غزل شمارهٔ ۱ : چون نیست هیچ مردی در عشق یار ما را |
121 |
|
غزل شمارهٔ ۲ : ز زلفت زنده میدارد صبا انفاس عیسی را |
103 |
|
غزل شمارهٔ ۳ : ای به عالم کرده پیدا راز پنهان مرا |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۴ : گفتم اندر محنت و خواری مرا |
126 |
|
غزل شمارهٔ ۵ : سوختی جانم چه میسازی مرا |
111 |
|
غزل شمارهٔ ۶ : گر سیر نشد تو را دل از ما |
112 |
|
غزل شمارهٔ ۷ : بار دگر شور آورید این پیر درد آشام را |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۸ : چون شدستی ز من جدا صنما |
134 |
|
غزل شمارهٔ ۹ : در دلم افتاد آتش ساقیا |
177 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰ : در دلم بنشستهای بیرون میا |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱ : ای عجب دردی است دل را بس عجب |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲ : روز و شب چون غافلی از روز و شب |
120 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳ : برقع از ماه برانداز امشب |
117 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴ : چه شاهدی است که با ماست در میان امشب |
114 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵ : سحرگاهی شدم سوی خرابات |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶ : تا درین زندان فانی زندگانی باشدت |
104 |
1 |
غزل شمارهٔ ۱۷ : زهی ماه در مهر سرو بلندت |
112 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸ : دم مزن گر همدمی میبایدت |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹ : بعدجوی از نفس سگ گر قرب جان میبایدت |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰ : ای شکر خوشهچین گفتارت |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱ : تا به عمدا ز رخ نقاب انداخت |
106 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲ : عشق جانان همچو شمعم از قدم تا سر بسوخت |
186 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳ : آههای آتشینم پردههای شب بسوخت |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴ : دولت عاشقان هوای تو است |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵ : دلبرم در حسن طاق افتاده است |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶ : آن نه روی است ماه دو هفته است |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷ : تا کی از صومعه خمار کجاست |
109 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸ : چون ز مرغ سحر فغان برخاست |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹ : دوش کان شمع نیکوان برخاست |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰ : اینت گم گشته دهانی که توراست |
107 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱ : چون مرا مجروح کردی گر کنی مرهم رواست |
147 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲ : عاشقی و بی نوایی کار ماست |
111 |
1 |
غزل شمارهٔ ۳۳ : این چه سوداست کز تو در سر ماست |
104 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴ : راه عشق او که اکسیر بلاست |
121 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵ : طرقوا یا عاشقان کین منزل جانان ماست |
101 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶ : تا آفتاب روی تو مشکین نقاب بست |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷ : تو را در ره خراباتی خراب است |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸ : چون به اصل اصل در پیوسته بیتو جان توست |
106 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹ : عزیزا هر دو عالم سایهٔ توست |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰ : عقل مست لعل جان افزای توست |
119 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱ : قبلهٔ ذرات عالم روی توست |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲ : آنکه چندین نقش ازو برخاسته است |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳ : بیا که قبلهٔ ما گوشهٔ خرابات است |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴ : ندای غیب به جان تو میرسد پیوست |
103 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵ : لعل گلرنگت شکربار آمدست |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶ : چون کنم معشوق عیار آمدست |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷ : تا که عشق تو حاصل افتادست |
133 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸ : این گره کز تو بر دل افتادست |
109 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹ : مرا در عشق او کاری فتادست |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰ : ندانم تا چه کارم اوفتادست |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱ : مفشان سر زلف خویش سرمست |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲ : عزم آن دارم که امشب نیم مست |
109 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳ : دلی کز عشق جانان دردمند است |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴ : پی آن گیر کاین ره پیش بردست |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵ : زان پیش که بودها نبودست |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶ : ره عشاق راهی بیکنار است |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷ : آتش عشق تو در جان خوشتر است |
130 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸ : لعلت از شهد و شکر نیکوتر است |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹ : آن دهان نیست که تنگ شکر است |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰ : عشق را گوهر ز کانی دیگر است |
104 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱ : ذرهای اندوه تو از هر دو عالم خوشتر است |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲ : مرکب لنگ است و راه دور است |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳ : اگر تو عاشقی معشوق دور است |
108 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴ : چه رخساره که از بدر منیر است |
101 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵ : هر که را ذرهای ازین سوز است |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶ : روی تو شمع آفتاب بس است |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷ : شمع رویت ختم زیبایی بس است |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸ : وشاقی اعجمی با دشنه در دست |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹ : نیم شبی سیم برم نیم مست |
106 |
|
غزل شمارهٔ ۷۰ : دوش ناگه آمد و در جان نشست |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۷۱ : در سرم از عشقت این سودا خوش است |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۷۲ : چشم خوشش مست نیست لیک چو مستان خوش است |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۷۳ : حسن تو رونق جهان بشکست |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۷۴ : در دلم تا برق عشق او بجست |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۷۵ : سر عشقت مشکلی بس مشکل است |
124 |
|
غزل شمارهٔ ۷۶ : ره میخانه و مسجد کدام است |
109 |
|
غزل شمارهٔ ۷۷ : تا در تو خیال خاص و عام است |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۷۸ : غم بسی دارم چه جای صد غم است |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۷۹ : درج لعلت دلگشای مردم است |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۸۰ : خاصیت عشقت که برون از دو جهان است |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۸۱ : هر شور وشری که در جهان است |
115 |
|
غزل شمارهٔ ۸۲ : تا چشم برندوزی از هرچه در جهان است |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۸۳ : عشق تو قلاوز جهان است |
108 |
2 |
غزل شمارهٔ ۸۴ : تا عشق تودر میان جان است |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۸۵ : جهانی جان چو پروانه از آن است |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۸۶ : همه عالم خروش و جوش از آن است |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۸۷ : رهی کان ره نهان اندر نهان است |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۸۸ : چون دلبر من سبز خط و پسته دهان است |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۸۹ : کم شدن در کم شدن دین من است |
106 |
|
غزل شمارهٔ ۹۰ : عشق تو ز اختیار بیرون است |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۹۱ : عشق جمال جانان دریای آتشین است |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۹۲ : شیر در کار عشق مسکین است |
107 |
|
غزل شمارهٔ ۹۳ : بت ترسای من مست شبانه است |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۹۴ : هر که درین دیرخانه مرد یگانه است |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۹۵ : ای به وصفت گمشده هرجان که هست |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۹۶ : خراباتی است پر رندان سرمست |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۹۷ : شادی به روزگار شناسندگان مست |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۹۸ : بی تو از صد شادیم یک غم به است |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۹۹ : نور ایمان از بیاض روی اوست |
122 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۰ : شمع رویت را دلم پروانهای است |
103 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۱ : گر جمله تویی همه جهان چیست |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۲ : ای دلشده دلربای من کیست |
150 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۳ : در عشق قرار بیقراری است |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۴ : طریق عشق جانا بی بلا نیست |
129 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۵ : سخن عشق جز اشارت نیست |
114 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۶ : عشق را اندر دو عالم هیچ پذرفتار نیست |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۷ : هر که درین درد گرفتار نیست |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۸ : دل بگسل از جهان که جهان پایدار نیست |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۹ : از تو کارم همچو زر بایست نیست |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۰ : ای دل ز جان در آی که جانان پدید نیست |
