🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

لیست اشعار دیوان شمس
عنوان شعر خوانش نظرات
غزل شمارهٔ ۱ : ای رستخیز ناگهان وی رحمت بی‌منتها 176
غزل شمارهٔ ۲ : ای طایران قدس را عشقت فزوده بال‌ها 137
غزل شمارهٔ ۳ : ای دل چه اندیشیده‌ای در عذر آن تقصیرها 126
غزل شمارهٔ ۴ : ای یوسف خوش نام ما خوش می‌روی بر بام ما 101
غزل شمارهٔ ۵ : آن شکل بین وان شیوه بین وان قد و خد و دست و پا 86
غزل شمارهٔ ۶ : بگریز ای میر اجل از ننگ ما از ننگ ما 120
غزل شمارهٔ ۸ : جز وی چه باشد کز اجل اندررباید کل ما 116
غزل شمارهٔ ۷ : بنشسته‌ام من بر درت تا بوک برجوشد وفا 125
غزل شمارهٔ ۹ : من از کجا پند از کجا باده بگردان ساقیا 157
غزل شمارهٔ ۱۰ : مهمان شاهم هر شبی بر خوان احسان و وفا 102
غزل شمارهٔ ۱۱ : ای طوطی عیسی نفس وی بلبل شیرین نوا 166
غزل شمارهٔ ۱۲ : ای نوبهار عاشقان داری خبر از یار ما 89
غزل شمارهٔ ۱۳ : ای باد بی‌آرام ما با گل بگو پیغام ما 115
غزل شمارهٔ ۱۴ : ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما 95
غزل شمارهٔ ۱۵ : ای نوش کرده نیش را بی‌خویش کن باخویش را 112
غزل شمارهٔ ۱۶ : ای یوسف آخر سوی این یعقوب نابینا بیا 98
غزل شمارهٔ ۱۷ : آمد ندا از آسمان جان را که بازآ الصلا 98
غزل شمارهٔ ۱۸ : ای یوسف خوش نام ما خوش می‌روی بر بام ما 111
غزل شمارهٔ ۱۹ : امروز دیدم یار را آن رونق هر کار را 112
غزل شمارهٔ ۲۰ : چندانک خواهی جنگ کن یا گرم کن تهدید را 101
غزل شمارهٔ ۲۱ : جرمی ندارم بیش از این کز دل هوا دارم تو را 112
غزل شمارهٔ ۲۲ : چندان بنالم ناله‌ها چندان برآرم رنگ‌ها 105
غزل شمارهٔ ۲۵ : من دی نگفتم مر تو را کای بی‌نظیر خوش لقا 136
غزل شمارهٔ ۲۶ : هر لحظه وحی آسمان آید به سر جان‌ها 91
غزل شمارهٔ ۲۳ : چون خون نخسپد خسروا چشمم کجا خسپد مها 126
غزل شمارهٔ ۲۴ : چون نالد این مسکین که تا رحم آید آن دلدار را 104
غزل شمارهٔ ۲۷ : آن خواجه را در کوی ما در گل فرورفتست پا 135
غزل شمارهٔ ۲۸ : ای شاه جسم و جان ما خندان کن دندان ما 121
غزل شمارهٔ ۲۹ : ای از ورای پرده‌ها تاب تو تابستان ما 94
غزل شمارهٔ ۳۰ : ای فصل باباران ما برریز بر یاران ما 184
غزل شمارهٔ ۳۱ : بادا مبارک در جهان سور و عروسی‌های ما 95
غزل شمارهٔ ۳۲ : دیدم سحر آن شاه را بر شاهراه هل اتی 103
غزل شمارهٔ ۳۳ : می ده گزافه ساقیا تا کم شود خوف و رجا 97
غزل شمارهٔ ۳۴ : ای عاشقان ای عاشقان آمد گه وصل و لقا 97
غزل شمارهٔ ۳۵ : ای یار ما دلدار ما ای عالم اسرار ما 81
غزل شمارهٔ ۳۶ : خواجه بیا خواجه بیا خواجه دگربار بیا 77
غزل شمارهٔ ۳۷ : یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا 142
غزل شمارهٔ ۳۸ : رستم از این نفس و هوا زنده بلا مرده بلا 89
غزل شمارهٔ ۳۹ : آه که آن صدر سرا می‌ندهد بار مرا 76
غزل شمارهٔ ۴۰ : طوق جنون سلسله شد باز مکن سلسله را 83
غزل شمارهٔ ۴۱ : شمع جهان دوش نبد نور تو در حلقه ما 114
غزل شمارهٔ ۴۲ : کار تو داری صنما قدر تو باری صنما 63
غزل شمارهٔ ۴۳ : کاهل و ناداشت بدم کام درآورد مرا 131
غزل شمارهٔ ۴۴ : در دو جهان لطیف و خوش همچو امیر ما کجا 146
غزل شمارهٔ ۴۵ : با لب او چه خوش بود گفت و شنید و ماجرا 145
غزل شمارهٔ ۴۶ : دی بنواخت یار من بنده غم رسیده را 102
غزل شمارهٔ ۴۷ : ای که تو ماه آسمان ماه کجا و تو کجا 164
غزل شمارهٔ ۴۸ : ماه درست را ببین کو بشکست خواب ما 112
غزل شمارهٔ ۴۹ : با تو حیات و زندگی بی‌تو فنا و مردنا 120
غزل شمارهٔ ۵۰ : ای بگرفته از وفا گوشه کران چرا چرا 99
غزل شمارهٔ ۵۱ : گر تو ملولی ای پدر جانب یار من بیا 121
غزل شمارهٔ ۵۲ : چون همه عشق روی تست جمله رضای نفس ما 103
غزل شمارهٔ ۵۳ : عشق تو آورد قدح پر ز بلاها 150
غزل شمارهٔ ۵۴ : از این اقبالگاه خوش مشو یک دم دلا تنها 96
غزل شمارهٔ ۵۵ : شب قدر است جسم تو کز او یابند دولت‌ها 134
غزل شمارهٔ ۵۶ : عطارد مشتری باید متاع آسمانی را 148
غزل شمارهٔ ۵۷ : مسلمانان مسلمانان چه باید گفت یاری را 100
غزل شمارهٔ ۵۸ : رسید آن شه رسید آن شه بیارایید ایوان را 110
غزل شمارهٔ ۵۹ : تو از خواری همی‌نالی نمی‌بینی عنایت‌ها 93
غزل شمارهٔ ۶۰ : ایا نور رخ موسی مکن اعمی صفورا را 98
غزل شمارهٔ ۶۱ : هلا ای زهره زهرا بکش آن گوش زهرا را 100
غزل شمارهٔ ۶۲ : بهار آمد بهار آمد سلام آورد مستان را 133
غزل شمارهٔ ۶۳ : چه چیزست آنک عکس او حلاوت داد صورت را 115
غزل شمارهٔ ۶۴ : تو دیدی هیچ عاشق را که سیری بود از این سودا 113
غزل شمارهٔ ۶۵ : ببین ذرات روحانی که شد تابان از این صحرا 101
غزل شمارهٔ ۶۶ : تو را ساقی جان گوید برای ننگ و نامی را 115
غزل شمارهٔ ۶۷ : از آن مایی ای مولا اگر امروز اگر فردا 98
غزل شمارهٔ ۶۸ : چو شست عشق در جانم شناسا گشت شستش را 74
غزل شمارهٔ ۶۹ : چه باشد گر نگارینم بگیرد دست من فردا 93
غزل شمارهٔ ۷۰ : برات آمد برات آمد بنه شمع براتی را 114
غزل شمارهٔ ۷۱ : اگر نه عشق شمس الدین بدی در روز و شب ما را 108
غزل شمارهٔ ۷۲ : به خانه خانه می‌آرد چو بیذق شاه جان ما را 85
غزل شمارهٔ ۷۳ : آمد بت میخانه تا خانه برد ما را 91
غزل شمارهٔ ۷۴ : گر زان که نه‌ای طالب جوینده شوی با ما 88
غزل شمارهٔ ۷۵ : ای خواجه نمی‌بینی این روز قیامت را 86
غزل شمارهٔ ۷۶ : آخر بشنید آن مه آه سحر ما را 94
غزل شمارهٔ ۷۷ : آب حیوان باید مر روح فزایی را 105
غزل شمارهٔ ۷۸ : ساقی ز شراب حق پر دار شرابی را 113
غزل شمارهٔ ۷۹ : ای خواجه نمی‌بینی این روز قیامت را 89
غزل شمارهٔ ۸۰ : امروز گزافی ده آن باده نابی را 106
غزل شمارهٔ ۸۱ : ای ساقی جان پر کن آن ساغر پیشین را 107
غزل شمارهٔ ۸۲ : معشوقه به سامان شد تا باد چنین بادا 119
غزل شمارهٔ ۸۳ : ای یار قمرسیما ای مطرب شکرخا 123
غزل شمارهٔ ۸۴ : چون گل همه تن خندم نه از راه دهان تنها 104
غزل شمارهٔ ۸۵ : از بهر خدا بنگر در روی چو زر جانا 87
غزل شمارهٔ ۸۶ : ای گشته ز تو خندان بستان و گل رعنا 97
غزل شمارهٔ ۸۷ : جانا سر تو یارا مگذار چنین ما را 97
غزل شمارهٔ ۸۸ : شاد آمدی ای مه رو ای شادی جان شاد آ 90
غزل شمارهٔ ۸۹ : یک پند ز من بشنو خواهی نشوی رسوا 91
غزل شمارهٔ ۹۰ : ای شاد که ما هستیم اندر غم تو جانا 135
غزل شمارهٔ ۹۱ : در آب فکن ساقی بط زاده آبی را 101
غزل شمارهٔ ۹۲ : زهی باغ زهی باغ که بشکفت ز بالا 81
غزل شمارهٔ ۹۳ : میندیش میندیش که اندیشه گری‌ها 249
غزل شمارهٔ ۹۴ : زهی عشق زهی عشق که ما راست خدایا 123
غزل شمارهٔ ۹۵ : زهی عشق زهی عشق که ما راست خدایا 89
غزل شمارهٔ ۹۶ : لب را تو به هر بوسه و هر لوت میالا 111
غزل شمارهٔ ۹۷ : رفتم به سوی مصر و خریدم شکری را 119
غزل شمارهٔ ۹۸ : ای از نظرت مست شده اسم و مسما 110
غزل شمارهٔ ۹۹ : دلارام نهان گشته ز غوغا 184
غزل شمارهٔ ۱۰۰ : بیا ای جان نو داده جهان را 72
غزل شمارهٔ ۱۰۱ : بسوزانیم سودا و جنون را 92
غزل شمارهٔ ۱۰۲ : سلیمانا بیار انگشتری را 110
غزل شمارهٔ ۱۰۳ : دل و جان را در این حضرت بپالا 102
غزل شمارهٔ ۱۰۴ : خبر کن ای ستاره یار ما را 81
غزل شمارهٔ ۱۰۵ : چو او باشد دل دلسوز ما را 96
غزل شمارهٔ ۱۰۶ : مرا حلوا هوس کردست حلوا 90
غزل شمارهٔ ۱۰۷ : امیر حسن خندان کن چشم را 90
غزل شمارهٔ ۱۰۸ : به برج دل رسیدی بیست این جا 113
غزل شمارهٔ ۱۰۹ : بکت عینی غداه البین دمعا 106
غزل شمارهٔ ۱۱۰ : تو بشکن چنگ ما را ای معلا 119
غزل شمارهٔ ۱۱۱ : برای تو فدا کردیم جان‌ها 78
غزل شمارهٔ ۱۱۲ : ز روی تست عید آثار ما را 87
غزل شمارهٔ ۱۱۳ : ای مطرب دل برای یاری را 100
غزل شمارهٔ ۱۱۴ : اندر دل ما تویی نگارا 102
غزل شمارهٔ ۱۱۵ : ای جان و قوام جمله جان‌ها 134
غزل شمارهٔ ۱۱۶ : ای سخت گرفته جادوی را 73
غزل شمارهٔ ۱۱۷ : از دور بدیده شمس دین را 106
غزل شمارهٔ ۱۱۸ : بنمود وفا از این جا 100
غزل شمارهٔ ۱۱۹ : برخیز و صبوح را بیارا 97
غزل شمارهٔ ۱۲۰ : تا چند تو پس روی به پیش آ 123
غزل شمارهٔ ۱۲۱ : چون خانه روی ز خانه ما 120
غزل شمارهٔ ۱۲۲ : دیدم رخ خوب گلشنی را 113
غزل شمارهٔ ۱۲۳ : دیدم شه خوب خوش لقا را 103
غزل شمارهٔ ۱۲۴ : ساقی تو شراب لامکان را 148
غزل شمارهٔ ۱۲۵ : گفتی که گزیده‌ای تو بر ما 94
غزل شمارهٔ ۱۲۶ : گستاخ مکن تو ناکسان را 96
غزل شمارهٔ ۱۲۷ : کو مطرب عشق چست دانا 84
غزل شمارهٔ ۱۲۸ : ما را سفری فتاد بی‌ما 402
غزل شمارهٔ ۱۲۹ : مشکن دل مرد مشتری را 97
غزل شمارهٔ ۱۳۰ : بیدار کنید مستیان را 87
غزل شمارهٔ ۱۳۱ : من چو موسی در زمان آتش شوق و لقا 116
غزل شمارهٔ ۱۳۲ : در میان پرده خون عشق را گلزارها 101
غزل شمارهٔ ۱۳۳ : غمزه عشقت بدان آرد یکی محتاج را 118
غزل شمارهٔ ۱۳۴ : ساقیا در نوش آور شیره عنقود را 89
غزل شمارهٔ ۱۳۵ : ساقیا گردان کن آخر آن شراب صاف را 117
غزل شمارهٔ ۱۳۶ : پرده دیگر مزن جز پرده دلدار ما 93
غزل شمارهٔ ۱۳۷ : با چنین شمشیر دولت تو زبون مانی چرا 111
غزل شمارهٔ ۱۳۸ : سکه رخسار ما جز زر مبادا بی‌شما 81
غزل شمارهٔ ۱۳۹ : رنج تن دور از تو ای تو راحت جان‌های ما 110
غزل شمارهٔ ۱۴۰ : درد ما را در جهان درمان مبادا بی‌شما 162
غزل شمارهٔ ۱۴۱ : جمله یاران تو سنگند و توی مرجان چرا 105
غزل شمارهٔ ۱۴۲ : دولتی همسایه شد همسایگان را الصلا 103
غزل شمارهٔ ۱۴۳ : دوش من پیغام کردم سوی تو استاره را 87
غزل شمارهٔ ۱۴۴ : عقل دریابد تو را یا عشق یا جان صفا 130
غزل شمارهٔ ۱۴۶ : در صفای باده بنما ساقیا تو رنگ ما 77
غزل شمارهٔ ۱۴۵ : ای وصالت یک زمان بوده فراقت سال‌ها 119
غزل شمارهٔ ۱۴۷ : آخر از هجران به وصلش دررسیدستی دلا 119
غزل شمارهٔ ۱۴۸ : از پی شمس حق و دین دیده گریان ما 88
غزل شمارهٔ ۱۴۹ : خدمت شمس حق و دین یادگارت ساقیا 103
غزل شمارهٔ ۱۵۰ : درد شمس الدین بود سرمایه درمان ما 86
غزل شمارهٔ ۱۵۱ : سر برون کن از دریچه جان ببین عشاق را 88
غزل شمارهٔ ۱۵۲ : دوش آن جانان ما افتان و خیزان یک قبا 92
غزل شمارهٔ ۱۵۳ : شمع دیدم گرد او پروانه‌ها چون جمع‌ها 108
غزل شمارهٔ ۱۵۴ : دیده حاصل کن دلا آنگه ببین تبریز را 60
غزل شمارهٔ ۱۵۶ : ای هوس‌های دلم بیا بیا بیا بیا 101
غزل شمارهٔ ۱۵۵ : از فراق شمس دین افتاده‌ام در تنگنا 116
غزل شمارهٔ ۱۵۷ : ای هوس‌های دلم باری بیا رویی نما 126
غزل شمارهٔ ۱۵۸ : امتزاج روح‌ها در وقت صلح و جنگ‌ها 124
غزل شمارهٔ ۱۵۹ : ای ز مقدارت هزاران فخر بی‌مقدار را 100
غزل شمارهٔ ۱۶۰ : مفروشید کمان و زره و تیغ زنان را 83
غزل شمارهٔ ۱۶۱ : چو فرستاد عنایت به زمین مشعله‌ها را 98
غزل شمارهٔ ۱۶۲ : تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را 98
غزل شمارهٔ ۱۶۳ : بروید ای حریفان بکشید یار ما را 125
غزل شمارهٔ ۱۶۴ : چو مرا به سوی زندان بکشید تن ز بالا 102
غزل شمارهٔ ۱۶۵ : اگر آن میی که خوردی به سحر نبود گیرا 101
غزل شمارهٔ ۱۶۶ : چمنی که تا قیامت گل او به بار بادا 106
غزل شمارهٔ ۱۶۷ : کی بپرسد جز تو خسته و رنجور تو را 80
غزل شمارهٔ ۱۶۸ : ای بروییده به ناخواست به مانند گیا 72
غزل شمارهٔ ۱۶۹ : رو ترش کن که همه روترشانند این جا 80
غزل شمارهٔ ۱۷۰ : تا به شب ای عارف شیرین نوا 117
غزل شمارهٔ ۱۷۱ : چون نمایی آن رخ گلرنگ را 102
غزل شمارهٔ ۱۷۲ : در میان عاشقان عاقل مبا 81
غزل شمارهٔ ۱۷۳ : از یکی آتش برآوردم تو را 102
غزل شمارهٔ ۱۷۴ : ز آتش شهوت برآوردم تو را 105
غزل شمارهٔ ۱۷۵ : از ورای سر دل بین شیوه‌ها 106
غزل شمارهٔ ۱۷۶ : روح زیتونیست عاشق نار را 94
غزل شمارهٔ ۱۷۷ : ای بگفته در دلم اسرارها 103
غزل شمارهٔ ۱۷۸ : می‌شدی غافل ز اسرار قضا 86
غزل شمارهٔ ۱۷۹ : گر تو عودی سوی این مجمر بیا 96
غزل شمارهٔ ۱۸۰ : ای تو آب زندگانی فاسقنا 96
غزل شمارهٔ ۱۸۱ : دل چو دانه ما مثال آسیا 93
غزل شمارهٔ ۱۸۲ : در میان عاشقان عاقل مبا 97
غزل شمارهٔ ۱۸۳ : ای دل رفته ز جا بازمیا 119
غزل شمارهٔ ۱۸۴ : من رسیدم به لب جوی وفا 107
غزل شمارهٔ ۱۸۵ : از بس که ریخت جرعه بر خاک ما ز بالا 78
غزل شمارهٔ ۱۸۶ : ای میرآب بگشا آن چشمه روان را 95
غزل شمارهٔ ۱۸۷ : از سینه پاک کردم افکار فلسفی را 92
غزل شمارهٔ ۱۸۸ : این جا کسیست پنهان خود را مگیر تنها 112
غزل شمارهٔ ۱۸۹ : آمد بهار جان‌ها ای شاخ تر به رقص آ 104
غزل شمارهٔ ۱۹۰ : با آن که می‌رسانی آن باده بقا را 107
غزل شمارهٔ ۱۹۱ : بیدار کن طرب را بر من بزن تو خود را 108
غزل شمارهٔ ۱۹۲ : بشکن سبو و کوزه ای میرآب جان‌ها 102
غزل شمارهٔ ۱۹۳ : جانا قبول گردان این جست و جوی ما را 83
غزل شمارهٔ ۱۹۴ : خواهم گرفتن اکنون آن مایه صور را 74
غزل شمارهٔ ۱۹۵ : شهوت که با تو رانند صدتو کنند جان را 88
غزل شمارهٔ ۱۹۶ : در جنبش اندرآور زلف عبرفشان را 83
غزل شمارهٔ ۱۹۷ : ای بنده بازگرد به درگاه ما بیا 91
غزل شمارهٔ ۱۹۸ : ای صوفیان عشق بدرید خرقه‌ها 111
غزل شمارهٔ ۱۹۹ : ای خان و مان بمانده و از شهر خود جدا 109
غزل شمارهٔ ۲۰۱ : شب رفت و هم تمام نشد ماجرای ما 146
غزل شمارهٔ ۲۰۳ : آمد بهار خرم آمد نگار ما 94
غزل شمارهٔ ۲۰۰ : نام شتر به ترکی چه بود بگو دوا 107
غزل شمارهٔ ۲۰۴ : سر بر گریبان درست صوفی اسرار را 105
غزل شمارهٔ ۲۰۲ : هر روز بامداد سلام علیکما 101
غزل شمارهٔ ۲۰۵ : چند گریزی ز ما چند روی جا به جا 141
غزل شمارهٔ ۲۰۶ : ای همه خوبی تو را پس تو کرایی که را 94
غزل شمارهٔ ۲۰۷ : ای که به هنگام درد راحت جانی مرا 89
غزل شمارهٔ ۲۰۸ : از جهت ره زدن راه درآرد مرا 89
غزل شمارهٔ ۲۰۹ : ای در ما را زده شمع سرایی درآ 70
غزل شمارهٔ ۲۱۰ : گر نه تهی باشدی بیشترین جوی‌ها 111
غزل شمارهٔ ۲۱۱ : باز بنفشه رسید جانب سوسن دوتا 103
غزل شمارهٔ ۲۱۲ : اسیر شیشه کن آن جنیان دانا را 180
غزل شمارهٔ ۲۱۳ : اگر تو عاشق عشقی و عشق را جویا 103
غزل شمارهٔ ۲۱۴ : درخت اگر متحرک بدی ز جای به جا 139
غزل شمارهٔ ۲۱۵ : من از کجا غم و شادی این جهان ز کجا 94
غزل شمارهٔ ۲۱۶ : روم به حجره خیاط عاشقان فردا 97
غزل شمارهٔ ۲۱۷ : چه نیکبخت کسی که خدای خواند تو را 125
غزل شمارهٔ ۲۱۸ : ز بهر غیرت آموخت آدم اسما را 86
غزل شمارهٔ ۲۱۹ : چو اندرآید یارم چه خوش بود به خدا 90
غزل شمارهٔ ۲۲۰ : ز بامداد سعادت سه بوسه داد مرا 99
غزل شمارهٔ ۲۲۱ : مرا تو گوش گرفتی همی‌کشی به کجا 80
غزل شمارهٔ ۲۲۲ : رویم و خانه بگیریم پهلوی دریا 103
غزل شمارهٔ ۲۲۳ : کجاست مطرب جان تا ز نعره‌های صلا 79
غزل شمارهٔ ۲۲۴ : چه خیره می‌نگری در رخ من ای برنا 126
غزل شمارهٔ ۲۲۵ : بپخته است خدا بهر صوفیان حلوا 105
غزل شمارهٔ ۲۲۶ : برفت یار من و یادگار ماند مرا 98
غزل شمارهٔ ۲۲۷ : به جان پاک تو ای معدن سخا و وفا 108
غزل شمارهٔ ۲۲۸ : بیار آن که قرین را سوی قرین کشدا 101
غزل شمارهٔ ۲۲۹ : شراب داد خدا مر مرا تو را سرکا 111
غزل شمارهٔ ۲۳۰ : ز سوز شوق دل من همی‌زند عللا 72
غزل شمارهٔ ۲۳۱ : سبکتری تو از آن دم که می‌رسد ز صبا 110
غزل شمارهٔ ۲۳۲ : چو عشق را تو ندانی بپرس از شب‌ها 77
غزل شمارهٔ ۲۳۳ : کجاست ساقی جان تا به هم زند ما را 95
غزل شمارهٔ ۲۳۴ : ز جام ساقی باقی چو خورده‌ای تو دلا 102
غزل شمارهٔ ۲۳۵ : مرا بدید و نپرسید آن نگار چرا 121
غزل شمارهٔ ۲۳۶ : مبارکی که بود در همه عروسی‌ها 122
غزل شمارهٔ ۲۳۷ : یار ما دلدار ما عالم اسرار ما 97
غزل شمارهٔ ۲۳۸ : هله ای کیا نفسی بیا 76
غزل شمارهٔ ۲۳۹ : کرانی ندارد بیابان ما 99
غزل شمارهٔ ۲۴۰ : تو جان و جهانی کریما مرا 95
غزل شمارهٔ ۲۴۱ : نرد کف تو بردست مرا 85
غزل شمارهٔ ۲۴۲ : خیک دل ما مشک تن ما 97
غزل شمارهٔ ۲۴۳ : بگشا در بیا درآ که مبا عیش بی‌شما 89
غزل شمارهٔ ۲۴۴ : چه شدی گر تو همچون من شدییی عاشق ای فتا 87
غزل شمارهٔ ۲۴۵ : از برای صلاح مجنون را 101
غزل شمارهٔ ۲۴۶ : صد دهل می‌زنند در دل ما 88
غزل شمارهٔ ۲۴۷ : بانگ تسبیح بشنو از بالا 105
غزل شمارهٔ ۲۴۸ : گوش من منتظر پیام تو را 115
غزل شمارهٔ ۲۴۹ : دل بر ما شدست دلبر ما 88
غزل شمارهٔ ۲۵۰ : هین که منم بر در در برگشا 91
غزل شمارهٔ ۲۵۱ : پیشتر آ پیشتر ای بوالوفا 91
غزل شمارهٔ ۲۵۲ : نذر کند یار که امشب تو را 125
غزل شمارهٔ ۲۵۳ : چند نهان داری آن خنده را 85
غزل شمارهٔ ۲۵۴ : باده ده آن یار قدح باره را 81
غزل شمارهٔ ۲۵۵ : خیز صبوحی کن و درده صلا 119
غزل شمارهٔ ۲۵۶ : داد دهی ساغر و پیمانه را 80
غزل شمارهٔ ۲۵۷ : لعل لبش داد کنون مر مرا 101
غزل شمارهٔ ۲۵۸ : گر بنخسبی شبی ای مه لقا 108
غزل شمارهٔ ۲۵۹ : پیش کش آن شاه شکرخانه را 69
غزل شمارهٔ ۲۶۰ : چرخ فلک با همه کار و کیا 91
غزل شمارهٔ ۲۶۱ : هان ای طبیب عاشقان سوداییی دیدی چو ما 82
غزل شمارهٔ ۲۶۲ : فیما تری فیما تری یا من یری و لا یری 102
غزل شمارهٔ ۲۶۳ : به شکرخنده اگر می‌ببرد جان مرا 105
غزل شمارهٔ ۲۶۴ : لی حبیب حبه یشوی الحشا 106
غزل شمارهٔ ۲۶۵ : راح بفیها و الروح فیها 104
غزل شمارهٔ ۲۶۶ : هیج نومی و نفی ریح علی الغور هفا 60
غزل شمارهٔ ۲۶۷ : قد اشرقت الدنیا من نور حمیانا 123
غزل شمارهٔ ۲۶۸ : فدیتک یا ذا الوحی آیاته تتری 121
غزل شمارهٔ ۲۶۹ : تعالوا بنا نصفوا نخلی التدللا 83
غزل شمارهٔ ۲۷۰ : افدی قمرا لاح علینا و تلالا 105
غزل شمارهٔ ۲۷۱ : تعالوا کلنا ذا الیوم سکری 112
غزل شمارهٔ ۲۷۲ : حداء الحادی صباحا بهواکم فاتینا 82
غزل شمارهٔ ۲۷۳ : طال ما بتنا بلاکم یا کرامی و شتنا 79
غزل شمارهٔ ۲۷۴ : ایه یا اهل الفرادیس اقرؤا منشورنا 94
غزل شمارهٔ ۲۷۵ : ابصرت روحی ملیحا زلزلت زلزالها 94
غزل شمارهٔ ۲۷۶ : یا خفی الحسن بین الناس یا نور الدجی 103
غزل شمارهٔ ۲۷۷ : سبق الجد الینا نزل الحب علینا 78
غزل شمارهٔ ۲۷۸ : انا لا اقسم الا برجال صدقونا 92
غزل شمارهٔ ۲۷۹ : مولانا مولانا اغنانا اغنانا 113
غزل شمارهٔ ۲۸۰ : یا منیر الخد یا روح البقا 121
غزل شمارهٔ ۲۸۱ : یا ساقی المدامه حی علی الصلا 99
غزل شمارهٔ ۲۸۲ : یا من لواء عشقک لا زال عالیا 93
غزل شمارهٔ ۲۸۳ : جاء الربیع مفتخرا فی جوارنا 93
غزل شمارهٔ ۲۸۴ : اخی رایت جمالا سبا القلوب سبا 97
غزل شمارهٔ ۲۸۵ : اتاک عید وصال فلا تذق حزنا 82
غزل شمارهٔ ۲۸۶ : یا من بنا قصر الکمال مشیدا 81
غزل شمارهٔ ۲۸۷ : ورد البشیر مبشرا ببشاره 94
غزل شمارهٔ ۲۸۸ : یا کالمینا یا حاکمینا 98
غزل شمارهٔ ۲۸۹ : یا مخجل البدر اشرقنا بلالا 110
غزل شمارهٔ ۲۹۰ : بی یار مهل ما را بی‌یار مخسب امشب 105
غزل شمارهٔ ۲۹۱ : ای خواب به جان تو زحمت ببری امشب 114
غزل شمارهٔ ۲۹۲ : زان شاهد شکرلب زان ساقی خوش مذهب 88
غزل شمارهٔ ۲۹۳ : مهمان توام ای جان زنهار مخسب امشب 102
غزل شمارهٔ ۲۹۴ : بریده شد از این جوی جهان آب 87
غزل شمارهٔ ۲۹۵ : الا ای روی تو صد ماه و مهتاب 83
غزل شمارهٔ ۲۹۶ : مخسب ای یار مهمان دار امشب 123
غزل شمارهٔ ۲۹۷ : ای در غم تو به سوز و یارب 108
غزل شمارهٔ ۲۹۸ : آه از این زشتان که مه رو می‌نمایند از نقاب 97
غزل شمارهٔ ۲۹۹ : یا وصال یار باید یا حریفان را شراب 107
غزل شمارهٔ ۳۰۰ : کو همه لطف که در روی تو دیدم همه شب 75
غزل شمارهٔ ۳۰۱ : هله صدر و بدر عالم منشین مخسب امشب 105
غزل شمارهٔ ۳۰۲ : در هوایت بی‌قرارم روز و شب 106
غزل شمارهٔ ۳۰۳ : مجلس خوش کن از آن دو پاره چوب 95
غزل شمارهٔ ۳۰۴ : هیچ می‌دانی چه می‌گوید رباب 96
غزل شمارهٔ ۳۰۵ : آواز داد اختر بس روشنست امشب 69
غزل شمارهٔ ۳۰۶ : رغبت به عاشقان کن ای جان صدر غایب 74
غزل شمارهٔ ۳۰۷ : کار همه محبان همچون زرست امشب 126
غزل شمارهٔ ۳۰۸ : خوابم ببسته‌ای بگشا ای قمر نقاب 74
غزل شمارهٔ ۳۰۹ : واجب کند چو عشق مرا کرد دل خراب 87
غزل شمارهٔ ۳۱۰ : بازآمد آن مهی که ندیدش فلک به خواب 96
غزل شمارهٔ ۳۱۱ : زشت کسی کو نشد مسخره یار خوب 100
غزل شمارهٔ ۳۱۲ : به جان تو که مرو از میان کار مخسب 92
غزل شمارهٔ ۳۱۳ : رباب مشرب عشقست و مونس اصحاب 95
غزل شمارهٔ ۳۱۴ : تو را که عشق نداری تو را رواست بخسب 107
غزل شمارهٔ ۳۱۵ : چشم‌ها وا نمی‌شود از خواب 95
غزل شمارهٔ ۳۱۶ : چونک درآییم به غوغای شب 89
غزل شمارهٔ ۳۱۷ : یار آمد به صلح ای اصحاب 95
غزل شمارهٔ ۳۱۸ : علونا سماء الود من غیر سلم 122
غزل شمارهٔ ۳۱۹ : امسی و اصبح بالجوی اتعذب 110
غزل شمارهٔ ۳۲۰ : ابشروا یا قوم هذا فتح باب 87
غزل شمارهٔ ۳۲۱ : آن خواجه را از نیم شب بیماریی پیدا شده‌ست 105
غزل شمارهٔ ۳۲۲ : آمده‌ام که تا به خود گوش کشان کشانمت 101
غزل شمارهٔ ۳۲۳ : آن نفسی که باخودی یار چو خار آیدت 134
غزل شمارهٔ ۳۲۴ : درآ تا خرقه قالب دراندازم همین ساعت 111
غزل شمارهٔ ۳۲۵ : که دید ای عاشقان شهری که شهر نیکبختانست 110
غزل شمارهٔ ۳۲۶ : حالت ده و حیرت ده ای مبدع بی‌حالت 73
غزل شمارهٔ ۳۲۷ : از دفتر عمر ما یکتا ورقی مانده‌ست 91
غزل شمارهٔ ۳۲۸ : بادست مرا زان سر اندر سر و در سبلت 97
غزل شمارهٔ ۳۲۹ : بیایید بیایید که گلزار دمیده‌ست 93
غزل شمارهٔ ۳۳۰ : بار دگر آن دلبر عیار مرا یافت 119
غزل شمارهٔ ۳۳۱ : زان شاه که او را هوس طبل و علم نیست 88
غزل شمارهٔ ۳۳۲ : این خانه که پیوسته در او بانگ چغانه‌ست 101
غزل شمارهٔ ۳۳۳ : اندر دل هر کس که از این عشق اثر نیست 94
غزل شمارهٔ ۳۳۴ : از اول امروز حریفان خرابات 92
غزل شمارهٔ ۳۳۵ : همه خوف آدمی را از درونست 93
غزل شمارهٔ ۳۳۶ : بده یک جام ای پیر خرابات 93
غزل شمارهٔ ۳۳۷ : ببستی چشم یعنی وقت خواب است 113
غزل شمارهٔ ۳۳۸ : سماع از بهر جان بی‌قرارست 83
غزل شمارهٔ ۳۳۹ : سماع آرام جان زندگانیست 97
غزل شمارهٔ ۳۴۰ : دگربار این دلم آتش گرفتست 92
غزل شمارهٔ ۳۴۱ : بیا کامروز ما را روز عیدست 74
غزل شمارهٔ ۳۴۲ : مرا چون تا قیامت یار اینست 117
غزل شمارهٔ ۳۴۳ : ز همراهان جدایی مصلحت نیست 91
غزل شمارهٔ ۳۴۴ : به جان تو که سوگند عظیمست 104
غزل شمارهٔ ۳۴۵ : بگو ای یار همراز این چه شیوه‌ست 108
غزل شمارهٔ ۳۴۶ : شنیدم مر مرا لطفت دعا گفت 94
غزل شمارهٔ ۳۴۷ : قرار زندگانی آن نگارست 105
غزل شمارهٔ ۳۴۸ : صدایی کز کمان آید نذیریست 95
غزل شمارهٔ ۳۴۹ : مبر رنج ای برادر خواجه سختست 98
غزل شمارهٔ ۳۵۰ : ز بعد وقت نومیدی امیدیست 119
غزل شمارهٔ ۳۵۱ : طبیب درد بی‌درمان کدامست 275
غزل شمارهٔ ۳۵۲ : چو با ما یار ما امروز جفتست 140
غزل شمارهٔ ۳۵۳ : زهی می کاندر آن دستست هیهات 97
غزل شمارهٔ ۳۵۴ : ز میخانه دگربار این چه بویست 102
غزل شمارهٔ ۳۵۵ : در این خانه کژی ای دل گهی راست 90
غزل شمارهٔ ۳۵۶ : تو را در دلبری دستی تمامست 143
غزل شمارهٔ ۳۵۷ : چو آن کان کرم ما را شکارست 115
غزل شمارهٔ ۳۵۸ : نگار خوب شکربار چونست 92
غزل شمارهٔ ۳۵۹ : در این جو دل چو دولاب خرابست 122
غزل شمارهٔ ۳۶۰ : ایا ساقی تویی قاضی حاجات 89
غزل شمارهٔ ۳۶۱ : اگر حوا بدانستی ز رنگت 77
غزل شمارهٔ ۳۶۲ : دو چشم آهوانش شیرگیرست 108
غزل شمارهٔ ۳۶۱ : اگر حوا بدانستی ز رنگت 102
غزل شمارهٔ ۳۶۳ : چنان کاین دل از آن دلدار مستست 85
غزل شمارهٔ ۳۶۴ : تا نقش خیال دوست با ماست 113
غزل شمارهٔ ۳۶۵ : می‌دان که زمانه نقش سوداست 86
غزل شمارهٔ ۳۶۶ : دود دل ما نشان سوداست 101
غزل شمارهٔ ۳۶۷ : دل آمد و دی به گوش جان گفت 96
غزل شمارهٔ ۳۶۸ : گویم سخن شکرنباتت 95
غزل شمارهٔ ۳۶۹ : در شهر شما یکی نگاریست 70
غزل شمارهٔ ۳۷۰ : آمد رمضان و عید با ماست 81
غزل شمارهٔ ۳۷۱ : گر جام سپهر زهرپیماست 84
غزل شمارهٔ ۳۷۲ : من سر نخورم که سر گران‌ست 80
غزل شمارهٔ ۳۷۳ : گر می‌نکند لبم بیانت 83
غزل شمارهٔ ۳۷۴ : پرسید کسی که ره کدامست 107
غزل شمارهٔ ۳۷۵ : مر عاشق را ز ره چه بیمست 107
غزل شمارهٔ ۳۷۶ : امروز جنون نو رسیده‌ست 78
غزل شمارهٔ ۳۷۷ : آن را که در آخرش خری هست 87
غزل شمارهٔ ۳۷۸ : ای گشته ز شاه عشق شهمات 108
غزل شمارهٔ ۳۷۹ : ای کرده میان سینه غارت 100
غزل شمارهٔ ۳۸۰ : آن خواجه اگر چه تیزگوش است 115
غزل شمارهٔ ۳۸۱ : آن ره که بیامدم کدامست 103
غزل شمارهٔ ۳۸۲ : ای از کرم تو کار ما راست 109
غزل شمارهٔ ۳۸۳ : هین که گردن سست کردی کو کبابت کو شرابت 130
غزل شمارهٔ ۳۸۴ : عاشقان را گر چه در باطن جهانی دیگرست 117
غزل شمارهٔ ۳۸۵ : خلق‌های خوب تو پیشت دود بعد از وفات 97
غزل شمارهٔ ۳۸۶ : چون نداری تاب دانش چشم بگشا در صفات 114
غزل شمارهٔ ۳۸۷ : خاک آن کس شو که آب زندگانش روشنست 114
غزل شمارهٔ ۳۸۸ : خدمت بی‌دوستی را قدر و قیمت هست نیست 100
غزل شمارهٔ ۳۸۹ : چون دلت با من نباشد همنشینی سود نیست 91
غزل شمارهٔ ۳۹۰ : ساربانا اشتران بین سر به سر قطار مست 125
غزل شمارهٔ ۳۹۱ : مطربا این پرده زن کان یار ما مست آمدست 104
غزل شمارهٔ ۳۹۲ : گر ندید آن شادجان این گلستان را شاد چیست 108
غزل شمارهٔ ۳۹۳ : جمع باشید ای حریفان زانک وقت خواب نیست 129
غزل شمارهٔ ۳۹۴ : چشمه‌ای خواهم که از وی جمله را افزایش است 86
غزل شمارهٔ ۳۹۵ : عشق اندر فضل و علم و دفتر و اوراق نیست 110
غزل شمارهٔ ۳۹۶ : در ره معشوق ما ترسندگان را کار نیست 86
غزل شمارهٔ ۳۹۷ : آفتاب امروز بر شکل دگر تابان شدست 93
غزل شمارهٔ ۳۹۸ : از سقاهم ربهم بین جمله ابرار مست 99
غزل شمارهٔ ۳۹۹ : آخر ای دلبر نه وقت عشرت انگیزی شدست 71
غزل شمارهٔ ۴۰۱ : اندرآ ای مه که بی‌تو ماه را استاره نیست 130
غزل شمارهٔ ۴۰۰ : چون نظر کردن همه اوصاف خوب اندر دلست 118
غزل شمارهٔ ۴۰۳ : گر تو پنداری به حسن تو نگاری هست نیست 95
غزل شمارهٔ ۴۰۴ : هله ای آنک بخوردی سحری باده که نوشت 116
غزل شمارهٔ ۴۰۲ : نقش بند جان که جان‌ها جانب او مایلست 113
غزل شمارهٔ ۴۰۵ : به خدا کت نگذارم که روی راه سلامت 102
غزل شمارهٔ ۴۰۶ : چند گویی که چه چاره‌ست و مرا درمان چیست 127
غزل شمارهٔ ۴۰۷ : چشم پرنور که مست نظر جانانست 84
غزل شمارهٔ ۴۰۸ : آن شنیدی که خضر تخته کشتی بشکست 112
غزل شمارهٔ ۴۰۹ : تا نلغزی که ز خون راه پس و پیش‌ترست 114
غزل شمارهٔ ۴۱۰ : دوش آمد بر من آنک شب افروز منست 100
غزل شمارهٔ ۴۱۱ : عجب ای ساقی جان مطرب ما را چه شدست 104
غزل شمارهٔ ۴۱۲ : آنک بی‌باده کند جان مرا مست کجاست 87
غزل شمارهٔ ۴۱۳ : من نشستم ز طلب وین دل پیچان ننشست 108
غزل شمارهٔ ۴۱۴ : روز و شب خدمت تو بی‌سر و بی‌پا چه خوشست 84
غزل شمارهٔ ۴۱۵ : تشنه بر لب جو بین که چه در خواب شدست 88
غزل شمارهٔ ۴۱۶ : مطرب و نوحه گر عاشق و شوریده خوش است 113
غزل شمارهٔ ۴۱۷ : من پری زاده‌ام و خواب ندانم که کجاست 104
غزل شمارهٔ ۴۱۸ : سر مپیچان و مجنبان که کنون نوبت توست 101
غزل شمارهٔ ۴۱۹ : بوسه‌ای داد مرا دلبر عیار و برفت 80
غزل شمارهٔ ۴۲۰ : ذوق روی ترشش بین که ز صد قند گذشت 80
غزل شمارهٔ ۴۲۱ : ساقیا این می از انگور کدامین پشته‌ست 90
غزل شمارهٔ ۴۲۲ : ای که رویت چو گل و زلف تو چون شمشادست 109
غزل شمارهٔ ۴۲۳ : مگر این دم سر آن زلف پریشان شده است 118
غزل شمارهٔ ۴۲۴ : دلبری و بی‌دلی اسرار ماست 120
غزل شمارهٔ ۴۲۵ : عاشقان را جست و جو از خویش نیست 137
غزل شمارهٔ ۴۲۴ : دلبری و بی‌دلی اسرار ماست 93
غزل شمارهٔ ۴۲۶ : غیر عشقت راه بین جستیم نیست 96
غزل شمارهٔ ۴۲۷ : در دل و جان خانه کردی عاقبت 105
غزل شمارهٔ ۴۲۸ : این چنین پابند جان میدان کیست 96
غزل شمارهٔ ۴۲۹ : عاشقی و بی‌وفایی کار ماست 106
غزل شمارهٔ ۴۳۰ : گم شدن در گم شدن دین منست 106
غزل شمارهٔ ۴۳۱ : عشوه دشمن بخوردی عاقبت 103
غزل شمارهٔ ۴۳۲ : این چنین پابند جان میدان کیست 102
غزل شمارهٔ ۴۳۳ : اندر این جمع شررها ز کجاست 102
غزل شمارهٔ ۴۳۴ : هم به بر این بت زیبا خوشکست 100
غزل شمارهٔ ۴۳۵ : هر کی بالاست مر او را چه غمست 91
غزل شمارهٔ ۴۳۶ : گفتا که کیست بر در گفتم کمین غلامت 120
غزل شمارهٔ ۴۳۷ : هر جور کز تو آید بر خود نهم غرامت 83
غزل شمارهٔ ۴۳۸ : هر دم سلام آرد کاین نامه از فلانست 99
غزل شمارهٔ ۴۳۹ : بگذشت روز با تو جانا به صد سعادت 119
غزل شمارهٔ ۴۴۰ : امروز شهر ما را صد رونق‌ست و جانست 116
غزل شمارهٔ ۴۴۱ : بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست 85
غزل شمارهٔ ۴۴۲ : بر عاشقان فریضه بود جست و جوی دوست 67
غزل شمارهٔ ۴۴۳ : از دل به دل برادر گویند روزنیست 125
غزل شمارهٔ ۴۴۴ : ساقی بیار باده که ایام بس خوشست 92
غزل شمارهٔ ۴۴۵ : این طرفه آتشی که دمی برقرار نیست 93
غزل شمارهٔ ۴۴۶ : گر چپ و راست طعنه و تشنیع بیهده‌ست 104
غزل شمارهٔ ۴۴۷ : ای گل تو را اگر چه که رخسار نازکست 108
غزل شمارهٔ ۴۴۸ : امروز روز نوبت دیدار دلبرست 124
غزل شمارهٔ ۴۴۹ : جانا جمال روح بسی خوب و بافرست 106
غزل شمارهٔ ۴۵۰ : از بامداد روی تو دیدن حیات ماست 118
غزل شمارهٔ ۴۵۱ : پنهان مشو که روی تو بر ما مبارکست 86
غزل شمارهٔ ۴۵۲ : ساقی و سردهی ز لب یارم آرزوست 102
غزل شمارهٔ ۴۵۳ : بد دوش بی‌تو تیره شب و روشنی نداشت 74
غزل شمارهٔ ۴۵۴ : جان سوی جسم آمد و تن سوی جان نرفت 91
غزل شمارهٔ ۴۵۵ : آن روح را که عشق حقیقی شعار نیست 101
غزل شمارهٔ ۴۵۶ : ما را کنار گیر تو را خود کنار نیست 84
غزل شمارهٔ ۴۵۷ : ای چنگ پرده‌های سپاهانم آرزوست 91
غزل شمارهٔ ۴۵۸ : امروز چرخ را ز مه ما تحیریست 118
غزل شمارهٔ ۴۵۹ : ای مرده‌ای که در تو ز جان هیچ بوی نیست 131
غزل شمارهٔ ۴۶۰ : عاشق آن قند تو جان شکرخای ماست 109
غزل شمارهٔ ۴۶۱ : شاه گشادست رو دیده شه بین که راست 88
غزل شمارهٔ ۴۶۲ : یوسف کنعانیم روی چو ماهم گواست 87
غزل شمارهٔ ۴۶۳ : هر نفس آواز عشق می‌رسد از چپ و راست 89
غزل شمارهٔ ۴۶۴ : نوبت وصل و لقاست نوبت حشر و بقاست 98
غزل شمارهٔ ۴۶۵ : کار ندارم جز این کارگه و کارم اوست 92
غزل شمارهٔ ۴۶۶ : باز درآمد به بزم مجلسیان دوست دوست 92
غزل شمارهٔ ۴۶۷ : آنک چنان می‌رود ای عجب او جان کیست 92
غزل شمارهٔ ۴۶۸ : با وی از ایمان و کفر باخبری کافریست 87
غزل شمارهٔ ۴۶۹ : ای غم اگر مو شوی پیش منت بار نیست 100
غزل شمارهٔ ۴۷۰ : ای غم اگر مو شوی پیش منت بار نیست 111
غزل شمارهٔ ۴۷۱ : پیش چنین ماه رو گیج شدن واجبست 96
غزل شمارهٔ ۴۷۲ : کالبد ما ز خواب کاهل و مشغول خاست 99
غزل شمارهٔ ۴۷۳ : هر نفس آواز عشق می‌رسد از چپ و راست 97
غزل شمارهٔ ۴۷۴ : ز عشق روی تو روشن دل بنین و بنات 90
غزل شمارهٔ ۴۷۵ : بیا که عاشق ماهست وز اختران پیداست 98
غزل شمارهٔ ۴۷۶ : بخند بر همه عالم که جای خنده تو راست 104
غزل شمارهٔ ۴۷۷ : ز آفتاب سعادت مرا شراباتست 80
غزل شمارهٔ ۴۷۸ : وجود من به کف یار جز که ساغر نیست 123
غزل شمارهٔ ۴۷۹ : ستیزه کن که ز خوبان ستیزه شیرینست 89
غزل شمارهٔ ۴۸۰ : به حق آن که در این دل به جز ولای تو نیست 97
غزل شمارهٔ ۴۸۱ : چه گوهری تو که کس را به کف بهای تو نیست 96
غزل شمارهٔ ۴۸۲ : برات عاشق نو کن رسید روز برات 70
غزل شمارهٔ ۴۸۳ : هر آنک از سبب وحشت غمی تنهاست 111
غزل شمارهٔ ۴۸۴ : هر آنچ دور کند مر تو را ز دوست بدست 97
غزل شمارهٔ ۴۸۵ : سه روز شد که نگارین من دگرگونست 106
غزل شمارهٔ ۴۸۶ : به حق چشم خمار لطیف تابانت 104
غزل شمارهٔ ۴۸۷ : چو عید و چون عرفه عارفان این عرفات 104
غزل شمارهٔ ۴۸۸ : در این سلام مرا با تو دار و گیر جداست 79
غزل شمارهٔ ۴۸۹ : اگر تو مست وصالی رخ تو ترش چراست 78
غزل شمارهٔ ۴۹۰ : مرا چو زندگی از یاد روی چون مه توست 126
غزل شمارهٔ ۴۹۱ : جهان و کار جهان سر به سر اگر بادست 94
غزل شمارهٔ ۴۹۲ : ز دام چند بپرسی و دانه را چه شدست 97
غزل شمارهٔ ۴۹۳ : تو مردی و نظرت در جهان جان نگریست 101
غزل شمارهٔ ۴۹۴ : به شاه نهانی رسیدی که نوشت 74
غزل شمارهٔ ۴۹۵ : اگر مر تو را صلح آهنگ نیست 120
غزل شمارهٔ ۴۹۶ : طرب ای بحر اصل آب حیات 94
غزل شمارهٔ ۴۹۷ : صوفیان آمدند از چپ و راست 81
غزل شمارهٔ ۴۹۸ : فعل نیکان محرض نیکیست 103
غزل شمارهٔ ۴۹۹ : عشق جز دولت و عنایت نیست 101
غزل شمارهٔ ۵۰۰ : قبله امروز جز شهنشه نیست 109
غزل شمارهٔ ۵۰۱ : امشب از چشم و مغز خواب گریخت 96
غزل شمارهٔ ۵۰۲ : اندرآ عیش بی‌تو شادان نیست 87
غزل شمارهٔ ۵۰۳ : بر شکرت جمع مگس‌ها چراست 86
غزل شمارهٔ ۵۰۴ : خیز که امروز جهان آن ماست 111
غزل شمارهٔ ۵۰۵ : پیشتر آ روی تو جز نور نیست 92
غزل شمارهٔ ۵۰۶ : کار من اینست که کاریم نیست 89
غزل شمارهٔ ۵۰۷ : کیست که او بنده رای تو نیست 99
غزل شمارهٔ ۵۰۸ : شیر خدا بند گسستن گرفت 79
غزل شمارهٔ ۵۰۹ : مرغ دلم باز پریدن گرفت 104
غزل شمارهٔ ۵۱۰ : باز به بط گفت که صحرا خوشست 103
غزل شمارهٔ ۵۱۱ : همچو گل سرخ برو دست دست 180
غزل شمارهٔ ۵۱۲ : صبر مرا آینه بیماریست 96
غزل شمارهٔ ۵۱۳ : کیست در این شهر که او مست نیست 118
غزل شمارهٔ ۵۱۴ : قصد سرم داری خنجر به مشت 117
غزل شمارهٔ ۵۱۵ : خانه دل باز کبوتر گرفت 107
غزل شمارهٔ ۵۱۶ : بازرسیدیم ز میخانه مست 78
غزل شمارهٔ ۵۱۷ : ای ز بگه خاسته سر مست مست 90
غزل شمارهٔ ۵۱۸ : نفسی بهوی الحبیب فارت 76
غزل شمارهٔ ۵۱۹ : ای دل فرورو در غمش کالصبر مفتاح الفرج 61
غزل شمارهٔ ۵۲۰ : ای مبارک ز تو صبوح و صباح 170
غزل شمارهٔ ۵۲۱ : یا راهبا انظر الی مصباح 95
غزل شمارهٔ ۵۲۲ : ماه دیدم شد مرا سودای چرخ 116
غزل شمارهٔ ۵۲۳ : ای بی‌وفا جانی که او بر ذوالوفا عاشق نشد 96
غزل شمارهٔ ۵۲۴ : بی گاه شد بی‌گاه شد خورشید اندر چاه شد 75
غزل شمارهٔ ۵۲۵ : بی گاه شد بی‌گاه شد خورشید اندر چاه شد 89
غزل شمارهٔ ۵۲۶ : ای لولیان ای لولیان یک لولیی دیوانه شد 87
غزل شمارهٔ ۵۲۷ : گر جان عاشق دم زند آتش در این عالم زند 59
غزل شمارهٔ ۵۲۸ : آن کیست آن آن کیست آن کو سینه را غمگین کند 102
غزل شمارهٔ ۵۲۹ : خامی سوی پالیز جان آمد که تا خربز خورد 86
غزل شمارهٔ ۵۳۰ : امروز خندانیم و خوش کان بخت خندان می‌رسد 90
غزل شمارهٔ ۵۳۱ : صوفی چرا هوشیار شد ساقی چرا بی‌کار شد 118
غزل شمارهٔ ۵۳۲ : مر عاشقان را پند کس هرگز نباشد سودمند 87
غزل شمارهٔ ۵۳۴ : رو آن ربابی را بگو مستان سلامت می‌کنند 98
غزل شمارهٔ ۵۳۳ : رندان سلامت می‌کنند جان را غلامت می‌کنند 88
غزل شمارهٔ ۵۳۵ : سودای تو در جوی جان چون آب حیوان می‌رود 104
غزل شمارهٔ ۵۳۶ : آمد بهار عاشقان تا خاکدان بستان شود 110
غزل شمارهٔ ۵۳۷ : کاری نداریم ای پدر جز خدمت ساقی خود 114
غزل شمارهٔ ۵۳۸ : گر آتش دل برزند بر مؤمن و کافر زند 99
غزل شمارهٔ ۵۳۹ : مستی سلامت می‌کند پنهان پیامت می‌کند 65
غزل شمارهٔ ۵۴۰ : مستی سلامت می‌کند پنهان پیامت می‌کند 106
غزل شمارهٔ ۵۴۱ : صرفه مکن صرفه مکن صرفه گدارویی بود 73
غزل شمارهٔ ۵۴۲ : بی گاه شد بی‌گاه شد خورشید اندر چاه شد 93
غزل شمارهٔ ۵۴۳ : یار مرا می‌نهلد تا که بخارم سر خود 81
غزل شمارهٔ ۵۴۴ : ای که ز یک تابش تو کوه احد پاره شود 79
غزل شمارهٔ ۵۴۵ : بی تو به سر می نشود با دگری می‌نشود 109
غزل شمارهٔ ۵۴۶ : هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود 110
غزل شمارهٔ ۵۴۷ : سجده کنم پیشکش آن قد و بالا چه شود 81
غزل شمارهٔ ۵۴۸ : چشم تو ناز می‌کند ناز جهان تو را رسد 101
غزل شمارهٔ ۵۴۹ : آب زنید راه را هین که نگار می‌رسد 104
غزل شمارهٔ ۵۵۰ : پنبه ز گوش دور کن بانگ نجات می‌رسد 155
غزل شمارهٔ ۵۵۱ : جان و جهان چو روی تو در دو جهان کجا بود 105
غزل شمارهٔ ۵۵۲ : چیست صلای چاشتگه خواجه به گور می‌رود 127
غزل شمارهٔ ۵۵۳ : بی همگان به سر شود بی‌تو به سر نمی‌شود 85
غزل شمارهٔ ۵۵۴ : این رخ رنگ رنگ من هر نفسی چه می‌شود 78
غزل شمارهٔ ۵۵۵ : چونک جمال حسن تو اسب شکار زین کند 106
غزل شمارهٔ ۵۵۶ : جور و جفا و دوریی کان کنکار می‌کند 96
غزل شمارهٔ ۵۵۷ : دل چو بدید روی تو چون نظرش به جان بود 112
غزل شمارهٔ ۵۵۸ : یار مرا چو اشتران باز مهار می‌کشد 88
غزل شمارهٔ ۵۵۹ : زهره عشق هر سحر بر در ما چه می‌کند 86
غزل شمارهٔ ۵۶۰ : عاشق دلبر مرا شرم و حیا چرا بود 104
غزل شمارهٔ ۵۶۱ : طوطی جان مست من از شکری چه می‌شود 98
غزل شمارهٔ ۵۶۲ : خیال ترک من هر شب صفات ذات من گردد 146
غزل شمارهٔ ۵۶۳ : دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد 95
غزل شمارهٔ ۵۶۴ : همی‌بینیم ساقی را که گرد جام می‌گردد 85
غزل شمارهٔ ۵۶۵ : اگر صد همچو من گردد هلاک او را چه غم دارد 91
غزل شمارهٔ ۵۶۶ : بتی کو زهره و مه را همه شب شیوه آموزد 97
غزل شمارهٔ ۵۶۷ : نباشد عیب پرسیدن تو را خانه کجا باشد 118
غزل شمارهٔ ۵۶۸ : چو آمد روی مه رویم چه باشد جان که جان باشد 89
غزل شمارهٔ ۵۶۹ : بهار آمد بهار آمد بهار مشکبار آمد 82
غزل شمارهٔ ۵۷۰ : بهار آمد بهار آمد بهار خوش عذار آمد 89
غزل شمارهٔ ۵۷۱ : بیا کامشب به جان بخشی به زلف یار می‌ماند 93
غزل شمارهٔ ۵۷۲ : ورای پرده جانت دلا خلقان پنهانند 91
غزل شمارهٔ ۵۷۳ : برآمد بر شجر طوطی که تا خطبه شکر گوید 101
غزل شمارهٔ ۵۷۴ : مرا عاشق چنان باید که هر باری که برخیزد 67
غزل شمارهٔ ۵۷۵ : ایا سر کرده از جانم تو را خانه کجا باشد 120
غزل شمارهٔ ۵۷۶ : دل من چون صدف باشد خیال دوست در باشد 96
غزل شمارهٔ ۵۷۷ : چو برقی می‌جهد چیزی عجب آن دلستان باشد 80
غزل شمارهٔ ۵۷۸ : مرا عهدیست با شادی که شادی آن من باشد 108
غزل شمارهٔ ۵۷۹ : دگرباره سر مستان ز مستی در سجود آمد 111
غزل شمارهٔ ۵۸۰ : صلا یا ایها العشاق کان مه رو نگار آمد 135
غزل شمارهٔ ۵۸۱ : مه دی رفت و بهمن هم بیا که نوبهار آمد 102
غزل شمارهٔ ۵۸۲ : اگر خواب آیدم امشب سزای ریش خود بیند 111
غزل شمارهٔ ۵۸۳ : رسیدم در بیابانی که عشق از وی پدید آید 98
غزل شمارهٔ ۵۸۴ : یکی گولی همی‌خواهم که در دلبر نظر دارد 86
غزل شمارهٔ ۵۸۵ : مرا دلبر چنان باید که جان فتراک او گیرد 84
غزل شمارهٔ ۵۸۶ : سعادت جو دگر باشد و عاشق خود دگر باشد 178
غزل شمارهٔ ۵۸۷ : صلا جان‌های مشتاقان که نک دلدار خوب آمد 90
غزل شمارهٔ ۵۸۸ : صلا رندان دگرباره که آن شاه قمار آمد 70
غزل شمارهٔ ۵۸۹ : شکایت‌ها همی‌کردی که بهمن برگ ریز آمد 81
غزل شمارهٔ ۵۹۰ : سر از بهر هوس باید چو خالی گشت سر چه بود 116
غزل شمارهٔ ۵۹۱ : چه بویست این چه بویست این مگر آن یار می‌آید 111
غزل شمارهٔ ۵۹۲ : اگر چرخ وجود من از این گردش فروماند 343
غزل شمارهٔ ۵۹۳ : برون شو ای غم از سینه که لطف یار می‌آید 104
غزل شمارهٔ ۵۹۴ : امروز جمال تو سیمای دگر دارد 108
غزل شمارهٔ ۵۹۵ : آن را که درون دل عشق و طلبی باشد 87
غزل شمارهٔ ۵۹۶ : آن مه که ز پیدایی در چشم نمی‌آید 101
غزل شمارهٔ ۵۹۷ : امروز جمال تو بر دیده مبارک باد 78
غزل شمارهٔ ۵۹۸ : یاران سحر خیزان تا صبح کی دریابد 97
غزل شمارهٔ ۵۹۹ : امشب عجبست ای جان گر خواب رهی یابد 89
غزل شمارهٔ ۶۰۰ : جامم بشکست ای جان پهلوش خلل دارد 101
غزل شمارهٔ ۶۰۱ : آن عشق که از پاکی از روح حشم دارد 104
غزل شمارهٔ ۶۰۲ : آن کس که تو را دارد از عیش چه کم دارد 83
غزل شمارهٔ ۶۰۳ : گویند به بلا ساقون ترکی دو کمان دارد 95
غزل شمارهٔ ۶۰۴ : هرک آتش من دارد او خرقه ز من دارد 66
غزل شمارهٔ ۶۰۵ : ای دوست شکر خوشتر یا آنک شکر سازد 108
غزل شمارهٔ ۶۰۶ : با تلخی معزولی میری بنمی ارزد 134
غزل شمارهٔ ۶۰۷ : ای دل به غمش ده جان یعنی بنمی ارزد 107
غزل شمارهٔ ۶۰۸ : ایمان بر کفر تو ای شاه چه کس باشد 112
غزل شمارهٔ ۶۰۹ : در خانه غم بودن از همت دون باشد 99
غزل شمارهٔ ۶۱۰ : نان پاره ز من بستان جان پاره نخواهد شد 99
غزل شمارهٔ ۶۱۱ : ای خفته شب تیره هنگام دعا آمد 106
غزل شمارهٔ ۶۱۲ : بگذشت مه روزه عید آمد و عید آمد 98
غزل شمارهٔ ۶۱۳ : ای خواجه بازرگان از مصر شکر آمد 109
غزل شمارهٔ ۶۱۴ : آن بنده آواره بازآمد و بازآمد 110
غزل شمارهٔ ۶۱۵ : خواب از پی آن آید تا عقل تو بستاند 98
غزل شمارهٔ ۶۱۶ : چونی و چه باشد چون تا قدر تو را داند 91
غزل شمارهٔ ۶۱۷ : چشم از پی آن باید تا چیز عجب بیند 95
غزل شمارهٔ ۶۱۸ : چون جغد بود اصلش کی صورت باز آید 69
غزل شمارهٔ ۶۱۹ : آن صبح سعادت‌ها چون نورفشان آید 87
غزل شمارهٔ ۶۲۰ : از سرو مرا بوی بالای تو می‌آید 84
غزل شمارهٔ ۶۲۱ : در تابش خورشیدش رقصم به چه می‌باید 105
غزل شمارهٔ ۶۲۲ : جان پیش تو هر ساعت می‌ریزد و می‌روید 108
غزل شمارهٔ ۶۲۳ : عاشق شده ای ای دل سودات مبارک باد 76
غزل شمارهٔ ۶۲۴ : هر ذره که بر بالا می‌نوشد و پا کوبد 107
غزل شمارهٔ ۶۲۵ : گر ماه شب افروزان روپوش روا دارد 88
غزل شمارهٔ ۶۲۶ : هر کآتش من دارد او خرقه ز من دارد 97
غزل شمارهٔ ۶۲۷ : عاشق به سوی عاشق زنجیر همی‌درد 90
غزل شمارهٔ ۶۲۸ : ای دوست شکر بهتر یا آنک شکر سازد 108
غزل شمارهٔ ۶۲۹ : عاشق چو منی باید می‌سوزد و می‌سازد 91
غزل شمارهٔ ۶۳۰ : گر دیو و پری حارس باتیغ و سپر باشد 121
غزل شمارهٔ ۶۳۱ : نومید مشو جانا کاومید پدید آمد 116
غزل شمارهٔ ۶۳۲ : عید آمد و عید آمد وان بخت سعید آمد 88
غزل شمارهٔ ۶۳۳ : شمس و قمرم آمد سمع و بصرم آمد 87
غزل شمارهٔ ۶۳۴ : نک ماه رجب آمد تا ماه عجب بیند 92
غزل شمارهٔ ۶۳۵ : مستان می ما را هم ساقی ما باید 86
غزل شمارهٔ ۶۳۶ : بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید 90
غزل شمارهٔ ۶۳۷ : برانید برانید که تا بازنمانید 122
غزل شمارهٔ ۶۳۸ : ملولان همه رفتند در خانه ببندید 129
غزل شمارهٔ ۶۳۹ : آن سرخ قبایی که چو مه پار برآمد 112
غزل شمارهٔ ۶۴۰ : تا باد سعادت ز محمد خبر افکند 74
غزل شمارهٔ ۶۴۱ : در حلقه عشاق به ناگه خبر افتاد 95
غزل شمارهٔ ۶۴۲ : در خانه نشسته بت عیار کی دارد 58
غزل شمارهٔ ۶۴۳ : در کوی خرابات مرا عشق کشان کرد 84
غزل شمارهٔ ۶۴۴ : تا نقش تو در سینه ما خانه نشین شد 102
غزل شمارهٔ ۶۴۵ : بار دگر آن آب به دولاب درآمد 89
غزل شمارهٔ ۶۴۶ : بار دگر آن مست به بازار درآمد 75
غزل شمارهٔ ۶۴۷ : تدبیر کند بنده و تقدیر نداند 92
