی و غم نکند |
94 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۶۲ : بسیار مگو دلا که سودی نکند |
66 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۶۳ : یک دم سر زلف خویش پر خم نکند |
81 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۶۴ : عشاق اگر دو کون پیش تو نهند |
104 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۶۵ : عشق و غم تو اگر چه بیدادانند |
71 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۶۶ : آنها که اسیر عشق دلدارانند |
78 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۶۷ : آنها که درین حدیث آویختهاند |
77 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۶۸ : دیده ز فراق تو زیان میبیند |
84 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۶۹ : آن روز که مهر کار گردون زدهاند |
92 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۷۰ : تا در طلب مات همی کام بود |
98 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۷۱ : آن ذات که پروردهٔ اسرار بود |
69 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۷۲ : هر بوده که او ز اصل نابود بود |
80 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۷۳ : دل بندهٔ عاشقی تن آزاد چه سود باشد |
81 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۷۴ : زن، زن ز وفا شود ز زیور نشود |
72 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۷۵ : ترسم که دل از وصل تو خرم نشود |
86 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۷۶ : یک روز دلت به مهر ما نگراید |
63 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۷۷ : آنی که فدای تو روان میباید |
79 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۷۸ : گاهی فلکم گریستن فرماید |
68 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۷۹ : روزی که بتم ز فوطه رخ بنماید |
78 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۸۰ : مردی که به راه عشق جان فرساید |
95 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۸۱ : آن باید آن که مرد عاشق آید |
92 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۸۲ : آن عنبر نیم تاب در هم نگرید |
91 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۸۳ : دی بنده چو آن لالهٔ خندان تو دید |
74 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۸۴ : اکنون که سیاهی ای دل چون خورشید |
106 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۸۵ : ای دیدن تو راحت جانم جاوید |
79 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۸۶ : ای خورشیدی که نورت از روی امید |
131 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۸۷ : یک ذره نسیم خاک پایت بوزید |
84 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۸۸ : گویی که من از بلعجبی دارم عار |
88 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۸۹ : چون از اجل تو دید بر لوح آثار |
71 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۹۰ : نازان و گرازان به وثاق آمد یار |
87 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۹۱ : از غایت بیتکلفی ما در هر کار |
79 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۹۲ : نه چرخ به کام ما بگردد یک بار |
95 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۹۳ : بخت و دل من ز من برآورد دمار |
61 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۹۴ : ای گشته چو ماه و همچو خورشید سمر |
78 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۹۵ : ای روی تو رخشندهتر از قبلهٔ گبر |
72 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۹۶ : آن کس که چو او نبود در دهر دگر |
95 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۹۷ : بازی بنگر عشق چه کردست آغاز |
115 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۹۸ : هرگز دل من به آشکارا و به راز |
86 |
|
رباعی شمارهٔ ۱۹۹ : اول تو حدیث عشق کردی آغاز |
102 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۰۰ : از عشق تو ای صنم به شبهای دراز |
60 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۰۱ : خوشخو شده بود آن صنم قاعدهساز |
96 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۰۲ : نادیده ترا چو راه را کردم باز |
79 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۰۳ : خواهی که ترا روی دهد صرف نیاز |
83 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۰۴ : عقلی که همیشه با روانی دمساز |
77 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۰۵ : شب گشت ز هجران دل فروزم روز |
88 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۰۶ : ای گلبن نابسوده او باش هنوز |
91 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۰۷ : آسیمه سران بینواییم هنوز |
72 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۰۸ : بر چرخ نهاده پای بستیم هنوز |
111 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۰۹ : ای در سر زلف تو صبا عنبر بیز |
86 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۱۰ : درد دلم از طبیب بیهوده مپرس |
86 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۱۱ : ای دیده ز هر طرف که برخیزد خس |
73 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۱۲ : خواندیم گرسنه ما ز دل یار هوس |
73 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۱۳ : ای چون هستی برده دل من به هوس |