107 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۱ : از قوت مستیم ز هستیم خبر نیست |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۲ : دل خون شد از توام خبر نیست |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۳ : در ره عشاق نام و ننگ نیست |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۴ : طمع وصل تو مجالم نیست |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۵ : آفتاب رخ تو پنهان نیست |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۶ : سرو چون قد خرامان تو نیست |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۷ : هر دلی کز عشق تو آگاه نیست |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۸ : کیست که از عشق تو پردهٔ او پاره نیست |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۹ : در ده خبر است این که ز مه ده خبری نیست |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۰ : عشق جز بخشش خدایی نیست |
101 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۱ : آیینهٔ تو سیاه رویی است |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۲ : زهی زیبا جمالی این چه روی است |
130 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۳ : هر دیده که بر تو یک نظر داشت |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۴ : تاب روی تو آفتاب نداشت |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۵ : درد دل من از حد و اندازه درگذشت |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۶ : در عشق تو عقل سرنگون گشت |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۷ : ای دلم مست چشمهٔ نوشت |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۸ : تا دل من راه جانان بازیافت |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۹ : تا گل از ابر آب حیوان یافت |
115 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۰ : تا دل ز کمال تو نشان یافت |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۱ : دل کمال از لعل میگون تو یافت |
120 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۲ : پیشگاه عشق را پیشان که یافت |
120 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۳ : خاک کویت هر دو عالم در نیافت |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۴ : بس که دل تشنه سوخت وز لبت آبی نیافت |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۵ : هر دل که ز عشق بی نشان رفت |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۶ : دوش جان دزدیده از دل راه جانان برگرفت |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۷ : آتش سودای تو عالم جان در گرفت |
121 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۸ : گر نبودی در جهان امکان گفت |
104 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۹ : ای زلف تو دام و دانه خالت |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۰ : ای آفتاب طفلی در سایهٔ جمالت |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۱ : ای بی نشان محض نشان از که جویمت |
111 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۲ : ای چو چشم سوزن عیسی دهانت |
111 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۳ : ای مشک خطا خط سیاهت |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۴ : ای آفتاب سرکش یک ذره خاک پایت |
103 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۵ : ای پرتو وجودت در عقل بی نهایت |
107 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۶ : رطل گران ده صبوح زانکه رسیده است صبح |
115 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۷ : صبح دم زد ساقیا هین الصبوح |
101 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۸ : کشتی عمر ما کنار افتاد |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۹ : عکس روی تو بر نگین افتاد |
114 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۰ : گر هندوی زلفت ز درازی به ره افتاد |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۱ : چون نظر بر روی جانان اوفتاد |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۲ : چون لعل توام هزار جان داد |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۳ : شرح لب لعلت به زبان مینتوان داد |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۴ : پیر ما بار دگر روی به خمار نهاد |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۵ : عشق تو پرده، صد هزار نهاد |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۶ : هرچه دارم در میان خواهم نهاد |
110 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۷ : دلم قوت کار میبرنتابد |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۸ : دلم در عشق تو جان برنتابد |
108 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۹ : دل ز هوای تو یک زمان نشکیبد |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۰ : هر آن دردی که دلدارم فرستد |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۱ : هر شب دل پر خونم بر خاک درت افتد |
114 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۲ : گر پرده ز خورشید جمال تو برافتد |
129 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۳ : نه به کویم گذرت میافتد |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۴ : در زیر بار عشقت هر توسنی چه سنجد |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۵ : مرا با عشق تو جان درنگنجد |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۶ : حدیث عشق در دفتر نگنجد |
121 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۷ : جانا حدیث حسنت در داستان نگنجد |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۸ : جانا شعاع رویت در جسم و جان نگنجد |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۹ : اسرار تو در زبان نمیگنجد |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۰ : تا زلف تو همچو مار میپیچد |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۱ : هر دل که ز خویشتن فنا گردد |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۲ : بودی که ز خود نبود گردد |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۳ : گر نکوییت بیشتر گردد |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۴ : دلی کز عشق او دیوانه گردد |
123 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۵ : اگر دردت دوای جان نگردد |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۶ : قد تو به آزادی بر سرو چمن خندد |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۷ : عاشق تو جان مختصر که پسندد |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۸ : خطش مشک از زنخدان می برآرد |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۹ : خطی کان سرو بالا میدرآرد |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۰ : صبح بر شب شتاب میآرد |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۱ : دل درد تو یادگار دارد |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۲ : سر زلف تو بوی گلزار دارد |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۳ : فرو رفتم به دریایی که نه پای و نه سر دارد |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۴ : هر که بر روی او نظر دارد |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۵ : لب تو مردمی دیده دارد |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۶ : بر در حق هر که کار و بار ندارد |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۷ : زین درد کسی خبر ندارد |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۸ : دلی کز عشق جانان جان ندارد |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۹ : اگر درمان کنم امکان ندارد |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۰ : بار دگر پیر ما رخت به خمار برد |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۱ : آتش عشق آب کارم برد |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۲ : عشق تو به سینه تاختن برد |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۳ : نام وصلش به زبان نتوان برد |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۴ : درد من از عشق تو درمان نبرد |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۵ : هرچه نشان کنی تویی، راه نشان نمیبرد |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۶ : دم عیسی است که با باد سحر میگذرد |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۷ : از کمان ابروش چون تیر مژگان بگذرد |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۸ : هر دل که وصال تو طلب کرد |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۹ : چون شراب عشق در دل کار کرد |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۰ : بس نظر تیز که تقدیر کرد |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۱ : تا دوست بر دلم در عالم فراز کرد |
139 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۲ : عشق تو مست جاودانم کرد |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۳ : دست با تو در کمر خواهیم کرد |
110 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۴ : پشت بر روی جهان خواهیم کرد |
109 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۵ : ترسا بچهای ناگه قصد دل و جانم کرد |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۶ : زلف تو مرا بند دل و غارت جان کرد |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۷ : هر که را عشق تو سرگردان کرد |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۸ : عزم خرابات بیقنا نتوان کرد |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۹ : روی در زیر زلف پنهان کرد |
104 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۰ : بی لعل لبت وصف شکر مینتوان کرد |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۱ : چون باد صبا سوی چمن تاختن آورد |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۲ : خطت خورشید را در دامن آورد |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۳ : زین دم عیسی که هر ساعت سحر میآورد |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۴ : چو طوطی خط او پر بر آورد |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۵ : لوح چو سیمت خطی چو قیر بر آورد |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۶ : چو جان و دل ز می عشق دوش جوش بر آورد |
104 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۷ : دل دست به کافری بر آورد |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۸ : خطی سبز از زنخدان می بر آورد |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۹ : زندهٔ عشق تو آب زندگانی کی خورد |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۰ : درد من هیچ دوا نپذیرد |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۱ : چون زلف بیقرارش بر رخ قرار گیرد |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۲ : چو به خنده لب گشایی دو جهان شکر بگیرد |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۳ : چون پرده ز روی ماه برگیرد |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۴ : چو قفل لعل بر درج گهر زد |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۵ : دست در دامن جان خواهم زد |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۶ : عشق آمد و آتشی به دل در زد |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۷ : دل به سودای تو جان در بازد |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۸ : ترسا بچهٔ مستم گر پرده براندازد |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۹ : گر از گره زلفت جانم کمری سازد |