غزل شمارهٔ ۶۴۸ : ای قوم به حج رفته کجایید کجایید 114
غزل شمارهٔ ۶۴۹ : بر چرخ سحرگاه یکی ماه عیان شد 205
غزل شمارهٔ ۶۵۰ : آن سرخ قبایی که چو مه پار برآمد 107
غزل شمارهٔ ۶۵۱ : مهتاب برآمد کلک از گور برآمد 109
غزل شمارهٔ ۶۵۲ : تدبیر کند بنده و تقدیر نداند 116
غزل شمارهٔ ۶۵۳ : چون بر رخ ما عکس جمال تو برآید 79
غزل شمارهٔ ۶۵۴ : هر نکته که از زهر اجل تلختر آید 97
غزل شمارهٔ ۶۵۵ : از بهر خدا عشق دگر یار مدارید 71
غزل شمارهٔ ۶۵۶ : مرغان که کنون از قفس خویش جدایید 108
غزل شمارهٔ ۶۵۷ : گر یک سر موی از رخ تو روی نماید 112
غزل شمارهٔ ۶۵۸ : بگو دل را که گرد غم نگردد 75
غزل شمارهٔ ۶۵۹ : دلم امروز خوی یار دارد 103
غزل شمارهٔ ۶۶۰ : نثرنا فی ربیع الوصل بالورد 80
غزل شمارهٔ ۶۶۱ : بیا ای زیرک و بر گول می‌خند 86
غزل شمارهٔ ۶۶۲ : اگر عالم همه پرخار باشد 98
غزل شمارهٔ ۶۶۳ : تویی نقشی که جان‌ها برنتابد 88
غزل شمارهٔ ۶۶۴ : دلی دارم که گرد غم نگردد 77
غزل شمارهٔ ۶۶۳ : تویی نقشی که جان‌ها برنتابد 88
غزل شمارهٔ ۶۶۵ : خنک جانی که او یاری پسندد 82
غزل شمارهٔ ۶۶۶ : چمن جز عشق تو کاری ندارد 123
غزل شمارهٔ ۶۶۷ : سماع صوفیان می درنگیرد 85
غزل شمارهٔ ۶۶۸ : رجب بیرون شد و شعبان درآمد 87
غزل شمارهٔ ۶۶۹ : چو شب شد جملگان در خواب رفتند 90
غزل شمارهٔ ۶۷۰ : پریر آن چهره یارم چه خوش بود 115
غزل شمارهٔ ۶۷۱ : دلم را ناله سرنای باید 60
غزل شمارهٔ ۶۷۲ : بگویم خفیه تا خواجه نرنجد 89
غزل شمارهٔ ۶۷۳ : کسی کز غمزه‌ای صد عقل بندد 96
غزل شمارهٔ ۶۷۴ : چنان کز غم دل دانا گریزد 109
غزل شمارهٔ ۶۷۵ : هر آن دل‌ها که بی‌تو شاد باشد 85
غزل شمارهٔ ۶۷۶ : سگ ار چه بی‌فغان و شر نباشد 109
غزل شمارهٔ ۶۷۷ : عجب آن دلبر زیبا کجا شد 99
غزل شمارهٔ ۶۷۸ : به صورت یار من چون خشمگین شد 96
غزل شمارهٔ ۶۷۹ : چو دیوم عاشق آن یک پری شد 92
غزل شمارهٔ ۶۸۰ : نگارا مردگان از جان چه دانند 84
غزل شمارهٔ ۶۸۱ : کسی که غیر این سوداش نبود 93
غزل شمارهٔ ۶۸۲ : یکی لحظه از او دوری نباید 102
غزل شمارهٔ ۶۸۳ : ز خاک من اگر گندم برآید 91
غزل شمارهٔ ۶۸۴ : ز رویت دسته گل می‌توان کرد 105
غزل شمارهٔ ۶۸۵ : دل با دل دوست در حنین باشد 79
غزل شمارهٔ ۶۸۶ : ای مطرب جان چو دف به دست آمد 99
غزل شمارهٔ ۶۸۷ : کی باشد کاین قفس چمن گردد 96
غزل شمارهٔ ۶۸۸ : روی تو به رنگریز کان ماند 88
غزل شمارهٔ ۶۸۹ : دوش از بت من جهان چه می‌شد 90
غزل شمارهٔ ۶۹۰ : ای عشق که جمله از تو شادند 91
غزل شمارهٔ ۶۹۱ : هر چند که بلبلان گزینند 100
غزل شمارهٔ ۶۹۲ : رفتیم بقیه را بقا باد 105
غزل شمارهٔ ۶۹۳ : جانی که ز نور مصطفی زاد 81
غزل شمارهٔ ۶۹۴ : آن کز دهن تو رنگ دارد 111
غزل شمارهٔ ۶۹۵ : این قافله بار ما ندارد 93
غزل شمارهٔ ۶۹۶ : بیچاره کسی که زر ندارد 145
غزل شمارهٔ ۶۹۷ : دل بی‌لطف تو جان ندارد 89
غزل شمارهٔ ۶۹۸ : آن کس که ز تو نشان ندارد 110
غزل شمارهٔ ۶۹۹ : بیچاره کسی که می ندارد 77
غزل شمارهٔ ۷۰۰ : آن خواجه خوش لقا چه دارد 120
غزل شمارهٔ ۷۰۱ : آن خواجه خوش لقا چه دارد 114
غزل شمارهٔ ۷۰۲ : پرکندگی از نفاق خیزد 103
غزل شمارهٔ ۷۰۳ : آن کس که ز جان خود نترسد 119
غزل شمارهٔ ۷۰۴ : آن جا که چو تو نگار باشد 91
غزل شمارهٔ ۷۰۵ : ای کز تو همه جفا وفا شد 122
غزل شمارهٔ ۷۰۶ : روزم به عیادت شب آمد 95
غزل شمارهٔ ۷۰۷ : آن یوسف خوش عذار آمد 110
غزل شمارهٔ ۷۰۸ : برخیز که ساقی اندرآمد 115
غزل شمارهٔ ۷۰۹ : جان از سفر دراز آمد 97
غزل شمارهٔ ۷۱۰ : آن شعله نور می‌خرامد 90
غزل شمارهٔ ۷۱۱ : امروز نگار ما نیامد 123
غزل شمارهٔ ۷۱۲ : خوش باش که هر که راز داند 104
غزل شمارهٔ ۷۱۳ : ساقی زان می که می‌چریدند 84
غزل شمارهٔ ۷۱۴ : اول نظر ار چه سرسری بود 101
غزل شمارهٔ ۷۱۵ : اول نظر ار چه سرسری بود 99
غزل شمارهٔ ۷۱۶ : دیر آمده‌ای سفر مکن زود 134
غزل شمارهٔ ۷۱۷ : آن کس که به بندگیت آید 104
غزل شمارهٔ ۷۱۸ : آخر گهر وفا ببارید 91
غزل شمارهٔ ۷۱۹ : ای اهل صبوح در چه کارید 91
غزل شمارهٔ ۷۲۰ : از بهر چه در غم و زحیرید 80
غزل شمارهٔ ۷۲۱ : هر سینه که سیمبر ندارد 102
غزل شمارهٔ ۷۲۲ : ما مست شدیم و دل جدا شد 99
غزل شمارهٔ ۷۲۳ : ساقی برخیز کان مه آمد 111
غزل شمارهٔ ۷۲۴ : گرمابه دهر جان فزا بود 90
غزل شمارهٔ ۷۲۵ : کس با چو تو یار راز گوید 99
غزل شمارهٔ ۷۲۶ : شب رفت حریفکان کجایید 86
غزل شمارهٔ ۷۲۷ : از دلبر ما نشان کی دارد 64
غزل شمارهٔ ۷۲۸ : دشمن خویشیم و یار آنک ما را می‌کشد 106
غزل شمارهٔ ۷۲۹ : اینک آن جویی که چرخ سبز را گردان کند 97
غزل شمارهٔ ۷۳۰ : اینک آن مرغان که ایشان بیضه‌ها زرین کنند 118
غزل شمارهٔ ۷۳۱ : پیش از آن کاندر جهان باغ و می و انگور بود 169
غزل شمارهٔ ۷۳۲ : دی میان عاشقان ساقی و مطرب میر بود 118
غزل شمارهٔ ۷۳۳ : ذره ذره آفتاب عشق دردی خوار باد 109
غزل شمارهٔ ۷۳۴ : مطربا این پرده زن کز رهزنان فریاد و داد 87
غزل شمارهٔ ۷۳۵ : دوش آمد پیل ما را باز هندستان به یاد 94
غزل شمارهٔ ۷۳۶ : گر یکی شاخی شکستم من ز گلزاری چه شد 105
غزل شمارهٔ ۷۳۷ : نام آن کس بر که مرده از جمالش زنده شد 125
غزل شمارهٔ ۷۳۸ : مطربم سرمست شد انگشت بر رق می‌زند 88
غزل شمارهٔ ۷۳۹ : قند بگشا ای صنم تا عیش را شیرین کند 89
غزل شمارهٔ ۷۴۰ : مشک و عنبر گر ز مشک زلف یارم بو کند 130
غزل شمارهٔ ۷۴۱ : پنج در چه فایده چون هجر را شش تو کند 120
غزل شمارهٔ ۷۴۲ : عشق عاشق را ز غیرت نیک دشمن رو کند 126
غزل شمارهٔ ۷۴۳ : آن زمانی را که چشم از چشم او مخمور بود 97
غزل شمارهٔ ۷۴۴ : رو ترش کردی مگر دی باده‌ات گیرا نبود 120
غزل شمارهٔ ۷۴۵ : آمدم تا رو نهم بر خاک پای یار خود 116
غزل شمارهٔ ۷۴۶ : برنشست آن شاه عشق و دام ظلمت بردرید 81
غزل شمارهٔ ۷۴۷ : ای طربناکان ز مطرب التماس می‌کنید 106
غزل شمارهٔ ۷۴۸ : فخر جمله ساقیانی ساغرت در کار باد 90
غزل شمارهٔ ۷۴۹ : مست آمد دلبرم تا دل برد از بامداد 84
غزل شمارهٔ ۷۵۰ : شاد شد جانم که چشمت وعده احسان نهاد 93
غزل شمارهٔ ۷۵۱ : هر زمان کز غیب عشق یار ما خنجر کشد 85
غزل شمارهٔ ۷۵۲ : هم دلم ره می‌نماید هم دلم ره می‌زند 79
غزل شمارهٔ ۷۵۳ : هم لبان می‌فروشت باده را ارزان کند 87
غزل شمارهٔ ۷۵۴ : می‌خرامد آفتاب خوبرویان ره کنید 90
غزل شمارهٔ ۷۵۵ : شاه ما از جمله شاهان پیش بود و بیش بود 125
غزل شمارهٔ ۷۵۶ : علتی باشد که آن اندر بهاران بد شود 109
غزل شمارهٔ ۷۵۷ : وصف آن مخدوم می‌کن گر چه می‌رنجد حسود 88
غزل شمارهٔ ۷۵۸ : دل من کار تو دارد گل و گلنار تو دارد 88
غزل شمارهٔ ۷۵۹ : دل من رای تو دارد سر سودای تو دارد 102
غزل شمارهٔ ۷۶۰ : خنک آن کس که چو ما شد همه تسلیم و رضا شد 114
غزل شمارهٔ ۷۶۱ : چو سحرگاه ز گلشن مه عیار برآمد 73
غزل شمارهٔ ۷۶۲ : بدرد مرده کفن را به سر گور برآید 107
غزل شمارهٔ ۷۶۳ : خنک آن کس که چو ما شد همگی لطف و رضا شد 83
غزل شمارهٔ ۷۶۴ : مشو ای دل تو دگرگون که دل یار بداند 82
غزل شمارهٔ ۷۶۵ : هله نومید نباشی که تو را یار براند 79
غزل شمارهٔ ۷۶۶ : خضری که عمر ز آبت بکشد دراز گردد 126
غزل شمارهٔ ۷۶۷ : صنما جفا رها کن کرم این روا ندارد 119
غزل شمارهٔ ۷۶۸ : چمنی که جمله گل‌ها به پناه او گریزد 75
غزل شمارهٔ ۷۶۹ : چه توقفست زین پس همه کاروان روان شد 104
غزل شمارهٔ ۷۷۰ : همه را بیازمودم ز تو خوشترم نیامد 133
غزل شمارهٔ ۷۷۱ : هله عاشقان بکوشید که چو جسم و جان نماند 121
غزل شمارهٔ ۷۷۲ : صنما سپاه عشقت به حصار دل درآمد 113
غزل شمارهٔ ۷۷۳ : سحری چو شاه خوبان به وثاق ما درآمد 95
غزل شمارهٔ ۷۷۴ : به میان دل خیال مه دلگشا درآمد 86
غزل شمارهٔ ۷۷۵ : هله هش دار که در شهر دو سه طرارند 135
غزل شمارهٔ ۷۷۶ : عاشقان بر درت از اشک چو باران کارند 87
غزل شمارهٔ ۷۷۷ : ای خدایی که چو حاجات به تو برگیرند 96
غزل شمارهٔ ۷۷۸ : از دلم صورت آن خوب ختن می‌نرود 107
غزل شمارهٔ ۷۷۹ : همه خفتند و من دلشده را خواب نبرد 64
غزل شمارهٔ ۷۸۰ : بر سر آتش تو سوختم و دود نکرد 103
غزل شمارهٔ ۷۸۱ : در دلم چون غمت ای سرو روان برخیزد 116
غزل شمارهٔ ۷۸۲ : خبرت هست که در شهر شکر ارزان شد 122
غزل شمارهٔ ۷۸۳ : ای دریغا که حریفان همه سر بنهادند 100
غزل شمارهٔ ۷۸۴ : عید بگذشت و همه خلق سوی کار شدند 71
غزل شمارهٔ ۷۸۵ : ما نه زان محتشمانیم که ساغر گیرند 87
غزل شمارهٔ ۷۸۶ : آنک عکس رخ او راه ثریا بزند 99
غزل شمارهٔ ۷۸۷ : آنچ روی تو کند نور رخ خور نکند 108
غزل شمارهٔ ۷۸۸ : آه کان طوطی دل بی‌شکرستان چه کند 84
غزل شمارهٔ ۷۸۹ : از دلم صورت آن خوب ختن می‌نرود 90
غزل شمارهٔ ۷۹۰ : واقف سرمد تا مدرسه عشق گشود 85
غزل شمارهٔ ۷۹۱ : این کبوتربچه هم عزم هوا کرد و پرید 76
غزل شمارهٔ ۷۹۲ : هله پیوسته سرت سبز و لبت خندان باد 82
غزل شمارهٔ ۷۹۳ : هست مستی که مرا جانب میخانه برد 106
غزل شمارهٔ ۷۹۴ : هر کی از حلقه ما جای دگر بگریزد 90
غزل شمارهٔ ۷۹۵ : وقت آن شد که ز خورشید ضیایی برسد 98
غزل شمارهٔ ۷۹۶ : وای آن دل که بدو از تو نشانی نرسد 99
غزل شمارهٔ ۷۹۷ : ز اول روز که مخموری مستان باشد 96
غزل شمارهٔ ۷۹۸ : ننگ عالم شدن از بهر تو ننگی نبود 76
غزل شمارهٔ ۷۹۹ : سفره کهنه کجا درخور نان تو بود 79
غزل شمارهٔ ۸۰۰ : گر نخسبی ز تواضع شبکی جان چه شود 103
غزل شمارهٔ ۸۰۱ : عشرتی هست در این گوشه غنیمت دارید 102
غزل شمارهٔ ۸۰۲ : می‌رسد یوسف مصری همه اقرار دهید 80
غزل شمارهٔ ۸۰۳ : بر سر کوی تو عقل از سر جان برخیزد 126
غزل شمارهٔ ۸۰۴ : صنما گر ز خط و خال تو فرمان آرند 87
غزل شمارهٔ ۸۰۵ : یا رب این بوی که امروز به ما می‌آید 130
غزل شمارهٔ ۸۰۶ : یا رب این بوی خوش از روضه جان می‌آید 124
غزل شمارهٔ ۸۰۷ : لحظه‌ای قصه کنان قصه تبریز کنید 82
غزل شمارهٔ ۸۰۸ : عید بگذشت و همه خلق سوی کار شدند 103
غزل شمارهٔ ۸۰۹ : طرفه گرمابه بانی کو ز خلوت برآید 88
غزل شمارهٔ ۸۱۰ : باز شیری با شکر آمیختند 85
غزل شمارهٔ ۸۱۱ : آن شکرپاسخ نباتم می‌دهد 86
غزل شمارهٔ ۸۱۲ : خنب‌های لایزالی جوش باد 117
غزل شمارهٔ ۸۱۳ : موشکی صندوق را سوراخ کرد 103
غزل شمارهٔ ۸۱۴ : بار دیگر یار ما هنباز کرد 93
غزل شمارهٔ ۸۱۵ : شهر پر شد لولیان عقل دزد 116
غزل شمارهٔ ۸۱۶ : خلق می‌جنبند مانا روز شد 89
غزل شمارهٔ ۸۱۷ : چون مرا جمعی خریدار آمدند 89
غزل شمارهٔ ۸۱۸ : ساقیان سرمست در کار آمدند 92
غزل شمارهٔ ۸۱۹ : اندک اندک جمع مستان می‌رسند 97
غزل شمارهٔ ۸۲۰ : هر چه آن خسرو کند شیرین کند 298
غزل شمارهٔ ۸۲۱ : خنده از لطفت حکایت می‌کند 103
غزل شمارهٔ ۸۲۲ : عشق اکنون مهربانی می‌کند 114
غزل شمارهٔ ۸۲۳ : عمر بر اومید فردا می‌رود 81
غزل شمارهٔ ۸۲۴ : عاشقان پیدا و دلبر ناپدید 101
غزل شمارهٔ ۸۲۵ : برنشین ای عزم و منشین ای امید 87
غزل شمارهٔ ۸۲۶ : ای خدا از عاشقان خشنود باد 138
غزل شمارهٔ ۸۲۷ : نه فلک مر عاشقان را بنده باد 90
غزل شمارهٔ ۸۲۸ : هر که را اسرار عشق اظهار شد 106
غزل شمارهٔ ۸۲۹ : هر چه دلبر کرد ناخوش چون بود 99
غزل شمارهٔ ۸۳۰ : صاف جان‌ها سوی گردون می‌رود 89
غزل شمارهٔ ۸۳۱ : هر زمان لطفت همی در پی رسد 97
غزل شمارهٔ ۸۳۲ : شب شد و هنگام خلوتگاه شد 101
غزل شمارهٔ ۸۳۳ : مرگ ما هست عروسی ابد 102
غزل شمارهٔ ۸۳۴ : از دل رفته نشان می‌آید 102
غزل شمارهٔ ۸۳۵ : گل خندان که نخندد چه کند 105
غزل شمارهٔ ۸۳۶ : گر نخسپی شبکی جان چه شود 92
غزل شمارهٔ ۸۳۷ : هر کجا بوی خدا می‌آید 70
غزل شمارهٔ ۸۳۸ : گر نخسپی شبکی جان چه شود 100
غزل شمارهٔ ۸۳۹ : خشمین بر آن کسی شو کز وی گزیر باشد 116
غزل شمارهٔ ۸۴۰ : بعد از سماع گویی کان شورها کجا شد 95
غزل شمارهٔ ۸۴۱ : باز آفتاب دولت بر آسمان برآمد 83
غزل شمارهٔ ۸۴۲ : آن ماه کو ز خوبی بر جمله می‌دواند 107
غزل شمارهٔ ۸۴۳ : در عشق زنده باید کز مرده هیچ ناید 104
غزل شمارهٔ ۸۴۴ : گر ساعتی ببری ز اندیشه‌ها چه باشد 98
غزل شمارهٔ ۸۴۵ : مرغی که ناگهانی در دام ما درآمد 111
غزل شمارهٔ ۸۴۶ : بیمار رنج صفرا ذوق شکر نداند 97
غزل شمارهٔ ۸۴۷ : پیمانه ایست این جان پیمانه این چه داند 82
غزل شمارهٔ ۸۴۸ : از چشم پرخمارت دل را قرار ماند 104
غزل شمارهٔ ۸۴۹ : ای آن که از عزیزی در دیده جات کردند 96
غزل شمارهٔ ۸۵۰ : یک خانه پر ز مستان مستان نو رسیدند 166
غزل شمارهٔ ۸۵۱ : ای آنک پیش حسنت حوری قدم دو آید 90
غزل شمارهٔ ۸۵۰ : یک خانه پر ز مستان مستان نو رسیدند 85
غزل شمارهٔ ۸۵۲ : جز لطف و جز حلاوت خود از شکر چه آید 70
غزل شمارهٔ ۸۵۳ : مر بحر را ز ماهی دایم گزیر باشد 91
غزل شمارهٔ ۸۵۴ : گفتم مکن چنین‌ها ای جان چنین نباشد 68
غزل شمارهٔ ۸۵۵ : عید آمد و خوش آمد دلدار دلکش آمد 79
غزل شمارهٔ ۸۵۶ : برجه ز خواب و بنگر نک روز روشن آمد 76
غزل شمارهٔ ۸۵۷ : گفتی که در چه کاری با تو چه کار ماند 82
غزل شمارهٔ ۸۵۸ : وقتی خوشست ما را لابد نبید باید 103
غزل شمارهٔ ۸۵۹ : نی دیده هر دلی را دیدار می‌نماید 82
غزل شمارهٔ ۸۶۰ : ای دل اگر کم آیی کارت کمال گیرد 98
غزل شمارهٔ ۸۶۱ : لطفی نماند کان صنم خوش لقا نکرد 84
غزل شمارهٔ ۸۶۲ : قومی که بر براق بصیرت سفر کنند 100
غزل شمارهٔ ۸۶۳ : آتش پریر گفت نهانی به گوش دود 75
غزل شمارهٔ ۸۶۴ : بلبل نگر که جانب گلزار می‌رود 96
غزل شمارهٔ ۸۶۵ : جانا بیار باده که ایام می‌رود 169
غزل شمارهٔ ۸۶۶ : چندان حلاوت و مزه و مستی و گشاد 82
غزل شمارهٔ ۸۶۷ : چندان حلاوت و مزه و مستی و گشاد 65
غزل شمارهٔ ۸۶۸ : به حرم به خود کشید و مرا آشنا ببرد 93
غزل شمارهٔ ۸۶۹ : خیاط روزگار به بالای هیچ مرد 98
غزل شمارهٔ ۸۷۰ : چشمم همی‌پرد مگر آن یار می‌رسد 73
غزل شمارهٔ ۸۷۱ : آمد بهار خرم و رحمت نثار شد 114
غزل شمارهٔ ۸۷۲ : این عشق جمله عاقل و بیدار می‌کشد 87
غزل شمارهٔ ۸۷۳ : خفته نمود دلبر گفتم ز باغ زود 101
غزل شمارهٔ ۸۷۴ : امروز مرده بین که چه سان زنده می‌شود 78
غزل شمارهٔ ۸۷۵ : گر عید وصل تست منم خود غلام عید 100
غزل شمارهٔ ۸۷۶ : تا چند خرقه بردرم از بیم و از امید 127
غزل شمارهٔ ۸۷۷ : امسال بلبلان چه خبرها همی‌دهند 84
غزل شمارهٔ ۸۷۸ : صحرا خوشست لیک چو خورشید فر دهد 85
غزل شمارهٔ ۸۷۹ : صبح آمد و صحیفه مصقول برکشید 85
غزل شمارهٔ ۸۷۸ : صحرا خوشست لیک چو خورشید فر دهد 112
غزل شمارهٔ ۸۸۰ : صد مصر مملکت ز تعدی خراب شد 80
غزل شمارهٔ ۸۸۱ : آه که بار دگر آتش در من فتاد 74
غزل شمارهٔ ۸۸۲ : جامه سیه کرد کفر نور محمد رسید 68
غزل شمارهٔ ۸۸۳ : جان من و جان تو بود یکی ز اتحاد 83
غزل شمارهٔ ۸۸۴ : پرده دل می‌زند زهره هم از بامداد 85
غزل شمارهٔ ۸۸۵ : بار دگر آمدیم تا شود اقبال شاد 94
غزل شمارهٔ ۸۸۶ : از رسن زلف تو خلق به جان آمدند 93
غزل شمارهٔ ۸۸۷ : روبهکی دنبه برد شیر مگر خفته بود 94
غزل شمارهٔ ۸۸۸ : زهره من بر فلک شکل دگر می‌رود 83
غزل شمارهٔ ۸۸۹ : روی تو چون روی مار خوی تو زهر قدید 85
غزل شمارهٔ ۸۹۰ : صبحدمی همچو صبح پرده ظلمت درید 85
غزل شمارهٔ ۸۹۱ : دی شد و بهمن گذشت فصل بهاران رسید 94
غزل شمارهٔ ۸۹۲ : آمد شهر صیام سنجق سلطان رسید 147 1
غزل شمارهٔ ۸۹۳ : نیک بدست آنک او شد تلف نیک و بد 81
غزل شمارهٔ ۸۹۴ : نعره آن بلبلان از سوی بستان رسید 73
غزل شمارهٔ ۸۹۵ : وسوسه تن گذشت غلغله جان رسید 105
غزل شمارهٔ ۸۹۶ : غره مشو گر ز چرخ کار تو گردد بلند 82
غزل شمارهٔ ۸۹۷ : شرح دهم من که شب از چه سیه دل بود 64
غزل شمارهٔ ۸۹۸ : بانگ زدم من که دل مست کجا می‌رود 94
غزل شمارهٔ ۸۹۹ : یار مرا عارض و عذار نه این بود 60
غزل شمارهٔ ۹۰۰ : بگیر دامن لطفش که ناگهان بگریزد 77
غزل شمارهٔ ۹۰۱ : اگر دمی بنوازد مرا نگار چه باشد 97
غزل شمارهٔ ۹۰۲ : ز سر بگیرم عیشی چو پا به گنج فروشد 73
غزل شمارهٔ ۹۰۳ : اگر مرا تو نخواهی دلم تو را نگذارد 91
غزل شمارهٔ ۹۰۴ : ز باد حضرت قدسی بنفشه زار چه می‌شد 87
غزل شمارهٔ ۹۰۵ : شدم ز عشق به جایی که عشق نیز نداند 88
غزل شمارهٔ ۹۰۶ : گرفت خشم ز بستان سرخری و برون شد 75
غزل شمارهٔ ۹۰۷ : مده به دست فراقت دل مرا که نشاید 83
غزل شمارهٔ ۹۰۸ : چو درد گیرد دندان تو عدو گردد 105
غزل شمارهٔ ۹۰۹ : چه پادشاست که از خاک پادشا سازد 102
غزل شمارهٔ ۹۱۰ : بر آستانه اسرار آسمان نرسد 88
غزل شمارهٔ ۹۱۱ : به روز مرگ چو تابوت من روان باشد 112
غزل شمارهٔ ۹۱۲ : نگفتمت مرو آن جا که مبتلات کنند 98
غزل شمارهٔ ۹۱۳ : بگو به گوش کسانی که نور چشم منند 96
غزل شمارهٔ ۹۱۵ : بیا که ساقی عشق شراب باره رسید 81
غزل شمارهٔ ۹۱۶ : درخت و برگ برآید ز خاک این گوید 87
غزل شمارهٔ ۹۱۴ : ز بانگ پست تو ای دل بلند گشت وجود 90
غزل شمارهٔ ۹۱۷ : به یارکان صفا جز می صفا مدهید 75
غزل شمارهٔ ۹۱۸ : چو کارزار کند شاه روم با شمشاد 65
غزل شمارهٔ ۹۱۹ : ببرد خواب مرا عشق و عشق خواب برد 143
غزل شمارهٔ ۹۲۰ : کسی که عاشق آن رونق چمن باشد 90
غزل شمارهٔ ۹۲۱ : سخن که خیزد از جان ز جان حجاب کند 76
غزل شمارهٔ ۹۲۲ : چو عشق را هوس بوسه و کنار بود 90
غزل شمارهٔ ۹۲۳ : رسید ساقی جان ما خمار خواب آلود 80
غزل شمارهٔ ۹۲۴ : به روح‌های مقدس ز من سلام برید 82
غزل شمارهٔ ۹۲۵ : دو ماه پهلوی همدیگرند بر در عید 84
غزل شمارهٔ ۹۲۶ : حبیب کعبه جانست اگر نمی‌دانید 75
غزل شمارهٔ ۹۲۷ : به باغ بلبل از این پس حدیث ما گوید 81
غزل شمارهٔ ۹۲۸ : هزار جان مقدس فدای روی تو باد 85
غزل شمارهٔ ۹۲۹ : ز عشق آن رخ خوب تو ای اصول مراد 65
غزل شمارهٔ ۹۳۰ : سپاس و شکر خدا را که بندها بگشاد 102
غزل شمارهٔ ۹۳۱ : مها به دل نظری کن که دل تو را دارد 72
غزل شمارهٔ ۹۳۲ : مها به دل نظری کن که دل تو را دارد 89
غزل شمارهٔ ۹۳۳ : میان باغ گل سرخ‌های و هو دارد 84
غزل شمارهٔ ۹۳۴ : میان باغ گل سرخ‌های و هو دارد 76
غزل شمارهٔ ۹۳۵ : مکن مکن که پشیمان شوی و بد باشد 94
غزل شمارهٔ ۹۳۶ : مرا عقیق تو باید شکر چه سود کند 77
غزل شمارهٔ ۹۳۷ : فراغتی دهدم عشق تو ز خویشاوند 91
غزل شمارهٔ ۹۳۸ : سخن به نزد سخندان بزرگوار بود 95
غزل شمارهٔ ۹۳۹ : به پیش تو چه زند جان و جان کدام بود 93
غزل شمارهٔ ۹۴۰ : ربود عشق تو تسبیح و داد بیت و سرود 112
غزل شمارهٔ ۹۴۱ : ز بعد خاک شدن یا زیان بود یا سود 102
غزل شمارهٔ ۹۴۲ : اگر مرا تو نخواهی دلم تو را خواهد 89
غزل شمارهٔ ۹۴۳ : نماز شام چو خورشید در غروب آید 79
غزل شمارهٔ ۹۴۴ : به باغ بلبل از این پس نوای ما گوید 91
غزل شمارهٔ ۹۴۵ : ندا رسید به جان‌ها که چند می‌پایید 86
غزل شمارهٔ ۹۴۶ : میان باغ گل سرخ‌های و هو دارد 75
غزل شمارهٔ ۹۴۷ : مخسب شب که شبی صد هزار جان ارزد 107
غزل شمارهٔ ۹۴۸ : کسی خراب خرابات و مست می‌باشد 61
غزل شمارهٔ ۹۴۹ : مرا وصال تو باید صبا چه سود کند 78
غزل شمارهٔ ۹۵۰ : سپاس آن عدمی را که هست ما بربود 89
غزل شمارهٔ ۹۵۱ : هر آن نوی که رسد سوی تو قدید شود 122
غزل شمارهٔ ۹۵۲ : ز شمس دین طرب نوبهار بازآید 86
غزل شمارهٔ ۹۵۳ : سپیده دم بدمید و سپیده می‌ساید 113
غزل شمارهٔ ۹۵۴ : فزود آتش من آب را خبر ببرید 70
غزل شمارهٔ ۹۵۵ : سلام بر تو که سین سلام بر تو رسید 94
غزل شمارهٔ ۹۵۶ : ز جان سوخته‌ام خلق را حذار کنید 76
غزل شمارهٔ ۹۵۷ : هزار جان مقدس فدای روی تو باد 75
غزل شمارهٔ ۹۵۸ : کدام لب که از او بوی جان نمی‌آید 83
غزل شمارهٔ ۹۵۹ : اگر دل از غم دنیا جدا توانی کرد 95
غزل شمارهٔ ۹۶۰ : به حارسان نکوروی من خطاب کنید 91
غزل شمارهٔ ۹۶۱ : جهان را بدیدم وفایی ندارد 95
غزل شمارهٔ ۹۶۲ : سحر این دل من ز سودا چه می‌شد 78
غزل شمارهٔ ۹۶۳ : دل من که باشد که تو را نباشد 86
غزل شمارهٔ ۹۶۴ : گفتم که ای جان خود جان چه باشد 94
غزل شمارهٔ ۹۶۵ : دل گردون خلل کند چو مه تو نهان شود 94
غزل شمارهٔ ۹۶۶ : دیده خون گشت و خون نمی‌خسبد 80
غزل شمارهٔ ۹۶۷ : رسم نو بین که شهریار نهاد 79
غزل شمارهٔ ۹۶۸ : سیبکی نیم سرخ و نیمی زرد 88
غزل شمارهٔ ۹۶۹ : سیبکی نیم سرخ و نیمی زرد 75
غزل شمارهٔ ۹۷۰ : دیده‌ها شب فراز باید کرد 61
غزل شمارهٔ ۹۷۱ : عشق تو مست و کف زنانم کرد 78
غزل شمارهٔ ۹۷۰ : دیده‌ها شب فراز باید کرد 73
غزل شمارهٔ ۹۷۲ : عاشقانی که باخبر میرند 72
غزل شمارهٔ ۹۷۳ : صوفیان در دمی دو عید کنند 62
غزل شمارهٔ ۹۷۴ : گر تو را بخت یار خواهد بود 76
غزل شمارهٔ ۹۷۵ : آتش افکند در جهان جمشید 83
غزل شمارهٔ ۹۷۶ : خسروانی که فتنه‌ای چینید 57
غزل شمارهٔ ۹۷۷ : عید بر عاشقان مبارک باد 84
غزل شمارهٔ ۹۷۸ : زندگانی صدر عالی باد 80
غزل شمارهٔ ۹۷۹ : شاهدی بین که در زمانه بزاد 67
غزل شمارهٔ ۹۸۰ : مادر عشق طفل عاشق را 56
غزل شمارهٔ ۹۸۱ : شعر من نان مصر را ماند 90
غزل شمارهٔ ۹۸۲ : یوسف آخرزمان خرامان شد 66
غزل شمارهٔ ۹۸۳ : هر کی در ذوق عشق دنگ آمد 58
غزل شمارهٔ ۹۸۴ : هین که هنگام صابران آمد 74
غزل شمارهٔ ۹۸۵ : هر که بهر تو انتظار کند 89
غزل شمارهٔ ۹۸۶ : عشق را جان بی‌قرار بود 75
غزل شمارهٔ ۹۸۷ : هر که را ذوق دین پدید آید 55
غزل شمارهٔ ۹۸۸ : بوی دلدار ما نمی‌آید 74
غزل شمارهٔ ۹۸۹ : صبر با عشق بس نمی‌آید 69
غزل شمارهٔ ۹۹۰ : من بسازم ولیک کی شاید 59
غزل شمارهٔ ۹۹۱ : عشق جانان مرا ز جان ببرید 63
غزل شمارهٔ ۹۹۲ : خسروانی که فتنه‌ای چینید 74
غزل شمارهٔ ۹۹۳ : زان ازلی نور که پرورده‌اند 95
غزل شمارهٔ ۹۹۴ : دوست همان به که بلاکش بود 151
غزل شمارهٔ ۹۹۵ : دیدن روی تو هم از بامداد 88
غزل شمارهٔ ۹۹۶ : گفت کسی خواجه سنایی بمرد 131
غزل شمارهٔ ۹۹۵ : دیدن روی تو هم از بامداد 88
غزل شمارهٔ ۹۹۷ : پیرهن یوسف و بو می‌رسد 78
غزل شمارهٔ ۹۹۸ : آتش عشق تو قلاووز شد 63
غزل شمارهٔ ۹۹۹ : از سوی دل لشکر جان آمدند 74
غزل شمارهٔ ۱۰۰۰ : آنچ گل سرخ قبا می‌کند 77
غزل شمارهٔ ۱۰۰۱ : آه در آن شمع منور چه بود 93
غزل شمارهٔ ۱۰۰۲ : چونک کمند تو دلم را کشید 109
غزل شمارهٔ ۱۰۰۳ : شاخ گلی باغ ز تو سبز و شاد 88
غزل شمارهٔ ۱۰۰۴ : دوش دل عربده گر با کی بود 93
غزل شمارهٔ ۱۰۰۵ : هر که ز عشاق گریزان شود 61
غزل شمارهٔ ۱۰۰۶ : عشق مرا بر همگان برگزید 75
غزل شمارهٔ ۱۰۰۷ : گفت کسی خواجه سنایی بمرد 65
غزل شمارهٔ ۱۰۰۸ : یا من نعماه غیر معدود 85
غزل شمارهٔ ۱۰۰۹ : طارت الکتب الکرام من کرام یا عباد 102
غزل شمارهٔ ۱۰۱۰ : من رای درا تلالا نوره وسط الفؤاد 56
غزل شمارهٔ ۱۰۱۱ : میر خوبان را دگر منشور خوبی دررسید 68
غزل شمارهٔ ۱۰۱۲ : یا شبه الطیف لی انت قریب بعید 65
غزل شمارهٔ ۱۰۱۳ : اگر حریف منی پس بگو که دوش چه بود 96
غزل شمارهٔ ۱۰۱۴ : حکم البین بموتی و عمد 71
غزل شمارهٔ ۱۰۱۵ : ای شاهد سیمین ذقن درده شرابی همچو زر 56
غزل شمارهٔ ۱۰۱۶ : انا فتحنا عینکم فاستبصروا الغیب البصر 103
غزل شمارهٔ ۱۰۱۷ : آمد ترش رویی دگر یا زمهریر است او مگر 83
غزل شمارهٔ ۱۰۱۸ : رو چشم جان را برگشا در بی‌دلان اندرنگر 92
غزل شمارهٔ ۱۰۱۹ : ما را خدا از بهر چه آورد بهر شور و شر 94
غزل شمارهٔ ۱۰۲۰ : ای تو نگار خانگی خانه درآ از این سفر 160
غزل شمارهٔ ۱۰۱۹ : ما را خدا از بهر چه آورد بهر شور و شر 89
غزل شمارهٔ ۱۰۲۱ : گرم درآ و دم مده باده بیار و غم ببر 119
غزل شمارهٔ ۱۰۲۲ : دی سحری بر گذری گفت مرا یار 100
غزل شمارهٔ ۱۰۲۳ : اگر باده خوری باری ز دست دلبر ما خور 119
غزل شمارهٔ ۱۰۲۴ : مرا همچون پدر بنگر نه همچون شوهر مادر 87
غزل شمارهٔ ۱۰۲۵ : مرا آن اصل بیداری دگرباره به خواب اندر 98
غزل شمارهٔ ۱۰۲۶ : گر چه نه به دریاییم دانه گهریم آخر 104
غزل شمارهٔ ۱۰۲۷ : یغمابک ترکستان بر زنگ بزد لشکر 88
غزل شمارهٔ ۱۰۲۸ : ذاتت عسلست ای جان گفتت عسلی دیگر 102
غزل شمارهٔ ۱۰۲۹ : جان بر کف خود داری ای مونس جان زوتر 78
غزل شمارهٔ ۱۰۳۰ : نیمیت ز زهر آمد نیمی دگر از شکر 93
غزل شمارهٔ ۱۰۳۱ : جان من و جان تو بستست به همدیگر 104
غزل شمارهٔ ۱۰۳۲ : تا چند زنی بر من ز انکار تو خار آخر 82
غزل شمارهٔ ۱۰۳۳ : ای دیده مرا بر در واپس بکشیده سر 83
غزل شمارهٔ ۱۰۳۴ : مکن یار مکن یار مرو ای مه عیار 78
غزل شمارهٔ ۱۰۳۵ : ای عاشق بیچاره شده زار به زر بر 91
غزل شمارهٔ ۱۰۳۶ : ای رخت فکنده تو بر اومید و حذر بر 59
غزل شمارهٔ ۱۰۳۷ : گیرم که بود میر تو را زر به خروار 90
غزل شمارهٔ ۱۰۳۸ : به حسن تو نباشد یار دیگر 91
غزل شمارهٔ ۱۰۳۹ : بگرد فتنه می‌گردی دگربار 75
غزل شمارهٔ ۱۰۴۰ : جفا از سر گرفتی یاد می‌دار 130
غزل شمارهٔ ۱۰۴۱ : مرا یارا چنین بی‌یار مگذار 65
غزل شمارهٔ ۱۰۴۲ : منم از جان خود بیزار بیزار 105
غزل شمارهٔ ۱۰۴۳ : مرا اقبال خندانید آخر 58
غزل شمارهٔ ۱۰۴۴ : به ساقی درنگر در مست منگر 88
غزل شمارهٔ ۱۰۴۵ : بگردان ساقیا آن جام دیگر 85
غزل شمارهٔ ۱۰۴۶ : نگشتم از تو هرگز ای صنم سیر 79
غزل شمارهٔ ۱۰۴۷ : در این سرما و باران یار خوشتر 112
غزل شمارهٔ ۱۰۴۸ : خداوند خداوندان اسرار 92
غزل شمارهٔ ۱۰۴۹ : صد بار بگفتمت نگهدار 65
غزل شمارهٔ ۱۰۵۰ : کی باشد اختری در اقطار 89
غزل شمارهٔ ۱۰۵۱ : شب گشت ولیک پیش اغیار 82
غزل شمارهٔ ۱۰۵۲ : نوریست میان شعر احمر 104
غزل شمارهٔ ۱۰۵۳ : نزدیک توام مرا مبین دور 144
غزل شمارهٔ ۱۰۵۴ : ای یار شگرف در همه کار 102
غزل شمارهٔ ۱۰۵۵ : انجیرفروش را چه بهتر 86
غزل شمارهٔ ۱۰۵۶ : انجیرفروش را چه بهتر 102
غزل شمارهٔ ۱۰۵۷ : دارد درویش نوش دیگر 81
غزل شمارهٔ ۱۰۵۸ : آخر کی شود از آن لقا سیر 75
غزل شمارهٔ ۱۰۵۹ : گفتی که زیان کنی زیان گیر 80
غزل شمارهٔ ۱۰۶۰ : عاشقی در خشم شد از یار خود معشوق وار 87
غزل شمارهٔ ۱۰۶۱ : عرض لشکر می‌دهد مر عاشقان را عشق یار 76
غزل شمارهٔ ۱۰۶۲ : چون نبینم من جمالت صد جهان خود دیده گیر 65
غزل شمارهٔ ۱۰۶۳ : عزم رفتن کرده‌ای چون عمر شیرین یاد دار 68
غزل شمارهٔ ۱۰۶۴ : مطربا در پیش شاهان چون شدستی پرده دار 67
غزل شمارهٔ ۱۰۶۵ : یا ربا این لطف‌ها را از لبش پاینده دار 105
غزل شمارهٔ ۱۰۶۶ : مرحبا ای جان باقی پادشاه کامیار 78
غزل شمارهٔ ۱۰۶۷ : سر برآور ای حریف و روی من بین همچو زر 60
غزل شمارهٔ ۱۰۶۸ : نیشکر باید که بندد پیش آن لب‌ها کمر 74
غزل شمارهٔ ۱۰۶۹ : در سماع عاشقان زد فر و تابش بر اثیر 112
غزل شمارهٔ ۱۰۷۰ : گر به خلوت دیدمی او را به جایی سیر سیر 77
غزل شمارهٔ ۱۰۷۱ : معده را پر کرده‌ای دوش از خمیر و از فطیر 89
غزل شمارهٔ ۱۰۷۲ : گر خورد آن شیر عشقت خون ما را خورده گیر 75
غزل شمارهٔ ۱۰۷۳ : خوی بد دارم ملولم تو مرا معذور دار 88
غزل شمارهٔ ۱۰۷۴ : گرم در گفتار آمد آن صنم این الفرار 105
غزل شمارهٔ ۱۰۷۵ : آینه چینی تو را با زنگی اعشی چه کار 83
غزل شمارهٔ ۱۰۷۶ : لحظه لحظه می برون آمد ز پرده شهریار 76
غزل شمارهٔ ۱۰۷۷ : از کنار خویش یابم هر دمی من بوی یار 65
غزل شمارهٔ ۱۰۷۸ : شادیی کان از جهان اندر دلت آید مخر 66
غزل شمارهٔ ۱۰۷۹ : بهر شهوت جان خود را می‌دهی همچون ستور 88
غزل شمارهٔ ۱۰۸۰ : ساقیا هستند خلقان از می ما دور دور 73
غزل شمارهٔ ۱۰۸۱ : ای صبا حالی ز خد و خال شمس الدین بیار 70
غزل شمارهٔ ۱۰۸۲ : عقل بند ره روان و عاشقانست ای پسر 64
غزل شمارهٔ ۱۰۸۳ : هله زیرک هله زیرک هله زیرک زوتر 96
غزل شمارهٔ ۱۰۸۴ : مه روزه اندرآمد هله ای بت چو شکر 85
غزل شمارهٔ ۱۰۸۵ : همه صیدها بکردی هله میر بار دیگر 89
غزل شمارهٔ ۱۰۸۶ : هله زیرک هله زیرک هله زیرک هله زوتر 70
غزل شمارهٔ ۱۰۸۷ : بده آن باده به ما باده به ما اولیتر 84
غزل شمارهٔ ۱۰۸۸ : سر فروکن به سحر کز سر بازار نظر 65
غزل شمارهٔ ۱۰۸۹ : هین که آمد به سر کوی تو مجنون دگر 72
غزل شمارهٔ ۱۰۹۰ : صنما این چه گمانست فرودست حقیر 91
غزل شمارهٔ ۱۰۹۱ : نه که مهمان غریبم تو مرا یار مگیر 95
غزل شمارهٔ ۱۰۹۲ : اختران را شب وصلست و نثارست و نثار 69
غزل شمارهٔ ۱۰۹۳ : روستایی بچه‌ای هست درون بازار 81
غزل شمارهٔ ۱۰۹۵ : داد جاروبی به دستم آن نگار 65
غزل شمارهٔ ۱۰۹۴ : پر ده آن جام می را ساقیا بار دیگر 108
غزل شمارهٔ ۱۰۹۶ : گر ز سر عشق او داری خبر 81
غزل شمارهٔ ۱۰۹۷ : عقل بند ره روانست ای پسر 90
غزل شمارهٔ ۱۰۹۸ : آمدم من بی‌دل و جان ای پسر 64
غزل شمارهٔ ۱۰۹۹ : ای نهاده بر سر زانو تو سر 74
غزل شمارهٔ ۱۱۰۰ : بس که می‌انگیخت آن مه شور و شر 105
غزل شمارهٔ ۱۱۰۱ : نرم نرمک سوی رخسارش نگر 85
غزل شمارهٔ ۱۱۰۲ : عشق را با گفت و با ایما چه کار 84
غزل شمارهٔ ۱۱۰۳ : رفتم آن جا مست و گفتم ای نگار 95
غزل شمارهٔ ۱۱۰۴ : باز شد در عاشقی بابی دگر 73
غزل شمارهٔ ۱۱۰۵ : ای خیالت در دل من هر سحور 96
غزل شمارهٔ ۱۱۰۶ : راز را اندر میان نه وامگیر 162
غزل شمارهٔ ۱۱۰۷ : در چمن آیید و بربندید دید 93
غزل شمارهٔ ۱۱۰۸ : ساقیا باده چون نار بیار 85
غزل شمارهٔ ۱۱۰۹ : ساقیا باده گلرنگ بیار 81
غزل شمارهٔ ۱۱۱۰ : از لب یار شکر را چه خبر 68
غزل شمارهٔ ۱۱۱۱ : روزی خوشست رویت از نور روز خوشتر 82
غزل شمارهٔ ۱۱۱۲ : بر منبرست این دم مذکر مذکر 67
غزل شمارهٔ ۱۱۱۳ : ای جان جان جان‌ها جانی و چیز دیگر 69
غزل شمارهٔ ۱۱۱۴ : ای محو عشق گشته جانی و چیز دیگر 74
غزل شمارهٔ ۱۱۱۵ : ای آینه فقیری جانی و چیز دیگر 61
غزل شمارهٔ ۱۱۱۶ : هر کس به جنس خویش درآمیخت ای نگار 78
غزل شمارهٔ ۱۱۱۷ : دل ناظر جمال تو آن گاه انتظار 90
غزل شمارهٔ ۱۱۱۸ : میر شکار من که مرا کرده‌ای شکار 94
غزل شمارهٔ ۱۱۱۹ : کس بی‌کسی نماند می‌دان تو این قدر 81
غزل شمارهٔ ۱۱۲۰ : مستیم و بیخودیم و جمال تو پرده در 98
غزل شمارهٔ ۱۱۲۱ : آمد بهار خرم و آمد رسول یار 75
غزل شمارهٔ ۱۱۲۲ : اندیشه را رها کن اندر دلش مگیر 83
غزل شمارهٔ ۱۱۲۳ : پرده خوش آن بود کز پس آن پرده دار 83
غزل شمارهٔ ۱۱۲۴ : تاخت رخ آفتاب گشت جهان مست وار 73
غزل شمارهٔ ۱۱۲۵ : چون سر کس نیستت فتنه مکن دل مبر 82
غزل شمارهٔ ۱۱۲۶ : سست مکن زه که من تیر توام چارپر 59
غزل شمارهٔ ۱۱۲۷ : وجهک مثل القمر قلبک مثل الحجر 71
غزل شمارهٔ ۱۱۲۸ : بر سر ره دیدمش تیزروان چون قمر 69
غزل شمارهٔ ۱۱۲۹ : عمر که بی‌عشق رفت هیچ حسابش مگیر 51
غزل شمارهٔ ۱۱۳۰ : آید هر دم رسول از طرف شهر یار 83
غزل شمارهٔ ۱۱۳۱ : گفت لبم چون شکر ارزد گنج گهر 93
غزل شمارهٔ ۱۱۳۲ : چون سر کس نیستت فتنه مکن دل مبر 82
غزل شمارهٔ ۱۱۳۳ : نه در وفات گذارد نه در جفا دلدار 83
غزل شمارهٔ ۱۱۳۴ : چرا ز قافله یک کس نمی‌شود بیدار 98
غزل شمارهٔ ۱۱۳۶ : نبشتست خدا گرد چهره دلدار 60
غزل شمارهٔ ۱۱۳۵ : بیار ساقی بادت فدا سر و دستار 106
غزل شمارهٔ ۱۱۳۷ : شدست نور محمد هزار شاخ هزار 70
غزل شمارهٔ ۱۱۳۸ : چه مایه رنج کشیدم ز یار تا این کار 94
غزل شمارهٔ ۱۱۳۹ : مجوی شادی چون در غمست میل نگار 93
غزل شمارهٔ ۱۱۴۰ : بیامدیم دگربار چون نسیم بهار 90
غزل شمارهٔ ۱۱۴۱ : ز بامداد چه دشمن کشست دیدن یار 81
غزل شمارهٔ ۱۱۴۲ : درخت اگر متحرک بدی به پا و به پر 79
غزل شمارهٔ ۱۱۴۳ : تو شاخ خشک چرایی به روی یار نگر 77
غزل شمارهٔ ۱۱۴۴ : ندا رسید به جان‌ها ز خسرو منصور 56
غزل شمارهٔ ۱۱۴۵ : به من نگر که منم مونس تو اندر گور 90
غزل شمارهٔ ۱۱۴۶ : مرا بگاه ده ای ساقی کریم عقار 99
غزل شمارهٔ ۱۱۴۷ : بکش بکش که چه خوش می‌کشی بیار بیار 89
غزل شمارهٔ ۱۱۴۸ : کسی بگفت ز ما یا از اوست نیکی و شر 98
غزل شمارهٔ ۱۱۴۹ : فغان فغان که ببست آن نگار بار سفر 88
غزل شمارهٔ ۱۱۵۰ : به خدمت لبت آمد به انتجاع شکر 67
غزل شمارهٔ ۱۱۵۱ : قدح شکست و شرابم نماند و من مخمور 110
غزل شمارهٔ ۱۱۵۲ : ببین دلی که نگردد ز جان سپاری سیر 81
غزل شمارهٔ ۱۱۵۳ : مه تو یار ندارد جز او تو یار مگیر 79
غزل شمارهٔ ۱۱۵۴ : چو دررسید ز تبریز شمس دین چو قمر 76
غزل شمارهٔ ۱۱۵۵ : از آن مقام که نبود گشاد زود گذر 84
غزل شمارهٔ ۱۱۵۶ : مطرب عاشقان بجنبان تار 67
غزل شمارهٔ ۱۱۵۷ : گر تو خواهی وطن پر از دلدار 104
غزل شمارهٔ ۱۱۵۸ : رحم بر یار کی کند هم یار 83
غزل شمارهٔ ۱۱۵۹ : عشق جانست عشق تو جانتر 99
غزل شمارهٔ ۱۱۶۰ : روی بنما به ما مکن مستور 85
غزل شمارهٔ ۱۱۶۱ : مطربا عیش و نوش از سر گیر 66
غزل شمارهٔ ۱۱۶۲ : مطربا عشقبازی از سر گیر 74
غزل شمارهٔ ۱۱۶۳ : عار بادا جهانیان را عار 83
غزل شمارهٔ ۱۱۶۴ : خلق را زیر گنبد دوار 74
غزل شمارهٔ ۱۱۶۵ : میر خرابات تویی ای نگار 91
غزل شمارهٔ ۱۱۶۶ : چند از این راه نو روزگار 102
غزل شمارهٔ ۱۱۶۷ : مست توام نه از می و نه از کوکنار 85
غزل شمارهٔ ۱۱۶۸ : جان خراباتی و عمر بهار 80
غزل شمارهٔ ۱۱۶۹ : هست کسی صافی و زیبانظر 134
غزل شمارهٔ ۱۱۷۰ : رحم کن ار زخم شوم سر به سر 97
غزل شمارهٔ ۱۱۷۱ : در بگشا کآمد خامی دگر 90
غزل شمارهٔ ۱۱۷۳ : بشنو خبر صادق از گفته پیغامبر 96
غزل شمارهٔ ۱۱۷۴ : مرا می‌گفت دوش آن یار عیار 140
غزل شمارهٔ ۱۱۷۲ : جاء الربیع و البطر زال الشتاء و الخطر 113
غزل شمارهٔ ۱۱۷۵ : انجیرفروش را چه بهتر 82
غزل شمارهٔ ۱۱۷۶ : انتم الشمس و القمر منکم السمع و البصر 109
غزل شمارهٔ ۱۱۷۷ : آفتابی برآمد از اسرار 84
غزل شمارهٔ ۱۱۷۸ : جاء الربیع و البطر زال الشتاء و الخطر 94
غزل شمارهٔ ۱۱۷۹ : غره وجه سلبت قلب جمیع البشر 99
غزل شمارهٔ ۱۱۸۰ : سیدی انی کلیل انت فی زی النهار 82
غزل شمارهٔ ۱۱۸۱ : به سوی ما نگر چشمی برانداز 66
غزل شمارهٔ ۱۱۸۲ : تو چشم شیخ را دیدن میاموز 92
غزل شمارهٔ ۱۱۸۳ : اگر کی در فرینداش یوقسا یاوز 83
غزل شمارهٔ ۱۱۸۴ : بیا با تو مرا کارست امروز 89
غزل شمارهٔ ۱۱۸۵ : چنان مستم چنان مستم من امروز 77
غزل شمارهٔ ۱۱۸۶ : چنان مستم چنان مستم من امروز 100
غزل شمارهٔ ۱۱۸۷ : در این سرما سر ما داری امروز 119
غزل شمارهٔ ۱۱۸۸ : الا ای شمع گریان گرم می‌سوز 73
غزل شمارهٔ ۱۱۸۹ : در این سرما سر ما داری امروز 84
غزل شمارهٔ ۱۱۹۰ : ای خفته به یاد یار برخیز 55
غزل شمارهٔ ۱۱۹۱ : ماییم فداییان جانباز 76
غزل شمارهٔ ۱۱۹۲ : برخیز و صبوح را برانگیز 114
غزل شمارهٔ ۱۱۹۳ : من از سخنان مهرانگیز 63
غزل شمارهٔ ۱۱۹۴ : گر نه‌ای دیوانه رو مر خویش را دیوانه ساز 104
غزل شمارهٔ ۱۱۹۵ : سوی خانه خویش آمد عشق آن عاشق نواز 76
غزل شمارهٔ ۱۱۹۶ : عاشقان را شد مسلم شب نشستن تا به روز 72
غزل شمارهٔ ۱۱۹۷ : اگر آتش است یارت تو برو در او همی‌سوز 112
غزل شمارهٔ ۱۱۹۸ : سیمرغ کوه قاف رسیدن گرفت باز 94
غزل شمارهٔ ۱۱۹۹ : یا مکثر الدلال علی الخلق بالنشوز 84
غزل شمارهٔ ۱۲۰۰ : ساقی روحانیان روح شدم خیز خیز 91
غزل شمارهٔ ۱۲۰۱ : برای عاشق و دزدست شب فراخ و دراز 109
غزل شمارهٔ ۱۲۰۲ : به آفتاب شهم گفت هین مکن این ناز 67
غزل شمارهٔ ۱۲۰۳ : برو برو که نفورم ز عشق عارآمیز 91
غزل شمارهٔ ۱۲۰۴ : عشق گزین عشق و در او کوکبه می‌ران و مترس 79
غزل شمارهٔ ۱۲۰۵ : سیر نگشت جان من بس مکن و مگو که بس 67
غزل شمارهٔ ۱۲۰۶ : سوی لبش هر آنک شد زخم خورد ز پیش و پس 72
غزل شمارهٔ ۱۲۰۷ : نیم شب از عشق تا دانی چه می‌گوید خروس 79
غزل شمارهٔ ۱۲۰۸ : حال ما بی‌آن مه زیبا مپرس 77
غزل شمارهٔ ۱۲۰۹ : ای دل بی‌بهره از بهرام ترس 68
غزل شمارهٔ ۱۲۱۰ : نیست در آخرزمان فریادرس 81
غزل شمارهٔ ۱۲۱۱ : ای روترش به پیشم بد گفته‌ای مرا پس 92
غزل شمارهٔ ۱۲۱۲ : دست بنه بر دلم از غم دلبر مپرس 91
غزل شمارهٔ ۱۲۱۳ : ای سگ قصاب هجر خون مرا خوش بلیس 82
غزل شمارهٔ ۱۲۱۴ : بیا که دانه لطیفست رو ز دام مترس 109
غزل شمارهٔ ۱۲۱۵ : ای مست ماه روی تو استاره و گردون خوش 106
غزل شمارهٔ ۱۲۱۶ : گر عاشقی از جان و دل جور و جفای یار کش 96
غزل شمارهٔ ۱۲۱۷ : الحذر از عشق حذر هر کی نشانی بودش 72
غزل شمارهٔ ۱۲۱۸ : ای شب خوش رو که تویی مهتر و سالار حبش 78
غزل شمارهٔ ۱۲۱۹ : یار نخواهم که بود بدخو و غمخوار و ترش 78
غزل شمارهٔ ۱۲۲۰ : دام دگر نهاده‌ام تا که مگر بگیرمش 82
غزل شمارهٔ ۱۲۲۱ : اگر گم گردد این بی‌دل از آن دلدار جوییدش 68
غزل شمارهٔ ۱۲۲۲ : چه دارد در دل آن خواجه که می‌تابد ز رخسارش 110
غزل شمارهٔ ۱۲۲۳ : قرین مه دو مریخند و آن دو چشمت ای دلکش 81
غزل شمارهٔ ۱۲۲۴ : پریشان باد پیوسته دل از زلف پریشانش 75
غزل شمارهٔ ۱۲۲۵ : ریاضت نیست پیش ما همه لطفست و بخشایش 95
غزل شمارهٔ ۱۲۲۶ : آن یار ترش رو را این سوی کشانیدش 59
غزل شمارهٔ ۱۲۲۷ : رویش خوش و مویش خوش وان طره جعدینش 77
غزل شمارهٔ ۱۲۲۸ : ای یوسف مه رویان ای جاه و جمالت خوش 64
غزل شمارهٔ ۱۲۲۹ : زلفی که به جان ارزد هر تار بشوریدش 76
غزل شمارهٔ ۱۲۳۰ : جانم به چه آرامد ای یار به آمیزش 88
غزل شمارهٔ ۱۲۳۱ : وقتت خوش وقتت خوش حلوایی و شکرکش 85
غزل شمارهٔ ۱۲۳۲ : هنگام صبوح آمد ای مرغ سحرخوانش 80
غزل شمارهٔ ۱۲۳۳ : درون ظلمتی می‌جو صفاتش 50
غزل شمارهٔ ۱۲۳۴ : قضا آمد شنو طبل نفیرش 92
غزل شمارهٔ ۱۲۳۵ : نگاری را که می‌جویم به جانش 66
غزل شمارهٔ ۱۲۳۶ : برفتم دی به پیشش سخت پرجوش 75
غزل شمارهٔ ۱۲۳۷ : شنو پندی ز من ای یار خوش کیش 80
غزل شمارهٔ ۱۲۳۸ : امروز خوش است دل که تو دوش 95
غزل شمارهٔ ۱۲۳۹ : ای خواجه تو عاقلانه می‌باش 69
غزل شمارهٔ ۱۲۴۰ : آن مطرب ما خوشست و چنگش 76
غزل شمارهٔ ۱۲۴۱ : ما نعره به شب زنیم و خاموش 101
غزل شمارهٔ ۱۲۴۲ : گر لاش نمود راه قلاش 81
غزل شمارهٔ ۱۲۴۳ : اندرآ ای اصل اصل شادمانی شاد باش 124
غزل شمارهٔ ۱۲۴۴ : ای سنایی گر نیابی یار یار خویش باش 82
غزل شمارهٔ ۱۲۴۵ : آنک بیرون از جهان بد در جهان آوردمش 88
غزل شمارهٔ ۱۲۴۶ : دوش رفتم در میان مجلس سلطان خویش 87
غزل شمارهٔ ۱۲۴۷ : عارفان را شمع و شاهد نیست از بیرون خویش 89
غزل شمارهٔ ۱۲۴۸ : ساقیا بی‌گه رسیدی می بده مردانه باش 88
غزل شمارهٔ ۱۲۴۹ : شده‌ام سپند حسنت وطنم میان آتش 77
غزل شمارهٔ ۱۲۵۰ : به شکرخنده اگر می‌ببرد جان رسدش 66
غزل شمارهٔ ۱۲۵۱ : گر لب او شکند نرخ شکر می‌رسدش 76
غزل شمارهٔ ۱۲۵۲ : آن که مه غاشیه زین چو غلامان کشدش 104
غزل شمارهٔ ۱۲۵۳ : بر ملک نیست نهان حال دل و نیک و بدش 85
غزل شمارهٔ ۱۲۵۴ : من توام تو منی ای دوست مرو از بر خویش 99
غزل شمارهٔ ۱۲۵۶ : آنک جانش داده‌ای آن را مکش 83
غزل شمارهٔ ۱۲۵۵ : اندک اندک راه زد سیم و زرش 107
غزل شمارهٔ ۱۲۵۷ : چون تو شادی بنده گو غمخوار باش 103
غزل شمارهٔ ۱۲۵۸ : آن مایی همچو ما دلشاد باش 86
غزل شمارهٔ ۱۲۵۹ : عقل آمد عاشقا خود را بپوش 84
غزل شمارهٔ ۱۲۶۰ : اندرآمد شاه شیرینان ترش 69
غزل شمارهٔ ۱۲۶۱ : روی تو جان جانست از جان نهان مدارش 79
غزل شمارهٔ ۱۲۶۲ : گر جان به جز تو خواهد از خویش برکنیمش 87
غزل شمارهٔ ۱۲۶۳ : سرمست شد نگارم بنگر به نرگسانش 75
غزل شمارهٔ ۱۲۶۴ : می‌گفت چشم شوخش با طره سیاهش 54
غزل شمارهٔ ۱۲۶۵ : آن مه که هست گردون گردان و بی‌قرارش 73
غزل شمارهٔ ۱۲۶۶ : روحیست بی‌نشان و ما غرقه در نشانش 63
غزل شمارهٔ ۱۲۶۷ : در عشق آتشینش آتش نخورده آتش 83
غزل شمارهٔ ۱۲۶۸ : صد سال اگر گریزی و نایی بتا به پیش 67
غزل شمارهٔ ۱۲۶۹ : آینه‌ام من آینه‌ام من تا که بدیدم روی چو ماهش 67
غزل شمارهٔ ۱۲۷۰ : مستی امروز من نیست چو مستی دوش 77
غزل شمارهٔ ۱۲۷۱ : باز درآمد طبیب از در رنجور خویش 78
غزل شمارهٔ ۱۲۷۲ : باز فرود آمدیم بر در سلطان خویش 77
غزل شمارهٔ ۱۲۷۳ : ما به سلیمان خوشیم دیو و پری گو مباش 93
غزل شمارهٔ ۱۲۷۴ : خواجه چرا کرده‌ای روی تو بر ما ترش 68
غزل شمارهٔ ۱۲۷۵ : چون بزند گردنم سجده کند گردنش 64
غزل شمارهٔ ۱۲۷۶ : باز درآمد ز راه بیخود و سرمست دوش 96
غزل شمارهٔ ۱۲۷۷ : خواجه غلط کرده‌ای در صفت یار خویش 87
غزل شمارهٔ ۱۲۷۸ : یار درآمد ز باغ بیخود و سرمست دوش 96
غزل شمارهٔ ۱۲۷۹ : باز درآمد طبیب از در ایوب خویش 88
غزل شمارهٔ ۱۲۸۰ : جان منست او هی مزنیدش 84
غزل شمارهٔ ۱۲۸۱ : ز هدهدان تفکر چو دررسید نشانش 83
غزل شمارهٔ ۱۲۸۲ : تمام اوست که فانی شدست آثارش 67
غزل شمارهٔ ۱۲۸۳ : ندا رسید به عاشق ز عالم رازش 75
غزل شمارهٔ ۱۲۸۴ : سری برآر که تا ما رویم بر سر عیش 86
غزل شمارهٔ ۱۲۸۳ : ندا رسید به عاشق ز عالم رازش 79
غزل شمارهٔ ۱۲۸۵ : شکست نرخ شکر را بتم به روی ترش 101
غزل شمارهٔ ۱۲۸۶ : شنو ز سینه ترنگاترنگ آوازش 75
غزل شمارهٔ ۱۲۸۷ : مباد با کس دیگر ثنا و دشنامش 88
غزل شمارهٔ ۱۲۸۸ : چو رو نمود به منصور وصل دلدارش 75
غزل شمارهٔ ۱۲۸۹ : دلی کز تو سوزد چه باشد دوایش 65
غزل شمارهٔ ۱۲۹۰ : مست گشتم ز ذوق دشنامش 86
غزل شمارهٔ ۱۲۹۱ : توبه من درست نیست خموش 89
غزل شمارهٔ ۱۲۹۲ : آمد آن خواجه سیماترش 80
غزل شمارهٔ ۱۲۹۳ : علی الله ای مسلمانان از آن هجران پرآتش 88
غزل شمارهٔ ۱۲۹۴ : کل عقل بوصلکم مدهش 50
غزل شمارهٔ ۱۲۹۵ : بیا بیا که تویی جان جان جان سماع 128
غزل شمارهٔ ۱۲۹۶ : بیا بیا که تویی جان جان جان سماع 76
غزل شمارهٔ ۱۲۹۷ : مدارم یک زمان از کار فارغ 61
غزل شمارهٔ ۱۲۹۸ : امروز روز شادی و امسال سال لاغ 71
غزل شمارهٔ ۱۲۹۹ : گویند شاه عشق ندارد وفا دروغ 76
غزل شمارهٔ ۱۳۰۰ : عیسی روح گرسنه‌ست چو زاغ 92
غزل شمارهٔ ۱۳۰۱ : ما دو سه رند عشرتی جمع شدیم این طرف 82
غزل شمارهٔ ۱۳۰۲ : ما دو سه مست خلوتی جمع شدیم این طرف 85
غزل شمارهٔ ۱۳۰۳ : گر تو تنگ آیی ز ما زوتر برون رو ای حریف 90
غزل شمارهٔ ۱۳۰۴ : باده نمی‌بایدم فارغم از درد و صاف 75
غزل شمارهٔ ۱۳۰۵ : کعبه جان‌ها تویی گرد تو آرم طواف 76
غزل شمارهٔ ۱۳۰۶ : بیا بیا که تویی شیر شیر شیر مصاف 99
غزل شمارهٔ ۱۳۰۷ : ای مونس و غمگسار عاشق 93
غزل شمارهٔ ۱۳۰۸ : گر خمار آرد صداعی بر سر سودای عشق 68
غزل شمارهٔ ۱۳۰۹ : ای جهان را دلگشا اقبال عشق 74
غزل شمارهٔ ۱۳۱۰ : ای ناطق الهی و ای دیده حقایق 90
غزل شمارهٔ ۱۳۱۱ : باز از آن کوه قاف آمد عنقای عشق 85
غزل شمارهٔ ۱۳۱۲ : فریفت یار شکربار من مرا به طریق 84