62 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۱۴ : ای من به تو زنده همچو مردم به نفس |
77 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۱۵ : اندر طلبت هزار دل کرد هوس |
73 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۱۶ : شمعی که چو پروانه بود نزد تو کس |
60 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۱۷ : بادی که بیاوری به ما جان چو نفس |
90 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۱۸ : ای تن وطن بلای آن دلکش باش |
85 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۱۹ : ای گشته دل و جان من از عشق تو لاش |
84 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۲۰ : با من ز دریچهای مشبک دلکش |
112 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۲۱ : ای عارض گل پوش سمن پاش تو خوش |
84 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۲۲ : بر طرف قمر نهاده مشک و شکرش |
91 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۲۳ : چون نزد رهی درآیی ای دلبر کش |
70 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۲۴ : نی آب دو چشم داری ای حورافش |
89 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۲۵ : با سینهٔ این و آن چه گویی غم خویش |
90 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۲۶ : می بر کف گیر و هر دو عالم بفروش |
78 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۲۷ : ای برده دل من چو هزاران درویش |
65 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۲۸ : گه در پی دین رویم و گه در پی کیش |
73 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۲۹ : هر چند بود مردم دانا درویش |
81 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۳۰ : دی آمدنی به حیرت از منزل خویش |
90 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۳۱ : آراست بهار کوی و دروازهٔ خویش |
85 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۳۲ : از عشق تو ای سنگدل کافر کیش |
62 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۳۳ : معشوقه دلم به آتش انباشت چو شمع |
75 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۳۴ : از یار وفا مجوی کاندر هر باغ |
83 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۳۵ : نیکوتری از آب روان اندر باغ |
71 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۳۶ : نادیده من از عشق تو یک روز فراغ |
73 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۳۷ : ای بیماری سرو ترا کرده کناغ |
92 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۳۸ : در راه تو ار سود و زیانم فارغ |
90 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۳۹ : تا دید هوات در دلم غایت عشق |
79 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۴۰ : بر سین سریر سر سپاه آمد عشق |
106 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۴۱ : جز من به جهان نبود کس در خور عشق |
86 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۴۲ : تحویل کنم نام خود از دفتر عشق |
110 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۴۳ : جز تیر بلا نبود در ترکش عشق |
76 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۴۴ : گویند که کردهای دلت بردهٔ عشق |
76 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۴۵ : کی بسته کند عقل سراپردهٔ عشق |
72 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۴۶ : چشمی دارم ز اشک پیمانهٔ عشق |
92 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۴۷ : خورشید سما بسوزد از سایهٔ عشق |
103 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۴۸ : آن روز که شیر خوردم از دایهٔ عشق |
87 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۴۹ : کردی تو پریر آب وصل از رخ پاک |
79 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۵۰ : ای آصف این زمانه از خاطر پاک |
73 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۵۱ : زین پیش به شبهای سیاه شبهناک |
95 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۵۲ : ناید به کف آن زلف سمن مال به مال |
95 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۵۳ : هر چند شدم ز عش تو خوار و خجل |
68 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۵۴ : ای عهد تو عهد دوستان سر پل |
86 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۵۵ : از گفتهٔ بد گوی تو چون هر عاقل |
54 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۵۶ : با چهرهٔ آن نگار خندان ای گل |
65 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۵۷ : ای عمر عزیز داده بر باد ز جهل |
110 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۵۸ : در عشق تو خفته همچو ابروی توام |
82 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۵۹ : از روی عتاب اگر چه گویی سردم |
70 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۶۰ : بسیار ز عاشقیت غمها خوردم |
92 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۶۱ : بر دل ز غم فراق داغی دارم |
94 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۶۲ : هر بار ز دیده از تو در تیمارم |
85 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۶۳ : هر روز به درد از تو نویدی دارم |
64 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۶۴ : نامت پس ازین یارا به اسم دارم |