106 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۰ : گر آه کنم زبان بسوزد |
119 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۱ : مرا سودای تو جان می بسوزد |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۲ : اگر ز پیش جمالت نقاب برخیزد |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۳ : گرچه ز تو هر روزم صد فتنه دگر خیزد |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۴ : هر روز غم عشقت بر ما حشر انگیزد |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۵ : دل برای تو ز جان برخیزد |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۶ : اگر ز زلف توام حلقهای به گوش رسد |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۷ : بوی زلف یار آمد یارم اینک میرسد |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۸ : هم بلای تو به جان بی قراران میرسد |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۹ : جان در مقام عشق به جانان نمیرسد |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۰ : در صفت عشق تو شرح و بیان نمیرسد |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۱ : از سر زلف دلکشت بوی به ما نمیرسد |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۲ : مرد ره عشق تو از دامن تر ترسد |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۳ : ذوق وصلت به هیچ جان نرسد |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۴ : شکن زلف چو زنار بتم پیدا شد |
107 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۵ : ای به خود زنده مرده باید شد |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۶ : پیر ما وقت سحر بیدار شد |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۷ : قصهٔ عشق تو چون بسیار شد |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۸ : یک شرر از عین عشق دوش پدیدار شد |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۹ : در راه تو هر که راهبر شد |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۰ : چو خورشید جمالت جلوهگر شد |
106 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۱ : برقع از خورشید رویش دور شد |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۲ : بار دگر پیر ما مفلس و قلاش شد |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۳ : بیچاره دلم در سر آن زلف به خم شد |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۴ : چون عشق تو داعی عدم شد |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۵ : گر در صف دین داران دین دار نخواهم شد |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۶ : هر که در بادیهٔ عشق تو سرگردان شد |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۷ : هر که در راه حقیقت از حقیقت بینشان شد |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۸ : جهان از باد نوروزی جوان شد |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۹ : در راه عشق هر دل کو خصم خویشتن شد |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۰ : تا نور او دیدم دو کون از چشم من افتاده شد |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۱ : پیر ما از صومعه بگریخت در میخانه شد |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۲ : تا دل لایعقلم دیوانه شد |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۳ : کسی کز حقیقت خبردار باشد |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۴ : چه دانستم که این دریای بی پایان چنین باشد |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۵ : حدیث فقر را محرم نباشد |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۶ : عشقت ایمان و جان به ما بخشد |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۷ : هر زمانم عشق ماهی در کشاکش میکشد |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۸ : هر زمان عشق تو در کارم کشد |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۹ : قوت بار عشق تو مرکب جان نمیکشد |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۰ : نور روی تو را نظر نکشد |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۱ : نه دل چو غمت آمد از خویشتن اندیشد |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۲ : در قعر جان مستم دردی پدید آمد |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۳ : در عشق به سر نخواهم آمد |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۴ : کارم از عشق تو به جان آمد |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۵ : ره عشاق بی ما و من آمد |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۶ : لعل تو به جان فزایی آمد |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۷ : دی پیر من از کوی خرابات برآمد |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۸ : نقد قدم از مخزن اسرار برآمد |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۹ : عشق تو ز سقسین و ز بلغار برآمد |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۰ : سرمست به بوستان برآمد |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۱ : چو ترک سیم برم صبحدم ز خواب درآمد |
123 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۲ : نگارم دوش شوریده درآمد |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۳ : مستغرقی که از خود هرگز به سر نیامد |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۴ : دلا دیدی که جانانم نیامد |
114 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۵ : عاشقان زندهدل به نام تو اند |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۶ : آنها که در هوای تو جانها بدادهاند |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۷ : آنها که پای در ره تقوی نهادهاند |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۸ : عاشقان از خویشتن بیگانهاند |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۹ : پیش رفتن را چو پیشان بستهاند |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۰ : ز لعلت زکاتی شکر میستاند |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۱ : نه قدر وصال تو هر مختصری داند |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۲ : دلی کز عشق تو جان برفشاند |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۳ : روی تو کافتاب را ماند |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۴ : عقل در عشق تو سرگردان بماند |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۵ : دلم بی عشق تو یک دم نماند |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۶ : گرد ره تو کعبه و خمار نماند |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۷ : آن را که غمت به خویش خواند |
103 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۸ : چون تتق از روی آن شمع جهان برداشتند |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۹ : چون سیمبران روی به گلزار نهادند |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۰ : عاشقانی کز نسیم دوست جان میپرورند |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۱ : از می عشق نیستی هر که خروش میزند |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۲ : چون لبش درج گهر باز کند |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۳ : هر که درین دایره دوران کند |
103 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۴ : آفتاب رخ آشکاره کند |
109 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۵ : هر زمانی زلف را بندی کند |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۶ : دل ز میان جان و دل قصد هوات میکند |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۷ : هر که عزم عشق رویش میکند |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۸ : عشق توام داغ چنان میکند |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۹ : زلف شبرنگش شبیخون میکند |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۰ : گر فلک دیده بر آن چهرهٔ زیبا فکند |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۱ : چو تاب در سر آن زلف دلستان فکند |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۲ : دل نظر بر روی آن شمع جهان میافکند |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۳ : سر مستی ما مردم هشیار ندانند |
116 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۴ : عاشقان چون به هوش باز آیند |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۵ : اصحاب صدق چون قدم اندر صفا زنند |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۶ : آنها که در حقیقت اسرار میروند |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۷ : دل ز جان برگیر تا راهت دهند |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۸ : قومی که در فنا به دل یکدگر زیند |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۹ : هر که سرگردان این سودا بود |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۰ : شبی کز زلف تو عالم چو شب بود |
111 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۱ : آن را که ز وصل او خبر بود |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۲ : عشق بی درد ناتمام بود |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۳ : آنچه نقد سینهٔ مردان بود |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۴ : عشق را پیر و جوان یکسان بود |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۵ : آنرا که ز وصل او نشان بود |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۶ : هر که را با لب تو پیمان بود |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۷ : هر که را اندیشهٔ درمان بود |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۸ : زلف تو که فتنهٔ جهان بود |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۹ : هر که را ذرهای وجود بود |