غزل شمارهٔ ۱۳۱۳ : جان و سر تو که بگو بی‌نفاق 73
غزل شمارهٔ ۱۳۱۴ : به دلجویی و دلداری درآمد یار پنهانک 65
غزل شمارهٔ ۱۳۱۵ : روان شد اشک یاقوتی ز راه دیدگان اینک 87
غزل شمارهٔ ۱۳۱۶ : رو رو که نه‌ای عاشق ای زلفک و ای خالک 92
غزل شمارهٔ ۱۳۱۷ : آن میر دروغین بین با اسپک و با زینک 93
غزل شمارهٔ ۱۳۱۸ : هر اول روز ای جان صد بار سلام علیک 89
غزل شمارهٔ ۱۳۱۹ : بباید عشق را ای دوست دردک 86
غزل شمارهٔ ۱۳۲۰ : اندرآ با ما نشان ده راستک 85
غزل شمارهٔ ۱۳۲۱ : ایا هوای تو در جان‌ها سلام علیک 88
غزل شمارهٔ ۱۳۲۲ : ای ظریف جهان سلام علیک 84
غزل شمارهٔ ۱۳۲۳ : ای ظریف جهان سلام علیک 114
غزل شمارهٔ ۱۳۲۴ : برخیز ز خواب و ساز کن چنگ 101
غزل شمارهٔ ۱۳۲۵ : عشق خامش طرفه‌تر یا نکته‌های چنگ چنگ 82
غزل شمارهٔ ۱۳۲۶ : عاشقی و آنگهانی نام و ننگ 99
غزل شمارهٔ ۱۳۲۷ : تتار اگر چه جهان را خراب کرد به جنگ 99
غزل شمارهٔ ۱۳۲۸ : حریف جنگ گزیند تو هم درآ در جنگ 56
غزل شمارهٔ ۱۳۲۹ : چو زد فراق تو بر سر مرا به نیرو سنگ 91
غزل شمارهٔ ۱۳۳۰ : بگردان شراب ای صنم بی‌درنگ 103
غزل شمارهٔ ۱۳۳۱ : هر کی در او نیست از این عشق رنگ 81
غزل شمارهٔ ۱۳۳۲ : توبه سفر گیرد با پای لنگ 96
غزل شمارهٔ ۱۳۳۱ : هر کی در او نیست از این عشق رنگ 80
غزل شمارهٔ ۱۳۳۳ : ای تو ولی احسان دل ای حسن رویت دام دل 96
غزل شمارهٔ ۱۳۳۴ : این بوالعجب کاندر خزان شد آفتاب اندر حمل 89
غزل شمارهٔ ۱۳۳۵ : بانگ زدم نیم شبان کیست در این خانه دل 91
غزل شمارهٔ ۱۳۳۶ : حلقه دل زدم شبی در هوس سلام دل 117
غزل شمارهٔ ۱۳۳۷ : الا ای رو ترش کرده که تا نبود مرا مدخل 107
غزل شمارهٔ ۱۳۳۸ : بقا اندر بقا باشد طریق کم زنان ای دل 59
غزل شمارهٔ ۱۳۳۹ : مهم را لطف در لطفست از آنم بی‌قرار ای دل 56
غزل شمارهٔ ۱۳۴۰ : هر آن کو صبر کرد ای دل ز شهوت‌ها در این منزل 78
غزل شمارهٔ ۱۳۴۱ : امروز بحمدالله از دی بترست این دل 88
غزل شمارهٔ ۱۳۴۲ : چه کارستان که داری اندر این دل 107
غزل شمارهٔ ۱۳۴۳ : صد هزاران همچو ما غرقه در این دریای دل 70
غزل شمارهٔ ۱۳۴۴ : شتران مست شدستند ببین رقص جمل 92
غزل شمارهٔ ۱۳۴۵ : تو مرا می بده و مست بخوابان و بهل 94
غزل شمارهٔ ۱۳۴۶ : رفت عمرم در سر سودای دل 80
غزل شمارهٔ ۱۳۴۷ : سوی آن سلطان خوبان الرحیل 80
غزل شمارهٔ ۱۳۴۸ : امروز روز شادی و امسال سال گل 95
غزل شمارهٔ ۱۳۴۹ : تا نزند آفتاب خیمه نور جلال 106
غزل شمارهٔ ۱۳۵۰ : چشم تو با چشم من هر دم بی‌قیل و قال 67
غزل شمارهٔ ۱۳۵۱ : شد پی این لولیان در حرم ذوالجلال 95
غزل شمارهٔ ۱۳۵۲ : چند از این قیل و قال عشق پرست و ببال 96
غزل شمارهٔ ۱۳۵۳ : چگونه برنپرد جان چو از جناب جلال 59
غزل شمارهٔ ۱۳۵۴ : تو را سعادت بادا در آن جمال و جلال 58
غزل شمارهٔ ۱۳۵۵ : دو چشم اگر بگشادی به آفتاب وصال 85
غزل شمارهٔ ۱۳۵۶ : اگر درآید ناگه صنم زهی اقبال 71
غزل شمارهٔ ۱۳۵۷ : پیام کرد مرا بامداد بحر عسل 74
غزل شمارهٔ ۱۳۵۸ : به گوش دل پنهانی بگفت رحمت کل 87
غزل شمارهٔ ۱۳۵۹ : ز خود شدم ز جمال پر از صفا ای دل 85
غزل شمارهٔ ۱۳۶۰ : باده ده ای ساقی جان باده بی‌درد و دغل 61
غزل شمارهٔ ۱۳۶۱ : عمرک یا واحدا فی درجات الکمال 95
غزل شمارهٔ ۱۳۶۲ : لجکنن اغلن هی بزه کلکل 100
غزل شمارهٔ ۱۳۶۳ : کجکنن اغلن اودیا کلکل 73
غزل شمارهٔ ۱۳۶۴ : ایها النور فی الفؤاد تعال 104
غزل شمارهٔ ۱۳۶۵ : یا منیر البدر قد اوضحت بالبلبال بال 95
غزل شمارهٔ ۱۳۶۶ : یا بدیع الحسن قد اوضحت بالبلبال بال 91
غزل شمارهٔ ۱۳۶۷ : رشاء العشق حبیبی لشرود و مضل 84
غزل شمارهٔ ۱۳۶۸ : عمرک یا واحدا فی درجات الکمال 100
غزل شمارهٔ ۱۳۶۹ : تعال یا مدد العیش و السرور تعال 64
غزل شمارهٔ ۱۳۷۰ : آمد بهار ای دوستان منزل سوی بستان کنیم 82
غزل شمارهٔ ۱۳۷۱ : ای عاشقان ای عاشقان پیمانه را گم کرده‌ام 88
غزل شمارهٔ ۱۳۷۳ : هان ای طبیب عاشقان دستی فروکش بر برم 77
غزل شمارهٔ ۱۳۷۴ : ای عاشقان ای عاشقان من خاک را گوهر کنم 95
غزل شمارهٔ ۱۳۷۲ : این بار من یک بارگی در عاشقی پیچیده‌ام 67
غزل شمارهٔ ۱۳۷۵ : بازآمدم چون عید نو تا قفل زندان بشکنم 83
غزل شمارهٔ ۱۳۷۶ : کاری ندارد این جهان تا چند گل کاری کنم 87
غزل شمارهٔ ۱۳۷۷ : ای با من و پنهان چو دل از دل سلامت می کنم 97
غزل شمارهٔ ۱۳۷۸ : ای آسمان این چرخ من زان ماه رو آموختم 79
غزل شمارهٔ ۱۳۷۹ : آمد خیال خوش که من از گلشن یار آمدم 60
غزل شمارهٔ ۱۳۸۰ : دی بر سرم تاج زری بنهاده است آن دلبرم 98
غزل شمارهٔ ۱۳۸۱ : هرگز ندانم راندن مستی که افتد بر درم 83
غزل شمارهٔ ۱۳۸۲ : ای ساقی روشن دلان بردار سغراق کرم 104
غزل شمارهٔ ۱۳۸۳ : تا من بدیدم روی تو ای ماه و شمع روشنم 167
غزل شمارهٔ ۱۳۸۴ : عشقا تو را قاضی برم کاشکستیم همچون صنم 84
غزل شمارهٔ ۱۳۸۵ : بس جهد می کردم که من آیینه نیکی شوم 75
غزل شمارهٔ ۱۳۸۶ : آمد بهار ای دوستان منزل به سروستان کنیم 80
غزل شمارهٔ ۱۳۸۷ : هین خیره خیره می نگر اندر رخ صفراییم 65
غزل شمارهٔ ۱۳۸۸ : ای نفس کل صورت مکن وی عقل کل بشکن قلم 93
غزل شمارهٔ ۱۳۸۹ : ای پاک رو چون جام جم وز عشق آن مه متهم 85
غزل شمارهٔ ۱۳۹۰ : بازآمدم بازآمدم از پیش آن یار آمدم 61
غزل شمارهٔ ۱۳۹۱ : تا کی به حبس این جهان من خویش زندانی کنم 84
غزل شمارهٔ ۱۳۹۲ : یار شدم یار شدم با غم تو یار شدم 70
غزل شمارهٔ ۱۳۹۳ : مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم 68
غزل شمارهٔ ۱۳۹۵ : مطرب عشق ابدم زخمه عشرت بزنم 85
غزل شمارهٔ ۱۳۹۴ : دفع مده دفع مده من نروم تا نخورم 102
غزل شمارهٔ ۱۳۹۶ : باز در اسرار روم جانب آن یار روم 74
غزل شمارهٔ ۱۳۹۷ : زین دو هزاران من و ما ای عجبا من چه منم 93
غزل شمارهٔ ۱۳۹۸ : جمع تو دیدم پس از این هیچ پریشان نشوم 80
غزل شمارهٔ ۱۳۹۹ : هر نفسی تازه ترم کز سر روزن بپرم 96
غزل شمارهٔ ۱۴۰۰ : تیز دوم تیز دوم تا به سواران برسم 98
غزل شمارهٔ ۱۴۰۱ : کوه نیم سنگ نیم چونک گدازان نشوم 97
غزل شمارهٔ ۱۴۰۲ : دوش چه خورده‌ای بگو ای بت همچو شکرم 131
غزل شمارهٔ ۱۴۰۳ : آمده‌ام که سر نهم عشق تو را به سر برم 91
غزل شمارهٔ ۱۴۰۴ : کار مرا چو او کند کار دگر چرا کنم 160
غزل شمارهٔ ۱۴۰۵ : میل هواش می کنم طال بقاش می زنم 66
غزل شمارهٔ ۱۴۰۶ : هر شب و هر سحر تو را من به دعا بخواستم 109
غزل شمارهٔ ۱۴۰۷ : دوش چه خورده‌ای بگو ای بت همچو شکرم 72
غزل شمارهٔ ۱۴۰۸ : تا به کی ای شکر چو تن بی‌دل و جان فغان کنم 84
غزل شمارهٔ ۱۴۰۹ : ای تو بداده در سحر از کف خویش باده‌ام 84
غزل شمارهٔ ۱۴۱۰ : تا که اسیر و عاشق آن صنم چو جان شدم 99
غزل شمارهٔ ۱۴۱۱ : گرم درآ و دم مده باده بیار ای صنم 91
غزل شمارهٔ ۱۴۱۲ : بیا هر کس که می خواهد که تا با وی گرو بندم 72
غزل شمارهٔ ۱۴۱۳ : کشید این دل گریبانم به سوی کوی آن یارم 71
غزل شمارهٔ ۱۴۱۴ : درخت و آتشی دیدم ندا آمد که جانانم 109
غزل شمارهٔ ۱۴۱۵ : ز فرزین بند آن رخ من چه شهماتم چه شهماتم 93
غزل شمارهٔ ۱۴۱۶ : ترش رویی و خشمینی چنین شیرین ندیدستم 76
غزل شمارهٔ ۱۴۱۷ : به حق روی تو که من چنین رویی ندیدستم 97
غزل شمارهٔ ۱۴۱۸ : دلا مشتاق دیدارم غریب و عاشق و مستم 79
غزل شمارهٔ ۱۴۱۹ : بگفتم حال دل گویم از آن نوعی که دانستم 83
غزل شمارهٔ ۱۴۲۰ : اگر شد سود و سرمایه چه غمگینی چو من هستم 67
غزل شمارهٔ ۱۴۲۱ : بیا بشنو که من پیش و پس اسبت چرا گردم 77
غزل شمارهٔ ۱۴۲۲ : طواف حاجیان دارم بگرد یار می گردم 94
غزل شمارهٔ ۱۴۲۳ : تو تا دوری ز من جانا چنین بی‌جان همی‌گردم 111
غزل شمارهٔ ۱۴۲۴ : بگفتم عذر با دلبر که بی‌گه بود و ترسیدم 79
غزل شمارهٔ ۱۴۲۵ : دعا گویی است کار من بگویم تا نطق دارم 87
غزل شمارهٔ ۱۴۲۶ : چه دانی تو که در باطن چه شاهی همنشین دارم 91
غزل شمارهٔ ۱۴۲۷ : من از اقلیم بالایم سر عالم نمی‌دارم 102
غزل شمارهٔ ۱۴۲۶ : چه دانی تو که در باطن چه شاهی همنشین دارم 203
غزل شمارهٔ ۱۴۲۸ : همه بازان عجب ماندند در آهنگ پروازم 76
غزل شمارهٔ ۱۴۲۹ : نه آن بی‌بهره دلدارم که از دلدار بگریزم 97
غزل شمارهٔ ۱۴۳۰ : نهادم پای در عشق که بر عشاق سر باشم 104
غزل شمارهٔ ۱۴۳۱ : مرا چون کم فرستی غم حزین و تنگ دل باشم 82
غزل شمارهٔ ۱۴۳۲ : تو خود دانی که من بی‌تو عدم باشم عدم باشم 101
غزل شمارهٔ ۱۴۳۳ : من آنم کز خیالاتش تراشنده وثن باشم 117
غزل شمارهٔ ۱۴۳۴ : چو آمد روی مه رویم که باشم من که من باشم 90
غزل شمارهٔ ۱۴۳۵ : به گرد دل همی‌گردی چه خواهی کرد می دانم 77
غزل شمارهٔ ۱۴۳۶ : تو خورشیدی و یا زهره و یا ماهی نمی‌دانم 108
غزل شمارهٔ ۱۴۳۷ : چو رعد و برق می خندد ثنا و حمد می خوانم 129
غزل شمارهٔ ۱۴۳۸ : ندارد پای عشق او دل بی‌دست و بی‌پایم 81
غزل شمارهٔ ۱۴۳۹ : من این ایوان نه تو را نمی‌دانم نمی‌دانم 79
غزل شمارهٔ ۱۴۴۰ : بنه ای سبز خنگ من فراز آسمان‌ها سم 79
غزل شمارهٔ ۱۴۴۱ : بنه ای سبز خنگ من فراز آسمان‌ها سم 98
غزل شمارهٔ ۱۴۴۲ : زهی سرگشته در عالم سر و سامان که من دارم 105
غزل شمارهٔ ۱۴۴۳ : بشستم تخته هستی سر عالم نمی‌دارم 100
غزل شمارهٔ ۱۴۴۴ : ای عشق که کردستی تو زیر و زبر خوابم 91
غزل شمارهٔ ۱۴۴۵ : من دلق گرو کردم عریان خراباتم 102
غزل شمارهٔ ۱۴۴۶ : گر بی‌دل و بی‌دستم وز عشق تو پابستم 91
غزل شمارهٔ ۱۴۴۷ : رفتم به طبیب جان گفتم که ببین دستم 95
غزل شمارهٔ ۱۴۴۸ : در مجلس آن رستم در عربده بنشستم 76
غزل شمارهٔ ۱۴۴۹ : زان می که ز بوی او شوریده و سرمستم 79
غزل شمارهٔ ۱۴۵۰ : بستان قدح از دستم ای مست که من مستم 81
غزل شمارهٔ ۱۴۵۱ : گر تو بنمی خسپی بنشین تو که من خفتم 116
غزل شمارهٔ ۱۴۵۲ : ساقی چو شه من بد بیش از دگران خوردم 74
غزل شمارهٔ ۱۴۵۳ : در آینه چون بینم نقش تو به گفت آرم 88
غزل شمارهٔ ۱۴۵۴ : گفتم به مهی کز تو صد گونه طرب دارم 126
غزل شمارهٔ ۱۴۵۵ : ای خواجه سلام علیک من عزم سفر دارم 100
غزل شمارهٔ ۱۴۵۶ : توبه نکنم هرگز زین جرم که من دارم 79
غزل شمارهٔ ۱۴۵۷ : من خفته وشم اما بس آگه و بیدارم 108
غزل شمارهٔ ۱۴۵۹ : تا عاشق آن یارم بی‌کارم و بر کارم 90
غزل شمارهٔ ۱۴۵۸ : یک لحظه و یک ساعت دست از تو نمی‌دارم 73
غزل شمارهٔ ۱۴۶۰ : بشکسته سر خلقی سر بسته که رنجورم 88
غزل شمارهٔ ۱۴۶۱ : پایی به میان درنه تا عیش ز سر گیرم 92
غزل شمارهٔ ۱۴۶۲ : صورتگر نقاشم هر لحظه بتی سازم 360
غزل شمارهٔ ۱۴۶۳ : شاگرد تو می باشم گر کودن و کژپوزم 110
غزل شمارهٔ ۱۴۶۴ : سر برمزن از هستی تا راه نگردد گم 96
غزل شمارهٔ ۱۴۶۵ : ای کرده تو مهمانم در پیش درآ جانم 90
غزل شمارهٔ ۱۴۶۶ : در عشق سلیمانی من همدم مرغانم 83
غزل شمارهٔ ۱۴۶۷ : این شکل که من دارم ای خواجه که را مانم 111
غزل شمارهٔ ۱۴۶۸ : امروز خوشم با تو جان تو و فردا هم 105
غزل شمارهٔ ۱۴۶۹ : بیخود شده‌ام لیکن بیخودتر از این خواهم 86
غزل شمارهٔ ۱۴۷۰ : جانم به فدا بادا آن را که نمی‌گویم 78
غزل شمارهٔ ۱۴۷۱ : مخمورم پرخواره اندازه نمی‌دانم 59
غزل شمارهٔ ۱۴۷۲ : دگربار دگربار ز زنجیر بجستم 81
غزل شمارهٔ ۱۴۷۳ : بیایید بیایید به گلزار بگردیم 79
غزل شمارهٔ ۱۴۷۴ : حکیمیم طبیبیم ز بغداد رسیدیم 95
غزل شمارهٔ ۱۴۷۵ : بجوشید بجوشید که ما اهل شعاریم 98
غزل شمارهٔ ۱۴۷۶ : طبیبیم حکیمیم طبیبان قدیمیم 80
غزل شمارهٔ ۱۴۷۷ : از اول امروز چو آشفته و مستیم 94
غزل شمارهٔ ۱۴۷۸ : المنه لله که ز پیکار رهیدیم 116
غزل شمارهٔ ۱۴۷۹ : آن خانه که صد بار در او مایده خوردیم 76
غزل شمارهٔ ۱۴۸۰ : خیزید مخسپید که نزدیک رسیدیم 67
غزل شمارهٔ ۱۴۸۱ : ما آتش عشقیم که در موم رسیدیم 99
غزل شمارهٔ ۱۴۸۲ : چون در عدم آییم و سر از یار برآریم 75
غزل شمارهٔ ۱۴۸۳ : امروز مها خویش ز بیگانه ندانیم 131
غزل شمارهٔ ۱۴۸۴ : بشکن قدح باده که امروز چنانیم 110
غزل شمارهٔ ۱۴۸۵ : صبح است و صبوح است بر این بام برآییم 116
غزل شمارهٔ ۱۴۸۶ : چون آینه رازنما باشد جانم 130
غزل شمارهٔ ۱۴۸۵ : صبح است و صبوح است بر این بام برآییم 78
غزل شمارهٔ ۱۴۸۷ : امروز چنانم که خر از بار ندانم 83
غزل شمارهٔ ۱۴۸۸ : ای خواجه بفرما به کی مانم به کی مانم 83
غزل شمارهٔ ۱۴۸۹ : ساقی ز پی عشق روان است روانم 92
غزل شمارهٔ ۱۴۹۰ : از شهر تو رفتیم تو را سیر ندیدیم 88
غزل شمارهٔ ۱۴۹۱ : خلقان همه نیکند جز این تن که گزیدیم 77
غزل شمارهٔ ۱۴۹۲ : بار دگر از راه سوی چاه رسیدیم 92
غزل شمارهٔ ۱۴۹۳ : ما عاشق و سرگشته و شیدای دمشقیم 98
غزل شمارهٔ ۱۴۹۴ : افتادم افتادم در آبی افتادم 82
غزل شمارهٔ ۱۴۹۵ : اگر تو نیستی در عاشقی خام 102
غزل شمارهٔ ۱۴۹۶ : چه دیدم خواب شب کامروز مستم 78
غزل شمارهٔ ۱۴۹۷ : به جان جمله مستان که مستم 80
غزل شمارهٔ ۱۴۹۸ : بیا کز غیر تو بیزار گشتم 80
غزل شمارهٔ ۱۴۹۹ : بیا کز عشق تو دیوانه گشتم 139
غزل شمارهٔ ۱۵۰۰ : چنان مست است از آن دم جان آدم 77
غزل شمارهٔ ۱۵۰۱ : منم فتنه هزاران فتنه زادم 92
غزل شمارهٔ ۱۵۰۲ : ز زندان خلق را آزاد کردم 83
غزل شمارهٔ ۱۵۰۳ : غلامم خواجه را آزاد کردم 61
غزل شمارهٔ ۱۵۰۴ : حسودان را ز غم آزاد کردم 82
غزل شمارهٔ ۱۵۰۵ : یکی مطرب همی‌خواهم در این دم 86
غزل شمارهٔ ۱۵۰۶ : همیشه من چنین مجنون نبودم 80
غزل شمارهٔ ۱۵۰۷ : ایا یاری که در تو ناپدیدم 64
غزل شمارهٔ ۱۵۰۸ : سفر کردم به هر شهری دویدم 84
غزل شمارهٔ ۱۵۰۹ : سفر کردم به هر شهری دویدم 104
غزل شمارهٔ ۱۵۱۰ : اگر عشقت به جای جان ندارم 68
غزل شمارهٔ ۱۵۱۱ : بیا ای آنک بردی تو قرارم 76
غزل شمارهٔ ۱۵۱۲ : گهی در گیرم و گه بام گیرم 115
غزل شمارهٔ ۱۵۱۳ : اگر سرمست اگر مخمور باشم 93
غزل شمارهٔ ۱۵۱۴ : خداوندا مده آن یار را غم 88
غزل شمارهٔ ۱۵۱۵ : چه نزدیک است جان تو به جانم 74
غزل شمارهٔ ۱۵۱۶ : چه نزدیک است جان تو به جانم 76
غزل شمارهٔ ۱۵۱۷ : مرا گویی که رایی من چه دانم 75
غزل شمارهٔ ۱۵۱۸ : من آن ماهم که اندر لامکانم 83
غزل شمارهٔ ۱۵۱۹ : بیا کامروز بیرون از جهانم 66
غزل شمارهٔ ۱۵۲۰ : مرا پرسی که چونی بین که چونم 93
غزل شمارهٔ ۱۵۲۱ : من از عالم تو را تنها گزینم 105
غزل شمارهٔ ۱۵۲۲ : ورا خواهم دگر یاری نخواهم 75
غزل شمارهٔ ۱۵۲۳ : نه آن شیرم که با دشمن برآیم 81
غزل شمارهٔ ۱۵۲۴ : چو آب آهسته زیر که درآیم 80
غزل شمارهٔ ۱۵۲۵ : ز قند یار تا شاخی نخایم 103
غزل شمارهٔ ۱۵۲۶ : از آن باده ندانم چون فنایم 101
غزل شمارهٔ ۱۵۲۷ : بیا کامروز گرد یار گردیم 84
غزل شمارهٔ ۱۵۲۸ : به پیش باد تو ما همچو گردیم 56
غزل شمارهٔ ۱۵۲۹ : شب دوشینه ما بیدار بودیم 86
غزل شمارهٔ ۱۵۳۰ : من و تو دوش شب بیدار بودیم 103
غزل شمارهٔ ۱۵۳۱ : بیا کامروز شه را ما شکاریم 80
غزل شمارهٔ ۱۵۳۲ : بیا تا عاشقی از سر بگیریم 78
غزل شمارهٔ ۱۵۳۳ : بیا امروز ما مهمان میریم 82
غزل شمارهٔ ۱۵۳۴ : بیا ما چند کس با هم بسازیم 91
غزل شمارهٔ ۱۵۳۵ : بیا تا قدر یک دیگر بدانیم 87
غزل شمارهٔ ۱۵۳۶ : میان ما درآ ما عاشقانیم 97
غزل شمارهٔ ۱۵۳۷ : چرا شاید چو ما شه زادگانیم 212
غزل شمارهٔ ۱۵۳۸ : بر آن بودم که فرهنگی بجویم 84
غزل شمارهٔ ۱۵۳۹ : مگردان روی خود ای دیده رویم 67
غزل شمارهٔ ۱۵۴۰ : بیا با هم سخن از جان بگوییم 76
غزل شمارهٔ ۱۵۴۱ : مرا خواندی ز در تو خستی از بام 90
غزل شمارهٔ ۱۵۴۲ : چنان مستم چنان مستم من این دم 106
غزل شمارهٔ ۱۵۴۳ : کجایی ساقیا درده مدامم 83
غزل شمارهٔ ۱۵۴۴ : مرا گویی چه سانی من چه دانم 82
غزل شمارهٔ ۱۵۴۵ : شراب شیره انگور خواهم 106
غزل شمارهٔ ۱۵۴۶ : رفتم تصدیع از جهان بردم 82
غزل شمارهٔ ۱۵۴۷ : من با تو حدیث بی‌زبان گویم 70
غزل شمارهٔ ۱۵۴۸ : روی تو چو نوبهار دیدم 86
غزل شمارهٔ ۱۵۴۹ : زنهار مرا مگو که پیرم 89
غزل شمارهٔ ۱۵۵۰ : گر از غم عشق عار داریم 80
غزل شمارهٔ ۱۵۵۱ : از اصل چو حورزاد باشیم 99
غزل شمارهٔ ۱۵۵۲ : ما آفت جان عاشقانیم 84
غزل شمارهٔ ۱۵۵۳ : ما صحبت همدگر گزینیم 58
غزل شمارهٔ ۱۵۵۴ : چون ذره به رقص اندرآییم 68
غزل شمارهٔ ۱۵۵۵ : جز جانب دل به دل نیاییم 90
غزل شمارهٔ ۱۵۵۶ : ای برده نماز من ز هنگام 63
غزل شمارهٔ ۱۵۵۷ : یا رب توبه چرا شکستم 77
غزل شمارهٔ ۱۵۵۸ : دانی کامروز از چه زردم 92
غزل شمارهٔ ۱۵۵۹ : من دوش به تازه عهد کردم 96
غزل شمارهٔ ۱۵۶۰ : تا عشق تو سوخت همچو عودم 75
غزل شمارهٔ ۱۵۶۱ : تا چهره آن یگانه دیدم 104
غزل شمارهٔ ۱۵۶۲ : گر ناز تو را به گفت نارم 65
غزل شمارهٔ ۱۵۶۳ : من اشتر مست شهریارم 52
غزل شمارهٔ ۱۵۶۴ : روزی که گذر کنی به گورم 111
غزل شمارهٔ ۱۵۶۵ : ای دشمن روزه و نمازم 80
غزل شمارهٔ ۱۵۶۶ : تا با تو قرین شده‌ست جانم 131
غزل شمارهٔ ۱۵۶۷ : امروز مرا چه شد چه دانم 97
غزل شمارهٔ ۱۵۶۸ : ای جان لطیف و ای جهانم 81
غزل شمارهٔ ۱۵۶۹ : ناآمده سیل تر شدستیم 82
غزل شمارهٔ ۱۵۷۰ : آن عشرت نو که برگرفتیم 100
غزل شمارهٔ ۱۵۷۱ : در عشق قدیم سال خوردیم 77
غزل شمارهٔ ۱۵۷۲ : گر گمشدگان روزگاریم 90
غزل شمارهٔ ۱۵۷۳ : ما عاشق و بی‌دل و فقیریم 74
غزل شمارهٔ ۱۵۷۴ : نی سیم و نه زر نه مال خواهیم 75
غزل شمارهٔ ۱۵۷۵ : ما شاخ گلیم نی گیاهیم 92
غزل شمارهٔ ۱۵۷۶ : ما زنده به نور کبریاییم 115
غزل شمارهٔ ۱۵۷۷ : امروز نیم ملول شادم 118
غزل شمارهٔ ۱۵۷۸ : من جز احد صمد نخواهم 98
غزل شمارهٔ ۱۵۷۹ : ما آب دریم ما چه دانیم 76
غزل شمارهٔ ۱۵۸۰ : تا دلبر خویش را نبینیم 90
غزل شمارهٔ ۱۵۸۱ : گر به خوبی می بلافد لا نسلم لا نسلم 61
غزل شمارهٔ ۱۵۸۲ : هرچ گویی از بهانه لا نسلم لا نسلم 73
غزل شمارهٔ ۱۵۸۳ : می خرامد جان مجلس سوی مجلس گام گام 56
غزل شمارهٔ ۱۵۸۴ : هر که گوید کان چراغ دیده‌ها را دیده‌ام 87
غزل شمارهٔ ۱۵۸۵ : ای جهان آب و گل تا من تو را بشناختم 74
غزل شمارهٔ ۱۵۸۶ : خویش را چون خار دیدم سوی گل بگریختم 70
غزل شمارهٔ ۱۵۸۷ : عشوه دادستی که من در بی‌وفایی نیستم 81
غزل شمارهٔ ۱۵۸۸ : من سر خم را ببستم باز شد پهلوی خم 62
غزل شمارهٔ ۱۵۸۹ : چشم بگشا جان نگر کش سوی جانان می برم 52
غزل شمارهٔ ۱۵۹۰ : چون ز صورت برتر آمد آفتاب و اخترم 94
غزل شمارهٔ ۱۵۹۱ : وقت آن آمد که من سوگندها را بشکنم 91
غزل شمارهٔ ۱۵۹۲ : نی تو گفتی از جفای آن جفاگر نشکنم 67
غزل شمارهٔ ۱۵۹۳ : روی نیکت بد کند من نیک را بر بد نهم 73
غزل شمارهٔ ۱۵۹۴ : ایها العشاق آتش گشته چون استاره‌ایم 87
غزل شمارهٔ ۱۵۹۵ : سر قدم کردیم و آخر سوی جیحون تاختیم 65
غزل شمارهٔ ۱۵۹۶ : چون همه یاران ما رفتند و تنها ماندیم 92
غزل شمارهٔ ۱۵۹۷ : این چه کژطبعی بود که صد هزاران غم خوریم 59
غزل شمارهٔ ۱۵۹۸ : ای خوشا روزا که ما معشوق را مهمان کنیم 91
غزل شمارهٔ ۱۵۹۹ : چون بدیدم صبح رویت در زمان برخیستم 87
غزل شمارهٔ ۱۶۰۰ : از شهنشه شمس دین من ساغری را یافتم 79
غزل شمارهٔ ۱۶۰۱ : بار دیگر از دل و از عقل و جان برخاستیم 77
غزل شمارهٔ ۱۶۰۲ : می بسازد جان و دل را بس عجایب کان صیام 80
غزل شمارهٔ ۱۶۰۳ : چونک در باغت به زیر سایه طوبیستم 86
غزل شمارهٔ ۱۶۰۴ : بده آن باده دوشین که من از نوش تو مستم 74
غزل شمارهٔ ۱۶۰۵ : بزن آن پرده نوشین که من از نوش تو مستم 74
غزل شمارهٔ ۱۶۰۶ : هله دوشت یله کردم شب دوشت یله کردم 90
غزل شمارهٔ ۱۶۰۷ : ز فلک قوت بگیرم دهن از لوت ببندم 103
غزل شمارهٔ ۱۶۰۸ : چه کسم من چه کسم من که بسی وسوسه مندم 94
غزل شمارهٔ ۱۶۰۹ : چو یکی ساغر مردی ز خم یار برآرم 92
غزل شمارهٔ ۱۶۱۰ : منم آن عاشق عشقت که جز این کار ندارم 83
غزل شمارهٔ ۱۶۱۱ : مکن ای دوست غریبم سر سودای تو دارم 83
غزل شمارهٔ ۱۶۱۲ : منم آن کس که نبینم بزنم فاخته گیرم 75
غزل شمارهٔ ۱۶۱۳ : به خدا کز غم عشقت نگریزم نگریزم 75
غزل شمارهٔ ۱۶۱۴ : بزن آن پرده دوشین که من امروز خموشم 92
غزل شمارهٔ ۱۶۱۵ : من اگر دست زنانم نه من از دست زنانم 73
غزل شمارهٔ ۱۶۱۶ : ز یکی پسته دهانی صنمی بسته دهانم 92
غزل شمارهٔ ۱۶۱۷ : بت بی‌نقش و نگارم جز تو یار ندارم 66
غزل شمارهٔ ۱۶۱۸ : علم عشق برآمد برهانم ز زحیرم 73
غزل شمارهٔ ۱۶۱۹ : تو گواه باش خواجه که ز توبه توبه کردم 82
غزل شمارهٔ ۱۶۲۰ : هوسی است در سر من که سر بشر ندارم 84
غزل شمارهٔ ۱۶۲۱ : چو غلام آفتابم هم از آفتاب گویم 74
غزل شمارهٔ ۱۶۲۰ : هوسی است در سر من که سر بشر ندارم 91
غزل شمارهٔ ۱۶۲۲ : تو ز من ملول گشتی که من از تو ناشتابم 79
غزل شمارهٔ ۱۶۲۳ : هذیان که گفت دشمن به درون دل شنیدم 75
غزل شمارهٔ ۱۶۲۴ : خبری اگر شنیدی ز جمال و حسن یارم 91
غزل شمارهٔ ۱۶۲۵ : دو هزار عهد کردم که سر جنون نخارم 75
غزل شمارهٔ ۱۶۲۶ : فلکا بگو که تا کی گله‌های یار گویم 76
غزل شمارهٔ ۱۶۲۷ : نظری به کار من کن که ز دست رفت کارم 91
غزل شمارهٔ ۱۶۲۸ : دیده از خلق ببستم چو جمالش دیدم 83
غزل شمارهٔ ۱۶۲۹ : دل چه خورده‌ست عجب دوش که من مخمورم 106
غزل شمارهٔ ۱۶۳۰ : گر مرا خار زند آن گل خندان بکشم 78
غزل شمارهٔ ۱۶۳۱ : در فروبند که ما عاشق این میکده‌ایم 68
غزل شمارهٔ ۱۶۳۲ : هله رفتیم و گرانی ز جمالت بردیم 99
غزل شمارهٔ ۱۶۳۳ : در فروبند که ما عاشق این انجمنیم 69
غزل شمارهٔ ۱۶۳۴ : عقل گوید که من او را به زبان بفریبم 78
غزل شمارهٔ ۱۶۳۵ : دم به دم از ره دل پیک خیالش رسدم 68
غزل شمارهٔ ۱۶۳۶ : از بت باخبر من خبری می رسدم 90
غزل شمارهٔ ۱۶۳۷ : منم آن دزد که شب نقب زدم ببریدم 77
غزل شمارهٔ ۱۶۳۸ : مادرم بخت بده است و پدرم جود و کرم 122
غزل شمارهٔ ۱۶۳۹ : ای خوشا روز که پیش چو تو سلطان میرم 105
غزل شمارهٔ ۱۶۴۰ : گر تو خواهی که تو را بی‌کس و تنها نکنم 86
غزل شمارهٔ ۱۶۴۱ : من چو در گور درون خفته همی‌فرسایم 76
غزل شمارهٔ ۱۶۴۲ : ساقیا ما ز ثریا به زمین افتادیم 78
غزل شمارهٔ ۱۶۴۳ : چند خسپیم صبوح است صلا برخیزیم 98
غزل شمارهٔ ۱۶۴۴ : جز ز فتان دو چشمت ز کی مفتون باشیم 92
غزل شمارهٔ ۱۶۴۵ : گر تو مستی بر ما آی که ما مستانیم 64
غزل شمارهٔ ۱۶۴۶ : روز آن است که ما خویش بر آن یار زنیم 88
غزل شمارهٔ ۱۶۴۷ : روز شادی است بیا تا همگان یار شویم 89
غزل شمارهٔ ۱۶۴۸ : ساقیا عربده کردیم که در جنگ شویم 90
غزل شمارهٔ ۱۶۴۹ : وقت آن شد که به زنجیر تو دیوانه شویم 102
غزل شمارهٔ ۱۶۵۰ : خوش بنوشم تو اگر زهر نهی در جامم 96
غزل شمارهٔ ۱۶۵۱ : ما سر و پنجه و قوت نه از این جان داریم 75
غزل شمارهٔ ۱۶۵۲ : ای دریغا که شب آمد همه از هم ببریم 82
غزل شمارهٔ ۱۶۵۳ : من از این خانه پرنور به در می نروم 71
غزل شمارهٔ ۱۶۵۴ : تا که ما از نظر و خوبی تو باخبریم 78
غزل شمارهٔ ۱۶۵۵ : دوش می گفت جانم کی سپهر معظم 81
غزل شمارهٔ ۱۶۵۶ : هم به درد این درد را درمان کنم 150
غزل شمارهٔ ۱۶۵۷ : می رسد بوی جگر از دو لبم 89
غزل شمارهٔ ۱۶۵۸ : عاشقم از عاشقان نگریختم 87
غزل شمارهٔ ۱۶۵۹ : دست من گیر ای پسر خوش نیستم 73
غزل شمارهٔ ۱۶۶۰ : ای گزیده یار چونت یافتم 84
غزل شمارهٔ ۱۶۶۱ : سالکان راه را محرم شدم 64
غزل شمارهٔ ۱۶۶۲ : بوی آن خوب ختن می آیدم 80
غزل شمارهٔ ۱۶۶۳ : نو به نو هر روز باری می کشم 50
غزل شمارهٔ ۱۶۶۴ : می شناسد پرده جان آن صنم 71
غزل شمارهٔ ۱۶۶۵ : عاشقی بر من پریشانت کنم 111
غزل شمارهٔ ۱۶۶۶ : گفته‌ای من یار دیگر می کنم 100
غزل شمارهٔ ۱۶۶۷ : من ز وصلت چون به هجران می روم 82
غزل شمارهٔ ۱۶۶۸ : من به سوی باغ و گلشن می روم 115
غزل شمارهٔ ۱۶۶۹ : آتشی نو در وجود اندرزدیم 73
غزل شمارهٔ ۱۶۷۰ : ما به خرمنگاه جان بازآمدیم 84
غزل شمارهٔ ۱۶۷۱ : گر دم از شادی وگر از غم زنیم 67
غزل شمارهٔ ۱۶۷۲ : روز باران است و ما جو می کنیم 85
غزل شمارهٔ ۱۶۷۳ : امشب ای دلدار مهمان توییم 84
غزل شمارهٔ ۱۶۷۴ : ما ز بالاییم و بالا می رویم 86
غزل شمارهٔ ۱۶۷۵ : دوش عشق شمس دین می باختیم 85
غزل شمارهٔ ۱۶۷۶ : عاقبت ای جان فزا نشکیفتم 71
غزل شمارهٔ ۱۶۷۷ : یک دمی خوش چو گلستان کندم 81
غزل شمارهٔ ۱۶۷۸ : من اگر نالم اگر عذر آرم 83
غزل شمارهٔ ۱۶۷۹ : من اگر مستم اگر هشیارم 86
غزل شمارهٔ ۱۶۸۰ : من اگر پرغم اگر شادانم 72
غزل شمارهٔ ۱۶۸۱ : من از این خانه به در می نروم 84
غزل شمارهٔ ۱۶۸۲ : من اگر پرغم اگر خندانم 72
غزل شمارهٔ ۱۶۸۳ : من که حیران ز ملاقات توام 74
غزل شمارهٔ ۱۶۸۴ : من از این خانه به در می نروم 52
غزل شمارهٔ ۱۶۸۵ : ای مطرب این غزل گو کی یار توبه کردم 92
غزل شمارهٔ ۱۶۸۶ : گفتم که عهد بستم وز عهد بد برستم 88
غزل شمارهٔ ۱۶۸۷ : گر جان منکرانت شد خصم جان مستم 75
غزل شمارهٔ ۱۶۸۸ : رفتم ز دست خود من در بیخودی فتادم 79
غزل شمارهٔ ۱۶۸۹ : صد بار مردم ای جان وین را بیازمودم 86
غزل شمارهٔ ۱۶۹۰ : اندر دو کون جانا بی‌تو طرب ندیدم 80
غزل شمارهٔ ۱۶۹۱ : خواهم که کفک خونین از دیگ جان برآرم 75
غزل شمارهٔ ۱۶۹۲ : یا رب چه یار دارم شیرین شکار دارم 101
غزل شمارهٔ ۱۶۹۳ : من پاکباز عشقم تخم غرض نکارم 91
غزل شمارهٔ ۱۶۹۴ : بازآمدم خرامان تا پیش تو بمیرم 68
غزل شمارهٔ ۱۶۹۵ : پیش چنین جمال جان بخش چون نمیرم 76
غزل شمارهٔ ۱۶۹۶ : ای چرخ عیب جویم وی سقف پرستیزم 81
غزل شمارهٔ ۱۶۹۷ : آری ستیزه می کن تا من همی‌ستیزم 71
غزل شمارهٔ ۱۶۹۸ : ای توبه‌ام شکسته از تو کجا گریزم 96
غزل شمارهٔ ۱۶۹۹ : دل را ز من بپوشی یعنی که من ندانم 64
غزل شمارهٔ ۱۷۰۰ : عالم گرفت نورم بنگر به چشم‌هایم 89
غزل شمارهٔ ۱۷۰۱ : آوازه جمالت از جان خود شنیدیم 95
غزل شمارهٔ ۱۷۰۲ : درده شراب یک سان تا جمله جمع باشیم 88
غزل شمارهٔ ۱۷۰۳ : من آن شب سیاهم کز ماه خشم کردم 77
غزل شمارهٔ ۱۷۰۴ : اشکم دهل شده‌ست از این جام دم به دم 81
غزل شمارهٔ ۱۷۰۵ : از ما مشو ملول که ما سخت شاهدیم 99
غزل شمارهٔ ۱۷۰۶ : برخیز تا شراب به رطل و سبو خوریم 99
غزل شمارهٔ ۱۷۰۷ : چیزی مگو که گنج نهانی خریده‌ام 66
غزل شمارهٔ ۱۷۰۸ : ای گوش من گرفته تویی چشم روشنم 75
غزل شمارهٔ ۱۷۰۹ : ما قحطیان تشنه و بسیارخواره‌ایم 81
غزل شمارهٔ ۱۷۱۰ : با روی تو ز سبزه و گلزار فارغیم 130
غزل شمارهٔ ۱۷۱۱ : بگشای چشم خود که از آن چشم روشنیم 92
غزل شمارهٔ ۱۷۱۲ : ما در جهان موافقت کس نمی‌کنیم 81
غزل شمارهٔ ۱۷۱۳ : خیزید عاشقان که سوی آسمان رویم 67
غزل شمارهٔ ۱۷۱۴ : چند روی بی‌خبر آخر بنگر به بام 79
غزل شمارهٔ ۱۷۱۵ : هر کی بمیرد شود دشمن او دوستکام 70
غزل شمارهٔ ۱۷۱۶ : امشب جان را ببر از تن چاکر تمام 95
غزل شمارهٔ ۱۷۱۷ : لولیکان توییم در بگشا ای صنم 86
غزل شمارهٔ ۱۷۱۸ : ای تو ترش کرده رو تا که بترسانیم 85
غزل شمارهٔ ۱۷۱۹ : پیشتر آ می لبا تا همه شیدا شویم 108
غزل شمارهٔ ۱۷۲۰ : بار دگر ذره وار رقص کنان آمدیم 82
غزل شمارهٔ ۱۷۲۱ : خوش سوی ما آ دمی ز آنچ که ما هم خوشیم 78
غزل شمارهٔ ۱۷۲۲ : بدار دست ز ریشم که باده‌ای خوردم 80
غزل شمارهٔ ۱۷۲۳ : نیم ز کار تو فارغ همیشه در کارم 126
غزل شمارهٔ ۱۷۲۲ : بدار دست ز ریشم که باده‌ای خوردم 101
غزل شمارهٔ ۱۷۲۴ : همه جمال تو بینم چو چشم باز کنم 137
غزل شمارهٔ ۱۷۲۵ : نگفتمت مرو آن جا که آشنات منم 88
غزل شمارهٔ ۱۷۲۶ : بیار باده که دیر است در خمار توام 118
غزل شمارهٔ ۱۷۲۷ : به غم فرونروم باز سوی یار روم 65
غزل شمارهٔ ۱۷۲۸ : مرا اگر تو نخواهی منت به جان خواهم 87
غزل شمارهٔ ۱۷۲۹ : اگر چه شرط نهادیم و امتحان کردیم 78
غزل شمارهٔ ۱۷۳۰ : چه روز باشد کاین جسم و رسم بنوردیم 86
غزل شمارهٔ ۱۷۳۱ : اگر زمین و فلک را پر از سلام کنیم 98
غزل شمارهٔ ۱۷۳۲ : به حق آنک بخواندی مرا ز گوشه بام 61
غزل شمارهٔ ۱۷۳۳ : به جان عشق که از بهر عشق دانه و دام 92
غزل شمارهٔ ۱۷۳۴ : سماع چیست ز پنهانیان دل پیغام 94
غزل شمارهٔ ۱۷۳۵ : به گوش من برسانید هجر تلخ پیام 70
غزل شمارهٔ ۱۷۳۶ : به گرد تو چو نگردم به گرد خود گردم 87
غزل شمارهٔ ۱۷۳۷ : بیار باده که اندر خمار خمارم 93
غزل شمارهٔ ۱۷۳۸ : به گوشه‌ای بروم گوش آن قدح گیرم 60
غزل شمارهٔ ۱۷۳۹ : زهی حلاوت پنهان در این خلای شکم 92
غزل شمارهٔ ۱۷۴۰ : خوشی خوشی تو ولی من هزار چندانم 126
غزل شمارهٔ ۱۷۴۱ : به کوی عشق تو من نامدم که بازروم 78
غزل شمارهٔ ۱۷۴۲ : ببسته است پری نهانیی پایم 70
غزل شمارهٔ ۱۷۴۳ : اگر چه ما نه خروس و نه ماکیان داریم 85
غزل شمارهٔ ۱۷۴۴ : بیار مطرب بر ما کریم باش کریم 86
غزل شمارهٔ ۱۷۴۵ : فضول گشته‌ام امروز جنگ می جویم 70
غزل شمارهٔ ۱۷۴۶ : بر آن شده‌ست دلم کآتشی بگیرانم 78
غزل شمارهٔ ۱۷۴۷ : اگر به عقل و کفایت پی جنون باشم 90
غزل شمارهٔ ۱۷۴۸ : می گریزد از ما و ما قوامش داریم 76
غزل شمارهٔ ۱۷۴۹ : گه چرخ زنان همچون فلکم 63
غزل شمارهٔ ۱۷۵۰ : تلخی نکند شیرین ذقنم 80
غزل شمارهٔ ۱۷۵۱ : تشنه خویش کن مده آبم 82
غزل شمارهٔ ۱۷۵۲ : کون خر را نظام دین گفتم 113
غزل شمارهٔ ۱۷۵۳ : آمدم باز تا چنان گردم 108
غزل شمارهٔ ۱۷۵۴ : آتشی از تو در دهان دارم 87
غزل شمارهٔ ۱۷۵۵ : در طریقت دو صد کمین دارم 82
غزل شمارهٔ ۱۷۵۶ : تا به جان مست عشق آن یارم 82
غزل شمارهٔ ۱۷۵۷ : همتم شد بلند و تدبیرم 91
غزل شمارهٔ ۱۷۵۸ : در وصالت چرا بیاموزم 75
غزل شمارهٔ ۱۷۵۹ : اه چه بی‌رنگ و بی‌نشان که منم 82
غزل شمارهٔ ۱۷۶۰ : به خدایی که در ازل بوده‌ست 50
غزل شمارهٔ ۱۷۶۱ : ما همه از الست همدستیم 104
غزل شمارهٔ ۱۷۶۲ : آمدستیم تا چنان گردیم 91
غزل شمارهٔ ۱۷۶۳ : ما که باده ز دست یار خوریم 93
غزل شمارهٔ ۱۷۶۴ : ناله بلبل بهار کنیم 76
غزل شمارهٔ ۱۷۶۵ : عاشق روی جان فزای توییم 64
غزل شمارهٔ ۱۷۶۶ : خیز تا فتنه‌ای برانگیزیم 65
غزل شمارهٔ ۱۷۶۵ : عاشق روی جان فزای توییم 78
غزل شمارهٔ ۱۷۶۷ : تو چه دانی که ما چه مرغانیم 89
غزل شمارهٔ ۱۷۶۸ : چند قبا بر قد دل دوختم 95
غزل شمارهٔ ۱۷۶۹ : ای دل صافی دم ثابت قدم 86
غزل شمارهٔ ۱۷۷۰ : آمد سرمست سحر دلبرم 60
غزل شمارهٔ ۱۷۷۱ : شد ز غمت خانه سودا دلم 62
غزل شمارهٔ ۱۷۷۲ : چند گهی فاتحه خوانت کنم 91
غزل شمارهٔ ۱۷۷۳ : بار دگر جانب یار آمدیم 54
غزل شمارهٔ ۱۷۷۴ : ما به تماشای تو بازآمدیم 98
غزل شمارهٔ ۱۷۷۵ : گر تو کنی روی ترش زحمت از این جا ببرم 65
غزل شمارهٔ ۱۷۷۶ : منم آن بنده مخلص که از آن روز که زادم 95
غزل شمارهٔ ۱۷۷۷ : انا فتحنا بابکم لا تهجروا اصحابکم 87
غزل شمارهٔ ۱۷۷۸ : رحت انا من بینکم غبت کذا من عینکم 82
غزل شمارهٔ ۱۷۷۹ : اتیناکم اتیناکم فحیونا نحییکم 101
غزل شمارهٔ ۱۷۸۰ : اقبل الساقی علینا حاملا کاس المدام 88
غزل شمارهٔ ۱۷۸۱ : قد رجعنا قد رجعنا جائیا من طورکم 60
غزل شمارهٔ ۱۷۸۲ : ظننتم ایا عذال ان قد عدلتم 76
غزل شمارهٔ ۱۷۸۳ : فان وفق الله الکریم وصالکم 106
غزل شمارهٔ ۱۷۸۴ : علی اهل نجد الثنا و سلام 81
غزل شمارهٔ ۱۷۸۵ : بیا بیا دلدار من دلدار من 65
غزل شمارهٔ ۱۷۸۶ : دزدیده چون جان می روی اندر میان جان من 72
غزل شمارهٔ ۱۷۸۷ : گر آخر آمد عشق تو گردد ز اول‌ها فزون 69
غزل شمارهٔ ۱۷۸۸ : تا کی گریزی از اجل در ارغوان و ارغنون 156
غزل شمارهٔ ۱۷۸۹ : ای عاشقان ای عاشقان هنگام کوچ است از جهان 84
غزل شمارهٔ ۱۷۹۰ : دلدار من در باغ دی می گشت و می گفت ای چمن 76
غزل شمارهٔ ۱۷۹۲ : این کیست این این کیست این این یوسف ثانی است این 84
غزل شمارهٔ ۱۷۹۱ : بویی همی‌آید مرا مانا که باشد یار من 91
غزل شمارهٔ ۱۷۹۳ : این کیست این این کیست این هذا جنون العاشقین 95
غزل شمارهٔ ۱۷۹۵ : هین دف بزن هین کف بزن کاقبال خواهی یافتن 71
غزل شمارهٔ ۱۷۹۴ : ای باغبان ای باغبان آمد خزان آمد خزان 98
غزل شمارهٔ ۱۷۹۶ : دلدار من در باغ دی می گشت و می گفت ای چمن 106
غزل شمارهٔ ۱۷۹۷ : ای دل شکایت‌ها مکن تا نشنود دلدار من 71
غزل شمارهٔ ۱۷۹۸ : ای یار من ای یار من ای یار بی‌زنهار من 88
غزل شمارهٔ ۱۷۹۹ : در غیب پر این سو مپر ای طایر چالاک من 61
غزل شمارهٔ ۱۸۰۰ : هذا رشاد الکافرین هذا جزاء الصابرین 68
غزل شمارهٔ ۱۸۰۱ : آن شاخ خشک است و سیه‌هان ای صبا بر وی مزن 70
غزل شمارهٔ ۱۸۰۲ : چندان بگردم گرد دل کز گردش بسیار من 102
غزل شمارهٔ ۱۸۰۳ : بخت نگار و چشم من هر دو نخسبد در زمن 85
غزل شمارهٔ ۱۸۰۴ : با آن سبک روحی گل وان لطف شه برگ سمن 68
غزل شمارهٔ ۱۸۰۵ : پوشیده چون جان می روی اندر میان جان من 104
غزل شمارهٔ ۱۸۰۶ : آن سو مرو این سو بیا ای گلبن خندان من 127
غزل شمارهٔ ۱۸۰۷ : ای بس که از آواز دش وامانده‌ام زین راه من 60
غزل شمارهٔ ۱۸۰۸ : با آنک از پیوستگی من عشق گشتم عشق من 67
غزل شمارهٔ ۱۸۰۹ : بر گرد گل می گشت دی نقش خیال یار من 92
غزل شمارهٔ ۱۸۱۰ : من دزد دیدم کو برد مال و متاع مردمان 76
غزل شمارهٔ ۱۸۱۱ : خوش می گریزی هر طرف از حلقه ما نی مکن 62
غزل شمارهٔ ۱۸۱۲ : ای نور افلاک و زمین چشم و چراغ غیب بین 77
غزل شمارهٔ ۱۸۱۳ : کو خر من کو خر من پار بمرد آن خر من 59
غزل شمارهٔ ۱۸۱۴ : عشق تو آورد قدح پر ز بلای دل من 82
غزل شمارهٔ ۱۸۱۵ : من خوشم از گفت خسان وز لب و لنج ترشان 65
غزل شمارهٔ ۱۸۱۶ : آینه‌ای بزدایم از جهت منظر من 86
غزل شمارهٔ ۱۸۱۷ : قصد جفاها نکنی ور بکنی با دل من 83
غزل شمارهٔ ۱۸۱۸ : قصد جفاها نکنی ور بکنی با دل من 96
غزل شمارهٔ ۱۸۱۹ : کافرم ار در دو جهان عشق بود خوشتر از این 72
غزل شمارهٔ ۱۸۲۰ : هی چه گریزی چندین یک نفس این جا بنشین 56
غزل شمارهٔ ۱۸۲۱ : آب حیات عشق را در رگ ما روانه کن 89
غزل شمارهٔ ۱۸۲۲ : ای شده از جفای تو جانب چرخ دود من 84
غزل شمارهٔ ۱۸۲۳ : سیر نمی‌شوم ز تو نیست جز این گناه من 75
غزل شمارهٔ ۱۸۲۴ : سیر نمی‌شوم ز تو ای مه جان فزای من 94
غزل شمارهٔ ۱۸۲۵ : من طربم طرب منم زهره زند نوای من 104
غزل شمارهٔ ۱۸۲۶ : هر کی ز حور پرسدت رخ بنما که همچنین 77
غزل شمارهٔ ۱۸۲۷ : دوش چه خورده‌ای دلا راست بگو نهان مکن 83
غزل شمارهٔ ۱۸۲۸ : باز نگار می کشد چون شتران مهار من 62
غزل شمارهٔ ۱۸۲۹ : گفتم دوش عشق را ای تو قرین و یار من 93
غزل شمارهٔ ۱۸۳۰ : تا تو حریف من شدی ای مه دلستان من 89
غزل شمارهٔ ۱۸۳۱ : راز تو فاش می کنم صبر نماند بیش از این 75
غزل شمارهٔ ۱۸۳۲ : مانده شده‌ست گوش من از پی انتظار آن 78
غزل شمارهٔ ۱۸۳۳ : آمده‌ام به عذر تو ای طرب و قرار جان 63
غزل شمارهٔ ۱۸۳۴ : عید نمای عید را ای تو هلال عید من 91
غزل شمارهٔ ۱۸۳۵ : گرم درآ و دم مده ساقی بردبار من 96
غزل شمارهٔ ۱۸۳۶ : باز بهار می کشد زندگی از بهار من 81
غزل شمارهٔ ۱۸۳۷ : یا رب من بدانمی‌چیست مراد یار من 96
غزل شمارهٔ ۱۸۳۸ : چند گریزی ای قمر هر طرفی ز کوی من 89
غزل شمارهٔ ۱۸۳۹ : واقعه‌ای بدیده‌ام لایق لطف و آفرین 71
غزل شمارهٔ ۱۸۴۰ : مطرب خوش نوای من عشق نواز همچنین 96
غزل شمارهٔ ۱۸۴۱ : تا چه خیال بسته‌ای ای بت بدگمان من 94
غزل شمارهٔ ۱۸۴۲ : چهره شرمگین تو بستد شرمگان من 76
غزل شمارهٔ ۱۸۴۳ : دوش چه خورده‌ای دلا راست بگو نهان مکن 79
غزل شمارهٔ ۱۸۴۴ : مرا در دل همی‌آید که من دل را کنم قربان 72
غزل شمارهٔ ۱۸۴۵ : عدو توبه و صبرم مرا امروز ناگاهان 67
غزل شمارهٔ ۱۸۴۶ : حرام است ای مسلمانان از این خانه برون رفتن 86
غزل شمارهٔ ۱۸۴۸ : چه باشد پیشه عاشق به جز دیوانگی کردن 86
غزل شمارهٔ ۱۸۴۷ : خرامان می روی در دل چراغ افروز جان و تن 83
غزل شمارهٔ ۱۸۴۹ : چرا کوشد مسلمان در مسلمان را فریبیدن 70
غزل شمارهٔ ۱۸۵۰ : چراغ عالم افروزم نمی‌تابد چنین روشن 72
غزل شمارهٔ ۱۸۵۱ : نشانی‌هاست در چشمش نشانش کن نشانش کن 53
غزل شمارهٔ ۱۸۵۲ : چو آمد روی مه رویم کی باشم من که باشم من 106
غزل شمارهٔ ۱۸۵۳ : چو افتم من ز عشق دل به پای دلربای من 73
غزل شمارهٔ ۱۸۵۴ : چه دانی تو خراباتی که هست از شش جهت بیرون 120 1
غزل شمارهٔ ۱۸۵۵ : چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون 108
غزل شمارهٔ ۱۸۵۶ : مرا هر دم همی‌گویی که برگو قطعه شیرین 65
غزل شمارهٔ ۱۸۵۷ : توقع دارم از لطف تو ای صدر نکوآیین 64
غزل شمارهٔ ۱۸۵۸ : چو افتم من ز عشق دل به پای دلربای من 76
غزل شمارهٔ ۱۸۵۹ : منم آن حلقه در گوش و نشسته گوش شمس الدین 89
غزل شمارهٔ ۱۸۶۰ : الا ای باد شبگیرم بیار اخبار شمس الدین 109
غزل شمارهٔ ۱۸۶۱ : ای قاعده مستان در همدگر افتادن 61
غزل شمارهٔ ۱۸۶۲ : چون چنگ شدم جانا آن چنگ تو دروا کن 75
غزل شمارهٔ ۱۸۶۳ : ای سنجق نصرالله وی مشعله یاسین 85
غزل شمارهٔ ۱۸۶۴ : در پرده دل بنگر صد دختر آبستان 83
غزل شمارهٔ ۱۸۶۵ : ای سرو و گل بستان بنگر به تهی دستان 85
غزل شمارهٔ ۱۸۶۶ : ای کار من از تو زر ای سیمبر مستان 59
غزل شمارهٔ ۱۸۶۷ : ای جانک من چونی یک بوسه به چند ای جان 42
غزل شمارهٔ ۱۸۶۸ : دروازه هستی را جز ذوق مدان ای جان 71
غزل شمارهٔ ۱۸۶۹ : رو مذهب عاشق را برعکس روش‌ها دان 69
غزل شمارهٔ ۱۸۷۰ : ای نفس چو سگ آخر تا چند زنی دندان 47
غزل شمارهٔ ۱۸۷۱ : دو چیز نخواهد بد در هر دو جهان می دان 61
غزل شمارهٔ ۱۸۷۲ : ای در غم بیهوده رو کم ترکوا برخوان 65
غزل شمارهٔ ۱۸۷۳ : دانی که کجا جویی ما را به گه جستن 73
غزل شمارهٔ ۱۸۷۴ : از آتش روی خود اندر دلم آتش زن 77
غزل شمارهٔ ۱۸۷۵ : ای یار مقامردل پیش آ و دمی کم زن 74
غزل شمارهٔ ۱۸۷۶ : بی جا شو در وحدت در عین فنا جا کن 90
غزل شمارهٔ ۱۸۷۷ : ای دل چو نمی‌گردد در شرح زبان من 54
غزل شمارهٔ ۱۸۷۸ : من گوش کشان گشتم از لیلی و از مجنون 44
غزل شمارهٔ ۱۸۷۹ : آرایش باغ آمد این روی چه روی است این 51
غزل شمارهٔ ۱۸۸۰ : در زیر نقاب شب این زنگیکان را بین 48
غزل شمارهٔ ۱۸۸۱ : از چشمه جان ره شد در خانه هر مسکین 39
غزل شمارهٔ ۱۸۸۲ : آن کس که تو را بیند وانگه نظرش بر تن 49
غزل شمارهٔ ۱۸۸۳ : بی او نتوان رفتن بی‌او نتوان گفتن 50
غزل شمارهٔ ۱۸۸۴ : آن ساعد سیمین را در گردن ما افکن 70
غزل شمارهٔ ۱۸۸۵ : ای سرده صد سودا دستار چنین می کن 76
غزل شمارهٔ ۱۸۸۶ : نی نی به از این باید با دوست وفا کردن 52
غزل شمارهٔ ۱۸۸۷ : گرت هست سر ما سر و ریش بجنبان 53
غزل شمارهٔ ۱۸۸۸ : بیا بوسه به چند است از آن لعل مثمن 55
غزل شمارهٔ ۱۸۸۹ : دل دل دل تو دل مرا مرنجان 64
غزل شمارهٔ ۱۸۹۰ : با روی تو کفر است به معنی نگریدن 59
غزل شمارهٔ ۱۸۹۱ : ما دست تو را خواجه بخواهیم کشیدن 43
غزل شمارهٔ ۱۸۹۲ : هر شب که بود قاعده سفره نهادن 51
غزل شمارهٔ ۱۸۹۳ : صد گوش نوم باز شد از راز شنودن 50
غزل شمارهٔ ۱۸۹۴ : گر زانک ملولی ز من ای فتنه حوران 50
غزل شمارهٔ ۱۸۹۵ : بفریفتیم دوش و پرندوش به دستان 38
غزل شمارهٔ ۱۸۹۶ : نشاید از تو چندین جور کردن 56
غزل شمارهٔ ۱۸۹۷ : در این دم همدمی آمد خمش کن 47
غزل شمارهٔ ۱۸۹۸ : ندا آمد به جان از چرخ پروین 42
غزل شمارهٔ ۱۸۹۹ : دل خون خواره را یک باره بستان 48
غزل شمارهٔ ۱۹۰۰ : بیا ای مونس جان‌های مستان 56
غزل شمارهٔ ۱۹۰۱ : ز زخم دف کفم بدرید ای جان 38
غزل شمارهٔ ۱۹۰۲ : چرا منکر شدی ای میر کوران 52
غزل شمارهٔ ۱۹۰۳ : شنیدی تو که خط آمد ز خاقان 56
غزل شمارهٔ ۱۹۰۴ : کجا خواهی ز چنگ ما پریدن 52
غزل شمارهٔ ۱۹۰۵ : اگر تو عاشقی غم را رها کن 47
غزل شمارهٔ ۱۹۰۶ : تو نقد قلب را از زر برون کن 49
غزل شمارهٔ ۱۹۰۷ : گر این جا حاضری سر همچنین کن 48
غزل شمارهٔ ۱۹۰۸ : نتانی آمدن این راه با من 61
غزل شمارهٔ ۱۹۰۹ : دل معشوق سوزیده است بر من 45
غزل شمارهٔ ۱۹۱۰ : تو هر جزو جهان را بر گذر بین 33
غزل شمارهٔ ۱۹۱۱ : تو را پندی دهم ای طالب دین 68
غزل شمارهٔ ۱۹۱۲ : بیا ساقی می ما را بگردان 58
غزل شمارهٔ ۱۹۱۳ : به باغ آییم فردا جمله یاران 55
غزل شمارهٔ ۱۹۱۴ : اگر خواهی مرا می در هوا کن 134
غزل شمارهٔ ۱۹۱۵ : برو ای دل به سوی دلبر من 34
غزل شمارهٔ ۱۹۱۶ : برآ بر بام و اکنون ماه نو بین 55
غزل شمارهٔ ۱۹۱۷ : چو بربندند ناگاهت زنخدان 65
غزل شمارهٔ ۱۹۱۸ : فرود آ تو ز مرکب بار می بین 49
غزل شمارهٔ ۱۹۱۹ : عشق است بر آسمان پریدن 53
غزل شمارهٔ ۱۹۲۰ : دیر آمده‌ای مرو شتابان 55
غزل شمارهٔ ۱۹۲۱ : ای ساقی و دستگیر مستان 37
غزل شمارهٔ ۱۹۲۲ : ما شادتریم یا تو ای جان 44
غزل شمارهٔ ۱۹۲۳ : ای روی مه تو شاد خندان 49
غزل شمارهٔ ۱۹۲۴ : ای روی تو نوبهار خندان 60
غزل شمارهٔ ۱۹۲۵ : بازآمد آستین فشانان 37
غزل شمارهٔ ۱۹۲۶ : مال است و زر است مکسب تن 58
غزل شمارهٔ ۱۹۲۷ : وقت آمد توبه را شکستن 55
غزل شمارهٔ ۱۹۲۸ : ای دوست عتاب را رها کن 35
غزل شمارهٔ ۱۹۲۹ : ای عربده کرده دوش با من 55
غزل شمارهٔ ۱۹۳۰ : امروز تو خوشتری و یا من 48
غزل شمارهٔ ۱۹۳۱ : عقل از کف عشق خورد افیون 58
غزل شمارهٔ ۱۹۳۲ : ای دشمن عقل و جان شیرین 29
غزل شمارهٔ ۱۹۳۳ : برخیز و صبوح را برنجان 53
غزل شمارهٔ ۱۹۳۴ : از ما مرو ای چراغ روشن 70
غزل شمارهٔ ۱۹۳۵ : دلبر بیگانه صورت مهر دارد در نهان 63
غزل شمارهٔ ۱۹۴۰ : ای ز تو مه پای کوبان وز تو زهره دف زنان 47
غزل شمارهٔ ۱۹۴۰ : ای ز تو مه پای کوبان وز تو زهره دف زنان 55
غزل شمارهٔ ۱۹۳۶ : عاشقان نالان چو نای و عشق همچون نای زن 45
غزل شمارهٔ ۱۹۳۷ : هر خوشی که فوت شد از تو مباش اندوهگین 58
غزل شمارهٔ ۱۹۳۸ : نازنینی را رها کن با شهان نازنین 54
غزل شمارهٔ ۱۹۳۹ : می پرد این مرغ دیگر در جنان عاشقان 43
غزل شمارهٔ ۱۹۴۱ : مهره‌ای از جان ربودم بی‌دهان و بی‌دهان 32
غزل شمارهٔ ۱۹۴۲ : من ز گوش او بدزدم حلقه دیگر نهان 39
غزل شمارهٔ ۱۹۴۳ : می گزید او آستین را شرمگین در آمدن 58
غزل شمارهٔ ۱۹۴۴ : چون ببینی آفتاب از روی دلبر یاد کن 39
غزل شمارهٔ ۱۹۴۵ : هر چه آن سرخوش کند بویی بود از یار من 57
غزل شمارهٔ ۱۹۴۶ : کاشکی از غیر تو آگه نبودی جان من 45
غزل شمارهٔ ۱۹۴۷ : سوی بیماران خود شد شاه مه رویان من 52
غزل شمارهٔ ۱۹۴۸ : بانگ آید هر زمانی زین رواق آبگون 64
غزل شمارهٔ ۱۹۴۹ : آنچ می آید ز وصفت این زمانم در دهن 61
غزل شمارهٔ ۱۹۵۰ : بوی آن باغ و بهار و گلبن رعناست این 56