87 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۶۵ : در خوابگه از دل شب آتش بیزم |
153 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۶۶ : چون در غم آن نگار سرکش باشم |
71 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۶۷ : گفتم خود را ز خس نگهدار ای چشم |
63 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۶۸ : افسرده شد از دم دهانم دم چشم |
77 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۶۹ : گر با فلکم کنی برابر بیشم |
81 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۷۰ : روز آمد و برکشید خورشید علم |
76 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۷۱ : تیغ از کف و بازوی تو ای فخر امم |
92 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۷۲ : چون گل صنما جامه به صد جا چاکم |
81 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۷۳ : با دولت حسن دوست اندر جنگم |
63 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۷۴ : ای بسته به تو مهر و وفا یک عالم |
83 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۷۵ : ای گشته فراق تو غمافزای دلم |
71 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۷۶ : پر شد ز شراب عشق جانا جامم |
89 |
2 |
رباعی شمارهٔ ۲۷۷ : یک بوسه بر آن لبان خندان نزنم |
61 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۷۸ : بی وصل تو زندگانی ای مه چکنم |
95 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۷۹ : گیرم ز غمت جان و خرد پیر کنم |
93 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۸۰ : دارد پشتم ز وعدهٔ خام تو خم |
78 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۸۱ : ای چون شکن زلف تو پشتم خم خم |
83 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۸۲ : از آمدنم فزود رنج بدنم |
84 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۸۳ : با ابر همیشه در عتابش بینم |
84 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۸۴ : فتحی که به آمدنت منصور شوم |
72 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۸۵ : در وصل شب و روز شمردیم بهم |
79 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۸۶ : مجرم رخ تو که ما بدو آساییم |
105 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۸۷ : چوبی بودم بود به گل در پایم |
91 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۸۸ : گفتم که مگر دل ز تو برداشتهایم |
84 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۸۹ : چون می دانی همه ز خاک و آبیم |
91 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۹۰ : یک چند در اسلام فرس تاختهایم |
94 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۹۱ : راحت همه از غمی برانداختهایم |
56 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۹۲ : از دیده درم خرید روی تو شدیم |
85 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۹۳ : ما شربت هجر تو چشیدیم و شدیم |
86 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۹۴ : زان یک نظر نهان که ما دزدیدیم |
85 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۹۵ : کاری که نه با تو بینظام انگاریم |
115 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۹۶ : تا ظن نبری که از تو آگاهتریم |
84 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۹۷ : مانندهٔ باد اگر چه بیپا و سریم |
80 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۹۸ : با خوی بد تو گر چه در پرخاشیم |
81 |
|
رباعی شمارهٔ ۲۹۹ : ای روی تو پاکیزهتر از کف کلیم |
74 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۰۰ : قائم به خودی از آن شب و روز مقیم |
118 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۰۱ : قلاشانیم و لاابالی حالیم |
97 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۰۲ : هستیم ز بندگیت ما شاد ای جان |
156 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۰۳ : اکنون که ز دونی ای جهان گذران |
101 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۰۴ : عقلی که خلاف تو گزیدن نتوان |
88 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۰۵ : یک شب غم هجران تو ای جان جهان |
96 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۰۶ : گه سوی من آیی از لطیفی پویان |
99 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۰۷ : آزار ترا گرچه نهادم گردن |
76 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۰۸ : اندر دریا نهنگ باید بودن |
108 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۰۹ : در بند بلای آن بت کش بودن |
88 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۱۰ : تا چند ز سودای جهان پیمودن |
88 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۱۱ : ای دیده ز هر طرف که برخیزد خس |
124 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۱۲ : گر شاد نخواهی این دلم شاد مکن |
74 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۱۳ : فرمان حسود فتنهانگیز مکن |
75 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۱۴ : تا با خودی ارچه همنشینی با من |
94 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۱۵ : گه بردوزی به دامنم بر دامن |
69 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۱۶ : اکنون که ستد هوای تو داد از من |