104 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۰ : هر که را در عشق تو کاری بود |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۱ : مرد یک موی تو فلک نبود |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۲ : چو در غم تو جز جان چیزی دگرم نبود |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۳ : کسی کو خویش بیند بنده نبود |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۴ : با لب لعلت سخن در جان رود |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۵ : دل به امید وصل تو باد به دست میرود |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۶ : تا سر زلف تو درهم میرود |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۷ : چه سازی سرای و چه گویی سرود |
112 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۸ : گر نسیم یوسفم پیدا شود |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۹ : هر گدایی مرد سلطان کی شود |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۰ : چون تو جانان منی جان بی تو خرم کی شود |
101 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۱ : هر که صید چون تو دلداری شود |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۲ : یک حاجتم ز وصل میسر نمیشود |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۳ : ای کوی توام مقصد و ای روی تو مقصود |
110 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۴ : هرچه در هر دو جهان جانان نمود |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۵ : رهبان دیر را سبب عاشقی چه بود |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۶ : گر دلبرم به یک شکر از لب زبان دهد |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۷ : برق عشق از آتش و از خون جهد |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۸ : زلف را چون به قصد تاب دهد |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۹ : یک شکر زان لب به صد جان میدهد |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۰ : هر که را ذوق دین پدید آید |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۱ : یا دست به زیر سنگم آید |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۲ : عشق تو به جان دریغم آید |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۳ : سر زلف دلستانت به شکن دریغم آید |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۴ : هر که را دانهٔ نار تو به دندان آید |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۵ : یک ذره نور رویت گر ز آسمان برآید |
172 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۶ : چو از جیبش مه تابان برآید |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۷ : چو نقاب برگشائی مه آن جهان برآید |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۸ : گر نه از خاک درت باد صبا میآید |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۹ : دلبرم رخ گشاده میآید |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۰ : صبح از پرده به در میآید |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۱ : آن ماه برای کس نمیآید |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۲ : آن روی به جز قمر که آراید |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۳ : تشنه را از سراب چگشاید |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۴ : دو جهان بیتوام نمیباید |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۵ : گر رخ او ذرهای جمال نماید |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۶ : رخت را ماه نایب مینماید |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۷ : نه یار هرکسی را رخسار مینماید |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۸ : سر زلف تو پر خون مینماید |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۹ : رخ ز زیر نقاب بنماید |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۰ : کسی کو هرچه دید از چشم جان دید |
104 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۱ : قطره گم گردان چو دریا شد پدید |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۲ : برکناری شو ز هر نقشی که آن آید پدید |
163 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۳ : تا که گشت این خیالخانه پدید |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۴ : واقعهٔ عشق را نیست نشانی پدید |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۵ : تا خطت آمد به شبرنگی پدید |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۶ : در ره عشق تو پایان کس ندید |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۷ : هنگام صبوح آمد ای هم نفسان خیزید |
124 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۸ : دل چه خواهی کرد چون دلبر رسید |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۹ : درد کو تا دردوا خواهم رسید |
116 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۰ : عقل را در رهت قدم برسید |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۱ : دوش آمد و ز مسجدم اندر کران کشید |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۲ : دلم دردی که دارد با که گوید |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۳ : الا ای زاهدان دین دلی بیدار بنمایید |
152 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۴ : قدم درنه اگر مردی درین کار |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۵ : میی درده که در ده نیست هشیار |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۶ : اگر خورشید خواهی سایه بگذار |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۷ : از پس پردهٔ دل دوش بدیدم رخ یار |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۸ : درآمد دوش ترکم مست و هشیار |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۹ : بردار صراحیی ز خمار |
106 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۰ : ای عشق تو کیمیای اسرار |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۱ : در عشق تو گم شدم به یکبار |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۲ : اشک ریز آمدم چو ابر بهار |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۳ : عشق آبم برد گو آبم ببر |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۴ : ای در درون جانم و جان از تو بی خبر |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۵ : ای تو را با هر دلی کاری دگر |
114 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۶ : پیر ما میرفت هنگام سحر |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۷ : آتش عشق تو دلم، کرد کباب ای پسر |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۸ : نیست مرا به هیچ رو، بی تو قرار ای پسر |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۹ : جان به لب آوردم ای جان درنگر |
103 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۰ : گر ز سر عشق او داری خبر |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۱ : باد شمال میوزد، طرهٔ یاسمن نگر |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۲ : ساقیا گه جام ده گه جام خور |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۳ : چو پیشهٔ تو شیوه و ناز است چه تدبیر |
106 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۴ : گرفتم عشق روی تو ز سر باز |
109 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۵ : عشق تو مرا ستد ز من باز |
139 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۶ : ای دل ز دلبران جهانت گزیده باز |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۷ : هر که زو داد یک نشانی باز |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۸ : هر که سر رشتهٔ تو یابد باز |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۹ : ای روی تو شمع پردهٔ راز |
101 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۰ : ای شیوهٔ تو کرشمه و ناز |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۱ : ذرهای دوستی آن دمساز |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۲ : جان ز مشک زلف دلم چون جگر مسوز |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۳ : عمر رفت و تو منی داری هنوز |
199 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۴ : چند جویی در جهان یاری ز کس |
133 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۵ : آفتاب عاشقان روی تو بس |
106 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۶ : در عشق روی او ز حدوث و قدم مپرس |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۷ : دوش آمد و گفت از آن ما باش |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۸ : ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۹ : غیرت آمد بر دلم زد دور باش |
104 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۰ : گر مرد رهی ز رهروان باش |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۱ : در عشق تو من توام تو من باش |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۲ : منم اندر قلندری شده فاش |
131 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۳ : دستم نرسد به زلف چون شستش |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۴ : بیچاره دلم که نرگس مستش |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۵ : اگر دلم ببرد یار دلبری رسدش |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۶ : آنکه سر دارد کلاهت نرسدش |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۷ : عشق آن باشد که غایت نبودش |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۸ : عاشقی نه دل نه دین میبایدش |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۹ : چون دربسته است درج ناپدیدش |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۰ : بنمود رخ از پرده، دل گشت گرفتارش |
109 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۱ : ای پیر مناجاتی رختت به قلندر کش |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۲ : درکش سر زلف دلستانش |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۳ : هر مرد که نیست امتحانش |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۴ : ای ز عشقت این دل دیوانه خوش |
184 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۵ : میشد سر زلف در زمین کش |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۶ : آخر ای صوفی مرقع پوش |
106 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۷ : ترسا بچهٔ شکر لبم دوش |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۸ : مست شدم تا به خرابات دوش |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۹ : دلی کامد ز عشق دوست در جوش |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۰ : ای دل ز جفای یار مندیش |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۱ : دلا در سر عشق از سر میندیش |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۲ : هر که هست اندر پی بهبود خویش |