غزل شمارهٔ ۱۹۵۱ : ای برادر تو چه مرغی خویشتن را بازبین 48
غزل شمارهٔ ۱۹۵۲ : هست ما را هر زمانی از نگار راستین 24
غزل شمارهٔ ۱۹۵۳ : هر صبوحی ارغنون‌ها را برنجان همچنین 48
غزل شمارهٔ ۱۹۵۴ : عیش‌هاتان نوش بادا هر زمان ای عاشقان 46
غزل شمارهٔ ۱۹۵۵ : ای زیان و ای زیان و ای زیان و ای زیان 39
غزل شمارهٔ ۱۹۵۶ : سر فروکرد از فلک آن ماه روی سیمتن 54
غزل شمارهٔ ۱۹۵۷ : هست عاقل هر زمانی در غم پیدا شدن 62
غزل شمارهٔ ۱۹۵۸ : ساقیا چون مست گشتی خویش را بر من بزن 38
غزل شمارهٔ ۱۹۵۹ : روی او فتوی دهد کز کعبه بر بتخانه زن 54
غزل شمارهٔ ۱۹۶۰ : آفتابا بار دیگر خانه را پرنور کن 58
غزل شمارهٔ ۱۹۶۱ : نوبهارا جان مایی جان‌ها را تازه کن 69
غزل شمارهٔ ۱۹۶۲ : یار خود را خواب دیدم ای برادر دوش من 48
غزل شمارهٔ ۱۹۶۳ : پرده بردار ای حیات جان و جان افزای من 54
غزل شمارهٔ ۱۹۶۴ : شمس دین بر یوسفان و نازنینان نازنین 65
غزل شمارهٔ ۱۹۶۵ : در میان ظلمت جان تو نور چیست آن 57
غزل شمارهٔ ۱۹۶۶ : جام پر کن ساقیا آتش بزن اندر غمان 39
غزل شمارهٔ ۱۹۶۷ : ای تو را گردن زده آن تسخرت بر گرد نان 76
غزل شمارهٔ ۱۹۶۸ : ای دل من در هوایت همچو آب و ماهیان 52
غزل شمارهٔ ۱۹۶۹ : از بدی‌ها آن چه گویم هست قصدم خویشتن 57
غزل شمارهٔ ۱۹۷۰ : مطربا بردار چنگ و لحن موسیقار زن 97
غزل شمارهٔ ۱۹۷۱ : از دخول هر غری افسرده‌ای در کار من 58
غزل شمارهٔ ۱۹۷۲ : عاشقا دو چشم بگشا چارجو در خود ببین 57
غزل شمارهٔ ۱۹۷۳ : موی بر سر شد سپید و روی من بگرفت چین 52
غزل شمارهٔ ۱۹۷۴ : ای چراغ آسمان و رحمت حق بر زمین 42
غزل شمارهٔ ۱۹۷۵ : عشق شمس الدین است یا نور کف موسی است آن 40
غزل شمارهٔ ۱۹۷۷ : در ستایش‌های شمس الدین نباشم مفتتن 42
غزل شمارهٔ ۱۹۷۶ : عشق شمس حق و دین کان گوهر کانی است آن 46
غزل شمارهٔ ۱۹۷۸ : ایها الساقی ادر کأس الحمیا نصف من 58
غزل شمارهٔ ۱۹۷۹ : عاشقان را مژده‌ای از سرفراز راستین 54
غزل شمارهٔ ۱۹۸۰ : یارکان رقصی کنید اندر غمم خوشتر از این 51
غزل شمارهٔ ۱۹۸۱ : مطربا نرمک بزن تا روح بازآید به تن 45
غزل شمارهٔ ۱۹۸۲ : گلسن بنده ستایک غرضم یق اشد رسن 63
غزل شمارهٔ ۱۹۸۳ : به خدا میل ندارم نه به چرب و نه به شیرین 56
غزل شمارهٔ ۱۹۸۴ : بده آن مرد ترش را قدحی ای شه شیرین 32
غزل شمارهٔ ۱۹۸۵ : صنما بیار باده بنشان خمار مستان 63
غزل شمارهٔ ۱۹۸۶ : صنما به چشم شوخت که به چشم اشارتی کن 37
غزل شمارهٔ ۱۹۸۷ : هله نیم مست گشتم قدحی دگر مدد کن 72
غزل شمارهٔ ۱۹۸۸ : چه شکر داد عجب یوسف خوبی به لبان 57
غزل شمارهٔ ۱۹۸۹ : جنتی کرد جهان را ز شکر خندیدن 66
غزل شمارهٔ ۱۹۹۰ : جان حیوان که ندیده است به جز کاه و عطن 38
غزل شمارهٔ ۱۹۹۱ : همه خوردند و بخفتند و تهی گشت وطن 44
غزل شمارهٔ ۱۹۹۲ : خوی با ما کن و با بی‌خبران خوی مکن 59
غزل شمارهٔ ۱۹۹۳ : هیچ باشد که رسد آن شکر و پسته من 31
غزل شمارهٔ ۱۹۹۴ : بشنو از بوالهوسان قصه میر عسسان 79
غزل شمارهٔ ۱۹۹۵ : اینک آن انجم روشن که فلک چاکرشان 50
غزل شمارهٔ ۱۹۹۶ : چون خیال تو درآید به دلم رقص کنان 42
غزل شمارهٔ ۱۹۹۷ : هر که را گشت سر از غایت برگردیدن 36
غزل شمارهٔ ۱۹۹۸ : به خدا گل ز تو آموخت شکر خندیدن 61
غزل شمارهٔ ۱۹۹۹ : مکن ای دوست ز جور این دلم آواره مکن 31
غزل شمارهٔ ۲۰۰۰ : ای ز هجران تو مردن طرب و راحت من 46
غزل شمارهٔ ۲۰۰۱ : دم ده و عشوه ده ای دلبر سیمین بر من 59
غزل شمارهٔ ۲۰۰۲ : تو سبب سازی و دانایی آن سلطان بین 48
غزل شمارهٔ ۲۰۰۳ : همه خوردند و بخفتند و تهی گشت وطن 53
غزل شمارهٔ ۲۰۰۴ : شیرمردا تو چه ترسی ز سگ لاغرشان 184
غزل شمارهٔ ۲۰۰۵ : چه نشستی دور چون بیگانگان 49
غزل شمارهٔ ۲۰۰۶ : هر کجا که پا نهی ای جان من 32
غزل شمارهٔ ۲۰۰۷ : شاه ما باری برای کاهلان 58
غزل شمارهٔ ۲۰۰۸ : می بده ای ساقی آخرزمان 85
غزل شمارهٔ ۲۰۰۹ : نک بهاران شد صلا ای لولیان 55
غزل شمارهٔ ۲۰۱۰ : بشنو از دل نکته‌های بی‌سخن 52
غزل شمارهٔ ۲۰۱۱ : جان جان‌هایی تو جان را برشکن 51
غزل شمارهٔ ۲۰۱۲ : ای دلارام من و ای دل شکن 53
غزل شمارهٔ ۲۰۱۳ : ساقیا برخیز و می در جام کن 56
غزل شمارهٔ ۲۰۱۴ : راز چون با من نگوید یار من 53
غزل شمارهٔ ۲۰۱۵ : فقر را در خواب دیدم دوش من 72
غزل شمارهٔ ۲۰۱۶ : جان من جان تو جانت جان من 33
غزل شمارهٔ ۲۰۱۷ : آمد آمد در میان خوب ختن 43
غزل شمارهٔ ۲۰۱۸ : مرغ خانه با هما پر وا مکن 45
غزل شمارهٔ ۲۰۱۹ : ای ببرده دل تو قصد جان مکن 59
غزل شمارهٔ ۲۰۲۰ : ای خدا این وصل را هجران مکن 57
غزل شمارهٔ ۲۰۲۱ : صبحدم شد زود برخیز ای جوان 58
غزل شمارهٔ ۲۰۲۲ : ای زیان و ای زیان و ای زیان 48
غزل شمارهٔ ۲۰۲۳ : رو قرار از دل مستان بستان 50
غزل شمارهٔ ۲۰۲۴ : مات خود را صنما مات مکن 216
غزل شمارهٔ ۲۰۲۵ : ای به انکار سوی ما نگران 64
غزل شمارهٔ ۲۰۲۶ : به شکرخنده ببردی دل من 56
غزل شمارهٔ ۲۰۲۷ : ای امتان باطل بر نان زنید بر نان 41
غزل شمارهٔ ۲۰۲۸ : گر چه بسی نشستم در نار تا به گردن 47
غزل شمارهٔ ۲۰۲۹ : ای مرغ آسمانی آمد گه پریدن 61
غزل شمارهٔ ۲۰۳۰ : گفتی مرا که چونی در روی ما نظر کن 60
غزل شمارهٔ ۲۰۳۱ : ای محو راه گشته از محو هم سفر کن 143
غزل شمارهٔ ۲۰۳۲ : من از کی باک دارم خاصه که یار با من 46
غزل شمارهٔ ۲۰۳۳ : جانا نخست ما را مرد مدام گردان 54
غزل شمارهٔ ۲۰۳۴ : ای دل ز شاه حوران یا قبله صبوران 54
غزل شمارهٔ ۲۰۳۵ : آن خوب را طلب کن اندر میان حوران 65
غزل شمارهٔ ۲۰۳۶ : امروز سرکشان را عشقت جلوه کردن 57
غزل شمارهٔ ۲۰۳۷ : چون جان تو می‌ستانی چون شکر است مردن 49
غزل شمارهٔ ۲۰۳۸ : از زنگ لشکر آمد بر قلب لشکرش زن 29
غزل شمارهٔ ۲۰۳۹ : رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن 73
غزل شمارهٔ ۲۰۴۰ : روز است ای دو دیده در روزنم نظر کن 53
غزل شمارهٔ ۲۰۴۱ : پروانه شد در آتش گفتا که همچنین کن 67
غزل شمارهٔ ۲۰۴۲ : ای سنگ دل تو جان را دریای پرگهر کن 52
غزل شمارهٔ ۲۰۴۳ : دیدی چه گفت بهمن هیزم بنه چو خرمن 40
غزل شمارهٔ ۲۰۴۴ : جانا بیار باده و بختم بلند کن 50
غزل شمارهٔ ۲۰۴۵ : تو آب روشنی تو در این آب گل مکن 46
غزل شمارهٔ ۲۰۴۷ : می‌آیدم ز رنگ تو ای یار بوی آن 55
غزل شمارهٔ ۲۰۴۶ : مستی و عاشقی و جوانی و جنس این 57
غزل شمارهٔ ۲۰۴۸ : آن کیست ای خدای کز این دام خامشان 59
غزل شمارهٔ ۲۰۴۹ : ای دم به دم مصور جان از درون تن 53
غزل شمارهٔ ۲۰۵۰ : جانا بیار باده و بختم تمام کن 69
غزل شمارهٔ ۲۰۵۱ : می‌بینمت که عزم جفا می‌کنی مکن 65
غزل شمارهٔ ۲۰۵۲ : ای آنک از میانه کران می‌کنی مکن 64
غزل شمارهٔ ۲۰۵۳ : با عاشقان نشین و همه عاشقی گزین 55
غزل شمارهٔ ۲۰۵۴ : بشنیده‌ام که عزم سفر می‌کنی مکن 44
غزل شمارهٔ ۲۰۵۵ : مست شدی عاقبت آمدی اندر میان 39
غزل شمارهٔ ۲۰۵۶ : خواجه غلط کرده‌ای در روش یار من 45
غزل شمارهٔ ۲۰۵۷ : یار شو و یار بین دل شو و دلدار بین 50
غزل شمارهٔ ۲۰۵۸ : با رخ چون مشعله بر در ما کیست آن 34
غزل شمارهٔ ۲۰۵۹ : گفت لبم ناگهان نام گل و گلستان 40
غزل شمارهٔ ۲۰۶۰ : یک غزل آغاز کن بر صفت حاضران 60
غزل شمارهٔ ۲۰۶۱ : بوسه بده خویش را ای صنم سیمتن 41
غزل شمارهٔ ۲۰۶۲ : سیر نشد چشم و دل از نظر شاه من 52
غزل شمارهٔ ۲۰۶۳ : ای رخ خندان تو مایه صد گلستان 43
غزل شمارهٔ ۲۰۶۴ : باز فروریخت عشق از در و دیوار من 53
غزل شمارهٔ ۲۰۶۵ : باز درآمد ز راه فتنه برانگیز من 56
غزل شمارهٔ ۲۰۶۶ : باز برآمد ز کوه خسرو شیرین من 55
غزل شمارهٔ ۲۰۶۷ : ای هوس عشق تو کرده جهان را زبون 33
غزل شمارهٔ ۲۰۶۸ : بازشکستند خلق سلسله یا مسلمین 35
غزل شمارهٔ ۲۰۶۹ : بیش مکن همچنان خانه درآ همچنین 83 2
غزل شمارهٔ ۲۰۷۰ : یا تو ترش کرده رو مایه ده شکران 45
غزل شمارهٔ ۲۰۷۱ : هر چه کنی تو کرده من دان 38
غزل شمارهٔ ۲۰۷۲ : جفای تلخ تو گوهر کند مرا ای جان 38
غزل شمارهٔ ۲۰۷۳ : دلا تو شهد منه در دهان رنجوران 80
غزل شمارهٔ ۲۰۷۴ : مکن مکن که روا نیست بی‌گنه کشتن 44
غزل شمارهٔ ۲۰۷۵ : توی که بدرقه باشی گهی گهی رهزن 51
غزل شمارهٔ ۲۰۷۶ : به جان تو که از این دلشده کرانه مکن 50
غزل شمارهٔ ۲۰۷۷ : به من نگر به دو رخسار زعفرانی من 49
غزل شمارهٔ ۲۰۷۸ : چهار روز ببودم به پیش تو مهمان 49
غزل شمارهٔ ۲۰۷۹ : مقام ناز نداری برو تو ناز مکن 58
غزل شمارهٔ ۲۰۸۰ : چهار شعر بگفتم بگفت نی به از این 44
غزل شمارهٔ ۲۰۸۱ : نعیم تو نه از آن است که سیر گردد جان 45
غزل شمارهٔ ۲۰۸۲ : برای چشم تو صد چشم بد توان دیدن 53
غزل شمارهٔ ۲۰۸۳ : اگر سزای لب تو نبود گفته من 52
غزل شمارهٔ ۲۰۸۴ : بیا بیا که ز هجرت نه عقل ماند نه دین 54
غزل شمارهٔ ۲۰۸۵ : به صلح آمد آن ترک تند عربده کن 46
غزل شمارهٔ ۲۰۸۷ : بگویم مثالی از این عشق سوزان 60
غزل شمارهٔ ۲۰۸۶ : من کجا بودم عجب بی‌تو این چندین زمان 62
غزل شمارهٔ ۲۰۸۸ : ببردی دلم را بدادی به زاغان 48
غزل شمارهٔ ۲۰۸۹ : تنت زین جهان است و دل زان جهان 76
غزل شمارهٔ ۲۰۹۰ : به پیش آر سغراق گلگون من 66
غزل شمارهٔ ۲۰۹۱ : ای هفت دریا گوهر عطا کن 57
غزل شمارهٔ ۲۰۹۲ : آن دلبر من آمد بر من 39
غزل شمارهٔ ۲۰۹۳ : تازه شد از او باغ و بر من 47
غزل شمارهٔ ۲۰۹۴ : یک قوصره پر دارم ز سخن 70
غزل شمارهٔ ۲۰۹۵ : با من صنما دل یک دله کن 58
غزل شمارهٔ ۲۰۹۶ : گر تنگ بدی این سینه من 59
غزل شمارهٔ ۲۰۹۷ : چون دل جانا بنشین بنشین 73
غزل شمارهٔ ۲۰۹۸ : شب محنت که بد طبیب و تو افکار یاد کن 36
غزل شمارهٔ ۲۰۹۹ : چند نظاره جهان کردن 55
غزل شمارهٔ ۲۱۰۰ : چند بوسه وظیفه تعیین کن 38
غزل شمارهٔ ۲۱۰۱ : سیر گشتم ز نازهای خسان 64
غزل شمارهٔ ۲۱۰۲ : چیست با عشق آشنا بودن 49
غزل شمارهٔ ۲۱۰۳ : گر چه اندر فغان و نالیدن 63
غزل شمارهٔ ۲۱۰۴ : شب که جهان است پر از لولیان 92
غزل شمارهٔ ۲۱۰۵ : ساقی من خیزد بی‌گفت من 52
غزل شمارهٔ ۲۱۰۶ : مست رسید آن بت بی‌باک من 32
غزل شمارهٔ ۲۱۰۷ : جان منی جان منی جان من 56
غزل شمارهٔ ۲۱۰۸ : می‌نروم هیچ از این خانه من 49
غزل شمارهٔ ۲۱۰۹ : ای تو پناه همه روز محن 55
غزل شمارهٔ ۲۱۱۰ : بانگ برآمد ز خرابات من 53
غزل شمارهٔ ۲۱۱۱ : بانگ برآمد ز خرابات من 50
غزل شمارهٔ ۲۱۱۲ : ظلمت شب پرتو ظلمات من 52
غزل شمارهٔ ۲۱۱۳ : ای تو چو خورشید و شه خاص من 72
غزل شمارهٔ ۲۱۱۴ : بانگ برآمد ز دل و جان من 34
غزل شمارهٔ ۲۱۱۵ : بازرسید آن بت زیبای من 51
غزل شمارهٔ ۲۱۱۶ : آمده‌ای بی‌گه خامش مشین 47
غزل شمارهٔ ۲۱۱۷ : پیشتر آ ای صنم شنگ من 120
غزل شمارهٔ ۲۱۱۸ : می تلخی که تلخی‌ها بدو گردد همه شیرین 37
غزل شمارهٔ ۲۱۲۰ : دگرباره چو مه کردیم خرمن 43
غزل شمارهٔ ۲۱۱۹ : اگر امروز دلدارم درآید همچو دی خندان 59
غزل شمارهٔ ۲۱۲۱ : افندس مسین کاغا یومیندن 60
غزل شمارهٔ ۲۱۲۲ : کیف اتوب یا اخی من سکر کارجوان 65
غزل شمارهٔ ۲۱۲۳ : العشق یقول لی تزین 54
غزل شمارهٔ ۲۱۲۴ : ایا بدر الدجی بل انت احسن 53
غزل شمارهٔ ۲۱۲۵ : اطیب الاسفار عندی انتقالی من مکان 61
غزل شمارهٔ ۲۱۲۶ : اطیب الاعمار عمر فی طریق العاشقین 65
غزل شمارهٔ ۲۱۲۷ : یا صغیر السن یا رطب البدن 85
غزل شمارهٔ ۲۱۲۸ : ابشر ثم ابشر یا مؤتمن 75
غزل شمارهٔ ۲۱۲۹ : نحن الی سیدنا راجعون 48
غزل شمارهٔ ۲۱۳۱ : حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو 57
غزل شمارهٔ ۲۱۳۰ : ای عاشقان ای عاشقان آن کس که بیند روی او 45
غزل شمارهٔ ۲۱۳۲ : مستی ببینی رازدان می‌دانک باشد مست او 20
غزل شمارهٔ ۲۱۳۳ : بیدار شو بیدار شو هین رفت شب بیدار شو 99
غزل شمارهٔ ۲۱۳۴ : نبود چنین مه در جهان ای دل همین جا لنگ شو 65
غزل شمارهٔ ۲۱۳۵ : ای شعشعه نور فلق در قبه مینای تو 78
غزل شمارهٔ ۲۱۳۶ : ساقی اگر کم شد میت دستار ما بستان گرو 64
غزل شمارهٔ ۲۱۳۷ : آن کون خر کز حاسدی عیسی بود تشویش او 694
غزل شمارهٔ ۲۱۳۸ : ای عشق تو موزونتری یا باغ و سیبستان تو 48
غزل شمارهٔ ۲۱۳۹ : والله ملولم من کنون از جام و سغراق و کدو 66
غزل شمارهٔ ۲۱۴۰ : دل دی خراب و مست و خوش هر سو همی‌افتاد از او 58
غزل شمارهٔ ۲۱۴۱ : ای تن و جان بنده او بند شکرخنده او 55
غزل شمارهٔ ۲۱۴۲ : چون بجهد خنده ز من خنده نهان دارم از او 81
غزل شمارهٔ ۲۱۴۳ : روشنی خانه تویی خانه بمگذار و مرو 39
غزل شمارهٔ ۲۱۴۴ : کار جهان هر چه شود کار تو کو بار تو کو 62
غزل شمارهٔ ۲۱۴۵ : شب شد ای خواجه ز کی آخر آن یار تو کو 35
غزل شمارهٔ ۲۱۴۶ : ای شکران ای شکران کان شکر دارم از او 50
غزل شمارهٔ ۲۱۴۷ : چیست که هر دمی چنین می‌کشدم به سوی او 58
غزل شمارهٔ ۲۱۴۸ : جان و سر تو ای پسر نیست کسی به پای تو 45
غزل شمارهٔ ۲۱۴۹ : ای تو خموش پرسخن چیست خبر بیا بگو 55
غزل شمارهٔ ۲۱۵۰ : عید نمی‌دهد فرح بی‌نظر هلال تو 65
غزل شمارهٔ ۲۱۵۱ : در سفر هوای تو بی‌خبرم به جان تو 55
غزل شمارهٔ ۲۱۵۲ : سخت خوش است چشم تو و آن رخ گلفشان تو 90
غزل شمارهٔ ۲۱۵۳ : ای تو امان هر بلا ما همه در امان تو 65
غزل شمارهٔ ۲۱۵۴ : هین کژ و راست می‌روی باز چه خورده‌ای بگو 43
غزل شمارهٔ ۲۱۵۵ : کی ز جهان برون شود جزو جهان هله بگو 48
غزل شمارهٔ ۲۱۵۶ : سیمبرا ز سیم تو سیمبرم به جان تو 40
غزل شمارهٔ ۲۱۵۷ : سنگ شکاف می‌کند در هوس لقای تو 97
غزل شمارهٔ ۲۱۵۸ : من که ستیزه روترم در طلب لقای تو 45
غزل شمارهٔ ۲۱۵۹ : باده چو هست ای صنم بازمگیر و نی مگو 43
غزل شمارهٔ ۲۱۶۰ : ندیدم در جهان کس را که تا سر پر نبوده‌ست او 73
غزل شمارهٔ ۲۱۶۱ : اگر نه عاشق اویم چه می‌پویم به کوی او 36
غزل شمارهٔ ۲۱۶۲ : دگرباره بشوریدم بدان سانم به جان تو 50
غزل شمارهٔ ۲۱۶۳ : چو شیرینتر نمود ای جان مها شور و بلای تو 63
غزل شمارهٔ ۲۱۶۴ : اگر بگذشت روز ای جان به شب مهمان مستان شو 48
غزل شمارهٔ ۲۱۶۵ : فقیر است او فقیر است او فقیر ابن الفقیر است او 64
غزل شمارهٔ ۲۱۶۶ : دگرباره بشوریدم بدان سانم به جان تو 42
غزل شمارهٔ ۲۱۶۷ : دل آتش پذیر از توست برق و سنگ و آهن تو 45
غزل شمارهٔ ۲۱۶۹ : ز مکر حق مباش ایمن اگر صد بخت بینی تو 52
غزل شمارهٔ ۲۱۶۸ : نمی‌گفتی مرا روزی که ما را یار غاری تو 42
غزل شمارهٔ ۲۱۷۰ : هر شش جهتم ای جان منقوش جمال تو 71
غزل شمارهٔ ۲۱۷۱ : گشته‌ست طپان جانم ای جان و جهان برگو 41
غزل شمارهٔ ۲۱۷۲ : هم آگه و هم ناگه مهمان من آمد او 62
غزل شمارهٔ ۲۱۷۳ : چنگ خردم بگسل تاری من و تاری تو 58
غزل شمارهٔ ۲۱۷۴ : ای یار قلندردل دلتنگ چرایی تو 49
غزل شمارهٔ ۲۱۷۵ : در خشکی ما بنگر وآن پرده تر برگو 58
غزل شمارهٔ ۲۱۷۶ : آن دلبر عیار جگرخواره ما کو 53
غزل شمارهٔ ۲۱۷۷ : خزان عاشقان را نوبهار او 50
غزل شمارهٔ ۲۱۷۸ : تو کمترخواره‌ای هشیار می‌رو 49
غزل شمارهٔ ۲۱۷۹ : تو جام عشق را بستان و می‌رو 55
غزل شمارهٔ ۲۱۸۰ : از این پستی به سوی آسمان شو 49
غزل شمارهٔ ۲۱۸۱ : دل و جان را طربگاه و مقام او 62
غزل شمارهٔ ۲۱۸۲ : به پیشت نام جان گویم زهی رو 29
غزل شمارهٔ ۲۱۸۳ : به پیشت نام جان گویم زهی رو 59
غزل شمارهٔ ۲۱۸۴ : بیا ای رونق گلزار از این سو 52
غزل شمارهٔ ۲۱۸۵ : چو بگشادم نظر از شیوه تو 50
غزل شمارهٔ ۲۱۸۶ : خداوندا چو تو صاحب قران کو 67
غزل شمارهٔ ۲۱۸۷ : گران جانی مکن ای یار برگو 63
غزل شمارهٔ ۲۱۸۸ : در این رقص و در این های و در این هو 46
غزل شمارهٔ ۲۱۸۹ : بازم صنما چه می‌فریبی تو 40
غزل شمارهٔ ۲۱۹۰ : دیدی که چه کرد آن پری رو 53
غزل شمارهٔ ۲۱۹۱ : ای رونق نوبهار برگو 54
غزل شمارهٔ ۲۱۹۲ : ای عارف خوش کلام برگو 45
غزل شمارهٔ ۲۱۹۳ : ای صید رخ تو شیر و آهو 36
غزل شمارهٔ ۲۱۹۴ : آن وعده که کرده‌ای مرا کو 59
غزل شمارهٔ ۲۱۹۵ : خوش خرامان می‌روی ای جان جان بی‌من مرو 68
غزل شمارهٔ ۲۱۹۶ : از حلاوت‌ها که هست از خشم و از دشنام او 45
غزل شمارهٔ ۲۱۹۷ : ای خراب اسرارم از اسرار تو اسرار تو 52
غزل شمارهٔ ۲۱۹۸ : جمله خشم از کبر خیزد از تکبر پاک شو 65
غزل شمارهٔ ۲۱۹۹ : ای سنایی عاشقان را درد باید درد کو 64
غزل شمارهٔ ۲۲۰۰ : ای صبا بادی که داری در سر از یاری بگو 40
غزل شمارهٔ ۲۲۰۱ : در گذر آمد خیالش گفت جان این است او 47
غزل شمارهٔ ۲۲۰۲ : ای جهان برهم زده سودای تو سودای تو 45
غزل شمارهٔ ۲۲۰۳ : جسم و جان با خود نخواهم خانه خمار کو 68
غزل شمارهٔ ۲۲۰۴ : عاشقی بر من پریشانت کنم نیکو شنو 59
غزل شمارهٔ ۲۲۰۵ : دوش خوابی دیده‌ام خود عاشقان را خواب کو 55
غزل شمارهٔ ۲۲۰۶ : ای برادر عاشقی را درد باید درد کو 75
غزل شمارهٔ ۲۲۰۸ : ناله ای کن عاشقانه درد محرومی بگو 75
غزل شمارهٔ ۲۲۰۷ : در خلاصه عشق آخر شیوه اسلام کو 67
غزل شمارهٔ ۲۲۰۹ : ای ز رویت تافته در هر زمانی نور نو 48
غزل شمارهٔ ۲۲۱۰ : طرب اندر طرب است او که در عقل شکست او 33
غزل شمارهٔ ۲۲۱۱ : ز من و تو شرری زاد در این دل ز چنان رو 55
غزل شمارهٔ ۲۲۱۲ : تو بمال گوش بربط که عظیم کاهل است او 62
غزل شمارهٔ ۲۲۱۳ : خنک آن جان که رود مست و خرامان بر او 66
غزل شمارهٔ ۲۲۱۴ : خنک آن دم که نشینیم در ایوان من و تو 70
غزل شمارهٔ ۲۲۱۵ : گر رود دیده و عقل و خرد و جان تو مرو 33
غزل شمارهٔ ۲۲۱۶ : تن مزن ای پسر خوش دم خوش کام بگو 53
غزل شمارهٔ ۲۲۱۷ : چهره زرد مرا بین و مرا هیچ مگو 51
غزل شمارهٔ ۲۲۱۸ : همه خوردند و برفتند و بماندم من و تو 72
غزل شمارهٔ ۲۲۱۹ : من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو 63
غزل شمارهٔ ۲۲۲۰ : هله ای شاه مپیچان سر و دستار مرو 70
غزل شمارهٔ ۲۲۲۱ : سر و پا گم کند آن کس که شود دلخوش از او 49
غزل شمارهٔ ۲۲۲۲ : سر عثمان تو مست است بر او ریز کدو 32
غزل شمارهٔ ۲۲۲۳ : ای همه سرگشتگان مهمان تو 51
غزل شمارهٔ ۲۲۲۴ : ای بمرده هر چه جان در پای او 51
غزل شمارهٔ ۲۲۲۵ : شکر ایزد را که دیدم روی تو 49
غزل شمارهٔ ۲۲۲۶ : ای بکرده رخت عشاقان گرو 53
غزل شمارهٔ ۲۲۲۷ : مطربا اسرار ما را بازگو 35
غزل شمارهٔ ۲۲۲۸ : جان ما را هر نفس بستان نو 65
غزل شمارهٔ ۲۲۲۹ : ای غذای جان مستم نام تو 54
غزل شمارهٔ ۲۲۳۰ : صوفیانیم آمده در کوی تو 63
غزل شمارهٔ ۲۲۳۱ : می‌دوید از هر طرف در جست و جو 55
غزل شمارهٔ ۲۲۳۲ : به حریفان بنشین خواب مرو 46
غزل شمارهٔ ۲۲۳۳ : ای ترک ماه چهره چه گردد که صبح تو 62
غزل شمارهٔ ۲۲۳۴ : ای دیده من جمال خود اندر جمال تو 66
غزل شمارهٔ ۲۲۳۵ : آمد خیال آن رخ چون گلستان تو 56
غزل شمارهٔ ۲۲۳۶ : جانا تویی کلیم و منم چون عصای تو 73
غزل شمارهٔ ۲۲۳۷ : این ترک ماجرا ز دو حکمت برون نبو 25
غزل شمارهٔ ۲۲۳۸ : ای کرده چهره تو چو گلنار شرم تو 47
غزل شمارهٔ ۲۲۳۹ : رفتم به کوی خواجه و گفتم که خواجه کو 50
غزل شمارهٔ ۲۲۴۰ : ننشیند آتشم چو ز حق خاست آرزو 39
غزل شمارهٔ ۲۲۴۱ : هان ای جمال دلبر ای شاد وقت تو 61
غزل شمارهٔ ۲۲۴۲ : تا که درآمد به باغ چهره گلنار تو 37
غزل شمارهٔ ۲۲۴۳ : آینه جان شده چهره تابان تو 54
غزل شمارهٔ ۲۲۴۴ : سیر نیم سیر نی از لب خندان تو 78
غزل شمارهٔ ۲۲۴۵ : مطرب مهتاب رو آنچ شنیدی بگو 45
غزل شمارهٔ ۲۲۴۶ : ای سر مردان برگو برگو 26
غزل شمارهٔ ۲۲۴۷ : مرا اگر تو نیابی به پیش یار بجو 67
غزل شمارهٔ ۲۲۴۸ : من آن نیم که بگویم حدیث نعمت او 70
غزل شمارهٔ ۲۲۴۹ : به وقت خواب بگیری مرا که هین برگو 38
غزل شمارهٔ ۲۲۵۰ : هزار بار کشیده‌ست عشق کافرخو 45
غزل شمارهٔ ۲۲۵۱ : چو از سر بگیرم بود سرور او 56
غزل شمارهٔ ۲۲۵۲ : بی‌دل شده‌ام بهر دل تو 112
غزل شمارهٔ ۲۲۵۳ : نور دل ما روی خوش تو 51
غزل شمارهٔ ۲۲۵۴ : دل من دل من دل من بر تو 59
غزل شمارهٔ ۲۲۵۶ : به قرار تو او رسد که بود بی‌قرار تو 28
غزل شمارهٔ ۲۲۵۵ : بنشسته به گوشه‌ای دو سه مست ترانه گو 41
غزل شمارهٔ ۲۲۵۷ : قلم از عشق بشکند چو نویسد نشان تو 74
غزل شمارهٔ ۲۲۵۸ : هله ای طالب سمو بگداز از غمش چو مو 48
غزل شمارهٔ ۲۲۵۹ : هله طبل وفا بزن که بیامد اوان تو 66
غزل شمارهٔ ۲۲۶۰ : طیب الله عیشکم لا وحش الله منکم 36
غزل شمارهٔ ۲۲۶۱ : بوقلمون چند از انکار تو 68
غزل شمارهٔ ۲۲۶۲ : پرده بگردان و بزن ساز نو 54
غزل شمارهٔ ۲۲۶۳ : یا قمرا لوعه للقمرین سکن 73
غزل شمارهٔ ۲۲۶۴ : بوسیسی افندیمو هم محسن و هم مه رو 57
غزل شمارهٔ ۲۲۶۶ : بگردان ساقی مه روی جام 56
غزل شمارهٔ ۲۲۶۷ : هم صدوا هم عتبوا عتابا ما له سبب 62
غزل شمارهٔ ۲۲۶۵ : الیوم من الوصل نسیم و سعود 48
غزل شمارهٔ ۲۲۶۸ : یا عاشقین المقصد سیحوا الی ما ترشدوا 97
غزل شمارهٔ ۲۲۶۹ : الا یا ساقیا انی لظمن و مشتاق 53
غزل شمارهٔ ۲۲۷۰ : ابناء ربیعنا تعالوا 59
غزل شمارهٔ ۲۲۷۱ : جود الشموس علی الوری اشراق 42
غزل شمارهٔ ۲۲۷۲ : حد البشیر بشاره یا جار 64
غزل شمارهٔ ۲۲۷۳ : امسی و اصبح بالجوی اتعذب 41
غزل شمارهٔ ۲۲۷۴ : مررت بدر فی هواه بحار 56
غزل شمارهٔ ۲۲۷۶ : ای جبرئیل از عشق تو اندر سما پا کوفته 58
غزل شمارهٔ ۲۲۷۵ : امروز مستان را نگر در مست ما آویخته 38
غزل شمارهٔ ۲۲۷۷ : یک چند رندند این طرف در ظل دل پنهان شده 42
غزل شمارهٔ ۲۲۷۸ : این کیست این این کیست این شیرین و زیبا آمده 74
غزل شمارهٔ ۲۲۷۹ : این کیست این این کیست این در حلقه ناگاه آمده 51
غزل شمارهٔ ۲۲۸۱ : ای از تو خاکی تن شده تن فکرت و گفتن شده 51
غزل شمارهٔ ۲۲۸۰ : ای عاشقان ای عاشقان دیوانه‌ام کو سلسله 66
غزل شمارهٔ ۲۲۸۲ : ای جان و دل از عشق تو در بزم تو پا کوفته 41
غزل شمارهٔ ۲۲۸۳ : ساقی فرخ رخ من جام چو گلنار بده 49
غزل شمارهٔ ۲۲۸۴ : باده بده باد مده وز خودمان یاد مده 146
غزل شمارهٔ ۲۲۸۵ : یا رجلا حصیده مجبنه و مبخله 63
غزل شمارهٔ ۲۲۸۶ : ای تو برای آبرو آب حیات ریخته 41
غزل شمارهٔ ۲۲۸۷ : آمد یار و بر کفش جام میی چو مشعله 60
غزل شمارهٔ ۲۲۸۸ : شحنه عشق می‌کشد از دو جهان مصادره 25
غزل شمارهٔ ۲۲۸۹ : دایم پیش خود نهی آینه را هرآینه 64
غزل شمارهٔ ۲۲۹۰ : کجا شد عهد و پیمانی که کردی دوش با بنده 47
غزل شمارهٔ ۲۲۹۱ : بر آنم کز دل و دیده شوم بیزار یک باره 59
غزل شمارهٔ ۲۲۹۲ : به لاله دوش نسرین گفت برخیزیم مستانه 77
غزل شمارهٔ ۲۲۹۳ : یکی ماهی همی‌بینم برون از دیده در دیده 35
غزل شمارهٔ ۲۲۹۴ : ز بردابرد عشق او چو بشنید این دل پاره 58
غزل شمارهٔ ۲۲۹۵ : سراندازان همی‌آیی نگارین جگرخواره 50
غزل شمارهٔ ۲۲۹۶ : مرا گویی که چونی تو لطیف و لمتر و تازه 44
غزل شمارهٔ ۲۲۹۷ : چو در دل پای بنهادی بشد از دست اندیشه 41
غزل شمارهٔ ۲۲۹۸ : زهی بزم خداوندی زهی می‌های شاهانه 44
غزل شمارهٔ ۲۲۹۹ : سراندازان همی‌آیی ز راه سینه در دیده 48
غزل شمارهٔ ۲۳۰۰ : با زر غم و بی‌زر غم آخر غم با زر به 32
غزل شمارهٔ ۲۳۰۱ : من سرخوش و تو دلخوش غم بی‌دل و بی‌سر به 47
غزل شمارهٔ ۲۳۰۲ : هشیار شدم ساقی دستار به من واده 46
غزل شمارهٔ ۲۳۰۳ : ناگاه درافتادم زان قصر و سراپرده 43
غزل شمارهٔ ۲۳۰۴ : هر روز پری زادی از سوی سراپرده 41
غزل شمارهٔ ۲۳۰۵ : کی باشد من با تو باده به گرو خورده 38
غزل شمارهٔ ۲۳۰۶ : ناموس مکن پیش آ ای عاشق بیچاره 41
غزل شمارهٔ ۲۳۰۷ : بربند دهان از نان کآمد شکر روزه 49
غزل شمارهٔ ۲۳۰۸ : یا رب چه کس است آن مه یا رب چه کس است آن مه 52
غزل شمارهٔ ۲۳۰۹ : من بیخود و تو بیخود ما را کی برد خانه 61
غزل شمارهٔ ۲۳۱۰ : ای غایب از این محضر از مات سلام الله 60
غزل شمارهٔ ۲۳۱۱ : از انبهی ماهی دریا به نهان گشته 80
غزل شمارهٔ ۲۳۱۲ : دیدم رخ ترسا را با ما چو گل اشکفته 59
غزل شمارهٔ ۲۳۱۳ : ای جان تو جانم را از خویش خبر کرده 55
غزل شمارهٔ ۲۳۱۴ : ای روی تو رویم را چون روی قمر کرده 37
غزل شمارهٔ ۲۳۱۵ : دل دست به یک کاسه با شهره صنم کرده 49
غزل شمارهٔ ۲۳۱۶ : امروز بت خندان می‌بخش کند خنده 44
غزل شمارهٔ ۲۳۱۷ : ای خاک کف پایت رشک فلکی بوده 49
غزل شمارهٔ ۲۳۱۸ : مستی ده و هستی ده ای غمزه خماره 64
غزل شمارهٔ ۲۳۱۹ : آن یار غریب من آمد به سوی خانه 37
غزل شمارهٔ ۲۳۲۰ : بی‌برگی بستان بین کآمد دی دیوانه 49
غزل شمارهٔ ۲۳۲۱ : ای دل به کجایی تو آگاه هیی یا نه 71
غزل شمارهٔ ۲۳۲۲ : هر روز فقیران را هم عید و هم آدینه 42
غزل شمارهٔ ۲۳۲۳ : ای دل تو بگو هستم چون ماهی بر تابه 48
غزل شمارهٔ ۲۳۲۴ : روزی تو مرا بینی میخانه درافتاده 52
غزل شمارهٔ ۲۳۲۵ : امروز من و باده و آن یار پری زاده 39
غزل شمارهٔ ۲۳۲۶ : ای بر سر بازاری دستار چنان کرده 51
غزل شمارهٔ ۲۳۲۷ : ای جنبش هر شاخی از لون دگر میوه 41
غزل شمارهٔ ۲۳۲۸ : چون عزم سفر کردی فی لطف امان الله 64
غزل شمارهٔ ۲۳۲۹ : هر موی من از عشقت بیت و غزلی گشته 42
غزل شمارهٔ ۲۳۳۰ : آن عشق جگرخواره کز خون شود او فربه 52
غزل شمارهٔ ۲۳۳۱ : ای دلبر بی‌صورت صورتگر ساده 52
غزل شمارهٔ ۲۳۳۲ : ای آنک تو را ما ز همه کون گزیده 95
غزل شمارهٔ ۲۳۳۳ : این کیست چنین مست ز خمار رسیده 64
غزل شمارهٔ ۲۳۳۴ : ای طبل رحیل از طرف چرخ شنیده 53
غزل شمارهٔ ۲۳۳۵ : رندان همه جمعند در این دیر مغانه 65
غزل شمارهٔ ۲۳۳۶ : این نیم شبان کیست چو مهتاب رسیده 51
غزل شمارهٔ ۲۳۳۷ : هلا ساقی بیا ساغر مرا ده 28
غزل شمارهٔ ۲۳۳۸ : بیا دل بر دل پردرد من نه 60
غزل شمارهٔ ۲۳۳۹ : ایا گم گشتگان راه و بیراه 57
غزل شمارهٔ ۲۳۴۰ : چنین می‌زن دو دستک تا سحرگاه 59
غزل شمارهٔ ۲۳۴۱ : سماع آمد هلا ای یار برجه 53
غزل شمارهٔ ۲۳۴۲ : خدایا مطربان را انگبین ده 42
غزل شمارهٔ ۲۳۴۳ : ایا خورشید بر گردون سواره 60
غزل شمارهٔ ۲۳۴۴ : مبارک باد آمد ماه روزه 48
غزل شمارهٔ ۲۳۴۵ : چو بی‌گاه است و باران خانه خانه 37
غزل شمارهٔ ۲۳۴۶ : مکن راز مرا ای جان فسانه 55
غزل شمارهٔ ۲۳۴۷ : خدایا رحمت خود را به من ده 27
غزل شمارهٔ ۲۳۴۸ : فریاد ز یار خشم کرده 36
غزل شمارهٔ ۲۳۴۹ : ای دیده راست راست دیده 58
غزل شمارهٔ ۲۳۵۰ : آمد مه و لشکر ستاره 60
غزل شمارهٔ ۲۳۵۱ : دیدی که چه کرد آن یگانه 106 2
غزل شمارهٔ ۲۳۵۲ : یک جام ز صد هزار جان به 43
غزل شمارهٔ ۲۳۵۳ : جان آمده در جهان ساده 59
غزل شمارهٔ ۲۳۵۴ : ای بی تو حیات‌ها فسرده 37
غزل شمارهٔ ۲۳۵۵ : ای دوش ز دست ما رهیده 69
غزل شمارهٔ ۲۳۵۶ : ماییم قدیم عشق باره 52
غزل شمارهٔ ۲۳۵۷ : ای گشته دلت چو سنگ خاره 72
غزل شمارهٔ ۲۳۵۸ : ماییم و دو چشم و جان خیره 53
غزل شمارهٔ ۲۳۵۹ : آن سفره بیار و در میان نه 56
غزل شمارهٔ ۲۳۶۰ : ای نقد تو را زکات نسیه 66
غزل شمارهٔ ۲۳۶۱ : ای روز مبارک و خجسته 56
غزل شمارهٔ ۲۳۶۲ : ای دو چشمت جاودان را نکته‌ها آموخته 62
غزل شمارهٔ ۲۳۶۳ : ای ز هندستان زلفت رهزنان برخاسته 45
غزل شمارهٔ ۲۳۶۴ : ای ز هجرانت زمین و آسمان بگریسته 72
غزل شمارهٔ ۲۳۶۵ : ای ز گلزار جمالت یاسمن پا کوفته 56
غزل شمارهٔ ۲۳۶۶ : ای سراندازان همه در عشق تو پا کوفته 39
غزل شمارهٔ ۲۳۶۷ : تا چه عشق است آن صنم را با دل پرخون شده 52
غزل شمارهٔ ۲۳۶۸ : ای به میدان‌های وحدت گوی شاهی باخته 51
غزل شمارهٔ ۲۳۶۹ : چشم بگشا جان‌ها بین از بدن بگریخته 60
غزل شمارهٔ ۲۳۷۰ : این چه باد صرصر است از آسمان پویان شده 60
غزل شمارهٔ ۲۳۷۱ : کی بود خاک صنم با خون ما آمیخته 45
غزل شمارهٔ ۲۳۷۲ : هله بحری شو و در رو مکن از دور نظاره 60
غزل شمارهٔ ۲۳۷۳ : مشنو حیلت خواجه هله ای دزد شبانه 30
غزل شمارهٔ ۲۳۷۴ : هله صیاد نگویی که چه دام است و چه دانه 73
غزل شمارهٔ ۲۳۷۵ : سوی اطفال بیامد به کرم مادر روزه 49
غزل شمارهٔ ۲۳۷۶ : صنما از آنچ خوردی بهل اندکی به ما ده 39
غزل شمارهٔ ۲۳۷۷ : ای خداوند یکی یار جفاکارش ده 56
غزل شمارهٔ ۲۳۷۸ : صد خمار است و طرب در نظر آن دیده 46
غزل شمارهٔ ۲۳۷۹ : بده آن باده جانی که چنانیم همه 68
غزل شمارهٔ ۲۳۸۰ : پیش جوش عفو بی‌حد تو شاه 50
غزل شمارهٔ ۲۳۸۱ : عشق بین با عاشقان آمیخته 58
غزل شمارهٔ ۲۳۸۲ : ای بخاری را تو جان پنداشته 28
غزل شمارهٔ ۲۳۸۳ : عشق تو از بس کشش جان آمده 50
غزل شمارهٔ ۲۳۸۴ : جسته‌اند دیوانگان از سلسله 47
غزل شمارهٔ ۲۳۸۵ : روز ما را دیگران را شب شده 51
غزل شمارهٔ ۲۳۸۶ : قرابه باز دانا هش دار آبگینه 44
غزل شمارهٔ ۲۳۸۷ : پیغام زاهدان را کآمد بلای توبه 56
غزل شمارهٔ ۲۳۸۸ : این جا کسی است پنهان دامان من گرفته 45
غزل شمارهٔ ۲۳۸۹ : در خانه دل ای جان آن کیست ایستاده 41
غزل شمارهٔ ۲۳۹۰ : آن آتشی که داری در عشق صاف و ساده 44
غزل شمارهٔ ۲۳۹۱ : بازآمد آن مغنی با چنگ سازکرده 43
غزل شمارهٔ ۲۳۹۲ : ای کهربای عشقت دل را به خود کشیده 54
غزل شمارهٔ ۲۳۹۳ : برجه ز خواب و بنگر صبحی دگر دمیده 55
غزل شمارهٔ ۲۳۹۴ : از بس که مطرب دل از عشق کرد ناله 30
غزل شمارهٔ ۲۳۹۵ : دیدم نگار خود را می‌گشت گرد خانه 32
غزل شمارهٔ ۲۳۹۶ : ای پاک از آب و از گل پایی در این گلم نه 58
غزل شمارهٔ ۲۳۹۷ : ای گرد عاشقانت از رشک تخته بسته 40
غزل شمارهٔ ۲۳۹۸ : آن دم که دررباید باد از رخ تو پرده 45
غزل شمارهٔ ۲۳۹۹ : ای از تو من برسته ای هم توام بخورده 52
غزل شمارهٔ ۲۴۰۰ : گل را نگر ز لطف سوی خار آمده 52
غزل شمارهٔ ۲۴۰۱ : ای صد هزار خرمن‌ها را بسوخته 45
غزل شمارهٔ ۲۴۰۲ : باده بده ساقیا عشوه و بادم مده 40
غزل شمارهٔ ۲۴۰۳ : ساقی جان غیر آن رطل گرانم مده 58
غزل شمارهٔ ۲۴۰۴ : ای مه و ای آفتاب پیش رخت مسخره 65
غزل شمارهٔ ۲۴۰۵ : ای همه منزل شده از تو ره بی‌رهه 50
غزل شمارهٔ ۲۴۰۶ : ایا دلی چو صبا ذوق صبح‌ها دیده 54
غزل شمارهٔ ۲۴۰۷ : زهی لواء و علم لا اله الا الله 35
غزل شمارهٔ ۲۴۰۸ : چو آفتاب برآمد ز قعر آب سیاه 50
غزل شمارهٔ ۲۴۰۹ : که بوده است تو را دوش یار و همخوابه 52
غزل شمارهٔ ۲۴۱۰ : مقام خلوت و یار و سماع و تو خفته 59
غزل شمارهٔ ۲۴۱۱ : دلم چو دیده و تو چون خیال در دیده 51
غزل شمارهٔ ۲۴۱۲ : چو مست روی توام ای حکیم فرزانه 48
غزل شمارهٔ ۲۴۱۳ : عجب دلی که به عشق بت است پیوسته 64
غزل شمارهٔ ۲۴۱۴ : ز لقمه‌ای که بشد دیده تو را پرده 42
غزل شمارهٔ ۲۴۱۵ : تو دیده گشته و ما را بکرده نادیده 46
غزل شمارهٔ ۲۴۱۶ : برو برو که به بز لایق است بزغاله 36
غزل شمارهٔ ۲۴۱۷ : خلاصه دو جهان است آن پری چهره 45
غزل شمارهٔ ۲۴۱۸ : ای جان ای جان فی ستر الله 54
غزل شمارهٔ ۲۴۱۹ : خوش بود فرش تن نور دیده 72
غزل شمارهٔ ۲۴۲۰ : آمد آمد نگار پوشیده 47
غزل شمارهٔ ۲۴۲۱ : مطرب جان‌های دل برده 45
غزل شمارهٔ ۲۴۲۲ : رخ نفسی بر رخ این مست نه 67
غزل شمارهٔ ۲۴۲۳ : یا رشا فدیته من زمن رایته 61
غزل شمارهٔ ۲۴۲۴ : هل طربا لعاشق وافقه زمانه 48
غزل شمارهٔ ۲۴۲۵ : طوبی لمن آواه سر فؤاده 53
غزل شمارهٔ ۲۴۲۶ : فدیتتک یا ستی الناسیه 53
غزل شمارهٔ ۲۴۲۷ : گر باغ از او واقف بدی از شاخ تر خون آمدی 49
غزل شمارهٔ ۲۴۲۸ : فصل بهاران شد ببین بستان پر از حور و پری 30
غزل شمارهٔ ۲۴۲۹ : ای در طواف ماه تو ماه و سپهر مشتری 41
غزل شمارهٔ ۲۴۳۰ : ای آن که بر اسب بقا از دیر فانی می‌روی 61
غزل شمارهٔ ۲۴۳۱ : این عشق گردان کو به کو بر سر نهاده طبله‌ای 23
غزل شمارهٔ ۲۴۳۲ : ای رونق هر گلشنی وی روزن هر خانه‌ای 71
غزل شمارهٔ ۲۴۳۳ : ای آنک اندر باغ جان آلاجقی برساختی 46
غزل شمارهٔ ۲۴۳۴ : از دار ملک لم یزل ای شاه سلطان آمدی 49
غزل شمارهٔ ۲۴۳۵ : من دوش دیدم سر دل اندر جمال دلبری 57
غزل شمارهٔ ۲۴۳۶ : ای یار اگر نیکو کنی اقبال خود صدتو کنی 31
غزل شمارهٔ ۲۴۳۷ : ای یوسف خوش نام هی در ره میا بی‌همرهی 56
غزل شمارهٔ ۲۴۳۸ : دزدید جمله رخت ما لولی و لولی زاده‌ای 61
غزل شمارهٔ ۲۴۳۹ : دامن کشانم می‌کشد در بتکده عیاره‌ای 61
غزل شمارهٔ ۲۴۴۰ : ای آفتاب سرکشان با کهکشان آمیختی 39
غزل شمارهٔ ۲۴۴۲ : بانکی عجب از آسمان در می‌رسد هر ساعتی 58
غزل شمارهٔ ۲۴۴۱ : آخر مراعاتی بکن مر بی‌دلان را ساعتی 81
غزل شمارهٔ ۲۴۴۳ : ای تو ملول از کار من من تشنه تر هر ساعتی 48
غزل شمارهٔ ۲۴۴۴ : چون درشوی در باغ دل مانند گل خوش بو شوی 47
غزل شمارهٔ ۲۴۴۶ : ای شهسوار خاص بک کز عالم جان تاختی 57
غزل شمارهٔ ۲۴۴۷ : یک ساعت ار دو قبلکی از عقل و جان برخاستی 73
غزل شمارهٔ ۲۴۴۵ : از بامدادان ساغری پر کرد خوش خماره‌ای 53
غزل شمارهٔ ۲۴۴۸ : ای داده جان را لطف تو خوشتر ز مستی حالتی 61
غزل شمارهٔ ۲۴۴۹ : من پیش از این می‌خواستم گفتار خود را مشتری 56
غزل شمارهٔ ۲۴۵۰ : در دل خیالش زان بود تا تو به هر سو ننگری 73
غزل شمارهٔ ۲۴۵۱ : دریوزه‌ای دارم ز تو در اقتضای آشتی 51
غزل شمارهٔ ۲۴۵۲ : ای دل نگویی چون شدی ور عشق روزافزون شدی 35
غزل شمارهٔ ۲۴۵۳ : بویی ز گردون می‌رسد با پرسش و دلداریی 47
غزل شمارهٔ ۲۴۵۴ : عیش جهان پیسه بود گاه خوشی گاه بدی 64
غزل شمارهٔ ۲۴۵۵ : برگذری درنگری جز دل خوبان نبری 80
غزل شمارهٔ ۲۴۵۶ : هم نظری هم خبری هم قران را قمری 63
غزل شمارهٔ ۲۴۵۷ : ای دل سرگشته شده در طلب یاوه روی 52
غزل شمارهٔ ۲۴۵۸ : سنگ مزن بر طرف کارگه شیشه گری 72
غزل شمارهٔ ۲۴۵۹ : عارف گوینده اگر تا سحر صبر کنی 75
غزل شمارهٔ ۲۴۶۰ : تو نه چنانی که منم من نه چنانم که تویی 80
غزل شمارهٔ ۲۴۶۱ : چون دل من جست ز تن بازنگشتی چه شدی 63
غزل شمارهٔ ۲۴۶۲ : طوطی و طوطی بچه‌ای قند به صد ناز خوری 63
غزل شمارهٔ ۲۴۶۳ : آه چه دیوانه شدم در طلب سلسله‌ای 55
غزل شمارهٔ ۲۴۶۴ : هر طربی که در جهان گشت ندیم کهتری 66
غزل شمارهٔ ۲۴۶۵ : آمده‌ای که راز من بر همگان بیان کنی 71
غزل شمارهٔ ۲۴۶۶ : ای که به لطف و دلبری از دو جهان زیاده‌ای 59
غزل شمارهٔ ۲۴۶۷ : کعبه طواف می‌کند بر سر کوی یک بتی 32
غزل شمارهٔ ۲۴۶۸ : نیست به جز دوام جان ز اهل دلان روایتی 47
غزل شمارهٔ ۲۴۶۹ : آه خجسته ساعتی که صنما به من رسی 58
غزل شمارهٔ ۲۴۷۰ : جان به فدای عاشقان خوش هوسی است عاشقی 53
غزل شمارهٔ ۲۴۷۱ : سوخت یکی جهان به غم آتش غم پدید نی 52
غزل شمارهٔ ۲۴۷۲ : چشم تو خواب می‌رود یا که تو ناز می‌کنی 50
غزل شمارهٔ ۲۴۷۳ : آب تو ده گسسته را در دو جهان سقا تویی 51
غزل شمارهٔ ۲۴۷۴ : ریگ ز آب سیر شد من نشدم زهی زهی 61
غزل شمارهٔ ۲۴۷۵ : باز ترش شدی مگر یار دگر گزیده‌ای 70
غزل شمارهٔ ۲۴۷۶ : هین که خروس بانگ زد وقت صبوح یافتی 63
غزل شمارهٔ ۲۴۷۷ : سرکه هفت ساله را از لب او حلاوتی 50
غزل شمارهٔ ۲۴۷۸ : باز چه شد تو را دلا باز چه مکر اندری 54
غزل شمارهٔ ۲۴۷۹ : پیش از آنک از عدم کرد وجودها سری 41
غزل شمارهٔ ۲۴۸۰ : ای دل بی‌قرار من راست بگو چه گوهری 39
غزل شمارهٔ ۲۴۸۱ : با همگان فضولکی چون که به ما ملولکی 74
غزل شمارهٔ ۲۴۸۲ : ای که لب تو چون شکر هان که قرابه نشکنی 57
غزل شمارهٔ ۲۴۸۳ : تلخ کنی دهان من قند به دیگران دهی 50
غزل شمارهٔ ۲۴۸۴ : خواجه اگر تو همچو ما بیخود و شوخ و مستیی 55
غزل شمارهٔ ۲۴۸۵ : یاور من تویی بکن بهر خدای یاریی 56
غزل شمارهٔ ۲۴۸۶ : ای زده مطرب غمت در دل ما ترانه‌ای 56
غزل شمارهٔ ۲۴۸۷ : هست به خطه عدم شور و غبار و غارتی 54
غزل شمارهٔ ۲۴۸۸ : ای که غریب آتشی در دل و جان ما زدی 51
غزل شمارهٔ ۲۴۸۹ : گر ز تو بوسه ای خرد صد مه و مهر و مشتری 53
غزل شمارهٔ ۲۴۹۰ : ساقی جان فزای من بهر خدا ز کوثری 64
غزل شمارهٔ ۲۴۹۱ : جمع مکن تو برف را بر خود تا که نفسری 43
غزل شمارهٔ ۲۴۹۲ : هر بشری که صاف شد در دو جهان ورا دلی 56
غزل شمارهٔ ۲۴۹۳ : رو بنمودی به تو گر همگی نه جانمی 52
غزل شمارهٔ ۲۴۹۴ : زرگر آفتاب را بسته گاز می‌کنی 45
غزل شمارهٔ ۲۴۹۵ : آنک بخورد دم به دم سنگ جفای صدمنی 39
غزل شمارهٔ ۲۴۹۶ : خواجه ترش مرا بگو سرکه به چند می‌دهی 42
غزل شمارهٔ ۲۴۹۷ : صبح چو آفتاب زد رایت روشناییی 61
غزل شمارهٔ ۲۴۹۸ : مرا سودای آن دلبر ز دانایی و قرایی 78
غزل شمارهٔ ۲۴۹۹ : مسلمانان مسلمانان مرا ترکی است یغمایی 58
غزل شمارهٔ ۲۵۰۰ : چه افسردی در آن گوشه چرا تو هم نمی‌گردی 40
غزل شمارهٔ ۲۵۰۱ : گرم سیم و درم بودی مرا مونس چه کم بودی 49
غزل شمارهٔ ۲۵۰۲ : امیر دل همی‌گوید تو را گر تو دلی داری 84
غزل شمارهٔ ۲۵۰۳ : چو سرمست منی ای جان ز خیر و شر چه اندیشی 54
غزل شمارهٔ ۲۵۰۴ : اگر زهر است اگر شکر چه شیرین است بی‌خویشی 71
غزل شمارهٔ ۲۵۰۵ : چو بی گه آمدی باری درآ مردانه‌ای ساقی 52
غزل شمارهٔ ۲۵۰۶ : مبارک باشد آن رو را بدیدن بامدادانی 50
غزل شمارهٔ ۲۵۰۷ : بیامد عید ای ساقی عنایت را نمی‌دانی 49
غزل شمارهٔ ۲۵۰۸ : مرا آن دلبر پنهان همی‌گوید به پنهانی 58 1
غزل شمارهٔ ۲۵۰۹ : بر دیوانگان امروز آمد شاه پنهانی 53
غزل شمارهٔ ۲۵۱۰ : مرا پرسید آن سلطان به نرمی و سخن خایی 62
غزل شمارهٔ ۲۵۱۱ : به باغ و چشمه حیوان چرا این چشم نگشایی 57
غزل شمارهٔ ۲۵۱۲ : رها کن ماجرا ای جان فروکن سر ز بالایی 60
غزل شمارهٔ ۲۵۱۳ : بیا ای عارف مطرب چه باشد گر ز خوش خویی 37
غزل شمارهٔ ۲۵۱۴ : درآمد در میان شهر آدم زفت سیلابی 56
غزل شمارهٔ ۲۵۱۵ : یکی گنجی پدید آمد در آن دکان زرکوبی 45
غزل شمارهٔ ۲۵۱۹ : غلام پاسبانانم که یارم پاسبانستی 117
غزل شمارهٔ ۲۵۱۶ : اگر الطاف شمس الدین بدیده برفتادستی 81
غزل شمارهٔ ۲۵۱۷ : ز رنگ روی شمس الدین گرم خود بو و رنگستی 46
غزل شمارهٔ ۲۵۱۸ : اگر امروز دلدارم کند چون دوش بدمستی 30
غزل شمارهٔ ۲۵۲۰ : گر آبت بر جگر بودی دل تو پس چه کاره ستی 59
غزل شمارهٔ ۲۵۲۱ : اگر یار مرا از من غم و سودا نبایستی 29
غزل شمارهٔ ۲۵۲۲ : دل پردرد من امشب بنوشیده‌ست یک دردی 65
غزل شمارهٔ ۲۵۲۳ : دل آتش پرست من که در آتش چو گوگردی 62
غزل شمارهٔ ۲۵۲۴ : اگر آب و گل ما را چو جان و دل پری بودی 48
غزل شمارهٔ ۲۵۲۵ : اگر گل‌های رخسارش از آن گلشن بخندیدی 51
غزل شمارهٔ ۲۵۲۶ : نکو بنگر به روی من نه آنم من که هر باری 63
غزل شمارهٔ ۲۵۲۷ : بنامیزد نگویم من که تو آنی که هر باری 59
غزل شمارهٔ ۲۵۲۸ : مروت نیست در سرها که اندازند دستاری 61
غزل شمارهٔ ۲۵۲۹ : ایا نزدیک جان و دل چنین دوری روا داری 53
غزل شمارهٔ ۲۵۳۰ : دلم همچون قلم آمد در انگشتان دلداری 70
غزل شمارهٔ ۲۵۳۱ : چو سرمست منی ای جان ز درد سر چه غم داری 78
غزل شمارهٔ ۲۵۳۲ : کی افسون خواند در گوشت که ابرو پرگره داری 34
غزل شمارهٔ ۲۵۳۳ : برآ بر بام ای عارف بکن هر نیم شب زاری 82
غزل شمارهٔ ۲۵۳۴ : مها یک دم رعیت شو مرا شه دان و سالاری 63
غزل شمارهٔ ۲۵۳۵ : هر آن بیمار مسکین را که از حد رفت بیماری 41
غزل شمارهٔ ۲۵۳۷ : مگر دانید با دلبر به حق صحبت و یاری 54
غزل شمارهٔ ۲۵۳۸ : حجاب از چشم بگشایی که سبحان الذی اسری 49
غزل شمارهٔ ۲۵۳۶ : مثال باز رنجورم زمین بر من ز بیماری 68
غزل شمارهٔ ۲۵۳۹ : یکی طوطی مژده آور یکی مرغی خوش آوازی 50
غزل شمارهٔ ۲۵۴۰ : چو شیر و انگبین جانا چه باشد گر درآمیزی 70
غزل شمارهٔ ۲۵۴۱ : الا ای جان جان جان چو می‌بینی چه می‌پرسی 49
غزل شمارهٔ ۲۵۴۲ : بتاب ای ماه بر یارم بگو یارا اغا پوسی 73
غزل شمارهٔ ۲۵۴۳ : بیا ای شاه خودکامه نشین بر تخت خودکامی 49
غزل شمارهٔ ۲۵۴۴ : شنیدم کاشتری گم شد ز کردی در بیابانی 39
غزل شمارهٔ ۲۵۴۵ : مگر مستی نمی‌دانی که چون زنجیر جنبانی 75
غزل شمارهٔ ۲۵۴۶ : سحرگه گفتم آن مه را که ای من جسم و تو جانی 59
غزل شمارهٔ ۲۵۴۷ : شدم از دست یک باره ز دست عشق تا دانی 64
غزل شمارهٔ ۲۵۴۸ : تو استظهار آن داری که رو از ما بگردانی 41
غزل شمارهٔ ۲۵۴۹ : چو دید آن طره کافر مسلمان شد مسلمانی 39
غزل شمارهٔ ۲۵۵۰ : یکی دودی پدید آمد سحرگاهی به هامونی 59
غزل شمارهٔ ۲۵۵۱ : دلی یا دیده عقلی تو یا نور خدابینی 55
غزل شمارهٔ ۲۵۵۲ : کجا باشد دورویان را میان عاشقان جایی 57
غزل شمارهٔ ۲۵۵۳ : کجا شد عهد و پیمانی که می‌کردی نمی‌گویی 79
غزل شمارهٔ ۲۵۵۴ : اگر بی‌من خوشی یارا به صد دامم چه می‌بندی 50
غزل شمارهٔ ۲۵۵۵ : چرا چون ای حیات جان در این عالم وطن داری 54
غزل شمارهٔ ۲۵۵۶ : زهی چشم مرا حاصل شده آیین خون ریزی 73
غزل شمارهٔ ۲۵۵۷ : هر آن چشمی که گریان است در عشق دلارامی 65
غزل شمارهٔ ۲۵۵۸ : الا ای نقش روحانی چرا از ما گریزانی 27
غزل شمارهٔ ۲۵۵۹ : الا ای یوسف مصری از این دریای ظلمانی 68
غزل شمارهٔ ۲۵۶۰ : الا ای جان قدس آخر به سوی من نمی‌آیی 52
غزل شمارهٔ ۲۵۶۱ : مسلمانان مسلمانان مرا جانی است سودایی 67
غزل شمارهٔ ۲۵۶۲ : یکی فرهنگ دیگر نو برآر ای اصل دانایی 56
غزل شمارهٔ ۲۵۶۳ : من پای همی‌کوبم ای جان و جهان دستی 35
غزل شمارهٔ ۲۵۶۴ : گر عشق بزد راهم ور عقل شد از مستی 47
غزل شمارهٔ ۲۵۶۵ : ای دوست ز شهر ما ناگه به سفر رفتی 74
غزل شمارهٔ ۲۵۶۶ : آورد طبیب جان یک طبله ره آوردی 42
غزل شمارهٔ ۲۵۶۷ : افتاد دل و جانم در فتنه طراری 58
غزل شمارهٔ ۲۵۶۸ : یک حمله و یک حمله کآمد شب و تاریکی 63
غزل شمارهٔ ۲۵۶۹ : آن زلف مسلسل را گر دام کنی حالی 52
غزل شمارهٔ ۲۵۷۰ : پنهان به میان ما می‌گردد سلطانی 54
غزل شمارهٔ ۲۵۷۱ : ای شاه مسلمانان وی جان مسلمانی 46
غزل شمارهٔ ۲۵۷۲ : جانا به غریبستان چندین به چه می‌مانی 43
غزل شمارهٔ ۲۵۷۳ : در پرده خاک ای جان عیشی است به پنهانی 60
غزل شمارهٔ ۲۵۷۴ : از آتش ناپیدا دارم دل بریانی 39
غزل شمارهٔ ۲۵۷۵ : هر لحظه یکی صورت می‌بینی و زادن نی 51
غزل شمارهٔ ۲۵۷۶ : ای خواجه سلام علیک از زحمت ما چونی 72
غزل شمارهٔ ۲۵۷۷ : همرنگ جماعت شو تا لذت جان بینی 143
غزل شمارهٔ ۲۵۷۸ : ای بود تو از کی نی وی ملک تو تا کی نی 44
غزل شمارهٔ ۲۵۷۹ : با هر کی تو درسازی می‌دانک نیاسایی 78
غزل شمارهٔ ۲۵۸۰ : ای خیره نظر در جو پیش آ و بخور آبی 46
غزل شمارهٔ ۲۵۸۱ : ای سوخته یوسف در آتش یعقوبی 64
غزل شمارهٔ ۲۵۸۲ : خواهم که روم زین جا پایم بگرفتستی 54
غزل شمارهٔ ۲۵۸۳ : آمد مه ما مستی دستی فلکا دستی 29
غزل شمارهٔ ۲۵۸۴ : ماییم در این گوشه پنهان شده از مستی 58
غزل شمارهٔ ۲۵۸۵ : گر نرگس خون خوارش دربند امانستی 54
غزل شمارهٔ ۲۵۸۶ : گر هیچ نگارینم بر خلق عیانستی 55