83 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۱۷ : گه یار شوی تو با ملامتگر من |
87 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۱۸ : با من شب و روز گرم بودی به سخن |
81 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۱۹ : ای چون گل نوشکفته برطرف چمن |
85 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۲۰ : پندی دهمت اگر پذیری ای تن |
72 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۲۱ : ای یار قلندر خراباتی من |
76 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۲۲ : گر کرده بدی تو آزمون دل من |
71 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۲۳ : بد کمتر ازین کن ای بت سیمینتن |
72 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۲۴ : ای شاه چو لاله دارد از تو دشمن |
79 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۲۵ : بی تیر غمت پشت کمان دارم من |
66 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۲۶ : غمهای تو در میان جان دارم من |
72 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۲۷ : بختی نه که با دوست درآمیزم من |
92 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۲۸ : ای بی سببی همیشه آزردهٔ من |
87 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۲۹ : چون آمد شد بریدم از کوی تو من |
82 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۳۰ : از عشوهٔ چرخ در امانم ز تو من |
77 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۳۱ : دلها همه آب گشت و جانها همه خون |
117 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۳۲ : در جنب گرانی تو ای نوشتکین |
108 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۳۳ : بهرام دواند هر دو جویندهٔ کین |
82 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۳۴ : پار ارچه نمیکرد چو کفرم تمکین |
65 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۳۵ : آب ارچه نمیرود به جویم با تو |
80 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۳۶ : ای طالع سعد روح فرخنده به تو |
83 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۳۷ : ای قامت سرو گشته کوتاه به تو |
82 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۳۸ : آنی که عدو چو برگ بیدست از تو |
77 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۳۹ : بی آنکه به کس رسید پیوند از تو |
65 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۴۰ : جز گرد دلم گشت نداند غم تو |
83 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۴۱ : ای مفلس ما ز مجلس خرم تو |
68 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۴۲ : ای بی تو دلیل اشهب و ادهم تو |
71 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۴۳ : چون موی شدم ز رشک پیراهن تو |
115 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۴۴ : دل سوخته شد در تف اندیشهٔ تو |
88 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۴۵ : ای زلف و رخ تو مایهٔ پیشهٔ تو |
80 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۴۶ : ای همت صد هزار کس در پی تو |
104 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۴۷ : دل کیست که گوهری فشاند بی تو |
75 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۴۸ : چون آتش تیز بیقرارم بی تو |
99 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۴۹ : ای عقل اگر چند شریفی دون شو |
96 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۵۰ : اندر ره عشق دلبران صادق کو |
96 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۵۱ : باز آن پسر چه زنخ خوش زن کو |
98 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۵۲ : ای معتبران شهر والیتان کو |
79 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۵۳ : گفتی گله کردهای ز من با که و مه |
69 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۵۴ : ما ذات نهاده بر صفاتیم همه |
86 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۵۵ : گر بدگویی ترا بدی گفت ای ماه |
78 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۵۶ : از بهر یکی بوس به دو ماه ای ماه |
78 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۵۷ : با من ز دریچهای مشبک دلخواه |
88 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۵۸ : زین عالم بی وفا بپردازی به |
85 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۵۹ : گر تو به صلاح خویش کم نازی به |
71 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۶۰ : جز یاد تو دل بهر چه بستم توبه |
121 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۶۱ : با من دو هزار عشوه بفروختهای |
76 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۶۲ : در جامه و فوطه سخت خرم شدهای |
85 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۶۳ : ای آنکه تو رحمت خدایی شدهای |
55 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۶۴ : تا نقطهٔ خال مشک بر رخ زدهای |
67 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۶۵ : هر چند به دلبری کنون آمدهای |
84 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۶۶ : در حسن چو عشق نادرست آمدهای |
86 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۶۷ : خشنودی تو بجویم ای مولایی |
84 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۶۸ : چون نار اگرم فروختن فرمایی |