124 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۳ : ای از همه بیش و از همه پیش |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۴ : هر روز که جلوه میکند رویش |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۵ : ز دست رفت مرا بی تو روزگار دریغ |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۶ : ای لب تو نگین خاتم عشق |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۷ : خاصگان محرم سلطان عشق |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۸ : هر که دایم نیست ناپروای عشق |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۹ : عقل کجا پی برد شیوهٔ سودای عشق |
104 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۰ : ای عشق تو با وجود هم تنگ |
112 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۱ : ای عقل گرفته از رخت فال |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۲ : صورت نبندد ای صنم، بی زلف تو آرام دل |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۳ : زهی در کوی عشقت مسکن دل |
103 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۴ : ای زلف تو شبی خوش وانگه به روز حاصل |
103 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۵ : عشق جانی داد و بستد والسلام |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۶ : صبح رخ از پرده نمود ای غلام |
105 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۷ : گشت جهان همچو نگار ای غلام |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۸ : خورد بر شب صبحدم شام ای غلام |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۹ : صبح بر افراخت علم ای غلام |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۰ : صبح برانداخت نقاب ای غلام |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۱ : عاشق لعل شکربار توام |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۲ : شیفتهٔ حلقهٔ گوش توام |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۳ : خط مکش در وفا کزآن توام |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۴ : فتنهٔ زلف دلربای توام |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۵ : در خطت تا دل به جان در بستهام |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۶ : تا دیدهام رخ تو کم جان گرفتهام |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۷ : از می عشق تو مست افتادهام |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۸ : کار بر خود سخت مشکل کردهام |
106 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۹ : من شراب از ساغر جان خوردهام |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۰ : بی دل و بی قراری ماندهام |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۱ : بیشتر عمر چنان بودهام |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۲ : روی تو در حسن چنان دیدهام |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۳ : از بس که روز و شب غم بر غم کشیدهام |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۴ : ای برده به آبروی آبم |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۵ : نه ز وصل تو نشان مییابم |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۶ : از عشق تو من به دیر بنشستم |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۷ : تو بلندی عظیم و من پستم |
111 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۸ : درآمد دوش ترک نیم مستم |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۹ : ساقیا توبه شکستم، جرعهای می ده به دستم |
138 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۰ : دی در صف اوباش زمانی بنشستم |
129 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۱ : مرا قلاش میخوانند، هستم |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۲ : از می عشق تو چنان مستم |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۳ : عزم عشق دلستانی داشتم |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۴ : دوش چشم خود ز خون دریای گوهر یافتم |
101 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۵ : آنچه من در عشق جانان یافتم |
106 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۶ : دوش، چون گردون کنار خویش پر خون یافتم |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۷ : دوش درون صومعه، دیر مغانه یافتم |
101 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۸ : دوش دل را در بلایی یافتم |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۹ : یک غمت را هزار جان گفتم |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۰ : دریاب که رخت برنهادم |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۱ : بر درد تو دل از آن نهادم |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۲ : ای عشق تو پیشوای دردم |
124 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۳ : منم آن گبر دیرینه که بتخانه بنا کردم |
168 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۴ : تا روی تو قبلهٔ نظر کردم |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۵ : هر شبی عشقت جگر میسوزدم |
105 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۶ : گم شدم در خود نمیدانم کجا پیدا شدم |
2421 |
3 |
غزل شمارهٔ ۴۹۷ : در سفر عشق چنان گم شدم |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۸ : ای عشق بی نشان ز تو من بی نشان شدم |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۹ : تا ز سر عشق سرگردان شدم |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۰ : تا جمال تو بدیدم مست و مدهوش آمدم |
109 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۱ : دوش از وثاق دلبری سرمست بیرون آمدم |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۲ : رفتم به زیر پرده و بیرون نیامدم |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۳ : تو میدانی که در کار تو چون مضطر فرو ماندم |
191 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۴ : تا بر رخ تو نظر فکندم |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۵ : تا عشق تو را به جان ربودم |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۶ : تا عشق تو سوخت همچو عودم |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۷ : سواد خط تو چون نافع نظر دیدم |
106 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۸ : عشق بالای کفر و دین دیدم |
106 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۹ : دریغا کانچه جستم آن ندیدم |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۰ : تا چشم باز کردم نور رخ تو دیدم |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۱ : آن در که بسته باید تا چند باز دارم |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۲ : من با تو هزار کار دارم |
125 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۳ : ازین کاری که من دارم نه جان دارم نه تن دارم |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۴ : تا عشق تو در میان جان دارم |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۵ : مسلمانان من آن گبرم که دین را خوار میدارم |
117 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۶ : جانا مرا چه سوزی چون بال و پر ندارم |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۷ : دل رفت وز جان خبر ندارم |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۸ : فریاد کز غم تو فریادرس ندارم |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۹ : سر مویی سر عالم ندارم |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۰ : بی تو زمانی سر زمانه ندارم |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۱ : چه سازم که سوی تو راهی ندارم |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۲ : اگر عشقت به جای جان ندارم |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۳ : تا نرگست به دشنه چون شمع کشت زارم |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۴ : نظری به کار من کن که ز دست رفت کارم |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۵ : اگر برشمارم غم بیشمارم |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۶ : بی تو نیست آرامم کز جهان تو را دارم |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۷ : پشتا پشت است با تو کارم |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۸ : چون من ز همه عالم ترسا بچهای دارم |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۹ : ترسا بچهای کشید در کارم |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۰ : ترک قلندر من دوش درآمد از درم |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۱ : گنج دزدیده ز جایی پی برم |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۲ : خبرت هست که خون شد جگرم |
139 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۳ : گر بوی یک شکن ز سر زلف دلبرم |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۴ : گر از میان آتش دل دم برآورم |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۵ : تیر عشقت بر دل و جان میخورم |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۶ : روزی که عتاب یار درگیرم |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۷ : زیر بار ستمت میمیرم |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۸ : کار چو از دست من برفت چه سازم |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۹ : با این دل بی خبر چه سازم |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۰ : از بس که چو شمع از غم تو زار بسوزم |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۱ : بی لبت از آب حیوان میبسم |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۲ : هرگاه که مست آن لقا باشم |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۳ : دامن دل از تو در خون میکشم |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۴ : دل و جانم ببرد جان و دلم |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۵ : ای عشق تو قبلهٔ قبولم |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۶ : کجایی ساقیا می ده مدامم |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۷ : خویش را چند ز اندیشه به سر گردانم |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۸ : ای جان و جهان رویت پیدا نکنی دانم |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۹ : هرگز دل پر خون را خرم نکنی دانم |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۰ : درد دل را دوا نمیدانم |
132 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۱ : من پای همی ز سر نمیدانم |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۲ : بجز غم خوردن عشقت غمی دیگر نمیدانم |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۳ : کجا بودم کجا رفتم کجاام من نمیدانم |