غزل شمارهٔ ۲۵۸۷ : ای ساکن جان من آخر به کجا رفتی 51
غزل شمارهٔ ۲۵۸۸ : ای یار غلط کردی با یار دگر رفتی 69
غزل شمارهٔ ۲۵۸۹ : نه چرخ زمرد را محبوس هوا کردی 78
غزل شمارهٔ ۲۵۹۰ : ای پرده در پرده بنگر که چه‌ها کردی 44
غزل شمارهٔ ۲۵۹۱ : ای پرده در پرده بنگر که چه‌ها کردی 55
غزل شمارهٔ ۲۵۹۲ : ای صورت روحانی امروز چه آوردی 50
غزل شمارهٔ ۲۵۹۳ : گر شمس و قمر خواهی نک شمس و قمر باری 61
غزل شمارهٔ ۲۵۹۴ : از مرگ چه اندیشی چون جان بقا داری 37
غزل شمارهٔ ۲۵۹۵ : امشب پریان را من تا روز به دلداری 53
غزل شمارهٔ ۲۵۹۶ : نظاره چه می‌آیی در حلقه بیداری 41
غزل شمارهٔ ۲۵۹۷ : گر روی بگردانی تو پشت قوی داری 50
غزل شمارهٔ ۲۵۹۸ : ای جان و جهان آخر از روی نکوکاری 28
غزل شمارهٔ ۲۵۹۹ : ای بر سر بازارت صد خرقه به زناری 47
غزل شمارهٔ ۲۶۰۰ : گفتم که بجست آن مه از خانه چو عیاری 33
غزل شمارهٔ ۲۶۰۱ : ای بر سر هر سنگی از لعل لبت نوری 51
غزل شمارهٔ ۲۶۰۲ : ای دشمن عقل من وی داروی بی‌هوشی 37
غزل شمارهٔ ۲۶۰۳ : ای بر سر و پا گشته داری سر حیرانی 59
غزل شمارهٔ ۲۶۰۴ : آن چهره و پیشانی شد قبله حیرانی 47
غزل شمارهٔ ۲۶۰۵ : ای باغ همی‌دانی کز باد کی رقصانی 30
غزل شمارهٔ ۲۶۰۶ : مانده شدم از گفتن تا تو بر ما مانی 61
غزل شمارهٔ ۲۶۰۷ : آن ماه همی‌تابد بر چرخ و زمین یا نی 48
غزل شمارهٔ ۲۶۰۸ : افند کلیمیرا از زحمت ما چونی 70
غزل شمارهٔ ۲۶۰۹ : در عشق کجا باشد مانند تو عشقینی 34
غزل شمارهٔ ۲۶۱۰ : چون بسته کنی راهی آخر بشنو آهی 54
غزل شمارهٔ ۲۶۱۱ : جانا تو بگو رمزی از آتش همراهی 55
غزل شمارهٔ ۲۶۱۲ : در کوی کی می‌گردی ای خواجه چه می‌خواهی 53
غزل شمارهٔ ۲۶۱۳ : ای شادی آن روزی کز راه تو بازآیی 37
غزل شمارهٔ ۲۶۱۴ : ما می‌نرویم ای جان زین خانه دگر جایی 50
غزل شمارهٔ ۲۶۱۵ : هم پهلوی خم سر نه‌ای خواجه هرجایی 35
غزل شمارهٔ ۲۶۱۶ : من نیت آن کردم تا باشم سودایی 112
غزل شمارهٔ ۲۶۱۷ : عیسی چو تویی جانا ای دولت ترسایی 60
غزل شمارهٔ ۲۶۱۸ : جانا نظری فرما چون جان نظرهایی 84
غزل شمارهٔ ۲۶۱۹ : گل گفت مرا نرمی از خار چه می‌جویی 69
غزل شمارهٔ ۲۶۲۰ : ای دل به ادب بنشین برخیز ز بدخویی 52
غزل شمارهٔ ۲۶۲۱ : از هر چه ترنجیدی با دل تو بگو حالی 61
غزل شمارهٔ ۲۶۲۲ : ای خواجه تو چه مرغی نامت چه چرا شایی 46
غزل شمارهٔ ۲۶۲۳ : ما گوش شماییم شما تن زده تا کی 44
غزل شمارهٔ ۲۶۲۴ : برخیز که جان است و جهان است و جوانی 79
غزل شمارهٔ ۲۶۲۵ : گر علم خرابات تو را همنفسستی 55
غزل شمارهٔ ۲۶۲۶ : ای دل تو در این غارت و تاراج چه دیدی 35
غزل شمارهٔ ۲۶۲۷ : عاشق شو و عاشق شو بگذار زحیری 26
غزل شمارهٔ ۲۶۲۸ : هر روز بگه ای شه دلدار درآیی 28
غزل شمارهٔ ۲۶۲۹ : ای ماه اگر باز بر این شکل بتابی 86
غزل شمارهٔ ۲۶۳۰ : یا ساقی شرف بشراباتک زندی 52
غزل شمارهٔ ۲۶۳۲ : ای جان گذرکرده از این گنبد ناری 52
غزل شمارهٔ ۲۶۳۳ : در خانه خود یافتم از شاه نشانی 46
غزل شمارهٔ ۲۶۳۴ : امروز در این شهر نفیر است و فغانی 65
غزل شمارهٔ ۲۶۳۱ : تو دوش رهیدی و شب دوش رهیدی 81
غزل شمارهٔ ۲۶۳۵ : امروز سماع است و مدام است و سقایی 33
غزل شمارهٔ ۲۶۳۶ : ای مونس ما خواجه ابوبکر ربابی 50
غزل شمارهٔ ۲۶۳۷ : امروز سماع است و شراب است و صراحی 60
غزل شمارهٔ ۲۶۳۸ : ای آنک به دل‌ها ز حسد خار خلیدی 73
غزل شمارهٔ ۲۶۳۹ : برخیز که صبح است و صبوح است و سکاری 43
غزل شمارهٔ ۲۶۴۰ : مگریز ز آتش که چنین خام بمانی 52
غزل شمارهٔ ۲۶۴۱ : گیرم که نبینی رخ آن دختر چینی 62
غزل شمارهٔ ۲۶۴۲ : زان جای بیا خواجه بدین جای نه جایی 44
غزل شمارهٔ ۲۶۴۳ : ای شاه تو ترکی عجمی وار چرایی 37
غزل شمارهٔ ۲۶۴۴ : یک روز مرا بر لب خود میر نکردی 59
غزل شمارهٔ ۲۶۴۵ : بخوردم از کف دلبر شرابی 63
غزل شمارهٔ ۲۶۴۶ : چه باشد گر چو عقل و جان نخسبی 51
غزل شمارهٔ ۲۶۴۷ : دلا چون واقف اسرار گشتی 162
غزل شمارهٔ ۲۶۴۸ : دریغا کز میان ای یار رفتی 44
غزل شمارهٔ ۲۶۴۹ : منم فانی و غرقه در ثبوتی 54
غزل شمارهٔ ۲۶۵۰ : تو آن ماهی که در گردون نگنجی 63
غزل شمارهٔ ۲۶۵۱ : کریما تو گلی یا جمله قندی 39
غزل شمارهٔ ۲۶۵۲ : نگارا تو در اندیشه درازی 61
غزل شمارهٔ ۲۶۵۳ : گر این سلطان ما را بنده باشی 94
غزل شمارهٔ ۲۶۵۴ : ببین این فتح ز استفتاح تا کی 43
غزل شمارهٔ ۲۶۵۵ : تو نقشی نقش بندان را چه دانی 57
غزل شمارهٔ ۲۶۵۶ : نه آتش‌های ما را ترجمانی 99
غزل شمارهٔ ۲۶۵۷ : دلا تا نازکی و نازنینی 49
غزل شمارهٔ ۲۶۵۸ : اگر درد مرا درمان فرستی 48
غزل شمارهٔ ۲۶۵۹ : کسی کو را بود در طبع سستی 57
غزل شمارهٔ ۲۶۶۰ : چرا ز اندیشه ای بیچاره گشتی 128
غزل شمارهٔ ۲۶۶۱ : کجا شد عهد و پیمانی که کردی 61
غزل شمارهٔ ۲۶۶۲ : دلا رو رو همان خون شو که بودی 45
غزل شمارهٔ ۲۶۶۳ : مرا چون ناف بر مستی بریدی 46
غزل شمارهٔ ۲۶۶۴ : از این تنگین قفس جانا پریدی 74
غزل شمارهٔ ۲۶۶۵ : صلا ای صوفیان کامروز باری 52
غزل شمارهٔ ۲۶۶۶ : به تن این جا به باطن در چه کاری 56
غزل شمارهٔ ۲۶۶۷ : مبارک باد بر ما این عروسی 60
غزل شمارهٔ ۲۶۶۸ : خبر واده کز این دنیای فانی 55
غزل شمارهٔ ۲۶۶۹ : برفتیم ای عقیق لامکانی 42
غزل شمارهٔ ۲۶۷۰ : خوشی آخر بگو ای یار چونی 46
غزل شمارهٔ ۲۶۷۱ : بر من نیستی یارا کجایی 48
غزل شمارهٔ ۲۶۷۲ : دلا در روزه مهمان خدایی 51
غزل شمارهٔ ۲۶۷۳ : سؤالی دارم ای خواجه خدایی 57
غزل شمارهٔ ۲۶۷۴ : هلا ای آب حیوان از نوایی 82
غزل شمارهٔ ۲۶۷۵ : بیاموز از پیمبر کیمیایی 65
غزل شمارهٔ ۲۶۷۶ : سبک بنواز ای مطرب ربایی 40
غزل شمارهٔ ۲۶۷۷ : سلام علیک ای مقصود هستی 62
غزل شمارهٔ ۲۶۷۸ : اگر خورشید جاویدان نگشتی 32
غزل شمارهٔ ۲۶۷۹ : ز ما برگشتی و با گل فتادی 34
غزل شمارهٔ ۲۶۸۰ : چنین باشد چنین گوید منادی 56
غزل شمارهٔ ۲۶۸۱ : کجا شد عهد و پیمان را چه کردی 43
غزل شمارهٔ ۲۶۸۲ : به بخت و طالع ما ای افندی 57
غزل شمارهٔ ۲۶۸۳ : نگارا تو گلی یا جمله قندی 66
غزل شمارهٔ ۲۶۸۴ : شنودم من که چاکر را ستودی 41
غزل شمارهٔ ۲۶۸۵ : دگرباره شه ساقی رسیدی 47
غزل شمارهٔ ۲۶۸۶ : اگر یار مرا از من برآری 51
غزل شمارهٔ ۲۶۸۷ : صلا ای صوفیان کامروز باری 49
غزل شمارهٔ ۲۶۸۸ : صلا ای صوفیان کامروز باری 80
غزل شمارهٔ ۲۶۸۹ : منم غرقه درون جوی باری 65
غزل شمارهٔ ۲۶۹۰ : چو عشق آمد که جان با من سپاری 64
غزل شمارهٔ ۲۶۹۱ : نگفتم دوش ای زین بخاری 67
غزل شمارهٔ ۲۶۹۲ : به جان تو پس گردن نخاری 55
غزل شمارهٔ ۲۶۹۳ : به تن با ما به دل در مرغزاری 48
غزل شمارهٔ ۲۶۹۴ : مرا بگرفت روحانی نگاری 59
غزل شمارهٔ ۲۶۹۵ : متاز ای دل سوی دریای ناری 50
غزل شمارهٔ ۲۶۹۶ : مرا در خنده می‌آرد بهاری 50
غزل شمارهٔ ۲۶۹۷ : بدید این دل درون دل بهاری 47
غزل شمارهٔ ۲۶۹۸ : خداوندا زکات شهریاری 58
غزل شمارهٔ ۲۶۹۹ : ندارد مجلس ما بی‌تو نوری 69
غزل شمارهٔ ۲۷۰۰ : ز هر چیزی ملول است آن فضولی 57
غزل شمارهٔ ۲۷۰۱ : مرا هر لحظه قربان است جانی 60
غزل شمارهٔ ۲۷۰۲ : مگیر ای ساقی از مستان کرانی 47
غزل شمارهٔ ۲۷۰۳ : ز مهجوران نمی‌جویی نشانی 71
غزل شمارهٔ ۲۷۰۴ : برون کن سر که جان سرخوشانی 33
غزل شمارهٔ ۲۷۰۵ : مرا هر لحظه منزل آسمانی 40
غزل شمارهٔ ۲۷۰۶ : چه دلشادم به دلدار خدایی 78
غزل شمارهٔ ۲۷۰۷ : کجایید ای شهیدان خدایی 55
غزل شمارهٔ ۲۷۰۸ : تو هر روزی از آن پشته برآیی 48
غزل شمارهٔ ۲۷۰۹ : دلاراما چنین زیبا چرایی 69
غزل شمارهٔ ۲۷۱۰ : بیا ای غم که تو بس باوفایی 69
غزل شمارهٔ ۲۷۱۱ : بیا ای یار کامروز آن مایی 51
غزل شمارهٔ ۲۷۱۲ : بیا جانا که امروز آن مایی 88
غزل شمارهٔ ۲۷۱۳ : چنان گشتم ز مستی و خرابی 42
غزل شمارهٔ ۲۷۱۴ : چو اسم شمس دین اسما تو دیدی 47
غزل شمارهٔ ۲۷۱۵ : مرا اندر جگر بنشست خاری 32
غزل شمارهٔ ۲۷۱۶ : بگفتم با دلم آخر قراری 49
غزل شمارهٔ ۲۷۱۷ : تو جانا بی‌وصالش در چه کاری 47
غزل شمارهٔ ۲۷۱۸ : بیا ای آنک سلطان جمالی 50
غزل شمارهٔ ۲۷۱۹ : مگر تو یوسفان را دلستانی 52
غزل شمارهٔ ۲۷۲۰ : تو تا بنشسته‌ای بر دار فانی 49
غزل شمارهٔ ۲۷۲۱ : نه آتش‌های ما را ترجمانی 47
غزل شمارهٔ ۲۷۲۲ : به کوی دل فرورفتم زمانی 50
غزل شمارهٔ ۲۷۲۳ : دیدی که چه کرد یار ما دیدی 64
غزل شمارهٔ ۲۷۲۴ : روز ار دو هزار بار می‌آیی 50
غزل شمارهٔ ۲۷۲۵ : مندیش از آن بت مسیحایی 60
غزل شمارهٔ ۲۷۲۶ : ای دیده ز نم زبون نگشتی 49
غزل شمارهٔ ۲۷۲۷ : گر وسوسه ره دهی به گوشی 51
غزل شمارهٔ ۲۷۲۸ : باغ است و بهار و سرو عالی 58
غزل شمارهٔ ۲۷۲۹ : با این همه مهر و مهربانی 55
غزل شمارهٔ ۲۷۳۰ : آورد خبر شکرستایی 52
غزل شمارهٔ ۲۷۳۱ : بشنیده بدم که جان جانی 82
غزل شمارهٔ ۲۷۳۲ : ای ساقی باده معانی 37
غزل شمارهٔ ۲۷۳۳ : ای وصل تو آب زندگانی 64
غزل شمارهٔ ۲۷۳۴ : ای بی‌تو حرام زندگانی 56
غزل شمارهٔ ۲۷۳۵ : برجه که بهار زد صلایی 63
غزل شمارهٔ ۲۷۳۶ : چون سوی برادری بپویی 70
غزل شمارهٔ ۲۷۳۷ : مجلس چو چراغ و تو چو آبی 58
غزل شمارهٔ ۲۷۳۸ : من پار بخورده‌ام شرابی 51
غزل شمارهٔ ۲۷۳۹ : ای یار یگانه چند خسبی 52
غزل شمارهٔ ۲۷۴۰ : بازم صنما چه می‌فریبی 60
غزل شمارهٔ ۲۷۴۱ : ای آنک تو خواب ما ببستی 44
غزل شمارهٔ ۲۷۴۲ : ای آنک تو خواب ما ببستی 54
غزل شمارهٔ ۲۷۴۳ : رو رو که از این جهان گذشتی 61
غزل شمارهٔ ۲۷۴۴ : روز طرب است و سال شادی 72
غزل شمارهٔ ۲۷۴۵ : آخر گل و خار را بدیدی 44
غزل شمارهٔ ۲۷۴۶ : آن را که به لطف سر بخاری 53
غزل شمارهٔ ۲۷۴۷ : خضری به میان سینه داری 58
غزل شمارهٔ ۲۷۴۸ : می‌آید سنجق بهاری 54
غزل شمارهٔ ۲۷۴۹ : ای چشم و چراغ شهریاری 52
غزل شمارهٔ ۲۷۵۰ : ای جان و جهان چه می‌گریزی 48
غزل شمارهٔ ۲۷۵۱ : از قصه حال ما نپرسی 68
غزل شمارهٔ ۲۷۵۲ : ای دلبر بی‌دلان صوفی 26
غزل شمارهٔ ۲۷۵۳ : ای آنک تو شاه مطربانی 41
غزل شمارهٔ ۲۷۵۴ : روزی که مرا ز من ستانی 61
غزل شمارهٔ ۲۷۵۵ : چون عشق کند شکرفشانی 55
غزل شمارهٔ ۲۷۵۶ : ای وصل تو اصل شادمانی 510
غزل شمارهٔ ۲۷۵۷ : کژزخمه مباش تا توانی 57
غزل شمارهٔ ۲۷۵۸ : مست می عشق را حیا نی 60
غزل شمارهٔ ۲۷۵۹ : گویم سخن لب تو یا نی 64
غزل شمارهٔ ۲۷۶۰ : با دل گفتم چرا چنینی 32
غزل شمارهٔ ۲۷۶۱ : در خون دلم رسید فتوی 42
غزل شمارهٔ ۲۷۶۲ : در عشق هر آنک شد فدایی 46
غزل شمارهٔ ۲۷۶۳ : عشق است دلاور و فدایی 44
غزل شمارهٔ ۲۷۶۴ : ماها چو به چرخ دل برآیی 48
غزل شمارهٔ ۲۷۶۵ : آن شمع چو شد طرب فزایی 62
غزل شمارهٔ ۲۷۶۶ : ای بی‌تو محال جان فزایی 51
غزل شمارهٔ ۲۷۶۷ : گر یار لطیف و باوفایی 46
غزل شمارهٔ ۲۷۶۸ : ساقی انصاف خوش لقایی 57
غزل شمارهٔ ۲۷۶۹ : برخیز و بزن یکی نوایی 95
غزل شمارهٔ ۲۷۷۰ : رخ‌ها بنگر تو زعفرانی 47
غزل شمارهٔ ۲۷۷۱ : ای قلب و درست را روایی 55
غزل شمارهٔ ۲۷۷۲ : ای آنک تو خواب ما ببستی 55
غزل شمارهٔ ۲۷۷۳ : با یار بساز تا توانی 52
غزل شمارهٔ ۲۷۷۴ : در فنای محض افشانند مردان آستی 53
غزل شمارهٔ ۲۷۷۵ : مرغ دل پران مبا جز در هوای بیخودی 63
غزل شمارهٔ ۲۷۷۶ : ای رها کرده تو باغی از پی انجیرکی 66
غزل شمارهٔ ۲۷۷۷ : شاد آن صبحی که جان را چاره آموزی کنی 85
غزل شمارهٔ ۲۷۷۸ : ای خدایی که مفرح بخش رنجوران تویی 61
غزل شمارهٔ ۲۷۷۹ : بانگ می‌زن ای منادی بر سر هر رسته‌ای 47
غزل شمارهٔ ۲۷۸۰ : در شرابم چیز دیگر ریختی درریختی 64
غزل شمارهٔ ۲۷۸۱ : ساقیا بر خاک ما چون جرعه‌ها می‌ریختی 47
غزل شمارهٔ ۲۷۸۲ : گر شراب عشق کار جان حیوانیستی 60
غزل شمارهٔ ۲۷۸۳ : ای نرفته از دل من اندرآ شاد آمدی 55
غزل شمارهٔ ۲۷۸۴ : در جهان گر بازجویی نیست بی‌سودا سری 56
غزل شمارهٔ ۲۷۸۵ : گر من از اسرار عشقش نیک دانا بودمی 46
غزل شمارهٔ ۲۷۸۶ : آتشینا آب حیوان از کجا آورده‌ای 65
غزل شمارهٔ ۲۷۸۷ : ای مهی کاندر نکویی از صفت افزوده‌ای 66
غزل شمارهٔ ۲۷۸۸ : آه از آن رخسار برق انداز خوش عیاره‌ای 72
غزل شمارهٔ ۲۷۸۹ : پیش شمع نور جان دل هست چون پروانه‌ای 41
غزل شمارهٔ ۲۷۹۰ : بار دیگر ملتی برساختی برساختی 48
غزل شمارهٔ ۲۷۹۱ : هر دلی را گر سوی گلزار جانان خاستی 59
غزل شمارهٔ ۲۷۹۲ : سر نهاده بر قدم‌های بت چین نیستی 42
غزل شمارهٔ ۲۷۹۳ : این چه چتر است این که بر ملک ابد برداشتی 61
غزل شمارهٔ ۲۷۹۴ : ای ملامت گر تو عاشق را سبک پنداشتی 48
غزل شمارهٔ ۲۷۹۵ : ای تو جان صد گلستان از سمن پنهان شدی 48
غزل شمارهٔ ۲۷۹۶ : ای که جان‌ها خاک پایت صورت اندیش آمدی 54
غزل شمارهٔ ۲۷۹۷ : تا بنستانی تو انصاف از جهود خیبری 64
غزل شمارهٔ ۲۷۹۸ : در دو چشم من نشین ای آن که از من منتری 60
غزل شمارهٔ ۲۷۹۹ : بی گهان شد هر رفتن سوی روزن ننگری 47
غزل شمارهٔ ۲۸۰۰ : در میان جان نشین کامروز جان دیگری 72
غزل شمارهٔ ۲۸۰۱ : عاشقان را آتشی وآنگه چه پنهان آتشی 30
غزل شمارهٔ ۲۸۰۲ : آخر ای دلبر تو ما را می‌نجویی اندکی 51
غزل شمارهٔ ۲۸۰۳ : ساقیا شد عقل‌ها هم خانه دیوانگی 37
غزل شمارهٔ ۲۸۰۴ : چون تو آن روبند را از روی چون مه برکنی 47
غزل شمارهٔ ۲۸۰۵ : ای خوشا عیشی که باشد ای خوشا نظاره‌ای 59
غزل شمارهٔ ۲۸۰۶ : آه کان سایه خدا گوهردلی پرمایه‌ای 65
غزل شمارهٔ ۲۸۰۸ : گر چه در مستی خسی را تو مراعاتی کنی 51
غزل شمارهٔ ۲۸۰۷ : گشت جان از صدر شمس الدین یکی سوداییی 57
غزل شمارهٔ ۲۸۰۹ : ساخت بغراقان به رسم عید بغراقانیی 53
غزل شمارهٔ ۲۸۱۰ : ای بداده دیده‌های خلق را حیرانیی 55
غزل شمارهٔ ۲۸۱۱ : از هوای شمس دین بنگر تو این دیوانگی 68
غزل شمارهٔ ۲۸۱۲ : ای دهان آلوده جانی از کجا می خورده‌ای 30
غزل شمارهٔ ۲۸۱۳ : اقتلونی یا ثقاتی ان فی قتلی حیاتی 57
غزل شمارهٔ ۲۸۱۴ : خنک آن دم که به رحمت سر عشاق بخاری 62
غزل شمارهٔ ۲۸۱۵ : بمشو همره مرغان که چنین بی‌پر و بالی 36
غزل شمارهٔ ۲۸۱۶ : که شکیبد ز تو ای جان که جگرگوشه جانی 60
غزل شمارهٔ ۲۸۱۷ : مکن ای دوست نشاید که بخوانند و نیایی 57
غزل شمارهٔ ۲۸۱۸ : صنما چونک فریبی همه عیار فریبی 32
غزل شمارهٔ ۲۸۱۹ : اگر او ماه منستی شب من روز شدستی 57
غزل شمارهٔ ۲۸۲۰ : چو به شهر تو رسیدم تو ز من گوشه گزیدی 49
غزل شمارهٔ ۲۸۲۱ : تو ز هر ذره وجودت بشنو ناله و زاری 85
غزل شمارهٔ ۲۸۲۲ : تو فقیری تو فقیری تو فقیر ابن فقیری 64
غزل شمارهٔ ۲۸۲۳ : ز کجایی ز کجایی هله ای مجلس سامی 35
غزل شمارهٔ ۲۸۲۴ : مه ما نیست منور تو مگر چرخ درآیی 46
غزل شمارهٔ ۲۸۲۵ : مثل ذره روزن همگان گشته هوایی 99
غزل شمارهٔ ۲۸۲۶ : همه چون ذره روزن ز غمت گشته هوایی 38
غزل شمارهٔ ۲۸۲۷ : بده ای دوست شرابی که خدایی است خدایی 46
غزل شمارهٔ ۲۸۲۸ : خبری است نورسیده تو مگر خبر نداری 53
غزل شمارهٔ ۲۸۲۹ : تو نفس نفس بر این دل هوسی دگر گماری 69
غزل شمارهٔ ۲۸۳۰ : هله پاسبان منزل تو چگونه پاسبانی 58
غزل شمارهٔ ۲۸۳۱ : چو نماز شام هر کس بنهد چراغ و خوانی 56
غزل شمارهٔ ۲۸۳۲ : صنما چنان لطیفی که به جان ما درآیی 57
غزل شمارهٔ ۲۸۳۳ : سوی باغ ما سفر کن بنگر بهار باری 48
غزل شمارهٔ ۲۸۳۴ : به مبارکی و شادی بستان ز عشق جامی 65
غزل شمارهٔ ۲۸۳۵ : ز گزاف ریز باده که تو شاه ساقیانی 56
غزل شمارهٔ ۲۸۳۶ : به چه روی پشت آرم به کسی که از گزینی 35
غزل شمارهٔ ۲۸۳۷ : هله عاشقان بشارت که نماند این جدایی 57
غزل شمارهٔ ۲۸۳۸ : صفت خدای داری چو به سینه‌ای درآیی 55
غزل شمارهٔ ۲۸۳۹ : بکشید یار گوشم که تو امشب آن مایی 72
غزل شمارهٔ ۲۸۴۰ : منگر به هر گدایی که تو خاص از آن مایی 58
غزل شمارهٔ ۲۸۴۱ : به خدا کسی نجنبد چو تو تن زنی نجنبی 60
غزل شمارهٔ ۲۸۴۲ : بت من ز در درآمد به مبارکی و شادی 50
غزل شمارهٔ ۲۸۴۳ : هله ای پری شب رو که ز خلق ناپدیدی 37
غزل شمارهٔ ۲۸۴۴ : تو کیی در این ضمیرم که فزونتر از جهانی 67
غزل شمارهٔ ۲۸۴۵ : بت من به طعنه گوید چه میان ره فتادی 30
غزل شمارهٔ ۲۸۴۶ : چو مرا ز عشق کهنه صنما به یاد دادی 31
غزل شمارهٔ ۲۸۴۷ : دل بی‌قرار را گو که چو مستقر نداری 56
غزل شمارهٔ ۲۸۴۸ : سحر است خیز ساقی بکن آنچ خوی داری 42
غزل شمارهٔ ۲۸۴۹ : ز بهار جان خبر ده هله ای دم بهاری 72
غزل شمارهٔ ۲۸۵۰ : ز غم تو زار زارم هله تا تو شاد باشی 66
غزل شمارهٔ ۲۸۵۱ : شب و روز آن نکوتر که به پیش یار باشی 53
غزل شمارهٔ ۲۸۵۲ : چو یقین شده‌ست دل را که تو جان جان جانی 63
غزل شمارهٔ ۲۸۵۳ : تو ز عشق خود نپرسی که چه خوب و دلربایی 41
غزل شمارهٔ ۲۸۵۴ : برسید لک لک جان که بهار شد کجایی 57
غزل شمارهٔ ۲۸۵۵ : هله ای دلی که خفته تو به زیر ظل مایی 68
غزل شمارهٔ ۲۸۵۶ : صنما چگونه گویم که تو نور جان مایی 33
غزل شمارهٔ ۲۸۵۷ : چه جمال جان فزایی که میان جان مایی 62
غزل شمارهٔ ۲۸۵۸ : صنما تو همچو آتش قدح مدام داری 51
غزل شمارهٔ ۲۸۵۹ : برو ای عشق که تا شحنه خوبان شده‌ای 66
غزل شمارهٔ ۲۸۶۰ : هست در حلقه ما حلقه ربایی عجبی 30
غزل شمارهٔ ۲۸۶۱ : چند روز است که شطرنج عجب می‌بازی 61
غزل شمارهٔ ۲۸۶۲ : هله هشدار که با بی‌خبران نستیزی 57
غزل شمارهٔ ۲۸۶۳ : وقت آن شد که بدان روح فزا آمیزی 58
غزل شمارهٔ ۲۸۶۴ : به شکرخنده اگر می‌ببرد دل ز کسی 44
غزل شمارهٔ ۲۸۶۵ : در رخ عشق نگر تا به صفت مرد شوی 77
غزل شمارهٔ ۲۸۶۶ : گر گریزی به ملولی ز من سودایی 55
غزل شمارهٔ ۲۸۶۷ : نیستی عاشق ای جلف شکم خوار گدای 51
غزل شمارهٔ ۲۸۶۸ : در دلت چیست عجب که چو شکر می‌خندی 59
غزل شمارهٔ ۲۸۶۹ : هست اندر غم تو دلشده دانشمندی 31
غزل شمارهٔ ۲۸۷۰ : ای دریغا در این خانه دمی بگشودی 33
غزل شمارهٔ ۲۸۷۱ : به دغل کی بگزیند دل یارم یاری 40
غزل شمارهٔ ۲۸۷۲ : مرغ اندیشه که اندر همه دل‌ها بپری 54
غزل شمارهٔ ۲۸۷۳ : رو رو ای جان سبک خیز غریب سفری 51
غزل شمارهٔ ۲۸۷۴ : سحری کرد ندایی عجب آن رشک پری 48
غزل شمارهٔ ۲۸۷۵ : نی تو شکلی دگری سنگ نباشی تو زری 36
غزل شمارهٔ ۲۸۷۶ : شکنی شیشه مردم گرو از من گیری 49
غزل شمارهٔ ۲۸۷۷ : بر یکی بوسه حقستت که چنان می‌لرزی 66
غزل شمارهٔ ۲۸۷۸ : هله تا ظن نبری کز کف من بگریزی 54
غزل شمارهٔ ۲۸۷۹ : ننگ هر قافله در شش دره ابلیسی 62
غزل شمارهٔ ۲۸۸۰ : به حق و حرمت آنک همگان را جانی 46
غزل شمارهٔ ۲۸۸۱ : گر تو ما را به جفای صنمان ترسانی 52
غزل شمارهٔ ۲۸۸۲ : تیغ را گر تو چو خورشید دمی رنده زنی 66
غزل شمارهٔ ۲۸۸۳ : چه حریصی که مرا بی‌خور و بی‌خواب کنی 48
غزل شمارهٔ ۲۸۸۴ : به شکرخنده بتا نرخ شکر می‌شکنی 166
غزل شمارهٔ ۲۸۸۵ : هله آن به که خوری این می و از دست روی 59
غزل شمارهٔ ۲۸۸۶ : اگر امشب بر من باشی و خانه نروی 59
غزل شمارهٔ ۲۸۸۷ : بده ای کف تو را قاعده لطف افزایی 72
غزل شمارهٔ ۲۸۸۸ : به شکرخنده اگر می‌ببرد جان ز کسی 53
غزل شمارهٔ ۲۸۸۹ : ای که تو چشمه حیوان و بهار چمنی 33
غزل شمارهٔ ۲۸۹۰ : سخن تلخ مگو ای لب تو حلوایی 64
غزل شمارهٔ ۲۸۹۱ : هر کی از نیستی آید به سوی او خبری 52
غزل شمارهٔ ۲۸۹۴ : با چنین رفتن به منزل کی رسی 60
غزل شمارهٔ ۲۸۹۲ : ای شه جاودانی وی مه آسمانی 56
غزل شمارهٔ ۲۸۹۳ : قدر غم گر چشم سر بگریستی 94
غزل شمارهٔ ۲۸۹۵ : چاره‌ای کو بهتر از دیوانگی 114
غزل شمارهٔ ۲۸۹۶ : قره العین منی ای جان بلی 55
غزل شمارهٔ ۲۸۹۷ : بوی باغ و گلستان آید همی 31
غزل شمارهٔ ۲۸۹۸ : هر دم ای دل سوی جانان می‌روی 78
غزل شمارهٔ ۲۸۹۹ : بار دیگر عزم رفتن کرده‌ای 42
غزل شمارهٔ ۲۹۰۰ : بوی مشکی در جهان افکنده‌ای 42
غزل شمارهٔ ۲۹۰۱ : فارغم گر گشت دل آواره‌ای 44
غزل شمارهٔ ۲۹۰۲ : ای درآورده جهانی را ز پای 38
غزل شمارهٔ ۲۹۰۳ : باوفا یارا جفا آموختی 49
غزل شمارهٔ ۲۹۰۴ : عاقبت از عاشقان بگریختی 48
غزل شمارهٔ ۲۹۰۵ : اندرآ در خانه یارا ساعتی 34
غزل شمارهٔ ۲۹۰۶ : گوید آن دلبر که چون همدل شدی 62
غزل شمارهٔ ۲۹۰۷ : آفتابا سوی مه رویان شدی 31
غزل شمارهٔ ۲۹۰۸ : باوفاتر گشت یارم اندکی 57
غزل شمارهٔ ۲۹۰۹ : هست امروز آنچ می‌باید بلی 75
غزل شمارهٔ ۲۹۱۰ : باز گردد عاقبت این در بلی 73
غزل شمارهٔ ۲۹۱۱ : طبع چیزی نو به نو خواهد همی 68
غزل شمارهٔ ۲۹۱۲ : با من ای عشق امتحان‌ها می‌کنی 68
غزل شمارهٔ ۲۹۱۳ : باز چون گل سوی گلشن می‌روی 55
غزل شمارهٔ ۲۹۱۴ : ناگهان اندردویدم پیش وی 43
غزل شمارهٔ ۲۹۱۵ : خوش بود گر کاهلی یک سو نهی 47
غزل شمارهٔ ۲۹۱۶ : مرحبا ای پرده تو آن پرده‌ای 46
غزل شمارهٔ ۲۹۱۷ : هیچ خمری بی‌خماری دیده‌ای 52
غزل شمارهٔ ۲۹۱۸ : می‌زنم حلقه در هر خانه‌ای 54
غزل شمارهٔ ۲۹۱۹ : گر سران را بی‌سری درواستی 62
غزل شمارهٔ ۲۹۲۰ : ای بهار سبز و تر شاد آمدی 54
غزل شمارهٔ ۲۹۲۱ : ساقی این جا هست ای مولا بلی 48
غزل شمارهٔ ۲۹۲۲ : هم تو شمعی هم تو شاهد هم تو می 62
غزل شمارهٔ ۲۹۲۳ : باد بین اندر سرم از باده‌ای 42
غزل شمارهٔ ۲۹۲۴ : آه از عشق جمال حوریی 53
غزل شمارهٔ ۲۹۲۵ : ای دلی کز گلشکر پرورده‌ای 33
غزل شمارهٔ ۲۹۲۶ : گر در آب و گر در آتش می‌روی 38
غزل شمارهٔ ۲۹۲۷ : ز کجا آمده‌ای می‌دانی 63
غزل شمارهٔ ۲۹۲۸ : آنچ در سینه نهان می‌داری 49
غزل شمارهٔ ۲۹۲۹ : ای خیالی که به دل می‌گذری 39
غزل شمارهٔ ۲۹۳۰ : تو چرا جمله نبات و شکری 41
غزل شمارهٔ ۲۹۳۱ : از دلبر نهانی گر بوی جان بیابی 33
غزل شمارهٔ ۲۹۳۲ : چه باشد ای برادر یک شب اگر نخسپی 56
غزل شمارهٔ ۲۹۳۳ : ای آنک امام عشقی تکبیر کن که مستی 34
غزل شمارهٔ ۲۹۳۴ : گفتی شکار گیرم رفتی شکار گشتی 66
غزل شمارهٔ ۲۹۳۵ : گر چه به زیر دلقی شاهی و کیقبادی 42
غزل شمارهٔ ۲۹۳۶ : ای نوبهار خندان از لامکان رسیدی 61
غزل شمارهٔ ۲۹۳۷ : از بهر مرغ خانه چون خانه‌ای بسازی 65
غزل شمارهٔ ۲۹۳۸ : آن مه چو در دل آید او را عجب شناسی 50
غزل شمارهٔ ۲۹۳۹ : ما را مسلم آمد هم عیش و هم عروسی 74
غزل شمارهٔ ۲۹۴۰ : چون زخمه رجا را بر تار می‌کشانی 65
غزل شمارهٔ ۲۹۴۱ : ای گوهر خدایی آیینه معانی 43
غزل شمارهٔ ۲۹۴۲ : اندر مصاف ما را در پیش رو سپر نی 58
غزل شمارهٔ ۲۹۴۳ : گرمی مجوی الا از سوزش درونی 48
غزل شمارهٔ ۲۹۴۴ : ای مبدعی که سگ را بر شیر می‌فزایی 126
غزل شمارهٔ ۲۹۴۵ : ای حیله‌هات شیرین تا کی مرا فریبی 69
غزل شمارهٔ ۲۹۴۶ : دی عهد و توبه کردی امروز درشکستی 54
غزل شمارهٔ ۲۹۴۷ : یا من عجب فتادم یا تو عجب فتادی 92
غزل شمارهٔ ۲۹۴۸ : ای کرده رو چو سرکه چه گردد ار بخندی 56
غزل شمارهٔ ۲۹۴۹ : در غیب هست عودی کاین عشق از او است دودی 69
غزل شمارهٔ ۲۹۵۰ : ای آنک جان ما را در گلشکر کشیدی 55
غزل شمارهٔ ۲۹۵۱ : زان خاک تو شدم تا بر من گهر بباری 60
غزل شمارهٔ ۲۹۵۲ : گر از شراب دوشین در سر خمار داری 67
غزل شمارهٔ ۲۹۵۳ : بازآمدی که ما را درهم زنی به شوری 54
غزل شمارهٔ ۲۹۵۴ : گر روشنی تو یارا یا خود سیه ضمیری 62
غزل شمارهٔ ۲۹۵۵ : چون روی آتشین را یک دم تو می‌نپوشی 52
غزل شمارهٔ ۲۹۵۶ : دل را تمام برکن ای جان ز نیک نامی 59
غزل شمارهٔ ۲۹۵۷ : اندر شکست جان شد پیدا لطیف جانی 49
غزل شمارهٔ ۲۹۵۸ : مطرب چو زخمه‌ها را بر تار می‌کشانی 48
غزل شمارهٔ ۲۹۵۹ : ای آنک جمله عالم از توست یک نشانی 64
غزل شمارهٔ ۲۹۶۰ : رقصان شو ای قراضه کز اصل اصل کانی 65
غزل شمارهٔ ۲۹۶۱ : در رنگ یار بنگر تا رنگ زندگانی 49
غزل شمارهٔ ۲۹۶۲ : با تو عتاب دارم جانا چرا چنینی 65
غزل شمارهٔ ۲۹۶۳ : می‌زن سه تا که یکتا گشتم مکن دوتایی 82
غزل شمارهٔ ۲۹۶۴ : دی دامنش گرفتم کای گوهر عطایی 66
غزل شمارهٔ ۲۹۶۵ : ای برده اختیارم تو اختیار مایی 55
غزل شمارهٔ ۲۹۶۶ : هر چند بی‌گه آیی بی‌گاه خیز مایی 60
غزل شمارهٔ ۲۹۶۷ : آمد ز نای دولت بار دگر نوایی 46
غزل شمارهٔ ۲۹۶۸ : ای چنگیان غیبی از راه خوش نوایی 51
غزل شمارهٔ ۲۹۶۹ : بوی کباب داری تو نیز دل کبابی 58
غزل شمارهٔ ۲۹۷۰ : با صد هزار دستان آمد خیال یاری 48
غزل شمارهٔ ۲۹۷۱ : اندر قمارخانه چون آمدی به بازی 77
غزل شمارهٔ ۲۹۷۲ : ای آن که مر مرا تو به از جان و دیده‌ای 45
غزل شمارهٔ ۲۹۷۳ : ای از جمال حسن تو عالم نشانه‌ای 61
غزل شمارهٔ ۲۹۷۴ : آن دم که دل کند سوی دلبر اشارتی 42
غزل شمارهٔ ۲۹۷۵ : هر روز بامداد به آیین دلبری 62
غزل شمارهٔ ۲۹۷۶ : شد جادوی حرام و حق از جادوی بری 45
غزل شمارهٔ ۲۹۷۵ : هر روز بامداد به آیین دلبری 44
غزل شمارهٔ ۲۹۷۷ : هر روز بامداد درآید یکی پری 57
غزل شمارهٔ ۲۹۷۸ : ای دل ز بامداد تو بر حال دیگری 50
غزل شمارهٔ ۲۹۷۹ : هر روز بامداد طلبکار ما تویی 61
غزل شمارهٔ ۲۹۸۰ : آن لحظه کآفتاب و چراغ جهان شوی 59
غزل شمارهٔ ۲۹۸۱ : ای سیرگشته از ما ما سخت مشتهی 74
غزل شمارهٔ ۲۹۸۲ : ای ساقیی که آن می احمر گرفته‌ای 55
غزل شمارهٔ ۲۹۸۳ : ای ساقیی که آن می احمر گرفته‌ای 66
غزل شمارهٔ ۲۹۸۴ : ای مرغ گیر دام نهانی نهاده‌ای 58
غزل شمارهٔ ۲۹۸۵ : مه طلعتی و شهره قبایی بدیده‌ای 63
غزل شمارهٔ ۲۹۸۶ : ای عشق کز قدیم تو با ما یگانه‌ای 52
غزل شمارهٔ ۲۹۸۷ : ای جان و ای دو دیده بینا چگونه‌ای 83
غزل شمارهٔ ۲۹۸۸ : هر چند شیر بیشه و خورشیدطلعتی 33
غزل شمارهٔ ۲۹۸۹ : رویش ندیده پس مکنیدم ملامتی 41
غزل شمارهٔ ۲۹۹۰ : جان خاک آن مهی که خداش است مشتری 47
غزل شمارهٔ ۲۹۹۱ : ای عشق پرده در که تو در زیر چادری 66
غزل شمارهٔ ۲۹۹۳ : شاها بکش قطار که شهوار می‌کشی 52
غزل شمارهٔ ۲۹۹۲ : ای بس فراز و شیب که کردم طلب گری 57
غزل شمارهٔ ۲۹۹۴ : ای نای خوش نوای که دلدار و دلخوشی 67
غزل شمارهٔ ۲۹۹۵ : اندر میان جمع چه جان است آن یکی 174
غزل شمارهٔ ۲۹۹۶ : گر من ز دست بازی هر غم پژولمی 63
غزل شمارهٔ ۲۹۹۷ : ای آسمان که بر سر ما چرخ می‌زنی 54
غزل شمارهٔ ۲۹۹۸ : سوگند خورده‌ای که از این پس جفا کنی 64
غزل شمارهٔ ۲۹۹۹ : تا چند از فراق مرا کار بشکنی 43
غزل شمارهٔ ۳۰۰۰ : ساقی بیار باده سغراق ده منی 48
غزل شمارهٔ ۳۰۰۱ : ای نای بس خوش است کز اسرار آگهی 54
غزل شمارهٔ ۳۰۰۲ : شوری فتاد در فلک ای مه چه شسته‌ای 44
غزل شمارهٔ ۳۰۰۳ : ای کاشکی تو خویش زمانی بدانیی 35
غزل شمارهٔ ۳۰۰۴ : بزم و شراب لعل و خرابات و کافری 49
غزل شمارهٔ ۳۰۰۵ : آن دل که گم شده‌ست هم از جان خویش جوی 29
غزل شمارهٔ ۳۰۰۶ : سیمرغ و کیمیا و مقام قلندری 61
غزل شمارهٔ ۳۰۰۷ : دوش همه شب دوش همه شب گشتم من بر بام حبیبی 25
غزل شمارهٔ ۳۰۰۸ : خواجه سلام علیک گنج وفا یافتی 67
غزل شمارهٔ ۳۰۰۹ : آه که چه شیرین بتیست در تتق زرکشی 86
غزل شمارهٔ ۳۰۱۰ : روی من از روی تو دارد صد روشنی 56
غزل شمارهٔ ۳۰۱۱ : هر نفسی از درون دلبر روحانیی 51
غزل شمارهٔ ۳۰۱۲ : ای دل چون آهنت بوده چو آیینه‌ای 51
غزل شمارهٔ ۳۰۱۳ : یار در آخرزمان کرد طرب سازیی 140
غزل شمارهٔ ۳۰۱۴ : رو که به مهمان تو می‌نروم ای اخی 49
غزل شمارهٔ ۳۰۱۵ : جان و جهان می‌روی جان و جهان می‌بری 39
غزل شمارهٔ ۳۰۱۶ : بازرهان خلق را از سر و از سرکشی 38
غزل شمارهٔ ۳۰۱۷ : لاله ستانست از عکس تو هر شوره‌ای 47
غزل شمارهٔ ۳۰۱۸ : ای تو ز خوبی خویش آینه را مشتری 57
غزل شمارهٔ ۳۰۱۹ : ای که تو عشاق را همچو شکر می‌کشی 100
غزل شمارهٔ ۳۰۲۰ : پیشتر آ پیشتر چند از این رهزنی 58
غزل شمارهٔ ۳۰۲۱ : شیردلا صد هزار شیردلی کرده‌ای 33
غزل شمارهٔ ۳۰۲۲ : گفت مرا آن طبیب رو ترشی خورده‌ای 40
غزل شمارهٔ ۳۰۲۳ : قصر بود روح ما نی تل ویرانه‌ای 58
غزل شمارهٔ ۳۰۲۴ : بستگی این سماع هست ز بیگانه‌ای 49
غزل شمارهٔ ۳۰۲۵ : جای دگر بوده‌ای زانک تهی روده‌ای 48
غزل شمارهٔ ۳۰۲۶ : خیره چرا گشته‌ای خواجه مگر عاشقی 59
غزل شمارهٔ ۳۰۲۷ : نیست عجب صف زده پیش سلیمان پری 59
غزل شمارهٔ ۳۰۲۸ : ای صنم گلزاری چند مرا آزاری 52
غزل شمارهٔ ۳۰۲۹ : آه که دلم برد غمزه‌های نگاری 49
غزل شمارهٔ ۳۰۳۰ : سلمک الله نیست مثل تو یاری 45
غزل شمارهٔ ۳۰۳۱ : خوشدلم از یار همچنانک تو دیدی 58
غزل شمارهٔ ۳۰۳۲ : از پگه ای یار زان عقار سمایی 32
غزل شمارهٔ ۳۰۳۳ : چند دویدم سوی افندی 51
غزل شمارهٔ ۳۰۳۴ : می‌رسد ای جان باد بهاری 69
غزل شمارهٔ ۳۰۳۵ : دوش همه شب دوش همه شب 57
غزل شمارهٔ ۳۰۳۶ : گاه چو اشتر در وحل آیی 61
غزل شمارهٔ ۳۰۳۷ : به خاک پای تو ای مه هر آن شبی که بتابی 52
غزل شمارهٔ ۳۰۳۸ : ببرد عقل و دلم را براق عشق معانی 44
غزل شمارهٔ ۳۰۳۹ : هزار جان مقدس هزار گوهر کانی 54
غزل شمارهٔ ۳۰۳۸ : ببرد عقل و دلم را براق عشق معانی 41
غزل شمارهٔ ۳۰۴۰ : چه آفتاب جمالی که از مجره گشادی 25
غزل شمارهٔ ۳۰۴۱ : اگر مرا تو ندانی بپرس از شب تاری 46
غزل شمارهٔ ۳۰۴۲ : چو مهر عشق سلیمان به هر دو کون تو داری 85
غزل شمارهٔ ۳۰۴۳ : ز حد چون بگذشتی بیا بگوی که چونی 54
غزل شمارهٔ ۳۰۴۴ : گهی به سینه درآیی گهی ز روح برآیی 70
غزل شمارهٔ ۳۰۴۵ : من آن نیم که تو دیدی چو بینیم نشناسی 73
غزل شمارهٔ ۳۰۴۶ : چو صبحدم خندیدی در بلا بندیدی 36
غزل شمارهٔ ۳۰۴۷ : به جان تو ای طایی که سوی ما بازآیی 58
غزل شمارهٔ ۳۰۴۸ : تو آسمان منی من زمین به حیرانی 71
غزل شمارهٔ ۳۰۴۹ : ربود عقل و دلم را جمال آن عربی 73
غزل شمارهٔ ۳۰۵۰ : خدایگان جمال و خلاصه خوبی 56
غزل شمارهٔ ۳۰۵۱ : به عاقبت بپریدی و در نهان رفتی 75
غزل شمارهٔ ۳۰۵۲ : چه باده بود که در دور از بگه دادی 61
غزل شمارهٔ ۳۰۵۳ : ز قیل و قال تو گر خلق بو نبردندی 57
غزل شمارهٔ ۳۰۵۴ : منم که کار ندارم به غیر بی‌کاری 33
غزل شمارهٔ ۳۰۵۵ : بیا بیا که نیابی چو ما دگر یاری 52
غزل شمارهٔ ۳۰۵۶ : خورانمت می جان تا دگر تو غم نخوری 79
غزل شمارهٔ ۳۰۵۷ : اگر ز حلقه این عاشقان کران گیری 52
غزل شمارهٔ ۳۰۵۸ : ز بامداد درآورد دلبرم جامی 42
غزل شمارهٔ ۳۰۵۹ : چه باک دارد عاشق ز ننگ و بدنامی 49
غزل شمارهٔ ۳۰۶۰ : نهان شدند معانی ز یار بی‌معنی 57
غزل شمارهٔ ۳۰۶۱ : اگر تو یار نداری چرا طلب نکنی 42
غزل شمارهٔ ۳۰۶۲ : اگر تو مست شرابی چرا حشر نکنی 56
غزل شمارهٔ ۳۰۶۳ : به هر دلی که درآیی چو عشق بنشینی 64
غزل شمارهٔ ۳۰۶۴ : ز بامداد دلم می‌پرد به سودایی 43
غزل شمارهٔ ۳۰۶۵ : شدم به سوی چه آب همچو سقایی 41
غزل شمارهٔ ۳۰۶۶ : رسید ترکم با چهره‌های گل وردی 73
غزل شمارهٔ ۳۰۶۷ : تو در عقیله ترتیب کفش و دستاری 46
غزل شمارهٔ ۳۰۶۸ : فرست باده جان را به رسم دلداری 37
غزل شمارهٔ ۳۰۶۹ : نگاهبان دو دیده‌ست چشم دلداری 37
غزل شمارهٔ ۳۰۷۰ : اگر به خشم شود چرخ هفتم از تو بری 34
غزل شمارهٔ ۳۰۷۱ : دلا همای وصالی بپر چرا نپری 58
غزل شمارهٔ ۳۰۷۲ : به من نگر که به جز من به هر کی درنگری 51
غزل شمارهٔ ۳۰۷۴ : مسلم آمد یار مرا دل افروزی 49
غزل شمارهٔ ۳۰۷۳ : بیا بیا که پشیمان شوی از این دوری 65
غزل شمارهٔ ۳۰۷۵ : بیا بیا که تو از نادرات ایامی 64
غزل شمارهٔ ۳۰۷۶ : بلندتر شده‌ست آفتاب انسانی 26
غزل شمارهٔ ۳۰۷۷ : ایا مربی جان از صداع جان چونی 58
غزل شمارهٔ ۳۰۷۸ : ز آب تشنه گرفته‌ست خشم می‌بینی 47
غزل شمارهٔ ۳۰۷۹ : بیامدیم دگربار سوی مولایی 57
غزل شمارهٔ ۳۰۸۰ : تو نور دیده جان یا دو دیده مایی 39
غزل شمارهٔ ۳۰۸۱ : تو عاشقی چه کسی از کجا رسیدستی 56
غزل شمارهٔ ۳۰۸۲ : رهید جان دوم از خودی و از هستی 47
غزل شمارهٔ ۳۰۸۳ : بیا بیا که چو آب حیات درخوردی 34
غزل شمارهٔ ۳۰۸۴ : به جان تو که بگویی وطن کجا داری 38
غزل شمارهٔ ۳۰۸۵ : به حق آنک تو جان و جهان جانداری 50
غزل شمارهٔ ۳۰۸۶ : شبی که دررسد از عشق پیک بیداری 46
غزل شمارهٔ ۳۰۸۷ : اگر تو همره بلبل ز بهر گلزاری 53
غزل شمارهٔ ۳۰۸۸ : حرام گشت از این پس فغان و غمخواری 60
غزل شمارهٔ ۳۰۸۹ : به اهل پرده اسرارها ببر خبری 53
غزل شمارهٔ ۳۰۹۰ : بجه بجه ز جهان تا شه جهان باشی 45
غزل شمارهٔ ۳۰۹۱ : اگر دمی بگذاری هوا و نااهلی 53
غزل شمارهٔ ۳۰۹۲ : هزار جان مقدس فدای سلطانی 54
غزل شمارهٔ ۳۰۹۳ : نگفتمت که تو سلطان خوبرویانی 48
غزل شمارهٔ ۳۰۹۴ : بگو به جان مسافر ز رنج‌ها چونی 51
غزل شمارهٔ ۳۰۹۵ : از این درخت بدان شاخ و بر نمی‌بینی 56
غزل شمارهٔ ۳۰۹۶ : ز بامداد دلم می‌جهد به سودایی 51
غزل شمارهٔ ۳۰۹۷ : بیا بیا که شدم در غم تو سودایی 66
غزل شمارهٔ ۳۰۹۸ : ترش ترش بنشستی بهانه دربستی 65
غزل شمارهٔ ۳۰۹۹ : بداد پندم استاد عشق از استادی 52
غزل شمارهٔ ۳۱۰۰ : ببست خواب مرا جاودانه دلداری 52
غزل شمارهٔ ۳۱۰۱ : کسی که باده خورد بامداد زین ساقی 51
غزل شمارهٔ ۳۱۰۲ : برست جان و دلم از خودی و از هستی 44
غزل شمارهٔ ۳۱۰۴ : طواف کعبه دل کن اگر دلی داری 58
غزل شمارهٔ ۳۱۰۳ : پدید گشت یکی آهوی در این وادی 71
غزل شمارهٔ ۳۱۰۵ : ز صبحگاه فتادم به دست سرمستی 36
غزل شمارهٔ ۳۱۰۶ : فرست بادهٔ جان را به رسم دلداری 54
غزل شمارهٔ ۳۱۰۷ : میان تیرگی خواب و نور بیداری 72
غزل شمارهٔ ۳۱۰۸ : به دست هجر تو زارم تو نیز می‌دانی 95
غزل شمارهٔ ۳۱۰۹ : کالی تیشبی آپانسو، ای افندی چلبی 51
غزل شمارهٔ ۳۱۱۰ : جان جان مایی، خوشتر از حلوایی 92
غزل شمارهٔ ۳۱۱۱ : تو چنین نبودی تو چنین چرایی 33
غزل شمارهٔ ۳۱۱۲ : تو خدای خویی تو صفات هویی 50
غزل شمارهٔ ۳۱۱۳ : نه ز عاقلانم که ز من بگیری 64
غزل شمارهٔ ۳۱۱۴ : عشق تو خواند مرا کز من چه می‌گذری 67
غزل شمارهٔ ۳۱۱۵ : در لطف اگر بروی شاه همه چمنی 55
غزل شمارهٔ ۳۱۱۶ : دلا گر مرا تو ببینی ندانی 57
غزل شمارهٔ ۳۱۱۷ : پذیرفت این دل ز عشقت خرابی 30
غزل شمارهٔ ۳۱۱۸ : نگارا، چرا قول دشمن شنیدی؟! 56
غزل شمارهٔ ۳۱۱۹ : نشانت کی جوید که تو بی‌نشانی 66
غزل شمارهٔ ۳۱۲۱ : هم ایثار کردی هم ایثار گفتی 62
غزل شمارهٔ ۳۱۲۰ : اگر چه لطیفی و زیبالقایی 56
غزل شمارهٔ ۳۱۲۲ : الا میر خوبان هلا تا نرنجی 54
غزل شمارهٔ ۳۱۲۳ : به حیلت تو خواهی که در را ببندی 55
غزل شمارهٔ ۳۱۲۴ : چو عشقش برآرد سر از بی‌قراری 56
غزل شمارهٔ ۳۱۲۵ : بتا گر مرا تو ببینی ندانی 61
غزل شمارهٔ ۳۱۲۶ : گل سرخ دیدم شدم زعفرانی 42
غزل شمارهٔ ۳۱۲۷ : عجب‌العجایب توی در کیایی 56
غزل شمارهٔ ۳۱۲۸ : تو هر چند صدری شه مجلسی 51
غزل شمارهٔ ۳۱۲۹ : رضیت بما قسم‌الله لی 43
غزل شمارهٔ ۳۱۳۰ : تماشا مرو نک تماشا تویی 65
غزل شمارهٔ ۳۱۳۱ : الا هات حمرا کالعندم 53
غزل شمارهٔ ۳۱۳۲ : خواهیم یارا کامشب نخسپی 56
غزل شمارهٔ ۳۱۳۳ : حدی نداری در خوش لقایی 46
غزل شمارهٔ ۳۱۳۴ : تو جان مایی، ماه سمایی 66
غزل شمارهٔ ۳۱۳۵ : با چرخ گردان تیره هوایی 53
غزل شمارهٔ ۳۱۳۶ : خواهی ز جنون بویی ببری 50
غزل شمارهٔ ۳۱۳۷ : سلطان منی سلطان منی 97
غزل شمارهٔ ۳۱۳۸ : آن به که مرا تمکین نکنی 54
غزل شمارهٔ ۳۱۳۹ : صنما خرگه توم که بسازی و برکنی 36
غزل شمارهٔ ۳۱۴۰ : صنما بر همه جهان تو چو خورشید سروری 56
غزل شمارهٔ ۳۱۴۱ : ای خجل از تو شکر و آزادی 44
غزل شمارهٔ ۳۱۴۲ : حکم نو کن که شاه دورانی 60
غزل شمارهٔ ۳۱۴۳ : مستی و عاشقانه می‌گویی 48
غزل شمارهٔ ۳۱۴۴ : بحر ما را کنار بایستی 67
غزل شمارهٔ ۳۱۴۵ : آوخ آوخ چو من وفاداری 62
غزل شمارهٔ ۳۱۴۶ : ای دلزار محنت و بلا داری 74
غزل شمارهٔ ۳۱۴۷ : ساقیا ساقیا روا داری 64
غزل شمارهٔ ۳۱۴۸ : تا شدستی امیر چوگانی 48
غزل شمارهٔ ۳۱۴۹ : مستم از باده‌های پنهانی 72
غزل شمارهٔ ۳۱۵۰ : من مرید توام مراد تویی 81
غزل شمارهٔ ۳۱۵۱ : چند اندر میان غوغایی 60
غزل شمارهٔ ۳۱۵۲ : گر چه تو نیم شب رسیدستی 51
غزل شمارهٔ ۳۱۵۳ : ز اول بامداد سر مستی 49
غزل شمارهٔ ۳۱۵۴ : ز اول بامداد سرمستی 57
غزل شمارهٔ ۳۱۵۵ : در غم یار یار بایستی 59
غزل شمارهٔ ۳۱۵۶ : در غم یار، یار بایستی 55
غزل شمارهٔ ۳۱۵۷ : آنکه چون ابر خواند کف ترا 57
غزل شمارهٔ ۳۱۵۸ : رو، مسلم تراست بی‌کاری 46
غزل شمارهٔ ۳۱۵۹ : زندگانی مجلس سامی 66
غزل شمارهٔ ۳۱۶۰ : جان جانی و جان صد جانی 52
غزل شمارهٔ ۳۱۶۱ : خامشی ناطقی مگر جانی 52
غزل شمارهٔ ۳۱۶۲ : ای که مستک شدی و می‌گویی 64
غزل شمارهٔ ۳۱۶۳ : عشق در کفر کرد اظهاری 49
غزل شمارهٔ ۳۱۶۴ : مست و خوشی باده کجا خوردهٔ؟ 49
غزل شمارهٔ ۳۱۶۵ : جان و جهان! دوش کجا بوده‌ای 60
غزل شمارهٔ ۳۱۶۶ : ای دل سرمست، کجا می‌پری؟ 41
غزل شمارهٔ ۳۱۶۷ : از مه من مست دو صد مشتری 68
غزل شمارهٔ ۳۱۶۸ : یا ملک المغرب والمشرق 66
غزل شمارهٔ ۳۱۶۹ : گر نه شکار غم دلدارمی 61
غزل شمارهٔ ۳۱۷۰ : ای که تو از عالم ما می‌روی 58
غزل شمارهٔ ۳۱۷۱ : خشم مرو خواجه! پشیمان شوی 49
غزل شمارهٔ ۳۱۷۲ : ای که ازین تنگ قفس می‌پری 109
غزل شمارهٔ ۳۱۷۳ : باده ده، ای ساقی هر متقی 62
غزل شمارهٔ ۳۱۷۴ : صد دل و صد جان بدمی دادمی 40
غزل شمارهٔ ۳۱۷۵ : کار به پیری و جوانیستی 55
غزل شمارهٔ ۳۱۷۶ : کردم با کان گهر آشتی 56
غزل شمارهٔ ۳۱۷۷ : آدمیی، آدمیی، آدمی 49
غزل شمارهٔ ۳۱۷۸ : در دل من پردهٔ نو می‌زنی 59
غزل شمارهٔ ۳۱۷۹ : این طریق دارهم یا سندی و سیدی 57
غزل شمارهٔ ۳۱۸۰ : اخلائی! اخلائی! صفونی عند مولایی 74
غزل شمارهٔ ۳۱۸۱ : ما انصف ندمانی، لو انکر ادمانی 79
غزل شمارهٔ ۳۱۸۲ : بغداد همانست که دیدی و شنیدی 91
غزل شمارهٔ ۳۱۸۳ : ای جان، چندان خوبی، نوباوهٔ یعقوبی 29
غزل شمارهٔ ۳۱۸۴ : کسی کو را بود خلق خدایی 59
غزل شمارهٔ ۳۱۸۵ : عزیزی و کریم و لطف داری 70
غزل شمارهٔ ۳۱۸۶ : بگو ای تازه رو، کم کن ملولی 46
غزل شمارهٔ ۳۱۸۷ : اتی‌النیروز مسرورالجنان 73
غزل شمارهٔ ۳۱۸۸ : ادر کاسی و دعنی عن فنونی 41
غزل شمارهٔ ۳۱۸۹ : یا ساقی اسقنی براح 31
غزل شمارهٔ ۳۱۹۰ : سلب‌العشق فادی، حصل‌الیوم مرادی 46
غزل شمارهٔ ۳۱۹۱ : کالی تیشی آینوسؤای افندی چلبی 75
غزل شمارهٔ ۳۱۹۲ : لا یغرنک سد هوس عن رایی 53
غزل شمارهٔ ۳۱۹۳ : غدرالعشق فزلت قدمی 65
غزل شمارهٔ ۳۱۹۴ : وقتت خوش ای حبیبی، بشنو بحق یاری 40
غزل شمارهٔ ۳۱۹۵ : درهم شکن چو شیشه خود را، چو مست جامی 58
غزل شمارهٔ ۳۱۹۶ : بار منست او بچه نغزی، خواجه اگرچه همه مغزی 67
غزل شمارهٔ ۳۱۹۷ : سیدی ایم هو کی، خذیدی ایم هو کی 27
غزل شمارهٔ ۳۱۹۶ : بار منست او بچه نغزی، خواجه اگرچه همه مغزی 42
غزل شمارهٔ ۳۱۹۸ : گهی پرده‌سوزی، گهی پرده‌داری 60
غزل شمارهٔ ۳۱۹۹ : الام طماعیة العاذل 46
غزل شمارهٔ ۳۲۰۰ : هذا طبیبی، عند الدوآء 60
غزل شمارهٔ ۳۲۰۱ : یا ساقی الحی اسمع سؤالی 58
غزل شمارهٔ ۳۲۰۲ : هذا سیدی، هذا سندی 51
غزل شمارهٔ ۳۲۰۳ : طیب‌الله عیشکم، لا اوحش‌الله من ابی 49
غزل شمارهٔ ۳۲۰۴ : یا ملک المبعث والمحشر 50
غزل شمارهٔ ۳۲۰۵ : روزن دل! آه چه خوش روزنی 61
غزل شمارهٔ ۳۲۰۶ : اضحکنی بنظرة، قلت له فهکذی 50
غزل شمارهٔ ۳۲۰۷ : قد اسکرنی ربی من قهوة مد راری 44
غزل شمارهٔ ۳۲۰۸ : الا فی‌الغشق تشریفی و عیدی 46
غزل شمارهٔ ۳۲۰۹ : نسیت الیوم من عشقی صلاتی 75
غزل شمارهٔ ۳۲۱۰ : اتاک الصوم فی حلل السعود 54
غزل شمارهٔ ۳۲۱۱ : نسیم‌الصبح جد بابتشار 32
غزل شمارهٔ ۳۲۱۲ : الا یا مالکا رق‌الزمان 52
غزل شمارهٔ ۳۲۱۳ : املا قدح البقا ندیمی! 60
غزل شمارهٔ ۳۲۱۴ : یا مالک دمة الزمان 84
غزل شمارهٔ ۳۲۱۵ : یا ساقیةالمدام هاتی 30
غزل شمارهٔ ۳۲۱۶ : طارت حیلی و زال حیلی 43
غزل شمارهٔ ۳۲۱۷ : قالت الکأس ارفعونی کم تحبسونی 57
غزل شمارهٔ ۳۲۱۸ : ترکبن طبقا عن طبق مولائی 53
غزل شمارهٔ ۳۲۱۹ : اسفا لقلبی یوما هجرالحبیب داری 45
غزل شمارهٔ ۳۲۲۰ : لا قی‌الفراش نارا کن هکذا حبیبی 72
غزل شمارهٔ ۳۲۲۱ : الا حریم لیلی، علیکم سلامی 51
غزل شمارهٔ ۳۲۲۲ : اخرج عن‌المکان، یا صارم‌الزمان 52
غزل شمارهٔ ۳۲۲۳ : یا من یزید حسنک حقا تحیری 28
غزل شمارهٔ ۳۲۲۴ : یا ویح نفسنا بفوات الفضائل 53
غزل شمارهٔ ۳۲۲۵ : یا ملک‌المحشر، ترحم لا ترتشی 27
غزل شمارهٔ ۳۲۲۶ : قلت له مصیحا یا ملک‌المشرق 36
غزل شمارهٔ ۳۲۲۷ : یا ساقی الراح خذ و امرلاء به طاسی 51
غزل شمارهٔ ۳۲۲۸ : ایا ملتقی العیش کم تبعدی 51
غزل شمارهٔ ۳۲۲۹ : یا ولی نعمتی و سلطانی 69
غزل شمارهٔ ۳۲۳۰ : یا سندا لحاظه عاقلتی و مسکنی 52
تکه ۱ : کدیهٔ می‌کنم سبک بشنو 71
تکه ۲ : قصابی سوی گولی گوشت انداخت 230
اول : هم روت خوش هم خوت خوش هم پیچ زلف و هم قفا 56
دوم : ماه رمضان آمد ای یار قمر سیما 65
سوم : حد و اندازه ندارد نالها و آه را 56
چهارم : ای دریغا که شب آمد همه گشتیم جدا 67
پنجم : آنچ دیدی تو ز درد دلم افزود بیا 88
ششم : ای ساقیان مشفق سودا فزود سودا 61
هفتم : مستی و عاشقی و جوانی و یار ما 138
هشتم : بلبل سرمست برای خدا 76
نهم : باز این دل سرمستم دیوانهٔ آن بندست 43
دهم : هست کسی کو چو من اشکار نیست 56
یازدهم : بیا، که باز جانها را شهنشه باز می‌خواند 66
دوازدهم : زان بادهٔ صوفی بود از جام، مجرد 46
سیزدهم : پیکان آسمان که به اسرار ما درند 66
چهاردهم : ای قد و بالای تو حسرت سرو بلند 74
پانزدهم : ای یار گرم دار، و دلارام گرم دار 31
نوزدهم : ای خواب به روز همدمانم 46
شانزدهم : بیار آن می که ما را تو بدان بفریفتی ز اول 44
هفدهم : گر دلت گیرد و گر گردی مول 55
هجدهم : نامه رسید زان جهان بهر مراجعت برم 72
بیستم : هله درده می بگزیده که مهمان توم 55
بیست و یکم : هله، رفتیم و گرانی ز جمالت بردیم 55
بیست و دوم : هله خیزید که تا خویش ز خود دور کنیم 102
بیست و سوم : هرگز ندانستم که مه آید به صورت بر زمین 60
بیست و چهارم : امروز به قونیه، می‌خندد صد مه رو 64
بیست و پنجم : شب مست یار بودم و در های های او 71
بیست و ششم : ای جان مرا از غم و اندیشه خریده 60
بیست و هفتم : ای درد دهنده‌ام دوا ده 86
بیست و هشتم : ای آنک ما را از زمین بر چرخ اخضر می‌کشی 63
بیست و نهم : با شیر رو به شانگی آوردمان دیوانگی 70
سی‌ام : عجب سروی، عجب ماهی، عجب یاقوت و مرجانی 67
سی و یکم : اگر سوزد درون تو چو عود خام، ای ساقی 61
سی‌و دوم : شاهنشه مایی تو و به گلبرگ مایی 62
سی‌و سوم : رها کن ناز، تا تنها نمانی 112
سی‌وچهارم : جهان اندر گشاده شد جهانی 39
سی و ششم : فتاد این دل به عشق پادشاهی 58
سی‌پنجم : زهی دریا زهی بحر حیاتی 68
سی ‌و هفتم : ای بانگ و صلای آن جهانی 43