121 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۶۹ : گفتم که ببرم از تو ای بینایی |
95 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۷۰ : ای سوسن آزاد ز بس رعنایی |
105 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۷۱ : تا تو ز درون وفای او میجویی |
86 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۷۲ : غم کی خورد آنکه شادمانیش تویی |
97 |
2 |
رباعی شمارهٔ ۳۷۳ : بیزار شو از خود که زیان تو تویی |
85 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۷۴ : مردی که برای دین سوارست تویی |
83 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۷۵ : چون حمله دهی نیک سوارا که تویی |
64 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۷۶ : خود ماه بود چنین منور که تویی |
77 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۷۷ : روشنتر از آفتاب و ماهی گویی |
97 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۷۸ : جایی که نمودی آن رخ روحافزای |
96 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۷۹ : با خصم تو از پی تو ای دهر آرای |
69 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۸۰ : در عشق تو ای شکر لب روح افزای |
57 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۸۱ : خود را چو عطا دهی فراوان مستای |
84 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۸۲ : در پیش خودم همی کنی آنجابی |
78 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۸۳ : شب را سلب روز فروزان کردی |
89 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۸۴ : صد چشمه ز چشم من براندی و شدی |
84 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۸۵ : ای رفته و دل برده چنین نپسندی |
62 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۸۶ : ای دل منیوش از آن صنم دلداری |
81 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۸۷ : در هر خم زلف مشکبیزی داری |
63 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۸۸ : زان چشم چو نرگس که به من در نگری |
67 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۸۹ : گیرم که غم هجر وصالم نخوری |
59 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۹۰ : از نکتهٔ فاضلان به اندامتری |
67 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۹۱ : گفتی که چو راه آشنایی گیری |
77 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۹۲ : باشد همه را چو بر ستارهٔ سحری |
121 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۹۳ : راهی که به اندیشهٔ دل میسپری |
109 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۹۴ : هست از دم من همیشه چرخ اندر دی |
99 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۹۵ : چون بلبل داریم برای بازی |
92 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۹۶ : گشتم ز غم فراق دیبا دوزی |
69 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۹۷ : در هجر تو گر دلم گراید به خسی |
76 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۹۸ : تا هشیاری به طعم مستی نرسی |
92 |
|
رباعی شمارهٔ ۳۹۹ : در خدمت ما اگر زمانی باشی |
62 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۰۰ : تا چند ز جان مستمند اندیشی |
89 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۰۱ : ای عود بهشت فعل بیدی تا کی |
75 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۰۲ : بیداد تو بر جان سنایی تا کی |
62 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۰۳ : گر دنیا را به خاشهای داشتمی |
74 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۰۴ : می خور که ظریفان جهان را دردی |
58 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۰۵ : گر آمدنم ز من بدی نامدمی |
76 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۰۶ : گر من سر ناز هر خسی داشتمی |
86 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۰۷ : گر من چو تو سنگین دل و ناخوش خومی |
86 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۰۸ : ای شمع ترا نگفتم از نادانی |
88 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۰۹ : ای آنکه مرا به جای عقل و جانی |
63 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۱۰ : پرسی که ز بهر مجلس افروختنی |
267 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۱۱ : یک روز نباشد که تو با کبر و منی |
83 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۱۲ : گفتم چو لبی بوسه دهای بیمعنی |
96 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۱۳ : تا مخرقه و راندهٔ هر در نشوی |
84 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۱۴ : جز راه قلندر و خرابات مپوی |
110 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۱۵ : گیرم که مقدم مقالات شوی |
113 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۱۶ : با هر تاری سوخته چون پود شوی |
94 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۱۷ : بر خاک نهم پیش تو سر گر خواهی |
83 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۱۸ : تا کی ز غم جهان امانی خواهی |
58 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۱۹ : از خلق ز راه تیز گوشی نرهی |
151 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۲۰ : تا شد صنما عشق تو همراه رهی |
102 |
|
رباعی شمارهٔ ۴۲۱ : ای شور چو آب کامه و تلخ چو می |
78 |
|