264 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۴ : زلف و رخت از شام و سحر باز ندانم |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۵ : من این دانم که مویی می ندانم |
113 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۶ : چو خود را پاک دامن می ندانم |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۷ : از عشق در اندرون جانم |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۸ : چون نام تو بر زبان برانم |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۹ : گر در سر عشق رفت جانم |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۰ : از در جان درآی تا جانم |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۱ : ز تو گر یک نظر آید به جانم |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۲ : ازین دریا که غرق اوست جانم |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۳ : درین نشیمن خاکی بدین صفت که منم |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۴ : دست می ندهد که بی تو دم زنم |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۵ : چون ندارم سر یک موی خبر زانچه منم |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۶ : زهره ندارم که سلامت کنم |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۷ : دل ز عشقت بی خبر شد چون کنم |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۸ : قصهٔ عشق تو از بر چون کنم |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۹ : دل ندارم، صبر بی دل چون کنم |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۰ : رفت وجودم به عدم چون کنم |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۱ : دل ز دستم رفت و جان هم، بی دل و جان چون کنم |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۲ : آه گر من زعشق آه کنم |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۳ : بی رخت در جهان نظر چکنم |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۴ : چاره نیست از توام چه چاره کنم |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۵ : هر زمان بی خود هوایی میکنم |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۶ : این دل پر درد را چندان که درمان میکنم |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۷ : محلم نیست که خورشید جمالت بینم |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۸ : چشم از پی آن دارم تا روی تو میبینم |
202 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۹ : دردا که ز یک همدم آثار نمیبینم |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۰ : به دریایی در افتادم که پایانش نمیبینم |
158 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۱ : در درد عشق یک دل بیدار می نبینم |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۲ : ای برده به زلف کفر و دینم |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۳ : در ره او بی سر و پا میروم |
146 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۴ : هر شبی وقت سحر در کوی جانان میروم |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۵ : ما هر چه آن ماست ز ره بر گرفتهایم |
125 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۶ : ما به عهد حسن تو ترک دل و جان گفتهایم |
119 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۷ : باده ناخورده مست آمدهایم |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۸ : ما می از کاس سعادت خوردهایم |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۹ : دست در عشقت ز جان افشاندهایم |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۰ : ما ز عشقت آتشین دل ماندهایم |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۱ : در چه طلسم است که ما ماندهایم |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۲ : ما رند و مقامر و مباحیایم |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۳ : ما درد فروش هر خراباتیم |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۴ : گرچه در عشق تو جان درباختیم |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۵ : هرچه همه عمر همی ساختیم |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۶ : بس که جان در خاک این در سوختیم |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۷ : تا به دام عشق او آویختیم |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۸ : تا به عشق تو قدم برداشتیم |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۹ : تا با غم عشق آشنا گشتیم |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۰ : ما ترک مقامات و کرامات گرفتیم |
104 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۱ : ما بار دگر گوشهٔ خمار گرفتیم |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۲ : هر آن نقشی که بر صحرا نهادیم |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۳ : تا ما ره عشق تو سپردیم |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۴ : تا دردی درد او چشیدیم |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۵ : ما ز خرابات عشق مست الست آمدیم |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۶ : چه مقصود ار چه بسیاری دویدیم |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۷ : دردا که درین بادیه بسیار دویدیم |
1659 |
1 |
غزل شمارهٔ ۶۰۸ : تا ما سر ننگ و نام داریم |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۹ : ما ننگ وجود روزگاریم |
119 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۰ : ما مرد کلیسیا و زناریم |
127 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۱ : چون زلف تاب دهد آن ترک لشکریم |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۲ : ما در غمت به شادی جان باز ننگریم |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۳ : من نمیرم زانکه بی جان میزیم |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۴ : ای صدف لعل تو حقهٔ در یتیم |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۵ : بر هرچه که دل نهاده باشیم |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۶ : بیا تا رند هر جایی بباشیم |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۷ : ساقیا خیز که تا رخت به خمار کشیم |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۸ : اکنون که نشانهٔ ملامیم |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۹ : بیار آن جام می تا جان فشانیم |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۰ : ما گبر قدیم نامسلمانیم |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۱ : گاه لاف از آشنایی میزنیم |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۲ : وقت آن آمد که ما آن ماه را مهمان کنیم |
108 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۳ : ما ره ز قبله سوی خرابات میکنیم |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۴ : ما چو بیماییم از ما ایمنیم |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۵ : گر مردی خویشتن ببینیم |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۶ : ای جان ز جهان کجات جویم |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۷ : نشستی در دل من چونت جویم |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۸ : در عشق همی بلا همی جویم |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۹ : چون قصهٔ زلف تو دراز است چگویم |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۰ : چون نیاید سر عشقت در بیان |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۱ : ای روی تو شمع بتپرستان |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۲ : ای گرفته حسن تو هر دو جهان |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۳ : ای نهان از دیده و در دل عیان |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۴ : قصد کرد از سرکشی یارم به جان |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۵ : ای روی تو شمع تاج داران |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۶ : ای جگرگوشهٔ جگرخواران |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۷ : ای به روی تو عالمی نگران |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۸ : ای روی تو شمع پاکبازان |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۹ : ای یاد تو کار کاردانان |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۰ : نیست آسان عشق جانان باختن |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۱ : نیست ره عشق را برگ و نوا ساختن |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۲ : کافری است از عشق دل برداشتن |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۳ : بندگی چیست به فرمان رفتن |
117 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۴ : عاشقی چیست ترک جان گفتن |
118 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۵ : کفر است ز بی نشان نشان دادن |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۶ : با تو سری در میان خواهد بدن |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۷ : دل ز عشق تو خون توان کردن |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۸ : عشق را بیخویشتن باید شدن |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۹ : عشق چیست از خویش بیرون آمدن |
133 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۰ : کاری است قوی ز خود بریدن |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۱ : آتشی در جملهٔ آفاق زن |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۲ : خال مشکین بر آفتاب مزن |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۳ : گر سر این کار داری کار کن |
111 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۴ : گر مرد نام و ننگی از کوی ما گذر کن |