سی و هشتم : هر روز بگه ز در درآیی 68
سی و نهم : مستیان در عربده، رفتند و رفتم گوشهٔ 51
چهلم : هله نوش کن شرابی، شده آتشی به تیزی 126
چهل و یکم : تو برو، که من ازینجا بنمی‌روم به جایی 65
چهل و دوم : ماییم و بخت خندان، تا تو امیر مایی 47
چهل و چهارم : گر مه و گز زهره و گر فرقدی 51
رباعی شمارهٔ ۱ : آن دل که شد او قابل انوار خدا 50
رباعی شمارهٔ ۲ : آن شمع رخ تو لگنی نیست بیا 70
چهل و سوم : زین دودناک خانه گشادند روزنی 67
رباعی شمارهٔ ۳ : آن کس که ترا نقش کند او تنها 656
رباعی شمارهٔ ۴ : آن لعل سخن که جان دهد مرجان را 99
رباعی شمارهٔ ۵ : آن وقت که بحر کل شود ذات مرا 54
رباعی شمارهٔ ۶ : آواز ترا طبع دل ما بادا 56
رباعی شمارهٔ ۷ : از آتش عشق در جهان گرمیها 250 1
رباعی شمارهٔ ۸ : از بادهٔ لعل ناب شد گوهر ما 46
رباعی شمارهٔ ۹ : از حال ندیده تیره ایامان را 43
رباعی شمارهٔ ۱۰ : از ذکر بسی نور فزاید مه را 47
رباعی شمارهٔ ۱۱ : افسوس که بیگاه شد و ما تنها 51
رباعی شمارهٔ ۱۲ : انجیرفروش را چه بهتر جانا 65
رباعی شمارهٔ ۱۳ : اول به هزار لطف بنواخت مرا 225
رباعی شمارهٔ ۱۴ : ای آنکه چو آفتاب فرداست بیا 59
رباعی شمارهٔ ۱۵ : ای آنکه نیافت ماه شب گرد ترا 62
رباعی شمارهٔ ۱۶ : ای اشک روان بگو دل‌افزای مرا 63
رباعی شمارهٔ ۱۷ : ای باد سحر خبر بده مر ما را 55
رباعی شمارهٔ ۱۸ : ای چرخ فلک به مکر و بدسازیها 50
رباعی شمارهٔ ۱۹ : ای خواجه به خواب درنبینی ما را 130
رباعی شمارهٔ ۲۰ : ای داده بنان گوهر ایمانی را 90
رباعی شمارهٔ ۲۱ : ای در سر زلف تو پریشانیها 49
رباعی شمارهٔ ۲۲ : ای دریا دل تو گوهر و مرجان را 66
رباعی شمارهٔ ۲۳ : ای دل بچه زهره خواستی یاری را 71
رباعی شمارهٔ ۲۴ : ای دوست به دوستی قرینیم ترا 49
رباعی شمارهٔ ۲۵ : ای سبزی هر درخت و هر باغ و گیا 72
رباعی شمارهٔ ۲۶ : ای شب شادی همیشه بادی شادا 81
رباعی شمارهٔ ۲۷ : این آتش عشق می‌پزاند ما را 72
رباعی شمارهٔ ۲۸ : این روزه چو غربال به بیزد جان را 63
رباعی شمارهٔ ۲۹ : ای آنکه گرفت شربت از مشرب ما 49
رباعی شمارهٔ ۳۰ : با عشق روان شد از عدم مرکب ما 157
رباعی شمارهٔ ۳۱ : بر رهگذر بلا نهادم دل را 100
رباعی شمارهٔ ۳۲ : پرورد به ناز و نعمت آن دوست مرا 54
رباعی شمارهٔ ۳۳ : بیگاه شده است لیک مر سیران را 64
رباعی شمارهٔ ۳۴ : تا از تو جدا شده است آغوش مرا 66
رباعی شمارهٔ ۳۵ : تا با تو بوم نخسبم از یاریها 67
رباعی شمارهٔ ۳۶ : تا چند از این غرور بسیار ترا 70
رباعی شمارهٔ ۳۷ : تا عشق ترا است این شکرخائیها 47
رباعی شمارهٔ ۳۸ : تا کی باشی ز دور نظارهٔ ما 110
رباعی شمارهٔ ۳۹ : تا نقش خیال دوست با ماست دلا 72
رباعی شمارهٔ ۴۰ : جانا به هلاک بنده مستیز و بیا 48
رباعی شمارهٔ ۴۱ : جز عشق نبود هیچ دمساز مرا 601
رباعی شمارهٔ ۴۲ : چو نزود نبشته بود حق فرقت ما 50
رباعی شمارهٔ ۴۳ : خود را به خیل درافکنم مست آنجا 43
رباعی شمارهٔ ۴۴ : در جای تو جا نیست به جز آن جان را 80
رباعی شمارهٔ ۴۵ : در چشم ببین دو چشم آن مفتون را 58
رباعی شمارهٔ ۴۶ : در سر دارم ز می پریشانیها 40
رباعی شمارهٔ ۴۷ : دستان کسی دست زنان کرد مرا 43
رباعی شمارهٔ ۴۸ : دل گفت به جان کای خلف هر دو سرا 57
رباعی شمارهٔ ۴۹ : دود دل ما نشان سوداست دلا 60
رباعی شمارهٔ ۵۰ : دیدم در خواب ساقی زیبا را 54
رباعی شمارهٔ ۵۱ : زنهار دلا به خود مده ره غم را 55
رباعی شمارهٔ ۵۲ : طنبور چو تن تن برآرد به نوا 58
رباعی شمارهٔ ۵۳ : عاشق شب خلوت از پی پی گم را 68
رباعی شمارهٔ ۵۴ : عاشق همه سال مست و رسوا بادا 224
رباعی شمارهٔ ۵۵ : عشق تو بکشت ترکی و تازی را 69
رباعی شمارهٔ ۵۶ : عشقست طریق و راه پیغمبر ما 85
رباعی شمارهٔ ۵۷ : عمریست ندیده‌ایم گلزار ترا 48
رباعی شمارهٔ ۵۸ : غم خود که بود که یاد آریم او را 53
رباعی شمارهٔ ۵۹ : گر بوی نمی‌بری در این کوی میا 62
رباعی شمارهٔ ۶۰ : گر جان داری بیا و جان باز آنجا 62
رباعی شمارهٔ ۶۱ : گر در طلب خودی ز خود بیرون‌آ 99
رباعی شمارهٔ ۶۲ : گر عمر بشد عمر دگر داد خدا 122
رباعی شمارهٔ ۶۳ : گر من میرم مرا بیارید شما 46
رباعی شمارهٔ ۶۴ : کوتاه کند زمانه این دمدمه را 84
رباعی شمارهٔ ۶۵ : گویم که کیست روح‌افزا مرا 52
رباعی شمارهٔ ۶۶ : گه می‌گفتم که من امیرم خود را 55
رباعی شمارهٔ ۶۷ : لاحول ولا دور کند آن غم را 72
رباعی شمارهٔ ۶۸ : ما اطیب ما الذما احلانا 54
رباعی شمارهٔ ۶۹ : من تجربه کردم صنم خوش‌خو را 68
رباعی شمارهٔ ۷۰ : من ذره و خورشید لقائی تو مرا 37
رباعی شمارهٔ ۷۱ : منصور بدآن خواجه که در راه خدا 65
رباعی شمارهٔ ۷۲ : مولای اناالتائب مما سلفا 59
رباعی شمارهٔ ۷۴ : نور فلکست این تن خاکی ما 61
رباعی شمارهٔ ۷۳ : می‌آمد یار مست و تنها تنها 65
رباعی شمارهٔ ۷۵ : هان ای سفری عزم کجایست کجا 285
رباعی شمارهٔ ۷۶ : یک چند به تقلید گزیدم خود را 56
رباعی شمارهٔ ۷۷ : یک طرفه عصاست موسی این رمه را 65
رباعی شمارهٔ ۷۸ : آن لقمه که در دهان نگنجد به طلب 93
رباعی شمارهٔ ۷۹ : آنی که فلک با تو درآید به طرب 75
رباعی شمارهٔ ۸۰ : از بانگ سرافیل دمیده است رباب 42
رباعی شمارهٔ ۸۱ : امروز چو هر روز خرابیم خراب 78
رباعی شمارهٔ ۸۲ : امشب ز برای دل اصحاب مخسب 72
رباعی شمارهٔ ۸۳ : اندیشه مکن بکن تو خود را در خواب 113
رباعی شمارهٔ ۸۴ : اندیشه و غم را نبود هستی و تاب 45
رباعی شمارهٔ ۸۵ : ای آنکه تو دیر آمده‌ای در کتاب 71
رباعی شمارهٔ ۸۶ : ای آنکه تو یوسف منی من یعقوب 61
رباعی شمارهٔ ۸۷ : ای دل دو سه شام تا سحرگاه مخسب 61
رباعی شمارهٔ ۸۸ : ای روی ترا غلام گلنار مخسپ 60
رباعی شمارهٔ ۸۹ : ای ماه چنین شبی تو مهوار مخسب 56
رباعی شمارهٔ ۹۰ : این باد سحر محرم رازست مخسب 104
رباعی شمارهٔ ۹۱ : ای یار که نیست همچو تو یار مخسب 55
رباعی شمارهٔ ۹۲ : بردار حجابها به یکبار امشب 57
رباعی شمارهٔ ۹۳ : بی‌جام در این دور شرابست شراب 56
رباعی شمارهٔ ۹۴ : بی‌طاعت دین بهشت رحمان مطلب 60
رباعی شمارهٔ ۹۵ : بیکار مشین درآ درآمیز شتاب 50
رباعی شمارهٔ ۹۶ : حاجت نبود مستی ما را به شراب 75
رباعی شمارهٔ ۹۷ : خواب آمد و در چشم نبد موضع خواب 46
رباعی شمارهٔ ۹۸ : دانیکه چه میگوید این بانگ رباب 77
رباعی شمارهٔ ۹۹ : در چشم آمد خیال آن در خوشاب 49
رباعی شمارهٔ ۱۰۰ : دل در هوس تو چون ربابست رباب 56
رباعی شمارهٔ ۱۰۱ : ساقی در ده برای دیدار صواب 54
رباعی شمارهٔ ۱۰۲ : سبحان‌الله من و تو ای در خوشاب 58
رباعی شمارهٔ ۱۰۳ : شب گردم گرد شهر چون باد و چو آب 53
رباعی شمارهٔ ۱۰۴ : شب گشت درین سینه چه سوز است عجب 60
رباعی شمارهٔ ۱۰۵ : علمی که ترا گره گشاید به طلب 252 2
رباعی شمارهٔ ۱۰۶ : گر آب حیات خوشگواری ای خواب 49
رباعی شمارهٔ ۱۰۷ : گرم آمد عاشقانه و چست شتاب 72
رباعی شمارهٔ ۱۰۸ : گر می‌خواهی بقا و پیروز مخسب 58
رباعی شمارهٔ ۱۰۹ : مستند مجردان اسرار امشب 58
رباعی شمارهٔ ۱۱۰ : هستم به وصال دوست دلشاد امشب 69
رباعی شمارهٔ ۱۱۱ : یارب یارب به حق تسبیح رباب 56
رباعی شمارهٔ ۱۱۲ : یاری کن و یار باش ای یار مخسب 44
رباعی شمارهٔ ۱۱۳ : آب حیوان در آب و گل پیدا نیست 60
رباعی شمارهٔ ۱۱۴ : آری صنما بهانه خود کم بودت 48
رباعی شمارهٔ ۱۱۵ : آسوده کسی که در کم و بیشی نیست 81
رباعی شمارهٔ ۱۱۶ : آمد بر من چو در کفم زر پنداشت 59
رباعی شمارهٔ ۱۱۷ : آن آتش ساده که ترا خورد و بکاست 41
رباعی شمارهٔ ۱۱۸ : آن بت که جمال و زینت مجلس ماست 53
رباعی شمارهٔ ۱۱۹ : آن پیش روی که جان او پیش صف است 59
رباعی شمارهٔ ۱۲۰ : آن تلخ سخنها که چنان دل شکن است 160
رباعی شمارهٔ ۱۲۱ : آنجا که توئی همه غم و جنگ و جفاست 44
رباعی شمارهٔ ۱۲۲ : آن جان که از او دلبر ما شادانست 29
رباعی شمارهٔ ۱۲۳ : آن جاه و جمالی که جهان‌افروز است 83
رباعی شمارهٔ ۱۲۴ : آن چشم فراز از پی تاب شده است 68
رباعی شمارهٔ ۱۲۵ : آن چشم که خون گشت غم او را جفت است 45
رباعی شمارهٔ ۱۲۶ : آن چیست کز او سماعها را شرف است 45
رباعی شمارهٔ ۱۲۷ : آن چیست که لذتست از او در صورت 54
رباعی شمارهٔ ۱۲۸ : آن خواجه که بار او همه قند تر است 68
رباعی شمارهٔ ۱۲۹ : آن دم که مرا بگرد تو دورانست 61
رباعی شمارهٔ ۱۳۰ : آن را که بود کار نه زین یارانست 44
رباعی شمارهٔ ۱۳۱ : آن را که خدای چون تو یاری داده است 46
رباعی شمارهٔ ۱۳۲ : آن را که غمی باشد و بتواند گفت 55
رباعی شمارهٔ ۱۳۳ : آن روح که بسته بود در نقش صفات 68
رباعی شمارهٔ ۱۳۴ : آن روی ترش نیست چنینش فعل است 49
رباعی شمارهٔ ۱۳۵ : آن سایهٔ تو جایگه و خانهٔ ما است 68
رباعی شمارهٔ ۱۳۶ : آن شاه که خاک پای او تاج سر است 62
رباعی شمارهٔ ۱۳۷ : آن شب که ترا به خواب بینم پیداست 35
رباعی شمارهٔ ۱۳۸ : آن شه که ز چاکران بدخو نگریخت 54
رباعی شمارهٔ ۱۳۹ : آن عشق مجرد سوی صحرا می‌تاخت 58
رباعی شمارهٔ ۱۴۰ : آن قاضی ما چو دیگران قاضی نیست 166
رباعی شمارهٔ ۱۴۱ : آنکس که امید یاری غم داده است 51
رباعی شمارهٔ ۱۴۲ : آنکس که بروی خواب او رشک پریست 56
رباعی شمارهٔ ۱۴۳ : آنکس که ترا به چشم ظاهر دیده است 51
رباعی شمارهٔ ۱۴۴ : آنکس که درون سینه را دل پنداشت 70
رباعی شمارهٔ ۱۴۵ : آنکس که ز سر عاشقی باخبر است 70
رباعی شمارهٔ ۱۴۶ : آنکس که سرت برید غمخوار تو اوست 84
رباعی شمارهٔ ۱۴۷ : آنکو ز نهال هوست شبخیزانست 51
رباعی شمارهٔ ۱۴۸ : آن نور مبین که در جبین ما هست 83
رباعی شمارهٔ ۱۴۹ : آواز تو ارمغان نفخ صور است 32
رباعی شمارهٔ ۱۵۰ : از بسکه دل تو دام حیلت افراخت 59
رباعی شمارهٔ ۱۵۱ : از بی‌یاری ظریفتر یاری نیست 71
رباعی شمارهٔ ۱۵۲ : از جمله طمع بریدنم آسانست 60
رباعی شمارهٔ ۱۵۳ : از حلقهٔ گوش از دلم باخبر است 38
رباعی شمارهٔ ۱۵۴ : از دوستی دوست نگنجم در پوست 55
رباعی شمارهٔ ۱۵۵ : از دیدن اغیار چو ما را مدد است 64
رباعی شمارهٔ ۱۵۶ : از عهد مگو که او نه بر پای منست 50
رباعی شمارهٔ ۱۵۷ : از کفر و ز اسلام برون صحرائیست 207
رباعی شمارهٔ ۱۵۸ : از نوح سفینه ایست میراث نجات 55
رباعی شمارهٔ ۱۵۹ : العین لفقدکم کثیرالعبرات 52
رباعی شمارهٔ ۱۶۰ : افغان کردم بر آن فغانم می‌سوخت 96
رباعی شمارهٔ ۱۶۱ : افکند مرا دلم به غوغا و گریخت 68
رباعی شمارهٔ ۱۶۲ : امروز چه روز است که خورشید دوتاست 54
رباعی شمارهٔ ۱۶۳ : امروز در این خانه کسی رقصانست 82
رباعی شمارهٔ ۱۶۴ : امروز من و جام صبوحی در دست 70
رباعی شمارهٔ ۱۶۵ : امروز مهم دست زنان آمده است 62
رباعی شمارهٔ ۱۶۶ : امشب آمد خیال آن دلبر چست 32
رباعی شمارهٔ ۱۶۷ : امشب شب آن دولت بی‌پایانست 54
رباعی شمارهٔ ۱۶۸ : امشب شب آنست که جان شبهاست 52
رباعی شمارهٔ ۱۶۹ : امشب شب من بسی ضعیف و زار است 59
رباعی شمارهٔ ۱۷۰ : امشب منم و طواف کاشانهٔ دوست 60
رباعی شمارهٔ ۱۷۱ : امشب هردل که همچو مه در طلب است 65
رباعی شمارهٔ ۱۷۲ : اندر دل من درون و بیرون همه او است 50
رباعی شمارهٔ ۱۷۳ : اندر سر ما همت کاری دگر است 55
رباعی شمارهٔ ۱۷۴ : انصاف بده که عشق نیکوکار است 63
رباعی شمارهٔ ۱۷۵ : او پاک شده است و خام ار در حرم است 48
رباعی شمارهٔ ۱۷۶ : ای آب حیات قطره از آب رخت 60
رباعی شمارهٔ ۱۷۷ : ای آمده بامداد شوریده و مست 53
رباعی شمارهٔ ۱۷۸ : ای آنکه درینجهان چو تو پاکی نیست 53
رباعی شمارهٔ ۱۷۹ : ای بنده بدانکه خواجهٔ شرق اینست 35
رباعی شمارهٔ ۱۸۰ : ای بی‌خبر از مغز شده غره بپوست 69
رباعی شمارهٔ ۱۸۱ : ای تن تو نمیری که چنان جان با تست 33
رباعی شمارهٔ ۱۸۲ : ای جان جهان جان و جهان باقی نیست 101
رباعی شمارهٔ ۱۸۳ : ای جان خبرت هست که جانان تو کیست 54
رباعی شمارهٔ ۱۸۴ : ای جان ز دل تو بر دل من راهست 55
رباعی شمارهٔ ۱۸۵ : ای حسرت خوبان جهان روی خوشت 77
رباعی شمارهٔ ۱۸۶ : ای خرمنت از سنبلهٔ آب حیات 69
رباعی شمارهٔ ۱۸۷ : ای خواجه ترا غم جمال و جاهست 49
رباعی شمارهٔ ۱۸۸ : ای در دل من نشسته شد وقت نشست 50
رباعی شمارهٔ ۱۸۹ : ای دل تا ریش و خسته میدارندت 54
رباعی شمارهٔ ۱۹۰ : ای دل تو و درد او که درمان اینست 74
رباعی شمارهٔ ۱۹۱ : ای دوست مکن که روزها را فرداست 61
رباعی شمارهٔ ۱۹۲ : ای ذکر تو مانع تماشای تو دوست 50
رباعی شمارهٔ ۱۹۳ : ای ساقی اگر سعادتی هست تراست 373
رباعی شمارهٔ ۱۹۴ : ای ساقی جان مطرب ما را چه شده است 52
رباعی شمارهٔ ۱۹۵ : ای شب چه شبی که روزها چاکر تست 55
رباعی شمارهٔ ۱۹۶ : ای شب ز می تو مر مرا مستی نیست 59
رباعی شمارهٔ ۱۹۷ : ای طالب اگر ترا سر این راهست 58
رباعی شمارهٔ ۱۹۸ : ای عقل برو که عاقل اینجا نیست 73
رباعی شمارهٔ ۱۹۹ : ای فکر تو بر بسته نه پایت باز است 37
رباعی شمارهٔ ۲۰۰ : ای کز تو دلم پر سمن و یاسمنست 57
رباعی شمارهٔ ۲۰۱ : ای لعل و عقیق و در و دریا و درست 68
رباعی شمارهٔ ۲۰۲ : این بانگ خوش از جانب کیوان منست 87
رباعی شمارهٔ ۲۰۳ : این چرخ غلام طبع خود رایهٔ ماست 67
رباعی شمارهٔ ۲۰۴ : این چرخ و فلکها که حد بینش ماست 46
رباعی شمارهٔ ۲۰۵ : این جمله شرابهای بی‌جام کراست 48
رباعی شمارهٔ ۲۰۶ : این جو که تراست هر کسی جویان نیست 59
رباعی شمارهٔ ۲۰۷ : این سینهٔ پرمشغله از مکتب اوست 37
رباعی شمارهٔ ۲۰۸ : این شکل سفالین تنم جام دلست 230 1
رباعی شمارهٔ ۲۰۹ : این عشق شهست و رایتش پیدا نیست 61
رباعی شمارهٔ ۲۱۰ : این غمزه که میرنی ز نوری دگر است 91
رباعی شمارهٔ ۲۱۱ : این فتنه که اندر دل تنگ است ز چیست 59
رباعی شمارهٔ ۲۱۲ : این فصل بهار نیست فصلی دگر است 33
رباعی شمارهٔ ۲۱۳ : این گرمابه که خانهٔ دیوانست 72
رباعی شمارهٔ ۲۱۴ : این مستی من ز بادهٔ حمرا نیست 56
رباعی شمارهٔ ۲۱۵ : این من نه منم آنکه منم گوئی کیست 60
رباعی شمارهٔ ۲۱۶ : این نعره عاشقان ز شمع طرب است 70
رباعی شمارهٔ ۲۱۷ : این همدم اندرون که دم میدهدت 43
رباعی شمارهٔ ۲۱۸ : ای هر بیدار با خبرهای تو خفت 42
رباعی شمارهٔ ۲۱۹ : ای هرچه صدف بستهٔ دریای لبت 99
رباعی شمارهٔ ۲۲۰ : ای همچو خر و گاو که و جو طلبت 73
رباعی شمارهٔ ۲۲۱ : با تو سخنان بیزبان خواهم گفت 155
رباعی شمارهٔ ۲۲۲ : با جان دو روزه تو چنان گشتی جفت 59
رباعی شمارهٔ ۲۲۳ : باد آمد و گل بر سر میخواران ریخت 67
رباعی شمارهٔ ۲۲۴ : با دشمن تو چو یار بسیار نشست 170
رباعی شمارهٔ ۲۲۵ : با دل گفتم که دل از او جیحونست 54
رباعی شمارهٔ ۲۲۶ : باران به سر گرم دلی بر میریخت 69
رباعی شمارهٔ ۲۲۷ : با روز بجنگیم که چون روز گذشت 60
رباعی شمارهٔ ۲۲۸ : بازآی که یار بر سر پیمانست 53
رباعی شمارهٔ ۲۲۹ : با شاه هر آنکسی که در خرگاهست 57
رباعی شمارهٔ ۲۳۰ : با شب گفتم گر بمهت ایمانست 54
رباعی شمارهٔ ۲۳۱ : تا شب میگو که روز ما را شب نیست 56
رباعی شمارهٔ ۲۳۲ : با عشق کلاه بر کمر دوز خوش است 48
رباعی شمارهٔ ۲۳۳ : با عشق نشین که گوهر کان تو است 95
رباعی شمارهٔ ۲۳۴ : با ما ز ازل رفته قراری دگر است 81
رباعی شمارهٔ ۲۳۵ : با نی گفتم که بر تو بیداد ز کیست 99
رباعی شمارهٔ ۲۳۶ : با هرکه نشستی و نشد جمع دلت 75
رباعی شمارهٔ ۲۳۷ : با هستی و نیستیم بیگانگی است 71
رباعی شمارهٔ ۲۳۸ : پای تو گرفته‌ام ندارم ز تو دست 38
رباعی شمارهٔ ۲۳۹ : پائی که همی رفت به شبستان سر مست 50
رباعی شمارهٔ ۲۴۰ : برجه که سماع روح برپای شده است 50
رباعی شمارهٔ ۲۴۱ : برخیز و طواف کن بر آن قطب نجات 81
رباعی شمارهٔ ۲۴۲ : برکان شکر چند مگس را غوغاست 96
رباعی شمارهٔ ۲۴۳ : بر ما رقم خطا پرستی همه هست 174
رباعی شمارهٔ ۲۴۴ : بر من در وصل بسته میدارد دوست 102
رباعی شمارهٔ ۲۴۵ : پرورد به ناز و نعمت آن دوست مرا 46
رباعی شمارهٔ ۲۴۶ : بر هر جائیکه سرنهم مسجود او است 67
رباعی شمارهٔ ۲۴۷ : بر جزوم نشان معشوق منست 65
رباعی شمارهٔ ۲۴۸ : بستم سر خم باده و بوی برفت 52
رباعی شمارهٔ ۲۴۹ : بگذشت سوار غیب و گردی برخاست 55
رباعی شمارهٔ ۲۵۰ : بگرفت دلت زانکه ترا دل نگرفت 49
رباعی شمارهٔ ۲۵۱ : پس بر به جهانی که چو خون در رگ ماست 54
رباعی شمارهٔ ۲۵۲ : بیچاره‌تر از عاشق بیصبر کجاست 317
رباعی شمارهٔ ۲۵۳ : بی‌دیده اگر راه روی عین خطاست 74
رباعی شمارهٔ ۲۵۴ : بیرون ز تن و جان و روان درویش است 59
رباعی شمارهٔ ۲۵۵ : بیرون ز جهان کفر و ایمان جائیست 111
رباعی شمارهٔ ۲۵۶ : بیرون ز جهان و جان یکی دایهٔ ماست 82
رباعی شمارهٔ ۲۵۷ : بی‌یار نماند هرکه با یار بساخت 66
رباعی شمارهٔ ۲۵۸ : تا این فلک آینه‌گون بر کار است 56
رباعی شمارهٔ ۲۵۹ : تا با تو ز هستی تو هستی باقیست 59
رباعی شمارهٔ ۲۶۰ : تا چهرهٔ آفتاب جان رخشانست 60
رباعی شمارهٔ ۲۶۱ : تا حاصل دردم سبب درمان گشت 32
رباعی شمارهٔ ۲۶۲ : تا در دل من صورت آن رشک پریست 66
رباعی شمارهٔ ۲۶۳ : تا تن نبری دور زمانم کشته است 67
رباعی شمارهٔ ۲۶۴ : تا ظن نبری که این زمین بیهوشست 39
رباعی شمارهٔ ۲۶۵ : تا عرش ز سودای رخش ولوله‌هاست 41
رباعی شمارهٔ ۲۶۶ : تا من بزیم پیشه و کارم اینست 47
رباعی شمارهٔ ۲۶۷ : تا مهر نگار باوفایم بگرفت 50
رباعی شمارهٔ ۲۶۸ : تنها نه همین خنده و سیماش خوشست 95
رباعی شمارهٔ ۲۶۹ : توبه چکنم که توبه‌ام سایهٔ تست 56
رباعی شمارهٔ ۲۷۰ : توبه کردم که تا جانم برجاست 53
رباعی شمارهٔ ۲۷۱ : توبه که دل خویش چو آهن کرده است 43
رباعی شمارهٔ ۲۷۲ : تو سیر شدی من نشدم درمان چیست 40
رباعی شمارهٔ ۲۷۳ : تو کان جهانی و جهان نیم جو است 71
رباعی شمارهٔ ۲۷۴ : تهدید عدو چه بشنود عاشق راست 43
رباعی شمارهٔ ۲۷۵ : جانا غم تو ز هرچه گویی بتر است 45
رباعی شمارهٔ ۲۷۶ : جانم بر آن جان جهان رو کرده است 54
رباعی شمارهٔ ۲۷۷ : جان و سر آن یار که او پرده‌در است 43
رباعی شمارهٔ ۲۷۸ : جانی که به راه عشق تو در خطر است 52
رباعی شمارهٔ ۲۷۹ : جانی که حریف بود بیگانه شده است 60
رباعی شمارهٔ ۲۸۰ : جانی که شراب عشق ز آن سو خورده است 96
رباعی شمارهٔ ۲۸۱ : جانی و جهانی و جهان با تو خوش است 236
رباعی شمارهٔ ۲۸۲ : حسنت که همه جهان فسونش بگرفت 39
رباعی شمارهٔ ۲۸۳ : چشم تو ز روزگار خونریزتر است 51
رباعی شمارهٔ ۲۸۴ : چشمی دارم همه پر از صورت دوست 62
رباعی شمارهٔ ۲۸۵ : چنگی صنمی که ساز چنگش بنواست 55
رباعی شمارهٔ ۲۸۶ : چون دانستم که عشق پیوست منست 53
رباعی شمارهٔ ۲۸۷ : خون دلبر من میان دلداران نیست 48
رباعی شمارهٔ ۲۸۸ : چون دید مرا مست بهم برزد دست 53
رباعی شمارهٔ ۲۸۹ : چونی که ترش مگر شکربارت نیست 63
رباعی شمارهٔ ۲۹۰ : چیزیست که در تو بیتو جویان ویست 44
رباعی شمارهٔ ۲۹۱ : حاشا که به عالم از تو خوشتر یاریست 140
رباعی شمارهٔ ۲۹۲ : حاشا که دلم ز شب‌نشینی سیر است 80
رباعی شمارهٔ ۲۹۳ : خاک قدمت سعادت جان من است 44
رباعی شمارهٔ ۲۹۴ : خواهی که ترا کشف شود هستی دوست 91
رباعی شمارهٔ ۲۹۵ : خویی به جهان خوبتر از خوی تو نیست 58
رباعی شمارهٔ ۲۹۶ : خورشید رخت ز آسمان بیرونست 55
رباعی شمارهٔ ۲۹۷ : خورشید و ستارگان و بدرما اوست 73
رباعی شمارهٔ ۲۹۸ : خیزید که آن یار سعادت برخاست 55
رباعی شمارهٔ ۲۹۹ : دایم ز ولایت علی برخواهم گفت 64
رباعی شمارهٔ ۳۰۰ : در باغ من ار سرو و اگر گلزار است 69
رباعی شمارهٔ ۳۰۱ : در بتکده تا خیال معشوهٔ ما است 64
رباعی شمارهٔ ۳۰۲ : در خواب مهی دوش روانم دیده است 42
رباعی شمارهٔ ۳۰۳ : در دایرهٔ وجود موجود علیست 78
رباعی شمارهٔ ۳۰۴ : در دیدهٔ صورت ار ترا دامی هست 47
رباعی شمارهٔ ۳۰۵ : در راه طلب عاقل و دیوانه یکیست 228
رباعی شمارهٔ ۳۰۶ : در صورت تست آنچه معنا همه اوست 66
رباعی شمارهٔ ۳۰۷ : در ظاهر و باطن آنچه خیر است و شر است 55
رباعی شمارهٔ ۳۰۸ : در عشق اگرچه که قدم بر قدم است 85
رباعی شمارهٔ ۳۰۹ : در عشق تو هر حیله که کردم هیچست 310
رباعی شمارهٔ ۳۱۰ : در عشق که جز می بقا خوردن نیست 85
رباعی شمارهٔ ۳۱۱ : در عهد و وفا چنانکه دلدار منست 62
رباعی شمارهٔ ۳۱۲ : در کوی غم تو صبر بیفرمانست 58
رباعی شمارهٔ ۳۱۳ : در مجلس عشاق قراری دگر است 53
رباعی شمارهٔ ۳۱۴ : در مرگ حیات اهل داد و دین است 55
رباعی شمارهٔ ۳۱۵ : در من غم شبکور چرا پیچیده است 55
رباعی شمارهٔ ۳۱۶ : درنه قدم ار چه راه بی‌پایانست 53
رباعی شمارهٔ ۳۱۷ : درنه قدمی که چشمه حیوانست 50
رباعی شمارهٔ ۳۱۸ : در وصل جمالش گل خندان منست 59
رباعی شمارهٔ ۳۱۹ : درویشی و عاشقی به هم سلطانیست 163
رباعی شمارهٔ ۳۲۰ : دستت دو و پایت دو و چشمت دو رواست 32
رباعی شمارهٔ ۳۲۱ : دلتنگم و دیدار تو درمان منست 67
رباعی شمارهٔ ۳۲۲ : دلدار اگر مرا بدراند پوست 29
رباعی شمارهٔ ۳۲۳ : دلدار ز پرده‌ای کز آن سوسو نیست 45
رباعی شمارهٔ ۳۲۴ : دلدار ظریف است و گناهنش اینست 46
رباعی شمارهٔ ۳۲۵ : دلدارم گفت کان فلان زنده ز چیست 57
رباعی شمارهٔ ۳۲۶ : دل در بر من زنده برای غم تست 47
رباعی شمارهٔ ۳۲۷ : دل در بر هر که هست از دلبر ماست 84
رباعی شمارهٔ ۳۲۸ : دل رفت بر کسیکه بیماش خوش است 49
رباعی شمارهٔ ۳۲۹ : دل رفت و سر راه دل استان بگرفت 50
رباعی شمارهٔ ۳۳۰ : دل یاد تو کرد چون به عشرت بنشست 65
رباعی شمارهٔ ۳۳۱ : دل یاد تو کرد چون طرب می انگیخت 44
رباعی شمارهٔ ۳۳۲ : دور است ز تو نظر بهانه اینست 54
رباعی شمارهٔ ۳۳۳ : دوش از سر لطف یار در من نگریست 56
رباعی شمارهٔ ۳۳۴ : دی آنکه ز سوی بام بر ما نگریست 76
رباعی شمارهٔ ۳۳۵ : دیوانه شدم خواب ز دیوانه خطا است 65
رباعی شمارهٔ ۳۳۶ : راهی ز زبان ما بدل پیوسته است 66
رباعی شمارهٔ ۳۳۷ : روزی ترش است و دیدهٔ ابرتر است 42
رباعی شمارهٔ ۳۳۸ : روزی که ترا ببینم آدینهٔ ماست 51
رباعی شمارهٔ ۳۳۹ : روزیکه مرا به نزد تو دورانست 38
رباعی شمارهٔ ۳۴۰ : زانروز که چشم من برویت نگریست 42
رباعی شمارهٔ ۳۴۱ : زان روی که دل بستهٔ آنزنجیر است 39
رباعی شمارهٔ ۳۴۲ : زان رونق هر سماع آواز دف است 93
رباعی شمارهٔ ۳۴۶ : سر سخن دوست نمیرم گفت 56
رباعی شمارهٔ ۳۴۳ : زان می خوردم که روح پیمانه اوست 104
رباعی شمارهٔ ۳۴۴ : زان می مستم که نقش جامش عشق است 60
رباعی شمارهٔ ۳۴۵ : سرسبز بود خاک که آتش یار است 34
رباعی شمارهٔ ۳۴۷ : سرگشته چو آسیای گردان کنمت 57
رباعی شمارهٔ ۳۴۸ : سرگشته دلا به دوست از جان راهست 71
رباعی شمارهٔ ۳۴۹ : سرمایهٔ عقل سر دیوانگیست 66
رباعی شمارهٔ ۳۵۰ : سلطان ملاحت مه موزون منست 64
رباعی شمارهٔ ۳۵۱ : سنبل چو سر عقاب زلف تو نداشت 58
رباعی شمارهٔ ۳۵۲ : شاگرد توست دل که عشق آموز است 56
رباعی شمارهٔ ۳۵۳ : شاهی که شفیع هر گنه بود برفت 51
رباعی شمارهٔ ۳۵۴ : شب رو که شبت راهبر اسرار است 62
رباعی شمارهٔ ۳۵۵ : شمشیر ازل بدست مردان خداست 72
رباعی شمارهٔ ۳۵۶ : شمعی که در اینخانه بدی خانه کجاست 76
رباعی شمارهٔ ۳۵۷ : صدربار بگفتمت چه هشیار و چه مست 66
رباعی شمارهٔ ۳۵۸ : عاشق نبود آنکه سبک چون جان نیست 60
رباعی شمارهٔ ۳۵۹ : عشق آمد و توبه را چو شیشه بشکست 61
رباعی شمارهٔ ۳۶۰ : عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست 99
رباعی شمارهٔ ۳۶۱ : عشقت به دلم درآمد و شاد برفت 55
رباعی شمارهٔ ۳۶۲ : عشق تو چنین حکیم و استاد چراست 51
رباعی شمارهٔ ۳۶۳ : عشق تو در اطراف گیائی میتاخت 56
رباعی شمارهٔ ۳۶۴ : عشقی که از او وجود بی‌جان میزیست 55
رباعی شمارهٔ ۳۶۵ : عشقی نه به اندازهٔ ما در سر ماست 66
رباعی شمارهٔ ۳۶۶ : عقل آمد و پند عاشقان پیش گرفت 50
رباعی شمارهٔ ۳۶۷ : عمریست که جان بنده بیخویشتن است 44
رباعی شمارهٔ ۳۶۸ : قومی غمگین و خود مدان غم ز کجاست 46
رباعی شمارهٔ ۳۶۹ : گر آتش دل نیست پس این دود چراست 53
رباعی شمارهٔ ۳۷۰ : گر آه کنم آه بدین قانع نیست 54
رباعی شمارهٔ ۳۷۱ : گر باد بر آن زلف پریشان زندت 72
رباعی شمارهٔ ۳۷۲ : گر بر سر شهوت و هوا خواهی رفت 60
رباعی شمارهٔ ۳۷۳ : گر جملهٔ آفاق همه غم بگرفت 40
رباعی شمارهٔ ۳۷۴ : گر دامن وصل تو کشم جنگی نیست 56
رباعی شمارهٔ ۳۷۵ : گر در وصلی بهشت یا باغ اینست 46
رباعی شمارهٔ ۳۷۶ : گر دف نبود نیشکر او دف ماست 57
رباعی شمارهٔ ۳۷۷ : گر شرم همی از آن و این باید داشت 134
رباعی شمارهٔ ۳۷۸ : گرمای تموز از دل پردرد شماست 61
رباعی شمارهٔ ۳۷۹ : گر حلقهٔ آن زلف چو شستت نگرفت 48
رباعی شمارهٔ ۳۸۰ : کس دل ندهد بدو که خونخوار منست 64
رباعی شمارهٔ ۳۸۱ : کس نیست که اندر هوسی شیدا نیست 39
رباعی شمارهٔ ۳۸۲ : گفتار تو زر و فعلت ارزیزین است 63
رباعی شمارهٔ ۳۸۳ : گفتا که بیا سماع در کار شده‌است 51
رباعی شمارهٔ ۳۸۴ : گفتا که شکست توبه بازآمد مست 51
رباعی شمارهٔ ۳۸۵ : گفتا بجهم همچو کبوتر ز کفت 63
رباعی شمارهٔ ۳۸۶ : گفتم چشمم که هست خاک کویت 59
رباعی شمارهٔ ۳۸۷ : گفتم دلم از تو بوسه‌ای خواهانست 50
رباعی شمارهٔ ۳۸۸ : گفتم عشقت قرابت و خویش منست 82
رباعی شمارهٔ ۳۸۹ : گفتم که بیا بچشم من درنگریست 65
رباعی شمارهٔ ۳۹۰ : گفتند که دل دگر هوائی می‌پخت 34
رباعی شمارهٔ ۳۹۱ : گفتم که دلم آلت و انگاز مست 46
رباعی شمارهٔ ۳۹۲ : گفتند که شش جهت همه نور خداست 134
رباعی شمارهٔ ۳۹۳ : گفتی چونی بنده چنانست که هست 67
رباعی شمارهٔ ۳۹۴ : گفتی گشتم ملول و سودام گرفت 65
رباعی شمارهٔ ۳۹۵ : گم باد سریکه سروران را پا نیست 50
رباعی شمارهٔ ۳۹۶ : کوچک بودن بزرگ را کوچک نیست 113
رباعی شمارهٔ ۳۹۷ : گویند بیا به باغ کانجا لاغ است 52
رباعی شمارهٔ ۳۹۸ : گویند که صاحب فنون عقل کل است 61
رباعی شمارهٔ ۳۹۹ : گویند که عشق عاقبت تسکین است 78
رباعی شمارهٔ ۴۰۰ : گویند مرا که این همه درد چراست 49
رباعی شمارهٔ ۴۰۱ : لطف تو جهانی و قرانی افراشت 40
رباعی شمارهٔ ۴۰۲ : ما را به جز این زبان زبانی دگر است 146
رباعی شمارهٔ ۴۰۳ : ما را بدم پیر نگه نتوان داشت 52
رباعی شمارهٔ ۴۰۴ : ما عاشق عشقیم که عشق است نجات 95
رباعی شمارهٔ ۴۰۵ : ما عاشق عشقیم و مسلمان دگر است 52
رباعی شمارهٔ ۴۰۶ : ماه عید است و خلق زیر و زبر است 51
رباعی شمارهٔ ۴۰۷ : ماهی تو که فتنه‌ای نداری ز تو دست 40
رباعی شمارهٔ ۴۰۸ : ماهی که نه زیر و نی به بالاست کجاست 104
رباعی شمارهٔ ۴۰۹ : مرغ جان را میل سوی بالا نیست 47
رباعی شمارهٔ ۴۱۰ : مرغ دل من چو ترک این دانه گرفت 61
رباعی شمارهٔ ۴۱۱ : مر وصل ترا هزار صاحب هوس است 49
رباعی شمارهٔ ۴۱۲ : مست است دو چشم از دو چشم مستت 98
رباعی شمارهٔ ۴۱۳ : مستم ز خمار عبهر جادویت 35
رباعی شمارهٔ ۴۱۴ : مستی ز ره آمد و بما در پیوست 47
رباعی شمارهٔ ۴۱۵ : معشوق شراب‌خوار و بیسامانست 42
رباعی شمارهٔ ۴۱۶ : من آن توام کام منت باید جست 59
رباعی شمارهٔ ۴۱۷ : من بندهٔ آن کسم که بیماش خوش است 70
رباعی شمارهٔ ۴۱۸ : من زان جانم که جانها را جانست 63
رباعی شمارهٔ ۴۱۹ : منصور حلاجی که اناالحق میگفت 69
رباعی شمارهٔ ۴۲۰ : من کوهم و قال من صدای یار است 58
رباعی شمارهٔ ۴۲۱ : من محو خدایم و خدا آن منست 192
رباعی شمارهٔ ۴۲۲ : میدان که در درون تو مثال غاریست 65
رباعی شمارهٔ ۴۲۳ : می‌گرییم زار و یار گوید زرقست 74
رباعی شمارهٔ ۴۲۴ : می‌گفت یکی پری که او ناپیداست 39
رباعی شمارهٔ ۴۲۵ : مینال که آن ناله شنو همسایه است 53
رباعی شمارهٔ ۴۲۶ : ناگاه بروئید یکی شاخ نبات 61
رباعی شمارهٔ ۴۲۷ : ناگه ز درم درآمد آن دلبر مست 49
رباعی شمارهٔ ۴۲۸ : نه چرخ غلام طبع خود رایهٔ ماست 78
رباعی شمارهٔ ۴۲۹ : نی با تو دمی نشستنم سامانست 59
رباعی شمارهٔ ۴۳۰ : نی بی‌زر و زور شه سپه بتوان داشت 36
رباعی شمارهٔ ۴۳۱ : هان ای دل خسته روز مردانگیست 62
رباعی شمارهٔ ۴۳۲ : هجران خواهی طریق عشاقانست 48
رباعی شمارهٔ ۴۳۳ : هر جان عزیز کو شناسای رهست 53
رباعی شمارهٔ ۴۳۴ : هر جان که از او دلبر ما شادانست 58
رباعی شمارهٔ ۴۳۵ : هر چند به حلم یار ما جورکش است 46
رباعی شمارهٔ ۴۳۶ : هرچند شکر لذت جان و جگر است 54
رباعی شمارهٔ ۴۳۷ : هرچند فراق پشت امید شکست 72
رباعی شمارهٔ ۴۳۸ : هرچند که بار آن شترها شکر است 38
رباعی شمارهٔ ۴۳۹ : هر درویشی که در شکست خویش است 52
رباعی شمارهٔ ۴۴۰ : هر ذره که چون گرسنه بر خوان خداست 51
رباعی شمارهٔ ۴۴۱ : هر ذره که در هوا و در کیوانست 53
رباعی شمارهٔ ۴۴۲ : هر ذره که در هوا و در هامونست 70
رباعی شمارهٔ ۴۴۳ : هر ذره و هر خیال چون بیداریست 64
رباعی شمارهٔ ۴۴۴ : هر روز به نو برآید آن دلبر مست 64
رباعی شمارهٔ ۴۴۵ : هر روز حجاب بیقراران بیش است 52
رباعی شمارهٔ ۴۴۶ : هر روز دلم در غم تو زارتر است 184
رباعی شمارهٔ ۴۴۷ : هر روز دل مرا سماع و طربیست 50
رباعی شمارهٔ ۴۴۸ : هر صورت کاید به از او امکان هست 49
رباعی شمارهٔ ۴۴۹ : هر کز ز دماغ بنده بوی تو نرفت 57
رباعی شمارهٔ ۴۵۰ : هشیار اگر زر و گر زرین است 55
رباعی شمارهٔ ۴۵۱ : هم عابد و هم زاهد و هم خونریز است 49
رباعی شمارهٔ ۴۵۲ : یاری که به حسن از صفت افزونست 62
رباعی شمارهٔ ۴۵۳ : یاری که به نزد او گل و خار یکیست 65
رباعی شمارهٔ ۴۵۴ : یاری که غمش دوای هر بیمار است 51
رباعی شمارهٔ ۴۵۵ : یکبار به مردم و مرا کس نگریست 68
رباعی شمارهٔ ۴۵۶ : یک چشم من از روز جدائی بگریست 57
رباعی شمارهٔ ۴۵۷ : ای آنکه کنی کون و مکانرا محدث 57
رباعی شمارهٔ ۴۵۸ : ما را چو ز عشق میشود راست مزاج 51
رباعی شمارهٔ ۴۵۹ : اندر سر من نبود جز رای صلاح 59
رباعی شمارهٔ ۴۶۰ : آبی که از این دیده چو خون میریزد 60
رباعی شمارهٔ ۴۶۱ : آنان که محققان این درگاهند 87
رباعی شمارهٔ ۴۶۲ : آن تازه تنی که در بلای تو بود 59
رباعی شمارهٔ ۴۶۳ : آنجا بنشین که همنشین مردانند 74
رباعی شمارهٔ ۴۶۴ : آنجا که بهر سخن دل ما گردد 58
رباعی شمارهٔ ۴۶۵ : آن خوبانی که فتنهٔ بتکده‌اند 51
رباعی شمارهٔ ۴۶۶ : آن دشمن دوست روی دیدی که چه کرد 59
رباعی شمارهٔ ۴۶۷ : آن دل که به شاهد نهان درنگرد 39
رباعی شمارهٔ ۴۶۸ : آندم که ز افلاک گهر ریز کند 47
رباعی شمارهٔ ۴۶۹ : آن ذره که جز همدم خورشید نشد 73
رباعی شمارهٔ ۴۷۰ : آن راحت جان گرد دلم میگردد 57
رباعی شمارهٔ ۴۷۱ : آنرا که به ضاعت قناعت باشد 67 1
رباعی شمارهٔ ۴۷۲ : آن را که به علم و عقل افراشته‌اند 45
رباعی شمارهٔ ۴۷۳ : آن را که خدای ناف بر عشق برید 41
رباعی شمارهٔ ۴۷۴ : آنرا که ز عشق دوست بیداد رسد 50
رباعی شمارهٔ ۴۷۵ : آن را منگر که ذوفنون آید مرد 51
رباعی شمارهٔ ۴۷۶ : آن رفت که بودمی من از عشق تو شاد 63
رباعی شمارهٔ ۴۷۷ : آن روز که جان خرقهٔ قالب پوشید 44
رباعی شمارهٔ ۴۷۸ : آن روز که جانم ره کیوان گیرد 55
رباعی شمارهٔ ۴۷۹ : آن روز که چشم تو ز من برگردد 51
رباعی شمارهٔ ۴۸۰ : آن روز که روز ابر و باران باشد 51
رباعی شمارهٔ ۴۸۱ : آن روز که عشق با دلم بستیزد 50
رباعی شمارهٔ ۴۸۲ : آن روز که کار وصل را ساز آید 57
رباعی شمارهٔ ۴۸۳ : آن روز که مهرگان گردون زده‌اند 37
رباعی شمارهٔ ۴۸۴ : آن سر که بود بی‌خبر از وی خسبد 75
رباعی شمارهٔ ۴۸۵ : آن طرفه جماعتی که جانشان بکشد 56
رباعی شمارهٔ ۴۸۶ : آن عشق که برق و بوش تا فرق رسید 51
رباعی شمارهٔ ۴۸۷ : آن کان نبات و تنگ شکر نامد 54
رباعی شمارهٔ ۴۸۸ : آن کز تو خدای این گدا می‌خواهد 45
رباعی شمارهٔ ۴۸۹ : آن کس که بر آتش جهانم بنهاد 62
رباعی شمارهٔ ۴۹۰ : آن کس که ترا بیند و خندان نشود 53
رباعی شمارهٔ ۴۹۱ : آن کس که ترا شناخت جان را چه کند 61
رباعی شمارهٔ ۴۹۲ : آن کس که از آب و گل نگاری دارد 56
رباعی شمارهٔ ۴۹۳ : آن کس که ز چرخ نیم نانی دارد 65
رباعی شمارهٔ ۴۹۴ : آن کس که ز دل دم اناالحق میزد 67
رباعی شمارهٔ ۴۹۵ : آن کس که مرا به صدق اقرار کند 51
رباعی شمارهٔ ۴۹۶ : آن کیست که بیرون درون مینگرد 128
رباعی شمارهٔ ۴۹۷ : آن لحظه که آن سرو روانم برسید 45
رباعی شمارهٔ ۴۹۸ : آن لحظه که از پیرهنت بوی رسد 48
رباعی شمارهٔ ۴۹۹ : آن نزدیکی که دلستان را باشد 46
رباعی شمارهٔ ۵۰۰ : آن وسوسه‌ای که شرمها را ببرد 57
رباعی شمارهٔ ۵۰۱ : آنها که بتش خزان سوخته‌اند 36
رباعی شمارهٔ ۵۰۲ : آنها که به کوی عارفان افتادند 47
رباعی شمارهٔ ۵۰۳ : آنها که چو آب صافی و ساده روند 42
رباعی شمارهٔ ۵۰۴ : آنها که دل از الست مست آوردند 60
رباعی شمارهٔ ۵۰۵ : آنها که شب و روز ترا بر اثرند 59
رباعی شمارهٔ ۵۰۶ : آن یار که از طبیب دل برباید 56
رباعی شمارهٔ ۵۰۷ : آن یار که عقلها شکارش میشد 30
رباعی شمارهٔ ۵۰۸ : آهو بدود چو در پیش سگ بیند 58
رباعی شمارهٔ ۵۰۹ : اجری ده ارواحی و سلطان ابد 60
رباعی شمارهٔ ۵۱۰ : از آب حیات دوست بیمار نماند 51
رباعی شمارهٔ ۵۱۱ : از آتش سودای توام تابی بود 46
رباعی شمارهٔ ۵۱۵ : از آدمیی دمی بجائی ارزد 61
رباعی شمارهٔ ۵۱۲ : از آتش عشق تو جوانی خیزد 50
رباعی شمارهٔ ۵۱۳ : از آتش عشق دوست تفها بزنید 63
رباعی شمارهٔ ۵۱۴ : از آتش عشق سردها گرم شود 53
رباعی شمارهٔ ۵۱۶ : از تاب تو نی یار و عدو میماند 32
رباعی شمارهٔ ۵۱۷ : از خاک کف پات سران حیرانند 59
رباعی شمارهٔ ۵۱۸ : از درد چو جان تو به فریاد آید 39
رباعی شمارهٔ ۵۱۹ : از دیدن روئیکه ترا دیده بود 47
رباعی شمارهٔ ۵۲۰ : از شبنم عشق خاک آدم گل شد 81
رباعی شمارهٔ ۵۲۱ : از شربت سودای تو هر جان که مزید 67
رباعی شمارهٔ ۵۲۲ : از عشق تو دریا همه شور انگیزد 63
رباعی شمارهٔ ۵۲۳ : از عشق خدا نه بر زیان خواهی شد 65
رباعی شمارهٔ ۵۲۴ : از لشکر صبرم علمی بیش نماند 75
رباعی شمارهٔ ۵۲۵ : از لطف تو هیچ بنده نومید نشد 62
رباعی شمارهٔ ۵۲۶ : از ما بت عیار گریزان باشد 68
رباعی شمارهٔ ۵۲۷ : از نیکی تو طبع بداندیش نماند 41
رباعی شمارهٔ ۵۲۸ : از یاد خدای مرد مطلق خیزد 47
رباعی شمارهٔ ۵۲۹ : افسوس که طبع دلفروزیت نبود 77
رباعی شمارهٔ ۵۳۰ : اکنون که رخت جان جهانی بربود 107
رباعی شمارهٔ ۵۳۱ : امروز خوش است هر که او جان دارد 60
رباعی شمارهٔ ۵۳۲ : امروز ما یار جنون میخواهد 77
رباعی شمارهٔ ۵۳۳ : امشب چه لطیف و با نوا می‌گردد 38
رباعی شمارهٔ ۵۳۴ : امشب ساقی به مشک می گردان کرد 56
رباعی شمارهٔ ۵۳۵ : امشب شب آن نیست که از خانه روند 58
رباعی شمارهٔ ۵۳۶ : اندر دل بی‌وفا غم و ماتم باد 55
رباعی شمارهٔ ۵۳۷ : اندر رمضان خاک تو زر میگردد 126
رباعی شمارهٔ ۵۳۸ : اندر ره فقر دیده نادیده کنند 46
رباعی شمارهٔ ۵۳۹ : اندر طلب آن قوم که بشتافته‌اند 60
رباعی شمارهٔ ۵۴۰ : اندیشهٔ هشیار تو هشیار کشد 43
رباعی شمارهٔ ۵۴۱ : انوار صلاح دین برانگیخته باد 60
رباعی شمارهٔ ۵۴۲ : اول که رخم زرد و دلم پرخون بود 80
رباعی شمارهٔ ۵۴۳ : ای آنکه ز تو مشکلم آسان گردد 54
رباعی شمارهٔ ۵۴۴ : ای آنکه نخست بر سحر چشم تو زد 49
رباعی شمارهٔ ۵۴۵ : ای از قدمت خاک زمین خرم و شاد 54
رباعی شمارهٔ ۵۴۶ : ای اطلس دعوی ترا معنی برد 32
رباعی شمارهٔ ۵۴۷ : ایام وصال یار گوئی که نبود 68
رباعی شمارهٔ ۵۴۸ : ای اهل صفا که در جهان گردانید 128
رباعی شمارهٔ ۵۴۹ : ای اهل مناجات که در محرابید 60
رباعی شمارهٔ ۵۵۰ : ای دل اثر صبح گه شام که دید 59
رباعی شمارهٔ ۵۵۱ : ای دل اگرت رضای دلبر باید 56
رباعی شمارهٔ ۵۵۲ : ای دل این ره به قیل و قالت ندهند 80
رباعی شمارهٔ ۵۵۳ : ای دل سر آرزو به پای اندر بند 181
رباعی شمارهٔ ۵۵۴ : ای دوست مگو تو بنده‌ای یا آزاد 42
رباعی شمارهٔ ۵۵۵ : ای روز برآ که ذره‌ها رقص کنند 201
رباعی شمارهٔ ۵۵۶ : ای سر روان باد خزانت مرساد 55
رباعی شمارهٔ ۵۵۷ : ای عشق ترا پری و انسان دانند 69
رباعی شمارهٔ ۵۵۸ : ای عشق توم ان عذابی لشدید 51
رباعی شمارهٔ ۵۵۹ : ای عشق که جانها اثر جان تواند 55
رباعی شمارهٔ ۵۶۰ : ای قوم که برتر از مه و مهتابید 59
رباعی شمارهٔ ۵۶۱ : ای لشکر عشق اگرچه بس جبارید 41
رباعی شمارهٔ ۵۶۲ : ای مرغ عجب که صید تو شیرانند 234
رباعی شمارهٔ ۵۶۳ : این پردهٔ دل دگر مکن تا نرود 31
رباعی شمارهٔ ۵۶۴ : این تنهائی هزار جان بیش ارزد 50
رباعی شمارهٔ ۵۶۵ : ای نرم دلانیکه وفا میکارید 61
رباعی شمارهٔ ۵۶۶ : این سر که در این سینهٔ ما میگردد 96
رباعی شمارهٔ ۵۶۷ : این صورت آدمی که درهم بستند 74
رباعی شمارهٔ ۵۶۸ : این طرفه که یار در دامن گنجد 78
رباعی شمارهٔ ۵۶۹ : این عشق به جانب دلیران گردد 63
رباعی شمارهٔ ۵۷۰ : این مست به باده‌ای دگر می‌گردد 43
رباعی شمارهٔ ۵۷۱ : این واقعه را سخت بگیری شاید 70 1
رباعی شمارهٔ ۵۷۲ : بار دگر این خسته جگر باز آمد 39
رباعی شمارهٔ ۵۷۳ : با روی تو هیچکس ز باغ اندیشد 38
رباعی شمارهٔ ۵۷۴ : با سود وصال تو زیانت نرسد 60
رباعی شمارهٔ ۵۷۵ : با هرکه دمی عشق تو آمیخته شد 51
رباعی شمارهٔ ۵۷۶ : بخشای بر آن بنده که خوابش نبود 41
رباعی شمارهٔ ۵۷۷ : بر بنده بخند تا ثوابت باشد 61
رباعی شمارهٔ ۵۷۸ : بر خاک نظر کند چو بر ما گذرد 53
رباعی شمارهٔ ۵۷۹ : پرسیدم از آن کسی که برهان داند 59
رباعی شمارهٔ ۵۸۰ : پرسید مهم که چشم تو مه را دید 53
رباعی شمارهٔ ۵۸۱ : برقی که ز میغ آن جهان روی نمود 57
رباعی شمارهٔ ۵۸۲ : بر گور من آن کو گذرد مست شود 54
رباعی شمارهٔ ۵۸۳ : بر یار نظر کنم خجل میگردد 57
رباعی شمارهٔ ۵۸۴ : بس درمانها کان مدد درد شود 47
رباعی شمارهٔ ۵۸۵ : بسیار ترا خسته روان باید شد 139
رباعی شمارهٔ ۵۸۶ : بشنو اگرت تاب شنیدن باشد 32
رباعی شمارهٔ ۵۸۷ : بعضی به صفات حیدر کرارند 62
رباعی شمارهٔ ۵۸۸ : بویت آمد گریز را روی نماند 48
رباعی شمارهٔ ۵۸۹ : بوی دم مقبلان چو گل خوش باشد 50
رباعی شمارهٔ ۵۹۰ : بی‌بحر صفا گوهر ما سنگ آمد 62
رباعی شمارهٔ ۵۹۱ : بی‌تو جانا قرار نتوانم کرد 52
رباعی شمارهٔ ۵۹۲ : بیت و غزل و شعر مرا آب ببرد 59
رباعی شمارهٔ ۵۹۳ : بیدار شو ای دل که جهان می‌گذرد 22
رباعی شمارهٔ ۵۹۴ : پیران خرابات غمت بسیارند 51
رباعی شمارهٔ ۵۹۵ : بی‌زارم از آن آب که آتش نشود 47
رباعی شمارهٔ ۵۹۶ : بی‌زارم از آن لعل که پیروزه بود 49
رباعی شمارهٔ ۵۹۷ : بی‌عشق نشاط و طرب افزون نشود 158
رباعی شمارهٔ ۵۹۸ : بیمارم و غم در امتحانم دارد 65
رباعی شمارهٔ ۵۹۹ : بی‌من به زبان من سخن می‌آید 59
رباعی شمارهٔ ۶۰۰ : پیوسته سرت سبز و لبت خندان باد 59
رباعی شمارهٔ ۶۰۱ : بی‌یاری تو دل بسوی یار نشد 51
رباعی شمارهٔ ۶۰۲ : تا با غم عشق تو مرا کار افتاد 56
رباعی شمارهٔ ۶۰۳ : تا بنده ز خود فانی مطلق نشود 93
رباعی شمارهٔ ۶۰۴ : تا تو بخودی ترا به خود ره ندهد 35
رباعی شمارهٔ ۶۰۵ : تا در دل من عشق تو اندوخته شد 128
رباعی شمارهٔ ۶۰۶ : تا در طلب مات همی کام بود 63
رباعی شمارهٔ ۶۰۷ : تا رهبر تو طبع بدآموز بود 68
رباعی شمارهٔ ۶۰۸ : تا سر نشود یقین که سرکش نشود 50
رباعی شمارهٔ ۶۰۹ : تا گوهر جان در این طبایع افتاد 49
رباعی شمارهٔ ۶۱۰ : تا مدرسه و مناره ویران نشود 44
رباعی شمارهٔ ۶۱۱ : نایی ببرید از نیستان استاد 65
رباعی شمارهٔ ۶۱۲ : بانگ مستی ز آسمان می‌آید 49
رباعی شمارهٔ ۶۱۳ : تنها بمرو که رهزنان بسیارند 57
رباعی شمارهٔ ۶۱۴ : تو جانی و هر زنده غم جان بکشد 57
رباعی شمارهٔ ۶۱۵ : تو هیچ نه‌ای و هیچ توبه ز وجود 39
رباعی شمارهٔ ۶۱۶ : تیری ز کمانچهٔ ربابی بجهید 46
رباعی شمارهٔ ۶۱۷ : جامی که بگیرم میش انوار بود 41
رباعی شمارهٔ ۶۱۸ : جانا تبش عشق به غایت برسید 59
رباعی شمارهٔ ۶۱۹ : جان باز که وصل او به دستان ندهند 66
رباعی شمارهٔ ۶۲۰ : جان چو سمندرم نگاری دارد 72
رباعی شمارهٔ ۶۲۱ : جان را جستم ببحر مرجان آمد 38
رباعی شمارهٔ ۶۲۲ : جان روی به عالم همایون آورد 42
رباعی شمارهٔ ۶۲۳ : جان کیست که او بدیده کار تو کند 43
رباعی شمارهٔ ۶۲۴ : جان محرم درگاه همی باید برد 31
رباعی شمارهٔ ۶۲۵ : جانم ز هواهای تو یادی دارد 54
رباعی شمارهٔ ۶۲۶ : جانیکه در او از تو خیالی باشد 90
رباعی شمارهٔ ۶۲۷ : جائیکه در او چون نگاری باشد 42
رباعی شمارهٔ ۶۲۸ : جز دمدمهٔ عشق تو در گوش نماند 59
رباعی شمارهٔ ۶۲۹ : جز صحبت عاشقان و مستان مپسند 57
رباعی شمارهٔ ۶۳۰ : چشمت صنما هزار دلدار کشد 58
رباعی شمارهٔ ۶۳۱ : چشم تو هزار سحر مطلق دارد 52
رباعی شمارهٔ ۶۳۲ : چشمی که نظر بدان گل و لاله کند 57
رباعی شمارهٔ ۶۳۳ : جودت همه آن کند که دریا نکند 60
رباعی شمارهٔ ۶۳۴ : جوزی که درونش مغز شیرین باشد 53
رباعی شمارهٔ ۶۳۵ : چون بدنامی بروزگاری افتد 34
رباعی شمارهٔ ۶۳۶ : چون خمر تو در ساغر ما در ریزند 60
رباعی شمارهٔ ۶۳۷ : چون دیده بر آن عارض چون سیم افتاد 54
رباعی شمارهٔ ۶۳۸ : چون دیده برفت توتیای تو چه سود 49
رباعی شمارهٔ ۶۳۹ : چون روز وصال یار ما نیست پدید 66
رباعی شمارهٔ ۶۴۰ : چون زیر افکند در عراق آمیزد 46
رباعی شمارهٔ ۶۴۱ : چون شاهد پوشیده خرامان گردد 67
رباعی شمارهٔ ۶۴۲ : چون صبح ولای حق دمیدن گیرد 83
رباعی شمارهٔ ۶۴۳ : چون صورت تو در دل ما بازآید 59
رباعی شمارهٔ ۶۴۴ : چون نیستی تو محض اقرار بود 57
رباعی شمارهٔ ۶۴۵ : حاشا که دل از عشق جهانرا نگرد 55
رباعی شمارهٔ ۶۴۶ : خاک توام و خدای حق میداند 53
رباعی شمارهٔ ۶۴۷ : خاموش مراز گفت و گفتار تو کرد 64
رباعی شمارهٔ ۶۴۸ : خوابم ز خیال روی تو پشت بداد 34
رباعی شمارهٔ ۶۴۹ : خواهم گردی که از هوای تو رسد 68
رباعی شمارهٔ ۶۵۰ : خواهم که دلم با غم هم‌خو باشد 65
رباعی شمارهٔ ۶۵۱ : خورشید که باشد که بروی تو رسد 65
رباعی شمارهٔ ۶۵۲ : خورشید که در خانه بقا می نکند 47
رباعی شمارهٔ ۶۵۳ : خورشید مگر بسته به پیشت میرد 35
رباعی شمارهٔ ۶۵۴ : خوش عادت خوش خو که محمد دارد 44
رباعی شمارهٔ ۶۵۵ : خون دل عاشقان چو جیحون گردد 81
رباعی شمارهٔ ۶۵۶ : دامان جلال تو ز دستم نشود 45
رباعی شمارهٔ ۶۵۷ : دانی صوفی بهر چه بسیار خورد 38
رباعی شمارهٔ ۶۵۸ : در باغ آیید و سبز پوشان نگرید 32
رباعی شمارهٔ ۶۵۹ : در باغ هزار شاهد مهرو بود 55
رباعی شمارهٔ ۶۶۰ : در بندم از آن دو زلف بند اندر بند 53
رباعی شمارهٔ ۶۶۱ : در حضرت حق ستوده درویشانند 63
رباعی شمارهٔ ۶۶۲ : در خدمتت ای جان چو بدن میافتد 49
رباعی شمارهٔ ۶۶۳ : درد و زخم ار زلف تو در چنگ آید 56
رباعی شمارهٔ ۶۶۴ : در راه طلب رسیده‌ای میباید 46
رباعی شمارهٔ ۶۶۵ : در سلسله‌ات هر آنکه پا بست شود 42
رباعی شمارهٔ ۶۶۶ : در سینهٔ هر که ذره‌ای دل باشد 56
رباعی شمارهٔ ۶۶۷ : در صحبت حق خموش میباید بود 52
رباعی شمارهٔ ۶۶۸ : در عشق اگرچه خرده بینم کردند 42
رباعی شمارهٔ ۶۶۹ : در عشق توام نصیحت و پند چه سود 60
رباعی شمارهٔ ۶۷۰ : در عشق توام وفا قرین میباید 24
رباعی شمارهٔ ۶۷۱ : در عشق تو عقل ذوفنون میخسبد 58
رباعی شمارهٔ ۶۷۲ : در عشق اگر دمی قرارت باشد 60
رباعی شمارهٔ ۶۷۳ : در عشق نه پستی نه بلندی باشد 58
رباعی شمارهٔ ۶۷۴ : در عشق هزار جان و دل بس نکند 59
رباعی شمارهٔ ۶۷۵ : در کام دل آنچه بود نفسم همه راند 88
رباعی شمارهٔ ۶۷۶ : در گریهٔ خون مرا شکر خند تو کرد 50
رباعی شمارهٔ ۶۷۷ : در کوی خرابات تکبر نخرند 60
رباعی شمارهٔ ۶۷۸ : در لشکر عشق چونکه خونریز کنند 52
رباعی شمارهٔ ۶۷۹ : در مدرسهٔ عشق اگر قال بود 60
رباعی شمارهٔ ۶۸۰ : در می‌طلبی ز چشمه در بر ناید 60
رباعی شمارهٔ ۶۸۱ : در معنی هست و در عیان نیست که دید 54
رباعی شمارهٔ ۶۸۲ : در مغز فلک چو عشق تو جا گیرد 61
رباعی شمارهٔ ۶۸۳ : ای دل، اثر صبح، گه شام که دید 58
رباعی شمارهٔ ۶۸۴ : در نفی تو عقل را امان نتوان دید 84
رباعی شمارهٔ ۶۸۵ : درویش که اسرار جهان میبخشد 98
رباعی شمارهٔ ۶۸۶ : در عشق توم وفا قرین می‌باید 49
رباعی شمارهٔ ۶۸۷ : دریا نکند سیر مرا جو چه کند 50
رباعی شمارهٔ ۶۸۸ : دردی داری که بحر را پر دارد 33
رباعی شمارهٔ ۶۸۹ : دست تو به جود طعنه بر میغ زند 29
رباعی شمارهٔ ۶۹۰ : دشنام که از لب تو مهوش باشد 53
رباعی شمارهٔ ۶۹۱ : دل با هوس تو زاد و بودی دارد 49
رباعی شمارهٔ ۶۹۲ : دلتنگ مشو که دلگشائی آمد 44
رباعی شمارهٔ ۶۹۳ : دل جمله حکایت از بهار تو کند 452
رباعی شمارهٔ ۶۹۴ : دل داد مرا که دلستان را بزدم 55
رباعی شمارهٔ ۶۹۵ : دلدار ابد گرد دلم میگردد 41
رباعی شمارهٔ ۶۹۶ : دل در پی دلدار بسی تاخت و نشد 54
رباعی شمارهٔ ۶۹۷ : دل دوش در این عشق حریف ما بود 42
رباعی شمارهٔ ۶۹۸ : دل را بدهم پند که عمدا نرود 51
رباعی شمارهٔ ۶۹۹ : دل‌ها به سماع بیقرار افتادند 67
رباعی شمارهٔ ۷۰۰ : دل هرچه در آشکار و پنهان گوید 25
رباعی شمارهٔ ۷۰۱ : دوش آن بت من همچو مه گردون بود 74
رباعی شمارهٔ ۷۰۲ : دوش از قمر تو آسمان مینوشید 60
رباعی شمارهٔ ۷۰۳ : دو کون خیال خانه‌ای بیش نبود 57
رباعی شمارهٔ ۷۰۴ : دی باغ ز وی شکر سلامت میکرد 59
رباعی شمارهٔ ۷۰۵ : دی بنده بر آن قمر جانی شد 46
رباعی شمارهٔ ۷۰۶ : دی چشم تو رای سحر مطلق میزد 38
رباعی شمارهٔ ۷۰۷ : دیدم رخت از غم سر موئیم نماند 40
رباعی شمارهٔ ۷۰۸ : دی می‌رفتی بر تو تو نظر می‌کردند 59
رباعی شمارهٔ ۷۰۹ : دیوانه میان خلق پیدا باشد 44
رباعی شمارهٔ ۷۱۰ : رفتم بدر خانهٔ آنخوش پیوند 70
رباعی شمارهٔ ۷۱۱ : رو دیده بدوز تا دلت دیده شود 65
رباعی شمارهٔ ۷۱۲ : روز آمد و غوغای تو در بردارد 61
رباعی شمارهٔ ۷۱۳ : روز شادیست غم چرا باید خورد 54
رباعی شمارهٔ ۷۱۴ : روز محک محتشم و دون آمد 50
رباعی شمارهٔ ۷۱۵ : روزیکه بود دلت ز جان پر از درد 77
رباعی شمارهٔ ۷۱۶ : روزی که جمال آن صنم دیده شود 58
رباعی شمارهٔ ۷۱۷ : روزی که خیال دلستان رقص کند 127
رباعی شمارهٔ ۷۱۸ : روزی که ز کار کمترک می‌آید 51
رباعی شمارهٔ ۷۱۹ : روزیکه مرا عشق تو دیوانه کند 105
رباعی شمارهٔ ۷۲۰ : روزیکه وجودها تولد گیرد 300
رباعی شمارهٔ ۷۲۱ : رو نیکی کن که دهر نیکی داند 57
رباعی شمارهٔ ۷۲۲ : زان آب که چرخ از آن بسر می‌گردد 54
رباعی شمارهٔ ۷۲۳ : زان مقصد صنع تو یکی نی ببرید 52
رباعی شمارهٔ ۷۲۴ : ز اول که مرا عشق نگارم بربود 84
رباعی شمارهٔ ۷۲۵ : زلفت چو بر آن لعل شکرخای زند 58
رباعی شمارهٔ ۷۲۶ : زلف تو به حسن ذوفنونها برزد 47
رباعی شمارهٔ ۷۲۷ : زندان تو از نجات خوشتر باشد 54
رباعی شمارهٔ ۷۲۸ : زنهار مگو که رهروان نیز نیند 52
رباعی شمارهٔ ۷۲۹ : سر دل عاشقان ز مطرب شنوید 32
رباعی شمارهٔ ۷۳۰ : سر مستان را ز محتسب ترسانند 42
رباعی شمارهٔ ۷۳۱ : سرویکه ز باغ پاکبازان باشد 64
رباعی شمارهٔ ۷۳۲ : سرهای درختان گل تر میچینند 39
رباعی شمارهٔ ۷۳۵ : سوز دل عاشقان شررها دارد 52
رباعی شمارهٔ ۷۳۳ : سرهای درختان گل رعنا چیدند 67
رباعی شمارهٔ ۷۳۴ : سودای ترا بهانه‌ای بس باشد 46
رباعی شمارهٔ ۷۳۶ : شاد آنکه جمال ماهتابش ببرد 47
رباعی شمارهٔ ۷۳۷ : شاد آنکه ز دور ما یار ما بنماید 46
رباعی شمارهٔ ۷۳۸ : شادی همه طالبان که مطلوب رسید 60
رباعی شمارهٔ ۷۳۹ : شادم که غم تو در دل من گنجد 42
رباعی شمارهٔ ۷۴۰ : شادی زمانه با غمم برنامد 53
رباعی شمارهٔ ۷۴۱ : شاهیست که تو هرچه بپوشی داند 156 1
رباعی شمارهٔ ۷۴۲ : شب چون دل عاشقان پر از سودا شد 283
رباعی شمارهٔ ۷۴۳ : شب رفت کجا رفت همانجای که بود 40
رباعی شمارهٔ ۷۴۴ : شب گشت که خلقان همه در خواب روند 46
رباعی شمارهٔ ۷۴۵ : شور آوردم که گاو گردون نکشد 72
رباعی شمارهٔ ۷۴۶ : شور عجبی در سر ما میگردد 48
رباعی شمارهٔ ۷۴۷ : شیرین سخنی در دل ما میخندد 49
رباعی شمارهٔ ۷۴۸ : صافی صفت و پاک نظر باید بود 60
رباعی شمارهٔ ۷۴۹ : صبح آمد و وقت روشنائی آمد 70
رباعی شمارهٔ ۷۵۰ : صبح است و صبا مشک فشان می‌گذرد 55
رباعی شمارهٔ ۷۵۱ : صد بار ز سر برفت عقلم و آمد 63
رباعی شمارهٔ ۷۵۲ : صد سال بقای آن بت مهوش باد 53
رباعی شمارهٔ ۷۵۳ : صد مرحله زانسوی خرد خواهم شد 46
رباعی شمارهٔ ۷۵۴ : طاوس نه‌ای که بر جمالت نگرند 53
رباعی شمارهٔ ۷۵۵ : عارف چو گل و جز گل خندان نبود 53
رباعی شمارهٔ ۷۵۶ : هر دل که درو مهر تو پنهان نبود 33
رباعی شمارهٔ ۷۵۷ : عاشق تو یقین دان که مسلمان نبود 51
رباعی شمارهٔ ۷۵۸ : عاشق که بناز و ناز کی فرد بود 46
رباعی شمارهٔ ۷۵۹ : عاشق که تواضع ننماید چکند 52
رباعی شمارهٔ ۷۶۰ : عشاق به یک دم دو جهان در بازند 58
رباعی شمارهٔ ۷۶۱ : عشق آن باشد که خلق را دارد شاد 78
رباعی شمارهٔ ۷۶۲ : عشق آن خوشتر کز او بلاها خیزد 55
رباعی شمارهٔ ۷۶۳ : عشق از ازلست و تا ابد خواهد بود 80
رباعی شمارهٔ ۷۶۴ : عشق تو بهر صومعه مستی دارد 35
رباعی شمارهٔ ۷۶۵ : عشق تو خوشی چو قصد خونریز کند 102
رباعی شمارهٔ ۷۶۶ : عشق تو سلامت ز جهان می‌ببرد 37
رباعی شمارهٔ ۷۶۷ : عشقی آمد که عشقها سودا شد 31
رباعی شمارهٔ ۷۶۸ : عقل و دل من چه عیشها میداند 42
رباعی شمارهٔ ۷۶۹ : علم فقها ز شرع و سنت باشد 50
رباعی شمارهٔ ۷۷۰ : عید آمده کز تو عید عیدانه برد 69
رباعی شمارهٔ ۷۷۱ : غم را بر او گزیده میباید کرد 64
رباعی شمارهٔ ۷۷۲ : غم کیست که گرد دل مردان گردد 104
رباعی شمارهٔ ۷۷۳ : فردا که به محشر اندر آید زن و مرد 65
رباعی شمارهٔ ۷۷۴ : قاصد پی اینکه بنده خندان نشود 58
رباعی شمارهٔ ۷۷۵ : قد الفم ز مشق چون جیم افتاد 72
رباعی شمارهٔ ۷۷۶ : قومی به خرابات تو اندر بندند 53
رباعی شمارهٔ ۷۷۷ : کاری ز درون جان میباید 68
رباعی شمارهٔ ۷۷۸ : کامل صفتی راه فنا می‌پیمود 136
رباعی شمارهٔ ۷۷۹ : گر با دل و دنده هیچ کارم افتد 55
رباعی شمارهٔ ۷۸۰ : گر چرخ ترا خدمت پیوست کند 90 2
رباعی شمارهٔ ۷۸۱ : گر خواب ترا خواجه گرفتار کند 65
رباعی شمارهٔ ۷۸۲ : گر در طلبی ز چشمه در بر ناید 57
رباعی شمارهٔ ۷۸۳ : گر دریا را همه نهنگان گیرند 64
رباعی شمارهٔ ۷۸۴ : گر صبر کنم جامعهٔ جان میسوزد 79
رباعی شمارهٔ ۷۸۵ : گر صبر کنم دل از غمت تنگ آید 46
رباعی شمارهٔ ۷۸۶ : اگر عاشق را فنا و مردن باشد 70
رباعی شمارهٔ ۷۸۷ : گر ما نه همه تنور سوزان باشد 37
رباعی شمارهٔ ۷۸۸ : گر مرده شود تن بر خود جاش کنند 47
رباعی شمارهٔ ۷۸۹ : گر نگریزی ز ما بنازی چه شود 65
رباعی شمارهٔ ۷۹۰ : گر هر دو جهان ز خار غم پر باشد 50
رباعی شمارهٔ ۷۹۱ : کس از خم چوگان تو گوئی نبرد 30
رباعی شمارهٔ ۷۹۲ : کس واقف آن حضرت شاهانه نشد 68
رباعی شمارهٔ ۷۹۳ : کشتی چو به دریای روان میگذرد 165
رباعی شمارهٔ ۷۹۴ : گفتم بیتی نگار از من رنجید 54
رباعی شمارهٔ ۷۹۵ : گفتم جانی به ترک جان نتوان کرد 72
رباعی شمارهٔ ۷۹۶ : گفتم که به من رسید دردت بمزید 52
رباعی شمارهٔ ۷۹۷ : گفتم که ز خردی دل من نیست پدید 40
رباعی شمارهٔ ۷۹۸ : گفتی که بگو زبان چه محرم باشد 62
رباعی شمارهٔ ۷۹۹ : کو پای که او باغ و چمن را شاید 60
رباعی شمارهٔ ۸۰۰ : گوید چونی خوشی و در خنده شود 52
رباعی شمارهٔ ۸۰۱ : گویند که فردوس برین خواهد بود 273
رباعی شمارهٔ ۸۰۲ : کی باشد کین نبش بنوش تو رسد 53
رباعی شمارهٔ ۸۰۳ : کی غم خورد آنکه با تو خرم باشد 64
رباعی شمارهٔ ۸۰۴ : کی غم خورد آنکه شاد مطلق باشد 57
رباعی شمارهٔ ۸۰۵ : کی گفت که آن زندهٔ جاوید بمرد 220
رباعی شمارهٔ ۸۰۶ : لبهای تو آنگه که با ستیز بود 65
رباعی شمارهٔ ۸۰۸ : ما بسته بدیم بند دیگر آمد 43
رباعی شمارهٔ ۸۰۷ : لعلیست که او شکر فروشی داند 79
رباعی شمارهٔ ۸۰۹ : هر لحظه میی به جان سرمست دهد 53
رباعی شمارهٔ ۸۱۰ : ما می‌خواهیم و دیگران میخواهند 100
رباعی شمارهٔ ۸۱۱ : ماهی که کمر گرد قمر می‌بندد 60
رباعی شمارهٔ ۸۱۲ : مائیم ز عشق یافته مرهم خود 89
رباعی شمارهٔ ۸۱۳ : مردان رهت که سر معنی دانند 129
رباعی شمارهٔ ۸۱۴ : مردان رهش زنده به جان دگرند 45
رباعی شمارهٔ ۸۱۵ : مردیکه بهست و نیست قانع گردد 41
رباعی شمارهٔ ۸۱۶ : مرغ دل من ز بسکه پرواز آورد 59
رباعی شمارهٔ ۸۱۷ : مرغی که ز باغ پاکبازان باشد 89
رباعی شمارهٔ ۸۱۸ : مرغی ملکی زانسوی گردون بپرد 63
رباعی شمارهٔ ۸۱۹ : مستان غمت بار دگر شوریدند 40
رباعی شمارهٔ ۸۲۰ : مشکین رسنت چو پردهٔ ماه شود 55
رباعی شمارهٔ ۸۲۱ : مطرب خواهم که عاشق مست بود 61
رباعی شمارهٔ ۸۲۲ : معشوقه چو آفتاب تابان گردد 65
رباعی شمارهٔ ۸۲۳ : معشوقه خانگی بکاری ناید 59
رباعی شمارهٔ ۸۲۴ : مگذار که غصه در میانت گیرد 496
رباعی شمارهٔ ۸۲۵ : مگذار که وسوسه زبونت گیرد 37
رباعی شمارهٔ ۸۲۶ : من بندهٔ آن قوم که خود را دانند 73
رباعی شمارهٔ ۸۲۷ : من بندهٔ یاری که ملالش نبود 48
رباعی شمارهٔ ۸۲۸ : من بی‌خبرم خدای خود میداند 67
رباعی شمارهٔ ۸۲۹ : من چوب گرفتم به کفم عود آمد 67
رباعی شمارهٔ ۸۳۰ : مه را طرفی بماه رو میماند 49
رباعی شمارهٔ ۸۳۱ : مه‌رویان را یکان یکان برشمرید 59
رباعی شمارهٔ ۸۳۲ : می‌آ ید یار و چون شکر میخندد 52
رباعی شمارهٔ ۸۳۳ : می‌جوشد دل که تا به جوش تو رسد 83
رباعی شمارهٔ ۸۳۴ : می‌گوید عشق هرکه جان پیش کشد 45
رباعی شمارهٔ ۸۳۵ : نی آب روان ز ماهیان سیر شود 43
رباعی شمارهٔ ۸۳۶ : گر راه روی راه برت بگشایند 79
رباعی شمارهٔ ۸۳۷ : و هو معکم از او خبر می‌آید 33
رباعی شمارهٔ ۸۳۸ : هان ای دل خسته وقت مرهم آمد 57
رباعی شمارهٔ ۸۳۹ : هر جا به جهان تخم وفا برکارند 55
رباعی شمارهٔ ۸۴۰ : هر چند دلم رضا او می‌جوید 51
رباعی شمارهٔ ۸۴۱ : هرچیز که بسیار شود خوار شود 79
رباعی شمارهٔ ۸۴۲ : هر دل که بسوی دلربائی نرود 61
رباعی شمارهٔ ۸۴۳ : هر روز دلم نو شکری نوش کند 48
رباعی شمارهٔ ۸۴۴ : هر شب که دل سپهر گلشن گردد 70
رباعی شمارهٔ ۸۴۵ : هر شب که ز سودای تو نوبت بزنند 46
رباعی شمارهٔ ۸۴۶ : هر عمر که بی‌دیدن اصحاب بود 47
رباعی شمارهٔ ۸۴۷ : هر عمر که بی‌دیدن اصحاب بود 39
رباعی شمارهٔ ۸۴۸ : هر قبض اثر علت اولی باشد 49
رباعی شمارهٔ ۸۴۹ : هرگز حق صحبت قدیمت نبود 34
رباعی شمارهٔ ۸۵۰ : هر کو بگشاده گرهی می‌بندد 51
رباعی شمارهٔ ۸۵۱ : هر لحظه همی خوانمش از راه بعید 51
رباعی شمارهٔ ۸۵۲ : هر لقمهٔ خوش که بر دهان میگردد 48
رباعی شمارهٔ ۸۵۳ : هر موی زلف او یکی جان دارد 131
رباعی شمارهٔ ۸۵۴ : هستی اثری ز نرگس مست تو بود 57
رباعی شمارهٔ ۸۵۵ : هشدار که فضل حق بناگاه آید 147
رباعی شمارهٔ ۸۵۶ : هل تا برود سرش به دیوار آید 50
رباعی شمارهٔ ۸۵۷ : هم کفرم و هم دینم و هم صافم و درد 59
رباعی شمارهٔ ۸۵۸ : همواره خوشی و دلکشی نامیزد 48
رباعی شمارهٔ ۸۵۹ : یاد تو کنم دلم تپیدن گیرد 65
رباعی شمارهٔ ۸۶۰ : یاران یاران ز هم جدائی مکنید 58
رباعی شمارهٔ ۸۶۱ : یار خواهم که فتنه‌انگیز بود 57
رباعی شمارهٔ ۸۶۲ : یاریکه مرا در غم خود می‌بندد 39
رباعی شمارهٔ ۸۶۳ : یک سو مشکوة امر پیغام نهاد 31
رباعی شمارهٔ ۸۶۴ : یک لحظه اگر نفس تو محکوم شود 89
رباعی شمارهٔ ۸۶۵ : آن جمع کن جان پراکنده بیار 60
رباعی شمارهٔ ۸۶۶ : آن زلف سیاه و قد رعناش نگر 50
رباعی شمارهٔ ۸۶۷ : آن ساقی روح دردهد جام آخر 56
رباعی شمارهٔ ۸۶۸ : آن کس که ترا دیده بود ای دلبر 36
رباعی شمارهٔ ۸۶۹ : از عاشق بدنام بیا ننگ مدار 55
رباعی شمارهٔ ۸۷۰ : امروز من از تشنه دهانی و خمار 58
رباعی شمارهٔ ۸۷۱ : اندیشهٔ دهرت ز چه بگداخت جگر 47
رباعی شمارهٔ ۸۷۲ : ای آمده ز آسمان درین عالم دیر 34
رباعی شمارهٔ ۸۷۶ : ای دلبر عیار دل نیکوفر 58
رباعی شمارهٔ ۸۷۳ : ای آنکه دلت باید در وی منگر 56
رباعی شمارهٔ ۸۷۴ : ای بوده سماع آسمانرا ره و در 39
رباعی شمارهٔ ۸۷۵ : ای خاک درت ز آب کوثر خوشتر 50
رباعی شمارهٔ ۸۷۷ : ای دل بگذر ز عشق و معشوق و دیار 59
رباعی شمارهٔ ۸۷۸ : ای زادهٔ ساقی هله از غم بگذر 33
رباعی شمارهٔ ۸۷۹ : ای ظل تو از سایهٔ طوبی خوشتر 66
رباعی شمارهٔ ۸۸۰ : ای عشق خوشی چه خوش که از خوش خوشتر 47
رباعی شمارهٔ ۸۸۱ : ای مرد سماع معده را خالی دار 51
رباعی شمارهٔ ۸۸۲ : این صورت باغست و در او نیست ثمر 47
رباعی شمارهٔ ۸۸۳ : بالا بنگر دو چشم را بالا دار 58
رباعی شمارهٔ ۸۸۴ : بالا منشین که هست پستی خوشتر 70
رباعی شمارهٔ ۸۸۵ : با همت باز باش و یا هیبت شیر 66
رباعی شمارهٔ ۸۸۶ : بسیار بخوانده‌ام دستان و سمر 50
رباعی شمارهٔ ۸۸۷ : تا بتوانی مدام می‌باش به ذکر 49
رباعی شمارهٔ ۸۸۸ : تا چند کشی سخرهٔ نفس بیکار 55
رباعی شمارهٔ ۸۸۹ : چون از رخ یار دور گشتم به بهار 51
رباعی شمارهٔ ۸۹۰ : چون بت رخ تست بت‌پرستی خوشتر 58
رباعی شمارهٔ ۸۹۱ : چون دید رخ زرد من آن شهره نگار 66
رباعی شمارهٔ ۸۹۲ : خواهی بستان حلقهٔ مستان بنگر 34
رباعی شمارهٔ ۸۹۳ : خورشید همی زرد شود بر دیوار 78
رباعی شمارهٔ ۸۹۴ : در باغ در نیامدم گرد آور 60
رباعی شمارهٔ ۸۹۵ : در خاک در وفای آن سیمین بر 39
رباعی شمارهٔ ۸۹۶ : در مصطبه‌ها گر دو خرابات نگر 42
رباعی شمارهٔ ۸۹۷ : در نوبت عشق چشم باشد در بار 58
رباعی شمارهٔ ۸۹۸ : دست و دل ما هرچه تهی‌تر خوشتر 69
رباعی شمارهٔ ۸۹۹ : دوری ز برادر منافق بهتر 56
رباعی شمارهٔ ۹۰۰ : رفتم به سر گور کریم دلدار 54
رباعی شمارهٔ ۹۰۱ : روی چو مهت پیش چراغ اولی‌تر 34
رباعی شمارهٔ ۹۰۲ : زان ابروی چون کمانت ای بدر منیر 53
رباعی شمارهٔ ۹۰۳ : ساقی گفتم ترا می ساده بیار 56
رباعی شمارهٔ ۹۰۴ : سیلاب گرفت گرد ویرانهٔ عمر 59
رباعی شمارهٔ ۹۰۵ : طبعم چو حیات یافت از جلوهٔ فکر 45
رباعی شمارهٔ ۹۰۶ : فرمود خدا به وحی کای پیغمبر 47
رباعی شمارهٔ ۹۰۷ : گر جان داری بیار جان باز آخر 58
رباعی شمارهٔ ۹۰۸ : گر در سر و چشم عقل داری و صبر 35
رباعی شمارهٔ ۹۰۹ : گر گل کارم بیتو نروید جز خار 42
رباعی شمارهٔ ۹۱۰ : گفتم بنما که چون کنم بمیر 59
رباعی شمارهٔ ۹۱۱ : گفتم چشمم گفت سحابی کم گیر 57
رباعی شمارهٔ ۹۱۲ : گر رنگ خزان دارم و گر رنگ بهار 53
رباعی شمارهٔ ۹۱۳ : گفتی که: بیا که باغ خندید و بهار 85
رباعی شمارهٔ ۹۱۴ : گوش ما را بی‌دم اسرار مدار 54
رباعی شمارهٔ ۹۱۵ : ای بسته حجاب، پردها را بردار 63
رباعی شمارهٔ ۹۱۶ : مائیم چو حال عاشقان زیر و زبر 58
رباعی شمارهٔ ۹۱۷ : مجموع تن و قالب خود را بنگر 67
رباعی شمارهٔ ۹۱۸ : مجنون و پریشان توام دستم گیر 62
رباعی شمارهٔ ۹۱۹ : من دم نزنم از این جهان دمگیر 61
رباعی شمارهٔ ۹۲۰ : من رنگ خزان دارم و تو رنگ بهار 55
رباعی شمارهٔ ۹۲۱ : من مسخرهٔ تو نیسستم ای فاجر 54
رباعی شمارهٔ ۹۲۲ : می‌آید گرگ نزد ما وقت سحر 31
رباعی شمارهٔ ۹۲۳ : هر دم دل جمع را برنجاند یار 69
رباعی شمارهٔ ۹۲۴ : هر دم دل خسته‌ام برنجاند یار 46
رباعی شمارهٔ ۹۲۵ : هین وقت صبوحست می ناب بیار 45
رباعی شمارهٔ ۹۲۶ : آمد آمد آنکه نرفت او هرگز 62
رباعی شمارهٔ ۹۲۷ : آمد بر من دوش نگاری سر تیز 94
رباعی شمارهٔ ۹۲۸ : آمد دی دیوانه و شبهای دراز 74
رباعی شمارهٔ ۹۲۹ : آن تاب که من دانم و تو ای دل سوز 71
رباعی شمارهٔ ۹۳۰ : آن یار نهان کشید باز دستم امروز 37
رباعی شمارهٔ ۹۳۱ : ای تنگ شکر از ترشان چشم بدوز 60
رباعی شمارهٔ ۹۳۲ : ای جان سماع و روزه و حج و نماز 55
رباعی شمارهٔ ۹۳۳ : ای جان لطیف بیغم عشق مساز 51
رباعی شمارهٔ ۹۳۴ : ای دل ز جفای دلستانان مگریز 64
رباعی شمارهٔ ۹۳۵ : ای دل همه رخت را در این کوی انداز 66
رباعی شمارهٔ ۹۳۶ : ای ذره ز خورشید توانی بگریز 72
رباعی شمارهٔ ۹۳۷ : ای صلح تو با بنده همه جنگ آمیز 50
رباعی شمارهٔ ۹۳۸ : ای عشق تو داده باز جان را پرواز 54
رباعی شمارهٔ ۹۳۹ : ای عشق نخسبی و نخفتی هرگز 53
رباعی شمارهٔ ۹۴۰ : ای کرده ز نقش آدمی چنگی ساز 45
رباعی شمارهٔ ۹۴۱ : ای لاله بیا و از رخم رنگ آموز 57
رباعی شمارهٔ ۹۴۲ : امروز خوشم به جان تو فردا نیز 50
رباعی شمارهٔ ۹۴۳ : امروز مرو از برم ای یار بساز 46
رباعی شمارهٔ ۹۴۴ : امشب که گشاده است صنم با ما راز 36
رباعی شمارهٔ ۹۴۵ : بازآمدم اینک که زنم آتش نیز 56
رباعی شمارهٔ ۹۴۶ : بازی بودم پریده از عالم راز 149
رباعی شمارهٔ ۹۴۷ : بنمای بمن رخ ای شمع طراز 66
رباعی شمارهٔ ۹۴۸ : جهدی بکن ار پند پذیری دو سه روز 57
رباعی شمارهٔ ۹۴۹ : زنها مشو غره به بیباکی باز 59
رباعی شمارهٔ ۹۵۰ : درد تو علاج کس پذیرد هرگز 44
رباعی شمارهٔ ۹۵۱ : در سر هوس عشق تو دارم همه روز 46
رباعی شمارهٔ ۹۵۲ : دل آمد و گفت هست سوداش دراز 48
رباعی شمارهٔ ۹۵۳ : دل بر سر تو بدل نجوید هرگز 58
رباعی شمارهٔ ۹۵۴ : زین سنگدلان نشد دلی نرم هنوز 55
رباعی شمارهٔ ۹۵۵ : شب گشت و خبر نیست مرا از شب و روز 63
رباعی شمارهٔ ۹۵۶ : صد بار بگفتمت ز مستان مگریز 54
رباعی شمارهٔ ۹۵۷ : صد بار بگفت یار هرجا مگریز 33
رباعی شمارهٔ ۹۵۸ : گر بکشندم نگردم از عشق توباز 48
رباعی شمارهٔ ۹۵۹ : گر در ره عشق او نباشی سرباز 59
رباعی شمارهٔ ۹۶۰ : گر گوهر طاعتی نسفتم هرگز 88
رباعی شمارهٔ ۹۶۱ : مائیم و توئی و خانه خالی برخیز 74
رباعی شمارهٔ ۹۶۲ : مائیم و دمی کوته و سودای دراز 56
رباعی شمارهٔ ۹۶۳ : مائیم و هوای یار مه رو شب و روز 53
رباعی شمارهٔ ۹۶۴ : مردانه بیا که نیست کار تو مجاز 52
رباعی شمارهٔ ۹۶۵ : معشوقهٔ ما کران نگیرد هرگز 53
رباعی شمارهٔ ۹۶۶ : من بودم و دوش آن بت بنده نواز 231
رباعی شمارهٔ ۹۶۷ : من سیر نگشته‌ام ز تو یار هنوز 53
رباعی شمارهٔ ۹۶۸ : من همتیم کجا بود چون من باز 55
رباعی شمارهٔ ۹۶۹ : میگوید مرمرا نگار دلسوز 53
رباعی شمارهٔ ۹۷۰ : نی چارهٔ آنکه با تو باشم همراز 61
رباعی شمارهٔ ۹۷۱ : هین وقت صبوحست میان شب و روز 67
رباعی شمارهٔ ۹۷۲ : یاری خواهی ز یار با یار بساز 74
رباعی شمارهٔ ۹۷۳ : یک شب چو ستاره گر نخسبی تا روز 45
رباعی شمارهٔ ۹۷۴ : آمد آمد ترش ترش یعنی بس 41
رباعی شمارهٔ ۹۷۵ : احوال دلم هر سحر از باد بپرس 70
رباعی شمارهٔ ۹۷۶ : از حادثهٔ جهان زاینده مترس 582
رباعی شمارهٔ ۹۷۷ : از روز قیامت جهان‌سوز بترس 53
رباعی شمارهٔ ۹۷۸ : ای یوسف جان ز حال یعقوب بپرس 92
رباعی شمارهٔ ۹۷۹ : جانا صفت قدم ز ابروت بپرس 34
رباعی شمارهٔ ۹۸۰ : چون روبه من شدی تو از شیر مترس 69
رباعی شمارهٔ ۹۸۱ : دارد به قدح می حرامی که مپرس 50
رباعی شمارهٔ ۹۸۲ : دلدار چنان مشوش آمد که مپرس 44
رباعی شمارهٔ ۹۸۳ : رو در صف بندگان ما باش و مترس 170
رباعی شمارهٔ ۹۸۴ : رو مرکب عشق را قوی ران و مترس 62
رباعی شمارهٔ ۹۸۵ : رویم چو زر زمانه می‌بین و مپرس 54
رباعی شمارهٔ ۹۸۶ : زین عشق پر از فعل جهانسوز بترس 49
رباعی شمارهٔ ۹۸۷ : عاشق چو نمیشوی برو پشم بریس 65
رباعی شمارهٔ ۹۸۸ : مر تشنهٔ عشق را شرابیست مترس 66
رباعی شمارهٔ ۹۸۹ : هستم ز غمش چنان پریشان که مپرس 85
رباعی شمارهٔ ۹۹۰ : آتش در زن بگیر پا در کویش 46
رباعی شمارهٔ ۹۹۱ : آن دل که من آن خویش پنداشتمش 41
رباعی شمارهٔ ۹۹۲ : آن دم که حق بنده‌گزاری همه خوش 41
رباعی شمارهٔ ۹۹۳ : آندیده که هست عاشق گلزارش 52
رباعی شمارهٔ ۹۹۴ : آنرا که رسول دوست پنداشتمش 43
رباعی شمارهٔ ۹۹۵ : آن رند و قلندر نهان آمد فاش 34
رباعی شمارهٔ ۹۹۶ : آنکس که نظر کند به چشم مستش 50
رباعی شمارهٔ ۹۹۷ : از آتش تو فتاده جانم در جوش 74
رباعی شمارهٔ ۹۹۸ : امروز حریف عشق بانگی زد فاش 65
رباعی شمارهٔ ۹۹۹ : اندر بر خویشم بفشاری همه خوش 57
رباعی شمارهٔ ۱۰۰۰ : ای باد صبا به کوی آن دلبر کش 88
رباعی شمارهٔ ۱۰۰۱ : ای جان جهان و روشنائی همه خوش 67
رباعی شمارهٔ ۱۰۰۲ : ای چشم بیا دامن خود در خون کش 55
رباعی شمارهٔ ۱۰۰۳ : گفتی چونی بیا که چون روزم خوش 51
رباعی شمارهٔ ۱۰۰۴ : گه باده لقب نهادم و گه جامش 46
رباعی شمارهٔ ۱۰۰۷ : ناگه بزدم دست بسوی جیبش 40
رباعی شمارهٔ ۱۰۰۵ : مرغان رفتند بر سلیمان بخروش 49
رباعی شمارهٔ ۱۰۰۶ : من شیشه زنم بر آن دل سنگ خوشش 56
رباعی شمارهٔ ۱۰۰۸ : نیمی دف من به موش دادی همه خوش 35
رباعی شمارهٔ ۱۰۰۹ : هان ای دل تشنه جوی را جویان باش 53
رباعی شمارهٔ ۱۰۱۰ : هرچند ملولی نفسی با ما باش 64
رباعی شمارهٔ ۱۰۱۱ : ای دل برو از عاقبت اندیشان باش 62
رباعی شمارهٔ ۱۰۱۲ : ای روز نشاط روشنی وقت تو خوش 64
رباعی شمارهٔ ۱۰۱۳ : ای روی چو آفتاب تو شادی کش 69
رباعی شمارهٔ ۱۰۱۴ : ای زلف پر از مشک تتاری همه خوش 57
رباعی شمارهٔ ۱۰۱۵ : ای سودائی برو پی سودا باش 38
رباعی شمارهٔ ۱۰۱۶ : ای عشق بیا به تلخ خویان خو بخش 63
رباعی شمارهٔ ۱۰۱۷ : ای کرده به پنج شمع روشن هر شش 48
رباعی شمارهٔ ۱۰۱۸ : ای گنج بیا زود به ویرانهٔ خویش 68
رباعی شمارهٔ ۱۰۱۹ : ای یار مرا موافقی وقتت خوش 77
رباعی شمارهٔ ۱۰۲۰ : با دل گفتم ز دیگران بیش مباش 79
رباعی شمارهٔ ۱۰۲۱ : با پیر خرد نهفته میگویم دوش 73
رباعی شمارهٔ ۱۰۲۲ : با ما چه نه‌ای مشو رفیق اوباش 45
رباعی شمارهٔ ۱۰۲۳ : بر جان و دل و دیده سواری همه خوش 54
رباعی شمارهٔ ۱۰۲۴ : بر دل چو شکفته گشت اسرار غمش 37
رباعی شمارهٔ ۱۰۲۵ : بر من بگریست نرگس خمارش 34
رباعی شمارهٔ ۱۰۲۶ : بیچاره دل سوختهٔ محنت کش 35
رباعی شمارهٔ ۱۰۲۷ : پیوسته مرید حق شو و باقی باش 59
رباعی شمارهٔ ۱۰۲۸ : تا بتوانی تو جامهٔ عشق مپوش 55
رباعی شمارهٔ ۱۰۲۹ : تا در نزنی بهر چه داری آتش 45
رباعی شمارهٔ ۱۰۳۰ : جان جانی بیا میان جان باش 67
رباعی شمارهٔ ۱۰۳۱ : چون رنگ بدزدید گل از رخسارش 50
رباعی شمارهٔ ۱۰۳۲ : خائیدن آن لب که چشیدی شکرش 48
رباعی شمارهٔ ۱۰۳۳ : دانم که برای ما نخفتی همه دوش 64
رباعی شمارهٔ ۱۰۳۴ : در انجمنی نشسته دیدم دوشش 82
رباعی شمارهٔ ۱۰۳۵ : در حلقهٔ مستان تو ای دلبر دوش 61
رباعی شمارهٔ ۱۰۳۶ : در مجلس سلطان بشکستم جامش 70
رباعی شمارهٔ ۱۰۳۷ : دلدار مرا وعده دهد نشنومش 41
رباعی شمارهٔ ۱۰۳۸ : دل یاد تو آرد برود هوش ز هوش 70
رباعی شمارهٔ ۱۰۳۹ : رفت آنکه نبود کس به خوبی یارش 73
رباعی شمارهٔ ۱۰۴۰ : سودای توام در جنون میزد دوش 56
رباعی شمارهٔ ۱۰۴۱ : سوگند بدان دل که شده است او پستش 55
رباعی شمارهٔ ۱۰۴۲ : شب چیست برای ما زمان نالش 57
رباعی شمارهٔ ۱۰۴۳ : کاری کردم نگاه نکردم پس و پیش 54
رباعی شمارهٔ ۱۰۴۴ : گر می‌کشدم غم تو هر دم مکش 44
رباعی شمارهٔ ۱۰۴۵ : گر ناله کنم گوید یعقوب مباش 42
رباعی شمارهٔ ۱۰۴۶ : گفتم چشمم گفت که جیحون کنمش 69
رباعی شمارهٔ ۱۰۴۷ : الجوهر فقر و سوی الفقر عرض 56
رباعی شمارهٔ ۱۰۴۸ : امروز سماعست و سماعست و سماع 57
رباعی شمارهٔ ۱۰۴۹ : عشقست زهر چه آن نشاید مانع 82
رباعی شمارهٔ ۱۰۵۰ : عاشق گردد بگرد اطلال و ربوع 39
رباعی شمارهٔ ۱۰۵۱ : مهمان توایم ما و مهمان سماع 55
رباعی شمارهٔ ۱۰۵۲ : هر روز بیاید آن سپهدار سماع 39
رباعی شمارهٔ ۱۰۵۳ : ای بندهٔ سردی به زمستان چون زاغ 42
رباعی شمارهٔ ۱۰۵۴ : بلبل آمد به باغ و رستیم ز زاغ 55
رباعی شمارهٔ ۱۰۵۵ : گر با دیگری مجلس میسازم و لاغ 30
رباعی شمارهٔ ۱۰۵۶ : گفتی مگری چو ابر در فرقت باغ 60
رباعی شمارهٔ ۱۰۵۷ : گویند که عشق بانگ و نامست دروغ 57
رباعی شمارهٔ ۱۰۵۸ : گویند که یار را وفا نیست دروغ 50
رباعی شمارهٔ ۱۰۵۹ : از دل سوی دلدار شکافست شکاف 53
رباعی شمارهٔ ۱۰۶۰ : امروز طوافست طوافست طواف 52
رباعی شمارهٔ ۱۰۶۱ : با زنگی امشب چو شدستی به مصاف 54
رباعی شمارهٔ ۱۰۶۲ : در فقر فقیر باش و در صفوت صاف 59
رباعی شمارهٔ ۱۰۶۳ : گویند مرا چند بخندی ز گزاف 33
رباعی شمارهٔ ۱۰۶۴ : مهمان تو نیست دو سه روز و گزاف 43
رباعی شمارهٔ ۱۰۶۵ : آن تاق که نیست جفتش اندر آفاق 47
رباعی شمارهٔ ۱۰۶۹ : لو کان اقل هذه الاشواق 46
رباعی شمارهٔ ۱۰۶۶ : آنکس که ترا بدید ای خوب اخلاق 68
رباعی شمارهٔ ۱۰۶۷ : ای داروی فربهی و جان عاشق 32
رباعی شمارهٔ ۱۰۶۸ : تمکین و قرار من که دارد در عشق 63
رباعی شمارهٔ ۱۰۷۰ : هر دل که طواف کرد گرد در عشق 59
رباعی شمارهٔ ۱۰۷۱ : هر روز بنو برآید آن دلبر عشق 49
رباعی شمارهٔ ۱۰۷۲ : چون گشت طلسم جسم آدم چالاک 68
رباعی شمارهٔ ۱۰۷۳ : حاشا که شود سینهٔ عاشق غمناک 63
رباعی شمارهٔ ۱۰۷۴ : خندید فرح تا بزنی انگشتک 41
رباعی شمارهٔ ۱۰۷۵ : در بحر صفا گداختم همچو نمک 95
رباعی شمارهٔ ۱۰۷۶ : آنجا که عنایتست چه صلح و چه جنگ 53
رباعی شمارهٔ ۱۰۷۷ : با همت بازباش و با کبر پلنگ 57
رباعی شمارهٔ ۱۰۷۸ : برزن به سبوی صحبت نادان سنگ 96
رباعی شمارهٔ ۱۰۷۹ : چون چنگ خودت بگیرم اندر بر تنگ 57
رباعی شمارهٔ ۱۰۸۰ : می‌گردد این روی جهان رنگ به رنگ 42
رباعی شمارهٔ ۱۰۸۱ : یک چند میان خلق کردیم درنگ 39
رباعی شمارهٔ ۱۰۸۲ : آنکس که ترا دید و نخندید چو گل 349
رباعی شمارهٔ ۱۰۸۳ : آن می که گشود مرغ جان را پر و بال 34
رباعی شمارهٔ ۱۰۸۴ : آواز گرفته است خروشان مینال 45
رباعی شمارهٔ ۱۰۸۵ : از عقل دلیل آید و از عشق خلیل 61
رباعی شمارهٔ ۱۰۸۶ : از من زر و دل خواستی ای مهر گسل 48
رباعی شمارهٔ ۱۰۸۷ : اسرار حقیقت نشود حل به سال 86
رباعی شمارهٔ ۱۰۸۸ : این عشق کمالست و کمالست و کمال 52
رباعی شمارهٔ ۱۰۸۹ : این نکته شنو ز بنده ای نقش چگل 52
رباعی شمارهٔ ۱۰۹۰ : پر از عیسی است این جهان مالامال 28
رباعی شمارهٔ ۱۰۹۱ : جانی دارم لجوج و سرمست و فضول 61
رباعی شمارهٔ ۱۰۹۲ : چون آمده‌ای در این بیابان حاصل 46
رباعی شمارهٔ ۱۰۹۳ : چون دم زدی از مهر رخ یار ای دل 58
رباعی شمارهٔ ۱۰۹۴ : حاشا که کند دل به دگر جا منزل 45
رباعی شمارهٔ ۱۰۹۵ : الخمر و من‌الزق ینادیک تعال 49
رباعی شمارهٔ ۱۰۹۶ : در خاموشی چرا شوی کند و ملول 63
رباعی شمارهٔ ۱۰۹۷ : در عشق نوا جزو زند آنگه کل 67
رباعی شمارهٔ ۱۰۹۸ : عشقی به کمال و دلربائی به جمال 113
رباعی شمارهٔ ۱۰۹۹ : عشقی دارم پاکتر از آب زلال 47
رباعی شمارهٔ ۱۱۰۰ : عمری به هوس در تک و تاز آمد دل 50
رباعی شمارهٔ ۱۱۰۱ : عندی جمل و من اشتیاق و فضول 30
رباعی شمارهٔ ۱۱۰۲ : مردا منشین جز که به پهلوی رجال 59
رباعی شمارهٔ ۱۱۰۳ : ممکن ز تو چون نیست که بردارم دل 111
رباعی شمارهٔ ۱۱۰۴ : نومید مشو امید می‌دار ای دل 62
رباعی شمارهٔ ۱۱۰۵ : هم شاهد دیده‌ای و هم شاهد دل 61
رباعی شمارهٔ ۱۱۰۶ : کاچی سازی که روز برفست و وحل 79
رباعی شمارهٔ ۱۱۰۷ : یا من هوب سیدی و اعلی و اجل 50
رباعی شمارهٔ ۱۱۰۸ : آمد بت خوش عربدهٔ می‌کشیم 33
رباعی شمارهٔ ۱۱۰۹ : آمد شد خود به کوی تو می‌بینم 63
رباعی شمارهٔ ۱۱۱۰ : آن باده که بر جسم حرامست حرام 56
رباعی شمارهٔ ۱۱۱۱ : آن خوش سخنان که ما بگفتیم به هم 68
رباعی شمارهٔ ۱۱۱۲ : آنکس که به آب دیده‌اش میجویم 47
رباعی شمارهٔ ۱۱۱۳ : آن کس که ببست خواب ما را بستم 65
رباعی شمارهٔ ۱۱۱۴ : آنم که چو غمخوار شوم من شادم 65
رباعی شمارهٔ ۱۱۱۵ : آن وقت آمد که ما به تو پردازیم 38
رباعی شمارهٔ ۱۱۱۶ : آنها که به پیش دلستان می‌کردم 52
رباعی شمارهٔ ۱۱۱۷ : آواز تو بشنوم خوش آوازه شوم 42
رباعی شمارهٔ ۱۱۱۸ : آواز سرافیل طرب میرسدم 36
رباعی شمارهٔ ۱۱۱۹ : از باد همه پیام او میشنوم 116
رباعی شمارهٔ ۱۱۲۱ : از بلبل سرمست نوائی شنوم 74
رباعی شمارهٔ ۱۱۲۰ : از بسکه به نزدیک توام من دورم 68
رباعی شمارهٔ ۱۱۲۲ : از بهر تو صد بار ملامت بکشم 158
رباعی شمارهٔ ۱۱۲۳ : از بهر تو گر جان بدهم خوش میرم 51
رباعی شمارهٔ ۱۱۲۴ : از ثور فلک شیر وفا میدوشم 54
رباعی شمارهٔ ۱۱۲۵ : از چشم تو سحر مطلق آموخته‌ام 60
رباعی شمارهٔ ۱۱۲۶ : از جوی خوشاب دوست آبی خوردم 64
رباعی شمارهٔ ۱۱۲۷ : از خاک در تو چون جدا می‌باشم 40
رباعی شمارهٔ ۱۱۲۸ : از خویشتن بجستن آرزو میکندم 52
رباعی شمارهٔ ۱۱۲۹ : از خویش خوشم نی نباشد خوشیم 67
رباعی شمارهٔ ۱۱۳۰ : از درد همیشه من دوا می‌بینم 93
رباعی شمارهٔ ۱۱۳۱ : از روی تو من همیشه گلشن بودم 49
رباعی شمارهٔ ۱۱۳۲ : از سوز غم تو آتش میطلبم 70
رباعی شمارهٔ ۱۱۳۳ : از شور و جنون رشک جنان را بزدم 36
رباعی شمارهٔ ۱۱۳۴ : از صنع برآیم بر صانع باشم 48
رباعی شمارهٔ ۱۱۳۵ : از طبع ملول دوست ما می‌دانیم 86
رباعی شمارهٔ ۱۱۳۶ : از عشق تو گشتم ارغنون عالم 60
رباعی شمارهٔ ۱۱۳۷ : از عشق تو من بلند قد می‌گردم 52
رباعی شمارهٔ ۱۱۳۸ : از مطبخ غمهاش بلا میرسدم 69
رباعی شمارهٔ ۱۱۳۹ : از هرچه که آن خوشست نهی است مدام 506 2
رباعی شمارهٔ ۱۱۴۰ : اسرار ز دست دادمی نتوانم 43
رباعی شمارهٔ ۱۱۴۱ : افتاده مرا عجب شکاری چکنم 51
رباعی شمارهٔ ۱۱۴۲ : المنةالله که به تو پیوستم 42
رباعی شمارهٔ ۱۱۴۳ : امروز چو حلقه مانده بیرون دریم 26
رباعی شمارهٔ ۱۱۴۴ : امروز همه روز به پیش نظرم 39
رباعی شمارهٔ ۱۱۴۵ : امروز یکی گردش مستانه کنم 55
رباعی شمارهٔ ۱۱۴۶ : امشب که حریف دلبر دلداریم 39
رباعی شمارهٔ ۱۱۴۷ : امشب که حریف مشتری و ماهم 39
رباعی شمارهٔ ۱۱۴۸ : امشب که شراب جان مدامست مدام 68
رباعی شمارهٔ ۱۱۴۹ : امشب که غم عشق مدامست مدام 50
رباعی شمارهٔ ۱۱۵۰ : امشب که مه عشق تمامست تمام 57
رباعی شمارهٔ ۱۱۵۱ : امشب که همی رسد ز دلدار سلام 42
رباعی شمارهٔ ۱۱۵۲ : امشب همه شب نشسته اندر حزنم 50
رباعی شمارهٔ ۱۱۵۳ : اندر طلب دوست همی بشتابم 94
رباعی شمارهٔ ۱۱۵۴ : انگورم و در زیر لگد می‌گردم 64
رباعی شمارهٔ ۱۱۵۵ : از دوستیت خون جگر را بخورم 50
رباعی شمارهٔ ۱۱۵۶ : ای از تو برون ز خانه‌ها جای دلم 52
رباعی شمارهٔ ۱۱۵۷ : ای بانگ رباب از تو تابی دارم 49
رباعی شمارهٔ ۱۱۵۸ : ای جان و جهان، جان و جهان گم کردم 49
رباعی شمارهٔ ۱۱۵۹ : ای دوست شکارم و شکاری دارم 55
رباعی شمارهٔ ۱۱۶۰ : ای دل چو بهر خسی نشینی چکنم 54
رباعی شمارهٔ ۱۱۶۲ : ای راحت و آرامگه پیوستم 54
رباعی شمارهٔ ۱۱۶۱ : ای دل ز جهانپان چرا داری بیم 48
رباعی شمارهٔ ۱۱۶۳ : ای عشق که هستی به یقین معشوقم 76
رباعی شمارهٔ ۱۱۶۴ : ای نرگس پر خواب ربودی خوابم 71
رباعی شمارهٔ ۱۱۶۵ : این گردش را ز جان خود دزدیدم 65
رباعی شمارهٔ ۱۱۶۶ : با تو قصص درد و فغان میگویم 48
رباعی شمارهٔ ۱۱۶۷ : با درد بساز چون دوای تو منم 46
رباعی شمارهٔ ۱۱۶۸ : باز آمدم و برابرت بنشستم 54
رباعی شمارهٔ ۱۱۶۹ : بازآمد و بازآمد ره بگشائیم 71
رباعی شمارهٔ ۱۱۷۰ : با سرکشی عشق اگر سرد آرم 32
رباعی شمارهٔ ۱۱۷۱ : باغی که من از بهار او بشکفتم 67
رباعی شمارهٔ ۱۱۷۲ : بالای سر ار دست زند دو دستم 59
رباعی شمارهٔ ۱۱۷۳ : با ملک غمت چرا تکبر نکنم 31
رباعی شمارهٔ ۱۱۷۴ : بخروشیدم گفت خموشت خواهم 56
رباعی شمارهٔ ۱۱۷۵ : بر بوی تو هر کجا گلی دیدستم 51
رباعی شمارهٔ ۱۱۷۶ : بر بوی وفا دست زنانت باشم 55
رباعی شمارهٔ ۱۱۷۷ : بر زلف تو گر دست درازی کردم 59
رباعی شمارهٔ ۱۱۷۸ : بر شاه حبش زنیم و بر قیصر روم 64
رباعی شمارهٔ ۱۱۷۹ : بر میکده وقف است دلم سرمستم 68
رباعی شمارهٔ ۱۱۸۰ : بر یاد لبت لعل نگین می‌بوسم 96
رباعی شمارهٔ ۱۱۸۱ : بوی دهن تو از چمن می‌شنوم 80
رباعی شمارهٔ ۱۱۸۲ : بهر تو زنم نوا چو نی برگیرم 47
رباعی شمارهٔ ۱۱۸۳ : بیدف بر ما میا که ما در سوریم 59
رباعی شمارهٔ ۱۱۸۴ : بیرون ز دو کون من مرادی دارم 68
رباعی شمارهٔ ۱۱۸۵ : بیکار شدم ای غم عشقت کارم 44
رباعی شمارهٔ ۱۱۸۶ : بیگانه مگیرید مرا زین کویم 79
رباعی شمارهٔ ۱۱۸۷ : بیگاه شد وز بیگهی من شادم 42
رباعی شمارهٔ ۱۱۸۸ : تا آتش و آب عشق بشناخته‌ام 54
رباعی شمارهٔ ۱۱۸۹ : تا ترک دل خویش نگیری ندهم 74
رباعی شمارهٔ ۱۱۹۰ : تا جان دارم بندهٔ مرجان توام 49
رباعی شمارهٔ ۱۱۹۱ : تا چند بهر زه چون غباری گردم 45
رباعی شمارهٔ ۱۱۹۲ : تا چند چو دف دست ستمهات خورم 53
رباعی شمارهٔ ۱۱۹۳ : تا خواسته‌ام از تو ترا خواسته‌ام 58
رباعی شمارهٔ ۱۱۹۴ : تا روی تو دیدم از جهان سیر شدم 50
رباعی شمارهٔ ۱۱۹۵ : تا زلف ترا به جان و دل بنده شدیم 54
رباعی شمارهٔ ۱۱۹۶ : تا شمع تو افروخت پروانه شدم 356
رباعی شمارهٔ ۱۱۹۷ : تا ظن نبری که از تو بگریخته‌ام 66
رباعی شمارهٔ ۱۱۹۸ : تا ظن نبری که از غمانت رستم 62
رباعی شمارهٔ ۱۱۹۹ : تا ظن نبری که من دوئی می‌بینم 69
رباعی شمارهٔ ۱۲۰۰ : تا ظن نبری که من کمت می‌بینم 63
رباعی شمارهٔ ۱۲۰۱ : تا کاسهٔ دوغ خویش باشد پیشم 86
رباعی شمارهٔ ۱۲۰۲ : تا پردهٔ عاشقانه بشناخته‌ایم 77
رباعی شمارهٔ ۱۲۰۳ : تا میرود آن نگار ما میرانیم 62
رباعی شمارهٔ ۱۲۰۴ : تو بحر لطافتی و ما همچو کفیم 53
رباعی شمارهٔ ۱۲۰۵ : جانرا که در این خانه وثاقش دادم 46
رباعی شمارهٔ ۱۲۰۶ : جانی که در او دو صد جهان میدانم 38
رباعی شمارهٔ ۱۲۰۷ : چندانکه به کار خود فرو می‌بینم 66
رباعی شمارهٔ ۱۲۰۸ : چون تاج منی ز فرق خود افکندیم 53
رباعی شمارهٔ ۱۲۰۹ : چون مار ز افسون کسی می‌پیچم 22
رباعی شمارهٔ ۱۲۱۰ : چون می‌دانی که از نکوئی دورم 55
رباعی شمارهٔ ۱۲۱۱ : حاشا که ز زخم تیر و خنجر ترسیم 48
رباعی شمارهٔ ۱۲۱۲ : خواهم که به عشق تو ز جان برخیزم 75
رباعی شمارهٔ ۱۲۱۳ : خود راز چنین لطف چه مانع باشیم 57
رباعی شمارهٔ ۱۲۱۴ : خیزید که تا بر شب مهتاب زنیم 54
رباعی شمارهٔ ۱۲۱۵ : در آتش خویش چون دمی جوش کنم 62
رباعی شمارهٔ ۱۲۱۶ : در باغ شدم صبوح و گل می‌چیدم 39
رباعی شمارهٔ ۱۲۱۷ : در بحر خیال غرقهٔ گردابم 66
رباعی شمارهٔ ۱۲۱۸ : در چنگ توام بتا در آن چنگ خوشم 38
رباعی شمارهٔ ۱۲۱۹ : در دور سپهر و مهر ساقی مائیم 56
رباعی شمارهٔ ۱۲۲۰ : در چشمهٔ دل مهی بدیدیم به چشم 72
رباعی شمارهٔ ۱۲۲۱ : در عالم گل گنج نهانی مائیم 59
رباعی شمارهٔ ۱۲۲۲ : در عشق تو گر دل بدهم جان ببرم 117
رباعی شمارهٔ ۱۲۲۳ : در عشق تو معرفت خطا دانستیم 60
رباعی شمارهٔ ۱۲۲۴ : در کوی خرابات گذر میکردم 153
رباعی شمارهٔ ۱۲۲۵ : در کوی خرابات نگاری دیدم 105
رباعی شمارهٔ ۱۲۲۶ : در هر فلکی مردمکی می‌بینم 570 1
رباعی شمارهٔ ۱۲۲۷ : دستارم و جبه و سرم هر سه به هم 68
رباعی شمارهٔ ۱۲۲۸ : دشنامم ده که مست دشنام توام 76
رباعی شمارهٔ ۱۲۲۹ : دلدار چو دید خسته و غمگینم 95
رباعی شمارهٔ ۱۲۳۰ : دل زار وثاق سینه آواره کنم 55
رباعی شمارهٔ ۱۲۳۱ : دل میگوید که نقد این باغ دریم 45
رباعی شمارهٔ ۱۲۳۲ : دوش آمده بود از سر لطفی یارم 52
رباعی شمارهٔ ۱۲۳۳ : دوش از سر مستی بخراشید رخم 36
رباعی شمارهٔ ۱۲۳۴ : دوش از طربی بسوی اصحاب شدیم 36
رباعی شمارهٔ ۱۲۳۵ : دوش ارچه هزار نام بر ننگ زدم 64
رباعی شمارهٔ ۱۲۳۶ : دل داد مرا که دلستان را بزدم 50
رباعی شمارهٔ ۱۲۳۷ : دیوانه‌ام نیم ولیک همی خوانندم 56
رباعی شمارهٔ ۱۲۳۸ : ذات تو ز عیبها جدا دانستم 55
رباعی شمارهٔ ۱۲۳۹ : رازیکه بگفتی ای بت بدخویم 37
رباعی شمارهٔ ۱۲۴۰ : رفتی و ز رفتن تو من خون گریم 38
رباعی شمارهٔ ۱۲۴۱ : روزت بستودم و نمی‌دانستم 55
رباعی شمارهٔ ۱۲۴۲ : روزی به خرابات تو می میخوردم 77
رباعی شمارهٔ ۱۲۴۳ : رویت بینم بدر من آن را دانم 58
رباعی شمارهٔ ۱۲۴۴ : زان دم که ترا به عشق بشناخته‌ام 40
رباعی شمارهٔ ۱۲۴۵ : ز اول که حدیث عاشقی بشنودم 183
رباعی شمارهٔ ۱۲۴۶ : زاهد بودی ترانه گویت کردم 40
رباعی شمارهٔ ۱۲۴۷ : زنبور نیم که من بدودی بروم 63
رباعی شمارهٔ ۱۲۴۸ : زین پیش اگر دم از جنون میزده‌ام 65
رباعی شمارهٔ ۱۲۴۹ : زینگونه که من به نیستی خرسندم 92
رباعی شمارهٔ ۱۲۵۰ : ساقی امروز در خمارت بودم 47
رباعی شمارهٔ ۱۲۵۱ : ساقی چو دهد بادهٔ حمرا چکنم 34
رباعی شمارهٔ ۱۲۵۲ : سر در خاک آستان تو نهم 73
رباعی شمارهٔ ۱۲۵۳ : شادم که ز شادی جهان آزادم 62
رباعی شمارهٔ ۱۲۵۴ : شادی کردم چو آن گهر شد جفتم 73
رباعی شمارهٔ ۱۲۵۵ : شاعر نیم و ز شاعری نان نخورم 61
رباعی شمارهٔ ۱۲۵۶ : شب رفت و هنوز ما به خمار خودیم 74
رباعی شمارهٔ ۱۲۵۷ : شب گوید من انیس می‌خوارانم 23
رباعی شمارهٔ ۱۲۵۸ : شد گلشن روی تو تماشای دلم 56
رباعی شمارهٔ ۱۲۵۹ : صد نام زیاد دوست بر ننگ زدیم 42
رباعی شمارهٔ ۱۲۶۰ : عالم جسم است و نور جانی مائیم 78
رباعی شمارهٔ ۱۲۶۱ : عشق آمد و گفت تا بر او باشم 31
رباعی شمارهٔ ۱۲۶۲ : عشق از بنه بی‌بنست و بحریست عظیم 41
رباعی شمارهٔ ۱۲۶۳ : عشق است صبوح و من بدو بیدارم 60
رباعی شمارهٔ ۱۲۶۴ : عشق است قدح وز قدحش خوشحالم 59
رباعی شمارهٔ ۱۲۶۵ : عشق تو گرفته آستین می‌کشدم 43
رباعی شمارهٔ ۱۲۶۶ : عمری رخ یکدگر بدیدم به چشم 34
رباعی شمارهٔ ۱۲۶۷ : فانی شدم و برید اجزای تنم 56
رباعی شمارهٔ ۱۲۶۸ : فرمود که دست و پا بکاری بزنیم 49
رباعی شمارهٔ ۱۲۶۹ : قد صبحنا اللله به عیش و مدام 33
رباعی شمارهٔ ۱۲۷۰ : قاشانیم و لاابالی حالیم 50
رباعی شمارهٔ ۱۲۷۱ : قومیکه چو آفتاب دارند قدوم 51
رباعی شمارهٔ ۱۲۷۲ : گاه از غم دلبران بر آتش باشم 69
رباعی شمارهٔ ۱۲۷۳ : گاهی ز هوس دست زنان میباشم 42
رباعی شمارهٔ ۱۲۷۴ : گر باده نهان کنیم بو را چه کنیم 82
رباعی شمارهٔ ۱۲۷۵ : گر چرخ پر از ناله کنم معذورم 55
رباعی شمارهٔ ۱۲۷۶ : گر چرخ زنم گرد تو خورشید زنم 68
رباعی شمارهٔ ۱۲۷۷ : گر جنگ کند به جای چنگش گیرم 53
رباعی شمارهٔ ۱۲۷۸ : گر خوب کنی روی مرا خوب توام 51
رباعی شمارهٔ ۱۲۷۹ : گردان به هوای یار چون گردونیم 99
رباعی شمارهٔ ۱۲۸۰ : گر دریائی ماهی دریای توام 51
رباعی شمارهٔ ۱۲۸۱ : گر دل دهم و از سر جان برخیزم 57
رباعی شمارهٔ ۱۲۸۲ : گر دل طلبم در خم مویت بینم 54
رباعی شمارهٔ ۱۲۸۳ : کردیم قبول و من زرد میترسم 59
رباعی شمارهٔ ۱۲۸۴ : گر رنج دهد بجای بختش گیرم 55
رباعی شمارهٔ ۱۲۸۵ : گر شاد ببینمت بر این دیده نهم 75
رباعی شمارهٔ ۱۲۸۶ : گر صبر کنی پردهٔ صبرت بدریم 45
رباعی شمارهٔ ۱۲۸۷ : گر کبر بخورده‌ام که سرمست توام 54
رباعی شمارهٔ ۱۲۸۸ : گر ماه شوی بر آسمان کم نگرم 72
رباعی شمارهٔ ۱۲۸۹ : گر من بدر سرای تو کم گذری 113
رباعی شمارهٔ ۱۲۹۰ : گر یار کنی خصم تواش گردانیم 50
رباعی شمارهٔ ۱۲۹۱ : گفتم به فراق مدتی بگزارم 90
رباعی شمارهٔ ۱۲۹۲ : گویی تو که من ز هر هنر باخبرم 61
رباعی شمارهٔ ۱۲۹۳ : گفتم دل و دین بر سر کارت کردم 47
رباعی شمارهٔ ۱۲۹۴ : گفتم سگ نفس را مگر پیر کنم 58
رباعی شمارهٔ ۱۲۹۵ : گفتم که دل از تو برکنم نتوانم 68
رباعی شمارهٔ ۱۲۹۶ : گفتم که ز چشم خلق با دردسریم 45
رباعی شمارهٔ ۱۲۹۷ : گفتم که مگر غمت بود درمانم 60
رباعی شمارهٔ ۱۲۹۸ : گنجینهٔ اسرار الهی مائیم 52
رباعی شمارهٔ ۱۲۹۹ : گوئیکه به تن دور و به دل با یارم 219
رباعی شمارهٔ ۱۳۰۰ : گه در طلب وصل مشوش باشیم 67
رباعی شمارهٔ ۱۳۰۱ : لا الفجر بقینة و لا شرب مدام 59
رباعی شمارهٔ ۱۳۰۲ : لب بستم و صد نکته خموشت گفتم 61
رباعی شمارهٔ ۱۳۰۳ : لیلم که نهاری نکند من چکنم 42
رباعی شمارهٔ ۱۳۰۴ : ما از دو صفت ز کار بیکار شویم 64
رباعی شمارهٔ ۱۳۰۵ : ما بادهٔ ز خون دل خود می‌نوشیم 44
رباعی شمارهٔ ۱۳۰۶ : ما باده ز یار دلفروز آوردیم 70
رباعی شمارهٔ ۱۳۰۷ : ما برزگران این کهن دشت نویم 63
رباعی شمارهٔ ۱۳۰۸ : ما جان لطیفیم و نظر در نائیم 69
رباعی شمارهٔ ۱۳۰۹ : ما خاک ترا به آب زمزم ندهیم 51
رباعی شمارهٔ ۱۳۱۰ : ما خواجهٔ ده نه‌ایم ما قلاشیم 74
رباعی شمارهٔ ۱۳۱۱ : ما را بس و ما را بس و ما بس کردیم 77
رباعی شمارهٔ ۱۳۱۲ : ما رخت وجود بر عدم بربندیم 52
رباعی شمارهٔ ۱۳۱۳ : ما عاشق خود را به عدو بسپاریم 62
رباعی شمارهٔ ۱۳۱۴ : ما کار و دکان و پیشه را سوخته‌ایم 86
رباعی شمارهٔ ۱۳۱۵ : ما مذهب چشم شوخ مستش داریم 65
رباعی شمارهٔ ۱۳۱۶ : مانند قلم سپید کار سیهم 36
رباعی شمارهٔ ۱۳۱۷ : ماهی فارغ ز چارده می‌بینم 45
رباعی شمارهٔ ۱۳۱۸ : مائیم که از بادهٔ بی‌جام خوشیم 48
رباعی شمارهٔ ۱۳۱۹ : مائیم که پوستین بگازر دادیم 58
رباعی شمارهٔ ۱۳۲۰ : مائیم که بی‌قماش و بی‌سیم خوشیم 58
رباعی شمارهٔ ۱۳۲۱ : مائیم که تا مهر تو آموخته‌ایم 63
رباعی شمارهٔ ۱۳۲۲ : مائیم که دل ز جسم و جوهر کندیم 48
رباعی شمارهٔ ۱۳۲۳ : مائیم که دوست خویش دشمن داریم 62
رباعی شمارهٔ ۱۳۲۴ : مائیم که گه نهان و گه پیدائیم 162
رباعی شمارهٔ ۱۳۲۵ : مردم رغم عشق دمی در من دم 47
رباعی شمارهٔ ۱۳۲۶ : مصنوع حقیم و صید صانع باشیم 52
رباعی شمارهٔ ۱۳۲۷ : مگریز ز من که من خریدار توام 52
رباعی شمارهٔ ۱۳۲۸ : من بحر تمامم و یکی قطره نیم 56
رباعی شمارهٔ ۱۳۲۹ : من بر سر کویت آستین گردانم 57
رباعی شمارهٔ ۱۳۳۰ : من بندهٔ قرآنم اگر جان دارم 86
رباعی شمارهٔ ۱۳۳۱ : من پیر شدم پیر نه ز ایام شدم 71