118 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۵ : خیز و از می آتشی در ما فکن |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۶ : ای پسر این رخ به آفتاب درافکن |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۷ : چو دریا شور در جانم میفکن |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۸ : زلف به انگشت پریشان مکن |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۹ : بیم است که صد آه برآرم ز جگر من |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۰ : باز آمدهای از آن جهانم من |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۱ : ترسا بچهای ناگه چون دید عیان من |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۲ : لعل تو داغی نهاد بر دل بریان من |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۳ : در رهت حیران شدم ای جان من |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۴ : عشق تو در جان من ای جان من |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۵ : چند باشم در انتظار تو من |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۶ : در دل دارم جهانی بیتو من |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۷ : گر با تو بگویم غم افزون شدهٔ من |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۸ : ای دل و جان زندگانی من |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۹ : میل درکش روی آن دلبر ببین |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۰ : بار دیگر روی زیبایی ببین |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۱ : ای روی تو آفتاب کونین |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۲ : هر که جان درباخت بر دیدار او |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۳ : ای چو گویی گشته در میدان او |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۴ : ای صبا گر بگذری بر زلف مشک افشان او |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۵ : ای صبا برگرد امشب گرد سر تاپای او |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۶ : ای سراسیمه مه از رخسار تو |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۷ : ماییم دل بریده ز پیوند و ناز تو |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۸ : تا دل ز دست بیفتاد از تو |
103 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۹ : ای مرا زندگی جان از تو |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۰ : هر زمان شوری دگر دارم ز تو |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۱ : ای خرد را زندگی جان ز تو |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۲ : میروم بر خاک دل پر خون ز تو |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۳ : برخاست شوری در جهان از زلف شورانگیز تو |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۴ : ای جلوهگر عالم، طاوس جمال تو |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۵ : ای دل و جان کاملان، گم شده در کمال تو |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۶ : ای غذای جان مستم نام تو |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۷ : ای جگر گوشهٔ جانم غم تو |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۸ : ای غنچه غلام خندهٔ تو |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۹ : آنچه با من میکند سودای تو |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۰ : ای دلم مستغرق سودای تو |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۱ : ای دل مبتلای من شیفتهٔ هوای تو |
110 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۲ : چون نیست کسی مرا به جای تو |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۳ : ای سیه گر سپید کاری تو |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۴ : گر چنین سنگدل بمانی تو |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۵ : دلا چون کس نخواهد ماند دایم هم نمانی تو |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۶ : ای جهانی پشت گرم از روی تو |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۷ : ای خم چرخ از خم ابروی تو |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۸ : ای دو عالم پرتوی از روی تو |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۹ : ای دو عالم یک فروغ از روی تو |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۷۰۰ : جانا بسوخت جان من از آرزوی تو |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۷۰۱ : ذرهای نادیده گنج روی تو |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۷۰۲ : ای مرقع پوش در خمار شو |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۷۰۳ : ای دل به میان جان فرو شو |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۷۰۴ : در کنج اعتکاف دلی بردبار کو |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۷۰۵ : دوش درآمد ز درم صبحگاه |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۷۰۶ : شب را ز تیغ صبحدم خون است عمدا ریخته |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۷۰۷ : صد قلزم سیماب بین بر طارم زر ریخته |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۷۰۸ : ای آتش سودای تو دود از جهان انگیخته |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۷۰۹ : ای چشم بد را برقعی بر روی ماه آویخته |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۷۱۰ : ای لبت حقهٔ گهر بسته |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۷۱۱ : ای ذرهای از نور تو بر عرش اعظم تافته |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۷۱۲ : ای روی همچو ماهت یک پرده بر گرفته |
105 |
|
غزل شمارهٔ ۷۱۳ : ای دل اندر عشق، دل در یار ده |
101 |
|
غزل شمارهٔ ۷۱۴ : ساقیا گر پختهای می خام ده |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۷۱۵ : سر پا برهنگانیم اندر جهان فتاده |
108 |
|
غزل شمارهٔ ۷۱۶ : دوش آمد زلف تاب داده |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۷۱۷ : جانا منم ز مستی سر در جهان نهاده |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۷۱۸ : ای اشتیاق رویت از چشم خواب برده |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۷۱۹ : ترسا بچهای دیدم زنار کمر کرده |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۷۲۰ : ای یک کرشمهٔ تو صد خون حلال کرده |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۷۲۱ : ای ز سودای تو دل شیدا شده |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۷۲۲ : ای هر دهان ز یاد لبت پر عسل شده |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۷۲۳ : ای درس عشقت هر شبم تا روز تکرار آمده |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۷۲۴ : ای ز صفات لبت عقل به جان آمده |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۷۲۵ : ای ز شراب غفلت مست و خراب مانده |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۷۲۶ : در راه تو مردانند از خویش نهان مانده |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۷۲۷ : ای جهانی خلق حیران مانده |
129 |
|
غزل شمارهٔ ۷۲۸ : ای پای دل ز عشق تو در گل بمانده |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۷۲۹ : منم از عشق سرگردان بمانده |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۷۳۰ : ای زلف تو دام ماه افکنده |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۷۳۱ : ای روی تو زهر سو رویی دگر نموده |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۷۳۲ : ای جان ما شرابی از جام تو کشیده |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۷۳۳ : ای گرد قمر خطی کشیده |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۷۳۴ : چون کشته شدم هزار باره |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۷۳۵ : جهان جمله تویی تو در جهان نه |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۷۳۶ : ای شکر با لب تو شیرین نه |
103 |
|
غزل شمارهٔ ۷۳۷ : ای راه تو بحر بی کرانه |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۷۳۸ : من کیم اندر جهان سرگشتهای |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۷۳۹ : دوش وقت صبح چون دل دادهای |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۷۴۰ : ماه را در مشک پنهان کردهای |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۷۴۱ : مورچهٔ قیرفام بر قمر آوردهای |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۷۴۲ : ای که ز سودای عشق بی سر و پا ماندهای |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۷۴۳ : بوی زلفت در جهان افکندهای |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۷۴۴ : بحری است عشق و عقل ازو برکنارهای |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۷۴۵ : گر کسی یابد درین کو خانهای |
106 |
|
غزل شمارهٔ ۷۴۶ : شعله زد شمع جمال او ز دولتخانهای |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۷۴۷ : آن را که نیست در دل ازین سر سکینهای |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۷۴۸ : ای صد هزار عاشقت از فرق تا به پای |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۷۴۹ : ای از شکنج زلفت هرجا که انقلابی |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۷۵۰ : درآمد از در دل چون خرابی |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۷۵۱ : گر تو نسیمی ز زلف یار نیابی |
108 |
|
غزل شمارهٔ ۷۵۲ : از من بی خبر چه میطلبی |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۷۵۳ : جانا دلم ببردی و جانم بسوختی |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۷۵۴ : عشق را گر سری پدیدستی |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۷۵۵ : اگر از نسیم زلفت اثری به جان فرستی |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۷۵۶ : جانا دلم ببردی در قعر جان نشستی |
161 |
|
غزل شمارهٔ ۷۵۷ : ای همه راحت روان، سرو روان کیستی |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۷۵۸ : ای آفتاب از ورق رویت آیتی |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۷۵۹ : گر مرد راه عشقی ره پیش بر به مردی |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۷۶۰ : درج یاقوت درفشان کردی |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۷۶۱ : تا تو ز هستی خود زیر و زبر نگردی |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۷۶۲ : خطی از غالیه بر غالیهدان آوردی |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۷۶۳ : با خط سرسبز بیرون آمدی |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۷۶۴ : ای لبت ختم کرده دلبندی |
110 |
|
غزل شمارهٔ ۷۶۵ : ای که با عاشقان نه پیوندی |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۷۶۶ : گر مرد این حدیثی زنار کفر بندی |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۷۶۷ : ای کاش درد عشقت درمانپذیر بودی |
118 |
|
غزل شمارهٔ ۷۶۸ : گر یار چنین سرکش و عیار نبودی |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۷۶۹ : گر از همه عاشقان وفا دیدی |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۷۷۰ : ای آنکه هیچ جایی آرام جان ندیدی |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۷۷۱ : الصلا ای دل اگر در عشق او اقرار داری |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۷۷۲ : جانا دهنی چو پسته داری |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۷۷۳ : هم تن مویم از آن میان که نداری |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۷۷۴ : تورا گر نیست با من هیچ کاری |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۷۷۵ : تو را تا سر بود برجا کجا داری کله داری |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۷۷۶ : پروانه شبی ز بی قراری |