رباعی شمارهٔ ۱۳۳۲ : من چشم ترا بسته به کین می‌بینم 53
رباعی شمارهٔ ۱۳۳۳ : من خاک ترا به چرخ اعظم ندهم 62
رباعی شمارهٔ ۱۳۳۴ : من درد ترا ز دست آسان ندهم 64
رباعی شمارهٔ ۱۳۳۵ : من دوش فراق را جفا میگفتم 62
رباعی شمارهٔ ۱۳۳۶ : من زخم ترا به هیچ مرهم ندهم 1965
رباعی شمارهٔ ۱۳۳۷ : من سر بنهم در رهت ای کان کرم 56
رباعی شمارهٔ ۱۳۳۸ : من سیر نیم سیر نیم سیر نیم 60
رباعی شمارهٔ ۱۳۳۹ : من سیر نیم ولی ز سیران سیرم 154
رباعی شمارهٔ ۱۳۴۰ : من عادت و خوی آن صنم میدانم 39
رباعی شمارهٔ ۱۳۴۱ : من عاشق روی تو نگارم چکنم 62
رباعی شمارهٔ ۱۳۴۲ : من عاشقی از کمال تو آموزم 345
رباعی شمارهٔ ۱۳۴۳ : من عشق ترا به جای ایمان دارم 62
رباعی شمارهٔ ۱۳۴۴ : من عهد شکسته بر شکستی بزنم 55
رباعی شمارهٔ ۱۳۴۵ : من غیر ترا گزین ندارم چکنم 68
رباعی شمارهٔ ۱۳۴۶ : من قاعدهٔ درد و دوا می‌شکنم 44
رباعی شمارهٔ ۱۳۴۷ : من کاستهٔ وفای آن مه‌رویم 36
رباعی شمارهٔ ۱۳۴۸ : من گردانم مطرب گردان خواهم 48
رباعی شمارهٔ ۱۳۴۹ : من گرسنه‌ام نشاط سیری دارم 57
رباعی شمارهٔ ۱۳۵۰ : من مالک ملک لامکانی شده‌ام 76
رباعی شمارهٔ ۱۳۵۱ : من مهر تو بر تارک افلاک نهم 45
رباعی شمارهٔ ۱۳۵۲ : من نای توام از لب تو می‌نوشم 63
رباعی شمارهٔ ۱۳۵۳ : من نیز چو تو عاقل و هشیار بدم 53
رباعی شمارهٔ ۱۳۵۴ : من همچو کسی نشسته بر اسب خام 48
رباعی شمارهٔ ۱۳۵۵ : من یک جانم که صد هزار است تنم 131
رباعی شمارهٔ ۱۳۵۶ : مهتاب بلند گشت و ما پست شدیم 51
رباعی شمارهٔ ۱۳۵۷ : می‌پنداری که از غمانت رستم 74
رباعی شمارهٔ ۱۳۵۸ : می‌پنداری که من به فرمان خودم 56
رباعی شمارهٔ ۱۳۵۹ : می‌گوید دف که هان بزن بر رویم 56
رباعی شمارهٔ ۱۳۶۰ : ناساز از آنیم که سازی داریم 61
رباعی شمارهٔ ۱۳۶۱ : نی از پی کسب سوی بازار شویم 56
رباعی شمارهٔ ۱۳۶۲ : نی دست که در مصاف خونریز کنم 45
رباعی شمارهٔ ۱۳۶۳ : نی سخرهٔ آسمان پیروزه شوم 73
رباعی شمارهٔ ۱۳۶۴ : هر گه که دل از خلق جدا می‌بینم 101
رباعی شمارهٔ ۱۳۶۵ : همچون سر زلف تو پریشان توایم 46
رباعی شمارهٔ ۱۳۶۶ : هم خوان توایم و نیز مهمان توایم 61
رباعی شمارهٔ ۱۳۶۷ : هم مستم و هم بادهٔ مستان توام 51
رباعی شمارهٔ ۱۳۶۸ : هم منزل عشق و هم رهت می‌بینم 60
رباعی شمارهٔ ۱۳۶۹ : هوش عاشق کجا بود سوی نسیم 50
رباعی شمارهٔ ۱۳۷۰ : یار آمده یار آمده ره بگشائیم 54
رباعی شمارهٔ ۱۳۷۱ : یا صورت خودنمای تا نقش کنیم 56
رباعی شمارهٔ ۱۳۷۲ : یرغوش بک و قیر بک و سالارم 57
رباعی شمارهٔ ۱۳۷۳ : یک بار دگر قبول کن بندگیم 70
رباعی شمارهٔ ۱۳۷۴ : یک جرعه ز جام تو تمامست تمام 64
رباعی شمارهٔ ۱۳۷۵ : یک چند به کودکی به استاد شدیم 54
رباعی شمارهٔ ۱۳۷۶ : یک دم که ز دیدار تو یک سو افتم 56
رباعی شمارهٔ ۱۳۷۷ : آشفته همی روی بکوئی ای جان 57
رباعی شمارهٔ ۱۳۷۸ : آمد دل من بهر نشانم گفتن 47
رباعی شمارهٔ ۱۳۷۹ : آمد شب و غمهای تو همچون عسسان 50
رباعی شمارهٔ ۱۳۸۰ : آن حلوائی که کم رسد زو به دهن 50
رباعی شمارهٔ ۱۳۸۱ : آن صورت غیبی که شندیش دشمن 42
رباعی شمارهٔ ۱۳۸۲ : آن کس که نساخت با لقای یاران 44
رباعی شمارهٔ ۱۳۸۳ : آنکو طمع وفا برد بر شکران 49
رباعی شمارهٔ ۱۳۸۴ : آن کیست کز این تیر نشد همچو کمان 53
رباعی شمارهٔ ۱۳۸۵ : احرام درش گیرد لافرمان کن 85
رباعی شمارهٔ ۱۳۸۶ : از بسکه برآورد غمت آه از من 53
رباعی شمارهٔ ۱۳۸۷ : از بسکه فساد و ابلهی زاد از من 63
رباعی شمارهٔ ۱۳۸۸ : از حاصل کار این جهانی کردن 40
رباعی شمارهٔ ۱۳۸۹ : از روز شریفتر شد از وی شب من 72
رباعی شمارهٔ ۱۳۹۰ : از عمر که پربار شود هردم من 57
رباعی شمارهٔ ۱۳۹۱ : اسرار مرا نهانی اندر جان کن 31
رباعی شمارهٔ ۱۳۹۲ : امروز مراست روز میدان منشین 52
رباعی شمارهٔ ۱۳۹۳ : امشب منم و هزار صوفی پنهان 54
رباعی شمارهٔ ۱۳۹۴ : ای آنکه گرفته‌ای به دستان دستان 60
رباعی شمارهٔ ۱۳۹۵ : ای بی‌تو حرام زندگانی ای جان 57
رباعی شمارهٔ ۱۳۹۶ : ای بی‌تو حرام زندگانی کردن 33
رباعی شمارهٔ ۱۳۹۷ : ای جانب عشاق به خیره نگران 42
رباعی شمارهٔ ۱۳۹۸ : ای جان منزه ز غم پالودن 38
رباعی شمارهٔ ۱۳۹۹ : ای جمله جهان بروی خوبت نگران 62
رباعی شمارهٔ ۱۴۰۰ : ای خورده مرا جگر برای دگران 74
رباعی شمارهٔ ۱۴۰۱ : ای خوی تو در جهان می و شیر ای جان 39
رباعی شمارهٔ ۱۴۰۲ : ای داد که هست جمله بیدار از من 61
رباعی شمارهٔ ۱۴۰۳ : ای در دو جهان یگانه تعجیل مکن 52
رباعی شمارهٔ ۱۴۰۴ : ای دف تو بخوان ز دفتر مشتاقان 54
رباعی شمارهٔ ۱۴۰۵ : ای دل تو در این واقعه دمسازی کن 78
رباعی شمارهٔ ۱۴۰۶ : ای دل چه شدی ز دست دستی میزن 51
رباعی شمارهٔ ۱۴۰۷ : ای دوست قبولم کن و جانم بستان 73
رباعی شمارهٔ ۱۴۰۸ : ای رفته ز یاران تو به یک گوشه کران 53
رباعی شمارهٔ ۱۴۰۹ : ای روی تو باغ و چمن هر دو جهان 41
رباعی شمارهٔ ۱۴۱۰ : ای روی تو کعبهٔ دل و قبلهٔ جان 52
رباعی شمارهٔ ۱۴۱۱ : ای زخم تو خوشتر از دوای دگران 76
رباعی شمارهٔ ۱۴۱۲ : ای زخم زننده بر رباب دل من 76
رباعی شمارهٔ ۱۴۱۳ : ای سنگ ز سودای لبت آبستان 81
رباعی شمارهٔ ۱۴۱۴ : ای شاه تو مات گشته را مات مکن 86
رباعی شمارهٔ ۱۴۱۵ : ای عادت تو خشم و جفا ورزیدن 40
رباعی شمارهٔ ۱۴۱۶ : ای عادت عشق عین ایمان خوردن 33
رباعی شمارهٔ ۱۴۱۷ : ای عاشق گفتار و تفاصیل سخن 42
رباعی شمارهٔ ۱۴۱۸ : ای عالم دل از تو شده قابل جان 39
رباعی شمارهٔ ۱۴۱۹ : ای عشق تو در جان کسی و آن کس من 56
رباعی شمارهٔ ۱۴۲۰ : ای کرده ز گل دستک من پایک من 62
رباعی شمارهٔ ۱۴۲۱ : ای گرسنهٔ وصل تو سیران جهان 66
رباعی شمارهٔ ۱۴۲۲ : ای لعل لبت معدن شکر چیدن 61
رباعی شمارهٔ ۱۴۲۳ : ای ماه لطیف جانفزا خرمن من 49
رباعی شمارهٔ ۱۴۲۴ : ای مجمع دل راه پراکنده مزن 32
رباعی شمارهٔ ۱۴۲۵ : ای مفخر و سلطان همه دلداران 45
رباعی شمارهٔ ۱۴۲۶ : ای مونس روزگار چونی بی من 48
رباعی شمارهٔ ۱۴۲۷ : ای نالهٔ عشق تو رباب دل من 38
رباعی شمارهٔ ۱۴۲۸ : این بنده مراعات نداند کردن 50
رباعی شمارهٔ ۱۴۲۹ : این دیدهٔ من کز نگرد دور از من 44
رباعی شمارهٔ ۱۴۳۰ : ای یار به انکار سوی ما نگران 56
رباعی شمارهٔ ۱۴۳۱ : ای یار بیا و بر دلم بر میزان 43
رباعی شمارهٔ ۱۴۳۲ : ای یک قدح از درد تو دریای جهان 44
رباعی شمارهٔ ۱۴۳۳ : با دل گفتم اگر بود جای سخن 64
رباعی شمارهٔ ۱۴۳۴ : با دل گفتم عشق تو آغاز مکن 45
رباعی شمارهٔ ۱۴۳۵ : باغست و بهار و سر و عالی ای جان 53
رباعی شمارهٔ ۱۴۳۶ : بیدل من و بیدل تو و بیدل تو و من 58
رباعی شمارهٔ ۱۴۳۷ : با هر دو جهان چو رنگ باید بودن 53
رباعی شمارهٔ ۱۴۳۸ : بر خسته دلان راه ملامت میزن 50
رباعی شمارهٔ ۱۴۳۹ : بر گرد جهان این دل آوارهٔ من 60
رباعی شمارهٔ ۱۴۴۰ : بر گردن ما بهانه‌ای خواهی بستن 48
رباعی شمارهٔ ۱۴۴۱ : بسیار علاقه‌ها بباید ای جان 64
رباعی شمارهٔ ۱۴۴۲ : پالوده شوی در طلب پالودن 60
رباعی شمارهٔ ۱۴۴۳ : پیموده شدم ز راه تو پیمودن 54
رباعی شمارهٔ ۱۴۴۴ : تا با خودی دوری ارچه هستی با من 50
رباعی شمارهٔ ۱۴۴۵ : تا روی تو قبله‌ام شد ای جان جهان 59
رباعی شمارهٔ ۱۴۴۶ : توبه کردم ز توبه کردن ای جان 60
رباعی شمارهٔ ۱۴۴۷ : تو شاه دل منی و شاهی میکن 62
رباعی شمارهٔ ۱۴۴۸ : جانم بر آن قوم که جانند ایشان 42
رباعی شمارهٔ ۱۴۴۹ : جانهاست همه جانوران را جز جان 66
رباعی شمارهٔ ۱۴۵۰ : جز بادهٔ لعل لامکان یاد مکن 36
رباعی شمارهٔ ۱۴۵۱ : جز جام جلالت اجل نوش مکن 66
رباعی شمارهٔ ۱۴۵۲ : چون شاه جهان نیست کسی در دو جهان 52
رباعی شمارهٔ ۱۴۵۳ : چندین به تو بر مهر و وفا بستهٔ من 57
رباعی شمارهٔ ۱۴۵۴ : چون آتش میشود عذارش به سخن 53
رباعی شمارهٔ ۱۴۵۵ : چون بنده نه‌ای ندای شاهی میزن 57
رباعی شمارهٔ ۱۴۵۶ : چون جوشش خنب عشق دیدم ز تو من 71
رباعی شمارهٔ ۱۴۵۷ : حرص و حسد و کینه ز دل بیرون کن 114
رباعی شمارهٔ ۱۴۵۸ : چون زرد و نزار دید او رو یک من 52
رباعی شمارهٔ ۱۴۵۹ : خود حال دلی بود پریشانتر از این 60
رباعی شمارهٔ ۱۴۶۰ : در باده‌کشی تو خویش را ریشه مکن 47
رباعی شمارهٔ ۱۴۶۱ : در بحر کرم حرص و حسد پیمودن 75
رباعی شمارهٔ ۱۴۶۲ : در پوش سلاح وقت جنگ است ای جان 71
رباعی شمارهٔ ۱۴۶۳ : در چشم منست ابروی همچو کمان 42
رباعی شمارهٔ ۱۴۶۴ : در حضرت توحید پس و پیش مدان 56
رباعی شمارهٔ ۱۴۶۵ : در دیدهٔ ما نگر جمال حق بین 46
رباعی شمارهٔ ۱۴۶۶ : در راه نیاز فرد باید بودن 61
رباعی شمارهٔ ۱۴۶۷ : در عشق تو شوخ و شنگ باید بودن 55
رباعی شمارهٔ ۱۴۶۶ : در راه نیاز فرد باید بودن
رباعی شمارهٔ ۱۴۶۸ : دل از طلب خوبی بی‌چون گشتن 33
رباعی شمارهٔ ۱۴۶۹ : دل باغ نهانست و درختان پنهان 45
رباعی شمارهٔ ۱۴۷۰ : دل برد ز من دوش به صد عشق و فسون 53
رباعی شمارهٔ ۱۴۷۱ : دل گرسنهٔ عید تو شد چون رمضان 37
رباعی شمارهٔ ۱۴۷۲ : دلها مثل رباب و عشق تو کمان 76
رباعی شمارهٔ ۱۴۷۳ : دوش آنچه برفت در میان تو و من 43
رباعی شمارهٔ ۱۴۷۴ : دوشست دیدم یار جدائی جویان 49
رباعی شمارهٔ ۱۴۷۵ : دی از تو چنان بدم که گل در بستان 55
رباعی شمارهٔ ۱۴۷۶ : دیدم رویت بتا تو روپوش مکن 53
رباعی شمارهٔ ۱۴۷۷ : رفتم به طبیب و گفتم ای زین‌الدین 51
رباعی شمارهٔ ۱۴۷۸ : رفتی و نرفت ای بت بگزیدهٔ من 42
رباعی شمارهٔ ۱۴۷۹ : رندی دیدم نشسته بر خنگ زمین 53
رباعی شمارهٔ ۱۴۸۰ : رو درد گزین درد گزین درد گزین 56
رباعی شمارهٔ ۱۴۸۱ : روزیکه گذر کنی به خر پشتهٔ من 63
رباعی شمارهٔ ۱۴۸۲ : زان خسرو جان تو مهر شاهی بستان 48
رباعی شمارهٔ ۱۴۸۳ : سرمست توام نه از می و نز افیون 54
رباعی شمارهٔ ۱۴۸۴ : سرمست شدم در هوس سرمستان 48
رباعی شمارهٔ ۱۴۸۵ : شاخ گل تر بر سر عنبر میزن 47
رباعی شمارهٔ ۱۴۸۶ : شب رفت و نرفت ای بت سیمین برمن 43
رباعی شمارهٔ ۱۴۸۷ : شد کودکی و رفت جوانی ز جوان 53
رباعی شمارهٔ ۱۴۸۸ : شمع ازلست عالم افروزی من 47
رباعی شمارهٔ ۱۴۸۹ : شوری دارم که برنتابد گردون 35
رباعی شمارهٔ ۱۴۹۰ : صورت همه مقبول هیولا میدان 68
رباعی شمارهٔ ۱۴۹۱ : طبع تو چو سنگست و دلت چون آهن 37
رباعی شمارهٔ ۱۴۹۲ : طبعی نه که با دوست در آمیزم من 51
رباعی شمارهٔ ۱۴۹۳ : عقلی که خلاف تو گزیدن نتوان 47
رباعی شمارهٔ ۱۴۹۴ : عید آمد و عیدانه جمال سلطان 42
رباعی شمارهٔ ۱۴۹۵ : فرخ باشد جمال سلطان دیدن 32
رباعی شمارهٔ ۱۴۹۶ : گر تیغ اجل مرا کند بی‌سر و جان 42
رباعی شمارهٔ ۱۴۹۷ : گر دست بشد ز کار پائی می‌زن 44
رباعی شمارهٔ ۱۴۹۸ : گر شادم و گر عراق و گر لورستان 90
رباعی شمارهٔ ۱۴۹۹ : گر کشته شوم به نزد و پیکار تو من 49
رباعی شمارهٔ ۱۵۰۰ : گر مشتاقی به پیش مشتاق نشین 75
رباعی شمارهٔ ۱۵۰۱ : کس نیست به غیر از او در این جمله جهان 33
رباعی شمارهٔ ۱۵۰۲ : گفتم که بر حریف غمگین منشین 64
رباعی شمارهٔ ۱۵۰۳ : گفتم مکن ایروت حسن خوت حسن 56
رباعی شمارهٔ ۱۵۰۴ : گلباغ نهانست و درختان پنهان 48
رباعی شمارهٔ ۱۵۰۵ : ما زیبائیم خویش را زیبا کن 51
رباعی شمارهٔ ۱۵۰۶ : ما کاهگلان عشق و پهلو به زمین 49
رباعی شمارهٔ ۱۵۰۷ : ما مرد سنانیم نه از بهر سه نان 61
رباعی شمارهٔ ۱۵۰۸ : مجموع جهان عاشق یک پارهٔ من 25
رباعی شمارهٔ ۱۵۰۹ : معشوق من از همه نهانست بدان 68
رباعی شمارهٔ ۱۵۱۰ : من بندهٔ مستی که بود دست زنان 50
رباعی شمارهٔ ۱۵۱۱ : من بیرخ تو باده ندانم خوردن 52
رباعی شمارهٔ ۱۵۱۲ : من بینم آنرا که نمی‌بینم من 75
رباعی شمارهٔ ۱۵۱۳ : من کاغذهای مصر و بغداد ای جان 56
رباعی شمارهٔ ۱۵۱۴ : من عاشق عشق و عشق هم عاشق من 138
رباعی شمارهٔ ۱۵۱۵ : من کی خندم تات نبینم خندان 57
رباعی شمارهٔ ۱۵۱۶ : مردان تو در دایرهٔ کن فیکون 34
رباعی شمارهٔ ۱۵۱۷ : نزدیک منی مرا مبین چون دوران 37
رباعی شمارهٔ ۱۵۱۸ : هر خانه که بی‌چراغ باشد ای جان 51
رباعی شمارهٔ ۱۵۱۹ : هر روز خوش است منزلی بسپردن 83
رباعی شمارهٔ ۱۵۲۰ : هر روز نو برآئی ای دلبر جان 51
رباعی شمارهٔ ۱۵۲۱ : هر مطرب کو نیست ز دل دفتر خوان 48
رباعی شمارهٔ ۱۵۲۲ : هشدار که می‌روند هر سو غولان 51
رباعی شمارهٔ ۱۵۲۳ : هم خانه از آن اوست و هم جامه و نان 30
رباعی شمارهٔ ۱۵۲۴ : هم نور دل منی و هم راحت جان 40
رباعی شمارهٔ ۱۵۲۵ : هنگام اجل چو جان بپردازد تن 41
رباعی شمارهٔ ۱۵۲۶ : یا دلبر من باید و یا دل بر من 191
رباعی شمارهٔ ۱۵۲۷ : یارب چه دلست این و چه خو دارد این 56
رباعی شمارهٔ ۱۵۲۸ : یا اوحد بالجمال یا جانمسن 30
رباعی شمارهٔ ۱۵۲۹ : آن رهزن دل که پای کوبانم از او 35
رباعی شمارهٔ ۱۵۳۰ : آن شاه که هست عقل دیوانهٔ او 30
رباعی شمارهٔ ۱۵۳۱ : آن شخص که رشک برد بر جامهٔ تو 44
رباعی شمارهٔ ۱۵۳۲ : آن کس که همیشه دل پر از دردم از او 37
رباعی شمارهٔ ۱۵۳۳ : آن لاله رخی که با رخ زردم از او 39
رباعی شمارهٔ ۱۵۳۴ : از جان بشنیده‌ام نوای غم تو 35
رباعی شمارهٔ ۱۵۳۵ : از گنج قدم شدیم ویرانهٔ او 41
رباعی شمارهٔ ۱۵۳۴ : از جان بشنیده‌ام نوای غم تو
رباعی شمارهٔ ۱۵۳۶ : ای آب از این دیدهٔ بیخواب برو 33
رباعی شمارهٔ ۱۵۳۷ : ای از دل و جان لطیفتر قالب تو 45
رباعی شمارهٔ ۱۵۳۸ : ای پردهٔ پندار پسندیدهٔ تو 30
رباعی شمارهٔ ۱۵۳۹ : ای بسته تو خواب من به چشم جادو 27
رباعی شمارهٔ ۱۵۴۰ : ای بلبل مست بوستانی برگو 40
رباعی شمارهٔ ۱۵۴۱ : ای جان جهان به حق احسانت مرو 36
رباعی شمارهٔ ۱۵۴۲ : ای جان جهان جان و جهان بندهٔ تو 51
رباعی شمارهٔ ۱۵۴۳ : ای جان جهان جز تو کسی کیست بگو 43
رباعی شمارهٔ ۱۵۴۴ : ای چرخ فلک پایهٔ پیروزهٔ تو 33
رباعی شمارهٔ ۱۵۴۵ : ای در دل من میل و تمنا همه تو 133
رباعی شمارهٔ ۱۵۴۶ : ای دل اگرت طاقت غم نیست برو 76
رباعی شمارهٔ ۱۵۴۷ : ای دل تو بهر خیال مغرور مشو 38
رباعی شمارهٔ ۱۵۵۱ : ای ظلمت شب مانع خورشید مشو 29
رباعی شمارهٔ ۱۵۴۸ : ای دل گر ازین حدیث آگاهی تو 56
رباعی شمارهٔ ۱۵۴۹ : ای زندگی تن و توانم همه تو 45
رباعی شمارهٔ ۱۵۵۰ : ای ساقی جان برین خوش آواز برو 60
رباعی شمارهٔ ۱۵۵۲ : ای عارف گوینده نوائی برگو 47
رباعی شمارهٔ ۱۵۵۳ : ای عشرت نزدیک ز ما دور مشو 45
رباعی شمارهٔ ۱۵۵۴ : ای ماه چو ابر بس گرستم بی‌تو 31
رباعی شمارهٔ ۱۵۵۵ : ای مشفق فرزند دو بیتی می‌گو 28
رباعی شمارهٔ ۱۵۵۶ : با تست مراد از چه روی هر سو تو 70
رباعی شمارهٔ ۱۵۵۷ : با نامحرم حدیث اسرار مگو 43
رباعی شمارهٔ ۱۵۵۸ : بر آتش چو دیک تو خود را میجو 37
رباعی شمارهٔ ۱۵۵۹ : بر تختهٔ دل که من نگهبانم و تو 47
رباعی شمارهٔ ۱۵۶۰ : ترکی که دلم شاد کند خندهٔ او 26
رباعی شمارهٔ ۱۵۶۱ : چون پاک شد از رنگ خودی سینهٔ تو 74
رباعی شمارهٔ ۱۵۶۲ : خواهی که مقیم و خوش شوی با ما تو 27
رباعی شمارهٔ ۱۵۶۳ : داروی ملولی رخ و رخسارهٔ تو 33
رباعی شمارهٔ ۱۵۶۴ : در اصل یکی بد است جان من و تو 62
رباعی شمارهٔ ۱۵۶۵ : در چرخ نگنجد آنکه شد لاغر تو 28
رباعی شمارهٔ ۱۵۶۶ : در کوی خیال خود چه میپوئی تو 36
رباعی شمارهٔ ۱۵۶۷ : درها همه بسته‌اند الا در تو 65
رباعی شمارهٔ ۱۵۶۸ : دل در تو گمان بد بر دور از تو 39
رباعی شمارهٔ ۱۵۶۹ : رشک آیدم از شانه و سنگ ای دلجو 74
رباعی شمارهٔ ۱۵۷۰ : زاندم که شنیده‌ام نوای غم تو 37
رباعی شمارهٔ ۱۵۷۱ : سر رشتهٔ شادیست خیال خوش تو 567 1
رباعی شمارهٔ ۱۵۷۲ : سوگند بدان روی تو و هستی تو 34
رباعی شمارهٔ ۱۵۷۳ : صد داد همی رسد ز بیدادی تو 49
رباعی شمارهٔ ۱۵۷۴ : عشقست که کیمیای شرقست در او 43
رباعی شمارهٔ ۱۵۷۵ : عمرم به کنار زد کناری با تو 57
رباعی شمارهٔ ۱۵۷۶ : فرزانهٔ عشق را تو دیوانه مگو 27
رباعی شمارهٔ ۱۵۷۷ : گر جمله برفتند نگارا تو مرو 41
رباعی شمارهٔ ۱۵۷۸ : گر عاشق عشق ما شدی، ای مه‌رو 49
رباعی شمارهٔ ۱۵۷۹ : گر عاقل و عالمی به عشق ابله شو 56
رباعی شمارهٔ ۱۵۸۰ : گر هیچ ترا میل سوی ماست بگو 53
رباعی شمارهٔ ۱۵۸۱ : گفتم روزی که من به جانم با تو 79
رباعی شمارهٔ ۱۵۸۲ : گفتم که کجا بود مها خانهٔ تو 55
رباعی شمارهٔ ۱۵۸۳ : گه در دل ما نشین چو اسرار و مرو 35
رباعی شمارهٔ ۱۵۸۴ : ما چارهٔ عالمیم و بیچارهٔ تو 47
رباعی شمارهٔ ۱۵۸۵ : مردی یارا که بوی فقر آید از او 40
رباعی شمارهٔ ۱۵۸۶ : مستم ز دو لعل شکرت ای مه‌رو 35
رباعی شمارهٔ ۱۵۸۷ : من بندهٔ تو بندهٔ تو بندهٔ تو 54
رباعی شمارهٔ ۱۵۸۸ : نی هرکه کند رقص و جهد بالا او 35
رباعی شمارهٔ ۱۵۸۹ : هان ای تن خاکی سخن از خاک مگو 32
رباعی شمارهٔ ۱۵۹۰ : هرچند در این هوس بسی باشی تو 56
رباعی شمارهٔ ۱۵۹۱ : هرچند که قد بی‌بدل دارد سرو 61
رباعی شمارهٔ ۱۵۹۲ : آمد بر من خیال جانان ز پگه 74
رباعی شمارهٔ ۱۵۹۳ : آن دم که رسی به گوهر ناسفته 48
رباعی شمارهٔ ۱۵۹۴ : آنکس که ز دست شد بر او دست منه 47
رباعی شمارهٔ ۱۵۹۵ : آنی که وجود و عدمت اوست همه 64
رباعی شمارهٔ ۱۵۹۶ : از دیدهٔ کژ دلبر رعنا را چه 51
رباعی شمارهٔ ۱۵۹۷ : السکر صار کاسدا من شفتیه 48
رباعی شمارهٔ ۱۵۹۸ : ای کان العباد ما اهواه 31
رباعی شمارهٔ ۱۵۹۹ : آهوی قمرا سهامه عیناه 47
رباعی شمارهٔ ۱۶۰۰ : ای آنکه به جان این جهانی زنده 44
رباعی شمارهٔ ۱۶۰۱ : ای پارسی و تازی تو پوشیده 53
رباعی شمارهٔ ۱۶۰۲ : ای بر نمک تو خلق نانی بزده 26
رباعی شمارهٔ ۱۶۰۳ : ای بی‌ادبانه من ز تو نالیده 41
رباعی شمارهٔ ۱۶۰۴ : ای جان تو بر مقصران آشفته 32
رباعی شمارهٔ ۱۶۰۵ : ای با تو جهان ظریف و شادی باره 55
رباعی شمارهٔ ۱۶۰۶ : ای خواب مرا بسته و مدفون کرده 33
رباعی شمارهٔ ۱۶۰۷ : ای در طلب گره‌گشائی مرده 51
رباعی شمارهٔ ۱۶۰۸ : ای دوست مرا دمدمه بسیار مده 40
رباعی شمارهٔ ۱۶۰۹ : ای روز الست ملک و دولت رانده 39
رباعی شمارهٔ ۱۶۱۰ : ای سرو ز قامت تو قد دزدیده 54
رباعی شمارهٔ ۱۶۱۱ : ای کوران را به لطف ره بین کرده 28
رباعی شمارهٔ ۱۶۱۲ : ای میر ملیحان و مهان شیی الله 30
رباعی شمارهٔ ۱۶۱۳ : باز آمد یار با دلی چون خاره 37
رباعی شمارهٔ ۱۶۱۴ : بازچیهٔ قدرت خدائیم همه 50
رباعی شمارهٔ ۱۶۱۵ : بفروخت مرا یار به یک دسته تره 64
رباعی شمارهٔ ۱۶۱۶ : بیگانه شوی ز صحبت بیگانه 73
رباعی شمارهٔ ۱۶۱۷ : بیگاه شد و دل نرهید از ناله 67
رباعی شمارهٔ ۱۶۱۸ : تا روی ترا بدیدم ای بت ناآگاه 35
رباعی شمارهٔ ۱۶۱۹ : تو آبی و ما جمله گیاهیم همه 25
رباعی شمارهٔ ۱۶۲۰ : تو توبه مکن که من شکستم توبه 61
رباعی شمارهٔ ۱۶۲۱ : جانیست غذای او غم و اندیشه 53
رباعی شمارهٔ ۱۶۲۲ : دانی شب چیست بشنو ای فرزانه 59
رباعی شمارهٔ ۱۶۲۳ : در راه یگانگی چه طاعت چه گناه 84
رباعی شمارهٔ ۱۶۲۴ : در بندگیت حلقه بگوشم ای شاه 39
رباعی شمارهٔ ۱۶۲۵ : در عشق خلاصهٔ جنون از من خواه 37
رباعی شمارهٔ ۱۶۲۶ : دی از سر سودای تو من شوریده 37
رباعی شمارهٔ ۱۶۲۷ : روی تو نماز آمد و چشمت روزه 44
رباعی شمارهٔ ۱۶۲۸ : زلف تو که یکروزم از او روشن نه 34
رباعی شمارهٔ ۱۶۲۹ : سه چیز ز من ربوده‌ای بگزیده 47
رباعی شمارهٔ ۱۶۳۰ : صاحب‌نظران راست تحیر پیشه 50
رباعی شمارهٔ ۱۶۳۱ : صحت که کشد به سقم و رنجوری به 34
رباعی شمارهٔ ۱۶۳۲ : صوفی نشوی به فوطه و پشمینه 50
رباعی شمارهٔ ۱۶۳۳ : عشق غلب القلب و قد صار به 58
رباعی شمارهٔ ۱۶۳۴ : فصلیست چو وصل دوست فرخنده شده 70
رباعی شمارهٔ ۱۶۳۵ : گفتم چکنم گفت که ای بیچاره 35
رباعی شمارهٔ ۱۶۳۶ : گفتم که توئی می و منم پیمانه 38
رباعی شمارهٔ ۱۶۳۷ : گفتم که ز عشقت شده‌ام دیوانه 76
رباعی شمارهٔ ۱۶۳۸ : گنجیست نهانه در زمین پوشیده 22
رباعی شمارهٔ ۱۶۳۹ : گیر ایدل من عنان آن شاهنشاه 75
رباعی شمارهٔ ۱۶۴۰ : ما را می کهنه باید و دیرینه 43
رباعی شمارهٔ ۱۶۴۱ : ما مردانیم شسته بر تنگ دره 61
رباعی شمارهٔ ۱۶۴۲ : مانندهٔ زنبیل بگیر این روزه 52
رباعی شمارهٔ ۱۶۴۳ : مستم ز می عشق خراب افتاده 57
رباعی شمارهٔ ۱۶۴۴ : من میگویم که گشت بیگاه ایماه 31
رباعی شمارهٔ ۱۶۴۵ : میخوردم باده بابت آشفته 33
رباعی شمارهٔ ۱۶۴۶ : میدان فراخ و مرد میدانی نه 71
رباعی شمارهٔ ۱۶۴۷ : وه وه که به دیدار تو چونم تشنه 73
رباعی شمارهٔ ۱۶۴۸ : هین نوبت صبر آمد و ماه روزه 50
رباعی شمارهٔ ۱۶۴۹ : هر چند در این پرده اسیرید همه 42
رباعی شمارهٔ ۱۶۵۰ : هم آینه‌ایم و هم لقائیم همه 34
رباعی شمارهٔ ۱۶۵۱ : یارب تو مرا به نفس طناز مده 1316
رباعی شمارهٔ ۱۶۵۲ : یارب تو یکی یار جفا کارش ده 43
رباعی شمارهٔ ۱۶۵۳ : آمد بر من دوش مه یغمائی 85
رباعی شمارهٔ ۱۶۵۴ : آن چیز که هست در سبد میدانی 33
رباعی شمارهٔ ۱۶۵۵ : آن خوش باشد که صاحب تمییزی 31
رباعی شمارهٔ ۱۶۵۶ : آن دل که به یاد خود صبورش کردی 734
رباعی شمارهٔ ۱۶۵۷ : آن را که نکرد ز هر سود ایساقی 53
رباعی شمارهٔ ۱۶۵۸ : آن رطل گران را اگر ارزان کنیی 52
رباعی شمارهٔ ۱۶۵۹ : آن روز که دیوانه سر و سودائی 30
رباعی شمارهٔ ۱۶۶۰ : آن روی ترش نگر چو قندستانی 37
رباعی شمارهٔ ۱۶۶۱ : آن ظلم رسیده‌ای که دادش دادی 37
رباعی شمارهٔ ۱۶۶۲ : آن میوه توئی که نادر ایامی 54
رباعی شمارهٔ ۱۶۶۳ : آنی تو که در صومعه مستم داری 35
رباعی شمارهٔ ۱۶۶۴ : آنی که بر دلشدگان دیر آئی 31
رباعی شمارهٔ ۱۶۶۵ : آنی که به صد شفاعت و صد زاری 26
رباعی شمارهٔ ۱۶۶۶ : احوال من زار حزین می‌پرسی 53
رباعی شمارهٔ ۱۶۶۷ : از آب و گلی نیست بنای چو توئی 33
رباعی شمارهٔ ۱۶۶۸ : از جان بگریزم ار ز جان بگریزی 38
رباعی شمارهٔ ۱۶۶۹ : از چهرهٔ آفتاب مهوش گردی 59
رباعی شمارهٔ ۱۶۷۰ : از خلق ز راه تیزهوشی نرهی 70
رباعی شمارهٔ ۱۶۷۱ : از رنج و ملال ما چه فریاد کنی 30
رباعی شمارهٔ ۱۶۷۲ : از سایهٔ عاشقان اگر دور شوی 32
رباعی شمارهٔ ۱۶۷۳ : از شادی تو پر است شهر و وادی 51
رباعی شمارهٔ ۱۶۷۴ : از عشق ازل ترانه‌گویان گشتی 35
رباعی شمارهٔ ۱۶۷۵ : از عشق تو هر طرف یکی شبخیزی 33
رباعی شمارهٔ ۱۶۷۶ : از گل قفس هدهد جانها تو کنی 33
رباعی شمارهٔ ۱۶۷۷ : از کم خوردن زیرک و هشیار شوی 75
رباعی شمارهٔ ۱۶۷۸ : استاد مرا بگفتم اندر مستی 124
رباعی شمارهٔ ۱۶۷۹ : اسرار شنو ز طوطی ربانی 50
رباعی شمارهٔ ۱۶۸۰ : افتاد مرا با لب او گفتاری 59
رباعی شمارهٔ ۱۶۸۱ : امروز مرا سخت پریشان کردی 42
رباعی شمارهٔ ۱۶۸۲ : امشب برو ای خواب اگر بنشینی 39
رباعی شمارهٔ ۱۶۸۳ : امشب که فتاده‌ای به چنگال رهی 37
رباعی شمارهٔ ۱۶۸۴ : امشب منم و یکی حریف چو منی 24
رباعی شمارهٔ ۱۶۸۵ : اندر دل من مها دل‌افروز توئی 33
رباعی شمارهٔ ۱۶۸۶ : اندر دو جهان دلبر و جانم تو بسی 64
رباعی شمارهٔ ۱۶۸۷ : اندر ره حق چو چست و چالاک شوی 53
رباعی شمارهٔ ۱۶۸۸ : اندر سرم ار عقل و تمیز است توئی 72
رباعی شمارهٔ ۱۶۸۹ : ای آتش بخت سوی گردون رفتی 61
رباعی شمارهٔ ۱۶۹۰ : ای آنکه به کوی یار ما افتادی 32
رباعی شمارهٔ ۱۶۹۱ : ای آنکه تو از دوش بیادم دادی 35
رباعی شمارهٔ ۱۶۹۲ : ای آنکه تو خون عاشقان آشامی 59
رباعی شمارهٔ ۱۶۹۳ : ای آنکه ره گریز می‌اندیشی 31
رباعی شمارهٔ ۱۶۹۴ : ای آنکه ز حد برون جان‌افزایی 39
رباعی شمارهٔ ۱۶۹۵ : ای آنکه ز حال بندگان میدانی 37
رباعی شمارهٔ ۱۶۹۶ : ای آنکه ز خاک تیره نطعی سازی 47
رباعی شمارهٔ ۱۶۹۷ : ای آنکه صلیب دار و هم ترسائی 31
رباعی شمارهٔ ۱۶۹۸ : ای آنکه طبیب دردهای مائی 434
رباعی شمارهٔ ۱۶۹۹ : ای آنکه غلام خسرو شیرینی 51
رباعی شمارهٔ ۱۷۰۰ : ای آنکه مرا بستهٔ صد دام کنی 31
رباعی شمارهٔ ۱۷۰۱ : ای آنکه مرا دهر زبان میدانی 46
رباعی شمارهٔ ۱۷۰۲ : ای آنکه نظر به طعنه میاندازی 35
رباعی شمارهٔ ۱۷۰۳ : ای ابر که تو جهان خورشیدانی 36
رباعی شمارهٔ ۱۷۰۴ : ای از تو مرا گوش پرودیده بهی 31
رباعی شمارهٔ ۱۷۰۵ : ای باد سحر به کوی آن سلسله موی 62
رباعی شمارهٔ ۱۷۰۶ : ای باد سحر تو از سر نیکوئی 69
رباعی شمارهٔ ۱۷۰۷ : ای باده تو باشی که همه داد کنی 78
رباعی شمارهٔ ۱۷۰۸ : ای باطل اگر ز حق گریزی چکنی 21
رباعی شمارهٔ ۱۷۰۹ : ای باغ خدا که پر بت و پر حوری 24
رباعی شمارهٔ ۱۷۱۰ : ای بانگ رباب از کجا می‌آئی 52
رباعی شمارهٔ ۱۷۱۱ : ای پر ز جفا چند از این طراری 37
رباعی شمارهٔ ۱۷۱۲ : ای بر سر ره نشسته ره می‌طلبی 74
رباعی شمارهٔ ۱۷۱۳ : ای بنده اگر تو خواجه بشناختیی 55
رباعی شمارهٔ ۱۷۱۴ : ای پیر اگر تو روی با حق داری 31
رباعی شمارهٔ ۱۷۱۵ : ای ترک چرا به زلف چون هندوئی 37
رباعی شمارهٔ ۱۷۱۶ : ای چون علم بلند در صحرائی 40
رباعی شمارهٔ ۱۷۱۷ : ای چون علم سپید در صحرائی 47
رباعی شمارهٔ ۱۷۱۸ : ای خواجه چرا بی‌پر و بالم کردی 37
رباعی شمارهٔ ۱۷۱۹ : ای خواجه ز هر خیال پر باد شوی 30
رباعی شمارهٔ ۱۷۲۰ : ای خواجه گنه مکن که بدنام شوی 34
رباعی شمارهٔ ۱۷۲۱ : ای داده مرا به خواب در بیداری 60
رباعی شمارهٔ ۱۷۲۲ : ای داده مرا چو عشق خود بیداری 41
رباعی شمارهٔ ۱۷۲۳ : ای دام هزار فتنه و طراری 48
رباعی شمارهٔ ۱۷۲۴ : ای در دل من نشسته بگشاده دری 178
رباعی شمارهٔ ۱۷۲۵ : ای در دل هر کسی ز مهرت تابی 51
رباعی شمارهٔ ۱۷۲۶ : ای دشمن جان و جان شیرین که توئی 39
رباعی شمارهٔ ۱۷۲۷ : ای دل تو اگر هزار دلبر داری 36
رباعی شمارهٔ ۱۷۲۸ : ای دل تو بدین مفلسی و رسوائی 53
رباعی شمارهٔ ۱۷۲۹ : ای دل تو دمی مطیع سبحان نشدی 48
رباعی شمارهٔ ۱۷۳۰ : ای دل تو و درد او اگر خود مردی 35
رباعی شمارهٔ ۱۷۳۱ : ای دل چو به صدق از تو نیاید کاری 36
رباعی شمارهٔ ۱۷۳۲ : ای دل چو وصال یار دیدی حالی 47
رباعی شمارهٔ ۱۷۳۳ : ای دل چه حدیث ماجرا می‌جوئی 58
رباعی شمارهٔ ۱۷۳۴ : ای دوست به حق آنکه جان را جانی 46
رباعی شمارهٔ ۱۷۳۵ : ای دوست بهر سخن در جنگ زنی 33
رباعی شمارهٔ ۱۷۳۶ : ای دوست ترا رسد اگر ناز کنی 44
رباعی شمارهٔ ۱۷۳۷ : ای دوست ز من طمع مکن غمخواری 53
رباعی شمارهٔ ۱۷۳۸ : ای دیده تو از گریه زبون می‌نشوی 43
رباعی شمارهٔ ۱۷۳۹ : ای روی ترا پیشه جهان‌آرائی 27
رباعی شمارهٔ ۱۷۴۰ : ای ساقی از آن باده که اول دادی 70
رباعی شمارهٔ ۱۷۴۱ : ای ساقی جان که سرده ایامی 46
رباعی شمارهٔ ۱۷۴۲ : ای سر سبب اندر سبب اندر سببی 47
رباعی شمارهٔ ۱۷۴۳ : ای شاخ گلی که از صبا می‌رنجی 47
رباعی شمارهٔ ۱۷۴۶ : ای صاف که می شور و چنین می‌گردی 41
رباعی شمارهٔ ۱۷۴۴ : ای شادی راز تو هزاران شادی 32
رباعی شمارهٔ ۱۷۴۵ : ای شمع تو صوفی صفتی پنداری 59
رباعی شمارهٔ ۱۷۴۷ : ای طالب دنیا تو یکی مزدوری 33
رباعی شمارهٔ ۱۷۴۸ : ای عشق تو عین عالم حیرانی 69
رباعی شمارهٔ ۱۷۴۹ : ای قاصد جان من به جان میارزی 33
رباعی شمارهٔ ۱۷۵۰ : ای کاش که من بدانمی کیستمی 38
رباعی شمارهٔ ۱۷۵۱ : ای گل تو ز لطف گلستان می‌خندی 65
رباعی شمارهٔ ۱۷۵۲ : ای کمتر مهمانیت آب گرمی 38
رباعی شمارهٔ ۱۷۵۳ : ای گوی زنخ زلف چو چوگان داری 66
رباعی شمارهٔ ۱۷۵۴ : ای ماه اگرچه روشن و پرنوری 25
رباعی شمارهٔ ۱۷۵۵ : ای ماه برآمدی و تابان گشتی 60
رباعی شمارهٔ ۱۷۵۶ : ای موسی ما به طور سینا رفتی 35
رباعی شمارهٔ ۱۷۵۷ : این شاخ شکوفه بارگیرد روزی 55
رباعی شمارهٔ ۱۷۵۸ : ای نرگس بی‌چشم و دهن حیرانی 58
رباعی شمارهٔ ۱۷۵۹ : ای نسخهٔ نامهٔ الهی که توئی 55
رباعی شمارهٔ ۱۷۶۰ : این عرصه که عرض آن ندارد طولی 31
رباعی شمارهٔ ۱۷۶۱ : ای نفس عجب که با دلم همنفسی 62
رباعی شمارهٔ ۱۷۶۲ : ای نور دل و دیده و جانم چونی 670
رباعی شمارهٔ ۱۷۶۳ : ای هیزم تو خشک نگردد روزی 41
رباعی شمارهٔ ۱۷۶۴ : ای یار گرفتهٔ شراب آمیزی 26
رباعی شمارهٔ ۱۷۶۵ : امروز بیا که سخت آراسته‌ای 65
رباعی شمارهٔ ۱۷۶۶ : امروز ندانم بچه دست آمده‌ای 30
رباعی شمارهٔ ۱۷۶۷ : ای آنکه به جز شادی و جز نور نه‌ای 58
رباعی شمارهٔ ۱۷۶۸ : ای آنکه به لطف دلستان همه‌ای 34
رباعی شمارهٔ ۱۷۶۹ : ای آنکه تو بر فلک وطن داشته‌ای 36
رباعی شمارهٔ ۱۷۷۰ : ای آنکه تو جان بنده را جان شده‌ای 87
رباعی شمارهٔ ۱۷۷۱ : ای آنکه حریف بازی ما بده‌ای 35
رباعی شمارهٔ ۱۷۷۲ : ای آنکه رخت چو آتش افروخته‌ای 44
رباعی شمارهٔ ۱۷۷۳ : ای آنکه مرا به لطف بنواخته‌ای 37
رباعی شمارهٔ ۱۷۷۴ : ای خورشیدی که چهره افروخته‌ای 38
رباعی شمارهٔ ۱۷۷۵ : ای دوست که دل ز دوست برداشته‌ای 43
رباعی شمارهٔ ۱۷۷۶ : ای عشرت نیست گشته هستک شده‌ای 51
رباعی شمارهٔ ۱۷۷۷ : این نیست ره وصل که پنداشته‌ای 52
رباعی شمارهٔ ۱۷۷۸ : با بی‌خبران اگر نشستی بردی 30
رباعی شمارهٔ ۱۷۷۹ : با خندهٔ بر بسته چرا خرسندی 27
رباعی شمارهٔ ۱۷۸۰ : با دل گفتم که ای دل از نادانی 81
رباعی شمارهٔ ۱۷۸۱ : بازآی که تا به خود نیازم بینی 64
رباعی شمارهٔ ۱۷۸۲ : با زهره و با ماه اگر انبازی 66
رباعی شمارهٔ ۱۷۸۳ : با صورت دین صورت زردشت کشی 38
رباعی شمارهٔ ۱۷۸۴ : با قلاشان چو رد نهادی پائی 29
رباعی شمارهٔ ۱۷۸۵ : بالا شجری لب شکر و دل حجری 26
رباعی شمارهٔ ۱۷۸۶ : تو می‌خندی بهانه‌ای یافته‌ای 49
رباعی شمارهٔ ۱۷۸۷ : جانم ز طرب چون شکر انباشته‌ای 44
رباعی شمارهٔ ۱۷۸۸ : خوش خوش صنما تازه رخان آمده‌ای 64
رباعی شمارهٔ ۱۷۸۹ : در باغ درآب با گل اگر خار نه‌ای 38
رباعی شمارهٔ ۱۷۹۰ : گر آب دهی نهال خود کاشته‌ای 64
رباعی شمارهٔ ۱۷۹۱ : گر با همه‌ای چو بی منی بی‌همه‌ای 739
رباعی شمارهٔ ۱۷۹۲ : لطفی که مرا شبانه اندوخته‌ای 42
رباعی شمارهٔ ۱۷۹۳ : با من ترش است روی یار قدری 31
رباعی شمارهٔ ۱۷۹۴ : با نااهلان اگر چو جانی باشی 52
رباعی شمارهٔ ۱۷۹۵ : با یار به گلزار شدم رهگذری 106
رباعی شمارهٔ ۱۷۹۶ : بد می‌کنی و نیک طمع می‌داری 153
رباعی شمارهٔ ۱۷۹۷ : پران باشی چو در صف یارانی 40
رباعی شمارهٔ ۱۷۹۸ : برخیز و به نزد آن نکونام درآی 66
رباعی شمارهٔ ۱۷۹۹ : بر ظلمت شب خیمهٔ مهتاب زدی 35
رباعی شمارهٔ ۱۸۰۰ : بر کار گذشته بین که حسرت نخوری 67
رباعی شمارهٔ ۱۸۰۱ : بر گلشن یارم گذرت بایستی 29
رباعی شمارهٔ ۱۸۰۲ : بنمای به من رخت بکن مردمی 27
رباعی شمارهٔ ۱۸۰۳ : بوئی ز تو و گل معطر نی نی 69
رباعی شمارهٔ ۱۸۰۴ : بی‌آتش عشق تو تو نخوردم آبی 36
رباعی شمارهٔ ۱۸۰۵ : بیچاره دلا که آینهٔ هر اثری 34
رباعی شمارهٔ ۱۸۰۶ : بی‌جهد به عالم معانی نرسی 56
رباعی شمارهٔ ۱۸۰۷ : بیخود باشی هزار رحمت بینی 330
رباعی شمارهٔ ۱۸۰۸ : بیرون نگری صورت انسان بینی 32
رباعی شمارهٔ ۱۸۰۹ : پیش آی خیال او که شوری داری 33
رباعی شمارهٔ ۱۸۱۰ : بی‌نام و نشان چون دل و جانم کردی 24
رباعی شمارهٔ ۱۸۱۱ : پیوسته مها عزم سفر می‌داری 83
رباعی شمارهٔ ۱۸۱۲ : تا چند ز جان مستمند اندیشی 47
رباعی شمارهٔ ۱۸۱۳ : تا خاک قدوم هر مقدم نشوی 61
رباعی شمارهٔ ۱۸۱۴ : تا درد نیابی تو به درمان نرسی 56
رباعی شمارهٔ ۱۸۱۵ : تا در طلب گوهر کانی کانی 228
رباعی شمارهٔ ۱۸۱۶ : تا عشق آن روی پریزاد شوی 61
رباعی شمارهٔ ۱۸۱۷ : تا هشیاری به طعم مستی نرسی 74
رباعی شمارهٔ ۱۸۱۸ : تقصیر نکرد عشق در خماری 36
رباعی شمارهٔ ۱۸۱۹ : تو آب نی خاک نی تو دگری 36
رباعی شمارهٔ ۱۸۲۰ : توبه کردم ز شور و بی‌خویشتنی 43
رباعی شمارهٔ ۱۸۲۱ : تو دوش چه خواب دیده‌ای می‌دانی 27
رباعی شمارهٔ ۱۸۲۲ : تو سیر شدی من نشدم زین مستی 29
رباعی شمارهٔ ۱۸۲۳ : جانا ز تو بیزار شوم نی نی نی 47
رباعی شمارهٔ ۱۸۲۴ : جان بگریزد اگر ز جان بگریزی 35
رباعی شمارهٔ ۱۸۲۵ : جان در ره ما بباز اگر مرد دلی 35
رباعی شمارهٔ ۱۸۲۶ : جان دید ز جانان ازل دمسازی 33
رباعی شمارهٔ ۱۸۲۷ : جان روز چو مار است به شب چون ماهی 31
رباعی شمارهٔ ۱۸۲۸ : جانم دارد ز عشق جان‌افزائی 41
رباعی شمارهٔ ۱۸۲۹ : چشمان خمار و روی رخشان داری 32
رباعی شمارهٔ ۱۸۳۰ : چشم تو بهر غمزه بسوزد مستی 40
رباعی شمارهٔ ۱۸۳۱ : چشم مستت ز عادت خماری 50
رباعی شمارهٔ ۱۸۳۲ : چندان گفتی که از بیان بگذشتی 33
رباعی شمارهٔ ۱۸۳۳ : چون جمله خطا کنم صوابم تو بسی 54
رباعی شمارهٔ ۱۸۳۴ : چون خار بکاری رخ گل می‌خاری 54
رباعی شمارهٔ ۱۸۳۵ : چون ساز کند عدم حیات افزائی 41
رباعی شمارهٔ ۱۸۳۶ : چونست به درد دیگران درمانی 50
رباعی شمارهٔ ۱۸۳۷ : چون شب بر من زنان و گویان آئی 34
رباعی شمارهٔ ۱۸۳۸ : چون کار مسافران دینم کردی 45
رباعی شمارهٔ ۱۸۳۹ : چون مست شوی قرابه بر پای زنی 43
رباعی شمارهٔ ۱۸۴۰ : چون ممکن آن نیست اینکه از بر ما برهی 42
رباعی شمارهٔ ۱۸۴۱ : چونی ای آنکه از جمال فردی 56
رباعی شمارهٔ ۱۸۴۲ : چون نیشکر است این نیت ای نائی 23
رباعی شمارهٔ ۱۸۴۳ : حاشا که به ماه گویمت میمانی 55
رباعی شمارهٔ ۱۸۴۴ : حیف است که پیش کر زنی طنبوری 38
رباعی شمارهٔ ۱۸۴۵ : خواهی که حیات جاودانه بینی 46
رباعی شمارهٔ ۱۸۴۶ : خواهی که در این زمانه فردی گردی 52
رباعی شمارهٔ ۱۸۴۷ : خود را چو دمی ز یار محرم یابی 61
رباعی شمارهٔ ۱۸۴۸ : خود هیچ بسوی ما نگاهی نکنی 76
رباعی شمارهٔ ۱۸۴۹ : خوش باش که خوش نهاد باشد صوفی 66
رباعی شمارهٔ ۱۸۵۰ : خوش می‌سازی مرا و خوش می‌سوزی 52
رباعی شمارهٔ ۱۸۵۱ : خیری بنمودی و ولیکن شری 36
رباعی شمارهٔ ۱۸۵۲ : در بادیهٔ عشق تو کردم سفری 78
رباعی شمارهٔ ۱۸۵۳ : در بی‌خبری خبر نبودی چه بدی 43
رباعی شمارهٔ ۱۸۵۴ : در چشم منست این زمان ناز کسی 30
رباعی شمارهٔ ۱۸۵۵ : در چشم منی و گرنه بینا کیمی 43
رباعی شمارهٔ ۱۸۵۶ : در خاک اگر رفت تن بیجانی 44
رباعی شمارهٔ ۱۸۵۷ : در دست اجل چو درنهم من پائی 60
رباعی شمارهٔ ۱۸۵۸ : در دل نگذشت کز دلم بگذاری 39
رباعی شمارهٔ ۱۸۵۹ : در دل نگذارمت که افگار شوی 69
رباعی شمارهٔ ۱۸۶۰ : در روزه چو از طبع دمی پاک شوی 39
رباعی شمارهٔ ۱۸۶۱ : در زهد اگر موسی و هارون آئی 45
رباعی شمارهٔ ۱۸۶۲ : در زیر غزل‌ها و نفیر و زاری 53
رباعی شمارهٔ ۱۸۶۳ : در عالم حسن اینت سلطان که توئی 44
رباعی شمارهٔ ۱۸۶۴ : در عشق تو خون دیده بارید بسی 74
رباعی شمارهٔ ۱۸۶۵ : در عشق تو خون دیده بارید بسی 34
رباعی شمارهٔ ۱۸۶۶ : در عشق موافقت بود چون جانی 40
رباعی شمارهٔ ۱۸۶۷ : در عشق هر آن که برگزیند چیزی 48
رباعی شمارهٔ ۱۸۶۸ : درویشان را عار بود محتشمی 65
رباعی شمارهٔ ۱۸۶۹ : در هر دو جهان دلبر و یارم تو بسی 45
رباعی شمارهٔ ۱۸۷۰ : دستار نهاده‌ای به مطرب ندهی 37
رباعی شمارهٔ ۱۸۷۱ : دل از می عشق مست می‌پنداری 54
رباعی شمارهٔ ۱۸۷۲ : دلدار به زیر لب بخواند چیزی 63
رباعی شمارهٔ ۱۸۷۳ : دلدار مرا گفت ز هر دلداری 53
رباعی شمارهٔ ۱۸۷۴ : دل گفت مرا بگو کرا می‌جوئی 31
رباعی شمارهٔ ۱۸۷۵ : دل کیست همه کار و گیائیش توئی 40
رباعی شمارهٔ ۱۸۷۶ : دوش آمد آن خیال تو رهگذری 42
رباعی شمارهٔ ۱۸۷۷ : دوش از سر عاشقی و از مشتاقی 60
رباعی شمارهٔ ۱۸۷۸ : دوشینه مرا گذاشتی خوش خفتی 36
رباعی شمارهٔ ۱۸۷۹ : دی بلبلکی لطیفکی خوش گوئی 32
رباعی شمارهٔ ۱۸۸۰ : دی بود چنان دولت و جان افروزی 41
رباعی شمارهٔ ۱۸۸۱ : دیروز فسون سرد برخواند کسی 27
رباعی شمارهٔ ۱۸۸۲ : دی عاقل و هشیار شدم در کاری 39
رباعی شمارهٔ ۱۸۸۳ : دی مست بدی دلا و چست و سفری 33
رباعی شمارهٔ ۱۸۸۴ : رفتم بر یار از سر سر دستی 32
رباعی شمارهٔ ۱۸۸۵ : رفتم به طبیب گفتم ای بینائی 33
رباعی شمارهٔ ۱۸۸۶ : رقص آن نبود که هر زمان برخیزی 41
رباعی شمارهٔ ۱۸۸۷ : رو ای غم و اندیشه خطا می‌گوئی 36
رباعی شمارهٔ ۱۸۸۸ : روزی به خرابات گذر می‌کردی 38
رباعی شمارهٔ ۱۸۸۹ : زان ماه چهارده که بود اشراقی 59
رباعی شمارهٔ ۱۸۹۰ : زاهد بودم ترانه گویم کردی 33
رباعی شمارهٔ ۱۸۹۱ : زاهد که نبرد هیچ سود ای ساقی 38
رباعی شمارهٔ ۱۸۹۲ : سرسبزتر از تو من ندیدم شجری 42
رباعی شمارهٔ ۱۸۹۳ : سرسبزی باغ و گلشن و شمشادی 34
رباعی شمارهٔ ۱۸۹۴ : سرمستم و سرمستم و سرمست کسی 35
رباعی شمارهٔ ۱۸۹۵ : سوگند همی خورد پریر آن ساقی 59
رباعی شمارهٔ ۱۸۹۶ : شادی شادی و ای حریفان شادی 45
رباعی شمارهٔ ۱۸۹۷ : شب رفت و دلت نگشت سیر، ای ایچی 33
رباعی شمارهٔ ۱۸۹۸ : شمشیر اگر گردن جان ببریدی 40
رباعی شمارهٔ ۱۸۹۹ : شمعی است دل مراد افروختنی 174
رباعی شمارهٔ ۱۹۰۰ : صد روز دراز گر به هم پیوندی 70
رباعی شمارهٔ ۱۹۰۱ : عاشق شوی ای دل و ز جان اندیشی 68
رباعی شمارهٔ ۱۹۰۲ : عالم سبز است و هر طرف بستانی 101
رباعی شمارهٔ ۱۹۰۳ : عاینت حمامة تحاکی حالی 54
رباعی شمارهٔ ۱۹۰۴ : عشق آن نبود که هر زمان برخیزی 421
رباعی شمارهٔ ۱۹۰۵ : عشقت صنما چه دلبریها کردی 234
رباعی شمارهٔ ۱۹۰۶ : عید آمد و عید بس مبارک عیدی 31
رباعی شمارهٔ ۱۹۰۷ : عید آمد و هرکس قدری مقداری 67
رباعی شمارهٔ ۱۹۰۸ : غم را دیدم گرفته جام دردی 39
رباعی شمارهٔ ۱۹۰۹ : غمهای مرا همه بناغم داری 68
رباعی شمارهٔ ۱۹۱۰ : کافر نشدی حدیث ایمان چکنی 36
رباعی شمارهٔ ۱۹۱۱ : گاه از غم او دست ز جان می‌شوئی 76
رباعی شمارهٔ ۱۹۱۲ : گر آنکه امین و محرم این رازی 25
رباعی شمارهٔ ۱۹۱۳ : گر بگریزی چو آهوان بگریزی 47
رباعی شمارهٔ ۱۹۱۴ : گر تو نکنی سلام ما را در پی 30
رباعی شمارهٔ ۱۹۱۵ : گر خار بدین دیدهٔ چون جوی زنی 49
رباعی شمارهٔ ۱۹۱۶ : گر خوب نیم خوب پرستم باری 31
رباعی شمارهٔ ۱۹۱۷ : گر داد کنی درخور خود داد کنی 46
رباعی شمارهٔ ۱۹۱۸ : گر درد دلم به نقش پیدا بودی 49
رباعی شمارهٔ ۱۹۱۹ : گر سوزش سینه را به کس می‌داری 32
رباعی شمارهٔ ۱۹۲۰ : گر صید خدا شوی ز غم رسته شوی 32
رباعی شمارهٔ ۱۹۲۱ : گر عاشق روی قیصر روم شوی 36
رباعی شمارهٔ ۱۹۲۲ : گر عاشق زار روی تو نیستمی 53
رباعی شمارهٔ ۱۹۲۳ : گر عقل به کوی دوست رهبر نبدی 41
رباعی شمارهٔ ۱۹۲۴ : گر قدر کمال خویش بشناختمی 26
رباعی شمارهٔ ۱۹۲۵ : گر گفتن اسرار تو امکان بودی 24
رباعی شمارهٔ ۱۹۲۶ : گر مجلس انس را به کار آمدمی 44
رباعی شمارهٔ ۱۹۲۷ : گر من مستم ز روی بدکرداری 52
رباعی شمارهٔ ۱۹۲۸ : گر نقل و کباب و بادهٔ ناب خوری 59
رباعی شمارهٔ ۱۹۲۹ : گرنه حذر از غیرت مردان کنمی 40
رباعی شمارهٔ ۱۹۳۰ : گرنه کشش یار مرا یار بدی 54
رباعی شمارهٔ ۱۹۳۱ : گر هیچ نشانه نیست اندر وادی 486
رباعی شمارهٔ ۱۹۳۲ : گر یک نفسی واقف اسرار شوی 82
رباعی شمارهٔ ۱۹۳۳ : گر یک ورق از کتاب ما برخوانی 73
رباعی شمارهٔ ۱۹۳۴ : گفتم به طبیب داروئی فرمائی 96
رباعی شمارهٔ ۱۹۳۵ : گفتم صنما مگر که جانان منی 69
رباعی شمارهٔ ۱۹۳۶ : گفتم صنمی شدی که جان را وطنی 54
رباعی شمارهٔ ۱۹۳۷ : گفتم که چونی مها خوشی محزونی 55
رباعی شمارهٔ ۱۹۳۸ : گفتم که دلا تو در بلا افتادی 65
رباعی شمارهٔ ۱۹۳۹ : گفتم که کدامست طریق هستی 39
رباعی شمارهٔ ۱۹۴۰ : گفتند که هست یار را شور وشری 38
رباعی شمارهٔ ۱۹۴۱ : گفتی که تو دیوانه و مجنون خوئی 165
رباعی شمارهٔ ۱۹۴۲ : گوهر چه بود به بحر او جز سنگی 37
رباعی شمارهٔ ۱۹۴۳ : گوئی که مگر به باغ رز رشته‌امی 32
رباعی شمارهٔ ۱۹۴۴ : کی پست شود آنکه بلندش تو کنی 59
رباعی شمارهٔ ۱۹۴۵ : کیوان گردی چو گرد مردان گردی 56
رباعی شمارهٔ ۱۹۴۶ : لب بر لب هر بوسه ربائی بنهی 43
رباعی شمارهٔ ۱۹۴۷ : مادام که در راه هوا و هوسی 50
رباعی شمارهٔ ۱۹۴۸ : ما را ز هوای خویش دف زن کردی 66
رباعی شمارهٔ ۱۹۴۹ : مانندهٔ گل ز اصل خندان زادی 32
رباعی شمارهٔ ۱۹۵۰ : ماه آمد پیش او که تو جان منی 53
رباعی شمارهٔ ۱۹۵۱ : مائیم در این زمان زمین پیمائی 39
رباعی شمارهٔ ۱۹۵۲ : مائیم و هوای روی شاهنشاهی 78
رباعی شمارهٔ ۱۹۵۳ : مردی که فلک رخنه کند از دردی 39
رباعی شمارهٔ ۱۹۵۴ : مرغان ز قفس قفس ز مرغان خالی 73
رباعی شمارهٔ ۱۹۵۵ : مست است خبر از تو و یا خود خبری 31
رباعی شمارهٔ ۱۹۵۶ : من با تو چنین سوخته خرمن تا کی 47
رباعی شمارهٔ ۱۹۵۷ : من بادم و تو برگ نلرزی چکنی 44
رباعی شمارهٔ ۱۹۵۸ : من بی‌دلم ای نگار و تو دلداری 44
رباعی شمارهٔ ۱۹۵۹ : من پیر فنا بدم جوانم کردی 580
رباعی شمارهٔ ۱۹۶۰ : من جان تو نیستم مگو جان غلطی 46
رباعی شمارهٔ ۱۹۶۱ : من جمله خطا کنم صوابم تو بسی 35
رباعی شمارهٔ ۱۹۶۲ : من خشک لب ار با تو دم تر زدمی 25
رباعی شمارهٔ ۱۹۶۳ : من دوش به خواب در بدیدم قمری 47
رباعی شمارهٔ ۱۹۶۴ : من دوش به کاسهٔ رباب سحری 43
رباعی شمارهٔ ۱۹۶۵ : من ذره بدم ز کوه بیشم کردی 245
رباعی شمارهٔ ۱۹۶۶ : من من نیم و اگر دمی من منمی 72
رباعی شمارهٔ ۱۹۶۷ : مه دوش به بالین تو آمد به سرای 32
رباعی شمارهٔ ۱۹۶۸ : مهمان دو دیده شد خیالت گذری 91
رباعی شمارهٔ ۱۹۶۹ : میدان و مگو تا نشود رسوائی 61
رباعی شمارهٔ ۱۹۷۰ : می‌فرماید خدا که ای هرجائی 34
رباعی شمارهٔ ۱۹۷۱ : ناخوانده به هرجا که روی غم باشی 42
رباعی شمارهٔ ۱۹۷۲ : نقاش رخت اگر نه یزدان بودی 57
رباعی شمارهٔ ۱۹۷۳ : نومید نیم گرچه ز من ببریدی 58
رباعی شمارهٔ ۱۹۷۴ : نی گفت که پای من به گل بود بسی 59
رباعی شمارهٔ ۱۹۷۵ : نی من منم و نی تو توئی نی تو منی 62
رباعی شمارهٔ ۱۹۷۶ : واپس مانی ز یار واپس باشی 37
رباعی شمارهٔ ۱۹۷۷ : وقف است مرا عمر در این مشتاقی 70
رباعی شمارهٔ ۱۹۷۸ : هر پارهٔ خاک را چو ماهی کردی 40
رباعی شمارهٔ ۱۹۷۹ : هر روز پگاه خیمه بر جوی زنی 72
رباعی شمارهٔ ۱۹۸۰ : هر روز ز عاشقی و شیرین رائی 42
رباعی شمارهٔ ۱۹۸۱ : هر روز یکی شور بر این جمع زنی 35
رباعی شمارهٔ ۱۹۸۲ : هر شب که ببنده همنشین میافتی 43
رباعی شمارهٔ ۱۹۸۳ : هرگز به مزاج خود یکی دم نزنی 72
رباعی شمارهٔ ۱۹۸۴ : هرگز نبود میل تو کافراشت کنی 68
رباعی شمارهٔ ۱۹۸۵ : هرکس کسکی دارد و هرکس یاری 84
رباعی شمارهٔ ۱۹۸۶ : هرکس کسکی دارد و هرکس یاری 156
رباعی شمارهٔ ۱۹۸۷ : هر لحظه مها پیش خودم می‌خوانی 71
رباعی شمارهٔ ۱۹۸۸ : هم‌دست همه دست زنانم کردی 86
رباعی شمارهٔ ۱۹۸۹ : هم دل به دلستانت رساند روزی 94
رباعی شمارهٔ ۱۹۹۰ : همسایگی مست فزاید مستی 88
رباعی شمارهٔ ۱۹۹۱ : یاد تو کنم میان یادم باشی 151
رباعی شمارهٔ ۱۹۹۲ : یک بوسه ز تو خواستم و شش دادی 71
رباعی شمارهٔ ۱۹۹۳ : یکدم غم جان دار غم نان تا کی 85
رباعی شمارهٔ ۱۹۹۴ : یک شفتالو از آن لب عنابی 93