109 |
|
غزل شمارهٔ ۷۷۷ : ای بوس تو اصل هر شماری |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۷۷۸ : درآمد دوش دلدارم به یاری |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۷۷۹ : ترسا بچهای شنگی زین نادره دلداری |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۷۸۰ : دوش سرمست به وقت سحری |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۷۸۱ : گاهیم به لطف می نوازی |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۷۸۲ : چه عجب کسی تو جانا که ندانمت چه چیزی |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۷۸۳ : گر مرد این حدیثی زین باده مست باشی |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۷۸۴ : تا تو خود را خوارتر از جملهٔ عالم نباشی |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۷۸۵ : هر دمم مست به بازار کشی |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۷۸۶ : چون خط شبرنگ بر گلگون کشی |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۷۸۷ : هر دمم در امتحان چندی کشی |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۷۸۸ : گرد مه خط معنبر می کشی |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۷۸۹ : در ده می عشق یک دم ای ساقی |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۷۹۰ : جانا ز فراق تو این محنت جان تا کی |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۷۹۱ : گر یک شکر از لعلت در کار کنی حالی |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۷۹۲ : ماییم ز عالم معالی |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۷۹۳ : دی ز دیر آمد برون سنگین دلی |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۷۹۴ : دست نمیدهد مرا بی تو نفس زدن دمی |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۷۹۵ : گر من اندر عشق مرد کارمی |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۷۹۶ : ای جان جان جانم تو جان جان جانی |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۷۹۷ : هزاران جان سزد در هر زمانی |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۷۹۸ : زلف را تاب داد چندانی |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۷۹۹ : ای در میان جانم وز جان من نهانی |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۸۰۰ : ای روی تو فتنهٔ جهانی |
106 |
|
غزل شمارهٔ ۸۰۱ : ای هرشکنی از سر زلف تو جهانی |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۸۰۲ : ای یک کرشمه تو غارتگر جهانی |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۸۰۳ : ای حسن تو آب زندگانی |
111 |
|
غزل شمارهٔ ۸۰۴ : دردی است درین دلم نهانی |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۸۰۵ : ترسا بچهٔ لولی همچون بت روحانی |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۸۰۶ : ای ساقی از آن قدح که دانی |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۸۰۷ : به هر کویی مرا تا کی دوانی |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۸۰۸ : خاک کوی توام تو میدانی |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۸۰۹ : کجایی ای دل و جانم مگر که در دل و جانی |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۸۱۰ : ز سگان کویت ای جان که دهد مرا نشانی |
165 |
|
غزل شمارهٔ ۸۱۱ : ای هجر تو وصل جاودانی |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۸۱۲ : بس نادره جهانی ای جان و زندگانی |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۸۱۳ : چارهٔ کار من آن زمان که توانی |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۸۱۴ : ترسا بچهای به دلستانی |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۸۱۵ : گفتم بخرم غمت به جانی |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۸۱۶ : ای گشته نهان از همه از بس که عیانی |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۸۱۷ : خال مشکین بر گلستان می زنی |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۸۱۸ : هر زمان لاف وفایی می زنی |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۸۱۹ : خواجه تا چند حساب زر و دینار کنی |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۸۲۰ : گر نقاب از جمال باز کنی |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۸۲۱ : ای دل اندر عشق غوغا چون کنی |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۸۲۲ : گه به دندان در عدن شکنی |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۸۲۳ : هر نفسی شور عشق در دو جهان افکنی |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۸۲۴ : هر شبم سرمست در کوی افکنی |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۸۲۵ : در همه شهر خبر شد که تو معشوق منی |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۸۲۶ : به سر زلف دلربای منی |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۸۲۷ : نگر تا ای دل بیچاره چونی |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۸۲۸ : تا در سر زلف تاب بینی |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۸۲۹ : به وادییی که درو گوی راه سر بینی |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۸۳۰ : هر روز ز دلتنگی جایی دگرم بینی |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۸۳۱ : چو لبت به پسته اندر صفت گهر نبینی |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۸۳۲ : هرچه هست اوست و هرچه اوست توی |
116 |
|
غزل شمارهٔ ۸۳۳ : ای لب گلگونت جام خسروی |
112 |
|
غزل شمارهٔ ۸۳۴ : گر تو خلوتخانهٔ توحید را محرم شوی |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۸۳۵ : سرمست درآمد از سر کوی |
113 |
|
غزل شمارهٔ ۸۳۶ : نگاری مست لایعقل چو ماهی |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۸۳۷ : جان به لب آوردهام تا از لبم جانی دهی |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۸۳۸ : آفتاب رویت ای سرو سهی |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۸۳۹ : زلف تیره بر رخ روشن نهی |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۸۴۰ : گه به کرشمه دلم ز بر بربایی |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۸۴۱ : ای راه تو را دراز نایی |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۸۴۲ : منم و گوشهای و سودایی |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۸۴۳ : ز عشقت سوختم ای جان کجایی |
140 |
|
غزل شمارهٔ ۸۴۴ : از غمت روز و شب به تنهایی |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۸۴۵ : دوش از سر بیهوشی و ز غایت خودرایی |
115 |
|
غزل شمارهٔ ۸۴۶ : سر برهنه کردهام به سودایی |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۸۴۷ : ترسا بچهای دیشب در غایت ترسایی |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۸۴۸ : دلا در راه حق گیر آشنایی |
197 |
|
غزل شمارهٔ ۸۴۹ : ترسا بچهایم افکند از زهد به ترسایی |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۸۵۰ : رخ تو چگونه بینم که تو در نظر نیایی |
111 |
|
غزل شمارهٔ ۸۵۱ : چون روی بود بدان نکویی |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۸۵۲ : ای آفتاب رویت از غایت نکویی |
68 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱ : سبحان قادری که صفاتش ز کبریا |
116 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۲ : ای مرغ روح بر پر ازین دام پر بلا |
117 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۳ : مورچهٔ خط تو، کرد چو موری مرا |
117 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۴ : خطاب هاتف دولت رسید دوش به ما |
119 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۵ : اگر ز گلبن خلقش گلی به بار رسد |
108 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۶ : ندارد درد من درمان دریغا |
82 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۷ : وقت کوچ است الرحیل ای دل ازین جای خراب |
85 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۸ : بس کز جگرم خون دگرگونه چکیده است |
133 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۹ : بر گذر ای دل غافل که جهان برگذر است |
131 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰ : چرخ مردم خوار اگر روزی دو مردمپرور است |
110 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱ : هر دل که در حظیرهٔ حضرت حضور یافت |
98 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲ : غره مشو گر ز چرخ کار تو گردد بلند |
81 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳ : جانم ز سر کون به سودا در اوفتاد |
116 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴ : هرکه بر پستهٔ خندان تو دندان دارد |
76 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵ : دم عیسی است که بوی گل تر میآرد |
133 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶ : ای پردهساز گشته درین دیر پرده در |
91 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷ : ای چراغ خلد ازین مشکوةمظلم کن کنار |
124 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸ : ای در غرور نفس به سر برده روزگار |
95 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹ : دلا گذر کن ازین خاکدان مردم خوار |
138 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰ : آنچه در قعر جان همییابم |
100 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱ : دلی پر گوهر اسرار دارم |
166 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۲ : نه پای آنکه از کرهٔ خاک بگذرم |
128 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۳ : آتش تر میدمد از طبع چون آب ترم |
101 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴ : اگر به مدت جاوید ذرههای جهان |
160 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵ : ای همنفسان تا اجل آمد به سر من |
121 |
|
شمارهٔ ۱ : فداک ابی و امی این تمشی |
121 |
|
شمارهٔ ۲ : ما مست شراب جان فزاییم |
175 |
|
شمارهٔ ۳ : کی باشد ازین نشیب نمناک |
112 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶ : ای روی درکشیده به بازار آمده |
102 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷ : مکن مدار برای من ای پسر روزه |
103 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۸ : ای حلقهٔ درگاه تو هفت آسمان سبحانه |
103 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹ : الا ای یوسف قدسی برآی از چاه ظلمانی |
102 |
|
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۰ : گر سخن بر وفق عقل هر سخنور گویمی |
144 |
|